«هر آنکه با طرح و برنامه وارد نبرد شود؛ امکانِ پیروز شدن را دارد؛ امّا آنکه در میانهٔ نبرد به دنبال پیروزی بگردد حتماً شکست خواهد خورد»
گُهربار «سان زو»
انجمنهای «پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در درون میهن؛ از هم اکنون باید آماده باشند که در صورت عملی شدن حملهٔ نظامی به ایران؛ انجمنهای محلی دفاع غیر نظامی را تشکیل دهند و امر مهم کنترل بحران در شرایط جنگی را به عهده گیرند.
«هر آنکه با طرح و برنامه وارد نبرد شود؛ امکانِ پیروز شدن را دارد؛ امّا آنکه در میانهٔ نبرد به دنبال پیروزی بگردد حتماً شکست خواهد خورد»
گُهربار «سان زو»
با اینکه جنبش ملّی مهسا (زن زندگی آزادی) با جرقّهٔ قتل حکومتی بانو مهسا امینی برای انتقام از جنبش مدنیِ مبارزه با «حجابِ اجباری» توسّط رژیمِ کثیفِ شیعی آغاز شد؛ امّا به سرعت به جنبشی سیاسی تبدیل گردید. امّا این جنبش به خاطرِ عدمِ «رهبریِ مِیدانی» در حدّ «تظاهراتِ خیابانی بدونِ داشتنِ اهدافِ فیزیکی»؛ ماهها درجا زد و من آن را «ولگردی هایِ خیابانی» نامیدم. امّا کسانی که میخواستند این جنبش را مصادره کنند؛ نامی فریب دهنده بر آن گذاشته و آن را «تسخیرِ خیابانها» نامیدند و از مردم خواستند که «در خیابان بمانید» و دیدیم که نتیجه چه شد؟ دادنِ شعارهایِ تُندِ سیاسی؛ با اینکه گامِ بزرگی در عرصهٔ «فرهنگِ سیاسی» در سطحِ ملّی بود و من (کژدم) نخستین کسی بودم که گفتم: «این جنبش یک جنبشِ ملّی است»؛ امّا «درجا زدن» و عدمِ ارتقاء جنبش به سطحی بالاتر و تکراری و بی اثر بودنِ جنبش در عرصهٔ «مِیدانی»؛ به سکوتِ ناگهانی انجامید. همان زمان نیز که خیلی ها منتظر بودند که فردایِ آن روز نیز این جنبش ادامه یابَد؛ من گفتم: «انقلاب مُرد؛ انقلابی دیگر باید» و سپس گفتم: «شاید با مردمانی دیگر؛ در زمانی دیگر و ایرانی ویرانتر».
اکنون آن زمان فرا رسیده است؛ مردم «دِگر گشته اند» و ایران بسیار ویرانتر شده است و حاکمیّتِ ننگینِ «انگلهایِ صفوی مسلک» مانندِ «بند باز» بر رویِ ریسمانی باریک حرکت میکند و با یک جنبشِ فراگیرِ ملّی سرنگون خواهد شد.
من(کژدم) مانندِ آقایِ «مراد ویسی» و «امید نادان» ؛ ستون نویس نیستم و هر روزه برنامه هایی که تکرارِ سخنانِ دیروز و پریروز و ماههای گذشته هستند را هر روزه تکرار نمیکنم و این «تکرار گویی» را به برنامهٔ روزانه تبدیل نمی کنم تا خود را «پیرِ دانا» معرّفی کنم تا پس از آن بگویم که: (حالا که دیدید حرفهایم در رابطه با «غزّه» و «لبنان» درست بود؛ پس به من ایمان بیاورید و «کُلّی گوییها» و آسمان ریسمان بافی هایِ مرا در رابطه با دموکراسی و حزب بازی و .... به عنوانِ «نوشدارو» بپذیرید.). من در سالِ ۱۴۰۲ فقط یک جمله گفتم که مجموعهٔ همهٔ این تفسیرهایِ تکراری و درازگوییها را در خود داشت؛ بدونِ اینکه هر روزه بیایم و بگویم که «دیدید که چه شد؟.... من همه را دیروز گفته بودم».
https://kajdoum1.blogspot.com/2023/12/blog-post.html
اکنون زمانِ «درازگویی» و ادّعاهایِ «پیامبر گونه بودن» و اینکه «من خیلی می فهمم .... ما پیش بینی کرده بودیم» گذشته است......
اکنون زمانِ ارائهٔ طرح و یا طرحهای مِیدانی برای سازماندهی مِیدانی برای «کار آمد ساختنِ جنبش ملّی» و به پیروز رسانیدنِ انقلاب فرا رسیده است.
امّا پیش از آغاز؛ باید ۲ مسئلهٔ مهمّ را گوشزد کنم و پیشنهاد کنم که از هرگونه شعارهای مبتنی بر «قبیله» و «عشیره» و قوم گرایانه به شدّت پرهیز کنید و از فرهنگِ کثیفِ «پان ایرانیستی» و کثافتکاریهایِ فرهنگِ تفرقه اندازانهٔ «کمونیستها» که بر طبلِ «قوم گرایی» کوبیدند و نامِ «خلقهایِ تحتِ ستم» را آفریده و عَلم کردند؛ به شدّت بپرهیزید. پس از فروپاشیِ اتّحاد جماهیر شوروی دیدیم که «روسها» چه بلایی بر سرِ «جمهوریهایِ قومی» آورده بودند. و هنوز هم که هنوز است؛ این جمهوریها در «عقب ماندگیِِ جهانِ سوّمی» زندگی میکنند. «قوم گرایی» و «نژاد گرایی»؛ طبلهایِ توخالیِ بسیار بزرگی هستند که هر چه بر آنها بکوبی؛ صدایی بسیار بلندتر ایجاد میکنند و نتیجه ای به جز تفرقه و جنگهایِ بی پایان و خون و ویرانی و ارثیه ای به جز «خونخواهی و انتقام و عقب ماندگی»؛ برایِ آیندگان به جای نمی گذارند. نامِ مکانِ جغرافیایی گربه نشانی که در آن زندگی میکنید؛ «کشور آریایی» نیست؛ حتّی «ایران» نیست؛ بلکه «سرزمینِ ایران» (مردم + زمین) است. باید این شعارِ دروغین را که «ما آریایی هستیم» را در زباله دان بریزید. این تخمِ لقّ را حزبِ «سومکا» بر زبانها انداخت و سپس «پان ایرانیستهایِ خائن» بر طبلِ «آریایی بازی» کوبیدند و آنرا با «تشیّع صفوی» آمیختند تا به قولِ خودشان یک «ملّت با دینی واحد» را تولید کنند. بنیانگذارانِ «سومکا» موجوداتی سرسپردهٔ «آلمان نازی» بودند و «پان ایرانیستها» به رهبری دیّوسی به نامِ «محسن پزشکپور» نخستین خائنین به «محمّد رضا پهلوی» شدند و «حسین فردوست» نیز با همان عقایدِ «پان ایرانیستی» به خدمتِ «خمینی دیّوس» در آمد و نمونهٔ آخرش نیز در چند سالِ پیش چهرهٔ کوروش بزرگ را با «فوتوشاپ» بر چهرهٔ «خامنه ای قرمساق» تطبیق دادند. امّا اکنون پان ایرانیستها به دو فرقه تقسیم شده اند؛ دار و دستهٔ «امید نادان» و دار و دسته ای دیگر که همچنان اصرار دارند از «کیرِ خامنه ای» شیر بنوشند. دار و دسته هایِ دیگری نیز مانندِ «حزب دموکرات کردستان» و «کومه له» هستند که بر طبلِ قوم گرایی میکوبند و «پان تُرکها» نیز که احمقانه دیگران را «توله سگهایِ کوروش» می نامند. همهٔ این دار و دسته ها با اینکه ظاهراً دشمنانِ قسم خوردهٔ یکدیگرند؛ امّا دست در دستِ یکدیگر «تیشه بر ریشهٔ زندگی مردم ایران» میزنند.
اگر بتوانید از این «دار و دسته ها» فریب نخورید؛ گامِ بزرگی برایِ «نجاتِ سرزمینِ ایران» و آیندهٔ خود و فرزندانتان بر داشته اید.
مسئلهٔ دوّم؛ مسئلهٔ اوباشانِ عراقی و لبنانی و سوری و حوثی و افغانی و آفریقایی تبار هستند که به وسیلهٔ رژیمِ کثیفِ شیعی به «سرزمینِ ایران» «واردات» شده اند تا بتوانند از آنها برایِ سرکوب مردم ایران استفاده کنند. این اوباشان در صورتِ شرکت در سرکوبِ مردمِ ایران؛ باید به شدّت و بسیار بی رحمانه سرکوب شوند. و باید به آنها به شدّت هشدار داده شود. باید به آنها گفت که «امروز» فقط «یک روز» است. امّا «فرداها بسیارند».
هشدار به همهٔ مردم ایران:
این روزها آبستنِ جُنبش سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی است. امّا هرگونه اشتباهی در رابطه با آن ۲ مسئلهٔ مهمّی که در بالا ذکر کردم؛ میتواند به جایِ «سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی» به «فروپاشی سرزمین ایران» و جنگهایِ احمقانه و بی حاصل درونی منجر شود.
کژدم
در این مدّتی که نبودم؛ اتّفاقاتی بی نظیر افتاد. «شازده رضا» رهبریِ «دوران گذار» را پذیرفتند؛ امّا «دوره و چگونگی سرنگونی رژیم» را مسکوت گذاشته فرمودند. آذربایجانیها مثلی دارند که میگوید: «حاضرینا شاه دی»؛ یعنی وقتی سفره را انداختند و همهٔ اغذیه و اشربه چیده و حاضر شد؛ ایشان شاهِ میدان هستند. زیرا نوبتِ «آهای...هلوی پوست کنده؛ بِپر تو گلو» فرا می رسد. بقیّه را نیز که میشناسید و دیگر نیازی به تکرار گویی نیست. «شازده رضا» حتّی نتوانست «تبریکِ نوروزی» را بدونِ اینکه از رویِ یک «نوشته» بخواند؛ انجام دهد و جالبتر اینکه این تبریکِ ملوکانه را ۲ روز پیش از تحویل سال از رویِ نوشته خواند؛ تا خدایِ ناکرده به خاطر نصادم روزِ «به درک واصل شدنِ علی سگ کُش» با نوروز دچارِ «گناه کبیره» شده و به پیش او برود.
لذا تنها کسی که به خال زد؛ «ساسی مانکن» بود که مردمِ انقلابی ایران را شدیداً میخواهند رژیمِ شیعی را سرنگون کنند آمّا مانندِ همان «مافنگی» که سیگار میکشید و خمار بود را «دیّوس» خطاب فرمود. (دیّوس چرا نشستی؟... بلند بشو قِر بِدِه)
شاید بهترین «خطابه» ای بود در این مدّت شنیدم.
کژدم
روسپی زاده ای به نامِ «اَکبر بهرمانی»؛ با نقلِ یک «حدیثِ دروغ» (مانندِ همهٔ احادیثِ اسلامی و شیعی)؛ «کونیِ فرزانه» را «ولی فقیه» کرد و همه میدانند که این امر یک «پروژهٔ استراتژیک» بود. پس از آن آنچه که به نامِ «انتخاباتِ مجلِسِ طویلهٔ اسلامی» نامیده شدند؛ همگی به «گا» رفتند.
ماجرایِ خاتمی نیز یک «پروژه» برای سرپوش گذاشتن بر رویِ ماجرایِ «عبدالقدیرخانِ پاکستانی» بود تا بَر سَرِ اوباشانِ حاکم بر اروپا و آمریکا؛ باطرحِ «گفتگویِ تمدّنها» شیره بمالند. امّا ماجرایِ «عبداُلقدیرخان» نیز «لو» رفت.
ماجرایِ «شمپانزه نژاد» نیز پروژه ای بود که بر اُستوانه هایِ «نارضایتیِ مَردم» و انتقالِ «ثِروَتِ ملّی» به «اوباشانِ پاچاهاردار» انجام گرفت. «امام حسنِ روحانی» (صُلحِ امان حسنِ زَنباره و شِکم پرست) نیز پروژه ای دیگر بود تا رژیمِ کثیفِ شیعی را از زیرِ ضَربِ تحریمها بیرون آوَرَد.
«رئیسیِ ۶ کلاس سوادی» نیز براي اظهارِ عَلَنیِ «دستیابی به بُمبِ اتم» بود......
امّا اینبار رژیمِ کثیفِ شیعی نتوانست «جُفت ۶» بیاوَرد.... زیرا این «اُلاغِ بی سواد» به دستِ اسرائیل «جِزغاله» شد؛ و اکنون «پروژهٔ دیّوس پِزشک نیا» را کلید زده و همهٔ «روسپی زاده هایِ پروژهٔ اصلاح طلبی» را به میدان آورده اند تا این «دیّوس» را از درونِ «صندوقهایِ کذاییِ رأی» بیرون آورَند.
اگر پنجرهٔ خوشبینی را باز نگهداریم و امیدوار باشیم که مبارزان در حالِ تحلیلِ شیوه هایِ مبارزاتی و جمعبندیِ نتایجِ حاصل از مبارزاتِ خویش در این ۶۰ روزِ اخیر هستند؛ باید نتایجِ این تحلیلها و جمعبندیها حدّ اکثر تا ۲۰ روزِ آینده خود را در پیگیریِ مبارزات در اشکالی نوین و مؤثّر نشان دهند. امّا پس از بازهٔ زمانیِ ۲۰ روزه؛ اگر حرکتی نوین و از جنسی دیگر مشاهده نشود؛ باید گفت که «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی»؛ باشکستنِ نخستین موزاییک (کردستان) به پیروزی رسیده است و «پنجرهٔ خوشبینی» بسته میشود و باید شاهدِ فصلِ باریدنِ «خاکسترِ یأس» بر روحیهٔ مبارزان و آغازِ «فصلِ شکار» برایِ رژیمِ شیعی باشیم.