گاهی به دنبالِ «خاتمیِ شیّاد» افتادید و بی شرفهایی به نامِ «کانونِ وحدت» راهنمایِ راهتان شدند و «دیّوس فرزانه» را «امام خامنه ای» خطاب کردند (طبر زدی ها).... سپس «سبزِ کثیفِ بنی هاشمی» شدید و دیّوسهایی مانندِ «اصلاح طلبان» را که دستهایشان تا «کِتف» در خونِ مردم آغشته است و سفره هایشان با غارتِ ثروتهایِ ملّی رنگین است را «رهبرانِ خود» قرار دادید.... سپس «بنفش» شدید.... و پلّه به پلّه با دستهایِ خودتان؛ گورِ خودتان و آیندگانتان را کَندید.
دریاچهٔ آذربایجان و رودخانه ها و تالابها و مُردابها و جنگلها را به شوره زار و زمینهایِ سوخته تبدیل کردید. نگویید که شماها نبودید و کار کارِ رژیم بود؛ زیرا با «دروغ گفتن» نمیتوان «آینده ای پاک» ساخت. همهٔ شما در این ۴۳ سالِ اخیر به شیوه هایِ گوناگون به این رژیم کمک کردید. اکنون کفگیرتان به تَهِ دیگ خورده است و به فکرِ «انقلاب» افتاده اید. حتّی «بازاریانِ قُرمساق» نیز که همیشه در کنارِ رژیم و یارِ غارِ رژیم بوده اند نیز دیگر آینده ای برایِ خود نمی بینند و «انقلابی!!!» شده اند.
اکنون «نسلِ نو» به پا خاسته است و دیگر افکارِ متعفّنِ شماها را نمیخواهد. «نسلِ نو» میگوید: «یا در سرنگونیِ رژیمی که ساخته اید؛ با ما همراه شوید... و یا گُم شده و سدّ راهِ ما نباشید.»
اکنون یا با «نسلِ نو» تا به آخر بایستید... و یا «گُم شوید».
اکنون «نسلِ نو» با «اندیشه های پراکنده» و بدونِ داشتنِ سابقه و تجربهٔ مبارزاتی به میدان آمده است. لذا با اینکه «نسلِ نوین» است؛ امّا هنوز ذهنش با گرد و غبارِ آموزه هایِ دروغینِ گذشتگان آلوده است و نتوانسته است ذهنِ خود را پاک کرده و به «آیینهٔ جهان نما» تبدیل شود تا واقعیّتها را ببیند و زنجیرهایِ «تفسیرهایِ کُهنه» را پاره کُند و این بزرگترین نقطهٔ ضعفِ «جنبشِ ملّیِ نسلِ نوین» است. پاک شدن از این آلودگیهایِ ذهنیِ کُهنه نقطهٔ آغازِ بسیار خوبی خواهد بود و شاخ و برگهایی نو خواهد رویانید و گُل و میوه خواهد داد. «نسلِ نوین» باید اینرا بداند که نمیتوان با «پارچهٔ کُهنه و پوسیده» و «نَخهایِ پوسیده» و «طرحهای کُهنه و تاریخ گذشته»؛ «لباسی نو و طرحی نو» ساخت و پوشید و گرنه «خِشتکِ شلوارش» و یا آستینِ پیراهنش دیر یا زود پاره میشود. «نوین» یعنی «همه چیز نوین».
در نوشتارهایِ پیشین هر روزه هشدار میدادم که رژیم به سویِ زدن به سیمِ آخر و آغازِ سرکوبِ نظامی پیش میرود.
بالاخره در روزِ ۲۸ آبان چنین گفتم:
(https://tinyurl.com/2s3ame85
این تهدید را جدّی بگیرید. رژیم هر
روزه به خطّ «زدن به سیمِ آخر» نزدیکتر میشود. برایِ آنروز باید از همین
اکنون به فکرِ «بُریدنِ سیمِ آخر» باشید و گرنه با دستهایِ خالی فقط کُشته و
اسیر و زخمی خواهید داد و پس از آن مسئله به «مسئلهٔ حقوقی» تبدیل شده و
پرونده هایِ آن در راهروهایِ «دلّال خانه هایِ بین المللی» از این اتاق به
آن اُتاق خواهند رفت.
هرگونه سهل انگاریِ کنونی؛ به فاجعه هایِ فرداها تبدیل خواهند شد.
به
هیچ وجه فکر نکنید که کژدم بزرگ نمایی میکند. به اطرافتان نگاه کنید و
ببینید که در «بِرمه» چه میگذرد؛ به سودان نگاه کنید که «عمر البشیر» پس از
قتل عامّ ۱۰۰ ها هزار نفر و با اینکه تحتِ تعقیبِ «دلّال خانهٔ لاهه» بود؛
سالهای سال راست راست راه می رفت و به کشورهایِ گوناگون سفر میکرد و حتّی
پشّه نیز او را نمی گَزید. به «رواندا» نگاه کنید که ۸۰۰ هزار نفر در آن
قتل عام شدند و فرانسه در آن قتل عامها نقشی اساسی داشت و اکنون فقط به یک
«پروندهٔ حقوقی» که تا ظهورِ مسیح خاک خواهد خورد تبدیل شده است.
به «خود فریبی» دچار نشوید.
بسیار هوشیار باشید.) و سپس چنین ادامه دادم:
(بنا به گزارش ایران اینترنشنال؛ سپاه در حالِ تدارکِ حملهٔ زمینی به کردستان عراق است.
آمریکا به شهروندانش هشدار داده است که از رفتن به شماأ عراق پرهیز کنند. زیرا حملهٔ تُرکهای عثمانی به شمالِ عراق خطری فوری است.
این
نشان میدهد که رژیمِ شیعی با رژیمِ اخوان المسلمینیِ عثمانی این حملات را
هماهنگ کرده اند. این حملات میتواند در صدر اخبار قرار گرفته و در آنروزها
دستورِ کشتارِ وسیعِ مردمِ ایران از طرفِ «روسپی زادهٔ فرزانه» صادر خواهد
شد.
عکس العملِ «جو بایدنِ خرفت» را نیز از زبانِ فرماندهانِ نظامیِ آمریکا شنیدید که گفت: «آمریکاییها به شمالِ عراق نروند».
دولتِ
آمریکا میداند که چه ماجرایی در جریان است و هیچ اهمیّتی نمیدهد و فقط
مانندِ «شازده شومبولِ شورشی» بیانیهٔ «همدردی» صادر میکند.
به هوش
باشید. آماده شوید. دستِ خالی نمانید. اگر میتوانید به حملاتِ پیشگیرانه
دست بزنید. مسلّح شوید. زیرا خطر بسیار جدّی و نزدیک است.) ... و باز هم ادامه دادم:
(حملهٔ زمینی به کردستانِ عراق؛ رمزِ آغازِ عملیّاتِ کشتارِ وسیعِ مردمِ انقلابی ایران است.
نگویید که کسی به شما نگفت..... هرگز نگویید.)
منبع: بخشِ نظراتِ نوشتارِ https://tinyurl.com/ya23xjrv
امّا همهٔ این هشدارها را یا «نادیده» انگاشتید و چه بسا به آن خندیدید و یا از رویِ عمدِ خائنانه بازنشر نکردید. امّا من (کژدم) وظیفهٔ خود را انجام دادم. تا اینکه این پیش بینی به وقوع پیوست و «خائنین» و «دروغ گویان» همگی «کیش و مات» شدند. امّا کژدم هنوز «کیش و مات» نشده است و میداند که راهِ «بُریدنِ سیمِ آخر» چیست؟ شاید باز هم یا از رویِ «حماقتِ نهادینه شده» و یا از راهِ «خیانتِ آگاهانه» «راه» و «تنها راه» را انکار کنید.
من در این پیشنهاد؛ به آنهایی که میخواهند با بحثهایِ کلامی این «تنها راه» را به زیرِ سوال ببرند؛ نیازی ندارم. من به آنهایی که «دلیریِ کشته شدن» و «دلیریِ کُشتن» را به صورتِ «تواَمان» دارند نیاز دارم. مهمّ نیست که اندیشه هایِ سیاسیِ مرا قبول نداشته باشند و یا نظریّهٔ «نژادِ پنهان» را نپذیرند؛ زیرا این پیشنهاد؛ مسئله ای «تاکتیکی» و «مبارزاتی» است.
پیشنهادِ تنها راهِ برون رفت و نجاتِ کُردستان:
تا کنون این پیشرفتها حاصل شده اند:
۱- «قرمساقِ فرزانه» به سوراخِ کونِ سگ فرو رفته است و آبرویی ندارد و نیروهایش را با خوراندنِ «موادّ مخدّر» به میدان میفرستد. لذا این «ظرفیت» پُر شده است.
۲- همهٔ جهان صدایِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.
۳- رژیمِ کثیفِ شیعی با تمامیِ باندها و نیروهایِ سرکوبَش نیز پیامِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.
لذا هیچ لزومی برایِ ادامهٔ راهپیماییهایِ مرسوم و دادنِ «شعارهایِ کلامی» وجود ندارد. بلکه باید به سویی دیگر نظر انداخت و «آن سویِ دیگر» این است که یک ظرفیّتِ بسیار «خالی» وجود دارد و آن «ظرفیّتِ خالی»؛ به «شعارهایِ عَملی» نیاز دارد. لذا جنبشِ ملّی باید «پوست اندازی» کرده و به «دگردیسی از کلام به عَمل» روی آورد.
این دگردیسی؛ به نیروهایِ «دلیر در کُشتنِ دشمن» نیاز دارد.
اکنون رژیمِ شیعی تصمیمی بسیار جدّی گرفته است تا «این بساط» را جمع کند و برایِ اینکار «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی» را تدوین کرده است. پرسش این است که آلترناتیو چیست؟ استراتژیِ مبارزان براي بُریدنِ این «سیمِ آخر» چه باید باشد؟
استراتژیِ بُریدنِ سیمِ آخر:
مبارزان باید از چند شهر و استان که مستعد تر هستند آغاز کنند و باید بدانند که این حرکت نیز مانندِ «تظاهراتِ محلّه محور»؛ به سراسرِ ایران گُسترش خواهد یافت. زیرا تصمیمی ملّی نیرویِ محرّکهٔ آن است.
برایِ این کار باید چند شهر و استان را به «مراکزِ شورشیِ عَملی» تبدیل نمود که «شعارهایِ عَملیِ آن» فقط آتش زدنِ مراکزِ سیاسی و اقتصادیِ رژیمِ شیعی و کشتارِ مزدورانِ سرکوبگرَش باید باشد.
۱- همهٔ پشتِ بامها باید تسخیر شده و با انواعِ بمبهایِ دست ساز و آتشزا انباشته شوند.
۲- راهروها و راه پلّه ها باید باید تسخیر شده و نیروهای محلّه باید در این راهروها با داشتنِ سلاحهایِ سرد و گرم در کمینِ نیروهایِ دشمن بنشینند و راهروها را سنگر بندی کنند و هرچه میتوانند در راهروها موانعِ فیزیکی ایجاد کنند.
۳- هیچ یک از نیروهایِ دشمن نباید بدونِ «کور کردن» و یا «کُشتن» رها شوند. از اجسادِ آنها میتوان به عنوانِ «طُعمه» در کمینها نیز سود بُرد. بدونِ شمردنِ اجساد و زخمیهایِ نیروهای رژیم هیچگونه پیروزی در کار نخواهد بود. اینگونه است که ریزشها نیز آغاز خواهند گردید.
۴- نیروهایِ انقلابی باید چنان آتشی بپا کنند که نیروهایِ رژیم نه تنها دچارِ تلفاتِ سنگین شده و منابعِ مالی خود را از دست بدهند؛ بلکه نتوانند برایِ سرکوبِ سایرِ شهرها و استانها نیرویِ کمکی بفرستند.
۵- محلّه ها باید به مناطقِ بسیار خطرناک برایِ نیروهایِ رژیم تبدیل شوند.(No Go ZONE)
۶- جنگ و گریزها باید سازمان یافته و بسته به نوعِ عملیّات؛ تواَم با «کمین» باشند. کمینها نه تنها نیروهایِ رژیم را حذف میکنند؛ بلکه مانع از پیشرویِ آنها میشوند.
۷- مراکزِ مخابرتی را باید به آتش بکشید و ویران کنید. زیرا دشمن نیز از آنها استفاده میکند و زمانی که ارتباطاتِ شما را قطع میکنند؛ کانالهایِ ارتباطیِ آنها کاملاً باز است.
۸- مراکزِ تولیدات موادّ غذایی مانندِ کارخانه هایِ تولیدِ «کنسرو» را باید ویران کنید. زیرا زمانی که نیروهایِ دشمن در پادگان نیستند؛ از اینگونه منابعِ غذایی استفاده میکنند.
۸- بستنِ جادهه ها با «موانعِ دیرپا» برایِ بستنِ خطوطِ ارتباطیِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم.
۹- تلاشهایِ پیگیر و بی وقفه و حتّی فداکارانه برایِ بدست آوردنِ سلاحهایِ گرم.
۱۰- تشکیلِ رهبریِ «محلّه ایِ جدید» و خداحافظی از تشکّلهای دروغینِ موسوم به «جوانانِ محلّه ها» که هدفشان به «بیراهه کشانیدن» و اتلافِ انرژی و پتانسیلِ مردم با تاکتیکِ پوسیدهٔ «راهپیمایی برایِ شعارهایِ کلامی» است. از این «دار ودسته» دوری جویید و تشکّلهایِ خودتان را بیافرینید. تشکّلهایِ نوینی که بخواهند «ظرفیتهایِ خالی» را پُر کنند.
۱۱- ..............
۱۲-..........
بقیّه را به عهدهٔ «هوشِ شما» میگذارم. زیرا شما در «مِیدان» چیزهایی را میبینید که من نمیبینم. هرگز فراموش نکنید که «هوش و درایت» ستونِ اصلیِ طرّاحیهایِ عملیّات و طرّاحیِ تاکتیکها و استراتژیها است.
اینگونه است که فشارها به سرعت و شدّت از رویِ کُردستان کَم میشود و استراتژیِ «سرکوبهایِ متمرکزِ موزاییکی» شکست میخورد و «سیمِ آخر» پاره می گردد. راهپیماییهایِ حمایت از کُردستان فقط «جوک» و «کارناوال» هستند.
پیش به سویِ بُریدنِ «سیمِ آخر»
پیروز و سرفراز باشید.
کژدم