۱۳۹۴ تیر ۱۴, یکشنبه

تعریف دوبارهٔ «کشورها» در راه است

فارغ از اینکه «جمال الدین اسد آبادی» را دوست داشته باشیم و یا نه؛ آغازگر ماجرایی بود که با تبلیغ «حکومت اسلامی» و افکاری که «پان اسلامیسم» نام گرفت؛ شروع شد و با تلاشهای «لورنس عربستان» ادامه یافت و با جنگ جهانی اوّل؛ تومار «امپراتوری عثمانی» در هم پیچیده شد.
اگر اشتباه نکرده باشم؛ چندین بار در نوشته های سالهای قبل به جمال الدین اسد آبادی اشاره کرده ام. خیلیها هستند که تبدیل به «اسد آبادی شناس»  شده اند و دربارهٔ او کتابها نوشته اند (دل مشغولیهای بیکاره ها). همهٔ «اسلام خواهان کنونی» (چه شیعه و چه سنّی)؛ ریزه خواران سفره ای هستند که جمال الدین اسد آبادی پهن کرد. امّا آنچه ذهن مرا مشغول مینمود؛ تواناییهای این مرد است که رد پای او را از هندوستان و افغانستان تا مصر و انگلستان میتوانید ببینید. ایجاد شبکه های وسیع و حرکت سریع توسط این شبکه ها و براه انداختن شورشهای ظاهراً اسلامگرایانه نتیجه های بسیار بزرگی داشتند:

۱- تجزیهٔ هندوستان.
۲- تضعیف امپراتوری عثمانی.
۳- در هیچ یک از کشورهایی که با اندیشه های ظاهراً «تجدد خواهانهٔ اسد آبادی» بوجود آمدند. تنها بذری که در آنها نرویید؛ همان «تجدد خواهی» و پیشرفتهای متمدنّانه بود. زیرا این جنبش بر «دروغ» بنا شده بود. همان دروغهایی که  دهها سال پس از مرگ سید جمال الدین در بهشت زهرا از طرف خمینی دوباره تکرار شدند و هنوز هم  تحت نامهای «قرائتهای جدید از اسلام» به خورد مردم داده میشوند زیرا مشتریان بسیاری دارند. (چاه مستراح همچنان به جا مانده است و شناگران و اندیشمندانِ غوطه ور در آن؛ بسیارانند).
شاید حتی به چنین «شاهکار عملیاتی»؛ حتّی نظری هم نینداخته باشید که: «پس از آنهمه کشتارها و بی خانمانیها و تجدد خواهی ها؛ ؛ جوامع پیروان و مؤمنین  نه تنها حتّی یک «میلیمتر» به پیش نرفتند؛ بلکه همچنان عقب مانده تر از پیش؛ با آینده دست فشردند.». شاید بتوان این امر را «بزرگترین شعبدهٔ تاریخ» نامید که «پَس روندگان؛ به  تزویر؛ آینده را وعده میدهند».
۴- منابع انرژی از دست حاکمیت مرکزی امپراتوری عثمانی  بیرون آمده و به مراکز چندگانهٔ قدرت که حد اقل به خاطر تقسیمات خط کشی شده جغرافیایی (سایکس پیکو)؛ با یکدیگر به اختلافات ارضی دچار می شدند؛ منتقل گردید. لذا کشورهای صنعتی توانستند؛ تداوم جریان انرژی و مواد اولیهٔ صنعتی به سوی اروپا را برای سالیان طولانی؛ بیمه کنند.

آنهایی که در «جنبشهای قبیله ای - عشیره ای -اسلام خواهانه» (مشهور به انقلاب عربی) که با تحریکات «جمال الدین اسد آبادی» اوج گرفته بود شرکت کردند و سپس در کنار «لورنس عربستان» بر علیه حاکمیت مرکزی جنگیدند؛ چنان سرگرم نبرد و «رویاهای دروغین» بودند که تلاشهای خود را در یک تصویر بزرگ ندیدند. امّا این ۲ تن میدانستند که مشغول چه کاری هستند.
آنچه که در این تصویر بزرگ به روشنی به چشم میخورد؛ وجود ۲ تن از نیروهای اِلیت «فراماسونری» است. یکی از آنها «واعظ و زمینه ساز انقلاب عربی» و دیگری یک «سرهنگ ارتش» و سازمانده نبردهای چریکی بود و بخش سوّم را «انسان سانها»یی که همیشه «شکمها و دهانهای گشاد» برای براه انداختن «قیل و قال و فریاد» هستند؛ تشکیل میدادند. همانهایی که «برده» به دنیا می آیند؛ مانند «عنکبوتها» و «شمپانزه ها» که همیشه «عنکبوتها و شمپانزه ها» به دنیا می آیند و خود را بازتولید میکنند و چرخهٔ زندگی آنها همیشه تکرار نسل پیشین است و خوش شانسی آنها در این است که: نمی فهمند. امّا بد شانسی «شاخهٔ تناور انسانی» درخت حیات؛ در این است که میان «فهمیدگی» و «نا فهمیدگی» آویخته مانده است و «تکرار پوچ» چرخهٔ زندگی خود را با ماجراها رنگین میسازد و «رنگ» را «نوین گرایی» مینامد.
این است آن «چاه مشکلات بنیادین و طبیعی» که باید خشکانیده شود و گرنه خود را همیشه «بازتولید» خواهد کرد.


ضرورت تعریف دوبارهٔ کشورها 

در برخی نوشته ها به «انگرَه مینو» به عنوان «خدای تاریکی» و نقش آن در «زندگی آریایی ها» اشاره کرده ام.  متاسفانه پس از رسوخ نظریهٔ حپروتی «خیر و شرّ»؛ این خدای تاریکیها به  «اهریمن = شیطان» تبدیل شد.
برای آنهایی که به تازگی این وبلاگ  را نیز به سرگرمیهای روزانه و یا «بخشی از سرگرمیهای شبانهٔ ناقلایی خود»  افزوده اند؛ بار دیگر «خدای شب آریایی ها» را معرفی میکنم:

-  «انگرَه مینو» خدایی بود که پس از تلاشهای روزانه؛ بالهایش را بر روی زندگی «آریایی ها» می گسترد؛ تا بتوانند در آرامش بیارمند.
- «انگرَه مینو» خدایی بود که بالهای تاریکش را بر «سنگرها و مواضع سپاهیان مدافع آبادیهای آریایی» می گسترد؛ تا در هنگام «صلح مسلّح» و «نبرد»؛ از گزند دید دشمنان در امان باشند.
اکنون این خدا (انگرَه مینو)؛ از «آریایی های شکست خورده» نا امید شده و بالهای خود را بر روی «استراتژیهای کلان» می گستَرَد؛ تا دشمنانِ «خدایان طراحیهای استراتژیک»؛ در تاریکی بجنگند. «انگرَه مینو»؛ دیگر یکی از خدایان آریایی نیست.
بلکه خدای «توانمند ترینان» از شاخهٔ تناور «انسان گونه ها» است که بر «درخت زندگی» روییده اند.
«ضرورت ها» را «خِرَد» و تشخیص منافع و تعیین درست اهداف و راهکارهای رسیدن به اهداف تعیین میکنند و نه «احساس و اخلاق» و آنکه با سلاح «احساس و اخلاق» (عربده و شعار) به میدان نبرد برود؛ نخستین «جسد» خواهد بود و با «کرمهای جسد خوار» هم بستر خواهد شد و نه؛ با «روسپیان باکرهٔ ابدی».


نخستین باز تعریف را در «یوگسلاوی» دیدیم. این باز تعریف ۴ کشور را بر اساس «قوم و فرهنگ» از دل «یوگسلاوی» بیرون کشید. ظاهر امر نیز این است که این ۴ کشور مانند گذشته به زور در کنار همدیگر با «صلح دیکته شده و اجباری» زندگی نمیکنند؛ بلکه به «همسایه» تبدیل شده اند و در چهرچوب ارضی خود زندگی نسبتاً آرامی دارند. هرچند که اقوام «یوگسلاوی اجباری» بهای بسیار سنگینی برای «طلاق» پرداختند؛ امّا «چکسلواکی» چنین بهایی نپرداخت و در چند سال اخیر نیز «تجزیهٔ سودان» را دیدیم که به «استقلال سودان جنوبی»؛ از آن یاد شد.
آنچه که کشورهای تازه متولد با مرزهای خط کشی شدهٔ «سایکس پیکو» در خاورمیانه روییدند؛ با توجّه به تنشهای درونی که تنها با قدرتهای مرکزی و شمشیرهای آخته مهار میشوند؛ در دنیای آینده ضرورت وجودی خود را از دست داده اند و آنچه که اکنون در صحنه میبینیم؛ درد زایمان و خونریزی برای تولّد نوزادان جدید است که بر اساس «قومیت - فرهنگ» همسان تعریف خواهند شد. این روند؛ نه به خاطر «انسان دوست» شدن قدرتهای بزرگ؛ بلکه بر اساس منافع فرامرزی آنها که از مرحلهٔ «صنعتی» گذشته و به جایگاه «فرا صنعتی» رسیده اند؛ به یک «ضرورت» تبدیل شده است. این ضروت برای تولید «صلح جهانی» نیست؛ بلکه «صلح و تنش» را به نوعی دیگر تعریف خواهد کرد. برای روشن و ملموس شدن ماجرا به تنشهای قومی در ترکیهٔ عثمانی نظری بیندازید. ترکهای عثمانی با کردها هرگز نخواهند توانست به آرامش برسند؛ لذا جدا شدن کردستان در ظاهر امر این تنشها را از میان خواهد برد؛ ولی تنشهای دیگری آفریده خواهند شد که تنش میان «کشورهای همجوار» نامیده میشود. امّا همزمان با این تنشهای جدید؛ در هر دو کشور کردستان و ترکیه؛ آرامش درونی ایجاد خواهد شد و کشورهای فراصنعتی به هر دو آن برای فروش محصولات خود نیاز دارند. محصولاتی که فروش آنها به «آرامش درونی» نیاز داد؛ و محصولاتی که فروش آنها نیاز به رقابت و تنش کشورهای همجوار دارد.
پان ایرانیسم قلّابی «شیعی - صفوی» در تاریخ ۵۰۰ سالهٔ خود نشان داده است که لیاقت پاسداشت اقوام ایرانی را نداشته است و متعلّق به دورهٔ «خان خانی» ( فئودالیسم - دوران پیشا صنعتی) است و برخی قومهای ایرانی نیز نشان داده اند که دیگر نمیتوانند با شوهری به نام «کشور تهران» زندگی کنند. در تاریخ ۱۲۰۰ سالهٔ اخیر؛ تقریباً تمامی حکومتهای مرکزی ایران به دست «اقوام تُرک» بوده است و از همه مهم تر اینکه زبان فارسی را حکومتهای تُرک رواج داده اند. امّا زبان پذیرفته شدهٔ «فارسی» از طرف «حکومتهای تُرک»؛ نشانگر «غنای زبان فارسی» نیست؛ بلکه نشانگر «تهی بودن سایر زبانهای رایج کوچه و خیابانی» در نقشهٔ جغرافیایی گربه نشان است. و در شرایط کنونی؛ «زبان فارسی» چیزی بیشتر از «خیام» و «حافظ» و «سعدی» و «فردوسی» و «مولانای جلال الدین این نه منم نه من منم» برای عرضه کردن به «دنیای نوین» ندارد (زبان فارسی  و سایر زبانهای کنونی ایرانی زبان «موزه» هستند و اگر در موزه گذاشته شوند؛ تنها برای تحقیق در بارهٔ نئاندرتالها است). شاید بتوان با این «فرهنگ» به «میخانه» رفت و تار و سه تار زد و تعزیه گردانی کرد و سرگرم شد؛ امّا نمیتوان با «جهان کنونی» هماهنگ شد (هماهنگی از نوع تولید؛ و؛ نه؛ مصرف محصولات علمی و صنعتی و فرهنگی دیگران). همهٔ زبانهای ایرانی کنونی از این «فقر فرهنگی» رنج میبرند و «این رنج»؛ یک «رنج  عمیق فراگیر به گسترهٔ جغرافیای گربه نشان» است.
زمانی که یک «زبان» سخنی تازه و یا حد اقل سخنی هماهنگ با جهان برای گفتن ندارد؛ معنی بی پرده و صریح آن؛ به دور ازهرگونه نظر جانبدارانه این است: «مردمی که به آن زبان سخن میگویند؛ در عرصهٔ بین المللی  لال هستند».
اکنون؛ اقوامی که استقلال و تشکیل یک کشور را برای آینده ای درخشان؛ آرزو میکنند؛ باید بدانند که: زمانی خواهند توانست بدرخشند که زبان آنها تبدیل به یک زبان زنده شود و گرنه؛ آش همان آش و کاسه همان کاسه است.
امّا هیچ یک از این نابسامانیها؛ ذهن آنهایی  که خود را روشنفکران مینامند؛ حتّی قلقلک هم نمیدهد و همه در دایرهٔ این فکر که: «بالاخره کسی هست که ما را عقبمانده نگاهداشته است و نخستین امر این است که باید از چنگ او رها شد.»  و جالبتر از هر چیزی اینکه: این همان شعاری است که حدود ۱۶۰ سال پیش جمال الدین اسد آبادی یکی از موعظه گران آن بود که در نهایت به «ترسیم مرزهای نوین» انجامید؛ امّا بختک عقب ماندگی همچنان و چه بسا قدرتمند تر از پیش بر همهٔ این اقوام سایه گسترانیده است. من همیشه آنچه را که «انقلاب ۵۷ » نامیده میشود را «فاجعهٔ ۵۷» خوانده ام و آنرا در حدّ یک «خیانت ملّی» میشناسم؛ امّا نه با این خاطر که «محمد رضا پهلوی» سرنگون شد؛ بلکه به این خاطر که پس از آنهمه سالها دیدیم که چگونه ساکنین ایران؛ همچنان در اندیشه های عصر تاریکیها به سر میبرند و نسل کنونی نیز به جز «نسلی لپ تاپاله باز» و گم شده در میان محصولات غرب برای «مهندسی ذهنی» نیست. لذا ساکنین ایران باید منتظر فاجعه هایی باشند؛ که حتی تصورش را نیز نمیکنند و باز هم زمینهٔ این تفکّر که «اینها .... آنها ..... نمیدانم کدامها؟ .... نوکران بیگانه بودند»؛ قوی تر از پیش به حیات خویش ادامه خواهد داد. زیرا هیچکس دوست ندارد بشنود که هر چه که بر او میرود؛ نتیجهٔ حماقتهای خودش است.
تنها کافی است که به گسترهٔ نبردی که با «بهار عربی» آغاز شد نگاهی بیندازید. از لیبی تا افغانستان در آتش می سوزد و هر روز در پس خبرهای پیشرویها و عقب نشینیها؛ تلّ هایی از ویرانی به جای میماند. باز هم نگاهی دیگر به عملیات نظامی اخیر آمریکایی ها بر علیه داعش نگاهی بیندازید که اخیراً دو تن از رهبران داعش را کشتند. امّا جالب اینجاست که این دو شخص در عملیات حمله به سفارت آمریکا در لیبی دست داشتند و تصور اینکه این مسئله یک امر تصادفی بوده است؛ اندکی حماقت میخواهد. پیام این دو عملیات به داعش بسیار آشکار است؛ و آن اینکه: با ما بازی نکنید و زمینهای بهتری برای بازی وجود دارند.

داعش و میدان بزرگ بازی

زمانی که حرکت مشهور به «بهار عربی» آغاز شد؛ همهٔ کشورهای قدرتمند غربی به صورتی کاملاً هماهنگ از آن پشتیبانی کردند و یکدل و یک صدا از «اخوان المسلمین» حمایت کردند. امّا پس از مقاومت مصر و عربستان سعودی و اقمارش؛ بازی اخوان المسلمین پایان گرفت و با ظهور داعش با نام جدید «خلافت اسلامی»؛ کشورهای غربی به عنوان «دشمن خطرناک» با آن برخورد نکردند بلکه مشکل را به عنوان «مشکل منطقه ای و داخلی» کشورهای خاورمیانه تعریف نموده و به بازی «ما از شما در برابر داعش پشتیبانی میکنیم» روی آوردند که زمینهٔ گسترده ای برای بازی جدید غرب که من بارها از آن به عنوان «کنترل و هدایت بحران» نام برده ام؛ آغاز گردید.
به نظر من حرکت روسیه در اوکرائین و نزدیک شدن بیش از پیش مواضع چین و روسیه که میتواند دشمنانی واقعی و قدرتمند و بسیار خطرناک برای آمریکا بوجود آورد؛ نقش جدیدی را برای «محمد رسول الله دوّم» تعریف کرده است.
در روزهای اخیر «استراتژی نظامی جدید آمریکا» منتشر گردید که در آن روسیه را دشمن بالفعل و چین را دشمنی بالقوّه قلمداد نموده است که باید تلاش شود تا چین را به «شریک» تبدیل کنند. پرسش این است که چگونه باید چنین کاری انجام شود؟ آیا با گفتگوهای بی معنی و بدون پشتوانهٔ برخورداری از اهرمهای فشار میتوان چین را به چنین مسیری هدایت نمود؟ آیا میتوان تنها با تحریمهای اقتصادی؛ روسها را از مانورهای نظامی و تهدید کشورهای بالتیک بازداشت؟ و یا به اهرمهای جدیدی نیاز است؟
در نوشته های پیشین گفتم که این اهرم همان «داعش» است. نیرویی که آسیای مرکزی را بخشی از خلافت اسلامی خود معرفی نموده است؛ طبیعی ترین نیرویی است که میتوان آنرا به طرف آسیای مرکزی هدایت کرد. نیرویی که تسلیحات پیشرفتهٔ آمریکایی دارد؛ بدون اینکه از آمریکا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم گرفته باشد.
چین و پاکستان تلاشهای وسیعی را برای سدّ نمودن راههای نفوذ داعش در پاکستان و افغانستان آغاز نموده اند و حکومت صفوی حاکم بر ایران نیز به صف آنها پیوسته است. از سوی دیگر دولت اوباما تصمیم گرفته است که نیروهای آمریکایی مستقر در پاکستان را در سال آیندهٔ میلادی به شدّت کاهش دهد. من این تصمیم آمریکا را یک تصمیم تبلیغاتی برای انتخابات سال آینده نمیدانم؛ هر چند که در این جهت نیز؛ حزب دموکراتیک آمریکا از آن بهره خواهد بُرد. بلکه این تصمیم را مشابه حرکت ۲ سال پیش آمریکا در دریای مدیترانه میدانم؛ که پس از پذیرفته شدن انهدام مواد شیمیایی نظامی از طرف رژیم بشار اسد ناگهان در طی ۱۰ روز همهٔ ناوهای آمریکایی دریای مدیترانه را ترک کردند و شاهد بودیم که همهٔ کشورهای غربی؛ حملهٔ هوایی به مواضع رژیم اسد را حواله به پارلمان نمودند و نتیجه اش نیز فراتر از «عدم حمله» به ترک دریای مدیترانه انجامید.

اکنون بازیهایی که با مهرهٔ داعش در منطقهٔ خاورمیانه انجام میگیرند عبارتند از:
۱- ترکهای عثمانی هیچ نفعی در «کوچ کردن» نیروهای داعش به پاکستان و افغانستان؛ ندارند. ولی منافع زیادی در ماندن داعش در سوریه و عراق دارند که مهمترین آنها براه انداختن جنگ نیابتی بر علیه کردستان سوریه و عراق است و چه بسا از حرکت داعش در صحرای سینا نیز حمایت مالی و تسلیحاتی میکنند.
۲- رژیم انگلهای صفوی حاکم بر ایران نیز منافعی مشابه با ترکهای عثمانی در رابطه با حضور داعش در سوریه و عراق دارد و اگر ترکهای عثمانی در کوچ داعش به طرف آسیای مرکزی سودی نمیبرند؛ حکومت ننگین انگلهای صفوی با کوچ داعش به پاکستان و افغانستان؛ موجودیتش به خطر خواهد افتاد.
۳- اسرائیل با پروژهٔ بوجود آمدن کشور کردستان موافق است و گسترش حضور داعش به غزّه و صحرای سینا میتواند جنگ ناخواسته ای را به اسرائیل تحمیل کند و اسرائیل را به استفاده بیرحمانه از ارتش خود وا دارد.
۴- کشورهای غربی میخواهند که منطقه تا رسیدن به این نتیجه که کشورهای قلّابی منطقه باید به «کشورهایی بر اساس قومیت و فرهنگ مشترک» تقسیم شوند؛ دوست دارند که جنگها و ویرانیها همچنان در منطقه ادامه یابند و بر خلاف تبلیغات گسترده در رابطه با خطر داعش در غرب به خاطر چند عملیات کوچک؛ داعش را به عنوان «خطر» تلقی نمیکنند.
۵- آمریکا میخواهد که داعش از سوریه به پاکستان و افغانستان مهاجرات کند؛ زیرا میتواند کمک بزرگی برای استراتژی آمریکا در رابطه با چین و روسیه مورد بهره برداری قرار گیرد. به نظر من «تخلیهٔ مواد رادیو اکتیو» تولید شده در ایران؛ نه تنها حاکمیت انگلها را از رسیدن به سلاح هسته ای باز میدارد؛ بلکه نوعی حرکت پیشگیرانه در برابر داعش نیز میباشد. زیرا اگر داعش در پاکستان و افغانستان به عنوان یک نیروی قدرتمند مستقر شود؛ بدون چون و چرا به سمت بدست آوردن مواد رادیو اکتیو حرکت خواهد کرد و در آینده خواهیم دید که نظامیان پاکستان نیز مجبور خواهند شد تا چنین مواد و تسلیحات خطرناکی را بر چینند و یا تحت حفاظت شدید نظامی قرار دهند؛ که احتمال نخست قویتر است.

امّا اگر در تصویری بزرگتر به آنچه که میگذرد نگاه کنیم؛ هر روزه شاهد اوج گرفتن بیشتر شعله های آتش جنگ و گسترش قلمرو نفوذ این آتش هستیم. زمانی که این آتش به مرزهای شرقی ایران گسترش یابد؛ به سرعت به درون مرزهای ایران گسترش خواهد یافت. در آن زمان شاهد آغاز نبردهای مسلحانهٔ کردستان نه برای «خودمختاری» بلکه برای استقلال و پیوستن به کردستان عراق و سوریه خواهیم بود و بدینگونه نبردهای استقلال طلبانهٔ کردستان ترکیه نیز آغاز خواهد شد.
جنگهای مهیب آینده نه تنها موجب تجزیهٔ کشورهای تعریف شدهٔ کنونی (از جمله ایران) خواهد گردید؛ بلکه روسها را نیز به ورطهٔ نبردی بزرگ خواهد کشانید و مناطق تحت نفوذ روسیه که به «کنفدراسیون روسیه» مشهور است نیز میتواند به فروپاشی کشانیده شود.
هندوستان که ظاهراً کشوری ساکت به شمار می آید؛ امّا به هیچوجه بیکار ننشسته است و در حال آماده شدن برای ایفای نقشهای پر سر و صدا است.

امّا آنچه که به نظر من مهم است اینکه: تولّد کشورهای جدید؛ هیچیک از زخمهای اقوامی را که مستقل خواهند شد؛ التیام نخواهد بخشید. بلکه؛ آنچه که روی خواهد داد؛ ویرانی منطقهٔ خاورمیانه و ایران و پاکستان و کشورهای آسیای میانه در طی نبردهای طولانی؛ از یک طرف و قدرتمند تر شدن غرب از طرف دیگر خواهد بود.
به همین خاطر است که گفتم: مذاکرات هسته ای؛ به هر جایی که ختم شود؛ دیگر ارزش خود را از دست داده است.
و باز هم به همین خاطر بود که گفتم: جنبش ۸۸ آخرین شانس ایرانیان برای سرنگونی رژیم انگلها و برپایی یک حاکمیت دموکراتیک بود.
پس از این دیگر هیچ فرقی ندارد که ساکنین ایران چکار کنند؟ اکنون هیچیک از کشورهای غربی؛ نه به «یوتیوب» نگاه میکنند و نه؛ به یک حاکمیت لیبرالی در ایران چشم دوخته اند. بلکه ۳ هدف بزرگ را دنبال میکنند:

۱- الغای پیمان سایکس پیکو.
۲- تضعیف روسیه.
۳- آرام کردن و یا تضعیف چین.

کژدم

۱۰۹ نظر:

  1. درود بر کژدم گرامی،
    نوشته ی تازه شما را خواندم. با آنکه چندان از نگاه پیچیدۀ شما به سیاست سر در نمی آورم ولی مانند یک دوربین با لنز زوم ، پیوسته لنزم را دور و نزدیک می کنم تا شاید چیزی دستگریم شود.
    گاهی خودم را به جای سید جمال الدین اسدآبادی یا خمینی پلید می گذارم تا ببینم چه انگیزه درونی نیرومندی می تواند مرا به انجام کارهایم وادارد. پول؟! اینها که در همه ی عمرشان یا بدبخت زندگی کرده اند یا در سفر بوده اند. قدرت؟! کینه؟! یا شیفتگی به اسلام یا شاید خدمت به ملکه انگلیس؟! یا علاقه به بازی هایی که بیشتر مردم جهان دوست دارند؟
    بسیار کنجکاو هستم بدانم (از دید مردمشناسی و انسانشناسی، نه از دید سیاسی) که چنین انگیزه ای چگونه شکل می گیرد. اگرچه گاهی نیز به این می اندیشم که آیا می شود که چنین کسانی هیچ اختیاری بر کاری که انجام داده اند نداشته اند و آیا کنترل قدرت های بزرگ بر مامورانشان به جایگاهی رسیده که بتوانند چنین مهره هایی پرورش بدهند؟
    پرسش دیگری که برایم پیش آمده این است که شما نقطه ضعف استراتژی های غربی را در چه می بینید؟ آیا برای شیوه کنونی غربیان، یک شکست استراتژیک پیش بینی می کنید یا نه؟(منظورم سوای رودررویی با قدرتهایی همچون چین یا روسیه است).

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شناخت گرامی
      «ارادهٔ معطوف به قدرت»؛ مهم ترین غریزهٔ انسانی است. آنکه این اراده را از دست میدهد؛ همه چیز برایش بی معنا میشود. هر کسی به نحوی این اراده را به نمایش میگذارد. چه با «خود زیبا پنداری» و چه با «ارثیهٔ پدری» و چه با به نمایش گذاشتن «تواناییها» .... هر چیزی که بتواند به نوعی جلب توجه کند. «کاریزما» چیزی است که حتی ناتوان ترین انسان سانها هم به دنبال داشتن آن هستند.
      مشکل استراتژیک غرب روبرو شدن با گلّه های بزرگ «به حاشیه رانده شدگان» است.

      حذف
  2. کژدم گرامی
    اصطلاح "تعریف دوباره کشورها" به نوعی کم جلوه دادن این رخداد است و به نظرم اصطلاح "تعریف دوباره جهان" بیشتر زیبنده وقایعی است که از خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شده است.
    مسلما جهان دهسال دیگر قابل مقایسه با جهان امروز نخواهد بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. م.ر گرامی
      نظر شما با توجه به اینکه کشورهای آمریکای لاتین؛ نقش مهمی در جهان بازی نمیکنند؛ لذا به نوعی میتوان گفت که گویی که وجود ندارند. لذا توجه به آن منطقه نیز امری ثانوی است و تنها زمانی نقش پیدا خواهند نمود که به پایگاه یکی از قدرتهای متخاصم و یا حد اقل رقیب تبدیل شوند.
      امّا ۳ قارهٔ اروپا و آسیا و اروپا بخش اعظم جمعیت جهان را در خود جای داده اند و از راه زمینی نیز به هم متصل هستند.
      اگر به نقشهٔ جغرافیایی آنچه که پروژهٔ «خاورمیانهٔ بزرگ» نامیده میشد نگاه کنید که از آفریقا تا آسیای میانه را در بر میگرفت. خواهید دید که آن نقشهٔ جغرافیایی تغییری نکرده است و تنها « جمال الدین اسد آبادی» تغییر پیدا کرده است که ۲ سال پیش نامش «محمد مُرسی» بود و اکنون «محمد رسول الله دوّم» (ابوبکر البعدادی) است. اهداف نیز تغییر نکرده اند.

      حذف
  3. کژدم گرامی،
    ممنون از پاسخ.
    آیا گمان می کنید غربی ها خودشان را نیز دوباره تعریف کرده اند؟
    راستش کژدم عزیز، حوصله ی من از واژه هایی گنگ مانند «غرب» سر می رود. این «غرب» کیست؟ شما چند بار اشاره کرده اید که آخرین فرصت مردم ایران در سال 88 به پایان رسید ولی برداشتی که از نوشته های شما به من خواننده دست می دهد این است که مردم ایران هرگز فرصتی نداشته اند که از دست برود. اگر محاسبات سیاسی جهان اینچنین پیچیده است که از سالها پیش با آزمون و خطا نقشه کنونی جهان را تعریف نموده اند، پس تلاش کردن یا نکردن مردم ایران با این سطح از آگاهی که اکنون دارند کیلویی چند است؟ بهتر نیست همه را تشویق کنیم که به تماشای جهانی بنشینند که در آن هیچکاره هستند؟ یا اگر می خواستند در جهان، کاره ای باشند می بایست یک عمر فلان کار را می کردند که باز هم این «اگر» ها هیچ سودی ندارد.
    پس این نوشته های شما و تحلیل های سیاسی شما از بازی هایی که هتا درصدی از مردم ما هم از آن سر در نمی آورند چه سودی دارد؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شناخت گرامی
      اینکه «غرب» کیست؟ باید بگویم که غرب همانی است که برای داشتن نیروگاه هسته ای باید با چهره ای خندان و لبخند دیپلماتیک امام حسنی؛خایه هایش را لیسید. (همان چیزی که در جریان است).
      در مورد پرسش دوّم باید بگویم که «داشتن فرصت» با «داشتن لیاقت استفاده از آن» فاصله ای زیاد دارد. آخرین فرصت به این معنی است که: سوت پایان مسابقه را زده اند.
      امّا اینکه حتی درصدی از مردم هم نوشته های مرا نمیفهمند؛ مگر چند میلیون نفر در روز حتّی روزنامه میخوانند؟ ... چه برسد که کامپیوتر و اینترنت و فیلتر شکن داشته و بخواهند مطالب مرا بخوانند؟ آخرش هم بفهمند و یا نفهمند... مگر خشک شدن دریاچهٔ آذربایجان برای فهمیده شدن؛ «کانت» و «دکارت» و «افلاطون» و «ارسطو» و یا «فیزیک هسته ای» میخواد که فهمیده بشه؟ ... مگر اینکه در چند محلّه پایینتر مردم بچه هاشونو کرایه میدن؛.... زن و دخترشونو میفروشن؛ «صادق هدایت» و «مولوی» و «ابوعلی سینا» میخواد که فهمیده بشه؟

      مثل اینکه دلت خوشه .... شناخت گرامی.
      من مینویسم.... فهمیدند به دَرَک ..... نفهمیدند؟ .... باز هم به دَرَک

      حذف
    2. دلم خوش نیست کژدم جان، بسیار هم ناخوش است. چیزهایی که گفتم از همین ناخوشی است.
      می خواهم کاری انجام بدهم ولی نمی دانم چگونه.
      شما چند بمب هسته ای سراغ ندارید؟
      :)

      حذف
    3. شناخت گرامی
      همه میدانند که کژدم هرچه که باشد؛ اقوام ایرانی را به خاطر قومیتشان تحقیر نمیکند؛ جوکی هست که در ایّام نوجوانی شنیده ام:
      یک نفر مسافر از یک «رشتی» پرسید:

      - آیا شما «آثار باستانی» هم دارید؟

      رشتی پاسخ داد:

      - آره.... دارند میسازند.

      این هم بمب اتمی شما.

      حذف
    4. پس من هم رفتم بسازم. ...

      راستی، من خودم یک « گیله مرد » هستم.

      حذف
    5. شناخت گرامی
      وقتی که «گیله مرد» میگوید که:
      آره دارند میسازند؛ منظورش این است که:

      - برو ۱۰۰۰ سال دیگه بیا.

      حذف
    6. :)
      شاید هم هزار سال پیش:
      http://www.makanbin.com/gilan/?place=%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86

      حذف
    7. شناخت گرامی
      سپاس بیکران از معرفی این قلعهٔ دلاوران.
      قلب جنگاوران در قلعه ها می تپد.

      حذف
    8. خواهش می کنم کژدم جان،
      این دژ برخلاف بیشتر دژهای دیگر در ایران چون هنوز استوار است حس دیگری به بیننده می دهد بویژه اینکه یادگار دوره ساسانی است.

      حذف
  4. این طور که شما در مقاله های پیشینتان در مورد پدیده ای بنام داعش و نوع حرکتش پیش بینی کردید و نوشتید الان داعش میبایستی از خاورمیانه عبور کرده وآسیای مرکزی را هم پشت سر گذاشته و الان نزدیک توکیو در ژاپن میبود....البته تقصیر شمانیست برای انکه باکسی که دشمن خود میدانید و حریفش نمیشوید، به این دل خوش میکنید که دشمنی دیگر با او دربیافتد تا شاید شمای حقیر و حراف به نان و نوایی برسید ..اما اینطور نیست داعش ساخته و پرداخته دولتهای زورگو جهان است و نقش خودش که همانا چپاول و لکه دار کردن دیانت راستین است، قدم برمیدارد اما آن چه که مسلم است زورش به کشورهای ضعیف و دچار آشوب درمنطقه ممکن است که برسد نه کشوری به قدرت و یکپارچگی ایران
    امیر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. امیر خان قلی بیگ شیعة السلطنه
      حالا یک سال هم صبر کن.
      ۴ سال پیش قلدر و چاقو کش محله بودید.... الآن گدای دلار و «امام حسنِ خایه مال معاویه» شده اید.
      اندکی دیگر صبر کن.

      حذف
    2. امیر الگاو مجسّم
      حالا میتوانی بفهمی؟ یا سّمبه میخواد که فرو کنه؟

      http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2015/07/150706_k05_hekmatyar_is_haroun

      و یا به همهٔ الاغها گفتم که دوستی با طالبان یعنی دشمنی با هندوستان؟
      توی کلّهٔ گاوت فرو میره؟ یا سُمبه میخواد؟ ... من پیشنهاد میکنم که همینطوری «دَمَر» بخواب...

      http://www.bbc.com/persian/iran/2015/07/150706_l10_iranian_boat_capsizes_in_india

      امیر الگاو گرامی
      فهمیدن به مفهوم «تفسیر» خیلی آسان است؛ زیرا یک و نیم میلیارد مسلمان داریم و بیشتر از ۳ میلیارد «اسلام» داریم. (البته با احتساب اسلامِ «مسلمانان مُرده»).
      «دیدن» چیزی است که هیچ کوری؛ نمیتوانسته؛ کرده بوده باشد (به لهجهٔ فارسی دَری گفتم که حتّی اوباما هم بفهمد).

      حذف
    3. اینهم سندی دیگر که صدای داعش؛ هر روز رساتر از روز پیش در افغانستان و پاکستان شنیده میشود و «جفتگیری» «خامنه ای فرزانه» با «ملا محمد عمر»؛ نه تنها این صدا را خاموش نخواهد کرد؛ بلکه مانند «بنزین» بر روی آتش عمل خواهد نمود.
      روزهای بسیار سختی در پیش است ای «کاکو امیر»... زیرا که این بازی؛ «بازی بزرگان» است و آنکه در این بازی وارد شود؛ اینبار... حتی شانس «جزیرهٔ موریس» را هم نخواهد داشت.... دیگر چیزی به نام «پُل پیروزی» در میان نیست .... بلکه پلی ویران مانند «پُل دختر» که در میانهٔ راه «زنجان» و «میانه» میتوان دید ... البته اگر به یُمن وجود دستمال مستراحی به نام «احمدی نژاد»؛ چیزی از آن به جای مانده باشد؟؟!!!

      http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2015/07/150706_k03_taliban_is_battle

      حذف
    4. ایرانیان مسلمان هرگز این «گناه کبیره» را به عرب‌ها نبخشیدند که آنان را با زور شمشیر مسلمان کردند. همه آرزوی ایرانیان مسلمان این است که کاش محمد پیامبری ایرانی بود و این ایرانیان بودند که عرب‌ها را مسلمان کرده بودند. شیعیگری هیچ چیز نیست جز پاسخی مذبوحانه به این عقده‌ی تاریخی! الان هم سخن گفتن از «دیانت راستین» به این معنی است که آنچه در ایران ولایت فقیه پیاده شده «اسلام واقعی» است و نه آنچه در عربستان و پاکستان یا توسط داعش پیاده می‌شود! این خزعبلات در همان «عقده‌ی تاریخی» شیعیان ریشه دارد! ولی برای هر ایرانی آزادیخواهی تفاوت میان اسلام شیعه و اسلام سنی، مانند تفاوت میان بول و غایط است!

      حذف
    5. ناشناس گرامی
      امّا عربها از اینکه ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند؛ خوشحال بودند. داستان همان داشتان چاقوی سخت و تیز؛ و پنیر نرم و خاک بر سر است. چاقو می ماند و پنیر خاک بر سر خورده شده و به «مدفوع» تبدیل میشود.
      این است داستان واقعی ایرانی مسلمان و خورده شده.

      حذف
  5. یک پیش بینی:

    در آیندهٔ نزدیک شاهد فاش شدن ملاقاتهای محرمانهٔ مقامهای عربستان سعودی و هندوستان از یک طرف و همچنین آغاز ملاقاتهای آشکار و رسمی این دو کشور خواهیم بود.

    پاسخحذف
  6. دیانت راستین دیگر چه اراجیفی است. دیانتی که بر پایه دروغگوییهای پسر عموی خدیجه که آگاه به چندین دین بوده استوار شده. تا به نوایی برسد. که 1400 سال پیش رسیده. 1400 سال هست که همدیگرو میکشن .که آب رو از اینور مچ دست بریزیم یا از اونور.حقشونه که سوارشون بشن.

    پاسخحذف
  7. اینم نتیجه دیانت راستین .ضنن جمعیت را 200 میلیون نفر کنید. http://www.sensesculturalfarsi.org/%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B4-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D8%A2%D8%A8%DB%8C/

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      به نکتهٔ بسیار مهمی اشاره کرده اید که کمتر کسی به آن توجه میکند.

      حذف
  8. طرفداران «جفتگیری خامنه ای با ملّا عمر و چین و روسیه و پاکستان» به شیوهٔ «حمّام چرخی» اینرا نیز در تاریخشان ثبت کنند:

    http://www.bbc.com/persian/world/2015/07/150706_l26_china_turkey_uighur_muslims

    پاسخحذف
  9. زبان، چیزی جز اندیشه‌ی به سخن درآمده (چه به گونه‌ی گفتار و چه به گونه‌ی نوشتار) نیست، همانگونه که اندیشیدن، چیزی جز سخن گفتن خاموشانه با خویشتن نیست. وقتی شما می‌گویید زبان فارسی فقیر است و زبان‌های دیگر اقوام منطقه از فارسی هم فقیرتر است و همه‌ی این زبان‌ها به موزه تعلق دارند، واقعیتی را بیان می‌کنید. (اگر چه ممکن است این سخن به خیلی از ایرانیان پرفیس و افاده بربخورد). ولی بیان این واقعیت همزمان به معنی این اعتراف است که ما ایرانیان و کل اقوام منطقه به این دلیل دارای یک زبان مرده و توخالی هستیم چون حرف تازه‌ای برای گفتن نداریم و به این دلیل حرف تازه‌ای برای گفتن نداریم، چون فاقد اندیشه‌ی مدرن هستیم و افکارمان کماکان حول موضوعات پیشامدرن دور می‌زند که در جهان امروز هیچ خریداری ندارد. از آنجا که زبان و اندیشه، ارزش‌های یک جامعه را می‌سازند و ارزش‌های یک جامعه نیز ستون اصلی فرهنگ آن جامعه هستند و فرهنگ‌ها بر پایه‌ی نظام‌های ارزشی از یکدیگر تفکیک می‌شوند و از آنجا که امروزه فرهنگ‌سازی فقط می‌تواند بر ارزش‌ها، دانش‌ها و ابزارهای نو و تازه استوار شود، تکلیف اقوامی که در این منطقه تعصب دینی چراغ دانش را از هزار سال پیش در میان آنها خاموش کرده و سده‌های درازی است اندیشیدن و آفرینندگی را فراموش کرده‌اند چه می‌شود؟ آیا با توجه به شتاب دگرگونی‌ها و حوادث غیرقابل پیش‌بینی اصلا چشم‌اندازی برایشان وجود دارد، یا باید پرونده‌ی آنان را مختومه و آنان را بازیچه‌ی دست حوادث و قدرت‌های جهانی ارزیابی کرد؟ اصلا چه کسی یا نیرویی و با کدام اندیشه و زور فکری می‌خواهد «زبان آنان را به یک زبان زنده» تبدیل کند تا شاید «آینده‌ای درخشان» داشته باشند؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پروندهٔ «به حاشیه رانده شدگان»؛ به هر زبانی که بیندیشند؛ ناگزیر بسته شده است.

      حذف
  10. کژدم،
    این ماجرای بمباران «اشتباهی» بغداد توسط یک جنگنده عراقی چیست که باعث مرگ ۹ نفر شده؟ رسما گفته شده که جنگنده سوخو اشکال فنی داشته، ولی معلوم نیست اصل ماجرا چیست!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      این اتفاق بعد از استعفای من از نیروی هوایی عراق به وقوع پیوسته است و به همین دلیل از آن اطلاعی ندارم.

      حذف
  11. تکلیف اقوامی که در این منطقه تعصب دینی چراغ دانش را از هزار سال پیش در میان آنها خاموش کرده و سده‌های درازی است اندیشیدن و آفرینندگی را فراموش کرده‌اند چه می‌شود؟ همه بحث همین است،که ناشناس گرامی مطرح کرده اند.و کژدم هم که فقط تیغ برانی در دست گرفته و می کشم و می درم برداشته به راحتی از کنا رش می گذرد و فقط سرکوفت می زند. فکر کنم قبلا هم از کژدم جان پرسیده باشم که بابا فرض کنیم زدیم و کشتیم و دریدیم. بعدش چه؟ می خواهی چکار کنی؟ اگر بنا بر زدن و کشتن و اینها باشد خوب الان داعش از همه بهتر این کار را انجام می دهد. اصو لا چرا ما تهاجم و حشیانه عرب را به ایران و جنا یات بعدی اشان را قبول نداریم. خوب اگر فرض را بر گرگ بودن بگذاریم. خامنه هم به خودش حق می دهد که گرگ باشد. بکش تا کشته نشوی. پس نباید او را محکوم کنیم. باید هم زندان داشته باشد. باید هم سرکوب کند. باید هم هر روز حر فهایی بزند. که ملت زخم معده بگیرند. چون حق دارد. اینجا یک جای کار لنگ است. ما نمی توانیم کامل زیر اخلاق بزنیم. زیر اخلاق زدن نتیجه اش می شود همان کاری که غرب و کشور های پیشرفته بوا سطه احمقی خاور میانه دارند می کنند. درست است که این منطقه احمق است اما غرب به عنوان هدایت کننده چرا تن به این همه بی خیالی می دهد تا ادمها همد یگه رو لت و پار کنند. خوب منا فع. اما این منا فع ایا ارزشش از همه چیز بالاتر است؟ ایا غر بی ها به فلسفه فلا سفه خود نیز بی اعتقادند. اصولا غر بی ها به چیز اعتقاد دارند. نمی دانم شاید زدم به بیراهه. بیشتر قصدم این بود که بگویم تمام نکبت خاور میانه و عقب افتا دگی دین عرب است. باید ریشه این دین من دراری را زد. و جالب است که این فتنه هم زیر سر جاسو سان یهودی بود. تا امروز بعد از هزار و اندی سال به خوا سته هایشان برسند. که رسیدند. و خاور میانه را گا ییدند. بکامشان باد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      بعدش این است که جامعه ای میسازیم که «آخرین انسان سانهای ایرانی» در کمال شرافت زندگی کنند و بزرگترین آزمالیشگاههای علمی دنیا را بر پا میکنیم و «انسان = نژاد پنهان» را را از دل شاخهٔ تناور گونهٔ انسانی بیرون میکشیم و بازتولید انسان سانها را برای همیشه و حد اقل در این سرزمین متوقف میکنیم. آنگاه خواهید دید که: «تمدّن یعنی چه؟»

      حذف
    2. تولید (A.I = Artificial Intelligence ) خواستهٔ کمپانیهای عاشق ثروتهای دیجیتالی است. این تکنولوژی تعداد «به حاشیه رانده شدگان» را در «گونهٔ انسانی» به شدت بالا خواهد بُرد. این امر نه یک اشتباه بلکه یک خیانت است و نوابغی که اجازه میدهند از آنها به عنوان «گاو شیر ده» در این پروژه ها استفاده شود؛ تنها به این خاطر است که آن قطعه (یعنی اهمیت دادن به مسائل سیاسی) در مغز آنها وجود ندارد.
      من «خدایان = انسانها» را به قرار دادن آن «قطعهٔ غایب» در مغزشان فرا میخوانم.

      حذف
  12. سلام به کژدم عزیز دانش اموز کنجکاو مکتب شمنی.یک بار نوشته بودید که نوابغ متاسفانه علاقه ای به سیاست ندارن مساله هم همینجاست که چرا نوابغ باید مسائل مهمتری مثل توسعه هوش مصنوعی رو رها کنن که به نظرم مهمترین و پیچیده ترین مساله تاریخ بشر هست و بیان رو اینکار کنن که فلان گروه از انسان سان ها کدامین دره را فتح کردن یا به عنوان مثال چه کسی دهکده آمرلی رو باز پس گرفته در نگاه من تمام این مسائل دعوا بر سر لحاف ملاست تمام کسانی که امروز در تاریکی به سمت هم تیر پرتاب میکنن حتی فرصت یک شادمانی دروغین را نخواهند یافت و تنها خواهند دانست که در تمام این مدت در پازل خدایان بزرگتری بازی میکرده اند رشد روزافزون هوش مصنوعی در طی چندین دهه چنان تصویر دگرگونی از مفاهیم اعم از سیاسی امنیتی اقتصادی را عرضه خواهد کرد که تمام این انگلها انگشت به دهان خواهند گزید بیایید با هم تصور یک دنیای واحد را مرور کنیم دنیایی با ولایت مطلقه یک سوپرکامپیوتر هوشمند یک سیستم امنیتی و اطلاعاتی واحد یک ارتش واحد یه سیستم اقتصادی واحد یک پول رایج.در این تصویر که تصویر تنها چند دهه اینده بشریت هست جایی برای تصرف فلان روستا یا بازپس گیری فلان محله نیست جایی برای ما کوچه گرایی در این جهان بی مرز وجود ندارد چه کوچه گرایی تشیع صفوی چه الاغهای عثمانی و چه ملی گرایی روسی -پوتینی و چه جفتک اندازی به اصطلاح اژدهای چینی داستان ما انسان سان ها قضیه آن ادم نگون بختی هست که یه ماه تمام حاصل دسترنج خود را پس انداز نموده تا بهترین و فاخرترین لباسها را برای جشن به تن داشته باشه و ناگاه درشب موعود دریافته که فقط برای یک شنای دسته جمعی دعوت شده و نیازی به این همه تشریفات نبوده .وقتی که زمانش برسه همه ما متوجه میشیم که تمام توشه ای که برای خودمون جمع اوری کرده ایم بلا استفاده هست و اساسا توشه ی لازم از جنس دیگری هست توشه ای که به سرعت توسط تیزهوشان و نوابغی که شما از غیبت اونها در عالم سیاست گله دارید در حال اماده شدن هست .من فکر نمیکنم که اینها به تحولات سیاسی بی توجه هستن فقط فکر میکنم که به مسائلی از این دست فقط به قدر اهمیت انها بها میدهند البته جنس کامنت من بیشتر درخور نوشته های شما تحت عنوان گفتگویی از جنس دیگر میخورد ولی به هر حال عذرخواهی میکنم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. galaxy گرامی
      مشکل نوابغ این است که این قطعه از پازل (اهمیت دادن به مسائل سیاسی) را در مغزشان کَم دارند و به همین خاطر با اینکه خدایانند؛ از آنها به عنوان «گاو شیر ده» استفاده میشود.
      این قطعه باید به پازل اضافه شود و گرنه شارلاتانها (تیزهوشان انسان سان). همیشه آنها را خواهند دوشید.

      حذف
    2. زمانی که گروه موسیقی U2 نخستین کنسرت موسیقی خود برای کمک به ۲ میلیون گرسنهٔ آفریقایی را اجرا نمود و میلیونها دلار جمع آوری شده و به درستی در این جهت هزینه شد؛ آخرین میخ بر تابوت «کمک به حاشیه رانده شدگان» کوبیده شد.
      زیرا ما اکنون بیش از ۱۵ میلیون گرسنهٔ آفریقایی داریم. آفریقا را میگویند؛ زیرا برای کمپانیهای «جمع آوری کمکهای مالی»؛ رنگ سیاه؛ جذّاب تر است.
      هیچکس از ۷۵۰ تا ۸۰۰ میلیون گرسنهٔ چشم بادامی در «چین» و تقریباً به همان تعداد در هندوستان سخنی نمیگوید. .... مگر گرسنگی رنگ پوست و خطوط چشم لازم دارد تا به عنوان «گرسنگی» شناخته شود؟
      تاریخ مصرف اینگونه فعالیتهای «بشر دوستانه»؛ به پایان رسیده است؛ زیرا «غریزهٔ جنسی» و «نولید ۹۷ درصدی انسان سانها»؛ بر دلارهای «بشر دوستان» غلبه میکند.
      من «آنارشیست» نیستم ولی به حاکمیت «هورمون های مسلّح ۱۶ تا ۲۳ ساله» به نام «شوراها و سندیکاهای مردمی» نه تنها اعتقاد ندارم. بلکه آنرا احمقانه ترین تکرار راه طی شدهٔ لنینیستی میدانم.
      اساساً من با «حاکمیت هورمون ها و آدرنالین و انگلها و شارلاتانها» مخالفم.

      حذف
  13. کژدم گرامی با درود
    بعد از مدتها تاخیر یک نوشته خوب از شما خواندیم...مشکل ما نسل سوخته این است که یک قسمت از تاریخمان که همان تاریخ ۵۰۰ ساله باشد یا کاملا از ان بی خبریم یا وارونه به ما گفته اند.. این چنین مقاله ها تا اندازه ای ما را از گیجی (البته اگر مادر زاد گیچ بدنیا نیامده باشیم ) در می اورد.
    یک پرسش..امروز اباما غیر منتظردر پنتاگون شخصا حضور پیدا کرده .. حضوری که معمولا اتفاق نمی افتد بجز زمانی که یک استراتژی کامل و اماده عملیات اماده باشد... همچنین مذاکره با ایران هم تقریبا میشود گفت که تمام شده و به توافق رسیده اند.. پرسش این است که به نظر شما ارتباطی بین این دو اتفاق وجود دارد؟
    رقیه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. رقیهٔ گرامی

      من گفتم که «دانش آموز آیین شمنی هستم».... و .... نه طالع بین.

      حذف
    2. از شوخی گذشته؛ احتمالاً مربوط به پاکستان و افغانستان است.... یعنی غیر مستقیم: = چین و روسیه

      حذف
    3. حالا میتوانید ببینید که چرا اوباما به پنتاگون رفت؛ میخواهند داعش را از سوریه فراری بدهند.
      داعش باید به کجا برود؟
      ۲ جا بیشتر ندارد:
      ۱- عراق
      ۲- پاکستان و افغانستان.

      حذف
  14. کژدم گرامی،
    نمی دانم چرا امروز نام شما را همه جا می بینم:
    http://1star-7skies.blogspot.no/2015/07/blog-post_49.html
    شاید حکمتی در آن هست.
    :)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شناخت گرامی
      حکمتش در این است که من مسخره ترین وبلاگ نویس دنیا هستم.
      :)

      حذف
    2. :)
      پیرامون شما و نوشته های شما هم مانند آن تصویر کهکشانی، رنگارنگ است. بسیاری از خوانندگان وبلاگ شما (مانند خود من) این را خوب می دانند.
      امیدوارم ایران ما نیز از این سیاهی و تیرگی رها شود. هنوز باور دارم چیزی در این سرزمین ریشه دوانده که گاهی مایه شگفتی می شود.

      حذف
  15. آیا اینهم یک بازی سیاسی غرب و امریکاست و یا واقعن اینا بجان هم افتادن.خبری گندیده است. http://farsi.alarabiya.net/fa/middle-east/2015/07/06/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%85%DA%A9%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%B1-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%88%D8%AB%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      نخست اینکه؛ نمیگویم هر خواننده ای شناسه ای انتخاب کند؛ امّا کاش هر کسی که کامنت میگذارد؛ حد اقل در آخر نوشته اش یک اسمی را بنویسد که مثلاً «ناشناس امیر» را از «ناشناس حیدر عمو اوغلی» جدا کند.
      اما در پاسخ به کامنت شما؛ باید بگویم که: زمانی که شکستها به نقطهٔ عطف میرسند؛ انشعاب ها و تقسیم گناه ها آغاز میشوند.

      حذف
  16. خوانندگان گرامی

    این خبر را به عنوان «تلاش برای تسریع مهاجرت داعش به پاکستان و افغانستان»؛ که بخشی از پروژهٔ «کنترل و هدایت بحران» است؛ همیشه به یاد داشته باشید و خبرهای مربوط به آنرا دنبال کنید.

    http://www.bbc.com/persian/world/2015/07/150706_u14_obama_pentagon_us_intensify_anti-isis_efforts_syria

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پس در واقع آمریکا دارد «بحران داعش» را از سوریه و عراق به افغانستان و پاکستان منتقل می‌کند. خوب آیا خودش یکی از نخستین قربانی‌های این جا به جایی نخواهد بود؟ هر چه باشد آمریکا این همه در افغانستان نیروی انسانی و مالی هزینه کرده و یکی از «افتخاراتش» اینست که حکومت طالبان را سرنگون ساخته و مثلا «دمکراسی» در افغانستان برقرار کرده. اگر داعش در افغانستان بتواند جای طالبان را بگیرد، خود آمریکایی‌ها یکی از هدف‌های اصلی آن خواهند بود. مگر اینکه آمریکا با شتاب بقیه نیروهایش را هم از آنجا خارج کند. تازه آنوقت نتیجه‌ی سیاست آمریکا در افغانستان می‌شود: بردن طالبان و آوردن داعش! اگر لنین زنده بود به این می‌گفت: یک گام به پیش دو گام به پس!

      حذف
    2. حیدر عمو اوغلی گرامی
      آمریکاییها از افغانستان بیرون خواهند رفت. آنچه که افتخارات سرنگونی طالبان میخوانید؛ مربوط به دورهٔ حضرت نوح است.
      داعش قرار نیست که جای کسی را بگیرد.
      زنبورها حمله میکنند .... نیش میزنند .... میکشند و کشته میشوند؛ آنارشی می آفرینند و در پاییز اگر جایی پیدا نکنند.... میمیرند.
      اگر لنین زنده بود؛ دستش را روی سوراخ کونش میگذاشت و فرار میکرد.

      حذف
    3. آفرین، پاسخ خوبی بود. بویژه تصور لنین در حالی که انگشت به مقعد دارد فرار می‌کند! ولی افغانستان و پاکستان خودشان پر از «زنبور» هستند. «طالبان» و «لشکر طیبه» و «سپاه صحابه» و «جیش محمد» و «لشکر جنگو» و «حرکت‌المجاهدین» و «تحریک نفاذ شریعت» فقط چند دسته از این زنبورها هستند. این‌ها اصلا خودشان در دره سوات حکومت شرعی درست کرده‌اند، درست مثل خلافت داعش! حالا داعش هم اگر به این جمع اضافه بشه اول باید با این کله‌خرها دربیفته تا جایگاهی برای خودش دست و پا کنه. و این یعنی عملیات انتحاری متقابل در صفوف یکدیگر! این معرکه دیدنی خواهد بود: ز هر طرف کشته شود به سود اسلام است!

      حذف
    4. من فقت موندم فرق یه آدم خوب با یه بد که کلی آدم کشته . اون دنیا چیه. بهشت .مهشت که اراجیفه. فرستنده/روح

      حذف
    5. روح گرامی
      کشتن یکی از غریزه های قوی در «گونهٔ انسانی» درخت حیات است. به فیلمهای پر فروش و یا بازیهای کامپیوتری پر فروش نگاهی بیندازید.
      روانشناسها میگویند این محصولات جامعه را به سوی خشونت میبرند. من میگویم؛ این محصولات به این خاطر پر فروش هستند که در درون ما لانه دارند .... یعنی غریزه ها.

      حذف
  17. عمو اوغلی کژدم جان درست می گویند. به این با زیهای کو تاه مدت و میان مدت امریکا توجهی نکن. خوب طالبان را در اصل خود امریکا اورده بود. منتهی طالبان بدلیل انفعال زیاد و تاریخ مصرف گذشته بدرد نخور شده بود. طبیعی است داعش جا یگذین خوبی برای انها باشند. فراموش نکن که بنیاد گرایی اسلامی با جمبولی اسهالی در ایران شروع شده و این حرکت هر ده سال باید شدید تر و عمیق تر شود تا خواهر خاور میانه توسط موجوداتی مثل علی خامنه ای و طالبان و داعش و باور بکن در اینده نیرو های واپسگرا تری کاملا به گا برود. و مگر غیر از این است؟

    پاسخحذف
  18. خوانندگان گرامی:
    به این مصاحبه که توسط رادیو فردا با «رایان کراکر» انجام شده است خوب دقت کنید.
    رایان کراکر ظاهراً در حال ارائه دادن تحلیل است که میبینیم در سالهای بعد به واقعیت می پیوندند.
    امّا در واقع؛ او یک تحلیلگر سیاسی ستون نویس چند دلاری نویس نیست؛ بلکه تحلیلهای کاربردی ارائه میکند. زمانی که پیش از حملهٔ سال ۲۰۰۳ به عراق گفته بود؛ اگر حمله کنیم این خواهد شد؛ منظورش این بوده است که برای «این خواهد شدها» باید یکی از ستونهای سیاسی اجتماعی خاورمیانه را باید شکست. جورج بوش هم این کار را کرد و همه را به میدان کشید.
    اینگونه است که «سرنوشت می سازند».

    http://www.radiofarda.com/content/b52-interview-with-ryan-crocker-on-iran-isis/27114206.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. جورج بوش با تبر یکی از ستونها را شکست و خامنه ای و عربستان و بشار اسد و روسیه را به میدان کشاند و سپس از معرکه بیرون رفت و اکنون دوباره به عنوان «ناجی بشریت خاورمیانه» دوباره وارد میدان شده است.

      حذف
    2. وقتی رایان کراکر میگوید که رژیم صفوی مسلک حاکم بر ایران میخواهد که به بهانهٔ داعش عراق تقسیم شود و کهنه سربازان سپاه پاچاهارداران میخواهند انتقام جنگ ۸ ساله را بگیرند و عراق را به خاک سیاه بنشانند؛ تا دیگر نتواند از جای برخیزد؛ در واقع هر دو طرف شیعه و سنّی را به جنگ فرا میخواند. زیرا میداند که هر خانه ای که خراب شود؛ برای خراب شدن و دست به دست شدن؛ «بشریت خاورمیانه» را هم به «اتلاف وقت» و هم «کشتن همدیگر» و هم «شخم زدن خانهٔ خود» و هم «مشهور شدن به داشتن خوی درندگی» می کشاند. خاورمیانه؛ خانهٔ او نیست. بلکهٔ خانهٔ آنهایی است که در حال شخم زدن آن هستند.
      رایان کراکر با تصور ویرانی «زندگی کنونی» و «آیندهٔ» مردم خاورمیانه «جلق» میزند.
      نمیدانم که میفهمی؟ یا نمیفهمی؟
      اگر بفهمی .... رایان کراکر به موجودی بیمصرف تبدیل خواهد شد و هرگز او را نه در اتاقهای فکری و نه در دستگاه دیپلماسی غرب و نه در رادیو فردا.... نخواهید دید.

      حذف
    3. به این خبر نیز توجّه کنید:
      ظاهر امر این است که ۱+۵ و رژیم انگلهای صفوی در حال مذاکره در بارهٔ مسائل هسته ای بودند. امّا ناگهان کار به «تحریمهای تسلیحاتی» کشانیده شده است که هیچ ربطی به مذاکرات هسته ای ندارد.
      لذا باید فهمید که اساساً چیزی به نام اختصاصی «مذاکرات هسته ای»؛ وجود نداشته است و این مذاکرات و بازجوییها؛ گستره ای بسیار فراتر را در بر میگیرند. «کُرنش قهرمانهٔ امام حسنی» تنها در اراک و فُردو و نطنز و یا حتّی پارچین خلاصه نمیشود. در آنچه که تحت نام «مذاکرات هسته ای» جریان دارد. بسیاری از مسائل خاورمیانه مورد بررسی است و طرفهای درگیر (منظورم از طرفهای درگیر؛ «کیسه کش حمّام چرخی» مشهور به «رهبر مسلمین جهان» نیست) در حال معامله بر روی برخی مسائل هستند که «انگل فرزانه» تنها یکی از بهانه های مربوط به آن است. لذا با چشمهای باز این ماجرا را دنبال کنید.

      http://www.bbc.com/persian/iran/2015/07/150707_u04_nuclear_deadline_nears

      حذف
    4. کژدم، ولی خودمانیم این کراکر در کنار برخی نکات درستی که مطرح کرده کلی هم یاوه به هم بافته است. برای نمونه می‌گوید ایران زمانی با اسرائیل و عربستان رابطه‌ی خوبی داشت و هیچ دلیلی وجود ندارد که در آینده نتوان دوباره چنین رابطه‌ای ایجاد کرد. یا این احمق هنوز نمی‌داند ماهیت اتفاقاتی که در سال ۱۳۵۷ در ایران رخ داد و روحانیان شیعه را به قدرت رساند چیست، یا خودش را به نفهمی زده است. البته شق سومی هم وجود دارد و او با زبان بی زبانی می‌خواهد بگوید برای ایجاد چنین رابطه‌ای باید رژیمی چون رژیم اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه‌ ۷۰ در ایران سر کار بیاید! که این دیگر نهایت سفاهت است. نمونه‌ی دیگر اینست که چنین القا می‌کند که وضعیت عراق و سوریه را می‌توان به قبل بازگرداند و در آنها به اصطلاح نظام‌های سکولار ـ ناسیونالیستی یکپارچه ایجاد کرد. در صورتی که می‌دانیم «مرزهای ملی» سابق جا به جا شده‌اند و همچنان در حال جا به جا شدن هستند و عراق و سوریه به شکل دوران صدام حسین و حافظ اسد دیگر هرگز دوباره احیا نخواهند شد. درباره‌ی نقش مخرب سپاه قدس در عراق هم اگر چه به نکات درستی اشاره می‌کند، ولی باز خودش را به «خریت معصومانه» می‌زند و در این باره سکوت می‌کند که دولت شیعه‌ی نوری مالکی در عراق که همه مصائب چندپارگی عراق زیر سر اوست، نتیجه‌ی قصور واشنگتن و مماشات آمریکا با تهران بود وگرنه عراق الان در چنین وضعیتی نبود. نکته دیگر اینکه در سخنانش می‌گوید دامنه‌ی عملیات داعش و جاه‌طلبی‌های آن به قلمرو کشورهای عربی محدود است و با تهران کاری ندارد و بنابراین ایرانیان می‌توانند مثل کوروش کبیر «آسوده بخوابند»! که البته می‌دانیم چنین نیست و هم داعش در صدد نفوذ به افغانستان و آسیای مرکزی است و هم در هدف‌های استراتژیک خود می‌خواهد از دریای مدیترانه تا هندوستان را زیر کنترل خود آورد و پیکار با شیعیان ایران و کل منطقه یکی از راهکارهای مهم آن است. البته نکات زیاد دیگری هم هست که می‌توان آنها را زیر ذره‌بین گذاشت و نقد کرد. خلاصه به نظر من یا این جناب کراکر می‌خواهد خرچوسونه را رنگ کند و به جای فولکس واگن به خوانندگان رادیو فردا و کل ایرانیان بفروشد، یا پیر و خرف شده و مزخرف می‌گوید و احتمالا مدتی است پشت در «اتاق فکر» پنتاگون مانده و او را به داخل راه نداده‌اند تا در جریان آخرین مباحث باشد! یک پیام را ولی صریحا می‌توان حتی بدون «چشم مسلح» در سخنان او تشخیص داد و آن اینکه: ای اقوام عقب مانده و وحشی خاورمیانه، بزنید یکدیگر را برای «دیانت راستین محمدی» لت و پار کنید و ما غربی‌ها هم این وسط آش خودمان را می‌پزیم و هر وقت دیدیم شعله‌اش دارد فرومی‌نشیند دوباره نفت روی آن می‌پاشیم!

      حذف
    5. حیدر عمو اوغلی گرامی
      رایان کراکر؛ نه احمق است و نه مثل این دکتر پروفسورهای تحلیلگر و چند دلاری فارسی زبان خوابیده در پشت در رادیو فردا و BBC و امثال آنها.
      رایان کراکر تحلیل نمیکند؛ بلکه دارد خط و نشان میکشد. آنچه که به حساب نفهمی ایشان میگذارید؛ به این خاطر است که او وعده های سر خرمن را به زبان «تحلیل سیاسی» عرضه میکند.
      ماهها پیش گفته بودم که حتی اگر مسئلهٔ هسته ای حل شود؛ کشورهای غربی حاضر به سرمایه گذاری در ایران نخواهند بود. یکی از خوانندگان در یک گفتگوی حصوصی پرسید: چرا؟
      من هم گفتم که به این خاطر که سپاه پاچاهارداران ۷۰ درصد ایران را قبضه کرده است.
      آن خواننده باور نکرد زیرا ذهنیتش این بود که غرب به دنبال سود و پول است.
      سود و پول بله؛ امّا آن خواننده نفهمید که اگر سودهای بسیار بزرگتری وجود داشته باشند؛ آیا غرب حاضر است که آن سودهای بسیار بزرگ را فدای سود ۱۰۰ میلیارد دلاری بکند؟ البته که نخواهند کرد.
      به این لینک نگاه کنید... تازه و داغ و تازه از تنور در آمده:

      http://www.dw.com/fa-ir/%D8%B5%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D8%AD-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF/a-18566058

      یکی از خواننده ها به من گفت که تو «نابغه» هستی. من گفتم که نیستم. پرسید که پس تو چه هستی؟ من گفتم که «مرز نشین» هستم. مرز نشین در سلسله نوشتارهای «گفتگویی از نوعی دیگر» توضیخ داده شده است.
      (دنباله در پایین)

      حذف
    6. این را از آن جهت گفتم که ذهن این خواننده یک ذهن «تحلیلگر» است و برای فهمیدن باید «صغرا و کبری» بچیند و رابطه ها را ببیند تا بتواند بفهمد. ذهن من اینگونه نیست. من «بیننده» هستم. آنچه که یک تحلیلگر در رابطه با «سیب» یا «لیوان» و یا .... توضیح میدهد شاید صدها ساعت طول بکشد که هم خودش بفهمد و هم به خوانندهٔ تحلیلش بفهماند. امّا برای من فقط مانند دیدن لیوان است. بیواسطه و به دور از کلام.
      زمانی بود که خودم را گم کرده بودم و هزاران دلار را برای خواندن مطالب وبسایتهای اطلاعاتی امنیتی غربی؛ هدر دادم. سپس به خودم بازگشتم.
      زمانی که رایان کراکر حرف میزند و من او را میبینم که تحلیل نمیکند؛ بلکه «تهدید» میکند؛ چرا باید هزاران دلار را خرج وبسایتهای گوناگون بکنم؟
      به آن خواننده هم باید بگویم که من «مرز نشین» نیستم و آن کلمه را به این خاطر بکار بردم ؛ تا بتوانم به او به نوعی بفهمانم.
      من یک «بیننده» هستم. ولی طالع بین و فال بین نیستم.
      حال میخواهم به زبان شما با شما سخن بگویم. لذا این دو مطلب را در کنار هم بگذارید تا قضیه هم برای «روشنفکران» و هم برای «گاوها» روشن شود:

      http://www.radiofarda.com/content/news/27109776.html

      مطلب دوّم را تکرار میکنم:


      http://www.dw.com/fa-ir/%D8%B5%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D8%AD-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF/a-18566058

      این نمایش جلوگیری از ساخت و ساز سپاه پاچاهارداران چه معنی میدهد؟
      فقط یک معنی میدهد:

      دولت امام حسن روحانی و «انگل فرزانه» میخواهند با این نمایش بگویند که سپاه کاره ای نیست.
      آیا آدمهایی مثل رایان کراکر که در صحنه های اقتصادی غرب هم وجود دارند؛ و هر چه که هستند «الاغ فرزانه» نیستند؛ این شامورتی بازیها را باور خواهند کرد؟

      Just get the FUCK out of my face

      حذف
  19. چرا الان یادشون افتاده رهبران داعش و ترور کنند. اونم فقط در عراق و سوریه.!!! آیا طبق گفته های اسکورپین میخان .داعشو رم بدن طرف افغانستان و پاکستان و روسیه؟؟؟ با تشکر روح

    پاسخحذف
  20. اسکورپین لینک ترور رهبران داعش جا مونده بود. شرمنه. http://farsi.alarabiya.net/fa/international/2015/07/08/%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. روح گرامی
      سپاس از اینکه لینک را نیز فرستادید.
      مسئلهٔ اصلی دقیقاً همین است که زنبورها را به پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی فراری بدهند.

      حذف
  21. خوانندگان گرامی
    به یونانی های خاک بر سر نگاه کنید که به چه روزی افتاده اند؟!!
    اگر بپرسی که شما انگلها دیگر کیستید؟ خواهند گفت که ما فرزندان ارسطو و سقراط و افلاطون و فیثاغورث و هومر هستیم.
    آیا نشانی از آن بزرگان در این انگلها میبینید؟
    پرسش بعدی اینکه:
    آیا سراغی از دیا اوکو و کوروش و داریوش در ۷۰ میلیون انگل ساکن ایران میبینید؟
    نمیبینید؟؟
    پس ... یا چشمهاتان کور است و یا چیزی به نام «یونان» و «ایران» وجود ندارد ....
    لذا هر دو .... تنها به نامهایی بی محتوا تبدیل شده اند.
    آیا پوست سوسکهای حمام را دیده اید که ظاهراً شبیه سوسک هستند؟ امّا سوسک زنده؛ مدتهاست که از آن پوسته رخت بر بسته است؟
    سرزمین یونان ۷ میلیون و سرزمین ایران ۸۰ میلیون انگل را که خود را به دروغ «یونانی» (ارسطویی و افلاطونی) و «ایرانی» (کوروشی و داریوشی) مینامند ... در خود جای داده است و خصلت مشترکشان «گدایی» است.

    پاسخحذف
  22. کژدم گرامی، با خروج داعش از سوریه و عراق، تکلیف کردها که تقریبا مشخص شده است و می‌توانند با کمی تلاش بیشتر محدوده‌ای را در این منطقه برای خود معین کنند. ولی هنوز تکلیف سنیهای منطقه معلوم نیست، با توجه به استراتژی آمریکا در این منطقه که کشورهایی جدا از هم با توجه به ملیت و مذهب را دنبال می‌کند پس سنیها نیز باید در منطقه‌ای جدا از شیعیان قرار بگیرند، آیا جبهه النصره آنقدر درمیان آنها محبوبیت خواهد داشت تا بتوانند محدودۀ آنها را از شیعیان جدا نمایند؟ یا باید خود حسابشان را از شیعیان جدا نمایند؟ یا اینکه - مخصوصا در عراق - بی پناه خواهند ماند تا بدست شبهه نظامیان شیعه تار و مار شوند؟
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      جبهة النصرة یکی از محبوب ترین نیروهای سوریه است.

      حذف
  23. نماهنگ های تبلیغاتی داعش به زبان مسلمانان چین و ترکستان شرقی

    http://fa.alalam.ir/news/1717996

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کیان گرامی
      سپاس.
      باشد آنهایی که با «لپ تاپاله» و «یوتیوب» و «کلیک کردن» میخواهند «ایرانشان» را آزاد کنند.
      یاد بگیرند که:
      نبرد یعنی چه؟

      حذف
  24. کژدم، آیا جان تو در خطر نیست؟
    از طرف: همه ما حرام زاده هستیم.

    پاسخحذف
  25. پاکستان و چین و خان بالا خانهای افغانستان خودشان را خیس کرده اند و میخواهند با قرارداد صلح تعجیلی و بخیه و وصله پینه شده بین دولت افغانستان و طالبان جلو گسترش نفوذ داعش را بگیرند.
    اگر ۱۶۰ سال پیش توانستند جلو جمال الدین اسد آبادی را بگیرند؛ اکنون هم خواهند توانست. امّا مشکل شان این است که در ۱۶۰ سال پیش نتوانستند.

    پاسخحذف
  26. تنها زاویه علنی سفر آمانو به ایران

    ابعاد تنگنای هسته ای که رژیم جمهوری اسلامی در آن گرفتار شده را از اینجا می توان مُحاسبه کرد که حتی برای چند روز نیز قادر به حفظ مواضعی که در آنها سنگر می گیرد، نیست.

    هنوز دو هفته از حمله شدید رهبر جمهوری اسلامی به آژانس بین المللی انرژی اتُمی و مُخالفت قاطع با مشروط شدن تعلیق تحریمها به راستی آزمایی تعهُدات "نظام" توسُط آن نگذشته است که کارگُزاران وی با این نهاد در باره چگونگی اجرای شرط مزبور به مُذاکره نشسته اند.

    آقای خامنه ای در ابتدای ماه جاری (2 تیر) ضمن اعلام موضع یاد شده، با هدف توجیه و مُستحکم کردن آن تاکید کرد به آژانس "بدبین" است و افزون بر آن، نهاد مزبور "تحت تاثیر قُدرتها است، مُستقل نیست و عادل هم نیست".

    9 روز بعد، زمانی که کارگُزاران آقای خامنه ای به استقبال دبیرکُل آژانس می شتافتند، از این جبهه گیری سخت و فشُرده حتی نشانی نیز بر جای نمانده بود. ناسزاگو لب فرو بسته و شرمسارانه برای آقای آمانو دعوت نامه رسمی ارسال داشته بود.

    چنین می نماید سُخنان تازه ای که "نظام" برای گفتن در باره شرط راستی آزمایی و ماهیت آژانس داشت، چندان برای آقای آمانو اعتنا پذیر بوده که وی با فاصله کوتاهی پس از بازگشت، لازم دید که پایوران و بازرسان آژانس را برای نقد کردن آن به تهران بفرستد.

    ناگفته پیداست که این چرخش صد وهشتاد درجه ای را نمی توان به مفهوم تغییر رویکرد فریبکارانه و پنهان گرانه حُکومت پیرامون پروژه هسته ای خویش انگاشت. این امر فقط نشان می دهد که آقای خامنه ای با "قطار بی دنده و تُرمُز" پیشین حتی یک میلی متر هم نمی تواند جلو برود. این یافته، شامل "خط قرمزهای" ابداعی وی نیز که روی همین ریل سوار است، می شود.

    همچون سایر بخشهای مُذاکرات هسته ای که به دور از چشم مردُم ایران و دیگر مردُمان جامعه جهانی جریان دارد، از جُزییات توافُقها بین "نظام" و آژانس نیز اطلاعی در دست نیست. با این حال سفر آقای آمانو به ایران و تحولات مربوط به آن دارای یک زاویه علنی هم هست و آن پیامی است که ارسال می کند و حکایت از آن دارد که حاکمان جمهوری اسلامی خود را به چنان گوشه مفلوکانه ای رانده اند که در اصل در موقعیتی نیستند که بتوانند برای طرف حسابهای خارجی شان شرط بگذارند و خط قرمز تعیین کنند.

    در این راستا، با همان غلظت و حرارتی که آقای خامنه ای به وسوسه عادت کُهنه اش گرفتار می شود، به همان شدت نیز بی اعتبار تر و ژستهایش ریشخند آمیز تر می شود.
    .......
    منصور

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منصور گرامی
      از همان زمانی که آن مقالهٔ کذایی «امام حسن را دوست بداریم» در وبسایت خامنه ای منتشر شد؛ خط قرمزها را برداشتند. بقیه اش «حماسه های قلاّبی» است تا به مردم بگویند که هرچه که بوده است؛ «جام زهر نبوده است» .... و البته که بوده است.

      حذف
  27. در ایران هم تب «توافق هسته ای» همه را نئشه کرده است و منتظر «تخم دو زرده» هستند. فکر میکنند که بزودی قیمت کالاها نصف میشود و حقوقها هم دوبرابر گردیده و مرغ و گوشت و برنج صدری اعلا و کبابهای ۶۰ سانتی در جویهای کنار خیابان روان میشود.
    به قول معروف: خدا آخر و عاقبت اینهمه رویاهای مجّانی را به خیر کند.

    پاسخحذف
  28. مذاکرات با تمدید سه روز به جمعه رسید و این در حالی است که ضرب الاجل کنگره پنج شنبه بود پس عملا مهلت بررسی توافق توسط کنگره به شصت روز افزایش یافت و به این معناست که احتمال تمدید مجدد چند روزه مذاکرات باز هم وجود دارد

    نتانیاهو هم چون از طریق اوباما نمیتواند توافق را بر هم بزند با توجه به تعداد زیاد سناتورهای طرفدار اسرائیل در کنگره بازی را دارد به کنگره میکشاند تا در آنجا مانع توافق شود

    برای رژیم اسلامی بهترین کار این است که تا پنج شنبه توافق انجام بشه تا جلوی لابی اسرائیل در کنگره گرفته شود

    اراد

    پاسخحذف
  29. http://iranwire.com/features/7728/
    ...............................
    خواندنش خالی از لطف نیست

    پاسخحذف
  30. اینها هم مثل رویای آب و برق و اتوبوس مجانی است که یک زنازاده حدود۳۸ سال پیش به مردم مفتخور ایران وعده داد وآنها هم از حول حلیم توی تاقار گه افتادند.
    آرش

    پاسخحذف
  31. کژدم گرامی
    چطور میشود که شر مشتی عقب مانده پاک باخته و بقول خودتان انسان سان بی خاصییت را از سر این کره زمین کم شود؟ من فکر می کنم با همین تبلیغات هالیودی برای داعش.. این کرمهای متعفن هم مانند عین الله باقرزاده که در شهر به او پیشنهاد شده بود که زلفکانشان را به قیمت گزافی بفروشند، باورشان شده که مملکت محمدی درست خواهند کرد و تا ابد به سر بری و مفت خوری ادامه خواهند داد... اما خوشبختانه در هر جا که هستند از سوراخ موش هایشان بیرون امده و تار و مار شده و خواهند شد... همان بلایی که بر سراخوان المسلمین مصر امد... و بقول حیدر عمواوغلی گرامی، ز هر طرف کشته شود به سود اسلام است!..
    ... شما هم زیاد درگیر نمایش های ساختگی این عقب مانده ها نشوید که چیزی بجز یک دروغ بزرگ نیست...
    ...گمان کنم این وبلاگ کارش رو توی اشک و خون و هیجان سالهای 88 شروع کرد. و احتمالا من از قدیمی ترین بسیارخوانندگانِ این وبلاگ باشم... ان زمان من توی حال و هوای دیگه ای بودم و امید زیادی به شما کژدم و این وبلاگ داشتم و هنوز دارم.. به هرحال هرچی بود اون روزها فکر می کردیم داریم به یک سمتی میریم و یا باید به یک سمتی بریم.
    ان زمان پرسش من این بود که چطوری می شود به سمت ازادی رفت... هنوز پاسخ ان را نگرفته ام ... اما هنوز به کلمه، به تزریق گاهی، و به ایران خانم آزاد باور دارم...
    اینقدر بذر ناامیدی پخش نکنید...
    رقیه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. رقیه گرامی
      داعش برای تشکیل حکومت نیامده است. بلکه برای ویرانی. همانطور که گفتید از میان خواهند رفت. ولی تا آنزمان کارهایی دارند که باید انجام دهند و سپس مثل حشرات که در پاییز و زمستان به صورت دسته جمعی میمیرند. از میان خواهند رفت.

      حذف
  32. کژدم جان به نظرت این به اصطلاح توافق جه نتیجه ای در بر دارد؟ یعنی اثارش هم برای مردم و هم برای ایران چه خواهد بود؟ اصلا ممکن است عوارض سوء داشته باشد؟ می توانی همین جا یک جمع بندی مختصر کنی. البته با یک ذهنیت خالی و بدون تعصب.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      ۱- رژیم در شرایط جنگی به سر میبرد. بیشتر پولها هزینهٔ جنگها و مسائل نظامی - امنیتی خواهند شد.
      ۲- به خاطر تحریمهای ۳ سال اخیر؛ خلأ های زیادی بوجود آمده است که باید پر شوند.
      ۳- قطع کردن دست دزدهای نظامی - امنیتی و باندهای انگلی گوناگون برای رژیم ناممکن است؛ زیرا که تبدیل به مسئلهٔ ساختاری شده و در شرایط جنگی؛ بهانه ها برای رانت خواریهای کلان و دزدیها باز خواهد بود.
      ۴- کمپانیهای خارجی در ایران سرمایه گذاری نخواهند کرد؛ زیرا کشوری که در شرایط جنگی به سر میبرد؛ برای سرمایه گذاری نه تنها مناسب نیست؛ بلکه چنین کشورهایی برای فروش وسایل و مواد مصرفی مناسبتر هستند و سود اینگونه معاملات نیز سریع الوصول است. سرمایه گذاری صنعتی مثل بزک نمیر بهار میاد است و به کشورهای بسیار باثبات نیاز دارد. از طرف دیگر به خاطر قبضه شدن اقتصاد در دستهای سپاه؛ کسی حاضر نخواهد بود که سرمایه گذاری کند. زیرا اهدافی که در پشت سر قبضه شدن اقتصاد در دست سپاه نهفته است را خوب میدانند.
      ۵- رژیم دشمنان زیادی برای خودش دست و پا کرده است که پشتوانهٔ ارزی آنها معادل ۱۰ سال فروش نفت از طرف رژیم صفوی است (البته اگر همهٔ در آمد آنرا سود خالص حساب کنیم). این دشمنان نخواهند گذاشت که شرایط جنگی فروکش کند.
      ۶- یک توافقنامه داریم و یک «تفسیر توافقنامه». حال باید دید که حتی اگر در ژنو توافقی حاصل شد؛ کنگره و سنای آمریکا چه خواهند گفت؟
      من فکر میکنم که مدتی هم آنها با این قضیه بازی خواهند کرد؛ تا مسائل عراق و سوریه و یمن و لبنان را نیز تا حدود زیادی به طرف مسیر دلخواه خود بکشانند.
      مسائل زیاد هستند و فقط دانه درشتها را نوشتم. گاهی حتی یک مسئلهٔ حاشیه ای میتواند به دانه درشت تبدیل شود.

      حذف
  33. چاپ کتابهای جعلی !!خاطرات مسئولین پهلوی توسط شمبولی لسهالی.واقعن حرمزاه گان تاریخ برای این تقیه کنندگان فرقه شیهع کم .کم است. لینک زیر و خزعبلات بهرام مشیریست. نخانید. فقط بعنوان سند فرستادم. http://iranstrongmemory.blogspot.com/2015/07/blog-post.html

    پاسخحذف
  34. کژدم، چرا تا حالا "سیا" یا "موساد" تو رو ندزدیدند؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      صداشو در نیار؛ سرشون خیلی شلوغه؛ یادشون رفته.

      حذف
  35. ناشناس 12/48 اینقدر مته به خشخاش نذار. ما ملت ایران دستی داریم در کوبیدن همدیگر. یک اشتباهی پیش امده. اینقدر بزرگش نکنید. ما برویم با رژیم بجنگیم یا با بهرام مشیری؟ مشیری در روشن کردن نسل جوان بسیار کوشا بوده. و سهم بزرگی در صحنه نبرد با تاریکی دارد. از طرف دیگر موردی که اشاره رفته از اقایان بعید نبوده. حالا گیرم که ازهاری اشاره ای به انها نکرده. برو کتاب مادر فرح را بخوان تا بدانی چیزهایی که او گفته. اینها یک هزارمش نیست.انها هم موجودات درست حسابی نبودند. که اگر بودند. کار ما به ایجا نمی کشید.

    پاسخحذف
  36. http://www.dw.com/fa-ir/%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%B7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7/a-18572777

    پاسخحذف
  37. راه اندازی اولین اتاق فکر ارتش چین با موضوع امنیت ملی

    http://www.irna.ir/fa/News/81677068/

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      واقعاً و دوباره «واقه - اًن» خبر خیلی مهمی بود و اینکه «رانت خواران ایرنا» این کشف تاریخی را کرده اند (و واقعاً کرده اند)؛ ایرانیان باید بر خود ببالند .... زیرا:
      قبل از تشکیل اتاق فکر در چین؛
      چینیها معمولاً (معمول «اًن» در کوچه و خیابان و کوه و دشت و «مستراح» فکر میکردند و در آخر شب هم در «رخت خواب».
      هنوز صدای آن زن چینی که در نیمه شب به شوهرش نهیب میزد که :
      ... ای وای ... مُردم.... تو چرا اینقده وول میخوری ...؟
      در گوش مورخین چینی طنین انداز است....
      و ؛ مرد پاسخ میداد که: ... من باید سرزمینم را نجات دهم....
      و ...زن کلافه شده؛ میگفت: ... حالا باید حتماً کشورمونو توی رختخواب نجات بدی؟
      و .... مرد چینی با افتخاری آگنده از میهن پرستی پاسخ میداد :
      - نه.... باید یک جای دیگه نجات دهم. .... اینجا حتی خودم رو نمیتونم از دست تو نجات دهم ... تا چه رسد به «مام میهن». ......
      زن: خوب ... پس برو «اونجا وول بخور» ....
      و
      اینگونه بود که مرد «مام میهن پرست چینی» ... لحاف بر سر میکشید و خفه خون میگرفت.
      تا اینکه در روزهای اخیر چینیها بالاخره کشف کردذند که باید یک اتاقی هم برای فکر کردن داشته باشند.
      این کشف جدید «رانت خواران ایرنا»؛ ارزش «اندیشمندان ایرانی» را چنان بالا خواهد برد که قیمت قطعات تحت جمشید؛ به بیش از ۱۰ برابر برسد.

      حذف
  38. کژدم به نظر تو، در حال حاظر وضعیت ایران و ساکنانش وخیم تر است یا وضعیت یونان و ساکنانش؟
    گرگ

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      پاسخ درست به پرسش شما؛ نیازمند مطالعات بسیار زیادی است که خارج از تواناییهای فردی من است.

      حذف
  39. مثل اینکه یکی از مهمترین عناصر امنیتی بشار و رابط بین نیروهای قدس و حزب الله ندیم شلاح ترور شده است
    ..................
    اراد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اراد گرامی
      اگر این خبر را با توضیح کامل همراه کنید؛ سپاسگذار خواهم بود؛ با اینکه اینگونه «قتل ها» نشانگر «آفریدن نقطهٔ عطف» نیستند؛ بلکه نشانگر «عوارض جانبی نقطهٔ عطف» هستند.
      توضیح اینکه:
      زمانی است که شما با کشتن مثلاً «مسعود بهنود» بتوانید در تاریخ «روزینامه نگاری» نقطهٔ عطفی برای تغییر حرکت به سوی «روزنامه نگاری» ایجاد کنید. این قتل میتواند «زایش» مسیر نوین باشد.
      امّا اگر کشتن «مسعود بهنود» را به عنوان بخشی از نقطهٔ عطف و تغییر مسیر حرکت که در جای دیگری شکل گرفته است؛ در نظر آورید؛ باید به عنوان نتیجهٔ «ساخت و پاختها» مورد مطالعه قرار گیرد؛ و نه به عنوان «آغاز آفرینش نقطهٔ عطف» .

      حذف
  40. مقاله زیر ظاهرن تکراریست. اما اگر دقت شود . بسیار جالب است . در اواست مقاله طرف میگه آودن احمقی نژاد یکی از رویاهای رهبری بود. که باید بچه هزب بلبلیها رئیس دولت شوند. ومیگه این رویای رهبری بود . که شکست خورد .برای تحقق رویای یک افیونی باید چندین هزار نفر کشته و مجروح و زندانی شوند. انسانیت شرم میکنه از حقایق توی مقاله. http://www.radiofarda.com/content/f8-naja-case/27117971.html

    پاسخحذف
  41. حبه انگور

    سلام

    به نظر من، ایران بخواهد هم نمیتواند از سرنوشت محتوم جنگی نجات پیدا کند. اتفاقی که توی 3 نوامبر افتاد، خارج کردن ابتکار عمل از دست ایران بود. عملاً با تعیین 2 ضرب الاجل حساب شده، ایران فهمید که دیگه قادر به کش دادن ماجرا نیست! لوزان به همه ثابت کرد، ایران به پایان خط رسیده و الان هم دعوا بر سر اینه که، مذاکره کنندگان ایرانی، باید مدرک مثبته برای غرب بیارن که این مدرک چیزی نیست، جز اخته کردن سپاه چاروادارن.

    حال به نظر شما جناب کژدم، آیا سپاه اجازه میده، شیشه عمرش بیافته دست جناح حسن روحانی؟

    اینها سال 84 با اون ترفند و حمایت رهبر فرضانه، اومدن روی کار، با حمایت مجددش، 8 سال رو پر کردند و تو فرصتی که داشتند، ایران رو برای یک دهه آینده حتی، چاپیدند و پیشخور کردند هر چی بود و نبود، پس از سپاه، حساب و کتاب نمیشه پس کشید.

    مخلص کلام

    مذاکرات بر سر عقب راندن سپاهه و سپاه هم قادر به عقب رفتن نیست. بازی ای که سپاه راه انداخت و به خیال خودش توانست یک دهه بر تمامی عرصه ها مسلط بشه، در حقیقت زنگ خطری برای غرب به صدا در آورد که این غول اگر بزرگتر از این بشه، ممکنه براشون گرون تموم بشه و حال، یا باید از درون، بهش سم بدن و از صحنه حذفش کنند، یا باید شاخ غول رو با جنگ شکست!

    در هر دو صورت، غرب با مذاکره به هدفش میرسه و الان، حاکمیت ایران، از وحشت جنگ، میخواد سپاه رو کت بسته تحویل بده، اما سپاه هم دم به تله نخواهد داد و میخواد هر طور شده، پای آخوندها رو بکشه به جنگ، تا انتقام سالها کولی دادن به انها رو بکشه!

    فقط من زمان شروع جنگ رو نمیتوانم دقیق پیش بینی کنم، شاید آخرین مهلتش، آخر سال 94 و پس از معلوم شدن نتیجه انتخابات مجلس باشه

    یعنی وقتیکه تیم روحان، عملاً در بازی سیاست، شکست دوباره بخوره و غرب دیگه نتونه بهش فرصت بیشتر برای فراهم آوردن شرایط تسلیم، کمکی بکنه!

    اینجاست که با یک حمله غافلگیر کننده به مراکز حساس، ایران رو فلج و زمینه برای تقسیم ارضی فراهم میشه!

    نظر شما چیست؟

    با تشکر

    حبه انگور

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حبّهٔ انگور گرامی
      نظر شما بسیار به واقعیت مسیر حرکت کنونی نزدیک است.
      جنگ ۸ ساله با سرنگونی هواپیمای مسافر بری ایران به عنوان یک اولتیماتوم عملی؛ پایان یافت. البته آن پایان؛ با سرنگونی آن هواپیما که حامل مردم غیر نظامی و بیگناه بود؛ محدود نشد.
      ناوگان حلبی نشان دریایی رژیم را در چند ساعت ساقط کردند و نیروهای ویژهٔ آمریکا در مسیر «فرار» نیروهای رژیم به کمین نشستند و بسیاری از نیروهای «راه قدس از کربلا میگذرد» را قتل عام کحردند. اینها تنها بخشی از آن مسائلی هستند که در تاریخ جنگ ۸ ساله؛ «محرمانه» باقی خواهند ماند. مسائل دیگری نیز وجود دارند که نمیگویم؛ زیرا بسیار ننگین تر هستند.
      انتشار مقاله ای با عنوان: اگر به توافق نرسند؛ آمریکا چکار خواهد کرد؟ (بمبارانهای هوایی)؛ به «انگل فرزانه» یاد آوری میکند که ماجرای سرنگونی هواپیمای مسافربری میتواند در ابعادی بسیار گسترده تر تکرار شود.
      امّا مسئلهٔ اصلی این است که پروژهٔ «امام حسن بنفش» راه «کون دادن قهرمانانه» را به «شکلات شیعی» مزیّن نموده است که نام تاریخی آن «صلح امام حسن» است.

      حذف
    2. حبه انگور

      با سلام مجدد و سپاس بابت پاسخی که دادید

      آیا درست متوجه شدم. شما میفرمایید که حسن روحانی فقط برای سپر بلاست؟

      بنده به شخصه فکر نمیکنم که غرب، گول این بازی ها رو بخوره!

      مملکت عملاً دست سپاهه و همه دیگه میدونند که خامنه ای، پدر معنوی سپاه و خالق چنین وضعیتی است

      در حقیقت خامنه ای استراتژیست اصلی و خط دهنده تمامی حوادث و رویدادهاست و پس پرده تمامی اتفاقاته و این بر میگرده به خویِ خود بزرگ بینی و حس برتری جوییش، صرفاً بخاطر اینکه، یک چشمی شهر کورهاست

      ما میدانیم که خامنه ای با کمک رفسنجانی، فرصت رهبری یافت، اما امروز، سخن از ورژن دیگری از ماجرا هستیم که حتی رفسنجانی رو متهم به داستان سازی میکنند که چرا اصولاً وصیت امام رو تحریف کرده و خواسته به نوعی میانجیگری خودش رو مطرح کنه که این نظر اون بوده که خمینی قبول کرده، در حالیکه اصولاً خود خمینی نظرش روی خامنه ای بوده از ابتدا

      به این ها کاری ندارم

      صحبت من اینه که، اتفاقاً خامنه ای از هر کس دیگری به اهمیت ارتش و نیروی نظامی واقفه، برای همین تمام هزینه های اونها رو داره با لطایف الحیل و رانت های دیکتاتورمابانه، تقبل و فراهم میکنه!

      حتی تو سخنرانی 20 روز پیشش، با صراحت، درست مثل صراحتی که دست آخر از حمایت بشار گفت، اعلام کرد که ما با دست پر میخواستیم بریم سر میز مذاکرات، برای همین، مذاکرات مدام کش پیدا میکرد و همین حرف، بی برو برگرد، یعنی در سودای بمب اتم بودن و آب سنگین اراک هم، غیر از بمب اتم، مصرف دیگه ای نداره

      چون شما خودتون با کلیه رویدادها آشنایی کامنل دارید، نمی خوام زیاد صغری کبری بچینم و حرف و نظر خودم رو بدون اشاره به پیشینه میخوام بگم و نظر شما رو بدونم، مثل یک بیننده و نه تحلیل گر


      من میگم که غرب، فریب ایران را نخواهد خورد، پس یا ایران باید بگه چشم یا مذاکرات شکست خواهد خورد و این قماری است که برای رژیم هزینه گزافی در بر دارد!

      کمتر از 24 ساعت دیگه، نتیجه نهایی مذاکرات معلوم میشه

      یا شکست یا توافق و شق سومی، کسی متصور نیستريال غیر از تعلیق و انتظار برای پاسخ از طرف ایرانی که تفاهم نامه لوان را متعهد شده و این به معنای از سر گیری تحریم ها و احتمالاً تحریم های مضاعف و تشدید برخی دیگر

      بنده به بواسطه مسایل حقوقی و بار اون برای دو طرف و پایمال نشدن تلاش ها، تصور میکنم که شق سوم محتمل ترین سناریوست


      یعنی غرب، متن توافق را منتشر میکند و آماده امضا، اما این امضا، خودش همان جام زهره که ایران زیر بار آن نخواهد رفت، چون به طریق اولی، امضای توافقنامه، مساوی است با اخته شدن سپاه و همه چیز در برزخ رها میگردد تا برسیم به روز واقعه، یعنی انتخابات مجلسین

      خامنه ای میخواد سنگر از دست رفته ریاست جمهوری رو پس بگیره، پس باید مجلس رو برنده بشه و اگر روحانی موفق بشه، اکثریت مجلسین را پیروز بشه، در حقیقت پروژه صلح امام حسنی، به نفع روحانی و نه نظام، تکمیل میشه تا سایه شوم حمله نظامی از روی سر ایران برداشته بشه

      پس تخمین من برای حمله نظامی آمریکا، ترنزیشن قوای مجلسه که اگر خامنه ای در اسفند پیروز بشه، عملیات نظامی علیه اش خیلی سریع و غافلگیر کننده حادث میشه

      و اگر نتیجه انتخابات ها رو واگذار کنه به حریف دیرین، توافق نامه با تحمل هزینه تاخیر، امضا میشه و ایران وارد یک دوره جدید سیاسی میشه

      این تمام چیزی است که من برای آینده ایران تا یکسال آینده متصورم

      نظر شما چیست

      با سپاس

      حبه انگرو

      حذف
    3. حبه انگور گرامی
      راستش را بخواهید من هرگز نوشته هایم را بر اساس اینکه خامنه ای چه گفت و احمدی نژاد و یا خاتمی چه گفتند؛ بنا نکرده ام. برای من این سخنرانیها پشیزی ارزش ندارند. این نوع از تحلیلها در وبسایتهای فارسی زبان رواج دارد. تمامی تلاش من همیشه یافتن نکات کلیدی بوده است. از سوی دیگر چون بخشی از این سخنرانیها فقط «مصرف داخلی» دارد و پر از «هارت و پورت» و «عربده کشی» است؛ ارزش خود را چندین برابر از دست میدهد.
      رژیم اسلامی حاکم بر ایران و رأس هرم قدرت «پروژهٔ امام حسن» را براه انداخت؛ امّا برای این پروژه و اهداف آن ؛ کار از کار گذشته بود.
      من به انتخابات و نتایج آنها هم اهمیت نمیدهم؛ نتایج انتخابات تاکنون هم نشان داده اند به همیشه در را بر روی یک پاشنه چرخانیده اند زیرا انتخابات همیشه مهندسی شده است. آنهایی هم که به عنوان جناحهای گوناگون مطرح میشوند؛ اعضای یک خانواده هستند و همگی بر سر یک سفره مینشینند (سفرهٔ غارت) و تمامی اعضای باندها هم تا خرخره فاسد و دزد هستند و بر علیه همدیگر اسناد دزدی زیادی میتوانند نشان دهند. دستاوردهای رژیم هر چه که بوده باشند در چهارچوب «نظامی - امنیتی» تعریف میشوند و هیچ سودی برای مردم ایران ندارند. برای مثال؛ دریاچهٔ آذربایجان را احمدی نژاد نخشکانیده است؛ بلکه شاهکار تمامی جناحهای آن است و همین اصلاح طلبان نیز در آن دست دارند. لذا آنهایی که فکر میکنند تحریمها برداشته شوند؛ ایران بهشت خواهد شد؛ یک تصوّر کاملاً غلط و یک «خود فریبی» بزرگ است. این رژیم چه پول داشته باشد و یا نداشته باشد؛ کارش «ویران کردن زیرساختهای زندگی مردم» است.
      در ماجرای هسته ای؛ حسن روحانی فقط «سپر بلای حفظ آبروی خامنه ای» است و نه سپر بلای ایران و مردم ایران. سخنرانیهای خامنه ای هم فقط و فقط برای حفظ آبروی خود و انداختن گناه به گردن این و آن است (این و آن ها میتوانند خارجی و یا داخلی باشند؛ مهم این است که آبروی رهبر بلامنازع مسلمین جهان حفظ شود).
      متاسفانه شما در نوشتهٔ خود به «شامورتی بازی ۱+۵» بیش از اندازه بها داده اید. از نظر من مذاکرات هسته ای یک مسئلهٔ «لوث شده» است و هیچ ارزشی ندارد. زیرا امواج گوناگونی در جاهای دیگر شکل میگیرند و رژیم اسلامی را مانند «برگی در باد» خواهند رقصانید؛ تا که این «برگ» آنقدر به اینطرف و آنطرف بخورد و تبدیل به تکه پاره های ریز شده و تبدیل به «ریز گرد» شود. اگر شما و یا هر کس دیگری؛ وجود حزب الله لبنان و فتح درّه ها و تپّه ها را در سوریه پیروزی رژیم به حساب می آورید؛ من آنرا «رقصیدن در باد» میبینم.
      از نظر من؛ اینکه در ایران چه کسی به چه کاری مشغول است؟ استراتژیهای کذایی چیستند؟ دیگر ارزش خود را از دست داده اند و ایران حدود ۴ سال است که وارد سراشیبی «شکست استراتژیک» شده است.
      اگر پس از شکست استراتژیک ایران در دورهٔ ساسانیان؛ دیدید که حاکمیتی ایرانی بوجود آمد؛ پس از پایان روند «پوسیدگی استراتژیک» که هم اکنون در جریان است؛ نیز خواهید دید. از نظر من «فاتحهٔ ایران خوانده شده است». الآن ساکنین ایران؛ بدون اینکه ببینند و بفهمند؛ وارد جنگی بی پایان شده اند که تنها با «فروپاشی» و «دریده شدن همهٔ شیرازه های اقتصادی -اجتماعی و زیست محیطی» ایران؛ پایان خواهد یافت.
      ساکنین ایران نیز به این سرنوشت محتوم؛ راضی هستند.

      حذف
  42. کژدم اوضاع دارد قمر در عقرب می شود. گویا موضوع تحریم تسلیحات جدیدا مطرح شده. یعنی قبلا این موضوع در ذهن امریکا یها بوده و انرا برای بعد از توافق بر سر جریان اتم گذا شته بودند یا فشار اسراییل و جمهوری خوا هان است. روباه به مسکو و چین رفت. ایا ممکن است ما نعی بر سر توافق بوجود بیاید.یا ایران قرار داد ترکمنچای را می پذیرد و گوال می شود.

    پاسخحذف
  43. زیبیگنیو برژینسکی در کتاب صفحه‌ی شطرنج بزرگ با رک‌گویی خاص خود طرح بازی آمریکا را این‌گونه خلاصه می‌کند: «سه ضرورتِ کلان راهبرد جغرافیاییِ امپراتوری عبارت است از جلوگیری از تبانی و حفظ وابستگی امنیتی کشورهای تحت سلطه، حرف‌شنو نگه داشتن و محافظت از خراج‌گزاران، و جلوگیری از گرد هم آمدن بربرها.»[17]

    ایالات متحده به‌طور ‌ویژه از جانب روسیه و چین نگران بوده است. این سه دولت چیزی را تشکیل می‌دهند که ژیلبر اشکار آن را «گروه سه‌گانه‌ی راهبردی» بعد از جنگ سرد می‌نامد.[18] واشینگتن برای تحت کنترل درآوردن روسیه، ناتو را به داخل بلوک شوروی سابق گسترش داد، در جنگ داخلی بوسنی مداخله کرد، و به جنگ کوزوو پا گذاشت تا ثابت کند که این ایالات متحده است و نه روسیه که بر اروپای شرقی تسلط دارد.

    تا زمان به قدرت رسیدن پوتین، روسیه از نظر اقتصادی و نظامی به عقب رانده شده بود. از این رو بود که روسیه به جنگ متحدِ ایالات متحده گرجستان رفت تا سیطره‌اش را بر جمهوری‌های سابقش بیافکند و اخیراً نیز برای بازداشتن آن‌ها از وارد شدن به مبادلات تجاری با اروپای غربی، این جمهوری‌ها را تهدید به محاصره‌ی اقتصادی کرد.

    به شکلی مشابه ایالات متحده در قبال چین هم‌زمان سیاست تحدید [containment] و تعامل[engagement] را پیش برده است، آن‌چه متخصص چین، آرون فریدبرگ، در کتاب خود جدال بر سر تفوق از آن با اصطلاح «تعامل همراه با تحدید» [congagement] نام برده است.[19] از یک طرف واشینگتن برای کشاندن چین به درون امپراتوری تجارت آزاد خویش تلاش کرده است. و از طرف دیگر چین را هم‌چون رقیبی بالقوه تلقی می کند که بایستی آن را تحدید کرد.

    در واکنش به جهش چشم‌گیر چین، حکومت اوباما به‌طور فزاینده‌ای به‌سمت [سیاست] تحدید متمایل شده بود. راه دیگری برای تبیین سیاست «گردش به شرق» اوباما وجود ندارد. اوباما مبتکر توافق تجارت آزاد، یعنی موافقتنامه‌ی مشارکت دوسوی اقیانوس آرام (TPPA) برای کنار گذاشتن چین و ادغام اکثر کشورهای آسیایی حوزه‌ی اقیانوس آرام در بلوک تجاری ایالات متحده بوده است. افزون بر این او درحال تغییر موقعیت نیروهای آمریکایی از خاورمیانه به منطقه‌ی آسیایی اقیانوس آرام است تا جلوی ادعاهای امپراتوری‌مآبانه‌ی فزاینده‌ی چین را بگیرد.

    سیاست چرخش به شرق اوباما به تعارضات منطقه‌ای در منطقه‌ی آسیاییِ اقیانوس آرام دامن زده است آن‌هم به موازات این‌که قدرت‌های کوچک‌تر هم‌چون ژاپن و فیلیپین در پی جلب حمایت ایالات متحده در به چالش کشیدن‌ ادعاهای چین در اختلافات موجود بر سر حق حاکمیت بر جزیره‌ها، مناطق ماهیگیری، خطوط کشتیرانی و ذخایر انرژیِ زیر دریا هستند.

    این تعارض‌های در مرزِ انفجار موجب ابرازِ نگرانی نخست‌وزیر استرالیا، کوین راد، شدند. « این منطقه به شکل فزاینده‌ای مشابه منطقه‌ی بالکان در یک قرن پیش است که این‌بار در قرن بیست‌و‌یکم در دریا احیا شده است- انبار باروتی شناور بر روی آب. احساسات ناسیونالیستی درحال شدت گرفتن در منطقه است که موجب کاهش فضای سیاسی داخلی برای رویکردهای کمتر خصومت‌آمیز می‌شوند…. از زاویه‌ی امنیتی، منطقه بیش از هر وقت دیگری از زمان سقوط سایگون در 1975 شکننده‌ است.»[20]

    در واکنش به فشار ایالات متحده، چین و روسیه اقدامات احتیاطی لازم را انجام داده‌اند. آن‌ها به دلیل نقش مرکزی که ایالات متحده در اقتصاد جهانی دارد باید با آن در تعامل باشند. اما در همان حال آن‌ها سازمان همکاری شانگهای (SCO) را بر پا کرده‌اند که شامل دولت‌های آسیای مرکزی و نیز دشمن اصلی آمریکا در خاورمیانه یعنی ایران، البته به‌عنوان عضو ناظر، برای خنثی کردن امپریالیسم ایالات متحد می‌شود. با وجود این‌که مخارج نظامی چین در مقایسه با ایالات متحده ناچیز جلوه می‌کند، بودجه‌ی نظامی آن دو دهه رشد دورقمی را به خود دیده است.

    ...................
    اراد

    پاسخحذف
  44. در مورد جنگ عراق هم که قبلا در صحبتهای کراکر به ان گریزی زده شد ذکر این نکته خالی از لطف نیست که درحالی‌که جنگ عراق آشکارا برای نفت بود، چنان‌که مقام سابق فدرال رزرو آلن گرینسپن در کتاب خود عصر آشوب به آن اقرار کرد، مصرف خودِ ایالات متحده مدنظر نبود.] درعوض، ایالات متحده کنترل شیرفلکه‌ای که اروپا و آسیا را تأمین می‌کند، نشانه گرفت. اگر محقق می‌شد به ایالات متحده این توانایی را می‌داد تا چین را که برای تأمین نیازمندی‌های انرژی خود به‌طور کامل به این منطقه وابسته است را کنترل کند.

    همین پویش در مورد مداخلات فزاینده‌ی آمریکا در آفریقا نیز وجود دارد. در حالی‌که واشینگتن در باتلاق خاورمیانه فرو رفته بود، چین خود را در مقام یکی از سرمایه‌گذاران و شرکای تجاری کلیدی در کشورهای آفریقایی در سرتاسر قاره قرار داده بود. از این رو، در همان حال که ایالات متحده مدعی مداخله کردن علیه تروریست‌‌ها و فرونشاندن بی‌ثباتی است، نیروهای نظامی خود را نیز گسترش می‌دهد تا کنترل خود را بر شرکای جدید چین از سودان گرفته تا مالی و نیجر تضمین کند. یعنی فعالیت همزمان بوکو حارم با داعش می تواند به این موضوع در ارتباط باشد؟!!
    ...................................
    اراد

    پاسخحذف
  45. شاید یکی از دلایل دور برداشتن شخصیتی مثل پوتین به خاطر ضعف شخصیتی اوباما نباشه و اینکه درماندگی سیاسی در واشینگتن بر این افول اقتصادی هرچه بیشتر دامن زده است. جمهوری‌خواهان که مدیون جنبش خرده‌بورژوایی تی‌پارتی و بخش‌های متحجّر سرمایه‌‌ی بزرگ‌مقیاس هستند، بارها و بارها حکومت را بر سر تقریباً همه‌چیز از طرح خدمات مقرون‌به‌صرفه [Affordable Care Act] گرفته تا بودجه‌ی ملی به تعطیلی کشانده‌اند.

    در نتیجه‌ی این بحران‌های سه‌گانه، امپریالیسم آمریکا دچار افولی نسبی شده است که فضای بیشتری به دیگر قدرت‌ها برای مطالبات فزاینده می‌دهد. بنابراین نظم جهانی تک‌قطبیِ پس از جنگ سرد در حال تبدیل شدن به یک نظم چندقطبی نامتوازن است. ایالات متحده هم‌چنان قدرت برتر است اما اکنون با یک رقیب بالقوه‌ی نوظهور در مورد چین و با گروهی از رقبای منطقه‌ای با پروژها و جاه‌طلبی‌های خود از آلمان تا برزیل و روسیه روبرو است.
    ....................
    اراد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اراد گرامی
      جنگ نفت دیر زمانی است که به پایان رسیده است. دلیل آن هم بسیار ساده است:
      «کشورهایی که تنها تولیدشان نفت است که در واقع تولید نیست؛ بلکه استخراج منابع طبیعی است؛ مجبور هستند که تنها منبع ثروت زای خود را بفروشند».
      تحریمهای طولانی مدّت عراق نشان داد که حکومت صداّم با رشوه دادنهای کلان؛ حتّی به سران سازمان ملل (کوفی عنان و پسرش) به فروش نفت ادامه میداد (همان دور زدنهای مشهور تحریمها). رژیم کثیف صفوی نیز بزرگترین آرزویش برداشته شدن تحریمهای نفتی است و حاضر است که در ازای هر «کرنش چاپلوسانهٔ قهرمانانه» فقط اجازهٔ «فروش نفت» بگیرد.
      امّا عدّه ای یا ذهنشان در دورهٔ «جنگ نفت» یخ زده است؛ و یا میخواهند به دروغ به مردم این مسئله را «فرو کنند» که «مهم ترین ماجرا» همچنان «جنگ نفت» است. امّا اینگونه نیست. هم محمد رضا پهلوی و هم صدام و هم سلاطین عربستان و هم هر کس و ناکسی که در کشورهای نفت خیز حاکم هستند؛ تنها تلاششان همیشه این بوده است و همچنان نیز همان است؛ این است که «مسیر فروش نفت و بازگشت پول» قطع نشود. لذا آنچه که به نام «توطئه برای تسخیر بازار نفت»؛ از طرف «روشنفکران یخ زده در دهه های پیشین» به خورد مردم داده میشود؛ همه دروغ هستند. این دروغها یا «عمدی» هستند که نشانهٔ خیانت اینگونه «خود روشنفکر انگاران خود فروخته» میباتشد و یا اینکه از طرف «دایناسورهای یخزده در دورهٔ مصدّق السلطنة» که «روشنفکر» نامیده میشوند به خورد مردم داده میشود. داستان نفت بسیار بهخ داستان «فَدَک» و «کربلا» و بازگویی ۱۲۰۰ سالهٔ آن شباهت دارد که آبشخور چنین تحلیلهای دروغین و در واقع «مرثیه خوانی ها» میباشد.
      گفتی نفت؟ ... کژدم میگه بشاش توش ... بِرِه.
      کژدم پیشتر از اینها نیز گفته بود.
      اراد گرامی
      نفت را به عنوان یک پارامتر که در تحلیلها میگنجانی ..... حذف کن.
      به زبان «با تربیتی کژدمی» ...
      بشاش توش ... بره
      ماجرا بسیار «دور اندیشانه تر» از «جنگ فرسودهٔ نفت» است.

      حذف
    2. اراد گرامی
      از فضای «سایگون» و رژیم عقب مادهٔ صفوی (دایناسور ۵۰۰ ساله) بیرون بیا ....
      سرمایهٔ جهانی سالها است که از «دیوار چین» گذشته است؛ بدون آنکه آترا ویران کند. ما وارد عصر جدیدی شده ایم که نخستین حرکت بازی شطرنج آن حرکت دادن مهرهٔ «فاجعهٔ ۵۷» و «حکومت اسلامی افغانستان» و سپس حکومت اسلامی ترکیهٔ عثمانی بود.
      این حرکت؛ زمینهٔ گشایش بازیهای کنترل شدهٔ دیگری بود که اکنون پس از ۳۷ سال شاهد آن هستیم.
      مشکل ما این است که با سلاحهای فرسوده و زنگ زده؛ میخواهیم با تسلیحات مدرن؛ بجنگیم.
      آنکس که فکر میکند: «اگر ایران آزاد شود»..... چنین و چنان خواهد کرد .... احتمالاً یا «عرق سگی» خورده و یا «بنگ» زده و یا «کوکایین» مصرف کرده است.
      نخستین حرکت فنّی و علمی برای هر کسی این است که: «بداند؛ در کجای جهان ایستاده است».
      ایران گربه نشان کنونی؛ را نباید با «احساسات کوروشی» سنجید .....

      به تعداد گورهای شفابخش و «دهندهٔ حاجتها»؛ نگاه کنید؛ تا ببینید که کجا هستیم؟
      ایران گربه نشان؛ برای سرمایهٔ جهانی دشمن نیست .... بلکه قطعه ای در «پازل نبرد بزرگان» است.
      اگر ما از «بزرگان» نیستیم؛ تقصیر دیگران نیست.
      تقصیر خود ماست.
      فکر نمیکنم که کسی دوست داشته باشد این مسئله را بفهمد.

      حتی اگر هم کسی پیدا شود که بفهمد؛ .... بسیار دیر است.

      برای فهمیدن «دیر جنبیدن»؛ به نتیجهٔ نبردهای سفید پوستان به سرخپوستان نگاه کنید.
      تمدنهای «اینکا» و «مایا» در برابر یورش اروپائیان؛ شکست خوردند و اکنون ارزش آنها در حد ساختن فیلمهای هالیوودی؛ برای «پول سازی» است.

      «نبرد تمدنها»؛ تنها معنی واقعی «گفتگوی تمدنها» است.
      این گفتگو با زبان «شمشیر» به پیش میرود.

      حذف
  46. رییس جمهور روسیه درخصوص توسعه نفوذ گروه تروریستی داعش در افغانستان ابراز نگرانی کرد. گسترش نفوذ داعش متحدان سنتی وی را در آسیای مرکزی نیز نگران کرده است.

    “ولادمیر پوتین” در کنفرانسی مطبوعاتی در حاشیه کنفرانس سران سازمان همکاری شانگهای در “اوفا”ی روسیه گفت: ما شاهد افزایش فعالیتهای گروه تروریستی داعش در افغانستان هستیم.
    چهاردهمین اجلاس سران کشورهای سازمان همکاری شانگهای روز جمعه (۱۹ تیرماه) با حضور کشورهای عضو اصلی این سازمان در اوفا پایتخت جمهوری باشقیرستان روسیه آغاز شد.
    پوتین برای اولین بار در این اجلاس با “اشرف غنی” همتای افغان خود دیدار و گفتگو کرد.
    اشرف غنی نیز چند روز پیش نگرانی خود را از توسعه نفوذ داعش در افغانستان اعلام کرده بود.
    اشرف غنی در حاشیه این اجلاس که چین، هند، و تعدادی از کشورهای آسیای مرکزی در آن حضور دارند، با نواز شریف، نخست وزیر پاکستان نیز دیدار کرد.
    سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای روز جمعه درباره حمایت از دولت افغانستان برای ایجاد کشوری “خالی از تروریسم” توافق کردند. این در حالی است که افغانستان پس از خروج بخش عمده ای از نیروهای خارجی هر روز با خشونت (و تروریسم) دست و پنجه نرم می کند.
    پوتین (در این اجلاس) اعلام کرد که یک دهه حضور نظامی ائتلاف بین المللی در افغانستان هیچ کمکی به بهبود اوضاع امنیتی این کشور نکرده است.
    گفتنی است جمهوریهای آسیای مرکزی نیز درباره ورود عناصر مسلح به خاک خود ابراز نگرانی کرده اند
    “اسلام کریموف” رییس جمهور ازبکستان در این خصوص گفت: ما به عنوان همسایگان افغانستان نمی توانیم این مساله را نادیده بگیریم.
    کریموف افزود: خروج نیروهای خارجی از افغانستان فقط مایه نگرانی است چون به منزله دعوت از گروههای تروریستی برای ورود به این کشور محسوب می شود.
    ..............................
    کژدم جان اینقدر موضوع بزرگ شده که تو اجلاس شانگهای از ترس ریدن به خودشون کاملا مشخصه!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      داعش در پاکستان به طالبان افغانستان اعتماد نخواهد کرد؛ زیرا طالبان افغانستان مزدوران «آی-اس-آی» پاکستان هستند. بلکه بیشتر به طالبان پاکستان تکیه خواهد کرد. گلبدین حکمتیار هم نیروهایی را رهبری میکند که میتوانند در داعش هضم و جذب شوند و گلبدین حکمتیار هم به یکی از امیران داعش تبدیل شود.
      هنوز هیچکس از ابعاد فاجعه سخنی نمیگوید ولی از مرحلهٔ انکار بیرون آمده اند و اکنون به وجود داعش به صورت گسترده اشاره میکنند.
      البته نباید چنین تصوّری پیش بیاید که داعش برای تسخیر روسیه و یا چین میرود. بلکه داعش برای ایجاد بحرانهای گسترده در این ۲ کشور و حوزهٔ نفوذ آنها در حرکت است و حد اکثر نتیجهٔ تلاشهایش تضعیف این دو کشور در حوزه های نفوذشان و کشاندن نبردهای محدود به درون این ۲ کشور است. روسها در این رابطه؛ آسیب پذیرتر هستند. زیرا تاریخ چند صد سالهٔ نبردهای طولانی با مسلمانان را در سبد دارند.

      حذف
  47. http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=93097
    ..................
    کژدم جان داره تفسیرهایت تعبیر میشه اخبار تفسیرهاست چند ماه بعد می اد فکر کنم اینا همون داعش باشند قصد داشتند بیاند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      سپاس از اینکه این خبر را بازتاب دادید. امّا مسئله این است که چنین عملیاتهایی خارج از عدف داعش است. رژیم صفوی نیز که باید یکی از منابع خبری قابل اعتماد باشد؛ به جای انعکاس اخبار حوادث؛ خبر تولید میکنند و همه جا پر از دروغ است. اگر یک موچه بمشند؛ میگوین که یک لشکر دشمن را نابود کرده اند. این گونه خبر ها بیشتر «پروپاگاندا» هستند تا خبر.

      حذف
  48. در این میانه به «انگل فرزانه» نگاهی بیندازید که تبدیل به یک چهرهٔ مندرس «هالیوودی» شده است و به بهانه های گوناگون سخنرانی برای این دسته از «مادر قحبه ها» و یا آن گروه از «مادر جنده ها»؛ دائماً در حال سخنرانی است.
    این سخنرانیها؛ از طرف «فاتحین» حتّی به قیمت ارزان «پشگل» نیز خریده نمیشوند.

    پاسخحذف
  49. http://www.debka.com/article/24734/Back-in-Tehran%E2%80%A6-Khamenei-adds-red-lines-Rouhani-tries-to-resign-Jaafari-hints-at-%E2%80%9Cfait-accompli%E2%80%9D-soon..........انگلیسی ام خوب نیست کژدم. چه اراجیفی سر هم بندی کرده اند؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      همانگونه که گفته اید؛ این نوشتهٔ «دبکا فایل» چیزی جز اراجیف نیست.
      این نوشته میگوید که جواد ظریف تماس گرفته و گفته است که اگر امتیازات بیشتری ندهیم؛ ۱+۵ میخواهند میز مذاکره را ترک کنند و حسن روحانی هم استعفا نامه اش را نوشته و در جیبش میگذارد و به دیدار خامنه ای میرود و ماجرا را توضیح میدهد. خامنه ای هم میگوید که اوباما به هر صورتی میخواهد به توافق برسد و نگرانی نیست و باید بر سر مواضعتان (حطوط قرمز مشهور) ایستادگی کنید و عزیز جعفری و دهقان (وزیر دفاع) را نیز به جلسه میخواند و آن دو نفر نیز همان حرفهای خامنه ای را تکرار میکنند. روحانی هم استعفا نامه اش در جیبش میماند و نشان نمیدهد.
      در آخر نیز این مقاله میگوید که عزیز جعفری و دهقان کاری در دست انجام دارند و یا انجام داده اند که کشورهای ۱+۵ را در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد داد.
      این نوشته خیلی شبیه داستانهایی است که «قوری زاده» در یرنامه هایش معمولاً تعریف میکرد. شاید هم منبع خبرش همان قوری زاده و یا کسی مثل او باشد.

      حذف
  50. بادرود و سپاس از کژدم گرامی:
    درصورت امکان،اگر کامنت ها شماره گذاری شوند،دسترسی و پاسخ به کامنت ها ،آسان میشود۰دولتت مُستدام، جواد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. جواد گرامی
      وبلاگها همهٔ شان چهارچوبی دارند که باید بر اساس آن حرکت کرد. من خیلی راهها را آزمودم و همیشه نیز انتقاداتی وجود داشته اند. در پایان به این نتیجه رسیدم که باید در همین چهارچوب حرکت کرد و گرنه سنگ روی سنگ بنا نمیشود. تنها راه این است:
      ۱- نخستین کامنت که گذاشته شد؛ اگر شخصی در آن رابطه میخواهد سخن بگوید؛ دگمهٔ پاسخ را کلیک کند و نظر خود را در پنجرهٔ نوشتاری که باز میشود بنویسد.
      ۲- اگر کسی بخواهد به یک نظر پاسخ دهد و قانون شماره (۱) را رعایت نکند؛ شاید نظرش به جایی برود که موجب گسیحتگی نظرات شود.
      فکر میکنم که این مسئله خیلی ساده است و نیاز به «توماس ادیسون» و «لئوناردو داوینچی» و « جان نَش» شدن ندارد.

      حذف