۱۳۹۹ خرداد ۵, دوشنبه

رویا رویی آمریکا و چین (۲)

در ظاهر رویارویی آمریکا و چین؛ بسیار پیش از اینها آغاز شده است و تاریخچهٔ اوجِ آن به  دورانِ کلینتون و جورج دبلیو بوش (پسر) میرسد. امّا این ظاهرِ قضیّه است  و بسیار ساده لوحانه خواهد بود که پس از سالها تجربه؛ این رویارویی در دورانِ ۲۴ سالهٔ حاکمیّتِ «گلوبالیستها» بر آمریکا را رویارویی «آمریکا و چین» بنامیم. در واقع این درگیریها را باید «دعوایِ خانوادگی» در میانِ «گلوبالیستها» خواند. زیرا نه تنها وضعیّت آمریکا بهبود نیافت؛ بلکه ضعیفتر شد و «چین» را قوی تر نمود. امّا  به رویِ کار آمدنِ دونالد ترامپ؛ یک نقطهٔ عطفِ تاریخی بود و سقوطِ تدریجی اقتصادِ چین و تبدیلِ چین به یک «قدرتِ اتمی» بدونِ قدرتِ اقتصادیِ فراگیرِ جهانی هدفِ نهاییِ «ناسیونالیسمِ آمریکایی» بود که که از چند سالِ پیش به طورِ مکرّر به آن پرداخته ام و لزومی برایِ تکرارِ مجدّدِ آن نوشتارها را نمیبینم و فقط به این نکته اشاره میکنم که چین در ۳ و نیم سالِ گذشته اسیرِ توفانهایِ «بازگشتِ موج سونامیِ گلوبالیسم» بوده است.
امّا شیوعِ «ویروسِ طلایی» نقطهٔ عطفِ دیگری برای تضعیفِ «چین» به شمار می آید و کشوری که رشدِ اقتصادیِ آن نزدیک به ۱۶٪ بود؛ اکنون در آرزویِ رشدِ اقتصادی ۲٪ میسوزد وتواناییِ پیشبینیِ رشدِ اقتصادیِ خود در سالِ آیندهٔ مالی را از دست داده  و در «تاریکی میجنگد». حکومتِ چین هرگز یک حکومتِ کمونیستی مانندِ اتّحادِ شوروی نبوده است؛ زیرا پایه هایِ فرهنگیِ چین از نوعی دیگر هستند و ریشه در اندیشه هایِ «کنفوسیوس» و «سان زو» (تائوئیسم) دارند و دیرپایی رژیمِ کمونیستی در این کشور؛ محصولِ همین فرهنگ است. امّا قُمارِ انتشارِ عمدیِ بین المللیِ «ویروسِ طلایی» هیچ سنخیّتی با اندیشه هایِ «تائوئیستی» ندارد و یک اشتباهِ استراتژیک به حساب می آید و نه تنها قابلِ جبران نخواهد بود؛ بلکه میتواند به رفتارهایِ «عصبی» و ناپخته از طرفِ حاکمیّتِ کمونیستهایِ چین بینجامد. در واقع حکومتِ چین برایِ ضربه زدن به «ناسیونالیسمِ آمریکایی» تَن به «عملیّاتِ انتحاری» و در زمان و مکانی اشتباهی داده است و  اکنون امواجِ سونامیِ جدیدی با محتوایِ «چین زدایی» در حالِ شکل گرفتن هستند و رفتارهایِ ادامه دارِ عصبیِ کنونیِ چینیها را میتوان به «دومینویِ اشتباهات = زنجیرهٔ اشتباهات» تشبیه کرد که همگی در مسیرِ «خود زنی» انجام میگیرند. برخیها میگویند که شاید چین برایِ محدود کردنِ تأثیراتِ این امواج مجبور به برخوردِ نظامی شود. امّا به نظرِ من (کژدم) چنین نتیجه گیری بسیار به دور از آموزه هایِ «سان زو» است که فرهنگِ حکومتیِ چینِ کمونیست بر آن استوار هستند. در هر صورت  پروازِ «اژدها» در آسمانِ جهانی در حالِ به پایان رسیدن است و چه بسا حکومتِ چین را به «کشتارِ مردمِ خود» بکشاند. اگر اینگونه شَوَد؛ باید گفت که برآیندِ این قمارِ تاریخی و حرکاتِ اشتباهیِ مکرّرِ چین؛ نتیجه ای با اختلافِ ۱۸۰ درجه و بسیار ویرانگر برایِ حکومتِ چین به ارمغان خواهد آورد.
برخیها میگویند که آمریکا «هندوستان» را در برابرِ چین عَلَم خواهد نمود و شانس دَرِ خانهٔ هندوستان را زده است؛ امّا به نظرِ من (کژدم)؛ آمریکایِ ترامپ هرگز به تکرارِ «تجربهٔ چین» روی نخواهد آورد و بلکه به «پراکنده کردنِ سرمایه» در کشورهایِ گوناگون روی خواهد آورد تا در آینده مشکلی شبیهِ «مشکلِ چین» نداشته باشد. در این راستا آمریکا یا باید چین را از سازمانِ تجارتِ جهانی اخراج کند و یا خود از آن خارج شده و سازمانِ تجارتِ جهانیِ نوینی را تشکیل دهد که اهدافِ آن و «حقوقِ اعضای سازمان» را آمریکا نوشته باشد. تشکیلِ چنین سازمانِ نوینی؛ تمامیِ بازیها و قوانینِ بازی را تغییر خواهد داد و آثارِ دیپلماتیکِ آنرا در  سازمانِ مللِ متّحد  شاهد خواهیم بود.
شاید  «ونزوئلا» اساساً جایگاهِ خود را در این بازیِ جدید از دست بدهد و آمریکا علاقه ای به فروخته شدنِ نفتِ ونزوئلا در بازار را نداشته باشد و پُر کردنِ جایِ خالیِ ونزوئلا  با نفتِ «آمریکا - کانادا - مکزیک» در آمریکای جنوبی را دنبال کُند. حضورِ روسها در سوریّه و ونزوئلا نشان داده است که روسها قدرتِ سرمایه گذاری ندارند وگرنه وارداتِ سوخت از رژیمِ ایران بویژه از طرفِ رژیمِ ونزوئلا انجام نمیگرفت. در چنین صورتی باید فاتحهٔ ونزوئلا را خواند. امّا اگر آمریکا در طرحِ جدیدِ خود به ونزوئلا  به خاطرِ  نیرویِ کارِ ارزان و موقعیّتِ ژئوپولیتیک علاقه نشان دهد؛ باید شاهدِ شدّت گرفتنِ حرکاتِ منجر به سرنگونیِ رژیمِ «رانندهٔ اتوبوس» باشیم.
شاید بازیهایِ نوین؛ روسها را به ترکِ عاداتِ دیرینه و وارد شدن به اقتصادِ نوین علاقه مند کند و از این طریق رژیمِ شیعیانِ گورپرست را  به خداحافظی از سوریه و آمریکایِ جنوبی وادار سازد.
روسها در ماجرایِ «ویروس طلایی» به صورتِ تجربی دیدند که «تک محصولی بودن» یک نقطهٔ ضعفِ استراتژیک است و حتّا اگر اقتصادِ جهانی بتواند بر اساسِ تعریفهایِ نوین دوباره جریان یابد؛ روسها یکی از مهمّترین مشتریانِ نفتِ خود را از دست خواهند داد و چه بسا به این فکر بیفتند که کشورهایِ عضوِ «پیمانِ شانگهای» را از طریقِ سرمایه گذاریهایِ آمریکا به بازارِ نفتِ خود تبدیل کنند..
در هر صورت؛ سالِ ۲۰۲۱ را باید سالِ آغازِ ماجراهایِ جدید و بسیار پیچیده تر نامید. زیرا عدّه ای از بازیگران «حذف» و تعدادِ دیگری از بازیگران «متولّد» خواهند شد.

کژدم

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

رویاروییِ آمریکا و چین

ظاهراً جنگی لفظی میانِ چین و آمریکا وجود دارد که هر روزه تشدید میشود. موضوعِ جدیدی که به مسائل موردِ مناقشهٔ قبلی افزوده شده است؛ اجازه دادنِ حزب کمونیستِ چین به مردمِ ویروس زدهٔ «ووهان» برایِ سفر به کشورهای غربی است. در حالی که همان مردم و در همان بازهٔ زمانی؛ حقّ مسافرت به سایر استانهایِ چین را نداشته اند و چون آمریکا درهایِ خود رابست؛ چینیها راهی اروپا شدند و سپس اروپاییها «ویروس طلایی» را به آمریکا منتقل کردند. در سویِ دیگر چین هیچ یک از اتّهامات را نمیپذیرد که کاملاً طبیعی است امّا در عینِ حال دروغگویی آشکار است. این جنگِ ظاهراً لفظی احساساتِ ضدّ چینی را به شدّت در کشورهایِ غربی گسترش داده و اکنون به حکومتِ چین به دیدِ «دشمن»ی نگاه میکنند که سیاستمدارانِ «گلوبالیستِ غرب» در آستینِ خود پرورده و کمترین نشانهٔ این دشمنی؛ اشائهٔ عمدی بیماری در غرب است که با خریدهایِ گسترده و «احتکار» لوازم بهداشتی از طرفِ چین و همچنین صادر کردنِ لوازم بیمارستانیِ معیوب به کشورهایِ غربی پس از شیوعِ بیماری ادامه یافته است.
امّا این تنشها بسیار فراتر از یک جنگِ لفظی است و دولتِ ترامپ در پیِ ایجادِ اجماعِ جهانی برایِ وارد کردنِ ضرباتِ بسیار سنگینِ اقتصادی به چین است. این ضربات فقط در اخراجِ چین از سازمانِ تجارتِ جهانی و یا بستنِ مالیاتهایِ سنگین بر کالاها و خدماتِ چینی خلاصه نمیشود و سرمایه گذاریهایِ استراتژیکِ چین از جمله «جادّهٔ ابریشم» و پروژه هایِ مشابه آن و قراردادهایِ چین در سراسر جهان را و همچنین سرمایه هایِ خارجی که به چین مهجرت کرده اند را نیز هدف قرار خواهد داد.
دولتِ ترامپ در صورتِ موفقّیت این پروژه خواهد توانست ستون فقراتِ گلوبالیستها را نیز بشکند.
برخی میگویند که تمامی این حرکات در واقع برایِ پیروزی ترامپ در انتخاباتِ ۲۰۲۰ تدوین شده اند و جدّی نیستند. برخی نیز معتقدند که رفتارِ دولتِ ترامپ بسیار جدّی است و چه بسا به یک رویاروییِ محدودِ نظامی نیز بینجامد.
خبرگزاری «رویترز» با انتشارِ یک گزارش اختصاصی؛ به جدّی بودنِ این تنشها و حتّی آمادگی چین برایِ رویارویی نظامی اشاره دارد. هرچند که شاید منابعی که مطالبِ این گزارش را ظاهراً درز داده اند؛ در باطن میخواسته اند تا با گوشزد کردنِ پیامدهایِ این رویارویی به تلاشهای دولتِ ترامپ برایِ بوجود آوردنِ اجماعِ جهانی لطمه بزنند (جنگ روانی).

 https://tinyurl.com/y7oaldqr

حتّی اگر این جنگِ لفظی به رویارویی اقتصادیِ بزرگی تبدیل شده و در همان حدّ بماند؛ باید منتظرِ یک جنگِ اقتصادیِ جهانی باشیم که کمرِ بسیاری از کشورها را خواهد شکست و حزب کمونیست چین بزرگترین بازندهٔ آن خواهد بود. امّا بسیاری از «کشور مستراحها» دیگر نخواهند توانست کمر راست کنند.

کژدم