۱۴۰۰ آذر ۱۶, سه‌شنبه

آثارِ «فردریک ویلهلم نیچه» را ۱۰ها بار بخوانید.

شاید ایران و اروپا و آمریکا و چین و روسیه ویران شوند؛ شاید بسیاری از موجوداتی که «انسان» نامیده میشوند بمیرند. امّا اندیشه ها میمانند و در میانِ این اندیشه ها؛ آنچه را که به «زمین» وفادار هستند را هزاران بار بخوانید. حدّ اقلّ بسیار بهتر از خواندنِ «مسائلِ روزمرّهِ تکراری و کسالت آورِ روزی نامه ها» است که هیچگونه رابطه ای میانِ آنها  را بدونِ «آموختنِ طبیعت» نمیتوانید  ببینید. 

آموختن از طبیعت سرچشمهٔ دانِشِ واقعیست. آموختن از طبیعت و وفاداری به طبیعت؛ سرچشمهٔ فرزانگی است.

آنهایی که از موجودی خیالی به نامِ «خدا» و به دنبالِ آن موجودیّتی بی رابطه با «خدا» به نامِ «فرامینِ خدا» دَم میزنند؛ زمانی که به «نان» نیاز دارند؛ باید «گندم» و شیوهٔ «کاشتنِ گندم» و «تبدیل کردنِ آن به نان» را بیاموزند. اینجاست که «خدا» و «فرمانِهای دروغینِ خدا و خدایان» و «فرشتگان» به لقلقه هایِ کلامی و «زباله» تبدیل میشوند و برایِ سیر کردنِ شکم؛ باید «از طبیعت آموخت» و به طبیعت وفادار ماند تا زندگی ادامه یابد.

آموزه هایِ گهربارِ «نیچه»؛ آموختنِ «شناختِ طبیعتِ گونهٔ انسانی» و«وفاداری به طبیعت» و «طبیعتِ خویشتن» است. زیرا «گونهٔ انسانی» یک موجودیّتِ طبیعی و شاخه ای از گونه هایِ حیوانات است.

«خدایِ ساخته شده به دستِ پتیاره هایِ آخوند= کشیش=خاخام=مُفتی= پیامبر» میگوید: «باید به خاطرِ اینکه من گفته ام  دروغ نگو.... نباید دروغ بگویی». امّا «فرزانه» میگوید: «من هرگز نمیتوانم دروغ بگویم ... زیرا دروغ جایی در فرزانگی ندارد». آنگاه آن خدایِ ساخته شده و موردِ پرستشِ «بوزینگان» میگوید: «پس به جهنّم برو .... زیرا آنچه که مهمّ است؛ اطاعت از من است و نه راستگویی». اینگونه است که «راستگویی» ارزشِ والایِ خود را  در «ادیان» از دست میدهد و فقط «اطاعت» است که ارزش می یابد.

تا کنون در این نوشتار این فرزانه را «نیچه» خوانده ام. در حالی که همیشه او را «نیمچه» مینامیدم.

اگر «رُنسانسِ نخستینِ اروپایی» را صدها نفر از به ظاهر «اندیشمندان» پایه گذاری کردند؛ امّا همهٔ تلاشهایشان مانندِ «کِشتیِ شکسته» بر گِل نشست. زیرا به «سطح» شیرجه رفتند و بِدینسان بود که اهدافشان «سطحی» بود و هیج «عُمقی» نداشت. امّا «فردریک ویلهلم نیچه» به تنهایی «رُنسانسِ دوّمِ اروپایی» است. 

فقط «یک مَرد» به تنهایی بارِ همهٔ گناهانِ «سطحی نگرانِ بنیانگذارِ رُنسانسِ نخست» را بر دوش کشید و به صلیبِ کشیده شد.... نه برایِ «بخشودنِ آنها»؛ بلکه برایِ خندیدن و گریستن بر «حماقتهایِ آنها» و «زدودنِ گناهانِ سطحی نگریِ آنها» با شیرجه رفتنِ کُفر آمیز به ژرف تر از سطح ...... به همین دلیل است  که باید او را «نیچه» بنامم.

امّا او را همچنان «نیمچه» می شناسم. زیرا در «فضایِ اروپایی» و در میانِ هوایِ غبار آلود و کثیفِ «رُنسانس» زاده شُد و عَدمِ «پشتوانهٔ فرهنگیِ ژرف» با درندگی دست و پایِ او را بسته بود. 

مگر نه اینکه؛ هر کسی که زاده میشود؛ «میرث دار» زاده میشود؟ بدانسان است که «نیچه»؛ «نیمچه» زاده میشود و باید به «دگردیسی ها»یِ گوناگون تَن دَر بدهد. این است «فرو شُد» و «فرا شُدِ زرتشت».


کژدم

۷۴ نظر:

  1. ترجمه هایِ داریوشِ آشوری را نخوانید. زیرا در ترجمه هایِ داریوش آشوری؛ آثارِ نیچه به «جسدی در اتاقِ تشریح» تبدیل میشوند.

    ترجمه هایِ عبدالعلی دستغیب و مسعودانصاری را بخوانید.

    کتابِ صوتی «چنین گفت زرتشت» در کانالِ یوتیوبِ آقایِ «سعید جسمی» را بهترین یافتم.

    https://www.youtube.com/c/SaeedJesmi/videos

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گاینده کون حضرت زهرا۱۹ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰:۴۸

      فلسفه چراغی است که اوباش مسلمان از آن سر در نمیارند.

      حذف
  2. سلام پاسخ مرا درمورد حملات داعش به کردستان عراق ندادید
    این هفته ۲۵ نفر کشته داشته آیا واقعا خود داعش هست یا برنامه ی خود احزاب هست برای سرگرم کردن مردم چون این اواخر تظاهرات دانشجویان بد جوری توی ذوقشون زد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      اگر پاسخی ندادم؛ به این خاطر است که اطّلاعِ درستی ندارم. اساساً مسئلهٔ کردستان را سالها است که دنبال نمیکنم. زمانی که خودشان دنبال نمیکنند؛ چرا باید یک عنصرِ خارجی مثلِ من مسائلِ کسانی را که خودشان نیز علاقه ای به آن ندارند دنبال کند؟

      حذف
    2. سلا م
      این حملات داعش وار ساختگی نیست . منتهی داعش بومی هستند . با توجه به حاصلخیز بودن اراضی این منطقه و نیز نفت, عربها سعی میکنند از همه راهها کردها را اخراج کنند . راههای توسل به قانون مثل صدور سند برای زمینهایی که کردها هم دارای سند هستند. مصادره زمین خانواده های پیشمرگه . جانشینی عربهای فلسطینی در آنجا. تهدید و داعشو عدم ارائه خدمات زیر ساخت

      حذف
    3. برخی از این نیمچه شهرام جزایری ها فیلسوف هم هستند!

      حذف
  3. در سالهایِ بسیار پیش از این که غبارها بر آن نشسته اند؛ عزیزی دیده بود که من (کژدم) نگاهی به نیچه دارم. از من پرسید: «آیا آرامش دوستدار را می شناسی»؟ ... چون نمیشناختم گفتم «نَه ... نمیشناسم». گفت که آثارش را بخوان. برخی نوشته هایش را «نوک زدم». دیدم که «خوراکِ من نیست».
    تا اینکه «آرامشِ دوستدار» در گذشت و DW ویدیویی از مصاحبه با ایشان را منتشر کرد. این مصاحبه را چندین بار تماشا کردم. آنچه که دریافتم این بود: «آرامش دوستدار گفت که نیچه همه چیزش را از او گرفت».

    https://www.youtube.com/watch?v=GR9EvxPqAOA&t=38s

    برایِ من همین بس بود که او (آرامش) را یک «مال باخته» ببینم. کسی که پس از «مال باختگی» هرگز نتوانست حتّی یک «ویرگول» بیابد و در «چرخهٔ از دست دادنهاو تُهی بودن» سرگردان ماند. امّا بسیاری او را دوست میدارند. زیرا همجنسِ او هستند.
    من (کژدم) همجنسِ او نیستم. پس «دوستدار» را «دوست نمیدارم». چگونه میتوان «تُهی» را دوست داشت؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. «نیچه» با اینکه «نیمچه» است؛ به «سیاه چاله» میماند. «تُهی» و «جذب» میکند. «فرا شدن» از این «سیاه چاله»؛ «زرتشتی دیگر» میخواهد تا از آن «فرو شُد»؛ «فرا شُدی دیگر» داشته باشد.
      هرگز این توانایی و شجاعت را در هیچ یک از «خوانندگانِ نیچه» نیافتم.
      اگر «نیچه» فقط یک «نیمچه» است.... پس خوانندگانِ بی مایه اش که هیچ «فرا شُدی» نداشتند... کیستند؟
      «نیچه» میدانست که خوانندگانش نیز مانندِ خوانندگانِ داستانِ «عشقِ سوزانِ سیندرلا به علی بابا» خواهند بود و به همین دلیل بود که گفت: «از خوانندگانِ بَد نفرت دارد». به همین دلیل نیز کتابش را به «همه کَس» و «هیچ کس ها»(اکنونیان= بسی بسیاران) تقدیم میکند.
      او نیک آگاه بود. امّا از «نادانیِ نهفتهٔ خود» آگاه نبود. به همین دلیل است که او را «نیمچه» مینامم.

      حذف
  4. با درود و تشکر
    عالی بود.


    در نوشتار قبلی تان به حمایت از مسیح علینژاد توصیه کردید ما رو؛
    واقعا به نظرم عجیب تر از نوشته عصای موسی در آن زمان هست برام..
    با توجه به گذشته خاتمی بازی و اصلاح طلبی اش و اینکه الان انگاری جزوه جین شارپ یادگار خدابیامرز در جیبش؛ زنده شده
    زمانی که زرتشتی در میان فرو شوندگان نیست
    آیا با این ادا و اطوارها میشه به ایران کمک کرد؟

    یا کاچی بعض هیچی هست ایشون ؟
    با سپاس

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      میخواهید که «مسیح علی نژاد» چه کاری برایتان انجام دهد؟
      - کودتا کُنَد؟
      - گروهِ چریکی راه بیندازد؟
      - بنشیند و هِی در فورومها «وِر بزند»؟
      - برایتان «دعایِ باران» بخواند؟
      - مثلِ «شازده شومبول» بیانیّه هایِ «من نیز مثلِ بامجانِ بَم اینجا هستم» منتشر کند؟

      مسیح علی نژاد فقط «یک نفر» است. امّا طرحهایی داشته است که مؤثّر بوده اند. به همین دلیل نیز «حزبلبلیها» و «شازده شومبولیها» از او نفرت دارند.

      ایشان در حوزهٔ فعالیّتهایِ مدنی بسیار تأثیر گذار بوده اند.

      «پَس نزنید».... «یاد بگیرید».... «حمایت کنید».

      اگر دوست ندارید.... طرحهایِ نو بدهید.

      حذف
    2. به عنوانِ مثال؛ همین گروهِ «هرانا» را در نظر بگیرید. حوزهٔ فعّالیتش چیست؟ آیا کَم کاری میکند؟

      اگر «هرانا» نبود؛ بخشِ بزرگی از جنایتهایِ رژیمِ شیعی در تاریکی میماند.
      میگویید کافی نیست؟
      بفرمایید کاری کنید که «کافی» باشد.

      حذف
    3. کارِ من از همان نخست که واردِ این وادی شدم «جستجو و آموختن از دیگران» و به طورِ همزمان «ایجادِ پُرسش» و «تولیدّ اندیشه» بود. همیشه نیز مغذوب بوده ام. در حالی که خود را رقیبِ هیچکس برایِ به دست گرفتنِ رهبریِ هیچ گروه و سازمانی را در سر نمی پروراندم. بلکه تلاش میکردم که همانهایی که در آن پُستها و مقامها نشسته اند را «تکان» بدهم.
      همین دیروز یک «کُس کِش» با عنوانِ «رئیسِ انجمنِ اسلامیِ دانشجویانِ دانشگاهِ شریف» رو در رویِ یک «رأس روسپی زاده» به نامِ «رئیسی» قرار گرفت و «حرفهایی بسیار کُهنه» زد. زیرا همهٔ ساکنینِ ایران این حرفها را همه جا میزنند. لذا آن «کُس کِش» هیچ حرفِ تازه ای نزد. بلکه تلاش کرد با گفتنِ همان حرفها و حدیثها بگوید که: «من دردِ دِلِ شما را با شجاعت در برابرِ یک قدرتِ بزرگ (یک رأس رئیسی) گفتم.... من «حسینِ زمان» هستم.... «یک عدالتخواهِ دروغینِ کُس کِشِ دیگر» که در سر سودایِ «سلطنت» داشت.... با رژیمِ شیعی بمانید...»
      براستی هدف از این رویاروییِ «شفّاف و صریح» چه بود؟.... بسیار ساده است. میخواهند این روسپی زادهٔ «۶ کلاس سوادی» را به عنوانِ «انوشیروانِ عادل و شفّاف» تویِ کونِ مردم فرو کنند.
      آن روسپی زاده ای که رئیسِ «انجمنِ دانشجویانِ سهمیه ایِ قرمساق و مادر فروش» که شبیهِ آنها همان «روسپی زاده هایِ عدالتخواه» هستند؛ پس از اینهمه بی آبرویی و سرکوب و افتادن به سراشیبیِ روبرو شدن با «آشوبهایِ اجتماعی» هستند... میخواهند مردم را بارِ دیگر با این «قرشمال بازیها» فریب بدهند و بگویند:
      ای مردمِ خاک بر سر.... اگر از دستِ «مادر قحبه ها» به ستوه آمده اید.... بدانید که «ما؛ مادر جنده ها» از شما دفاع میکنیم و نفت را بُشکه بُشکه بر سرِ سفره هایتان خواهیم آورد.
      تمامیِِ داستان همین بود... یعنی همان بازیِ معروفِ «پلیسِ خوب» و «پلیسِ بد»..... یعنی ادامهٔ بازیِ «اصلاح طلب؛ اصول گرا» به شکلی دیگر...

      زمانی که پس از سالها نوشتن؛ خوانندگانی کمتر از «گاو» در این وبلاگ نظر میفرستند و از این بازیها اظهارِ تعجّب میکنند؛ وای به حالِ «گلّه گاوهایِ دیگرستان ها».
      وقتی که آن کَس (یک رأس گاو) میپرسد که:
      کژدم اینها به جانِ هم افتاده اند... فکر میکنی چه خبر است؟ یا یک «اطّلاعاتیِ مادر قحبه» است و یا مادرش او را از «کون» و در «طویله» زاییده و یک اُلاغ نیز به سرش در طویله لگد زده است.( پیدا کنید رابطهٔ عاشقانهٔ سیندرلّا و چهل دُزدِ بغداد را).

      حذف
    4. بسیار ممنونم از جواب کاملتون
      همیشه برای عزیزانت بمونی

      حذف
  5. سلام کژدم
    همه که مثل این مادر قحبه اطلاعاتی نیستند یا آنقدر هم گاو نیستیم . همه میدانند که گرگها ممکن است در سر تقسیم لاشه با هم نزاع کنند ولی در برنامه ریزی شکار و دریدن گلو و شکم شکار باهم همکار و هر کدام جایگاه و سمتی دارند و از سمتی حمله میکنند که شکار رهایی نداشته باشد . باورکردن به این کسکشیا ممکن است از جانب شیعیان سینه چاک امام حسین و سگهای رقیه باورپذیر باشد .
    یک مثال . اگر یک خودرو داشته باشید و به دلیل خرابی موتور قادر به حرکت نباشد . زیبایی فرمان یا راحتی صندلی چه ارزشی دارد؟به فرض محال رئیسی خوب . سیستمی که این فرمانش است فقط باید اسقاط شود . هر چند که فرمان زور بزند حرکتی اتفاق نخواهد افتاد .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      مسئله بر سرِ این نیست که کسی اطّلاعاتی است یا نیست. مسئلهٔ اصلی «خریّتِ اپوزیسیونچی های قلّابی» است . وقتی یک نفر ترانهٔ «سوراخِ موش» میخواند؛ فوری در بوق و کرنا میکنند که «آهای .... بیایید رژیم سرنگون شد». کشاورزی که الآن آب میخواهد؛ باید از خودش بپرسد که در ازایِ فروختنِ چه تعداد رأی اجازه و حمایتِ چندین حلقه چاه را گرفته است؟ چرا جایی که چند صد حلقه چاه وجود داشت؛ هزاران حلقه چاه زده اند و اکنون ۲۰۰ میلیارد متر مکعّب آب به زمین بدهکار شده اند.
      همان روسپی زاده ای که با یک رأس رئیسی در افتاده است؛ بخشی از همین گند و کثافتِ ۵۰۰ ساله است. همان کشاورزِ قرمساق نیز همینطور.

      حذف
  6. https://www.radiofarda.com/a/britain-s-truss-we-want-to-pay-400-million-pounds-we-owe-iran/31599911.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. که چه بشود؟ گیرم که این پول را دادند. خرجِ یک روز هم نیست.
      کجایِ کاری اِی انشتینِ سیاسی؟

      حذف
  7. برخی فکر میکنند که «سیاسی بودن» یعنی اینکه فقط در رابطه رژیمِ شیعی سخن بگوییم و یا در رابطه با اسرائیل؛ آمریکا؛ اروپا و حتّی مشکلاتِ آنها و مشکلاتی که برایِ سایرین می آفرینند... به جویدنِ کلمات و جملات مشغول باشیم.
    زمانی که از داشتنِ و یا نداشتنِ «فرهنگِ سیاسی» سخن بگویی؛ گویی که کلمه و یا موضوعی بسیار بیگانه و نا آشنا است. در حالی که همه میدانند که «سیاست یعنی آیینِ کشور داری» این آیین آمیخته ای از «دانش» و «هنر» است. «هنر» یعنی پروازِ ذهن و آفریدن و معماریِ یک ساختار که معنایی داشته باشد؛ هدفمند باشد.
    آن روِشِ نوینِ نقّاشی کردن که با پرتابِ رنگهایِ درونِ سطلها به رویِ بوم؛ هنر نیست؛ بلکه به ابتذال کشانیدنِ هنر است. زیرا از دستِ هر کسی ساخته است. زمانی که «هنر» همگانی شود؛ بی ارزش میشود.
    در تاریخِ ۱۵۰۰ سالهٔ اخیر چیزی به نامِ «کشورِ ایران» وجود نداشته است. قبایل و عشایر بودند و خانهایشان و دست به دست گشتنِ «قدرتِ سرنیزه».
    همین اکنون نیز همین است. اگر آنچه که «ایرانیان» میخوانید و من همیشه آنها را «ساکنینِ ایران» خوانده ام؛ با «آیینِ کشور داری» آشنا بودند؛ می شد به روشنی گفت که: مردمِ ایران و ایران را نمیتوان شکست داد؛ زیرا «فرهنگِ سیاسی» دارند و هرگز این مصیبتِ کنونی را نداشتیم. هرگز مصیبتِ «تقسیمِ اراضی» را نداشتیم. هرگز ۱۰ ها هزار حلقه چاه زده نمی شد. اکنون کارشناسان میگویند که عمرِ اصفهان در حالِ پایان است و حتّی فراتر رفته؛ برایِ آن «محدودهٔ زمانیِ ۱۰ ساله» پیشبینی میکنند.
    پرسش این است که آیا «اصفهان» به سادگیِ پاک شدن از تخته سیاه خواهد بود؟ یا اینکه اندکی باید عمیقتر اندیشید و پرسید:
    «آن ذرّه هایِ گچ که از تخته سیاه فرو خواهند ریخت؛ به کجا خواهند رفت؟».... این ذرّاتِ گچ در مدرسه ها به کجا میروند؟ .... پاسخ مشخّص است: «به سطلِ زباله میروند». امّا ذرّاتِ گچی که «موجوداتِ زندهٔ گونهٔ انسانی» نامیده میشوند؛ «مهاجرت» خواهند کرد. به کجاها خواهند رفت؟ و با چه مقاومتهایی روبرو خواهند شد؟ و چه اثراتی بر جای خواهند گذاشت؟ را به مراحلِ بعدی اندیشه برایِ «پاسخ یابی» بسپارید.
    شاید تعجّب کردید که چرا «نیچه» را پیش کشیدم؟
    ۳ دلیل داشت:

    ۱- میخواهم ذهنتان را به «پرواز» عادت دهم تا برایِ «نوشتارِ بعدی» که در رابطه با «تائوئیسم» خواهد بود آماده باشد.

    ۲- خیلیها در میانِ «دوشان فکرانِ ایرانی»؛ عاشقِ «لقلقهٔ نیچه» هستند.
    از «داریوشِ آشوریِ احمق» که در برنامهٔ پرگارِ BBC خود را «نیچه» میداند گرفته تا «آرامش دوستدار» که میگوید «نیچه» او را «تُهی» کرد. البتّه «آرامشِ دوستدار» بسیار «راستگو» است امّا «داریوشِ آشوری» یکی از همان «بوزینگان»ی است که «نیچه» از آنها متنفّر بود. «راستگوییِ آرامشِ دوستدار» نیز نمیتواند او را از «نفرتِ نیچه» در امان دارد. زیرا که «نیچه» از «تُهی شدگان» نیز نفرت دارد. زیرا «عاشقِ آفرینندگان» است.

    ۳- برایِ من هر سخنی که نتواند «کاربُردی» شود و ما را در «هنرِ آفریدن» یاری نرساند؛ مزخرفاتِ کلامی هستند که نامِ محترمانهٔ آن «فلسفه» است.
    «نیچه» مرا و شما را به «ارزیابیِ دوبارهٔ ارزشها» و فراتر از آن به «ارزیابیِ همیشگیِ ارزشها و آفریدنِ ارزشهایِ نوین» فرا میخواند. نیچه برایِ ارزشهایِ کهن یک سرنوشتِ محتوم را ترسیم میکند: «مرگِ شما فرا رسیده است... تا اینکه آفریننده چگونه حکم کُند»؟
    فکر میکنم که در چندین مورد جانِ کلامِ نیچه را با جملهٔ زیرین یادآور شده ام:

    «اپلیکیشنی که ارزشِ کاربردیِ خود را از دست داده است؛ باید حذف شود».
    این جمله از «ارزیابیِ مداومِ ارزشها» سخن میگوید و اینکه فقط «شورِ زندگی»؛ «وفاداری به زمین» و «ارزیابیِ مداومِ ارزشها» هستند که «مقدّس» هستند. بقیّهٔ ارزشها همیشه باید موردیِ بازنگری قرار گرفته و «ارزشهایِ نوین» آفریده شوند.

    یکی از «انجیل»هایِ چهارگانهٔ رسمی؛ با این جملهٔ مزخرف آغاز میشود:

    «اوّل کلمه بود و کلمه پیشِ خدا بود و سپس شُد».
    کژدم میگوید:

    «کلمه» را «گونهٔ انسانی» آفرید. لذا این جملهٔ مزخرفِ خُرافی باید چنین اصلاح شود:

    «نخست رؤیا بود و رؤیا پیشِ آفریننده بود؛ آفریننده معماری و سپس مهندسی کرد و سپس آفرید».

    حال شاید توانسته باشم تا بفهمانم که:
    «نیچه» کسی را تُهی نمیکند؛ بلکه بارهایِ سنگنینِ «شُتُر» را از او می سِتانَد و «شُتر» احساسِ «تُهی بودن» میکند. امّا اینکه بتواند «شیر» و سپس «کودک» شود.... داستانِ دیگری است.
    به همین خاطر نامِ کتابِ او «چنین گفت زرتشت» نبود. بلکه نامِ کاملِ آن (چنین گفت زرتشت ..... کتابی برایِ «همه کَس» و «هیچکس») بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود کژدم

      https://b2n.ir/d57898

      شاید لازم باشه برای شروع پرواز کرد.

      کتابی که معرفی کردید را می خوانم.



      اشکان

      حذف
    2. درود
      نمیتوانم بفهمم که این لینکهایِ «وقت تلف کُن» و مزخرف را چرا مانندِ «جارو» به «دُمِ» نظراتتان میبندید؟
      ایرانِ کنونی «ایرانِ فارسها» نیست.
      ایرانِ کنونی یک «شُتُر گاو پلنگ» است.
      کسی که «شتر گاو پلنگ» را انکار کُند.... بازنده است.
      این اسنادی که میفرستید فقط به دردِ «باستان شناسی» میخورند و برایِ ترسیمِ آینده هیچ ارزشی ندارند.

      حذف
    3. با درود
      چنین گفت زرتشت « راه در جهان یکی است و آن راستی است »
      ایرانی در غربت

      حذف
    4. درود
      ایران کنونی که از «شتر گاو پلنگ» هم اون ور تره.
      بیشتر سعی دارم تجربه های(تک و توک باقی مانده) آن سه سلسله را جمع آوری کرده و در صورت کاربردی بودن، بتوان از آن ها استفاده کرد.( با دیدی متفاوت از باستان شناسانی)

      این بخشی از سلسله نوشته های « چه باید کرد چه نباید کرد» است که گفته بودید:

      "... یکی از مشکلاتِ بسیار بزرگ و مهمّ ایرانیانِ باستان این بود که هرگز با «نوشتن» تجاربِ گرانبهایِ خود را ثبت نکردند. «نوشتن» و «ثبت کردن» یکی از ستونهایِ مهمّ یک تمدّن است. تمدّنِ «یونان» با اینکه از میان رفت؛ توسّط «نوشتارها» در «امپراتوری رُم» تجدیدِ حیات شد. همان نوشتارها باعث شدند که اروپا و سپس آمریکا به قلّه ها دست یابند.... "

      اگر مزخرف هستند دیگر لینکها را نمیفرستم.



      اشکان

      حذف
    5. این نوشتارها به هیچ دردی نمیخورند مگر بازیهایِ باستان شناسی.
      تنها آثاری که از ایرانیانِ باستان به جای مانده و بدرد میخورند؛ هیچکدام بر «پوست» و «خِشت» و سنگ و کاغذ نوشته نشده اند؛ بلکه بر رویِ «زمین» نوشته شده اند. مانندِ «قنات ها» برایِ آبرسانی و کشاورزی. «تخت جمشید» (شیوهٔ محدودِ معماری) و «دِژهای نظامی» هستند که به دردِ مطالعه میخورند.
      اینگونه مطالعات نیز جایَش این وبلاگ نیست.

      حذف
    6. «ایرانیِ در غُربتِ گرامی»

      منظورتان از «راستی» چیست؟
      لطفاً «راستی» را تعریف کنید.

      سپاس

      حذف
    7. با درود
      کژدم گرامی, آنچه من فهمیده‌ام اینست که راستی, پنهان نکردن و تغییر ندادنِ حقیقت و واقعیت با ایزاری بنام دروغ(عام و خاص ندارد)است.
      با سپاس
      ایرانی در غربت

      حذف
    8. درود
      اشتباه میکنید. «راستی و راستگویی» که نیچه به دنبالِ آن است؛ «راستگوییِ فرزانگان» است. نیچه «راستگوییهایِ دیگر طبقاتِ فکری» را آمیخته با بویِ تعفّنِ استفراغ میداند.
      شما «نیچه» را نخوانده اید. بلکه مزخرفاتی مانندِ «نیچه چه میگوید» ها را از رویِ تنبلیِ ذهنی آنهم «سَرسَری» خوانده اید تا خود را «والا گُهر» نشان دهید.

      حذف
    9. با درود
      کژدم گرامی, اگر منظورتان من بودم مایل هستم که حقیقتی را به اطلاع شما برسانم و آن اینکه من نه "نیچه" خوانده‌ام و نه آنچه را "نیچه گفته". من شخصا پیرو و دنباله‌رو "کسی" نیستم ولی از "اندیشه" هر کسی استفاده می‌کنم. من قبلا هم بشما عرض کرده‌ام که ایزار من "علم" است.این را شما میتوانید نوعی "اعتقاد" هم بنامید! بنظر من, دروغ فقط در گفتار نیست و راستی فقط در کردار نیست. راستی از "پندار!" آغاز می‌شود. برای من این سوال پیش آمد که شما از کدام نشانه! در جمله من به "والاگّهر"ی من پی بردید؟(فقط برای اینکه بدانم شاید در آینده این "نادرستی" خویش را "درست" کنم.)
      با سپاس
      ایرانی در غربت

      حذف
    10. این پاراگراف از شماست:

      (با درود
      کژدم گرامی, آنچه من فهمیده‌ام اینست که راستی, پنهان نکردن و تغییر ندادنِ حقیقت و واقعیت با ایزاری بنام دروغ(عام و خاص ندارد)است.
      با سپاس
      ایرانی در غربت)

      این پاراگراف میگوید: شما که عاشقِ «علم» هستید؛ نباید در مسئله ای که از آن کوچکترین اطّلاعی ندارید؛ نظر بدهید. «واقعیّتها» همیشه در حالِ تغییرند و بخشی از کارِ کارِ دانشمندان «تغییرِ واقعیّتهایِ موجود» است. امّا شما نظری «آبدوغ خیاری» که در آن از کلمهٔ «حقیقت» استفاده کرده اید را فرستاده اید.
      لطفاً توضیح دهید که «حقیقت» یعنی چه؟ آیا حقیقت یک کلمهٔ «علمی» است؟ که عاشقِ آن هستید؟ یا یک کلمهٔ «من در آوردیِ فلسفی» و یا اینکه توضیحی ویژه دارد که شما میدانید.
      در ضمن حدس من درست بود که شما نیچه را نخوانده اید.
      همچنین نمیدانید که نیچه به دنبالِ «پیروان» نبود و میگفت:

      (آیا پیروانی میجویید ؟؟ .... پس «هیچکارگان» را بجویید.....)
      نمیدانم که کافی بود؟ یا نَه؟
      پاسخی صریح خواستید. لذا دل گیر نشوید.
      اگر عاشقِ علم هستید؛ حتماً با رعایت و پایبندی به «پروتوکولهایِ علمی» نیز آشنا هستید.

      حذف
  8. https://www.radiofarda.com/a/us-trump-interview-attacked-netanyahu-iran/31602980.html

    ترامپ: اگر من نبودم، فکر می کنم اسراییل نابود میشد.

    به نظر شما، ترامپ درست فکر میکنه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ترامپ به اسرائیل کمکهایِ فراوانی کرد. امّا این حرفش کاملاً مزخرف است.

      حذف
  9. اوباشانِ رژیمِ شیعی فکر میکنند که جو بایدن یک موجودِ ضعیف است و آنها نیز «اورانیومِ غنی سازه شده» دارند؛ غرب نیز از «بمبِ اتم» در دستهایِ رژیم میترسد.
    خروجیِ این معادله همان مزخرفاتی میشود که از دهانِ «تیمِ اتمی» در می آید که از طرفِ «انگل فرزانه» دیکته شده است.
    امّا معادله به همین سادگی نیست و پارامترهایِ زیادی از این معادله به دلیلِ حماقتِ ذاتیِ شیعی از قلم انداخته شده که یکی از پارامترهایِ مهمّ آن این است که: جو بایدن به یک پیروزی نیاز دارد. این پارامتر؛ موجودیِ ذلیلی مانندِ جو بایدن را «خطرناک» میکند. زیرا جو بایدن یک «مترسکِ حزبی» است و سرنوشتِ انتخاباتِ آینده را لرزیدنهایِ این مترسک در میانِ بادها میتواند به باد دهد.
    اوباشانِ شیعیِ حاکم فراموش کرده اند که جو بایدن از حمایت کنندگانِ سرنگونیِ صدّام و ویرانیِ «لیبی» بوده است. به همین خاطر داد و بیدادِ «پروپاگاندایی» راه انداخته اند که جو بایدن راهِ ترامپ را ادامه میدهد.
    امّا نمیگویند که کدامین احمقی «دستاوردها» را به دور می ریزد و به جایِ «دور ریختن» از آنها پلّکانی برایِ بالا رفتن استفاده نمیکند؟
    زمانی که محبوبیّتِ جو بایدن (سمبلِ حزبِ دموکراتِ آمریکا) در حالِ سقوطِ مداوم مانندِ لیرِ ترکیهٔ عثمانی و توکمانِ رژیمِ شیعی را تجربه میکند .... جو بایدن را خطرناکتر میسازد.... او باید حدّ اقل یک پیروزیِ هرچند کوچک را نشان دهد تا حزبِ دموکرات بتواند با بوق و کرنایِ پروپاگاندا او را «ناپلئون» جا بزند و «رأی ها» را دِرو کُند.
    برایِ تولیدِ فیلمِ کارتونیِ چنین ناپلئنی؛ نیاز به «خطرناک بودن» هست.
    امّا «خَرِ شیعه مسلک» چه داند قیمتِ نقل و نبات؟؟!!!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به «اسرائیل» نیز پیشنهاد میکنم که در کنارِ فشار بر دولتِ جو بایدن و ادامهٔ ضرباتِ به رژیمِ شیعی در عراق و سوریه؛ به عربستانِ سعودی و امارات در رابطه با سرکوبِ «اوباشانِ حوثی» کمکهایِ سخت افزاری و نرم افزاری کند و هزینه هایش را نیز عربستان و امارات بپذیرند. تا سایهٔ شومِ بالهایِ متعفّنِ رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران از «یمن» برداشته شود. تا بتوان منطقه را از لوثِ وجودِ این برخاستگان از گورهایِ ۱۴۰۰ ساله پاک نمود و «رقابت» را که گونهٔ تضعیف شدهٔ ویروسی به نامِ «ویروسِ جنگ» است؛ به جایِ «ویروسِ ویرانگرِ جنگ» نشاند.
      این چنین کمکهایی به تعمیقِ «پیمانِ ابراهیم» کمک خواهد کرد.

      حذف
  10. درود بر کژدم
    کژدم شما اولین بار کتاب نیچه رو در چه سنی خوندین؟به نظرتون نیاز به پیش نیاز مطالعاتی و آشنایی با فلسفه یونان باستان و شرقی ها نداره؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر میخواهی «نیچه شناسی» کُنی؛ به مطالعهٔ تاریخِ اندیشه نیاز داری. اگر میخواهی بفهمی که نیچه در چه فضایی چنین سخن میگفت؛ باز هم نیاز به مطالعهٔ اندیشه هایِ گوناگون داری.
      منظورِ نیچه از «شُتر» نیز همین است. حیوانی بُردبار که بارِ «اندیشه هایِ کُهن» را میکِشَد. سپس بارهایِ «کُهن» را فرو افکنده و «شیر» میشود.
      با کون گشادی و یک «کلیک» نمیتوان اندیشه هایِ نیچه را فهمید.
      دیدیم که «آرامش دوستدار» میگوید که «شُتر» بود و نیچه بارهایِ سنگین را از او «دزدید» و او را «تُهی» کرد. لذا «آرامش دوستدار» هرگز شانسِ «شیر شدن» را پیدا نکرد. بلکه به «شُترِ بی بار» و سرگردان در بیابانها تبدیل شد.

      حذف
    2. نیچه بارها میگوید که: من به شما چیزی نخواهم داد؛ بلکه از شما خواهم ستاند.
      هرچند که به نظرِ من «نیچه» لطفِ بزرگی به «آرامش دوستدار» و امثالِ او در «ستاندنِ بارهایشان» میکند؛ امّا این جماعت به جایِ شیر شدن؛ فقط «وِز وِز» میکنند و در میانِ «تُهی ها»؛ به :فرزانگانِ نامدار» تبدیل میشوند..... نه به «خاطرِ شیر شدن» بلکه فقط به خاطرِ «وِز وِزهای طولانی مدّت و پُر مُشتری».

      حذف
  11. کژدم اگر کسی نخواد زندگی رو بپذیره باید چیکار کنه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. چرا هم زندگی میکنی و هم «ذِقّ و وِقّ»؟
      برو پیشِ صادق هدایت و کافکا.... جایِ شما آنجاست.

      حذف
    2. «آلبر کامو» و «ژان پُل سارتر» نیز راهِ دیگری انتخاب کردند.
      آنها «خطِّ کیرشان» را گرفتند و زندگیِ «مشعشع شان» را ادامه دادند و زمانی که «کیرشان» از کار افتاد تبدیل به «انسان دوست» و «سوسیالیست» گردیدند.
      بیچاره آلبر کامو؛ نتوانست زیاد در «سرزمینِ انساندوستی» قدم بزند و در یک حادثهٔ مبتذل مُرد.
      «آلبر کامو» را «خدایِ ابتذال» (بیگانه) مینامند که در یک حادثهٔ رانندگیِ «مبتذل»؛ از ادامهٔ زندگیِ مبتذل آزاد گردید.

      حذف
  12. کژدم گرامی، اخیرا در یوتیوب وقت تلف می کردم. به برنامه ای از ایران اینترنشنال بر خوردم در باب «استاد احمد کسروی» و کتاب سوزی ایشان . یکباره دیدم که ۹۰ درصد برنامه تاریخ آتش سوزی و نازی ها چه کردند بود و چند جمله ی سطحی از همان موجود «داریوش آشوری» درباره ی کتاب سوزی استاد کسروی بود و در آن برنامه کسروی را تا حد هیتلر پایین آوردند.
    به نظر من کتاب سوزی استاد کسروی یکی از کار های اسرار آمیز و جسورانه و سودمند بود. چرا که او به بزرگمردان تاریخ می نگریست و به دستاورد های بشری می نگریست و می دید که تمدن غرب دانشمندان بزرگ دارد که زندگی بشر را متحول کرده اند. می خواست ایران نیز انیشتین داشته باشد و از نظر او سعدی و حافظ همچون دو کودک بودند که تنها با کلمات بازی می کنند. شاید از نظر او حافظ و سعدی نماینده ی خوی چند رنگ و سازش پذیر و اهل کرنش ایرانی بوده و آن را همانند تصوف و فرقه های زیان آور دیگر می دانسته است.
    https://tinyurl.com/2p94228f
    نکته ی دیگری که از اتلاف وقت در یوتیوب یافتم زیاد بودن کلیپ ها و برنامه هایی بود عمدتا از «دویچه وله» که مشغول پرداختن به موضوعاتی چون فقر یک کارگر مهاجر غیر قانونی مکزیکی تبار در امریکاست. یا در برنامه ای دیگر مشغول به محکوم کردن سفید پوستان آفریقای جنوبی برای بد بختی سیاهان آفریقای جنوبی است.
    الجزیره مستند از خشکسالی در ایران نمایش می دهد و پیام کلی آن این است: «بنشینید و بستنی بخورید دولت ایران به فکر حل مشکل آب است.» و گزارش پشت گزارش سفید شویی رژیم شیعی.
    و یک کانال ملعون دیگر برنامه ای مفصل در سفید شویی اسلام ساخته و مضمون آن این است: اسلام بسیار باز تر و آزاد تر از آن است که فکر می کنید...
    و سپس یک آخوند یا ملای شپشوی یک آشغالدونی عقب افتاده را به گفت و گو می گیرند تا احکام کثافت اسلام را سفید شویی کنند.
    و پس از آن انسان حساب کردن مادون انسان های اسلامی بدون اشاره به مخالفان اسلامگرایان، آسیب هایی که دیده اند و شرایط غیر قابل تحمل که به وجود آورده اند. هیچ اشاره ای به فجایع اسلامگرایان و اعتقاداتشان نمی شود.
    https://tinyurl.com/4utfwnz7
    کژدم گرامی، چون زیاد حرف زدم یک کلیپ دیگر نیز به اشتراک می گذارم که یک ماده الاغ-گزارشگر فرصت طلب ساخته و به نظرم توهین بزرگی به قشر لیبرال و غیر مذهبی جامعه است.
    «پاگان ها» را در گوشت و استخوان ببینید!
    نخست یک مشکل بزرگ به وجود می آورند و سپس می گویند بیا از دامان ما آویزان شو تا مشکلت را حل کنیم.

    https://tinyurl.com/y4ne7252
    نحوه ای که مادون انسان های شیعی جفت یابی می کنند. می بینی که بسیار از روش جفت یابی حیوانات که بر مبنای حواس بیولوژیک صورت می گیرد بسیار پیچیده است.
    می بینی که برنامه ی جفت یابی پیروان این خواهران زینب مانند «فیلم ها و سریال های سفارشی صدا و سیما» است و تنها برای افرادی است که دغدغه ی معیشت ندارند.
    می بینی که مانند عقب مانده های ذهنی یک هیات بزرگ باید برای جفت یابی به آن ها کمک کند.
    خودشان نمی توانند به طور طبیعی جفت یابی کنند.
    و باز هم اهانت کردن به غرب به دلیل وجود آزادی در روابط و «در حال افول» خواندن تمدن غرب در حالی که خودشان حتی رود هایشان نیز خشک شده!
    آمار لواط و تجاوز به کودکان در مناطق حاشیه ای و جرم خیز بسیار بالاست. قم در جرایم جنسی رکورد دار است و اوج تمدن آخوند ها را هم دیده ایم.
    باز هم اهانت به خیل بزرگ جوانان غیر مذهبی و ضد مذهبی که هیچ کدام از این آلایش ها و آلودگی ها را نمی پسندند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما

      نخستین کسی که در ایران دستورِ «کتاب سوزی» را داد. «علی محمّد شیرازی» بود که دستور داد تمامیِ کتابهایِ اسلامی را بسوزانند زیرا آنها را «ترویجِ خرافات و عاملِ بدبختیِ ایرانیان» میدانست. امّا هیچکس به نامِ ایشان اشاره نمیکند. حتّی زنده یاد کسروی نیز در کتابِ «شیعی گری» چندین بار به اینکه «باب عربی نمیدانست» به صورتی توهین آمیز اشاره میکند. در صورتی که مراسمِ «کتاب سوزی» (سوزندنِ کتابهایِ خرافی) را وامدارِ «علی محمّد شیرازی» بود و ۱۲۰ سال از او عقب تر بود.
      من نمی خواهم که ارزشِ زنده یاد احمد کسروی را پایین بیاورم. زیرا بر اساسِ مسیری که از «طلبه بودن» تا «کتابسوزان» پیموده است را مسیرِ «دگردیسیها» میدانم که مسیری طبیعی و بسیار شریف است. همان مسیری که «نیچه» (نیمچه) را نیز گریزی از آن نبود و «تلاشی کلامی» کرد تا این مسیرِ دگردیسی را با این جمله که: «جان؛ شُتر و سپس شیر و سپس کودک میشود» توضیح دهد.
      پیامِ این جملهٔ شاعرانه این است:

      (تا شُتُرهایتان را بار نکرده اید؛ نمیتوانید «شیر» شده و سپس «کودک» شوید.)
      یعنی اینکه: هرگز فکر نکنید که نیازی به «دانشِ ژرف» ندارید. زیرا فکر میکنید که با یک «کلیک» میتوانید آنرا در «گوگل» پیدا کنید. البتّه میتوانید «اجزا» را در «گوگل» پیدا کنید؛ امّا پِی بردن به «پازل» نیاز به «شیر» دارد.
      «علی محمّد شیرازی» نیز از «طلبگی» آغاز کرد. زیرا راهها به «رُم» ختم میشد. امّا در مسیری که پیمود؛ «دِگر گشت» همانگونه که زنده یاد «کسروی» نیز «دِگر گشت». مسیری که نیچه از آن با «فرو شُد» و «فرا شُد» نام می بَرَد.
      موجوداتی مانندِ «داریوش آشوری» نمیخواهند قبول کنند که تنها ابزاری که دارند؛ تواناییِ «ترجمه» است و به «عَمدی نا شرافتمندانه» میکوشند که خود را «خدا» بنامند. در حالی که فقط «مترجم» هستند و نَه «دَرک کننده». آنچه که انجام دادند (ترجمه) بسیار شریف است. امّا «ادّعاهایِ نامربوطشان» بسیار «سخیف».
      گویی که بخواهیم از «چاهِ آبِ گوارا»؛ «مدفوع» استخراج کنیم.
      من (کژدم) آن «مدفوع» را نمی پذیرم و به صورتشان می مالَم.

      حذف
    2. «نیچه» به عنوانِ کسی که یک «وارث» به دنیا آمد؛ با نوشته هایش تلاش کرد تا کتابهایی را که دیر زمانی پیش از آن در اندیشه هایِ خود «سوزانیده بود» به یک «کتاب سوزان» در گسترهٔ اجتماعی تبدیل کند.
      به همین دلیل است که ایشان را همیشه «نیمچه» نامیده ام. زیرا که به «سیندرُمِِ اشتباهِ بودا» دچار بود.

      حذف
  13. اینهم از شاهکارهایِ «کشاورزانِ شرافتمند»:

    https://tinyurl.com/mr444adt

    میگویند که «دولت» باید اقدام میکرد.

    من میگویم:
    اینکه میگویید «دولت» باید اقدام میکرد.... در واقع میخواهید بگویید:

    «شرافت باید اجباری شود»

    من برایِ «گاوان و خران» ؛ «شرافتِ اجباری» را در نوشتارهایِ ۱۸ گانه پیشنهاد کردم.
    تا زمانی که «Sub Human»ها وجود دارند؛ «شرافتِ اجباری» موردِ نیاز است.

    پاسخحذف
  14. کژدم بودا رو به نیچه وصل میکنین نیچه رو به کسروی و کسروی رو به سیدمحمد شیرازی.شیرازی رو هم به محمد و محمد رو هم عیسی و عیسی رو هم به خدا وصل کنین تا چیزی رو از قلم ننداخته باشین

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منتشر کردم تا همه بدانند که تعدادِ «گاوان و خران» که خواندن و نوشتن بلد هستند کم نیست و «بسی بسیارانند». نگران نباشید؛ «داریوشِ آشوری» «عبدالکیرمِ سروش» و .... از «گُنده لاتهایِ» جِنسِ شماها هستند.
      «آرامش دوستدار» را قلم گرفتم. زیرا از این جنسهایِ نَجِس نیست و خود را «تُهی شده» میداند.
      امّا آن ۲ شخصِ نمونه خود را «پُر شدگان» می انگارند.

      حذف
  15. من در اینجا مجبور هستم که از آن «گُمشده» در تاریخِ ۲۰۰ سالهٔ ایران یاد کُنم. زیرا به «ایران» مربوط است.
    آن «گُمشده» نامش «علی محمّد شیرازی» بود. میگویند که نامِ کتابِ مقدّسش «بیان» بود و به همین خاطر «بابیها» را «بیانی» نیز میخوانند. سالها به دنبالِ این «کتابِ مقدّس» گشتم و بالاخره آنرا پیدا کردم. امّا آنچه که در آن کتاب نیافتم؛ کلمهٔ متعفّنِ «تقدّس» بود.
    این کتاب فقط حاویِ «بحثهایِ کلامی» است و هیچگونه «فرمانِ الهی» را در آن نیافتم.
    آنچه که یافتم؛ خروجیِ نهایی اندیشه هایِ «علی محمّد شیرازی» بودند:

    ۱- کودکانتان را به «مکتب» نفرستید تا به آنها «خرافات» بیاموزند. بلکه مدارسی تأسیس کنید تا به آنها «علومِ نوین» بیاموزند.
    ۲- به کودکانتان «جامهٔ وصله دار» نپوشانید تا احساسِ «تحقیر شدگی» به آنها دست دهد.
    ۳- کودکانتان را تنبیهِ بدنی نکنید.
    ۴- زنان و مردان حقّ مساوی دارند.
    ۵- همهٔ کتابهایی را که مروّجِ خرافات هستند را بسوزانید. (در ایرانِ آن روزگار یعنی کتابهایِ متعفّنِ اسلامی).
    ۶- از رفتن به «خزینه» (استخر- حمّام) بپرهیزید . زیرا بیماریها را شیوع میدهند. لذا از حمّامِ شخصی استفاده کنید.
    ۷- تمامی تلاشِ پدران و مادران باید برایِ تربیتِ کودکان بر اساسِ «دانشهایِ نوین» متمرکز و استوار باشد. (برایِ ملاقات با آینده مهیّا شوید).
    ۸- هیچ بویی از اینکه حوّاریونش (حروفِ حیّ) از «باب» به خاطرِ دستورِ مقدّسی مانندِ:«من از طرفِ الله میگویم»؛ روبرو نبودند و به مشام نمی رسید. بلکه همهٔ تصمیمها بر اساسِ «مشاورهٔ جمعی» اتّخاذ می شد.
    ۹- مصرفِ توتون و تنباکو و همهٔ موادّ مخدّر را حرام اعلام کرد.


    حال بیایید و بگویید که چون «عربی بلد نبود»... حتماً نمیتوانست بیندیشد.

    پیدا کنید «گاوان و خران» را.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. زمانی که من از «علی محمّد شیرازی» سخن میگویم؛ احتمالاً مرا «بابی» و یا «بهایی» خواهند انگاشت.
      چنین نتیجه گیری بسیار دور از واقعیّت است. مانندِ این است که وقتی از «نیچه» سخن میگویم؛ مرا «هوادارِ نیچه» بینگارند. همانگونه که وقتی گفتم که ترامپ پیروز خواهد شد؛ مرا هوادارِ ترامپ انگاشتند. من (کژدم) اینگونه نتیجه گیریهایِ سخیف را «اوباشگری» می نامم.
      ما زنده یاد کسروی و علی محمد شیرازی را پاس نمیداریم. در حالی که آنها از بطنِ مشکلاتِ زیربناییِ این سرزمین روییده اند.
      من (کژدم) تلاش دارم که آن «نطفه هایِ بالندهٔ سرزمینِ ایران» را به شماها بشناسانم و اینکه این موجودات مانندِ «کوهها» از ژرفایِ دریاهای ژرف و بَد بوی و قیرگون سر بر آوردند.
      چرا به آنچه که دارید؛ «کافر» میشوید ولی کونِ «شکسپیر» را با آن آثارِ «تقلّبی» می لیسید؟

      حذف
    2. تمامیِ آثارِ موجودِ مخبّطی معروف به «مولوی» را شخم بزنید. کُس شعرهایِ «نعمت الله ولی» را شخم بزنید... «ابوالحسن خرقانی» را شخم بزنید.....«گلشنِ راز» را شخم بزنید.... سعدی و حافظ را شخم بزنید....
      حتّی یک قطره «عرقِ نعناع» که به دردِ رفعِ نفخ و شکم درد بخورد؛ در آنها پیدا نخواهید کرد.
      چرا در «خودکُشیِ تاریخی» اینهمه جدّی هستید و از هر دَری تازه (باب) که گشوده میشود؛ بیزارید؟

      حذف
  16. ریشهٔ ظهورِ «من یظره الله» در بابیگری:

    علی محمّد شیرازی آنجا نشسته است. امّا عدّه ای احمق به جایِ اینکه پرسشهایِ «کاربردی» در رابطه با چگونگیِ تغییراتِ اجتماعی از او بپرسند؛ .... از او پرسشی احمقانه میپرسند:

    «فرستادهٔ بعدی چه زمانی ظهور خواهد کرد؟»

    علی محمّد شیرازی نیز پاسخ میدهد:
    «۱۰۰۰ سالِ دیگر».... یعنی: «وقتِ گُلِ نِی» و به این وسیله میگوید: «هِی.... اُلاغ..... به امروز بچسب. زیرا تو در امروزها زندگی میکنی».... مسئلهٔ «ظهورِ بعدی» را به «آیندگانی که ۱۰۰۰ سالِ بعد به دنیا خواهند آمد بسپار».
    امّا پس از او؛ عدّه ای از «گاوان و خران» دَر به دَر به دنبالِ «شمسِ حقیقتِ دیگر» میگردند و شارلاتانی به نامِ «میرزا حسیعلیِ نوری» که از پیروانِ ظاهریِ او بود و مغزش بویِ «پِهنِ تشیّع» میداد؛ به برادرش میگوید که میخواهد اعلام کند که «من یظهره الله» است. برادرش «یحیی ازل» به او میگوید: اینکار را نکن.
    امّا او اینکار را میکند. زیرا ذِهنِ پُر از «پِهِنش» نمیتواند بدونِ وجودِ «دین» و «دین سازی» ادامهٔ «بقاء» دهد. برایِ اینکار نیز به «مشورت» میپردازد و نظر خواهی میکند.
    اگر «من یظهره الله» هستی.... چرا «نظر سنجی» میکنی؟
    زمانی که ادّعایِ بی ریشه اش را ظاهر میسازد؛ با مشکلِ وعدهٔ ظهور در «۱۰۰۰ سالِ بعد» مواجه میشود که البتّه بنا بر رسمِهایِ من در آوردیِ شیعی؛ میگوید که «خدا نظرش عوض شد» و عدّه ای الاغ نیز به همین سادگی آن «مزخرفِ مقدّس» را میپذیرند. زیرا در تاریخِ پُر از دروغِ «تشیّعِ شنیعه»؛ عوض شدنِ نظرِ خدا برایِ سرپوش گذاشتن و ماست مالی کردنِ «پیشگوییهایِ امامان» که به وقع نپیوستند؛ به کرّات استفاده شده و بخشی از «شارلاتان بازیهایِ تشیّع» است.

    «بابی گری» دین نبود. بلکه یک جنبشِ نوپا برایِ «براندازیِ نجاستی به نامِ اسلام و تشیّع» بود.
    امّا «بهاییگری» مانندِ «زگیل» بر تنهٔ «جنبشِ بابی» رویید و آنرا از اصلِ خود منحرف نمود و «جنبش» دوباره به «دین» تبدیل شد. اگر کتابِ «اقدس» (کتابِ آسمانیِ بهائیان) را پیدا کرده و بخوانید؛ خواهید دید که به سیاقِ «قرآن» نوشته شده است.
    در حالی که «بیان» مجموعهٔ پرسش و پاسخهایِ کلامی و فلسفی است و هیچ شباهتی به قرآن و انجیل ندارد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. قصد من این بود که رَوندِ «فرو شد ها» و «فرا شُدها» و «دگردیسیها» را به صورتی ملموس توضیح دهم و گرنه در ۲۰۰ سالِ اخیر و بویژه در ۴۳ سالِ نفرین شدهٔ اخیر؛ رشته ها چنان پنبه شده اند که دوباره رِشتنِ آنها به قدرتی بسیار فراتر از اندیشه هایِ «باب» و «کسروی» نیاز دارد.

      حذف
  17. سلام کژدم
    ممنون از تمام روزنه هایی که بر روی ما میگشایی اما دو مورد
    ۱. اگر به هر نموداری آماری نقاط عطف وحضیض دارد . باب اوج و حسنعلی نوری نقطه حضیض و از آن آتش باب خاکستر بهایی باقی ماند.
    ۲.موجود ی مثل مولوی و پیروان و اشاعه دهنده گان مکتب مولوی از جمله موجود پست فطرتی مثل الهه ی قمشه ای مشخص است وه پلیدهایی هستند . همیشه در پی رواج خرافات . رذالت . انگل بودن . و برده بودن. را در قالب مرشد و نرید و شیخ و درویش و صوفی گری است .
    ۳. داستان سعدی از تمام شاعران ایران جدا است. و جمهوری اسلامی هم به شدت از سعدی بیزار است. اما سعدی در غزلیات برای بیان. احساسات عاشقانه یا (درخواست سکس) و تک پری بسیار مناسب و کاربردی است و
    گلستان سعدی حداقل در زندگی فردی راهنمای بسیار کاربردی و شاهکاری است که بدون اطلاع از نظریات و سبکهای روانشناسی خیلی از نظریات فروید را بیان کرده است .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      من فکر میکنم که شما دچارِ اشتباهاتِ بنیادی هستید.
      ۱- علی محمد شیرازی (باب)؛ با «میرزا حسینعلی» قابل مقایسه نیستند. بخشهایِ مهمّ اندیشه هایِ ژرفِ «باب» هنوز هم که هنوز است؛ به اجرا در نیامده اند و اگر به اجرا در آیند؛ خواهید دید که مسیرِ حرکتِ ایران را تغییر خواهند داد.
      «نمودار بازیِ کلیشه ایِ شما» نشان از بیمایگیِ شما در عرصهٔ «اندیشه» دارد.
      «میرزا حسینعلی نوری» یک «فرومایه» است و نه «حضیضِ باب».
      «باب» در عرصهٔ اندیشهٔ «سیاسی - اجتماعی» همچنان در اوج است. قتلِ عام شدنِ بابیها نشانهٔ «حضیضِ اندیشه هایِ او» نیست.
      در رابطه با اینکه سعدی همان «فروید» است که ایرانیان ۱۰۰ ها سال پیش از «فروید» او را داشته اند؛ نیز تکرارِ همان داستانِ معروفِ ساخته شدنِ سفینهٔ فضاییِ «آپولو» از رویِ «آیاتِ قرآن» است.
      اندیشه هایِ نیچه حتّی حِیفش می آید که به صورتِ سعدی بشاشد.
      شما بسیار از مرحله پرت هستید. زیرا «نیچه» را نخوانده اید. بلکه بیشتر کتابهایِ مزخرفی مانندِ «سعدی چه میگوید» و منیچه چه میگوید» را «نوک زده اید».

      حذف
    2. نیچه زمانی که از شاگردانِ خود جدا میشود؛ میگوید که «من تنها» میروم و شما نیز به تنهایی بروید. من گفته ام که شاعران دورغگویانند؛ امّا من نیز «شاعرم».... مبادا که شما را فریفته باشم.
      «به تنهایی بروید» یعنی از «نیچه نیز گذر کنید» زیرا لوحِ مقدّسی که بر بالایِ سرهایتان آویخته است؛ «ارزیابیِ ارزشها» است..... لذا حتّی از «نیچه» نیز بگذرید و ارزشهایِ فراتَری بیافرینید....
      اینگونه است که حاکمیّتِ «آفرینندگان» ادامه می یابد.

      حذف
  18. واقعیتش من تا با این وبلاگ آشنا شدم فقط علم را در کمی بودن و قابل سنجش و ارزشگذاری عددی میدیدم . و اصلا از نیچه و ..بیزار بودم.و سعدی را خودم خوانده ام بدون هیچ شرح و تفسیری و بشدت دوستش دارم چون موجودی دوپا است ومادی و اگر ستایشی کرده مجبور بوده.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. فقط علومِ مادّی هستند که محاسباتشان بر اساسِ «ملموس کردنِ عددی» بوسیلهٔ آفرینشِ «اَلگوریتمها» به پیش میرود. در گسترهٔ «اندیشه ها»؛ ما با اعداد نمیتوانیم به «وزن کردنِ اندیشه ها» بپردازیم. زیرا اندیشه ها با «عواطف» (Emotions) و «طبیعتِ ثانوی» (اخلاق) و «باورها» نیز آمیخته اند. لذا این گستره؛ دنیایی دیگر است.
      در عرصهٔ جامعه شناسی میتوان از آمار (اعداد) و اَلگوریتمها استفاده نمود و مسیرِ حرکتِ «گلّه» را تا حدودی حدس زد. امّا یک حرکت از یک «ناکجا» میتواند «محاسبات» را به هم ریزد.
      سخنانِ زیادی در رابطه با «عرصهٔ اندیشه ها» میتوان مطرح نمود. تلاشِ من برایِ آشنایی با «نیچه» برایِ گشودنِ یک راه است. راهی که حتّی «مترجمانش» نفهمیده اند و مانندِ خواندنِ «مثنویِ مولوی» فقط به «وجدِ قُلّابی» دچار شده اند و وَهم و خیال بَرِ شان داشته است که «نیچه شده» و به «نیروانا» رسیده اند.
      هدفِ نیچه از اینکه اینهمه هیزم و گازوئیل و مازوت میسوزاند این است که «دُگمها» را ویران سازد. باورها را به چالش بکشاند و راهِ «فرزانگی» به «کَس ها» را بیاموزاند. زیرا میداند که «هیچکس ها» (اکنونیان؛ بسی بسیاران ها) فقط بوزینگان هستند.
      این دنیا دنیایِ دیگری است.
      نیچه حتّی به راستگوییِ دانشمندان نیز به عنوانِ یک «ارزش» نگاه نمیکند. زیرا در «علم» جایی برایِ دروغ گفتن نیست و دانشمند از این جهت راستگو است که مجبور است باشد.
      نیچه انواعِ دیگرِ راستگویی را نیز به زیرِ سوال میبرد و میگوید که «تا کنون فکر میکرده است که فقط انسانهایِ شریف و شجاع راستگویان هستند؛ امّا دریافت که ترسوها و سخیفها نیز میتوانند راستگویان باشند» (مانندِ کسانی که دستگیر شده و همهٔ دوستانشان را در چند ثانیه لُو میدهند و یا جاسوسانی که اسرارِ کشورِ خود را به دیگران میفروشند.) و یا کسانی که در «مجیز گویی» و «چاپلوسی» راستگو هستند.
      سخن به درازا کشید. امیدوارم که خودتان بقیّه را دریابید که «نیچه» در کدامین مِیدان به نبرد مشغول بود؟

      حذف
    2. بسیاری از «راستگویان» در کمالِ راستگویی به شما «دروغهایِ شاخدار» تحویل میدهند. مانندِ آخوندها و کشیشانی که به بسیاری دروغهایِ شاخدار ایمان دارند و در کمالِ راستگویی این دروغها را منتشر میکنند.
      همین «افشاگریها»یی که در ایران مُد شده است نیز «نوعی راستگویی» برایِ فریبِ مردم هستند.
      راست میگویند که شما را فریب دهند.

      حذف

  19. ماه پیش مطلبی نوشتیم راجع به پایگاه T4 سوریه که اگر اسرائیل میخواهد جمهوری اسلامی را زمین گیر کند میبایست پایگاه هوایی T4 که پهپادهای سپاه در آن است را منهدم کند تا بتواند تاسیسات داخل خاک ایران را منهدم کند

    جنگ پیش رو (اگر جنگی باشد) مختص جغرافیای ایران نیست

    https://t.me/kiianMelli

    استراتژی فریب بخشی از برنامه های نظامی است و اسرائیل مدام از -حمله مستقیم- به ایران میگوید اما اساسأ حمله مستقیمی برای آغاز در کار نخواهد بود و تکلیف جمهوری اسلامی در عراق٫ لبنان٫ سوریه مشخص میشود

    https://t.me/kiianMelli

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من تلگرام ندارم. لذا نوشته هایِ شما را نمیتوانم بخوانم. امّا فکر میکنم که در سالهایِ دورِ پیش از این نیز من (کژدم) چنین سخنی گفته بودم. البتّه منظورِ من شاید با دیدگاهِ شما همپوشانی نداشته باشند؟؟!! زیرا نوشتهٔ شما را مطالعه نمیتوانم بکنم.
      امّا اینکه اسرائیل چکار خواهد کرد را نباید «آشِ نذری» انگاشت.
      «آشِ نذری خور» همیشه «آشِ نذری خور» خواهد ماند.

      ارادتمند «جانی دالر»

      حذف
    2. البتّه پیش بینیِ من در آن دوره مربوط به «خیزشِ داعش» بود و در آن معادله (جنگهایِ ۳۰ ساله) میگُنجید.
      اینکه میبینید روسها شمشیرشان را برایِ بخشِ روس تبار نشینِ «یوکریئین» تیز کرده است؛ احتمالاً به این خاطر است که میداند کارِ رژیمِ شیعی تمام است و سرِ آمریکا و اسرائیل و اروپا خیلی گرم خواهد بود. شاید چین نیز سهمِ خود (تایوان) را در این میانه بردارد.
      وظیفهٔ اصلیِ سرکوبِ حزب الله لبنان را به نیروهایِ «سُنّی مذهب لبنان» و «مسیحیان لبنان» با حمایتهایِ ائتلافِ عربی و حمایتهایِ جانبی اسرائیل و آمریکا میسپارند.
      به این ترتیب سَرِ همه شلوغ میشود و تسلیحاتِ فروخته و انبار شده در خاورمیانه نیز به مصرف میرسند.
      پس از آن نوبتِ «خردوغان» نیز فرا میرسد.

      حذف
    3. آقای منشه امیر نیز مشغولِ معرّفی کردنِ «سلسلهٔ نوینِ پادشاهی ایران» است که به «سلسلهٔ «باطبیان» مشهور خواهد شد.

      https://tinyurl.com/mtbfjz9d

      بنیانگذارِ این سلسلهٔ جدید «شاهنشاه احمد باطبی» است که با افراختنِ پرچمِ ۳ رنگ با علامتِ «شیر و خورشیدِ کلّه پا» در این معرّفی نامه به تصویر کشیده شده است.

      نمیدانم که چرا «یهوه» این آقای منشه امیر را اینچنین «خوش سلیقه» آفریده است؟؟؟!!!!

      حذف
  20. سلام کژدم
    اینکه این عکس احمد باطبی را اینگونه مشهور کرد کاری ندارم که این را ژورنالیستها انجام دادند . من در ۱۸ تیر خود دانشجو بودم . نه احمد باطبی و نه هیچ کس دیگر از دانشجوهای شرکت کننده قصد هیچ نوع براندازی نداشتند و دو روز اول را اتفاقا بچه های انجمن اسلامی بودند نهادی که خود عامل سرکوب و گروه فشار در دانشگاه بود و اعتراضات هم یک کشمکش اصلاح طلب اصولگرا بود و به امید پشتیبانی خاتمی از آنها . و دلنشجویان معتقد به براندازی میدانستند که نه این دانشجویان و نه مردم ایران قصد شرکت و براندازی دارند و همه سرمست از خرداد درخشان و پیروزی خاتمی و همه اطلاعاتی های سابق مثل حمید رضا جلایی پور و سعید حجاریان لیدر بودند .
    احمد باطبی هم مثل خیلی از دانشجویان با دوست دخترش در این هیجان شرکت میکرد و ابن ژست هم خیلی به نفعش تمام شد . فراری دادن باطبی هم توسط همکلاسی های کرد انجام شد که بعدا این هم جواب دندانشکنی به آنها داد و پاچه کردها را گرفت .
    احمد باطبی چه توان درک دنیای سیاست را دارد؟صرفا بلند کردن یک پارچه فرد را در جایگاه ولایت فقیه نمی نشاند باید مدیر و مدبر باشد .
    البته نمیدانم مدبر از. تدبیر گرفته شده یا از اصطلاح شرعی دبر ؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      این «مُدَبِّرها» به احتمالِ زیاد از «دُبَرِ شرعی» به دنیا آمده اند.

      حذف
  21. این روسپیِ «چپول» (الیزابت وارِن) زمانی که میدانست آن «کُس کِشِ چپول» (برنی سندرز) با کنار کشیدنِ او رأی خواهد آورد؛ کنار نکشید. امّا هر ۲ این بیشرافتها که در تمامیِ طولِ عمرِ کثیفشان به جز «سخنرانیهایِ آخوندیِ مارکسیستی» کاری انجام نداده اند.... تشنهٔ خونِ «آفرینندگان» هستند.

    https://tinyurl.com/2cj82jcx

    شعارِ اینان این است:

    «مرگ بر آفرینندگان»..... «زنده باد شپشها».

    پاسخحذف
  22. این بی شرف؛ تا دیروز که «فرزندانِ دیگران» بدونِ هیچ گناهی کُشته میشدند؛ لباسِ «انگلی» به تن داشت و به آن افتخار می کرد.
    اکنون که فرزندِ خودش به دستِ همپالگیهایِ کثیفِ خودش کشته شده است..... «انقلابی» شده و لباسِ انگلی را از تن بدر می آورد.

    https://tinyurl.com/2ukcup57

    اگر ساکنینِ ایران «گندیده فکر» و آغشته به «کثافت» نبودند؛ چنین حکومتِ کثیفی نداشتند و اینچنین کثافتکاریهایی اتّفاق نمی اُفتاد.
    فقط مردمانِ کثیف و بَد هستند که رهبرانِ کثیف و حکومتهایِ کثیف و بَد دارند.
    حکومتِ هر کشوری؛ نشاندهندهٔ زیباییها و زشتیهایِ ساکنینِ آن کشور است.

    پاسخحذف
  23. بی شرفهایِ اروپایی و اوباشانی که به نامِ «دولتِ جو بایدن» بر سرِ کار هستند میدانند که «برجام» چند سالِ پیش مُرده است و رژیمِ شیعی به «آن برجامِ مُرده» باز نخواهد گشت. زیرا خود نیز به تدریج از آن خارج شده است.

    https://tinyurl.com/46ew63pf

    این پفیوزها میگویند که رفتارِ رژیمِ شیعی «خارج از برجام است».....

    هوی.... مادر قحبه ها..... رفتارِ رژیمِ شیعیِ ایران به این دلیل خارج از برجام است که رژیمِ شیعی از برجام خارج شده است. امّا شماها نمیخواهید اینرا بر زبان آورید.
    اینهمه اتلافِ پول و انرژی برایِ چیست؟

    در آغاز ۱+۵ بود؛ پس از خروجِ دونالد ترامپ به ۱+۴ به علاوهٔ رژیمِ شیعی شد و اکنون فقط ۱+۴ بدونِ رژیمِ شیعی .
    زمانی که ۲ طرفِ اصلی (رژیمِ ایران و آمریکا» از آن خارج شده اند؛ ۱+۴ دیگر معنا و ارزشی ندارد.... مگر برایِ «تبلیغاتهایِ احزابِ اروپایی برایِ انتخاباتِ بعدی».

    پاسخحذف
  24. https://b2n.ir/h55242


    پس این دیوس چه می گوید؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. او به «انگلِ فرزانه» میگوید:
      از سوریه خارج شوید؛.... جُل و پلاستان را از «لبنان» جمع کنید.

      حذف
  25. سلام
    الیزابت واژن باید توسط چند فردزرنگ آمار کثافتکاریها یش را رو می کردند.
    ایلان ماسک از ۲۴ذساعت شبانه روز ۱۰ ساعت را در اسپیس ایکس. و ۱۰ ساعت را در تسلا میگذراند . و فقط ۴ ساعت استراحت میکند.
    خودش در کارگاه جوشکاری میکند و گاهی در سفر به تگزاس و سیاتل در حال زحمت نو آوری هزینه و مطالعه است . افسانه ای تکرار ناشدنی به نام ایلان ماسک باید سر تعظیم فرود آورد .
    این جنده دلایل زیادی برای نفرت از ایلان ماسک دارد . ۱. ایلان از ترامپ طرفداری میکند ۲. دمکراتها آمریکا را به روسیه برای سفرهای فضایی وابسته کرده بودند و ایلان این چرخه را شکست
    ۳. با اینترنت فضایی دست دولتهای همپیمان چپها را برای خفه کردن صداها می بندد.

    پاسخحذف
  26. سلام
    به همین دلیل است که از «معرکه گیری» برایِ فریبِ خران با نامِ «دموکراسیِ حزبی» نفرت دارم. همیشه همهٔ وعده ها برایِ کسبِ رأی پس از انتخابات به زباله دانی ریخته میشوند. هیچ استراتژیِ پایداری و هیچ ارزشِ پایداری و هیچ وفاداری به آن استراتژی و و وعده ها وجود ندارد.
    گویی که شخصی واردِ روسپی خانه شده؛ کارش را کرده و لذّتش را بُرده و از «دَرِ پُشتی» فرار کرده است.
    این احزاب با مردم چنین رفتاری میکنند. فرقی نمیکند که در چه کشوری باشد.
    نامِ «ترامپ» را آوردید. .... اگر یادتان باشد ماهها پیش از انتخابِ ایشان نیز گفتم که در بهترین حالت برنامه هایِ ایشان میتواند فاجعه را ۲ تا ۴ دهه عقب بیندازد امّا اصلِ قضیّه همچنان ماندگار است و ماندگار خواهد ماند (به حاشیه رانده شدگی). مانندِ «دهکدهٔ جذامیانِ باباباغی» که فقط احزاب با آن عکسِ یادگاری میگیرند ولی میبینیم که «بابا باغی» همچنان آنجا است. یعنی اینکه حتّی بهترینشان نیز بی شرفها و دروغگویانند.

    پاسخحذف
  27. سلام
    جناب کژدم ببخشید اگه سوالم بی ربطه
    این واقعا یه نقطه تاریکه و خیلی مهم
    هایزر زمانی به تهران اومد تمام تلاشش رو برای جلوگیری از کودتای ارتش علیه خمینی کرد و بزرگترین مخالفش هم ژنرال ربیعی بود..با توجه به این جریان و ماجرای گوادالوپ و ماجراهای ارتباطات خمینی با کارتر و حتی جان اف کندی تقریبا با قطعیت میشه گفت شورش ۵۷ یک پروژه تمام امریکایی بود
    قسمت تاریک اینجاست که چرا امریکا به این تغییر اصرار داشت درحالیکه کمتر از یه سال بعدش رودست خورد؟ جمهوری اسلامی کدام منافع امریکایی در منطقه را تامین میکرد؟
    اینکه میگن برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم بوده که کسشعره تمومه(همون چیزی که در استیون کینزر در مورد عملیات آژاکس که به سرنگونی مصدق منجر شد ادعاش رو داره)
    اصن این نفوذ کمونیسم توی ایران شده بهونه هرکاری که میخوان تو ایران بکنن

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      فکر میکنم پاسخِ سؤالِ شما را بارها در رابطه با پرسشهایِ شبیه شما در این وبلاگ داده ام. شخم بزنید پیدا کنید.

      حذف
  28. زمانی که در این وبلاگ «آثارِ نیچه» میخوانیم؛ برای شتاب دادن به «خود روشنفکر پنداری» نیست؛ برایِ «وقت گذرانیِ بهتر» نیست. بلکه برایِ «کاربُردی کردنِ آن» است.
    آثارِ نیچه؛ «آثارِ علمی» نیستند. بلکه برایِ «ساختنِ فرهنگِ نوین» و تداومِ بازنگریهایِ مکرر و دائمی در «فرهنگِ نوینِ ساخته شده» و اعتلایِ آن به پلّه هایی رفیع تر هستند.
    به همین خاطر است که «نیچه» از بسیاری از خوانندگانِ خود بیزار است و نفرت دارد.

    این نفرت بسیار مقدّس است.

    زیرا این نفرت پایه گذارِ خداحافظی از تاریخ (گذشته) و حرکت به سویِ «ملاقات با آینده» است.

    «این است جانِ کلامِ نیچه»

    پاسخحذف
  29. آیا با سازه ای به نامِ «مَوال» آشنا هستید؟ اگر نیستید بدانید که «مَوال» همان مستراحِ قدیمیِ روستایی است.
    هرچه دیروز خورده اید؛ محصولش را امروز در مَوال «می رینید» و رویش را با خاک و خاکستر می پوشانید. محصولِ آنچه را که امروز خورده اید را فردا در موال تخلیه کرده و رویش را خواهید پوشاند. ماحَصَلِ کُلّیِ این رَوَند؛ «کودِ انسانی» خواهد بود که در مزرعه بکار بُرده و به خاطرِ استفاده از محصولاتِ کشاورزیِ مُرتبط؛ دچارِ بیماریهایِ عفونی و انگلی خواهید شد.

    ۳ هفتهٔ پیش با موجودی آشنا شدم که ۵۰۰ کیلو سواد داشت و هیچ پُرسشی نداشت. امّا بیش از ۴۰۰ کیلو «پاسخِ آماده» داشت. هر چه میگفتی از میانِ آن «۵۰۰ کلیو سواد» پاسخی برایت «بَزَک» میکرد.

    اگر چنین شخصی هستید؛ فقط «مَوال» هستید.

    پاسخحذف
  30. حدودِ یکسال و نیم پیش از پایانِ ریاست جمهوریِ ترامپ؛ به این مسئله پی بُردم که ترامپ یک رهبر نمیتواند باشد زیرا بسیار «دهان گشاد» است.
    ترامپ اکنون مانندِ یک «بچّه»ای که آب نباتِ چوبیِ او را «قاپ زده اند» در حالِ گریه و زاری است. به جایِ اینکه از «بنیامین ناتانیاهو» چیزی آموخته باشد؛ گریه و زاری و «طفلانِ مسلم بازی» در می آورد.
    همه مقصّرند؛ الّا «ترامپ» که همه به او خیانت کرده اند.

    https://tinyurl.com/44ecd9d2

    ترامپ با این «بچّه ننه بازیها» در حالِ خودکُشیِ سیاسی است.

    ترامپ حتماً نیچه را خوانده است. امّا مانندِ یک «خوانندهٔ بَد». او هنوز نیاموخته است که «رهبران» برایِ پاداش گرفتن کار نمیکنند. پاداشِ آنها «حُسنِ انجامِ کار»است و بَس و اگر کار به انجامی خوب نرسیده است؛ به خاطرِ این است که او رهبرِ خوبی نبوده است.

    ترامپ کارهایِ بسیار خوبی انجام داده است؛ امّا مانندِ یک «تکنسین» عمل کرده است و باید اینرا بفهمد و اگر نفهمد؛ چیزی بر ارزشهایِ او افزوده نخواهد شد.

    در شرایط کنونی؛ وظیفهٔ ترامپ این است که هر ۲ مجلسِ قانونگذاران را به «سُرخ» تبدیل کند.
    مزخرف بافی فقط او را پایین می آورد. زیرا حتّی اگر بارِ دیگر انتخاب شود؛ باید با همانهایی که آنان را تخطئه میکند و امثالِ آنها کار کُند و «مریمِ مقدّس» برایِ ترامپ «مسیح هایِ شُسته و رُفته» نخواهد زایید.

    یک رهبرِ خوب .... «خفه میشود» و «غورت» میدهد و لبخند میزند.

    پاسخحذف