۱۴۰۴ فروردین ۱۳, چهارشنبه

چگونه شورشهایِ کورِ مردمی را به انقلاب تبدیل کنیم؟ (مرحلهٔ مقدّماتی= شناسایی)

 «هر آنکه با طرح و برنامه وارد نبرد شود؛ امکانِ پیروز شدن را دارد؛ امّا آنکه در میانهٔ نبرد به دنبال پیروزی بگردد حتماً شکست خواهد خورد»  

گُهربار «سان زو»

آیا میخواهید واقعاً انقلاب کنید؟ یا باز هم همچنان عاشق «وِلگردی در خیابانها» هستید؟ این نخستین پرسشی است که باید از خود بپرسید و به آن پاسخی راستگویانه بدهید.

آنکه برایِ نبرد می رود؛ پیش از هر چیز باید  از نیروها و امکاناتِ خود «ارزیابی مِیدانی» داشته باشد و به حوادثی که در میانهٔ نبرد اتّفاق خواهند افتاد؛ اشرافِ کامل داشته باشد. تا بتواند برایِ رویارویی با آنها «آمادگی مِیدانی» داشته باشد. به شکل ساده تر؛ باید خود را در حدّ امکان با سلاحهای سرد و گرم مجهّز کند؛ باید برای درمان و امنیّتِ زخمیها آمادگیهایِ لازم را بوجود آوَرَد. باید از موقعیّتهای مکانی نیروهایِ دُشمن و روحیه و امکاناتِ تسلیحاتی آنها آگاهی داشته باشد. باید میدانِ نبرد را مانندِ «کَف دستِ خود» بشناسد. در صورتِ امکان باید نیروهایی «هَم سو با خود» را در میانِ نیروهایِ دشمن داشته باشد و .....
اینگونه است که میتوان پازلِ نبرد را ترسیم و برایِ آن برنامه ریزی کرد. وگرنه نیروهایِ سرگردانی که فقط به حرکاتِ دشمن به صورتِ لحظه ای پاسخ میدهند؛ در مجموعهٔ نبردها حتماً تلفاتِ سنگینی خواهند داد و شکست خواهند خورد.

ارزیابی نیروهای دشمن:

۱- پاسگاههای نیرویِ انتظامی

- برآورد تعدادِ نیروهایِ دشمن در این پاسگاهها.
- تسلیحاتِ موجود.
- سیستمهایِ دفاعی پاسگاه.
- مسیرهای ورود و خروج؛ اعم از پُشت بام؛ کوچه و خیابان و راههایِ دستیابی به این مسیرها.

۲- شناسایی مراکز حکومتی:

- شهرداری ها.
- استانداری ها.
- مراکز کنترل ترافیک.
- مراکز ارتباطات جمعی مربوط به «تلفن و تلفن همراه» و «فیلترینگ».
- مراکز رادیو تلویزیون.
«شناسایی همهٔ مسیرهای ورودی و خروجی به این مراکز و سیستمهای دفاعی آنها.»

۳- شناسایی بیمارستانها و مراکز درمانی

همهٔ مسیرهایِ ورودی و خروجی اعم از کوچه ها و خیابانها و پشت بام و راههایِ ورودی زیر زمینی این مراکز باید شناسایی شوند.

۴- شناسایی نیروهایِ ضد شورش

- برآورد تعداد و دسته بندی  و آرایش نظامی این نیروها.
- تسلیحات این نیروها.
- امکاناتِ موتوریزهٔ این نیروها.
- پوشش (لباسهایِ ویژه) و امکاناتِ تدافعی این نیروها.

۵- شناسایی بسیجیها و لباس شخصی ها

- گروه بندی و نوعِ مأموریتِ آنها. اعم از حملاتِ «گلّه ای»؛ تصویر برداری؛ شیوه های دستگیر کردن مبارزان و ....
- تسلیحاتِ سرد و گرم این اوباشان.
- امکاناتِ موتوریزهٔ این اوباشان.
- ابزارِ ارتباطی این اوباشان با سردسته هایشان.
- شناخت تاکتیکهایِ جنگِ روانی و  شیوه هایِ نفوذ این نیروها در میانِ مبارزان برای تغییر مسیرِ تظاهرات و به «کمین» انداختن مبارزان.

۶- شناسایی ساختمانهایِ بلند در مسیرهایِ تظاهرات ها:

- شناسایی کوچه ها و خیابانهایِ اطرافِ این ساختمانها.
- شناسایی راههایِ ورودی و خروجی و زیرزمینی.

اینگونه ساختمانها میتوانند مورد استفادهٔ «تک تیر اندازها» برای کشتار مردم؛ از طرفِ رژیمِ کثیفِ شیعی مورد استفاده قرار گیرند.
همچنین در صورتِ تسخیر شدن از طرفِ مبارزین میتوانند به عنوانِ سنگرهایی برای کشتارِ نیروهایِ دشمن و دفاع از مبارزان غیر مسلّح در برابرِ یورشهایِ مزدورانِ رژیم به کار روند.

۷- شناسایی پادگانهایِ ارتش و سپاهِ بی شرفهای شیعی.

- شناساییِ مِیدانی مسیرهایِ منتهی به این پادگانها.
- شناسایی پُستهای دیدبانی.
- تسلیحاتِ مستقر در این پادگانها.
- شناسایی پرسُنل پادگانها اعم از کادر و سرباز وظیفه و برقرار کردن ارتباط با مبارزینی که در حالِ گذراندنِ خدمت سربازی  هستند و یا کادرهایِ ناراضی ارتش برای شناساییهایِ بسیار دقیق.

۸- شناسایی مراکز قضایی و سازمانِ معروف به «اماکن».

- شناسایی راههای ورودی و خروجی عادی و پنهانی از قبیل تونلهای زیرزمینی و سیستمهایِ دفاعی این مراکز.
- شناسایی مراکز نگهداری اسناد و مدارک.
- شناسایی موجودات معروف به قاضی؛ دادستان؛ دادیار؛ و وکلایِ تسخیری.

۹ - شناسایی مِیدانی زندانها.  

- شناسایی راههای ورودی  و خروجی عادی و پنهانی از قبیل تونلها و کُریدورهای زیرزمینی.
- شناسایی مراکز تسلیحاتی زندانها.
-شناسایی مراکز نگهداری زندانیان سیاسی و عقیدتی و زندانیان جرایم جنایی و بزهکاری.
- شناسایی مراکز نگهداری اسناد.

۱۰- شناساییِ مِیدانی دانشگاهها و مدارس

 شناسایی این مراکز برای جلو گیری از تبدیل شدن آنها به عنوان «مراکز تجمّع نیرو» و «پناه گرفتنِ نیروهایِ رژیم» یک ضرورت است. زیرا همهٔ اوباشانِ مذهبی؛ چه مسلمان و چه شیعه؛ در لبنان و غزّه از این مراکز استفاده های نظامی طولانی مدّت کرده اند و این تاکتیک بخشی جدا نشدنی از موجودیّتِ کثیف آنها است.

۱۱- شناساییِ میدانی مراکز سکونت عوامل رژیم از آغازِ «خیانت ملّی ۵۷» تا کنون:

- شناسایی منازل مسکونی شخصی همهٔ عوامل رژیم. از قبیل «انگلها»؛ «سران و وزیران» و نمایندگان طویلهٔ اسلامی؛ استانداران؛ شهرداران و اعضای شورای شهر و .......
- شناسایی مِیدانی مراکز و مجتمع های سکونتی معروف به خانه های سازمانی.

نیروهایِ دشمن اعم از مزدورانِ رسمی پاسدار و ارتش و بسیجی و نیروهایِ انتظامی کمتر از ۳۰۰ هزار نفر هستند که در زمانِ مقتضی بسیاری از آنها پا به فرار خواهند گذاشت و یا کشته و مجروح و اسیر خواهند شد.
امّا این مزدوران فقط در یک استان و یا منطقه متمرکز نیستند؛ بلکه در سراسرِ ایران پَخش و پلا هستند.
لذا از عدد ۳۰۰ هزار نفر؛ هراسی به دل راه ندهید. زیرا در همانجایی که مشغولِ مبارزه هستید؛ با تعدادِ بسیار اندک از این نیروه روبرو خواهید شد.
خودشان با «بزرگنمایی بسیار کلان» میگویند که ۱۰٪ جامعه هستند؛ امّا نیروهایِ «پایِ کار»شان بسیار کمتر از ۲٪ از جامعهٔ ایران است.
امّا مردم ایران بسیارانند.
لذا اگر به درستی عمل کنید؛ پیروزی حتمی با مردم است.

در بخش سوّم به طرّاحی مبارزاتی خواهم پرداخت.
اگر در این بخش مسائلی را فراموش کرده باشم؛ از نظراتِ سازندهٔ خود دریغ نکنید.
سپاس

کژدم


۱۴۰۴ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

چگونه شورشهایِ کورِ مردمی را به انقلاب تبدیل کنیم؟ (پیشگفتار)

 با اینکه جنبش ملّی مهسا (زن زندگی آزادی) با جرقّهٔ قتل حکومتی بانو مهسا امینی برای انتقام از جنبش مدنیِ مبارزه با «حجابِ اجباری» توسّط رژیمِ کثیفِ شیعی آغاز شد؛ امّا به سرعت به جنبشی سیاسی تبدیل گردید. امّا این جنبش به خاطرِ عدمِ «رهبریِ مِیدانی» در حدّ «تظاهراتِ خیابانی بدونِ داشتنِ اهدافِ فیزیکی»؛ ماهها درجا زد و من آن را «ولگردی هایِ خیابانی» نامیدم. امّا کسانی که میخواستند این جنبش را مصادره کنند؛ نامی فریب دهنده بر آن گذاشته و آن را «تسخیرِ خیابانها» نامیدند و از مردم خواستند که «در خیابان بمانید» و دیدیم که نتیجه چه شد؟ دادنِ شعارهایِ تُندِ سیاسی؛ با اینکه گامِ بزرگی در عرصهٔ «فرهنگِ سیاسی» در سطحِ ملّی بود و من (کژدم) نخستین کسی بودم که گفتم: «این جنبش یک جنبشِ ملّی است»؛ امّا «درجا زدن»  و عدمِ ارتقاء جنبش به سطحی بالاتر و تکراری و بی اثر بودنِ جنبش در عرصهٔ «مِیدانی»؛ به سکوتِ ناگهانی انجامید. همان زمان نیز که خیلی ها منتظر بودند که فردایِ آن روز نیز این جنبش ادامه یابَد؛ من گفتم: «انقلاب مُرد؛ انقلابی دیگر باید» و سپس گفتم: «شاید با مردمانی دیگر؛ در زمانی دیگر و ایرانی ویرانتر».

اکنون آن زمان فرا رسیده است؛ مردم «دِگر گشته اند» و ایران بسیار ویرانتر شده است و حاکمیّتِ ننگینِ «انگلهایِ صفوی مسلک» مانندِ «بند باز» بر رویِ ریسمانی باریک حرکت میکند و با یک جنبشِ فراگیرِ ملّی سرنگون خواهد شد.

من(کژدم) مانندِ آقایِ «مراد ویسی» و «امید نادان» ؛ ستون نویس نیستم و هر روزه برنامه هایی که تکرارِ سخنانِ دیروز و پریروز و ماههای گذشته هستند را هر روزه تکرار نمیکنم و این «تکرار گویی» را به برنامهٔ روزانه تبدیل نمی کنم تا خود را «پیرِ دانا» معرّفی کنم تا پس از آن بگویم که: (حالا که دیدید حرفهایم در رابطه با «غزّه» و «لبنان» درست بود؛ پس به من ایمان بیاورید و «کُلّی گوییها» و آسمان ریسمان بافی هایِ مرا در رابطه با دموکراسی و حزب بازی و .... به عنوانِ «نوشدارو» بپذیرید.). من در سالِ ۱۴۰۲ فقط یک جمله گفتم که مجموعهٔ همهٔ این تفسیرهایِ تکراری و درازگوییها را در خود داشت؛ بدونِ اینکه هر روزه بیایم و بگویم که «دیدید که چه شد؟.... من همه را دیروز گفته بودم».

https://kajdoum1.blogspot.com/2023/12/blog-post.html

اکنون زمانِ «درازگویی» و ادّعاهایِ «پیامبر گونه بودن» و اینکه «من خیلی می فهمم .... ما پیش بینی کرده بودیم» گذشته است......

اکنون زمانِ ارائهٔ طرح و یا طرحهای مِیدانی برای سازماندهی مِیدانی برای «کار آمد ساختنِ جنبش ملّی» و به پیروز رسانیدنِ انقلاب فرا رسیده است. 

امّا پیش از آغاز؛ باید ۲ مسئلهٔ مهمّ را گوشزد کنم و پیشنهاد کنم که از هرگونه شعارهای مبتنی بر «قبیله» و «عشیره» و قوم گرایانه به شدّت پرهیز کنید و از فرهنگِ کثیفِ «پان ایرانیستی» و کثافتکاریهایِ فرهنگِ تفرقه اندازانهٔ «کمونیستها» که بر طبلِ «قوم گرایی» کوبیدند و نامِ «خلقهایِ تحتِ ستم» را آفریده و عَلم کردند؛ به شدّت بپرهیزید. پس از فروپاشیِ اتّحاد جماهیر شوروی دیدیم که «روسها» چه بلایی بر سرِ «جمهوریهایِ قومی» آورده بودند. و هنوز هم که هنوز است؛ این جمهوریها در «عقب ماندگیِِ جهانِ سوّمی» زندگی میکنند. «قوم گرایی» و «نژاد گرایی»؛ طبلهایِ توخالیِ بسیار بزرگی هستند که هر چه بر آنها بکوبی؛ صدایی بسیار بلندتر ایجاد میکنند و نتیجه ای به جز تفرقه و جنگهایِ بی پایان و خون و ویرانی  و ارثیه ای به جز «خونخواهی و انتقام و عقب ماندگی»؛ برایِ آیندگان به جای نمی گذارند. نامِ مکانِ جغرافیایی گربه نشانی که در آن زندگی میکنید؛ «کشور آریایی» نیست؛ حتّی «ایران» نیست؛ بلکه «سرزمینِ ایران» (مردم + زمین) است. باید این شعارِ دروغین را که «ما آریایی هستیم» را در زباله دان بریزید. این تخمِ لقّ را حزبِ  «سومکا» بر زبانها انداخت و سپس «پان ایرانیستهایِ خائن» بر طبلِ «آریایی بازی» کوبیدند و آنرا با «تشیّع صفوی» آمیختند تا به قولِ خودشان یک «ملّت با دینی واحد» را تولید کنند. بنیانگذارانِ «سومکا» موجوداتی سرسپردهٔ «آلمان نازی» بودند و «پان ایرانیستها» به رهبری دیّوسی به نامِ «محسن پزشکپور» نخستین خائنین به «محمّد رضا پهلوی» شدند و «حسین فردوست» نیز با همان عقایدِ «پان ایرانیستی» به خدمتِ «خمینی دیّوس» در آمد و نمونهٔ آخرش نیز در چند سالِ پیش چهرهٔ کوروش بزرگ را با «فوتوشاپ» بر چهرهٔ «خامنه ای قرمساق» تطبیق دادند. امّا اکنون پان ایرانیستها به دو فرقه تقسیم شده اند؛ دار و دستهٔ «امید نادان» و دار و دسته ای دیگر که همچنان اصرار دارند از «کیرِ خامنه ای» شیر بنوشند. دار و دسته هایِ دیگری نیز مانندِ «حزب دموکرات کردستان» و «کومه له» هستند که بر طبلِ قوم گرایی میکوبند و «پان تُرکها» نیز که احمقانه دیگران را «توله سگهایِ کوروش» می نامند. همهٔ این دار و دسته ها  با اینکه ظاهراً دشمنانِ قسم خوردهٔ یکدیگرند؛ امّا دست در دستِ یکدیگر «تیشه بر ریشهٔ زندگی مردم ایران» میزنند.

اگر بتوانید از این «دار و دسته ها» فریب نخورید؛ گامِ بزرگی برایِ «نجاتِ سرزمینِ ایران» و آیندهٔ خود و فرزندانتان بر داشته اید.

مسئلهٔ دوّم؛ مسئلهٔ اوباشانِ عراقی و لبنانی و سوری و حوثی و افغانی و آفریقایی تبار هستند که به وسیلهٔ رژیمِ کثیفِ شیعی به «سرزمینِ ایران» «واردات» شده اند تا بتوانند از آنها برایِ سرکوب مردم ایران استفاده کنند. این اوباشان در صورتِ شرکت در سرکوبِ مردمِ ایران؛ باید به شدّت و بسیار بی رحمانه سرکوب شوند. و باید به آنها به شدّت هشدار داده شود. باید به آنها گفت که «امروز» فقط «یک روز» است. امّا «فرداها بسیارند».

هشدار به همهٔ مردم ایران:

این روزها آبستنِ جُنبش سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی است. امّا هرگونه اشتباهی در رابطه با آن ۲ مسئلهٔ مهمّی که در بالا ذکر کردم؛ میتواند به جایِ «سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی» به «فروپاشی سرزمین ایران» و جنگهایِ احمقانه و بی حاصل درونی منجر شود.


کژدم

۱۴۰۴ فروردین ۶, چهارشنبه

در این مدّتی که نبودم؛ تنها کسی که حرفِ حسابی زد «ساسی مانکن» بود.

در این مدّتی که نبودم؛ اتّفاقاتی بی نظیر افتاد. «شازده رضا» رهبریِ «دوران گذار» را پذیرفتند؛ امّا «دوره و چگونگی سرنگونی رژیم» را مسکوت گذاشته فرمودند. آذربایجانیها مثلی دارند که میگوید: «حاضرینا شاه دی»؛ یعنی وقتی سفره را انداختند و همهٔ اغذیه و اشربه چیده و حاضر شد؛ ایشان شاهِ میدان هستند. زیرا نوبتِ «آهای...هلوی پوست کنده؛ بِپر تو گلو» فرا می رسد. بقیّه را نیز که میشناسید و دیگر نیازی به تکرار گویی نیست. «شازده رضا» حتّی نتوانست «تبریکِ نوروزی» را بدونِ اینکه از رویِ یک «نوشته» بخواند؛ انجام دهد و جالبتر اینکه این تبریکِ ملوکانه را ۲ روز پیش از تحویل سال از رویِ نوشته خواند؛ تا خدایِ ناکرده  به خاطر نصادم روزِ «به درک واصل شدنِ علی سگ کُش» با نوروز دچارِ «گناه کبیره» شده و به پیش او برود.

لذا تنها کسی که به خال زد؛ «ساسی مانکن» بود که مردمِ انقلابی ایران را شدیداً میخواهند رژیمِ شیعی را سرنگون کنند آمّا مانندِ همان «مافنگی» که سیگار میکشید و خمار بود را «دیّوس» خطاب فرمود. (دیّوس چرا نشستی؟... بلند بشو قِر بِدِه)

شاید بهترین «خطابه» ای بود در این مدّت شنیدم.

 

کژدم 

۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه

پروژهٔ «دیّوس پزشکیان»

 روسپی زاده ای به نامِ «اَکبر بهرمانی»؛ با نقلِ یک «حدیثِ دروغ» (مانندِ همهٔ احادیثِ اسلامی و شیعی)؛ «کونیِ فرزانه» را «ولی فقیه» کرد و همه میدانند که این امر یک «پروژهٔ استراتژیک» بود. پس از آن آنچه که به نامِ «انتخاباتِ مجلِسِ طویلهٔ اسلامی» نامیده شدند؛ همگی به «گا» رفتند.

ماجرایِ خاتمی نیز یک «پروژه» برای سرپوش گذاشتن بر رویِ ماجرایِ «عبدالقدیرخانِ پاکستانی» بود تا  بَر سَرِ اوباشانِ حاکم بر اروپا و آمریکا؛ باطرحِ «گفتگویِ تمدّنها» شیره بمالند. امّا ماجرایِ «عبداُلقدیرخان» نیز «لو» رفت.

ماجرایِ «شمپانزه نژاد» نیز پروژه ای بود که بر اُستوانه هایِ «نارضایتیِ مَردم» و انتقالِ «ثِروَتِ ملّی» به «اوباشانِ پاچاهاردار» انجام گرفت. «امام حسنِ روحانی» (صُلحِ امان حسنِ زَنباره و شِکم پرست) نیز پروژه ای دیگر بود تا رژیمِ کثیفِ شیعی را از زیرِ ضَربِ تحریمها بیرون آوَرَد.

«رئیسیِ ۶ کلاس سوادی» نیز براي اظهارِ عَلَنیِ «دستیابی به بُمبِ اتم» بود......

امّا اینبار رژیمِ کثیفِ شیعی نتوانست «جُفت ۶» بیاوَرد.... زیرا این «اُلاغِ بی سواد» به دستِ اسرائیل «جِزغاله» شد؛ و اکنون «پروژهٔ  دیّوس پِزشک نیا» را کلید زده و همهٔ «روسپی زاده هایِ پروژهٔ اصلاح طلبی» را به میدان آورده اند تا این «دیّوس» را از درونِ «صندوقهایِ کذاییِ رأی» بیرون آورَند.

اینکه تحلولهایِ همهٔ «تحلولگران» با «تحلولهایِ آگاتا کریستی مَآبانه» که لَحظه به لَحظه تلاش کرده و «پول در آوردند» نیز مانندِ «کیرِ خَر بر پیشانیشان» خواهد نشست. زیرا نَظَرِ «مفعولِ پوشَک پوشِ فرزانه» از همان آغاز «پِزشکیانِ زَن جنده» بوده است و بقیّهٔ آنهایی که «کاندیدا» می نامید؛ برای خروجیِ «پزشکیانِ خائن» طرّاحی شده بود.
امّا خواهید پُرسید که «چرا؟».

دلیل:
 
 «ترامپ در حالِ آمَدَن» است و سربازانَش را خواهد فرستاد تا خواهران  و مادَران و دُختران و زنهایِ لِنگه به لِنگهٔ «حِزبُلبُلی ها» را بدونِ «وازلین» بگایند.

کژدم

۱۴۰۳ تیر ۹, شنبه

از انتخاباتِ حِزبی آمریکا چه می آموزیم؟

 چند ساعتِ پیش شاهدِ مناظرهٔ جو بایدن و ترامپ بودیم. مناظره ای که مردمِ عادی از جُزئیّاتِ مسائلی که در این مناظره مطرح شدند؛ هیچ دَرکی ندارند و به همین دلیل پُرسشها و پاسخها در حدّ «شعار دِهی» و «وعده هایِ مجّانی» می مانند و هیچگونه «سازمانِ حقیقَت یابِ غِیرِ حزبی» نیز وجود ندارد که راست و دروغهایِ کاندیداهایِ حزبی را نشان دهند و  پس از انتخابات؛ مردم باید ۴ سال صبر کنند تا ببینند که چه بَر سَرشان خواهد آمد و آیا تأثیرِ مثبتی در زندگیشان رُخ می دَهد؟ یا نَه؟
بارها گفته ام که تمامیِ فلسفه ای که در پُشتِ «اندیشهٔ دموکراسی» خوابیده است اینکه: «دموکراسی» به مردم اجازه می دَهد تا برایِ «احقاقِ حقوقِ شهروندیِ خود» بدونِ سرکوب شدن؛ مبارزه کنند. امّا مشکِلِ اصلی این است که بخشی از «حقوقِ اساسیِ شهروندی» مانندِ «مالکیّت بر زمین» به عنوانِ یک «اصلِ تغییر ناپذیر» که عدّه ای را به «زمیندار» و عدّه ای دیگر را «بی زمین» تعریف کرده است و بخشِ بُزرگی از اقتصاد را که تأثیری «کُشَنده» بر اقتصاد دارد به عنوانِ «قانونِ» تثبیت کرده است و هیچ دلیلِ قانع کننده ای در پُشتِ این «قانونِ سُنّتی» وجود ندارد. لذا اگر یک شهروندِ «بی زمین» را متّهم به «وطن فروشی» بکنید؛ میتواند بگوید که «وطن چیست؟» چرا در این «وَطَن» عدّه ای «بی وطَن» (بی زمین) هستند؟ مگر زمین را میتوان «تولید» کرد که تا بتوان خود را «مالکِ آن» دانست؟ گویی که بگوییم؛ عدّه ای صاحِبِ «هوا» هستند و آنرا به «قانون» تبدیل کرده و آنهایی که «هوا» ندارند؛ باید آنرا بِخرند و البتّه آزاد هستند که برایِ داشتنِ هوا؛ مانندِ بَرده ها کار کنند تا بتوانند «هوا» بخرند؟؟!! 
قانونِ مالکیّت بر آنچه که توسّط افراد و یا گروههایی از جامعه «تولید» میشوند کاملاً دُرُست است؛ و چرخهٔ اقتصادی بر رویِ همین اصل استوار است و اگر مالکیّت بر «تولید» را لَغو کنیم؛ به همان سَرنوشتی دچار می شویم که در کشورهایِ کمونیستی تجربه شده است و نتیجه ای به جُز «عقب ماندگیِ ملّی» در همهٔ عرصه ها نداشته است.
آیا میتوان زمین را تقسیم کرد و به همه داد تا همگان «زمیندار» شوند؟ البتّه میتوان چنین قانونی را تصویب نمود؛ امّا راهِ حلّ استراتژیک نیست. در ماجرایِ «تقسیمِ اراضی» در انقلابِ سفید دیدیم که ایجادِ «خُرده مالکی» باعِثِ تَرکِ زمینها از طرفِ کشاورزان و هجوم به شهرها شد. در حالی که تجربهٔ موفّقِ «کیبوتص»هایِ اسرائیل در دسترس بود و اگر «مالکیّتِ گروهی» بر «کیبوتص ها» را لغو کنیم؛ منجَر به از میان رفتنِ «کیبوتص» نمیشود.
اگر به همهٔ کشورهایِ غَربی نگاهی بیندازید؛ مسئلهٔ «زمین داری» و «مَسکَن» یک از بزرگترین زاینده هایِ مُشکلاتِ زیستی در میان شهروندان است و آنهایی که «شهروندِ درجه ۲» (بی زمین - بی مَسکَن) هستند؛ بیش از نیمی از درآمدِ خود را به عنوانِ «اجاره بهایِ مَسکن» به «زمینداران» میدهند و هزینه هایِ دیگرِ زندگی این نوع از «شهروندان» در حدّ «فقرِ نهادینه شده» و بسیار آسیب پذیر نگاه میدارد که فرزندانِ آنها نیز در چنین «خانواده هایِ فقیر نگاه داشته شده»؛ ارثیه ای به جُز «نَداری» بدست نمی آورند.
«زمینداری» یکی از مؤثّر ترین موانِعِ «رُشدِ اجتماعی» در تمامیِ عَرصه ها است و با ادامهٔ این «قانونِ واپَس مانده» از تاریخِ دورانِ «برده داری» و «فئودالیسم؛ به جهانِ «سرمایه داری» رسید و بخشی از سرمایه داران؛ با سرمایه گذاری بر رویِ «زمینداری» و «زمین خواری» بخشی بزرگ از سرمایه ها را به «سرمایه داریِ انگلی» سوق دادند و «دموکراسی خواه» نیز هستند؛ زیرا فرقی نمیکند که «ترامپ» و یا «جو بایدن» و یا هَر مادرقحبه ای بر سَرِ کار باشد؛ زیرا همیشه نانِ آنها در روغَن خواهد بود.
در اروپا و همهٔ کشورهایی که «قانونِ مالکیّت بر زمین» یکی از ستونهایِ اصلیِ اقتصادی به شمار می روَد؛ داستان یکسان است. حال میخواهد خودشان را «دموکراسی» بنامند و یا به عنوانِ «دیکتاتوری» شناخته شوند. در هر صورت؛ «زمینداران» حقوقشان محفوظ است.
لذا آنچه که «دموکراسی» نامیده میشود؛ نمیتواند با مصادرهٔ «زمین» و «بی زمین» کردنِ بخشِ بزرگی از جامعه؛ آنها را به «سَگ دُو زدن» وادارند تا اینکه از آنها زمین بخرند. و البتّه این بخشِ گسترده از «شهروندانِ درجه۲» طبقِ قوانینِ دروغینِ دموکراسی حقّ دارند که در انتخابات شرکت کنند. امّا برایِ انتخابات نیز تعدادی «قیف» به نامِ «احزاب» ساخته اند که مردم فقط میتوانند به رفتن به داخِلِ «قیفها = احزاب»؛ رأیشان از داخلِ لولهٔ تَنگِ قیف خارج شود. 
به همین خاطر است که بسیاری از مزخرفاتی که احزاب بلغور میکنند و یا در همین «مناظرهٔ احمقانه» مطرح شدند؛ میبینیم که هَم «جو بایدن» و نیز «ترامپ» میخواهند خود را «مُنجی» معرّفی میکنند و بر رویِ «به حاشیه رانده شدگان» «فقر» سرمایه گذاری میکنند. همان کاری که بسیاری از گروههایِ جنایتکار در آمریکایِ لاتین و آفریقا و «ایران» و «یَمَن» و «عراق» و سوریه و  هندوستان و پاکستان  و....... با شیوه هایِ گوناگون انجام می دهند.

من «کژدم» این تعریف از «دموکراسی» را «انکار» میکنم.

کژدم

۱۴۰۳ تیر ۶, چهارشنبه

یک خبرِ خوب و یک پیشبینی

خبرِ خوب؛ آزادیِ «جولیان آسانژ» است که نوعی جدید از «مبارزه» با کثافتکاریهایِ «رویِ پرده» و «پُشتِ پرده»؛ «اوباش رهبرانِ تحصیلکرهٔ آمریکا» را به دنیایِ «روشنفکرانِ نوین» معرّفی نمود. پیش بینی: «جو بایدن» پیش از انتخابات خواهد مُرد. کژدم

۱۴۰۳ خرداد ۵, شنبه

معترضین در «لندن» به «گا» رفتند.

در خبرها شنیدید و یا خواندید که عدّه ای که خود را یا «بر انداز» و یا «مخالف» و یا هر «مُزخرفِ دیگری» که میخوانند؛ از طرفِ اوباشانِ شیعهٔ شنیعه موردِ ضرب و شَتم قرار گرفته و مجروح شده اند!!!!!!!!!!!!!!!! من(کژدم) نمیتوانم بفهمم که این «ذلیل مُرده ها» حتیّ در کشورهایِ دموکراتیک؟؟؟!!!! نیز «وا» می دهند و دهانشان؛ با اجازهٔ خودشان «گاییده» می شود؟؟!!!! آیا داستانِ عجیبی نیست که یک «بَر انداز» حتّی خایهٔ رویارویی با یک عدّهٔ معدود در لندن را نیز نداشته باشد و ادّعایِ بسیار بزرگ و «کون پاره کُن»ی مانندِ بر اندازی داشته باشد؟ من به آنهایی که «مضروب» شده اند؛ میگویم: «بروید به کُسِ نَنهٔ تان بخندید» اگر نَشد؛ بروید به «کیرِ امام حُسین و «علی کونی یا کُسِ فاطمه و زینب بخندید. مگر میتوان «بر انداز» بود و شهامتِ «رویا رویی» نداشت؟؟؟. جمیعاً خاک بر سَرِتان. کژدم

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۹, شنبه

مسئلهٔ ساختگیِ «فلسطین» به چالِشِ وجودی کشیده شد.

زمانی که بنیامین ناتانیاهو بر علیه «حماس» اعلانِ جنگ کرد؛ گفتم که این جنگ به زندگیِ حماس پایان خواهد داد. امّا این جنگ با حذفِ حماس پایان نخواهد یافت و داستانی بسیار طولانی خواهد بود. حماس به خودیِ خود و مانندِ قارچ در یک شبِ بارانی متولّد نَشُد؛ بلکه محصولِ یک رَوَندِ «هوشمندانهٔ محدود» از طرَفِ اسرائیل و «پتانسیلِ اخوان المسلمینی» در ساکنانِ غزّه در سویِ دیگر است. هَدفِ «زایِشِ حماس» در واقع از بین بُردَنِ یک «اتّحادِ عربی» در میانِ ساکنینِ این خِطّه بود که با موفّقیّتِ بسیار بالا انجام شد و این «اِتحادِ پوشالی» را نیز به «جنگِ داخلی» میانِ «عَرب - اوباشان»ی که خود را «فلسطینی» میخوانند کشانید. آنهایی که عاشِقِ «این سناریو» هستند و فکر میکنند که حماس نتیجهٔ فسادِ ساختاری شده در به اصطلاح «دولتِ خود گردان» می باشد؛ در زمینِ اسرائیل بازی میکنند؛ زیرا هیچ ساختاری سازمان یافته در این «زیست محیط» را نمیتوان پیدا کرد که ریشه در «خونریزی و فساد» نداشته باشد. اکنون «اسرائیل» به این نتیچه رسیده است که زدودَنِ حماس؛ نخستین گام برایِ زدودَنِ رژیمِ «تشیّعِ شنیعهٔ حاکم بر ایران» است و چه بسا همهٔ آن اطّلاعاتِ زندهٔ مربوط به احتمالِ نَسل کُشیِ ۷ اُکتبر؛ نه به خاطِرِ سهل انگاریِ اطّلاعاتی؛ بلکه برای «کوچه دادن» به حماس بوده است تا «کوچهٔ دیگری» باز کنند و رژیمِ کثیفِ شیعی را به میدان کشانیده و در بخشهایِ دیگرِ سناریو؛ به شدّت تضعیف کنند تا سرنگون شود. اینکه رژیمِ شیعی سرنگون شود؛ به خودیِ خود برایِ من (کژدم) هیچ ارزشی ندارد؛ بلکه آنچه که مهمّ است؛ «جایگزینیِ هوشمندانه» است؛ و گَرنَه همهٔ «اپوزیسیون چی ها» با تمامیِ اختلافاتِ احمقانه ای که با یکدیگر دارند؛ خواهند گفت که: «آرمانِ ما پیروز شد» در حالی که همهٔ این آرمانهایِ سخیف؛ از یک «مستراح» تغذیه میشوند. منتظرِ دیدگاههایِ هوشمندانهٔ شما هستم. پیروز و پاینده باشید کژدم

۱۴۰۲ آذر ۱۹, یکشنبه

سال ۲۰۲۵ آغازِ سرنگونیِ حتمیِ رژیمِ شیعی است

مهمّ نیست که در سالِ ۲۰۲۴ چه حزبی در آمریکا پیروز شود. مردمِ ایران باید به صورتی آگاهانه در این رَوَند شرکت کنند. زیرا سرنگونیِ رژیمِ شیعی فقط گذشتن از یک «مانع» است و آنچه که پس از آن اهمیّت دارد؛ «ساختنِ ایرانِ نوین» است. آمادهٔ نبَرد و پیروز باشید. کژدم

۱۴۰۲ مهر ۲۰, پنجشنبه

جنگ اسرائیل علیه حماس

این عنوان را انتخاب کردم تا بتوانیم خودمان را در کفّهٔ ترازو بگذاریم تا ببینیم که پس از اینهمه سال خواندن و شنیدن و مطالعه ؛ وزنمان چقدر است؟ تا کجاها را میتوانیم ببینیم؟ عُمق و گسترهٔ دیدِمان را بسنجیم. بگذارید از آغاز تا پایان را و همهٔ پارامترها را تا جایی که میتوانیم به رویِ کاغذ آورده و نقشِ تَک تَکِ پارامترها و همچنین مجموعه هایِ کوچک و بزرگِ پارامترها را توضیح دهیم. بقیّه را به خوانندگان می سپارم . کژدم

۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

نامه به آن ۳۲ قرمساق

«شازده شومبولِ دیّوس» میخواست این فکر را القاء کُند که «یهودیها» دوستِ ایران هستند و اگر سبیلِ دولتِ اسرائیل را چرب کُنی؛ کار تمام است و حتماً «شاهنشاهِ بنی هاشم نشان» خواهد شد. در ذهنِ سخیفِ این «بی شرف» مردمِ ایران نیز فقط برایِ «مینی ژوپ» قیام کرده اند وهمگی با تئوریِ «هر نفر یک رأی» به سادگی فریب میخورند. زَنَک دیپلماتهایِ غربی را بارها دیدیم که وقتی به ایران می آمدند؛ «لّچَک» سر میکردند. شازده دیّوس نیز «لَچَکِ یهودی» بر سر گذاشت و در برابرِ آنچه که «دیوارِ نُدبه» خوانده میشود و چیزی شبیهِ همین «گورهایِ شفادهنده» و «چاهِ جمکران» است؛ اظهارِ نُدبه فرمود و «داستانِ ساختگیِ اِستر خانم» را نیز جامهٔ «رسمیّت» پوشانید و آن ۳۲ قرمساق را به این فکر واداشت که «جنبشِ ملّی ایران» چنان ضعیف است که حاضر است به «غرب و اسرائیل» کون بدهد. آن «۳۲ قرمساق» آنقدر احمق هستند که نمی فهمند که خودشان و هوادارانِ احمقِ و «مذهبی شان» شاید حدّ اکثر چند ۱۰ هزار نفر باشند که به «کونِ ناتانیاهو» چسبیده اند تا به «خدمتِ سربازی» نروند زیرا اکثرشان را «خاخام ها» و «ربای ها» (بخوانید انگلهایِ یهودی) تشکیل میدهند و در کمتر از ۴ ماه که با «وصله پینه کردن» در «کِنسِت» صندلی گرفته اند؛ مانندِ «شمپانزه نژادِ دیّوس» خواهند توانست یا یهودیها را قتل عام کنند و یا «آذربایجانِ جنوبی» بسازند. اکنون گفته میشود که ۲۵ نفر از این قُرمساقها امضایِ خود را پَس گرفته اند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! پّرسش هر ایرانی که میخواهد ایران را از دستِ «دیّوسهایِ بنی هاشمی» پَس بگیرد؛ این است که: گیرم که امضایتان را پس گرفتید (از بابِ تقیّه)...... آیا «حرفِ دِلتان» را نیز میتوانید پس بگیرید؟ آنقدر احمق هستید که «حرفِ دِلهایتان» را با یک نامهٔ «احمقانه» و «کیری» «لُو» دادید. کژدم

۱۴۰۲ فروردین ۳, پنجشنبه

سناریویِ باز کردنِ دَروازه ها برایِ فرارِ دشمن توسّط «ستونِ پنجم»یها

حتماً با رشتهٔ دانشگاهی که «Media» (رسانه) خوانده میشود آشنایی دارید. در این رشتهٔ دانشگاهی؛ ارزشِ «بازیگری» بر بسیاری از تواناییهایِ دیگر می چَربَد. گوینده هایِ رادیو و تلویزیون که «بازیگرانِ بهتری» هستند؛ نیازی به «سازماندهیِ خبری و تحلیلی» ندارند. زیرا این بخش را گروههایِ دیگری از «رسانه» برایشان تهیّه میکنند. البتّه در آمریکا این بازیگران گروههایِ ویژهٔ خودشان را دارند و «گوینده - بازیگر» خودش دارایِ استعدادهایی فراتر از «بازیگری» نیز میباشد. در ویدیویِ زیرین به این ظاهراً «مناظره» به دقّت گوش دهید: https://tinyurl.com/2p89dc7x مُحسن سازگارا یکی از چهره هایِ بسیار مشهورِ «فریب» است و اکنون در حوزه ای که وظیفه اَش «سفید شوییِ اوباشانِ سپاه و بسیج» است مشغولِ کار است. البتّه این شخص عضوِ «شورایِ خودخواندهٔ گذار» نیز میباشد که بخشی پنهان از آنچه که خود را «تدوین کنندگانِ منشورِ مهسا» مینامند میباشد. در این ویدیو میبینید که آن خانمی که یک ماهِ پیش با شور و شوقِ انقلابی در اُتاقِ خبر و گزارش مانندِ «خرگوش» اینطرف و آن طرف می دَوید؛ اکنون «مثلِ ماستِ وارفته» نشسته است و فقط «بله... بله» میگوید. در اینکه «ایران اینترنشنال» اخبارِ «جنبشِ ملّی مهسا» را بیش از همهٔ رسانه هایِ دیگر منتشر میکرد؛ حرفی نیست.امّا اگر «اوباشانِ رژیمِ شیعی» فکر میکنند که این رسانه تبدیل به «سِلِبریتیِ موردِ اعتمادِ مردم» شده است و حالا میتوانند با «ساخت و پاخت» با اربابانِ این رسانه میتوانند هر مزخرفی را به خوردِ مردم بدهند؛.... باید بگویم: کور خوانده اند. زیرا «چشمهایِ تیزبینی» در میانِ مردم وجود دارند که میتوانند «مو» را از لایِ مماستِ سیاه» نیز بیرون بکشند؛ چه رَسَد به «ماستِ سفید». https://www.youtube.com/watch?v=z8raAQGyMoQ در این ویدیو می بینید که شخصی به نامِ «علیجانی» نیز به این «گزارشِ محرمانه» استناد می کُند و «ریزِش» را امری کاملاً طبیعی دانسته؛ امّا حدّ آنرا «غیرِ قابلِ انتظار» می دانَد. امّا خروجیِ هر ۲ ویدیو یک چیز است: بیایید به اوباشانِ رژیم «امان نامه» بدهیم و آیندهٔ این اوباشان و «جنده ها و توله هایشان» را تضمین کنیم تا «بادا بادا مبارک بادا» بشود. در اینجا باید به واقعی بودنِ «اسنادِ محرمانه» به شدّت مشکوک شد. زیرا اگر «اسلام» کثیف است؛.... «تشیّعِ شنیعه» هزاران بار کثیف تر است و این اسناد همگی ساخته و پرداخته شده برایِ نجاتِ جانِ دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی پس از «سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی» تدوین شده و برایِ «مهندسیِ فکری» مردم ساخته و پرداخته شده اند و سناریویِ اصلی و پُشتِ پرده این است: «تا جایی که امکان دارد؛ می کُشیم و غارت می کُنیم» و سپی اگر توانستیم «فرار» میکنیم و یا با صحنه سازیهایِ دروغین خودمان را به «موش مُردگی» می زنیم تا به زندگیِ کثیفِ «جنده ها و توله هایمان» ادامه دهیم. دَیّوسهایی مانندِ «سازگارا» به جایِ اینکه به دُرُستی بگویند که «سپاهِ پاچاهارداران» نه تنها کثیفترین نیرویِ سازمانیافتهٔ سرکوب هستند ؛ بلکه از بخشهایِ گوناگونی که حتّی در دایر کردنِ «روسپی خانه ها»؛ «صادراتِ دخترانِ ایرانی» برایِ روسپی گری و «خرید و فروش و تولیدِ موادّ مخدّدر» به شکلی «سازمان یافته» استفاده میکنند؛.... میگوید که «سپاه سازمانیافته نیست»... عدّه ای به این و یا آن کار مشغولند. به نظرِ من (کژدم) این اسنادِ ظاهراً محرمانه؛ جعلی هستند و برایِ مهندسیِ فکری تدوین شده اند و تنها راهی که برایِ «دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی و ارتشی و اطّلاعاتی» مانده است اینکه یا تا آخرین نفر «حتّی توله ها و جنده هایشان» بجنگند و بمیرند و یا اینکه برایِ نجاتِ جانِ کثیفشان «سرهایِ فرماندهانشان» را بیاورند. راهِ واقعی برایِ مقابله با این «ترفندها و سناریو سازی ها» این است که «مردم» باید این اوباشان را شناسایی کرده و در دورانِ «بحران و خلأ قدرت» (تقریباً ۲ تا ۳ ساله) همهٔ این اوباشان را «قتل عام» کنند و همه باید چشمهایشان را بر این «قتل عامهایِ انتقامی» بپوشند. این روسپی زادگان باید به دستِ مردم کشته شوند و گرنه با این موجوداتی که من(کژدم) در اردوگاهِ موسوم به «اپوزیسیون» می بینم؛ عناصرِ «ستونِ پنجمی» بسیار بیشتر از «مخالفین» هستند. کژدم

۱۴۰۱ اسفند ۲۱, یکشنبه

نگاهی به توافق روابط دیپلماتیک میان عربستانِ سعودی و رژیمِ شیعی حاکم بر ایران

چند ماهِ پیش «ژی جین کونفوسیوس» نامِ «خلیج فارس» و مالکیّتِ جزایرِ ۳ گانه را زیرِ سوأل بُرد و در کنارِ ادّعایِ «اتّحادیهٔ عرب» ایستاد. ٰ. رژیمِ شیعی که از همه طرف تحتِ محاصره قرار دارد؛ به خاطرِ ناتوانی در پاسخگویی مجبور شد به «اراجیف بافی» روی آوَرده و موضوع را «ناچیز» جلوه دهد. امّا توافقِ کنونی به دستورِ «ژی جین کونفوسیوس» نشان میدهد که این مسئله آنچنان نیز «ناچیز» نبوده است و «چین» منتظر و در کمین نشسته بود تا «مشکلِ انرژی» خود را حلّ کند. این نخستین «تَرَک» در ادّعایِ «هلالِ شیعی» است. «اوباشِ فرزانه» اکنون حاضر شده است تا با «معاویه» بیعت کند و همهٔ کُس شعرهایش را «غورت» دهد. امّا «بیعت با معاویه» مشکلاتِ رژیمِ شیعی را حلّ نخواهد کرد. زیرا دُشمنِ اصلیِ رژیمِ کثیفِ شیعی «مردم ایران» هستند و با بی شرافتیهایِ ساخته و پرداختهٔ «تفکّر متعفّن شیعی» مانند «حملهٔ شیمیایی به دانش آموزان و دانشجویانِ دختر»؛ نه تنها دشمنیِ مردم از بین نخواهد رفت؛ بلکه «کینه و نفرتِ مردم» نسبت به «کثافاتِ شیعی» و این رژیمِ کثیف و اوباشانَش بیشتر خواهد شد و چه بسا آرزویِ کژدم (ما به شیعیانِ شنیعه یک قتل عام بدهکاریم) در آینده بر آورده شود. شاید برخی از اوباشانِ حاکم بر ایران فکر کنند که میتوانند «بازیهایِ برجام» را با «ژی جین کونفوسیوس» نیز تکرار کنند؛ امّا واقعیّت این است که «بازیهایِ برجامی» با حمایتهایِ چین و روسیه امکان پذیر می شد. امّا احمقهایِ «حزبلبلی» همچنان فکر میکنند که «بازی سازانِ ماهِری هستند». در حالی که در دورهٔ «امام حسین اوباما»؛ روسها و چینیها با او همراه شدند و رژیم شیعی نتوانست از پروژهٔ «گُه خوری» و «پروژهٔ امام حسنِ بنفش» چشم بپوشد (نرمش قهرمانانه). لذا این رژیم به هیچ وجه نمیتواند در این رابطه به «بازیهایِ کِشدار» روی بیاورد و احتمالاً «اوباش شمخانی» را در پِکن متقاعد کرده اند که یا «کون می دهید» و یا اینکه «کونِ همهٔ تان میگذاریم» (جزایر ۳ گانه و قطعِ حمایت) لذا به بچّه کونیهایِ «حزبلبلی» هشدار می دَهم که هرگز فکر نکنند که «قرمساقِ فرزانه» شعبده بازیِ عجیب و غریبِ دیگری کرده است و بسیار باهوش و «فرزانه» است. بلکه باید فکر کنند که: «اوباشِ فرزانه» یک «کون دهنده» است. مانندِ «امامِ سوّمشان» که در کربلا حاضر بود به همه «کون بدهد» تا زنده بماند. لذا باید بدانند که همین چند سانتریفوژی را که نیز ساخته اند؛ مدیونِ «کوچه دادنها» و حمایتهایِ چین و روسیه هستند. زیرا از همان آغاز و اساساً مسئلهٔ مسلَّح کردنِ ۴ نقطهٔ بحران (کثافتستان - کرهٔ شمالی- لیبی- رژیمِ شیعی) یک پروژهٔ چینی بود که در نوشتارهایِ قدیمی این پروژه را توضیح داده ام. نتیجه اینکه: «قرمساقِ فرزانه» و همهٔ اوباشانِ اطرافَش میدانند که اگر به «ارباب» «نَه» بگویند؛ همهٔ بافته هایشان یک ماهه پنبه میشود و به این دلیلِ ساده که رژیمِ احمقهایِ «شیعیانِ جعفر کذّابی» همهٔ تخم مرغهایشان را در سبدهای «روسیه و چین» گذاشته اند؛ با یک «چرخِشِ قَلَم» همهٔ آنچه را که «دستاوردهایِ مشَعشَع» مینامند را در کمتر از یک ماه از دست میدهند. مسئله فقط ذلّتِ رژیمِ شیعی نیست؛ بلکه مسئلهٔ اصلی وجودِ ۲ نوع از کشورها هستند: ۱- کشورهایِ قدرتمند. ۲- کشور مستراح ها. دوستی میانِ «کشور مستراح ها» و «کشورهایِ قدرتمند» تنها «دوستیِ یکطَرَفه» است. به این معنی که وقتی آمریکا فارغ از اینکه چه حزبی و کدامین طیفها از احزاب آن کشور را اداره میکنند؛ میگوید که «عربستان متّحدِ ما است» و یا «ایران متّحدِ ما است»؛ این «دوستی و اتّحاد» همیشه یک «جادّهٔ یک طرفه» است. یعنی اینکه آمریکا و یا روسیه و یا چین و اسرائیل و فرانسه و .... از شما میخواهند و دیکته میکنند که «متّحدِ آنها» باشید. امّا خودشان را «متّحدِ مشروطِ شما» میدانند. این «مشروط بودن» حتّی میتواند با معادلهٔ «بازیهایِ انتخاباتی» درون کشوری؛ موردِ تأثیر قرار گیرد. در واقع هیچ یک از کشورهایِ قدرتمند؛ هرگز «دوستِ شما» نیستند و این شما هستید که باید «دوستِ آنها» باشید. زمانی که اسرائیل میگوید گه: «دستِ دوستی به سویِ همه دراز میکند»؛ منظورش این نیست که میخواهد «دوستِ شما بشود» بلکه منظورش این است که: «شما باید دوستِ ما باشید». این مسئله را به روشنی در دورانِ «جورج بوش» و سپس «اوباما» و بعد از آن «ترامپ» دیدید که در حالی که عربستان را «متّحد» میخواندند؛ میخواستند زیر و رویَش کنند و ریشهٔ مماشاتشان با رژیمِ شیعی نیز در همین نکته نهفته بود. زیرا رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران را با اینکه «دشمن» خطاب میکردند؛ امّا این رژیم را «دوستِ واقعیِ خود» برای ویران کردنِ ساختارهایِ موجود در خاورمیانه میدانستند. به همین دلیل است که هیچ یک از انتظاراتِ احمقانه از «اوباما» و «ترامپ» برآورده نشد. نتیجهٔ نهایی اینکه: هم مردمِ ایران و هم رژیمِ شیعی و نیز اپوزیسیون؛ همچنان به طورِ احمقانه ای دَر به دَر به دنبالِ «دوست یابی» هستند. به همین دلیل است که کژدم میگوید: «ما دوستی نداریم» .... «شماها گُرگهایِ زخم خوردهٔ تنها» هستید. به دنبالِ دوستیابی نباشید .... بلکه خود را «تحمیل» کنید. کژدم

۱۴۰۱ آذر ۲۲, سه‌شنبه

شکل گیریِ توفانی برون مرزی بر علیهِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه

از آنچه که در بیرون از مرزهایِ ایران میگذرد؛ چنین بر می آید که توفانی سهمگین بر علیهِ رژیمِ شیعی در حالِ شکل گیری است. این توفان نیروهایِ سرکوبِ رژیم را در هم خواهد کوبید و از نظرِ موقعیّتِ روانیِ جامعهٔ ایران؛ بهترین زمینه برایِ خوشامد گویی مردمِ ایران به این توفان است. بخشی کوچک از نفرتِ فزایندهٔ مردم نسبت به اوباشانِ شیعه مسلکِ حاکم؛ در شکستِ تیمِ فوتبالِ «پوشک پوشِ فرزانه» به نمایش درآمد.این توفان میتواند ورق را به نفعِ مردمِ ایران برگردانیده و به «بن بستِ مبارزاتی» بر علیه رژیم پایان دهد.
در صورتِ ورودِ توفان به درونِ ایران؛ همهٔ مبارزین باید آماده باشند تا انتقامِ همهٔ قتلها و شکنجه ها و تجاوزها را از اوباشانِ رژیم بگیرند. آن دسته از «پُفیوزها»یی که خود را «اپوزیسیونچی» مینامند؛ با دیدنِ فورانِ خشمِ مردم؛ «عَر عَرِ حقوقِ بشری» برایِ نجاتِ اوباشانِ رژیمِ شیعی براه خواهند انداخت.
مردم باید گوشهایِ خود را بر رویِ این «عَر عَرهایِ حقوقِ بشری» ببندند و تا جایی که میتوانند؛ همهٔ اوباشانِ رژیم را به سزایِ خیانتهای و جنایتهایشان برسانند. در چنین شرایطی هرگونه جلوگیری از «فورانِ خشم و انتقامِ ملّی»؛ امری خائنانه خواهد بود.
مردمِ ایران یک «قتلِ عام» به این بی شرفهایِ صفوی مسلک بدهکارند.

کژدم

۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

خاکِسترِ یأس و فصلِ شکار

 اگر پنجرهٔ خوشبینی را باز نگهداریم و امیدوار باشیم که مبارزان در حالِ تحلیلِ شیوه هایِ مبارزاتی و جمعبندیِ نتایجِ حاصل از مبارزاتِ خویش در این ۶۰ روزِ اخیر هستند؛ باید نتایجِ این تحلیلها و جمعبندیها حدّ اکثر تا ۲۰ روزِ آینده خود را در پیگیریِ مبارزات در اشکالی نوین و مؤثّر نشان دهند. امّا پس از بازهٔ زمانیِ ۲۰ روزه؛ اگر حرکتی نوین و از جنسی دیگر مشاهده نشود؛ باید گفت که «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی»؛ باشکستنِ نخستین موزاییک (کردستان) به پیروزی رسیده است و «پنجرهٔ خوشبینی» بسته میشود و باید شاهدِ فصلِ باریدنِ «خاکسترِ یأس» بر روحیهٔ مبارزان و آغازِ «فصلِ شکار» برایِ رژیمِ شیعی باشیم.

با اینکه جنبِشِ ملّی در مقایسه با جنبشهایِ پیشین و درهمین مدّتِ کوتاه دستاوردهای زیادی داشته است؛ امّا این دستاوردها بسیار سبک وزن تر از آن هستند که بتوانند رژیم را حتّی از جایِ خود تکان بدهند؛ چه رسد به اینکه رژیم را سرنگون کنند.
زمانی که «هیجان» بر «اندیشیدن» غلبه میکند؛ دیگر «راه» از «چاه» تشخیش داده نمی شود. زمانی که گفته میشود: «خیابان را فتح کرده ایم؛ پس در خیابان بمانیم و از خیابان  دفاع کنیم».... هیچکس از خود نمی پرسد که: «مگر حکومت خیابان است که زیرِ پایِ ما لِه بِشود؟»؛ «مگر خیابان است که ثروتهایِ ملّی را به تاراج می بَرَد؟»؛ «مگر خیابان است که ما را سرکوب میکند؟»........
«خیابان» هیچیک از این کارها را نمی کند؛ بلکه حکومت و نیروهایِ سرکوب هستند که همهٔ اینکارها را میکنند.
امّا پاسخ داده میشود که: «خیابان میدانِ اصلیِ جنگ با حکومت است و به همین خاطر باید در خیابان بمانیم و بجنگیم.».
فرض کنیم که خیابان میدانِ جنگ است. ظاهرِ امر نیز اینرا نشان میدهد؛ پیش از حملهٔ متمرکزِ رژیم به کُردستان؛ هر روزه ۱۰ ها ویدیو از جنگ و گریزهایِ خیابانی منتشر می شدند. در این جنگ و گریزها فقط مردم هستند که تلفاتِ سنگینی میدهند. بیش از ۱۷ هزار نفر اسیر و هزاران زخمیِ گُمنام و بسیار بیشتر از ۵۰۰ جانباخته؛ آمارِ خوبی نیستند. هنوز نمیدانیم که چه تعداد از اسیران را زیرِ شکنجه به قتل رسانده و پیکرهایشان را سربه نیست کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که به چه تعداد از اسیران تجاوز جنسی کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که چه تعدادی از مبارزان زخمهایِ لاعلاج برداشته اند؟ اگر به آمارِ تلفاتِ دشمن نگاهی بیندازیم؛ بیش از ۱۰۰۰ بار کمتر است. با «موجِ انسانی»؛ آنهم به اشکالِ کنونی که امواجِ انسانیِ آن هنوز «دلیریِ کُشتن» ندارند نمیتوان حتّی در افقهایِ دور نیز نشانه ای از پیروزی دید. لذا در «خیابان» چیزی به جز «تحمّلِ سرکوب» نمانده است. تکرارِ این وضعیّت بسیار شبیه به شیوهٔ رهبریِ «گاندی» در هندوستان است که نه تنها تلفاتِ سنگینی بر مردمِ هندوستان تحمیل کرد؛ بلکه جنبشِ استقلال طلبی را سالیانِ سال معطّل نموده و به دشمن فرصتهایِ بزرگی برای ویرانیِ هر چه بیشترِ هندوستان را داد. 
احزابِ فرسودهٔ سُنّتی که به جز «پوستهٔ خالی»؛ چیزی از آنها باقی نمانده است؛ همگی فقط به یاوه سرایی هایِ جامعه شناسانه  و یا بازگوییِ گزینشی و تفسیریِ قصّه هایِ دورانِ انقلابِ مشروطیّت و دورانِ سلسلهٔ پهلوی مشغولند و آنچه که بر رویِ زمین مانده است «تاکتیکهایِ مناسبِ مِیدانی برایِ سرنگونیِ رژیم در این روزها» است.
انکارِ ارزشِ «حضور در خیابان» همانقدر احمقانه است که بگوییم: «حضور در خیابان» تنها راهِ مبارزه است.
حضور در خیابان؛ زمینهٔ مبارزاتِ ترکیبی را فراهم می سازد. زیرا نیروهایِ سرکوب را مشغول میکند و دستِ نیروهای مبارزی را که آمادگی فرود آوردنِ ضرباتِ سنگینِ اقتصادی و نظامی به رژیم را دارند(اشباح) را باز میکند.
این دو نیرو (حضور در خیابان و اشباح) مکمّل یکدیگرند و نیروهایِ سرکوبِ رژیم را به سراسیمگی و در نتیجه به اشتباه و دادنِ تلفاتِ سنگین وادار خواهند کرد.
ویدیوهایی که از ۳ آذر منتشر شده اند؛ به وضوح «سَردیِ خیابان» را نشان میدهند و حتّی شعارِ «بی غیرتها نشستن» سر داده میشود. شعاری که در این ۷۰ روزِ اخیر جایی نداشت و هرگز داده و شنیده نمی شد.
اگر نبردهایِ ترکیبی به اجرا در نیایند و تلفاتِ جانی و اقتصادیِ رژیم را بالا نبرند؛ «فصلِ شکار» در کمین است.
اکنون نیروهایِ رژیم سخت مشغولِ سرکوبهایِ خیابانی و پراکنده هستند  و حاکمیّت نیز نمیداند که فردا چه خبر خواهد شد؟ امّا فروکشِ مبارزات؛ برایِ رژیم وقتِ استراحت و «بازجویی از اسیران» را فراهم خواهد آورد و «فصلِ شکارِ مبارزان» آغاز خواهد شد.
از «شارلاتان»هایی که میخواهند حرکتهایِ مجامعِ بین المللی را بزرگنمایی کنند؛ به شدّت دوری کنید. زیرا این موجوداتِ سخیف از هر وسیله ای که هزینه ای برایشان ندارد؛ استفادهٔ ابزاری خواهند کرد تا بتوانند بگویند «فیل در خانه است.... من اینجا هستم.... چرا فیل را = مرا نمیبینید؟».
اگر تشکیلِ «هیاتِ حقیقت یاب» ارزشی واقعی داشت؛ مطمئن باشید که «اُلاغ شولتس» و «رابرت خایه مالی» و «شازده شومبولِ شورشیِ بنی هاشمی» خودشان را اینهمه «جِر» نمیدادند. تنها ارزشی که این «تشکّلِ بی خاصیّت» دارد؛ دادنِ امیدهاي دروغینِ مجّانی و قهرمانسازیِ مجّانی از وجودهای کثیفِ خودشان است.
حتّی عَلَم کردنِ نامِ «هیاّتِ حقیقت یاب» نشان از حواله به حپروت کردنِ مسئلهٔ سرکوبهایِ وحشیانهٔ رژیم شیعی است.
چنین هیأتهایی بارها تشکیل شده و هرگز راه به جایی نبرده اند. زیرا نامِ «هیاتِ حقیقت یاب» به خودیِ خود نشانگرِ آن است که میخواهد بگوید: «ما نمیدانیم که آیا مبارزین دروغ میگویند و یا رژیمِ شیعی؟» و این امر کمالِ بی شرمی است. زیرا میخواهند همچنان رشتهٔ باریکی را برایِ «دوستیهایِ دوباره بارژیمِ شیعی» را حفظ کنند. 
پرسش این است که چه چیزی به این اوباشان اجازه میدهد تا چنین هیأتی را یک حرکت در دفاع از مردمِ ایران جا بزنند؟... پاسخ بسیار روشن است. زیرا «جنبشِ ملّی» هنوز از «خیابان و فقط خیابان» دِل نکنده است و اگر همینگونه بماند؛ فروکِش کردن و شکست و بارشِ خاکسترِ یأس و آغازِ فصلِ شکار حتمی است.

کژدم