۱۴۰۴ آبان ۵, دوشنبه

داستانِ «شازده فیل خان» و «فیلِ صورتی»

«شازده فیل خان»؛ بازهم «فیلِ صورتی» هوا فرمودند. ایشان در سخنرانی خویش در کنفرانس کانادا؛ از مردم ایران خواستند که «گروههایِ کوچک» تشکیل داده و برایِ «نبردِ نهایی» آماده شوند.
با اعلامِ این نظر؛ آه از نهادِ هوادارانِ ایشان بر آمد و به «هلهله و کِلکِله» پرداختند.
این نظر بیش از ۱۴ سالِ پیش از طرفِ «وبلاگِ کژدم» و به صورتِ مِیدانی و راهکارها؛ پیشنهاد شده بود و بر رویِ زمین ماند. لذا «فرمایش ملوکانه» حتّی در حدّ یک «نظرِ وبلاگی»؛ آنهم ۱۴ سال دیرتر؛ هیچگونه ارزشی ندارد. زیرا مشخّص نیست که این گروه هایِ کوچک؛ بر اساسِ کدامین «اهدافِ مِیدانی»(منظورم اهدافِ سیاسی نیست) باید تشکیل شوند؟ مگر در «جنبش ملّی مَهسا»؛ همان «جوانانِ محلّه» تشکیل نشدند؟ و جُنبش را با دمیدن بر شعارِ «ولگردی در خیابان»؛ به شکست نکشانیدند؟
آنهایی که در میانِ «هوادارنِ بازگشتِ سلطنت»؛ واقعاً پایِ کار هستند؛ باید به خاطرِ به پیروزی رسانیدنِ جنبشِ خودشان به این پُرسش پاسخ دهند.
هوا کردنِ «فیلِ صورتی» (هم وَزنِ پلنگِ صورتی)؛ بازهم فقط «چاقویِ بی دستهٔ» دیگر است.

آقای «ناتانیاهو» نیز باز هم از مردمِ ایران خواسته اند که اُمیدشان را از دست ندهند.
آقایِ «ناتانیاهو» حتماً می دانند که شرط بندی بر رویِ «لاک پُشت» در «دو چهارصد متر»؛ اشتباه بسیار بزرگی است و اُمیدها را می کُشَد.
ایشان باید بر رویِ «یوز پلنگ» (چیتا) شرط بندی کنند.

در تاریخِ شکل گیریِ هیچ انقلابی در جهان؛ شاهدی پیدا نخواهید کرد که «همهٔ مردم» به خیابانها ریختند و کار را یکسره کردند.
در انقلابِ «۱۷ اُکتبر»؛ حزب کمونیستِ روسیه فقط ۱۰۰ هزار عضو و هوادار داشت و جمعیّتِ روسیه (امپراتوری) تقریباً ۱۲۰ میلیون نفر بود. «انشقاق» نیز به وفور یافت می شد؛ امّا همهٔ گروهها و سازمانها (اپوزیسیون)؛ پایِ کار بودند.
انقلابِ کوبا با «موتورِ کوچکِ ۷۰ تا ۸۰ نفره» شروع شد که در همان آغاز لَت و پار شدند و تنها افرادِ کمی از مهلکه جانِ سالم بِدَر بردند. در «افسانه هایِ انقلابِ کوبا»؛ این جان به دَر بردگان را «۱۲ مردِ طلایی» نامیدند.
این ۱۲ مردِ طلایی؛ هم شجاعتِ «کُشته شدن» و نیز «شجاعتِ کُشتنِ دشمنان» را داشتند. اینکه میگویند «چه گوارا»؛ به دستِ خودش بیش از ۳ هزار نفر را کُشته است؛ شاید اغراق آمیز باشد؛ امّا گفته نمی شود که چند هزار نفر به دستِ «انقلابیون» کُشته شدند؟ آن انقلابیون از «کُرهٔ مرّیخ» نیامده بودند؛ همهٔ شان یا کارگرانِ کشاورزی و یا شهرنشینان بودند.
کسانی نیز که به دستِ انقلابیّون کشته شدند؛ اکثراً «خبر چینها» و یا گروههایِ مسلّحِ «مزدور» بودند که در کُردستان به آنها «جاش» میگویند.
«آقا محمّد خانِ قاجار» به گرفتنِ «اسیر»؛ اعتقادی نداشت و می گفت که اگر آذوقه ای داشته باشیم؛ به نیروهایِ خود می دهیم؛ نَه به نیروهایِ دشمن (منظورشان اسیران بود).
از نظرِ ایشان اینکه: «اسیر بگیریم؛ جا و مکان تهیّه کنیم؛ عدّه ای را نیز برایِ نگهبانی بگماریم؛ به آنها آب و غذا بدهیم»؛ کاری احمقانه بود.
در سالهایِ اخیر دیدیم که اسرائیل؛ بر خلافِ نظرِ «آقا محمّد خان قاجار» عمل کرد؛ اسیر گرفت؛ برایِ دشمنانِ خودش جا و مکان تهیّه کرد؛ همهٔ نیازهایِ زندگی را حتّی در حدّ جرّاحی های پُرهزینهٔ پزشکی را برایشان فراهم نمود و سپس برایِ یک اسیرِ خود؛ آن اسیر را با هزار کثافتِ اخوان المسلمینی مبادله کرد. نتیجه اَش چه شد؟ «نتیجه اَش قتلِ عامِ روستائیان و جوانانِ شرکت کننده در فستیوال موسیقی؛ توسّط بی شرفهایِ اخوان المسلمین در هفتم اُکتبر» شد.
در این مسئله من(کژدم) به «آقا محمّد خانِ قاجار» رأی می دهم.
من(کژدم) در مبارزه بر علیه حکومتِ «تشیّع شنیعه»؛ به «یوز پلنگ» رأی می دهم.

کژدم

۱۴۰۴ مهر ۲۹, سه‌شنبه

مزخرفی دیگر با نام «کنفرانس اُسلو»

 نخستین دلیلِ مزخرف بودنِ این به اصطلاح «کنفرانس» در این است که گویی شرکت کنندگان در این کنفرانس اساساً با یکدیگر آشناییِ قبلی ندارند و مانندِ گروهی از میهمانان در این کنفرانس شرکت کرده اند تا خودشان را به همدیگر معرّفی کنند. حتّی آقایِ «شاهین مدرّس» که ظاهراً «آکادمیک» است و سخنرانیِ غرّایی می کند؛ در رابطه با نقشِ مشعشعِ «احزاب» در آموزش و پرورش و شبکه سازی را دلیلی بر پذیرفتنِ «پارتی کراسی» به عنوانِ یک «ضرورت» معرّفی می کند ولی حتّی با عینکِ تَه استکانیِ نیز نمیتواند «جنبش ملّی مهسا» را به عنوانِ نقطهٔ آغازِ «سازماندهیِ اُفقی» ببیند و به صورتِ احمقانه ای میگوید: حزب توده تشکل را یاد داد؛ حزب توده مطالعه کردن و نوشتن را یاد داد و ....
امّا گویا آقایِ «شاهینِ مدرّس» اساساً کور است و نمی بیند که حزبِ توده؛ «خواندنِ کتابهایِ خطّی» و «تشکّلهایِ خطّی» و «نوشتنهایِ خطّی» را یاد داد. .... «تشکّلهایِ «هِرَمی» را یاد داد. که «رهبر» و «کمیتهٔ مرکزی» می رینند و اعضا و هواداران؛ مدفوعِ انها را برایِ صبحانه و نهار و عصرانه و شام؛ میل می فرمایند و گرنه «تصفیه» می شوند.
نمایندهٔ حزب دموکرات کردستان نیز؛ گویی که تازه از رختخواب بیرون آمده و همچنان خواب آلود است؛ همان سخنانِ کُهنه را تکرار میکند و «فدرالیسم» را تنها نوعِ واقعی دموکراسی معرّفی می کند که البتّه منظورش این است که «جایگاهِ حزبِ ایشان» باید به رسمیّت شناخته شود و بودجه هایِ کردستان نیز از «قیفِ حزب دموکرات» ردّ شده و سَرشکن شود و راههایِ «رانت خواریِ حزبی» باز شوند.
نمایندهٔ «کومه له» نیز میگوید که کُردستان ظرفیّتِ ادارهٔ کُردستان برایِ پیشرفتهایِ مشعشع را دارد و نیازی به آقا بالاسَر ندارد. پول بدهید؛ ما خودمان میدانیم که چطوری بخوریم و «میلیشیا» بسازیم. این ۲ به اصطلاح حزبِ سیاسی؛ هنوز هم که هنوز است؛ نتوانسته اند فرهنگِ «زیستن بدونِ عشیره و قبیله و اطاعت از سرانِ عشایر» را به «فرهنگِ منطقه ای» تبدیل کنند. امّا چنین ادّعاهایِ «کونِ خر پاره کُن» دارند. هر وقت؛ توانستید با شنیدنِ نامِ «ایلِ منگور» خایه هایتان جُفت نشود؛ بیایید به کنفرانسِ بَعدی و گرنه جایتان در کُردستانِ عراق امن تر است.
بقیّه نیز همان مزخرف بافانِ تکرار گوی هستند.
من که حالم به هَم خورد.
حالا هِی بیایید و بپرسید که چرا رژیم سرنگون نمی شود؟
پاسخ جلو چشمهایتان است.... به خاطرِ وجودِ این «نسناس ها».

https://www.instagram.com/reel/DP9UkJwDFSU/

کژدم

۱۴۰۴ مهر ۲۴, پنجشنبه

لازم نیست که زحمت بکشید.... فقط فرض کنید

 این فیلم را تا به آخر ببینید فقط ۳ دقیقه است.... فقط ۳ دقیقه...




- فرض کنید که آن زن؛ همان «کودکانِ کار» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «دخترانِ خیابان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ به صورتش اسید پاشیده اند.
- فرض کنید که آن زن؛ «تالاب گاوخونی» است
- فرض کنید که آن زن؛ «دریاچهٔ آذربایجان» است
- فرض کنید که آن زن؛ «بلوچستان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «کُردستان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «گور خوابان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «خانه به دوشان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «سفره هایِ خالی» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «زاینده رود» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «رود کارون» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «مهسا و نیکا» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «جنبشِ ملّی مهسا» است.

سپس به آن رهگذران نگاهی بیندازید.

این رهگذاران کیستند؟

این رهگذران شماها هستید که از کنارش «پِچ پِچ کنان» رد می شوید.
فقط یک نفر است که به جایِ «پِچ پِچ کردن» به یاری آن زن شتافت سپس یک نفرِ دیگر آمد و سپس فقط دو نفرِ دیگر آمدند.

تا به آخر ببینید. این فیلم یک «آیینه است» و چهرهٔ شما را به خودتان نشان می دهد.
نترسید؛ سیمایِ خود را در «آیینه» ببینید.

کژدم

۱۴۰۴ مهر ۲۲, سه‌شنبه

«Neutralization» سقف خواسته هایِ اسرائیل و آمریکا است

مشکلی که «اپوزیسیونچیهایِ بی پشم و پیل و «بی استخوان» و «بی دندان» دارند؛ این است که با خواسته هایِ اسرائیل و آمریکا و اروپا آشنایی ندارند. این کشورها را باید «موجودیّتهای» خارج از ایران دانست که نه از نظرِ اخلاقی و نه از جهتِ اُلگوهایِ بین المللی هیچ تعهّدی نسبت به ایران و مردمِ ایران ندارند؛ مگر آنکه یک قتل عامّ گسترده مانندِ آنچه که در «کامبوج» توسّط کمونیستها اتّفاق افتاد؛ در ایران نیز اجرا شَود. این کشورها چیزی به نامِ «مردمِ ایران» را به رسمیّت نمی شناسند؛ بلکه «حکومتها» را به رسمیّت می شناسند و هر حاکمیّتی که این نقشهٔ ژئوپولیتیکِ گربه نشان را رهبری می کند؛ تنها چیزی است که میتوانند با آن کار کنند. لذا روابطشان را با «حاکمیّت» تنظیم میکنند. با یکدیگر نیز چنین می کنند. وقتی که «جو بایدن» حاکم است؛ با او تنظیم میکنند و زمانی که ترامپ است؛ با او تنظیم میکنند. آنها  روابطشان با آمریکا را با «BLM» و «MAGA» و «ANTIFA» تنظیم نمی کنند. 
لذا اینکه بگوییم؛ «اسرائیل» یا «اوباما» و یا «ترامپ» مردم ایران را «فروختند» و یا تنها گذاشتند؛ ریشه در «خواسته هایِ نپخته و احمقانه» دارد و واقعیّتها و دیدگاههایِ حکومتها را در حوزهٔ روابط بین المللی تغییر نخواهد داد. اینکه عدّه ای احمق برایِ ایجادِ هیجاناتِ احمقانه میگویند که «روسها» بشار اسد را فروختند؛ کاملاً مزخرفات است. زیرا رابطهٔ «پوتین» با «اسد»؛ رابطهٔ «ارباب و نوکر» بود و نه رابطهٔ «استراتژیک». با رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران نیز چنین رابطه ای دارد.
اینکه دیدیم «پوتین» در نهایت از سوریه عقب نشینی کرد؛ این عقب نشینی از ماههایِ نخستینِ جنگ با «یوکرئین» آغاز شد و بخشهایِ مهمّ تسلیحاتی خود (سیستمهایِ پدافندیِ پیشرفته) را از سوریه خارج نمود. پس از ماجرایِ «پریگوژن» نیز بخشهایِ مهمّی از نیروهایِ فعّالِ خود در سوریه و لیبی را از دست داد و برایِ «پوتین»؛ ماجرایِ سوریه تبدیل به «پرداختِ هزینه هایِ بی فایده» گردید و زمانی که دید نیروهایِ «احمد الشَرَع» در حالِ پیشرویهایِ سنگین هستند؛ برایِ «حفظِ جایِ پا» در آیندهٔ سوریه؛ عقب نشینی کرد و نوکَرَش را نیز با خود بُرد. فرارِ نیروهایِ شجاعِ رژیمِ شیعی از سوریه نیز نشان داد که نه سپاهِ قدس و نه اوباشانِ پاکستانی و افغانی؛ در سوریه «هیچ پوخی نبودند»  و با «کیرِ هوایی پوتین» داماد شده بودند و در نهایت نیز به کمکِ روسها توانستند فرار کنند. لذا روسها در سوریه به رژیمِ شیعی نیز از پُشت خنجر نزدند. اینکه «نوکر» از «ارباب» انتظارهای «اخلاقی و رؤیایی» دارد؛ به خاطرِ «خریّتِ نوکر» است. اینکه «دیّوسِ فرزانه» و اوباشانِ دور و بَرَش روایتِ دروغینی از رابطهٔ «ارباب و نوکری» با روسیه را به عنوانِ «رابطهٔ استراتژیک» و «پیمانهایِ استراتژیک» به خوردِ «اُلاغهایِ حزب اللّاغی» داده است؛ حتّی تقصیرِ «دیّوسِ فرزانه» نیز نیست؛ بلکه تقصیرِ «حزب اللّاغی ها» است که «کیر» را با «پستان» عوضی گرفته اند و میخواهند از آن «شیر بنوشند» و وقتی میبینند که «شیر» ی در کار نیست؛ میگویند «کیر به ما خیانت کرد و شیر نداد». حتّی رابطهٔ «دیّوسِ فرزانه» با «حزب اللّاغی ها» نیز رابطهٔ «استراتژیک» نیست؛ بلکه رابطهٔ «ارباب و نوکری» است. امّا چون «نوکر» باور نمیکند که آنچه را که «روحِ مَنی» و «نایبِ کیرِ خر» می خواند؛ در واقع «اُلاغ سوار» است ؛ این روایت را که «همه اش تقصیرِ روسها و بشار اسد بود» را بهتر میتواند هضم کُند.
آنچه که گفتم؛ «توضیحِ مکانیسم» بود. مشکلِ «مخالفینِ رژیم» نیز در درونِ همین «مکانیسم» تعریف می شود.
«دوست انگاریِ اخلاقیِ» حکومتهایِ مخالفِ رژیم شیعی از طرفِ آنهایی که خود را «اپوزیسیون» می نامند نیز فوتوکُپی همان انتظاراتِ «حزب اللّاغی ها» و «دیّوس فرزانه» از روسیه و چین است. اینکه شعار داده شد: «اوباما؛ یا با اونا یا با ما» احمقانه ترین انتظار بود. این «ما» که آنها می گفتند که بود؟ «موسوی»؟ «کرّوبی»؟ یا «سازگارا و مخملباف»؟
اینکه «شازده فیل خان» پس از سالها میگوید که حکومتهایِ غربی؛ جنبشهایِ مردم ایران را به زیرِ اتوبوس انداختند؛ چشم داشتی احمقانه است؛ بویژه اگر از طرفِ کسی مطرح شود که به قولِ خودش «تیمِ کارکُشته» دارد و حدّ اقل «روابط بیمن الملل» را می شناسد امّا این مسئلهٔ ساده را نمی فهمد که هیچکس در دنیا تعهّدی نسبت به مردم ایران و سرنوشتِ آنها ندارد امّا تلاش میکند که «تعهّد آفرینی کُند». اینگونه تلاشها به جایی نمی رسند و اگر در پاسخ به اینگونه تلاشها روزی ترامپ و یا آقایِ ناتانیاهو از آنها بپرسد که «چه نوع کمکی میخواهید؟ لطفاً سازمانهایِ اجرایی خود را که حتماً باید داشته باشید را  معرّفی کنید تا موردِ توجّه قرار دهیم» زبانشان لال می شود. زیرا هیچ سازمانی ندارند  و سازمانهایشان از نوعِ «دُورِ همی و شب نشینی» است. کسی برایِ «دفترچه» بودجهٔ رسمی و یا محرمانه اختصاص نمی دهد. هیچکس آنقدر احمق نیست که بیاید برایِ این ادّعا که شما بیایید به ما پول بدهید تا از اعتصابها حمایت مالی کنیم؛ بودجه تعیین کند. زیرا چنین شبکه ها و سازمانهایی ندارید. زمانی که شما «نیرویِ اطّلاعاتی - امنیّتی» و «نیرویِ نظامی» ندارید و حتّی حاضر نیستید که چنین نیروهایی تشکیل دهید؛ روی شما حساب باز نمی کند و زمانی که به همان «دوستانِ خیالی» دروغ می فروشید و میگویید که «شما بزنید.... بقیّه اَش با ما»؛ دیدیم که چه شد؟ آقایِ ناتانیاهو رژیمِ شیعی را به درخواستِ «اپوزیسیون»؛ بمباران نکرد؛ امّا به زبانِ بی زبانی گفت: «ما زدیم.... حالا نوبتِ شماست» و دید که «بقیّه اَش با ما» فقط یک «دروغِ بزرگ» بود.
با «دروغ فروشی» و خواندنِ خُطبه هایِ انقلابی و آتشین از همان نوعی که در نماز جمعه ها خوانده می شود که «مردم ایران ..... ملّتِ ایران ... اجازه نخواهد داد و چنین و چنان خواهد کرد.» هیچکس شما را به «پَشمِ مبارَکِ خایه اَش» نیز حساب نخواهد کرد. حال میخواهید آنها را «خائنین به مردمِ ایران» قلمداد کنید و یا مانندِ «اوباش جعفری» بگویید که: «رُفقایِ شمالیِ ما بَد اخلاقی کردند.»
لذا باید «جایگاهِ واقعیِ خود» را بشناسید و اگر این جایگاه مناسب نیست؛ «جایگاه سازی» کنید (اپوزیسیون در قامتِ حکومتی).
سالهایی دور پیش از این گفتم: «رفتارِ خودتان برای سرنگونیِ رژیمِ شیعی را با مسیری که در خارج از ایران می گذرد؛ تنظیم کنید.»؛ اگر آنها میخواهند صادراتِ نفتی را تحریم کنند؛ شما این محصولات و مراکزِ تولید و مسیرهایِ صادرات را به آتش بکشید و یا تخریب کنید. آیا در این جهت حتّی یک حرکتِ کوچک کردید؟
امّا اسرائیل با تلاشهایِ پی گیر و در زمانی چند ۱۰ ساله؛ توانست در درونِ ایران نیرو جذب کرده و آموزش دهد و همهٔ امکاناتِ لازم را در اختیارشان قرار دهد که نتیجه اش را در جنگِ ۱۲ روزه دیدید و شگفت زده شدید. این همان کاری بود که برایِ ساختنِ «اپوزیسیون در قامتِ حکومتی» ضروری بود و همچنان هست و خواهد بود. برای «دفترچه نویسی» به کفِ دستتان حتّی «تُف» نیز نمی کنند. آنها بر رویِ «نیرویِ مِیدانیِ سازمان یافته» و آمادهٔ عملیّات حساب باز میکنند.
«اپوزیسیونچی ها» هنوز نفهمیده اند و یا نمیخواهند بفهمند که سقفِ خواستهٔ آمریکا و اسرائیل و کشورهایِ منطقه در رابطه با رژیمِ شیعی؛ «Neutralization» است.
«Neutralization»  ضرورتاً به معنیِ «سرنگون کردن و تغییرِ رژیم» در ایران نیست. همین قدر که دندانها و ناخنهایِ رژیمِ شیعی را بِکشند؛ به اهدافِ خود رسیده اند و برایشان کافی است. آنها فقط «محیطِ اَمن» میخواهند و اگر مردمِ ایران این رژیم را سرنگون کنند؛ آنها خواهند گفت: «خیلی بهتر شد» و پس از آن روابطشان را با «حکومتِ جدید» (هر کسی که باشد) تنظیم خواهند نمود.
اگر اسرائیل و آمریکا بتوانند ناخنها و دندانهایِ رژیمِ شیعی را بکشند؛ مطمئن باشید که «شازده فیل خان»؛ به حاشیهٔ بسیار دور خواهد رفت و به قولِ خودش: به «فیل زیرِ اتوبوس» تبدیل خواهد شد. در آن زمان؛ نه آنرا «خیانت» و «خنجر از پُشت زدن» بنامید و نَه داستانهایِ «توطئه» برایش بسازید.
همین اکنون در «سودان» نبردهایِ خونینی در جریان است. چرا کسی طرفِ یکی از این جبهه ها را نمی گیرد؟ امّا به هر دو طرف «اسلحه می فروشند». به این میگویند: «الگویِ رفتاریِ جامعهٔ بین الملل».

کژدم





۱۴۰۴ مهر ۱۷, پنجشنبه

خطاب به آقای «مراد اوباما وِیسی»

 حتماً با سخنرانیهایِ غرّایِ «امام حسین اوباما» آشنایی دارید؟! اگر ندارید سخنرانیهایش را گوش کنید. جملاتی آتشین؛ امّا بی محتوا؛ که ظهورِ یک «شارلاتان» را رقم زد و آمریکاییها به او رأی دادند. امّا چیزی بدست نیاوردند.

سخنرانی امروزِ آقای «مراد اوباما ویسی»؛ حتّی بسیار بی محتوا تر است.


ایشان فکر میکنند که اگر صدایشان را مانندِ «انگلها در مساجد» بالا و پایین ببرند. سخنانشان تأثیرگذار خواهد بود. امّا مشکلِ ایشان این است که سُخنی برایِ گفتن ندارند. ۱۰ ها بار کلمهٔ تغییر را بکار میبرند. امّا نمیگویند که این تغییرِ مشعشع برایِ رسیدن به چه چیز است؟
آیا منظورشان «دفترچهٔ دورانِ اضطرار» است؟ آیا ایمان آوردن به «شازده فیل خان» است؟ که ایشان نیز به غیر از همین مزخرفاتی که آقایِ «مراد اوباما وِیسی» بلغور میکنند حرفی برایِ زدن ندارد.
بیایید و به مردم و بویژه آن ۶۰ درصدی که همیشه گفته اید «زیرِ خطّ فقر» هستند؛ امیدهایِ ملموس بدهید. 
من(کژدم) امیدهایِ ملموس را بر شمرده ام. اگر اندیشه هایِ «کژدم» راهنمایِ راه باشد؛ به هر آنچه که گفته ام؛ عمل خواهد شد و «وعده هایِ سَر خرمن» نیستند.
اگر وعده هایِ «کژدم» را نمی پذیرید؛ بیایید وعده هایِ ملموسِ خود را بدهید.
آیا گفتنِ اینکه «مردم خُنثی هستند»؛ توهین است؟ آیا گفتنِ اینکه «مردم آماده نیستند» توهین است؟
نَه؛ به هیچ وجه.
اینکه مردم «تغییر میخواهند»؛ جملهٔ درستی نیست. بلکه باید گفت: «مردم آرزو میکنند که تغییراتی بوسیلهٔ دیگران» برایشان در سینیِ طلایی آورده شود.
همین «ساکنینِ ایران» که شما آنها را «مردم» می نامید بودند که در «جنبشِ ملّی مهسا» حدّ اکثر اینکه به عنوانِ «تماشاچی» در پیاده روها می ایستادند و گرنه «جنبشِ ملّی مهسا» ظرفیتِ تبدیل شدن به یک جُنبشِ ۱۰ ها میلیونی را داشت. امّا همین هایی که شما «مردم» میخوانید؛ مثلِ «ماستِ وارفته» عمل کردند. باید اینرا توی صورتشان گفت تا «شرم کنند».

آقای «مراد اوباما وِیسی»؛ با اینگونه سخنرانیهایِ غرّا امّا بی محتوا؛ نمیتوان موجوداتِ «خنثی» را به عناصرِ «فعّال» تبدیل کرد.
برایِ فعّال کردنِ مردم باید «امیدهایِ ملموس» بدهید. تلاش نیز نکنید که «شازده فیل خان» را به عنوانِ «تنها راه امید» به پاچهٔ مردم فرو کنید.

کژدم

۱۴۰۴ مهر ۱۴, دوشنبه

قوانینِ «دورهٔ اضطراریِ گذار» پس از سرنگونیِ رژیمِ شیعی

 تمامی دلایلی که ایدهٔ «سرنگونیِ رژیمِ شیعی» را یک ضرورت قلمداد میکنند؛ ایجادِ «تغییراتِ ریشه ای»  در جهتِ زمینه سازی برایِ یک «حاکمیّتِ مردمیِ پایدار» را می طلِبد. این تغییرات؛ مانندِ «بُر زدنِ یک دسته وَرَقِ بازی» و فروختنِ آن به نامِ «تغییراتِ انقلابی» نیست. بلکه انقلاب به معنیِ «تغییرِ بازی» با زَدن به زیرِ میزِ بازیهایِ کنونی و تغییرِ «زیر ساختها» و «قوانینِ بازی» است.
«دورانِ گذار» باید نمونه هایی از «تغییراتِ مُثبتِ مِیدانی» را به مردم نشان دهد و با این نمونه ها و نشانه ها؛ امید به آینده ای روشن  که با «حکومتِ مردمی» و «رفاهِ ملّی» عَجین شده است را به مُردم به ارمغان بیاوَرد. به قولِ معروف؛ دورانِ گذار باید «نمونه ای از خَروار» و «بهاری که سالِ نِکو» را نشان می دهد باشد و به مردم نشان دهد که «سَهمِشان در انقلاب کو؟» و برای چه «انقلاب» در دستورِ کار بوده و هَست و خواهد بود.
امّا باید پذیرفت که پس از سرنگونِ رژیمِ شیعی؛ واردِ نوعی از «دورانِ مَحاق» می شویم. لذا «رهبریِ انقلاب» باید در پِیِ «توانمند کردنِ مردم» برایِ رویارویی با این دورانِ مِه آلود است.
برخیها وعده میدهند که مُشکلات تا یکسال پس از سرنگونِ رژیمِ شیعی حلّ خواهند شد. زیرا صادراتِ نفت به شکلِ عادی باز خواهد گشت؛ تحریمها برداشته خواهند شد؛ شرکتهایِ خارجی بَرایِ سرمایه گذاری صف خواهند کشید؛ اینترنت آزاد خواهد شد و پوشش آزاد برایِ بانوان تضمین خواهد شد و به این ترتیب ایران به کشورِ «بُلبل و سُنبل و گلستان» تبدیل خواهد گردید.فقط کافی است که یک سال صبر کنید و یا شاید ضروری باشد که دوسال صبر کنید و شاید اندکی بیشتر.
مردم پیشِ خود خواهند پرسید که: یعنی همین؟
آنها در پاسخ خواهند گفت که: مگر یک زندگیِ عادی نمیخواستید؟... مگر در یکی دوسال و یا سه سال بهتر از این میتوان کَرد؟
برخی خواهند پرسید:
گیرم که عدّه ای توانستند ۳ سال صبر کنند؛ پس تکلیفِ آنهایی که همین اکنون «زیرِ خطِ فقر هستند» و یا «گور خواب» هستند در این ۳ سال انتظار چه میشود؟
آنها در «دفترچهٔ کذایی» خود که توسّطِ «تیزهوش خانها» نوشته و تنظیم شده است؛ حتّی یک «ویرگول» نیز به عنوانِ «اشارهٔ سمبلیک» به رفعِ مشکلاتِ «زیرِ خطّ فقری ها» و «گور خوابها» به «جملاتِ حقوقیِ پُر طمطراق ولی توخالیِ خود»؛ اضافه نکرده اند.
آنها برایِ اینکه «قشرِ محافظه کار»(بخوانید شیعیانِ کثیف) را نرنجانند؛ حتّی کلمات و نامها را تغییر داده اند (کَلَک شرعی). امّا فراموش شده هایِ ۶۰ درصدی هیچ ارزشی برایشان نداشته است.

پُرسش نخست این است که: 

آنهایی که دستشان به دهانشان می رسد؛ چه مرضی دارند که در پروژه ای شرکت کنند که باید در نتیجهٔ آن به «شِعبِ ابی طالب» سقوط کرده و به دُنبالِ پیدا کردنِ «سنگ» و «تَسمه» برایِ بَستنِ «سنگ به شِکمشان» سَگ دو بزنند؟ 

پُرسشِ دوّم این است که:

در این یک دوسال و ۳ سال؛ «گور خوابها» و «زیرِ خطِ فقریها» باید چه خاکی بر سرشان بریزند؟ همانهایی که کارشان از «شِعبِ ابی طالب» نیز گذشته است و تنها جایی که برایشان خواهد ماند؛ صحرایِ «بیافرا» در ایران است.

من(کژدم) سر فصلِ پیشنهاداتِ خود برای دورانِ گذار را به شرحِ زیر ارائه می کنم و امیدوارم که موردِ توجّه و مطالعه قرار گرفته و توسّط خوانندگان به تیغِ نقد سپرده شود و نَه «تیغِ شعار و فحّاشی»:

میدانیم که «اجاره بها» یکی از کمر شکن ترین هزینه هایِ هر خانواده است و این امر مختصِ ایران نیست و یک مُشکلِ بین المللی می باشد. در دورهٔ گذار و اضطرار شاید نتوان مردم را ثروتمند کرد؛ امّا می توان جلو فجایع را بوسیلهٔ «توانمند کردنِ مردم» گرفت.

۱- تا حدّ اقلّ ۳ سال؛ هیچ مالکی حقّ ندارد مستاجر را از محلِ سکونتِ استیجاری و یا محلِ کسب و کارِ استیجاری بیرون کُند و هیچ وکیل و یا دادگاهی حقّ ندارد که چنین حکمِ ظالمانه ای را تنظیم و یا صادر کند.

۲- تمامی «اجاره بها»ها تا ۳ سال «فریز» می شوند و هیچ مالکی حقّ ندارد که بر «اجاره بها» بیفزاید.

۳- بر اساسِ تاریخِ انعقادِ اجارهٔ ملک و قیمتِ دلار در همان زمان به عنوانِ «قیمتِ پایه» تعیین می شود و در صورتِ بالا رفتنِ ارزشِ پولِ ملّی؛ به همان نسبت از اجاره بها کاسته خواهد شد. امّا اگر پولِ ملّی تقویت نشود؛ اجاره بها در همان سطح باقی می ماند.
مالک میتواند پس از ۳ سال از مستأجر بخواهد که ملک اجاره ای را ترک و یا قراردادِ تازه ای ببندد.
قیمتِ پایه برایِ هر قراردادِ تازه ای بر اساسِ قیمتِ دلار و رُشدِ ارزشِ پولِ ملّی تعیین خواهد شد.

۴- تمامی بنگاههایِ دینی؛ اعم از اوقاف و سایرِ بُنیادهایِ غارت؛ ملّی اعلام شده و اگر کسانی به عنوانِ «مستأجر» در املاکِ این بُنیادهایِ غارت؛ چه به عنوانِ «سکونت» و یا «محلِ کسب و کار» دارایِ قرارداد هستند؛ پس از «ملّی شدنِ این بنگاههای غارت»؛ با تخفیفِ ۳۰ درصدی در اجاره بها؛ تا ۳ سال میتوانند در همان مکانها بمانند.
این تخفیف میتواند در جهتِ کَم کردنِ هزینه هایِ زندگی و کسب و کار؛ باعثِ رونق اقتصادی شود و از سویِ دیگر حکومتِ موقّت را برایِ پرداختِ هزینه هایِ خدماتِ دولتی پُشتیبانی کند.

۵- شهرداریها موظّف می شوند که از پیگردِ «دست فروشان» دست برداشته و محلّهای دستفروشی را از طریقِ ساختنِ کیوسک ها «زیبا سازی» نموده و از صاحبانِ استیجاریِ کیوسکها؛ مبلغی عادلانه برایِ «اجاره بها» دریافت کنند. این مبلغ توسّط افتصاد دانانِ شریف تعیین خواهد شد.

۶- همهٔ «روسپی خانه هایِ شرعی» در «روسپی خانه هایِ رَضوی» و «قُم» و سایرِ شهرها تعطیل و گردانندگانِ این «روسپی خانه هایِ شرعی»؛ به خاطرِ جنایاتِ شرعی؛ «حذف» می شوند و اموالشان «ملّی» اعلام می شود.

۷- در همان دورهٔ آغازین به کشاورزان و باغداران و جالیز داران؛ آموزش داده می شود که به چه دلایلی باید وامهایی را که از «دریاچهٔ آذربایجان» و یا «آبهایِ زیرزمینی» در سراسرِ کشور گرفته اند؛ باید بازپس دهند. تا آذربایجان را از تبدیل شدن به «کویرِ نمک» و سایرِ شهرها را از «فرونشستِ زمین» نجات دهند. این پروژه از طریقِ «آموزش و اِقناع» و همچنین «اجبار» انجام خواهد گرفت. کشاورزانی که نتوانند خود را با شرایط جدید وِفق دهند؛ میتوانند باغها و کشتزارهایِ خود را به «سرمایه گذاران» بفروشند و در عرصه هایِ دیگری سرمایه گذاری کنند.

۸- کولبران باید آزاد گذاشته شوند. امّا باید به آنها گفت که پس از برداشته شدنِ تحریمها و صادرات و وارداتِ آزاد؛ کسب و کارِ آنها کَساد شده و چه بسا از بین برود. لذا باید در زمینه هایِ دیگری باید تحتِ «آموزش» قرار گیرند(به عنوانِ مثال: امورِ مربوط به گردِشگری).

۹- همهٔ «انگلها» باید از مراکزِ آموزش اخراج شده و در صورتِ لزوم؛ توسّط مردم «حذف» شوند.

۱۰- تشکیلاتِ «سیاسی-نظامی- امنیّتی- اقتصادی» موسوم به «سپاه پاسدارانِ انقلابِ اسلامی» و تمامیِ زیر مجموعه هایَش از میان بُرده شده و عناصرِ انسانیِ آنها توسّط مردم یا حذف می شوند و یا از ایران اخراج می گردند.
اموالِ سازمانیِ این سازمانِ جنایتکار؛ بخشی به ارتش ملّی ایران منتقل شده و بخشهایِ اقتصادیِ آن مصادره میشوند تا بعدها به «سرمایه گذارانِ خصوصی» واگذار می شوند.

۱۱- همهٔ بانکها و بنیادهایِ مالیِ قلّابی مصادره شده و گردانندگانِ آنها حذف می شوند.

۱۲- تمامی کارخانه هایِ «تولیدِ انگل» در «قُم» و سایرِ شهرها تعطیل شده و انگلها باید خودشان تصمیم بگیرند که یا به عراق و افغانستان و پاکستان فرار کنند و یا توسّط مردم «حذف» شوند.

۱۳- زندانها بسته شده و همهٔ زندانیانِ سیاسی و عقیدتی آزاد می شوند. امّا زندانیانِ جنایتکارِ سابقه دار؛ حذف می شوند. زندانیانِ بزهکارِ زیرِ سنِ قانونیِ اضطراری (۱۸ سال)؛ آزاد می شوند.

۱۴- همهٔ اوباشانِ خیابانی اعمّ از «زورگیرها» و «سارقینِ حرفه ای» و همهٔ اعضایِ «جرائمِ سازمانیافته»؛ باید توسّط نیروهایِ مردمی حذف شوند.

۱۵- بنگاههایِ آموزشِ «گردشگری» و «میهمان پذیری» و شیوهٔ برخورد با «گردشگرانِ کشورهایِ خارجی» باید تشکیل شده و زمینه هایِ تجارتِ سالمِ «گردشگری» را مُهیّا سازند.

۱۶- باید مردم آموزش داده شده و تشویق شوند تا عرضهٔ محصولاتِ غذایی خانگی را به عنوانِ «Street Food» به گردشگران ارائه دهند.

۱۸- وظیفهٔ سازماندهیِ مراکز و بازارهایِ محصولاتِ خانگی به عهدهٔ استانداریها و شهردایها خواهد بود. این دو دستگاه همیشه به اعمالِ خشونت بر علیه مردم می پرداختند و باید نقشی نوین را بر عهده گیرند.

۱۹- نیروهایِ ارتش پس از تصفیهٔ آنها از وجود نَحسِ عناصرِ کثیفِ «شیعه مسلک» به عنوانِ تنها نیرویِ مسلّح برای دفاع از قانونِ اساسی و تمامیّتِ ارضی ایران شناخته خواهد شد.

۲۰- امنیّتِ داخلیِ شهرها و روستاها به طورِ موقّت به «جوانانِ محلّه» و یا هر نامیِ دیگری که میخواهید بنامید؛ سپرده میشود و پس از تشکیلِ «شهربانی» و «ژاندارمِری» به این ۲ نیرو سپرده خواهد شد.

مسائل کلان از قبیلِ «سفارتخانه ها» و «روابط با کشورهایِ همسایه» و سایرِ کشورها و بستنِ پیمان نامه ها؛ مسیرهایِ دیگری برایِ پیموده شدن دارند. که در اینجا به آنها نمی پردازم.

آن ۲۰ محوری که در بالا ذکر کردم؛ برایِ توانمند سازیِ مردم برایِ رویا رویی با «شرایط اضطراری» است.
سایرِ قوانینِ دائمی را در سلسله نوشتارهایِ «چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟» پِی خواهم گرفت.

کژدم



۱۴۰۴ مهر ۱۰, پنجشنبه

ضرورتِ استراتژیکِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی برایِ آمریکا

 اگر تا ۲ هفتهٔ پیش «سرنگونیِ رژیمِ شیعی» به عنوانِ یک ضرورت برایِ تأمینِ «امنیّتِ وجودیِ اسرائیل» و همچنین تأمینِ امنیّتِ «رَوندِ شکوفایی اقتصادیِ خاورمیانه» مطرح بود؛ امّا با مطرح شدنِ مسئلهٔ بازپس گیریِ «پایگاه بَگرام»؛ نابودیِ تمامیِ زیرساختهایِ نظامیِ رژیمِ شیعی و سرنگونیِ رژیم؛ به یک «ضرورتِ استراتژیکِ نظامی» برای مقابله با رفتارهایِ حکومتِ چین و روسیه تبدیل شده است.
فراخوانِ فرماندهانِ اَرشدِ نظامیِ آمریکا برایِ اِعمالِ «نظمِ نوین» در ارتشِ آمریکا و تغییرِ نامِ «وزارتِ دفاع» به «وزارتِ جنگ» و همچنین شعارِ «بازگشتِ آمریکا به خاورمیانه»؛ نشانه هایِ بارزی هستند که سرزمینِ ایران به عنوانِ یک «نقطهٔ استراتژیکِ سیاسی - اقتصادی - نظامیِ کلیدی» در استراتژی هایِ جدید آمریکا در رابطه با «خاورمیانه - چین - روسیه» تعریف شده است و باید به طورِ بنیادی تغییر کُند و رژیمِ شیعی باید به هر شیوه و قیمتی سرنگون شود.
تمامیّتِ چهارچوب ارضی ایران نیز بنا بر ضرورتِ «حفظِ ظرفیتهایِ ایران» از طرفِ اسرائیل و آمریکا تضمین خواهد شد.

کژدم