۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

بخشی از تاریخچه سازمانهای اطلاعاتی جمهوری ننگین اسلامی ایران "بخش دوم" به نقل از هنر جنگیدن "مقاله سوم"


سوژه های کاری

از زمان روی کار آمدن رفسنجانی به عنوان رییس جمهور وارتقاع سطح آموزشهای نیروهای اطلاعاتی اعم از وزارت اطلاعات ، اطلاعات سپاه و سپاه قدس، سه نظریه استراتژیک در رابطه با شیوه های کاری در سطح نیروهای اطلاعاتی مطرح شد، که مکمل یکدیگرند.
نظریه اول : برای کنترل داخل کشور باید آنرا از خارج کنترل کرد.
نظریه دوم: برای دانستن همه چیز در همه جا بود.
نظریه سوم:سازمانهای اطلاعاتی باید از پوششهای قانونی اقتصادی استفاده کنند.
برای اجرایی کردن این سه نظریه بودجه بسیار کلانی لازم بود که بودجه های علنی و غیر علنی رسمی حتی کفاف دو در صد آنرا نمیداد، لذا اطلاعات سپاه و سپاه قدس و وزارت اطلاعات با همکاری حلقه به گوشانه حزب الله لبنان شبکه وسیع سرقت اموال و اتوموبیل در کشورهای غربی از یک طرف و شبکه عظیم مافیایی قاچاق مواد مخدر را از طرف دیگر به راه انداختند ، و دولتمردان فاسد ترکیه و سوریه و شبکه مافیای ترکیه هم جیره و مواجب خود را در این میان میگرفتند و بر این عمل ننگین سرپوش میگذاشتند
شبکه سرقتهای اتوموبیل در ژاپن و استرالیا و کشورهای اروپایی و کانادا را حزب الله لبنان و گروههای تبهکار عرب به عهده داشتند. شیوه کار هم بدین قرار بود که اتوموبیلهای سرقت شده را به قطعات تبدیل کرده و کد گذاری نموده و به عنوان قطعات فرسوده یدکی به کشورهای عربی و آمریکای مرکزی و لاتین صادر میکردند و در آنجا ، آنها را دوباره مونتاژ کرده و به صورت اوتوموبیلهای کامل میفروختند و لوازم خانگی سرقت شده را هم باز به عنوان لوازم دست دوم و فرسوده به خارج صادر کرده و به فروش میرسانیدند، که در این رابطه لبنانیهای روزه بگیر و نماز خوان پرونده های قطوری در سرتاسر این کشورها دارند، اما شبکه مواد مخدر را سپاه و سپاه قدس و حزب الله ترکیه و حزب الله لبنان از طریق مرزهای شرقی ایران وارد و از مرز ترکیه خارج نموده و از طریق سوریه به لبنان و قبرس ( لارناکا ) منتقل کرده و به سرتاسر اروپا منتقل مینمودند و هم اکنون هم میکنند و سپس بخشی از آن را با همکاری شبکه های مافیایی فرانسه و ایتالیا به کانادا و سپس به آمریکا صادر میکردند.
نیروهای اطلاعاتی اسلام ناب محمدی با پیروی از پیامبرشان ( سردسته دزدان مدینه ) در یک عملیات مقطعی وهم آهنگ باسرداران اسلام عراقی (مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق ) و به کمک شیعیان حسینی عراقی ، در جنگ اول خلیج فارس اموال مردم بیخانمان شده عراقی راکه در اثر بمباران های شدید نیروهای متحدین، از خانه و کاشانه شان فراری شده و تمامی اموال خود را به جای گذاشته بودند، را به سرقت برده و از طریق مرزهای غربی وارد ایران کرده و میفروختند که تمامی اش سود خالص بود و همه دست اندر کاران نام برده شده از این مال یغما، سودهای کلان بردند و سهم خامنه ای و رفسنجانی هم که خدا میداند از این دزدیها چه بوده است.
با این طرحهای مشعشع خامنه ای و رفسنجانی ، فساد در تمامی رگ و پی بسیاری از افراد تشکیل دهنده این ارگانها چنان نفوذ کرد که سربریدن مخالفین و قتلهای زنجیره ای و اخیرأ قتل و شکنجه و تجاوز به معترضین نتیجه انتخابات مثل خوردن یک لیوان آب است.
بعد از بدست آوردن اولین اندوخته های مالی شرافتمندانه، وزارت اطلاعات و سایر نیروهای اطلاعاتی شروع به مهاجرت به کشورهای گوناگون کردند. و برپاکردن شرکتهای بزرگ تجاری در کشورهای گوناگون شروع شد و تنها در امیر نشین دبی شصت میلیارد دلار سرمایه گزاری انجام گرفت، در آلمان ، انگلستان، فرانسه، ایتالیا ، اتریش،سوئد و هلند ناگهان شرکتهای بزرگ تجاری مثل قارچ شروع به روییدن نمود و در کشورهای مالزی و اندونزی و سنگاپور وتایلند نیز شرکتهای بسیاری تاسیس گردید. موئلفه هایی که باعث تشخیص اولویتهای کشورها برای سرمایه گذاری می شد از این قرار بود:
1- تعداد جمعیت مهاجرین و یا یا پناهندگان ایرانی .
2- محلهای تجمع جاسوسان، مثل قبرس و اطریش " لارناکا و وین "
3- مسیرهای قاچاق مواد مخد ر و اسلحه." ایتالیا، فرانسه، کانادا"
4- مراکز مناسب برای پولشویی تا پولهای به دست آمده از راه قاچاق مواد مخدر و اسلحه را از طریق وارد کردن به سیستم بانکی به صورت پول تمیز در آورد" دبی، ترکیه، کشورهای آسیایی".
5- مراکز تهیه جنگ افزار و لوازم الکترونیک پیشرفته "مایکرو چیپ ها".
6- مراکز تهیه مواد و یا ملزوماتی که کاربرد اتمی دارند.
7- مناطقی که دارای بنادر رو به دریای آزاد "اقیانوس" دارند.
8- مناطقی که نقطه تلاقی شرکتهای بزرگ بین المللی است.
این هجوم گسترده از چشم نیروهای اطلاعاطی سایر کشورها به دور نبود و به همین دلیل هم رسواییهای بین المللی گوناگونی به بار آمد که بزرگترین آنها جریان دادگاه میکونوس بود، که باعث شد خامنه ای و رفسنجانی به گه خوردن بیفتند و با باجهای کلان که کوچکترین آنها فراخواندن گدا گودولهای اطلاعاتیشان از کشورهای اروپایی بود.
در مجموع در این رابطه اموال بسیاری از دست دادند و بسیاری از عناصر اطلاعاتی شان به صورت مهره های سوخته در آمد، همچنین تعداد زیادی از عناصر اطلاعاتی هم به استخدام سایر کشورها در آمدند که هر ماهه چند نفرشان را میبینیم که با چمدانهای پر از مدارک سری و فوق سری ناگهان ناپدید میشوند. اما اهدافی که این مهاجرت وسیع اطلاعاتی داشت از این قرار بود:
1- نفوذ و تعقیب و مراقبت نیروهای اپوزیسیون، از درون و بیرون و به دام انداختن و سربه نیست کردن عناصر موثر.
2- در صورت امکان ، خریدن رهبران اپوزیسیون با ارعاب و تطمیع.
3- تطمیع رسانه های فارسی زبان کشور های اروپایی و آمریکا.
4- به وجود آوردن گروههای ظاهرأ اپوزیسیون برای ایجاد تشتت آرا و جذب افرادو تحت کنترل نگاه داشتن آنها.
5- خرید تسلیحات و قطعات جنگندهای ساخت آمریکا.
6- ایجاد ناوگان ترابری زمینی ، دریایی و هوایی برای قاچاق خریدهای غیرقانونی از بازار سیاه و از سوی دیگر حمل و نقل مواد مخدر.
7- تلاش برای تطمیع صاحبان صنایع و شرکتهای تجاری برای تهیه ملزومات اتمی – نظامی.
8- نفوذ در سازمانهای اطلاعاتی سایر کشورها.
همانطوری که گفتم در بیشتر موارد این طرحهای بزرگ به شکست انجامید و تنها چیزهایی که در آن اندکی پیروزی به دست آوردند ، در دو زمینه بود که یکی در رابطه با انتقال بخشی از تکنولوژی اتمی ( که بسیار پر هزینه بوده است چه از نظر مالی و چه از نظر سیاسی و همچنان باید منتظر پرداخت هزینه های بسیار بیشتری بود.) و دیگری، ترور شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون بود که به قتلهای زنجیره ای خارج از کشور معروف شد ، که آنهم در سایه اغماضهای عمدی بیگانگان توانست صورت بگیرد و نه به خاطر تواناییهای محیر العقول نیروهای اطلاعاتی رژیم. با اینهمه هنوز هم نیروهای اپوزیسیون درس نگرفته اند، و همچنان به چریدن مشغول هستند تا زمان سربریدنشان سر برسد. این سلسله قتلهای سیاسی بعد از بازگشت تیمهای عملیاتی به ایران در داخل کشور ادامه یافت.

دوره خاتمی

این دوره که ظاهرأ با تنشهایی در رابطه باداستان قتلهای زنجیره ای همراه بود ، جناح خامنه ای و. رفسنجانی در وضعیت خوبی قرار نداشتند، و هر چند که از نظر مالی و نیروهای سرکوبگر دست بالا را داشتند، اما هر دو باند خامنه ای و رفسنجانی هم مورد نفرت مردم و هم از نظر بین المللی تار مویی با تحت تعقیب قرار گرفتن فاصله داشتند و قضیه دادگاه میکونوس را با هزاران گریه و زاری و خایه مالی و دادن باجهای کلان، توانسته بودند سر و تهش را تا حدودی هم بیاورند و تعقیب جریان قتلهای زنجیره ای در داخل کشور هم برای راست و ریست کردن تتمه داخلی و خارجی آن بود و این خدمتی بود که بر اثر معامله بین دار و دسته خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی از طرف دارو دسته خاتمی برای نمایش حسن نیت به دو باند دیگرتقدیم شد.
هر کسی که اندکی اطلاعات در رابطه با شیوه های کاری اطلاعاتی داشته باشد میداند که وقتی مسئله ای برای حل شدن ( آنهم در سطح وسیع داخلی و برون مرزی ) در وزارت اطلاعات مطرح میشود، به سادگی معلوم است که تعیین سوژه وتصمیم برای حل کردن مسائل مربوط به آن در سطوح بالا گرفته میشود و باید به تایید خامنه ای و رفسنجانی می رسیده است و سپس بعد از طراحی عملیات، حلقه ها و تیمهای عملیاتی مناسب ، انتخاب و یا به وجود آورده میشده است، کارهای مربوط به نقل و انقال نفرات انجام گرفته است که هزینه مالی فراوانی داشته است که میبایستی ارگان و نهادی آن را پرداخت کرده باشد، مسئله برای هماهنگی با سفارتخانه ها( دبیر دوم سفارتخانه ها) در جریان گذاشته شده است و حوزه وظایف دبیر دوم سفارت در رابطه با عملیات به او ابلاغ و تفهیم گردیده است و الا آخر.....، چنانچه میبینید جایی برای گروه و یا گروههای خود سر وجود ندارد ، لذا هر دو باند با توجه به شرایط موجود ( انتخاب خاتمی) که منتج از نفرت مردم و خواسته انان برای تغییر شرایط موجود بود، خاتمی را نه تنها پذیرفتند بلکه او را به عنوان کسی یافتند که می تواند شرایط را به نفع آنها عوض کند. و به همین دلیل دستور کار وزارت اطلاعات و سپاه قدس و اطلاعات سپاه بنا به شرایط به وجود آمده دوباره مورد بازنگری و تجزیه و تحلیل قرار گرفت و و دوباره تعریف شد، که از این قرار است :
1. حفظ پایگاههای داخلی و برون مرزی در رابطه با حمل و نقل و فروش مواد مخدر.
2. حفظ پایگاههای درگیر با خرید تسلیحات و افزار آلات مربوط به طرحهای اتمی و گسترش آنها.
3. حفظ و بسط پایگاههای مرتبط با پولشویی.( در این رابطه شرکتهای صوری <<کاذب>> زیادی به وجود آمد و اقدام به تاسیس کازینوها << قمارخانه ها>> ی زیادی گردید)
4. بسط منابع در آمد از طریق راههای تبهکارانه مانند دایر کردن روسپی خانه ها و جذب و انتقال دختران ایرانی برای کار روسپیگری به خارج از کشور که اکثرأ توسط سپاه پاسداران انجام گرفت. قاچاق مشروبات الکلی و سیگار و فروش آنها در داخل کشور.( سخنرانی حسن عباسی در این رابطه که میخواهد کاری را که خودشان کرده اند <<سران سپاه و سپاه قدس و حزب الله لبنان>>را به گردن دار ودسته خاتمی و رفسنجانی بیندازد را در یو تیوب نگاه کنید)
5. اقدام به پرورش و ساختن قهرمانان انقلابی قلابی مثل ابراهیم نبوی و اکبر گنجی و حشمت الله طبرزدی و شیرین عبادی و امثال آنها و فراری دادن قلابی ویا کاشتن آنها در خارج برای ایجاد سازمانها و نهادهای ظاهرأ اصلاح طلب و در اصل برای کنترل بحرانهای پیش بینی شده آینده،و نفوذ در سازمانهای به اصطلاح صلح طلب و حقوق بشری و نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور.همسویی اینگونه اقدامات با اهداف کشورهای بیگانه باعث شد که به عده ای از این افراد جوایز گوناگون بین المللی بدهند و چهره های آنها را به صورت چهره های آشنای روزانه روزنامه ها و مجلات در آورند (سیستم مندرس تبلیغاتی بیگانگان و د شمنان ایران) و البته بستر اصلی چنین طرحهایی حماقت اکثریت به اتفاق نیروهای اپوزیسیون است و الا اگر میدانستند که چنین حنایی رنگ ندارد از در دیگری وارد میشدند. اما گویا اینگونه بازیها هنوز خریداران زیادی دارد. یاران و مبارزان آگاه باید بدانند که یکی از اصول هنر جنگیدن این است که اگر دیدید نمیتوانید بر دشمن پیروز شوید ، پس تلاش کنید که حرکت او را کند سازید و یا به کجراه بکشانید، و میبینید که دشمنان ما چگونه این اصل را با زیرکی بکار میگیرند. دشمنان ما برای یک عطسه کردن صدها ساعت بحث و تجزیه و تحلیل میکنند و حتی زمان عطسه را هم معین میسازند، پس حد اقل از دشمنانمان یاد بگیریم که چگونه حرکت کنیم. با بستن شال سبز و بازو بند سبز و مچ بند سبز و انگشت بند سبز حتی یک قاشق گه هم در دهانمان نمیگذارند ،چه برسد به پیروزی. بستن این سبزها و حمل آن پرچمها، بدون درک هنر جنگیدن ما را فقط به یک گله سبز رنگ و یا گله <<سبز و سفید و سرخ شیرنشان>> مبدل میکند.

دوره احمدی نژاد

این دوره پایان عصر اعتماد مردم به خاتمی و سایر اصلاح طلبان و آغاز عصر فصل سرد یاس و سرخوردگی و بی اعتمادی و به خون دل خفتن مردم ایران بود، چریک فدایی نداریم و آنکه هم داریم حتی نمیتواند یک کلت را باز و بسته کند و فقط بلد است یک سری حرفهای تکراری و مندرس را در سالروز سیاهکل بلغور نماید، مردان پایور کار آزموده وطن پرست نداریم، کسی را نداریم که حتی قطره اشکی برای مظلومان و درماندگان و فقیران این آب و خاک بریزد. خاتمی مادر قحبه ای داریم که هزار بار گفت افشا میکنم ولی در هشت سال یک کلمه هم نگفت، رفسنجانی دیوس را داریم که خاک ایران را به توبره کشید، امام زمانی داریم که از ترس کونش هزار و سیصد سال است که در چاهی قایم شده است و معلوم نیست که چرا در چاه و نه در قله کوهها و شاید لیاقتش همان باشد که در چاه مستراح و برای ابد بماند، رضا پهلوی الدنگ را داریم که بهتر است دسته آن پرچم را در ماتحتش فرو کند، رجاله های سلطنت طلبی داریم که در فکر املاک از دست رفته شان هستند، سرلشکرهای پفیوزی داریم که در این سی سال حتی یک سربازهم آموزش نداده اند و حتی یک پاسگاه ژاندارمری را هم نمیتوانند اداره کنند، مادر به خطایی مثل موسوی داریم که شاهد کشتارهای فرزندان دلیر این آب و خاک، در سالهای شصت و شصت و هفت بوده است. کثافتهایی همچون صانعی و موسوی تبریزی و موسوی اردبیلی را داریم که حکم قتل ده ها هزار جوان و نوجوان بیگناه را صادر کرده اند و اکنون پدران دلسوز دموکراسی شده اند، مردک لجنی مثل منتظری داریم که تمامی کثافتکاریهای اسلام را از صدر تا کنون میداند و آن عمامه کثیف را مانند کسروی بهین آیین و دلیر بر زمین نمیزند و نمیگوید که آهای... مردم هرچه گفتیم دروغ بود . احمدی نژاد احمق را داریم که شخصأ دکتر سامی را سر بریده است و عضو تیم ترور دکتر قاسملو بوده است و حالا هم مترسک خامنه ای مفعول شده است و هاله نوری برسر دارد که بوسیله باطریهایی که در کونش کرده اند روشن میشود، نمیدانم آیا هنوز حزب دموکرات کردستان ایران را داریم ؟ یا نه؟ چون که پایکوبی پیشمرگان و صدای رگبار گلوله هایشان را دیگر نمیشنوم . شاید هم منتظرند که آمریکا بیاید و آنها هم مثل جلال طالبانی و مسعود بارزانی به نوایی برسند، کومه له شورشگر قهرمان را هم گویا موریانه های گروه سهند خورده اند، در بلوچستان همیشه ستمدیده هم عبد المالک ریگی را داریم که نه برای ایران بلکه برای اسلام میجنگد و هر از گاهی هم برای خلیفه عربستان نامه مینویسد، دوستش خواهیم داشت اگر برای ایران و بلوچستان و مردم تحت ستم مضاعف بلوچستان بجنگد. سپاه پاسداران جاکشها را داریم که از راه فروش دختران و پسران خردسال بی سرپرست به روسپی خانه ها و فروش مواد مخدر و دایر کردن روسپی خانه ها در خارج، پول در می آورد و 20 درصد (خمس) آنرا به خامنه ای (جانشین امام زمان چاه مستراح جمکران) میپردازد. مردمانی داریم که هنوز معنی وحدت ملی را نفهمیده اند و برای ترکها و کردها و لرها و اصفهانیها و رشتی ها و بلوچها ، جوکهای زننده درست میکنند و به همدیگر تعریف کرده و میخند ند و نمیدانند که برمرگ وحدت ملی میخندند. مردمانی داریم که با اینکه از داستان مقلد و مجتهد، بدشان می آید اما همان سنت را به شکلی دیگر به یدک میکشند و دوست دارند هوادار این و یا آن باشند و تنبلیشان می آید که تولید اندیشه کنند و زمانی که وارد میدان نبرد می شوند نه به عنوان هوادار بلکه به عنوان یک زن و مرد آگاه وارد نبرد شوند تا هیچکس نتواند آنان را بفریبد. و در یک جمله گویا ما هنوز اندر خم یک کوچه هم نیستیم.
باری... زمانی که احمدی نژاد در انتخابات اول پیروز شد ( به اشتباه استراتژیک ملی در بخش دوم نگاه کنید ) دریچه ای نوین برای سپاه پاسداران و سپاه قدس و وزارت اطلاعات باز شد. و طرحهای جدیدی بروظایف دیگرشان افزوده شد که مهمترین آنها مهاجرت به آمریکای جنوبی و لاتین بود.
مافیای خامنه ای ( منظورم از مافیا به معنی دقیق کلمه است و نه معنی تعبیری و مجازی آن) تصمیم گرفت که حیطه اقتدار مالی خویش را گسترش دهد و این طرح دو منطقه را در نظر میگیرد:
1. بسط و افزایش قدرت اقتصادی سپاه در داخل ایران که در عرض چهارسال گذشته شاهد آن بودیم و دیدیم که چه قراردادهای میلیاردی را به سپاه واگذار کردند و این طرح تا نابودی کامل مافیای رفسنجانی پیش خواهد رفت و بعد از انتخابات مجلس( اگر همچنان بر سر کار باشند) روند آن به شدت سریعتر خواهد شد و به همین دلیل هم هست که همه آخوندها به جیغ و ویغ افتاده اند و همگی پالان اصلاح طلبی بر پشتشان گذاشته اند.
2. بسط و افزایش قدرت مالی و نفوذ سیاسی در کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین به بهانه سرمایه گذاری در آن کشورها ولی در حقیقت به دست گرفتن بازار مواد مخدر، قاچاق اسلحه، ایجاد کازینوها، مراکز پولشویی، دایر کردن روسپی خانه ها و قاچاق دختران و پسران برای روسپی گری در کشورهای گوناگون،قاچاق اندام انسانی برای پیوندهای پزشکی در آن کشورها است. این طرح عملیاتی با سازماندهی لبنانیهایی که در آن کشورها زندگی میکنند و دارای جمعیت زیادی هستند در حال شکل گرفتن است و هوگو چاوز نیز به همین دلیل انتخاب شده است و کمتر کسی است که نداند که هر زمان که هوگو چاوز به ایران می آید ، زیبا روترین روسپیان ایرانی را که در اختیار سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات هستند در اختیارش میگذارند و اعضای سفارت ونزوئلا کاری به جز زیاده روی در زن بارگی کاری برای انجام دادن ندارند و اکنون با نیکاراگوئه هم وارد معاملاتی شده اند و گند کار در چند سال آینده مشاهده خواهد شد. از سوی دیگر اینگونه کشورها مکانهای خوب و امنی برای اموال به دست آمده از کارهای تبهکارانه بین المللی است و در صورت فرار از ایران هم مناطق امن تری برای این اراذل و اوباش است و تعقیب آنها برای دولت و حکومت مردمی ایران به مراتب سختتر از تعقیب آنها در خاورمیانه میباشد. در ضمن این کشورها سابقه این کار را بعد از جنگ جهانی دوم دارد و بسیاری از افسران فراری آلمان نازی در این کشورها و با هویتهای جدید تا آخر عمرشان زندگی کردند و تنها تعداد اندکی از آنها دستگیر شدند، لذا تمامی مبارزان راه آزادی باید این حرکات را زیر نظر بگیرند و به فکر این هم باشند که از فردای پیروزی کمیته های ویژه اطلاعاتی برای کشف و دستگیری و بازگرداندن اموال آنان به میهن را در نظر داشته باشند، و به عنوان سند این گفتار باید به هیجده و نیم میلیارد دلار پولی که توسط دولت ترکیه در هنگام انتقال آن از ترکیه ضبط گردید اشاره میکنم. که اگر این مقدار پول کلان جنبه قانونی داشته است اکنون غوغایی به راه انداخته بودند ولی چون این مقدار پول و طلا پول کثیف (به دست آمده از راههای تبهکارانه) است حتی وجود آنرا انکار میکنند و داستانش بسیار شبیه ماجرای بمباران کوره اتمی سوریه به دست اسراییل است که چند سال پیش اتفاق افتاد و سوریه بعد از بمباران عوض شکایت کردن و داد و فریاد راه انداختن ، قضیه را از ریشه انکار میکرد و میگفت که اسراییل جایی را در خاک سوریه بمباران نکرده است.
3. نزدیک شدن به مرزهای زمینی و دریایی آمریکا برای تحدیدهای خرابکارانه ، که بسیار بلند پروازانه است و هیچ کشوری چنین اجازه ای را به دیگران نمی دهد که از خاکش چنین استفاده ای گردیده و کشورش به عراق و افغانستان تبدیل شود، مگر آنکه به شدت تضعیف شده باشد و کاملأ تحت نفوذ در آید. اما حد اقل امیدوارند که به عنوان گروههای تبهکار وارد خاک آمریکا شده و در آنجا پایگاههای خود را بزنند و اگر هم کاری بکنند از عنوان گروههای تبهکار استفاده کنند، که این امر امکان به نتیجه رسیدن بالایی را دارد، به شرط آنکه سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غربی و آمریکا از ماست درست شده باشند .

پروژه فاسد سازی و مستند کردن

البته این یک نوع طرح عملیاتی بسیار مهم است که در رابطه با دشمن اجرا میشود ولی از آنجایی که تازی پرستان حاکم هیچ اعتمادی حتی به همدیگر ندارند، لذا به قدام به اجرا کردن آن در میان خودشان نمودند و این طرح عملیاتی به صورت یکی از استراتژیهای وزارت اطلاعات در تمامی دوران حیات خود ( اساسأ از زمان روی کار آمدن رفسنجانی) در آمد و در این رابطه با آزاد گذاشتن دست افراد خودی در دزدیها، رشوه گرفتن، روابط جنسی ناپسند اجتماعی ( زنا و لواط) و تعقیب و مراقبت و مستند کردن اعمالشان، آنانرا مثل نوکران حلقه به گوش در اختیار گرفتند. این استراتژی در رابطه با اکثر آخوندهای کله گنده هم انجام گرفته است و از این قضیه در خفه کردن صدای آنها سالهاست که استفاده میشود. و آن داستان بگم بگم های احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی هم بر اساس اینگونه مستندات بود، اما چون کثافتکاریها به حدی رسیده است که همه شان تا خرخره فاسد هستند دیگر افشاگری کاربرد آنچنانی ندارد. و در واقع کار به جایی رسیده است که از الف الله گرفته تا نون امام زمان را گند و لجن گرفته است. از آقایان و خانمهای اصلاح طلب تقاضا دارم که بفرمایند و اصلاح کنند.
باید عرض کنم ، مسایلی که در رابطه ارگانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی گفته شد، جدای از آن بحثی است که در رابطه با اطلاعات و ضد اطلاعات در مقاله های بعدی هنر جنگیدن به آن خواهم پرداخت و امیدوارم که یاران هوشیار توانسته باشند تا اندازه ای با هنر جنگیدن در زمینه کارهای اطلاعاتی آشنا شده باشند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر