۱۴۰۳ تیر ۱۰, یکشنبه

پروژهٔ «دیّوس پزشکیان»

 روسپی زاده ای به نامِ «اَکبر بهرمانی»؛ با نقلِ یک «حدیثِ دروغ» (مانندِ همهٔ احادیثِ اسلامی و شیعی)؛ «کونیِ فرزانه» را «ولی فقیه» کرد و همه میدانند که این امر یک «پروژهٔ استراتژیک» بود. پس از آن آنچه که به نامِ «انتخاباتِ مجلِسِ طویلهٔ اسلامی» نامیده شدند؛ همگی به «گا» رفتند.

ماجرایِ خاتمی نیز یک «پروژه» برای سرپوش گذاشتن بر رویِ ماجرایِ «عبدالقدیرخانِ پاکستانی» بود تا  بَر سَرِ اوباشانِ حاکم بر اروپا و آمریکا؛ باطرحِ «گفتگویِ تمدّنها» شیره بمالند. امّا ماجرایِ «عبداُلقدیرخان» نیز «لو» رفت.

ماجرایِ «شمپانزه نژاد» نیز پروژه ای بود که بر اُستوانه هایِ «نارضایتیِ مَردم» و انتقالِ «ثِروَتِ ملّی» به «اوباشانِ پاچاهاردار» انجام گرفت. «امام حسنِ روحانی» (صُلحِ امان حسنِ زَنباره و شِکم پرست) نیز پروژه ای دیگر بود تا رژیمِ کثیفِ شیعی را از زیرِ ضَربِ تحریمها بیرون آوَرَد.

«رئیسیِ ۶ کلاس سوادی» نیز براي اظهارِ عَلَنیِ «دستیابی به بُمبِ اتم» بود......

امّا اینبار رژیمِ کثیفِ شیعی نتوانست «جُفت ۶» بیاوَرد.... زیرا این «اُلاغِ بی سواد» به دستِ اسرائیل «جِزغاله» شد؛ و اکنون «پروژهٔ  دیّوس پِزشک نیا» را کلید زده و همهٔ «روسپی زاده هایِ پروژهٔ اصلاح طلبی» را به میدان آورده اند تا این «دیّوس» را از درونِ «صندوقهایِ کذاییِ رأی» بیرون آورَند.

اینکه تحلولهایِ همهٔ «تحلولگران» با «تحلولهایِ آگاتا کریستی مَآبانه» که لَحظه به لَحظه تلاش کرده و «پول در آوردند» نیز مانندِ «کیرِ خَر بر پیشانیشان» خواهد نشست. زیرا نَظَرِ «مفعولِ پوشَک پوشِ فرزانه» از همان آغاز «پِزشکیانِ زَن جنده» بوده است و بقیّهٔ آنهایی که «کاندیدا» می نامید؛ برای خروجیِ «پزشکیانِ خائن» طرّاحی شده بود.
امّا خواهید پُرسید که «چرا؟».

دلیل:
 
 «ترامپ در حالِ آمَدَن» است و سربازانَش را خواهد فرستاد تا خواهران  و مادَران و دُختران و زنهایِ لِنگه به لِنگهٔ «حِزبُلبُلی ها» را بدونِ «وازلین» بگایند.

کژدم

۱۴۰۳ تیر ۹, شنبه

از انتخاباتِ حِزبی آمریکا چه می آموزیم؟

 چند ساعتِ پیش شاهدِ مناظرهٔ جو بایدن و ترامپ بودیم. مناظره ای که مردمِ عادی از جُزئیّاتِ مسائلی که در این مناظره مطرح شدند؛ هیچ دَرکی ندارند و به همین دلیل پُرسشها و پاسخها در حدّ «شعار دِهی» و «وعده هایِ مجّانی» می مانند و هیچگونه «سازمانِ حقیقَت یابِ غِیرِ حزبی» نیز وجود ندارد که راست و دروغهایِ کاندیداهایِ حزبی را نشان دهند و  پس از انتخابات؛ مردم باید ۴ سال صبر کنند تا ببینند که چه بَر سَرشان خواهد آمد و آیا تأثیرِ مثبتی در زندگیشان رُخ می دَهد؟ یا نَه؟
بارها گفته ام که تمامیِ فلسفه ای که در پُشتِ «اندیشهٔ دموکراسی» خوابیده است اینکه: «دموکراسی» به مردم اجازه می دَهد تا برایِ «احقاقِ حقوقِ شهروندیِ خود» بدونِ سرکوب شدن؛ مبارزه کنند. امّا مشکِلِ اصلی این است که بخشی از «حقوقِ اساسیِ شهروندی» مانندِ «مالکیّت بر زمین» به عنوانِ یک «اصلِ تغییر ناپذیر» که عدّه ای را به «زمیندار» و عدّه ای دیگر را «بی زمین» تعریف کرده است و بخشِ بُزرگی از اقتصاد را که تأثیری «کُشَنده» بر اقتصاد دارد به عنوانِ «قانونِ» تثبیت کرده است و هیچ دلیلِ قانع کننده ای در پُشتِ این «قانونِ سُنّتی» وجود ندارد. لذا اگر یک شهروندِ «بی زمین» را متّهم به «وطن فروشی» بکنید؛ میتواند بگوید که «وطن چیست؟» چرا در این «وَطَن» عدّه ای «بی وطَن» (بی زمین) هستند؟ مگر زمین را میتوان «تولید» کرد که تا بتوان خود را «مالکِ آن» دانست؟ گویی که بگوییم؛ عدّه ای صاحِبِ «هوا» هستند و آنرا به «قانون» تبدیل کرده و آنهایی که «هوا» ندارند؛ باید آنرا بِخرند و البتّه آزاد هستند که برایِ داشتنِ هوا؛ مانندِ بَرده ها کار کنند تا بتوانند «هوا» بخرند؟؟!! 
قانونِ مالکیّت بر آنچه که توسّط افراد و یا گروههایی از جامعه «تولید» میشوند کاملاً دُرُست است؛ و چرخهٔ اقتصادی بر رویِ همین اصل استوار است و اگر مالکیّت بر «تولید» را لَغو کنیم؛ به همان سَرنوشتی دچار می شویم که در کشورهایِ کمونیستی تجربه شده است و نتیجه ای به جُز «عقب ماندگیِ ملّی» در همهٔ عرصه ها نداشته است.
آیا میتوان زمین را تقسیم کرد و به همه داد تا همگان «زمیندار» شوند؟ البتّه میتوان چنین قانونی را تصویب نمود؛ امّا راهِ حلّ استراتژیک نیست. در ماجرایِ «تقسیمِ اراضی» در انقلابِ سفید دیدیم که ایجادِ «خُرده مالکی» باعِثِ تَرکِ زمینها از طرفِ کشاورزان و هجوم به شهرها شد. در حالی که تجربهٔ موفّقِ «کیبوتص»هایِ اسرائیل در دسترس بود و اگر «مالکیّتِ گروهی» بر «کیبوتص ها» را لغو کنیم؛ منجَر به از میان رفتنِ «کیبوتص» نمیشود.
اگر به همهٔ کشورهایِ غَربی نگاهی بیندازید؛ مسئلهٔ «زمین داری» و «مَسکَن» یک از بزرگترین زاینده هایِ مُشکلاتِ زیستی در میان شهروندان است و آنهایی که «شهروندِ درجه ۲» (بی زمین - بی مَسکَن) هستند؛ بیش از نیمی از درآمدِ خود را به عنوانِ «اجاره بهایِ مَسکن» به «زمینداران» میدهند و هزینه هایِ دیگرِ زندگی این نوع از «شهروندان» در حدّ «فقرِ نهادینه شده» و بسیار آسیب پذیر نگاه میدارد که فرزندانِ آنها نیز در چنین «خانواده هایِ فقیر نگاه داشته شده»؛ ارثیه ای به جُز «نَداری» بدست نمی آورند.
«زمینداری» یکی از مؤثّر ترین موانِعِ «رُشدِ اجتماعی» در تمامیِ عَرصه ها است و با ادامهٔ این «قانونِ واپَس مانده» از تاریخِ دورانِ «برده داری» و «فئودالیسم؛ به جهانِ «سرمایه داری» رسید و بخشی از سرمایه داران؛ با سرمایه گذاری بر رویِ «زمینداری» و «زمین خواری» بخشی بزرگ از سرمایه ها را به «سرمایه داریِ انگلی» سوق دادند و «دموکراسی خواه» نیز هستند؛ زیرا فرقی نمیکند که «ترامپ» و یا «جو بایدن» و یا هَر مادرقحبه ای بر سَرِ کار باشد؛ زیرا همیشه نانِ آنها در روغَن خواهد بود.
در اروپا و همهٔ کشورهایی که «قانونِ مالکیّت بر زمین» یکی از ستونهایِ اصلیِ اقتصادی به شمار می روَد؛ داستان یکسان است. حال میخواهد خودشان را «دموکراسی» بنامند و یا به عنوانِ «دیکتاتوری» شناخته شوند. در هر صورت؛ «زمینداران» حقوقشان محفوظ است.
لذا آنچه که «دموکراسی» نامیده میشود؛ نمیتواند با مصادرهٔ «زمین» و «بی زمین» کردنِ بخشِ بزرگی از جامعه؛ آنها را به «سَگ دُو زدن» وادارند تا اینکه از آنها زمین بخرند. و البتّه این بخشِ گسترده از «شهروندانِ درجه۲» طبقِ قوانینِ دروغینِ دموکراسی حقّ دارند که در انتخابات شرکت کنند. امّا برایِ انتخابات نیز تعدادی «قیف» به نامِ «احزاب» ساخته اند که مردم فقط میتوانند به رفتن به داخِلِ «قیفها = احزاب»؛ رأیشان از داخلِ لولهٔ تَنگِ قیف خارج شود. 
به همین خاطر است که بسیاری از مزخرفاتی که احزاب بلغور میکنند و یا در همین «مناظرهٔ احمقانه» مطرح شدند؛ میبینیم که هَم «جو بایدن» و نیز «ترامپ» میخواهند خود را «مُنجی» معرّفی میکنند و بر رویِ «به حاشیه رانده شدگان» «فقر» سرمایه گذاری میکنند. همان کاری که بسیاری از گروههایِ جنایتکار در آمریکایِ لاتین و آفریقا و «ایران» و «یَمَن» و «عراق» و سوریه و  هندوستان و پاکستان  و....... با شیوه هایِ گوناگون انجام می دهند.

من «کژدم» این تعریف از «دموکراسی» را «انکار» میکنم.

کژدم

۱۴۰۳ تیر ۶, چهارشنبه

یک خبرِ خوب و یک پیشبینی

خبرِ خوب؛ آزادیِ «جولیان آسانژ» است که نوعی جدید از «مبارزه» با کثافتکاریهایِ «رویِ پرده» و «پُشتِ پرده»؛ «اوباش رهبرانِ تحصیلکرهٔ آمریکا» را به دنیایِ «روشنفکرانِ نوین» معرّفی نمود. پیش بینی: «جو بایدن» پیش از انتخابات خواهد مُرد. کژدم

۱۴۰۳ خرداد ۵, شنبه

معترضین در «لندن» به «گا» رفتند.

در خبرها شنیدید و یا خواندید که عدّه ای که خود را یا «بر انداز» و یا «مخالف» و یا هر «مُزخرفِ دیگری» که میخوانند؛ از طرفِ اوباشانِ شیعهٔ شنیعه موردِ ضرب و شَتم قرار گرفته و مجروح شده اند!!!!!!!!!!!!!!!! من(کژدم) نمیتوانم بفهمم که این «ذلیل مُرده ها» حتیّ در کشورهایِ دموکراتیک؟؟؟!!!! نیز «وا» می دهند و دهانشان؛ با اجازهٔ خودشان «گاییده» می شود؟؟!!!! آیا داستانِ عجیبی نیست که یک «بَر انداز» حتّی خایهٔ رویارویی با یک عدّهٔ معدود در لندن را نیز نداشته باشد و ادّعایِ بسیار بزرگ و «کون پاره کُن»ی مانندِ بر اندازی داشته باشد؟ من به آنهایی که «مضروب» شده اند؛ میگویم: «بروید به کُسِ نَنهٔ تان بخندید» اگر نَشد؛ بروید به «کیرِ امام حُسین و «علی کونی یا کُسِ فاطمه و زینب بخندید. مگر میتوان «بر انداز» بود و شهامتِ «رویا رویی» نداشت؟؟؟. جمیعاً خاک بر سَرِتان. کژدم

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۹, شنبه

مسئلهٔ ساختگیِ «فلسطین» به چالِشِ وجودی کشیده شد.

زمانی که بنیامین ناتانیاهو بر علیه «حماس» اعلانِ جنگ کرد؛ گفتم که این جنگ به زندگیِ حماس پایان خواهد داد. امّا این جنگ با حذفِ حماس پایان نخواهد یافت و داستانی بسیار طولانی خواهد بود. حماس به خودیِ خود و مانندِ قارچ در یک شبِ بارانی متولّد نَشُد؛ بلکه محصولِ یک رَوَندِ «هوشمندانهٔ محدود» از طرَفِ اسرائیل و «پتانسیلِ اخوان المسلمینی» در ساکنانِ غزّه در سویِ دیگر است. هَدفِ «زایِشِ حماس» در واقع از بین بُردَنِ یک «اتّحادِ عربی» در میانِ ساکنینِ این خِطّه بود که با موفّقیّتِ بسیار بالا انجام شد و این «اِتحادِ پوشالی» را نیز به «جنگِ داخلی» میانِ «عَرب - اوباشان»ی که خود را «فلسطینی» میخوانند کشانید. آنهایی که عاشِقِ «این سناریو» هستند و فکر میکنند که حماس نتیجهٔ فسادِ ساختاری شده در به اصطلاح «دولتِ خود گردان» می باشد؛ در زمینِ اسرائیل بازی میکنند؛ زیرا هیچ ساختاری سازمان یافته در این «زیست محیط» را نمیتوان پیدا کرد که ریشه در «خونریزی و فساد» نداشته باشد. اکنون «اسرائیل» به این نتیچه رسیده است که زدودَنِ حماس؛ نخستین گام برایِ زدودَنِ رژیمِ «تشیّعِ شنیعهٔ حاکم بر ایران» است و چه بسا همهٔ آن اطّلاعاتِ زندهٔ مربوط به احتمالِ نَسل کُشیِ ۷ اُکتبر؛ نه به خاطِرِ سهل انگاریِ اطّلاعاتی؛ بلکه برای «کوچه دادن» به حماس بوده است تا «کوچهٔ دیگری» باز کنند و رژیمِ کثیفِ شیعی را به میدان کشانیده و در بخشهایِ دیگرِ سناریو؛ به شدّت تضعیف کنند تا سرنگون شود. اینکه رژیمِ شیعی سرنگون شود؛ به خودیِ خود برایِ من (کژدم) هیچ ارزشی ندارد؛ بلکه آنچه که مهمّ است؛ «جایگزینیِ هوشمندانه» است؛ و گَرنَه همهٔ «اپوزیسیون چی ها» با تمامیِ اختلافاتِ احمقانه ای که با یکدیگر دارند؛ خواهند گفت که: «آرمانِ ما پیروز شد» در حالی که همهٔ این آرمانهایِ سخیف؛ از یک «مستراح» تغذیه میشوند. منتظرِ دیدگاههایِ هوشمندانهٔ شما هستم. پیروز و پاینده باشید کژدم

۱۴۰۲ آذر ۱۹, یکشنبه

سال ۲۰۲۵ آغازِ سرنگونیِ حتمیِ رژیمِ شیعی است

مهمّ نیست که در سالِ ۲۰۲۴ چه حزبی در آمریکا پیروز شود. مردمِ ایران باید به صورتی آگاهانه در این رَوَند شرکت کنند. زیرا سرنگونیِ رژیمِ شیعی فقط گذشتن از یک «مانع» است و آنچه که پس از آن اهمیّت دارد؛ «ساختنِ ایرانِ نوین» است. آمادهٔ نبَرد و پیروز باشید. کژدم

۱۴۰۲ مهر ۲۰, پنجشنبه

جنگ اسرائیل علیه حماس

این عنوان را انتخاب کردم تا بتوانیم خودمان را در کفّهٔ ترازو بگذاریم تا ببینیم که پس از اینهمه سال خواندن و شنیدن و مطالعه ؛ وزنمان چقدر است؟ تا کجاها را میتوانیم ببینیم؟ عُمق و گسترهٔ دیدِمان را بسنجیم. بگذارید از آغاز تا پایان را و همهٔ پارامترها را تا جایی که میتوانیم به رویِ کاغذ آورده و نقشِ تَک تَکِ پارامترها و همچنین مجموعه هایِ کوچک و بزرگِ پارامترها را توضیح دهیم. بقیّه را به خوانندگان می سپارم . کژدم

۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

نامه به آن ۳۲ قرمساق

«شازده شومبولِ دیّوس» میخواست این فکر را القاء کُند که «یهودیها» دوستِ ایران هستند و اگر سبیلِ دولتِ اسرائیل را چرب کُنی؛ کار تمام است و حتماً «شاهنشاهِ بنی هاشم نشان» خواهد شد. در ذهنِ سخیفِ این «بی شرف» مردمِ ایران نیز فقط برایِ «مینی ژوپ» قیام کرده اند وهمگی با تئوریِ «هر نفر یک رأی» به سادگی فریب میخورند. زَنَک دیپلماتهایِ غربی را بارها دیدیم که وقتی به ایران می آمدند؛ «لّچَک» سر میکردند. شازده دیّوس نیز «لَچَکِ یهودی» بر سر گذاشت و در برابرِ آنچه که «دیوارِ نُدبه» خوانده میشود و چیزی شبیهِ همین «گورهایِ شفادهنده» و «چاهِ جمکران» است؛ اظهارِ نُدبه فرمود و «داستانِ ساختگیِ اِستر خانم» را نیز جامهٔ «رسمیّت» پوشانید و آن ۳۲ قرمساق را به این فکر واداشت که «جنبشِ ملّی ایران» چنان ضعیف است که حاضر است به «غرب و اسرائیل» کون بدهد. آن «۳۲ قرمساق» آنقدر احمق هستند که نمی فهمند که خودشان و هوادارانِ احمقِ و «مذهبی شان» شاید حدّ اکثر چند ۱۰ هزار نفر باشند که به «کونِ ناتانیاهو» چسبیده اند تا به «خدمتِ سربازی» نروند زیرا اکثرشان را «خاخام ها» و «ربای ها» (بخوانید انگلهایِ یهودی) تشکیل میدهند و در کمتر از ۴ ماه که با «وصله پینه کردن» در «کِنسِت» صندلی گرفته اند؛ مانندِ «شمپانزه نژادِ دیّوس» خواهند توانست یا یهودیها را قتل عام کنند و یا «آذربایجانِ جنوبی» بسازند. اکنون گفته میشود که ۲۵ نفر از این قُرمساقها امضایِ خود را پَس گرفته اند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! پّرسش هر ایرانی که میخواهد ایران را از دستِ «دیّوسهایِ بنی هاشمی» پَس بگیرد؛ این است که: گیرم که امضایتان را پس گرفتید (از بابِ تقیّه)...... آیا «حرفِ دِلتان» را نیز میتوانید پس بگیرید؟ آنقدر احمق هستید که «حرفِ دِلهایتان» را با یک نامهٔ «احمقانه» و «کیری» «لُو» دادید. کژدم

۱۴۰۲ فروردین ۳, پنجشنبه

سناریویِ باز کردنِ دَروازه ها برایِ فرارِ دشمن توسّط «ستونِ پنجم»یها

حتماً با رشتهٔ دانشگاهی که «Media» (رسانه) خوانده میشود آشنایی دارید. در این رشتهٔ دانشگاهی؛ ارزشِ «بازیگری» بر بسیاری از تواناییهایِ دیگر می چَربَد. گوینده هایِ رادیو و تلویزیون که «بازیگرانِ بهتری» هستند؛ نیازی به «سازماندهیِ خبری و تحلیلی» ندارند. زیرا این بخش را گروههایِ دیگری از «رسانه» برایشان تهیّه میکنند. البتّه در آمریکا این بازیگران گروههایِ ویژهٔ خودشان را دارند و «گوینده - بازیگر» خودش دارایِ استعدادهایی فراتر از «بازیگری» نیز میباشد. در ویدیویِ زیرین به این ظاهراً «مناظره» به دقّت گوش دهید: https://tinyurl.com/2p89dc7x مُحسن سازگارا یکی از چهره هایِ بسیار مشهورِ «فریب» است و اکنون در حوزه ای که وظیفه اَش «سفید شوییِ اوباشانِ سپاه و بسیج» است مشغولِ کار است. البتّه این شخص عضوِ «شورایِ خودخواندهٔ گذار» نیز میباشد که بخشی پنهان از آنچه که خود را «تدوین کنندگانِ منشورِ مهسا» مینامند میباشد. در این ویدیو میبینید که آن خانمی که یک ماهِ پیش با شور و شوقِ انقلابی در اُتاقِ خبر و گزارش مانندِ «خرگوش» اینطرف و آن طرف می دَوید؛ اکنون «مثلِ ماستِ وارفته» نشسته است و فقط «بله... بله» میگوید. در اینکه «ایران اینترنشنال» اخبارِ «جنبشِ ملّی مهسا» را بیش از همهٔ رسانه هایِ دیگر منتشر میکرد؛ حرفی نیست.امّا اگر «اوباشانِ رژیمِ شیعی» فکر میکنند که این رسانه تبدیل به «سِلِبریتیِ موردِ اعتمادِ مردم» شده است و حالا میتوانند با «ساخت و پاخت» با اربابانِ این رسانه میتوانند هر مزخرفی را به خوردِ مردم بدهند؛.... باید بگویم: کور خوانده اند. زیرا «چشمهایِ تیزبینی» در میانِ مردم وجود دارند که میتوانند «مو» را از لایِ مماستِ سیاه» نیز بیرون بکشند؛ چه رَسَد به «ماستِ سفید». https://www.youtube.com/watch?v=z8raAQGyMoQ در این ویدیو می بینید که شخصی به نامِ «علیجانی» نیز به این «گزارشِ محرمانه» استناد می کُند و «ریزِش» را امری کاملاً طبیعی دانسته؛ امّا حدّ آنرا «غیرِ قابلِ انتظار» می دانَد. امّا خروجیِ هر ۲ ویدیو یک چیز است: بیایید به اوباشانِ رژیم «امان نامه» بدهیم و آیندهٔ این اوباشان و «جنده ها و توله هایشان» را تضمین کنیم تا «بادا بادا مبارک بادا» بشود. در اینجا باید به واقعی بودنِ «اسنادِ محرمانه» به شدّت مشکوک شد. زیرا اگر «اسلام» کثیف است؛.... «تشیّعِ شنیعه» هزاران بار کثیف تر است و این اسناد همگی ساخته و پرداخته شده برایِ نجاتِ جانِ دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی پس از «سرنگونیِ رژیمِ کثیفِ شیعی» تدوین شده و برایِ «مهندسیِ فکری» مردم ساخته و پرداخته شده اند و سناریویِ اصلی و پُشتِ پرده این است: «تا جایی که امکان دارد؛ می کُشیم و غارت می کُنیم» و سپی اگر توانستیم «فرار» میکنیم و یا با صحنه سازیهایِ دروغین خودمان را به «موش مُردگی» می زنیم تا به زندگیِ کثیفِ «جنده ها و توله هایمان» ادامه دهیم. دَیّوسهایی مانندِ «سازگارا» به جایِ اینکه به دُرُستی بگویند که «سپاهِ پاچاهارداران» نه تنها کثیفترین نیرویِ سازمانیافتهٔ سرکوب هستند ؛ بلکه از بخشهایِ گوناگونی که حتّی در دایر کردنِ «روسپی خانه ها»؛ «صادراتِ دخترانِ ایرانی» برایِ روسپی گری و «خرید و فروش و تولیدِ موادّ مخدّدر» به شکلی «سازمان یافته» استفاده میکنند؛.... میگوید که «سپاه سازمانیافته نیست»... عدّه ای به این و یا آن کار مشغولند. به نظرِ من (کژدم) این اسنادِ ظاهراً محرمانه؛ جعلی هستند و برایِ مهندسیِ فکری تدوین شده اند و تنها راهی که برایِ «دیّوسهایِ سپاهی و بسیجی و ارتشی و اطّلاعاتی» مانده است اینکه یا تا آخرین نفر «حتّی توله ها و جنده هایشان» بجنگند و بمیرند و یا اینکه برایِ نجاتِ جانِ کثیفشان «سرهایِ فرماندهانشان» را بیاورند. راهِ واقعی برایِ مقابله با این «ترفندها و سناریو سازی ها» این است که «مردم» باید این اوباشان را شناسایی کرده و در دورانِ «بحران و خلأ قدرت» (تقریباً ۲ تا ۳ ساله) همهٔ این اوباشان را «قتل عام» کنند و همه باید چشمهایشان را بر این «قتل عامهایِ انتقامی» بپوشند. این روسپی زادگان باید به دستِ مردم کشته شوند و گرنه با این موجوداتی که من(کژدم) در اردوگاهِ موسوم به «اپوزیسیون» می بینم؛ عناصرِ «ستونِ پنجمی» بسیار بیشتر از «مخالفین» هستند. کژدم

۱۴۰۱ اسفند ۲۱, یکشنبه

نگاهی به توافق روابط دیپلماتیک میان عربستانِ سعودی و رژیمِ شیعی حاکم بر ایران

چند ماهِ پیش «ژی جین کونفوسیوس» نامِ «خلیج فارس» و مالکیّتِ جزایرِ ۳ گانه را زیرِ سوأل بُرد و در کنارِ ادّعایِ «اتّحادیهٔ عرب» ایستاد. ٰ. رژیمِ شیعی که از همه طرف تحتِ محاصره قرار دارد؛ به خاطرِ ناتوانی در پاسخگویی مجبور شد به «اراجیف بافی» روی آوَرده و موضوع را «ناچیز» جلوه دهد. امّا توافقِ کنونی به دستورِ «ژی جین کونفوسیوس» نشان میدهد که این مسئله آنچنان نیز «ناچیز» نبوده است و «چین» منتظر و در کمین نشسته بود تا «مشکلِ انرژی» خود را حلّ کند. این نخستین «تَرَک» در ادّعایِ «هلالِ شیعی» است. «اوباشِ فرزانه» اکنون حاضر شده است تا با «معاویه» بیعت کند و همهٔ کُس شعرهایش را «غورت» دهد. امّا «بیعت با معاویه» مشکلاتِ رژیمِ شیعی را حلّ نخواهد کرد. زیرا دُشمنِ اصلیِ رژیمِ کثیفِ شیعی «مردم ایران» هستند و با بی شرافتیهایِ ساخته و پرداختهٔ «تفکّر متعفّن شیعی» مانند «حملهٔ شیمیایی به دانش آموزان و دانشجویانِ دختر»؛ نه تنها دشمنیِ مردم از بین نخواهد رفت؛ بلکه «کینه و نفرتِ مردم» نسبت به «کثافاتِ شیعی» و این رژیمِ کثیف و اوباشانَش بیشتر خواهد شد و چه بسا آرزویِ کژدم (ما به شیعیانِ شنیعه یک قتل عام بدهکاریم) در آینده بر آورده شود. شاید برخی از اوباشانِ حاکم بر ایران فکر کنند که میتوانند «بازیهایِ برجام» را با «ژی جین کونفوسیوس» نیز تکرار کنند؛ امّا واقعیّت این است که «بازیهایِ برجامی» با حمایتهایِ چین و روسیه امکان پذیر می شد. امّا احمقهایِ «حزبلبلی» همچنان فکر میکنند که «بازی سازانِ ماهِری هستند». در حالی که در دورهٔ «امام حسین اوباما»؛ روسها و چینیها با او همراه شدند و رژیم شیعی نتوانست از پروژهٔ «گُه خوری» و «پروژهٔ امام حسنِ بنفش» چشم بپوشد (نرمش قهرمانانه). لذا این رژیم به هیچ وجه نمیتواند در این رابطه به «بازیهایِ کِشدار» روی بیاورد و احتمالاً «اوباش شمخانی» را در پِکن متقاعد کرده اند که یا «کون می دهید» و یا اینکه «کونِ همهٔ تان میگذاریم» (جزایر ۳ گانه و قطعِ حمایت) لذا به بچّه کونیهایِ «حزبلبلی» هشدار می دَهم که هرگز فکر نکنند که «قرمساقِ فرزانه» شعبده بازیِ عجیب و غریبِ دیگری کرده است و بسیار باهوش و «فرزانه» است. بلکه باید فکر کنند که: «اوباشِ فرزانه» یک «کون دهنده» است. مانندِ «امامِ سوّمشان» که در کربلا حاضر بود به همه «کون بدهد» تا زنده بماند. لذا باید بدانند که همین چند سانتریفوژی را که نیز ساخته اند؛ مدیونِ «کوچه دادنها» و حمایتهایِ چین و روسیه هستند. زیرا از همان آغاز و اساساً مسئلهٔ مسلَّح کردنِ ۴ نقطهٔ بحران (کثافتستان - کرهٔ شمالی- لیبی- رژیمِ شیعی) یک پروژهٔ چینی بود که در نوشتارهایِ قدیمی این پروژه را توضیح داده ام. نتیجه اینکه: «قرمساقِ فرزانه» و همهٔ اوباشانِ اطرافَش میدانند که اگر به «ارباب» «نَه» بگویند؛ همهٔ بافته هایشان یک ماهه پنبه میشود و به این دلیلِ ساده که رژیمِ احمقهایِ «شیعیانِ جعفر کذّابی» همهٔ تخم مرغهایشان را در سبدهای «روسیه و چین» گذاشته اند؛ با یک «چرخِشِ قَلَم» همهٔ آنچه را که «دستاوردهایِ مشَعشَع» مینامند را در کمتر از یک ماه از دست میدهند. مسئله فقط ذلّتِ رژیمِ شیعی نیست؛ بلکه مسئلهٔ اصلی وجودِ ۲ نوع از کشورها هستند: ۱- کشورهایِ قدرتمند. ۲- کشور مستراح ها. دوستی میانِ «کشور مستراح ها» و «کشورهایِ قدرتمند» تنها «دوستیِ یکطَرَفه» است. به این معنی که وقتی آمریکا فارغ از اینکه چه حزبی و کدامین طیفها از احزاب آن کشور را اداره میکنند؛ میگوید که «عربستان متّحدِ ما است» و یا «ایران متّحدِ ما است»؛ این «دوستی و اتّحاد» همیشه یک «جادّهٔ یک طرفه» است. یعنی اینکه آمریکا و یا روسیه و یا چین و اسرائیل و فرانسه و .... از شما میخواهند و دیکته میکنند که «متّحدِ آنها» باشید. امّا خودشان را «متّحدِ مشروطِ شما» میدانند. این «مشروط بودن» حتّی میتواند با معادلهٔ «بازیهایِ انتخاباتی» درون کشوری؛ موردِ تأثیر قرار گیرد. در واقع هیچ یک از کشورهایِ قدرتمند؛ هرگز «دوستِ شما» نیستند و این شما هستید که باید «دوستِ آنها» باشید. زمانی که اسرائیل میگوید گه: «دستِ دوستی به سویِ همه دراز میکند»؛ منظورش این نیست که میخواهد «دوستِ شما بشود» بلکه منظورش این است که: «شما باید دوستِ ما باشید». این مسئله را به روشنی در دورانِ «جورج بوش» و سپس «اوباما» و بعد از آن «ترامپ» دیدید که در حالی که عربستان را «متّحد» میخواندند؛ میخواستند زیر و رویَش کنند و ریشهٔ مماشاتشان با رژیمِ شیعی نیز در همین نکته نهفته بود. زیرا رژیمِ شیعیِ حاکم بر ایران را با اینکه «دشمن» خطاب میکردند؛ امّا این رژیم را «دوستِ واقعیِ خود» برای ویران کردنِ ساختارهایِ موجود در خاورمیانه میدانستند. به همین دلیل است که هیچ یک از انتظاراتِ احمقانه از «اوباما» و «ترامپ» برآورده نشد. نتیجهٔ نهایی اینکه: هم مردمِ ایران و هم رژیمِ شیعی و نیز اپوزیسیون؛ همچنان به طورِ احمقانه ای دَر به دَر به دنبالِ «دوست یابی» هستند. به همین دلیل است که کژدم میگوید: «ما دوستی نداریم» .... «شماها گُرگهایِ زخم خوردهٔ تنها» هستید. به دنبالِ دوستیابی نباشید .... بلکه خود را «تحمیل» کنید. کژدم

۱۴۰۱ آذر ۲۲, سه‌شنبه

شکل گیریِ توفانی برون مرزی بر علیهِ رژیمِ شیعیانِ شنیعه

از آنچه که در بیرون از مرزهایِ ایران میگذرد؛ چنین بر می آید که توفانی سهمگین بر علیهِ رژیمِ شیعی در حالِ شکل گیری است. این توفان نیروهایِ سرکوبِ رژیم را در هم خواهد کوبید و از نظرِ موقعیّتِ روانیِ جامعهٔ ایران؛ بهترین زمینه برایِ خوشامد گویی مردمِ ایران به این توفان است. بخشی کوچک از نفرتِ فزایندهٔ مردم نسبت به اوباشانِ شیعه مسلکِ حاکم؛ در شکستِ تیمِ فوتبالِ «پوشک پوشِ فرزانه» به نمایش درآمد.این توفان میتواند ورق را به نفعِ مردمِ ایران برگردانیده و به «بن بستِ مبارزاتی» بر علیه رژیم پایان دهد.
در صورتِ ورودِ توفان به درونِ ایران؛ همهٔ مبارزین باید آماده باشند تا انتقامِ همهٔ قتلها و شکنجه ها و تجاوزها را از اوباشانِ رژیم بگیرند. آن دسته از «پُفیوزها»یی که خود را «اپوزیسیونچی» مینامند؛ با دیدنِ فورانِ خشمِ مردم؛ «عَر عَرِ حقوقِ بشری» برایِ نجاتِ اوباشانِ رژیمِ شیعی براه خواهند انداخت.
مردم باید گوشهایِ خود را بر رویِ این «عَر عَرهایِ حقوقِ بشری» ببندند و تا جایی که میتوانند؛ همهٔ اوباشانِ رژیم را به سزایِ خیانتهای و جنایتهایشان برسانند. در چنین شرایطی هرگونه جلوگیری از «فورانِ خشم و انتقامِ ملّی»؛ امری خائنانه خواهد بود.
مردمِ ایران یک «قتلِ عام» به این بی شرفهایِ صفوی مسلک بدهکارند.

کژدم

۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

خاکِسترِ یأس و فصلِ شکار

 اگر پنجرهٔ خوشبینی را باز نگهداریم و امیدوار باشیم که مبارزان در حالِ تحلیلِ شیوه هایِ مبارزاتی و جمعبندیِ نتایجِ حاصل از مبارزاتِ خویش در این ۶۰ روزِ اخیر هستند؛ باید نتایجِ این تحلیلها و جمعبندیها حدّ اکثر تا ۲۰ روزِ آینده خود را در پیگیریِ مبارزات در اشکالی نوین و مؤثّر نشان دهند. امّا پس از بازهٔ زمانیِ ۲۰ روزه؛ اگر حرکتی نوین و از جنسی دیگر مشاهده نشود؛ باید گفت که «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی»؛ باشکستنِ نخستین موزاییک (کردستان) به پیروزی رسیده است و «پنجرهٔ خوشبینی» بسته میشود و باید شاهدِ فصلِ باریدنِ «خاکسترِ یأس» بر روحیهٔ مبارزان و آغازِ «فصلِ شکار» برایِ رژیمِ شیعی باشیم.

با اینکه جنبِشِ ملّی در مقایسه با جنبشهایِ پیشین و درهمین مدّتِ کوتاه دستاوردهای زیادی داشته است؛ امّا این دستاوردها بسیار سبک وزن تر از آن هستند که بتوانند رژیم را حتّی از جایِ خود تکان بدهند؛ چه رسد به اینکه رژیم را سرنگون کنند.
زمانی که «هیجان» بر «اندیشیدن» غلبه میکند؛ دیگر «راه» از «چاه» تشخیش داده نمی شود. زمانی که گفته میشود: «خیابان را فتح کرده ایم؛ پس در خیابان بمانیم و از خیابان  دفاع کنیم».... هیچکس از خود نمی پرسد که: «مگر حکومت خیابان است که زیرِ پایِ ما لِه بِشود؟»؛ «مگر خیابان است که ثروتهایِ ملّی را به تاراج می بَرَد؟»؛ «مگر خیابان است که ما را سرکوب میکند؟»........
«خیابان» هیچیک از این کارها را نمی کند؛ بلکه حکومت و نیروهایِ سرکوب هستند که همهٔ اینکارها را میکنند.
امّا پاسخ داده میشود که: «خیابان میدانِ اصلیِ جنگ با حکومت است و به همین خاطر باید در خیابان بمانیم و بجنگیم.».
فرض کنیم که خیابان میدانِ جنگ است. ظاهرِ امر نیز اینرا نشان میدهد؛ پیش از حملهٔ متمرکزِ رژیم به کُردستان؛ هر روزه ۱۰ ها ویدیو از جنگ و گریزهایِ خیابانی منتشر می شدند. در این جنگ و گریزها فقط مردم هستند که تلفاتِ سنگینی میدهند. بیش از ۱۷ هزار نفر اسیر و هزاران زخمیِ گُمنام و بسیار بیشتر از ۵۰۰ جانباخته؛ آمارِ خوبی نیستند. هنوز نمیدانیم که چه تعداد از اسیران را زیرِ شکنجه به قتل رسانده و پیکرهایشان را سربه نیست کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که به چه تعداد از اسیران تجاوز جنسی کرده اند؟ هنوز نمیدانیم که چه تعدادی از مبارزان زخمهایِ لاعلاج برداشته اند؟ اگر به آمارِ تلفاتِ دشمن نگاهی بیندازیم؛ بیش از ۱۰۰۰ بار کمتر است. با «موجِ انسانی»؛ آنهم به اشکالِ کنونی که امواجِ انسانیِ آن هنوز «دلیریِ کُشتن» ندارند نمیتوان حتّی در افقهایِ دور نیز نشانه ای از پیروزی دید. لذا در «خیابان» چیزی به جز «تحمّلِ سرکوب» نمانده است. تکرارِ این وضعیّت بسیار شبیه به شیوهٔ رهبریِ «گاندی» در هندوستان است که نه تنها تلفاتِ سنگینی بر مردمِ هندوستان تحمیل کرد؛ بلکه جنبشِ استقلال طلبی را سالیانِ سال معطّل نموده و به دشمن فرصتهایِ بزرگی برای ویرانیِ هر چه بیشترِ هندوستان را داد. 
احزابِ فرسودهٔ سُنّتی که به جز «پوستهٔ خالی»؛ چیزی از آنها باقی نمانده است؛ همگی فقط به یاوه سرایی هایِ جامعه شناسانه  و یا بازگوییِ گزینشی و تفسیریِ قصّه هایِ دورانِ انقلابِ مشروطیّت و دورانِ سلسلهٔ پهلوی مشغولند و آنچه که بر رویِ زمین مانده است «تاکتیکهایِ مناسبِ مِیدانی برایِ سرنگونیِ رژیم در این روزها» است.
انکارِ ارزشِ «حضور در خیابان» همانقدر احمقانه است که بگوییم: «حضور در خیابان» تنها راهِ مبارزه است.
حضور در خیابان؛ زمینهٔ مبارزاتِ ترکیبی را فراهم می سازد. زیرا نیروهایِ سرکوب را مشغول میکند و دستِ نیروهای مبارزی را که آمادگی فرود آوردنِ ضرباتِ سنگینِ اقتصادی و نظامی به رژیم را دارند(اشباح) را باز میکند.
این دو نیرو (حضور در خیابان و اشباح) مکمّل یکدیگرند و نیروهایِ سرکوبِ رژیم را به سراسیمگی و در نتیجه به اشتباه و دادنِ تلفاتِ سنگین وادار خواهند کرد.
ویدیوهایی که از ۳ آذر منتشر شده اند؛ به وضوح «سَردیِ خیابان» را نشان میدهند و حتّی شعارِ «بی غیرتها نشستن» سر داده میشود. شعاری که در این ۷۰ روزِ اخیر جایی نداشت و هرگز داده و شنیده نمی شد.
اگر نبردهایِ ترکیبی به اجرا در نیایند و تلفاتِ جانی و اقتصادیِ رژیم را بالا نبرند؛ «فصلِ شکار» در کمین است.
اکنون نیروهایِ رژیم سخت مشغولِ سرکوبهایِ خیابانی و پراکنده هستند  و حاکمیّت نیز نمیداند که فردا چه خبر خواهد شد؟ امّا فروکشِ مبارزات؛ برایِ رژیم وقتِ استراحت و «بازجویی از اسیران» را فراهم خواهد آورد و «فصلِ شکارِ مبارزان» آغاز خواهد شد.
از «شارلاتان»هایی که میخواهند حرکتهایِ مجامعِ بین المللی را بزرگنمایی کنند؛ به شدّت دوری کنید. زیرا این موجوداتِ سخیف از هر وسیله ای که هزینه ای برایشان ندارد؛ استفادهٔ ابزاری خواهند کرد تا بتوانند بگویند «فیل در خانه است.... من اینجا هستم.... چرا فیل را = مرا نمیبینید؟».
اگر تشکیلِ «هیاتِ حقیقت یاب» ارزشی واقعی داشت؛ مطمئن باشید که «اُلاغ شولتس» و «رابرت خایه مالی» و «شازده شومبولِ شورشیِ بنی هاشمی» خودشان را اینهمه «جِر» نمیدادند. تنها ارزشی که این «تشکّلِ بی خاصیّت» دارد؛ دادنِ امیدهاي دروغینِ مجّانی و قهرمانسازیِ مجّانی از وجودهای کثیفِ خودشان است.
حتّی عَلَم کردنِ نامِ «هیاّتِ حقیقت یاب» نشان از حواله به حپروت کردنِ مسئلهٔ سرکوبهایِ وحشیانهٔ رژیم شیعی است.
چنین هیأتهایی بارها تشکیل شده و هرگز راه به جایی نبرده اند. زیرا نامِ «هیاتِ حقیقت یاب» به خودیِ خود نشانگرِ آن است که میخواهد بگوید: «ما نمیدانیم که آیا مبارزین دروغ میگویند و یا رژیمِ شیعی؟» و این امر کمالِ بی شرمی است. زیرا میخواهند همچنان رشتهٔ باریکی را برایِ «دوستیهایِ دوباره بارژیمِ شیعی» را حفظ کنند. 
پرسش این است که چه چیزی به این اوباشان اجازه میدهد تا چنین هیأتی را یک حرکت در دفاع از مردمِ ایران جا بزنند؟... پاسخ بسیار روشن است. زیرا «جنبشِ ملّی» هنوز از «خیابان و فقط خیابان» دِل نکنده است و اگر همینگونه بماند؛ فروکِش کردن و شکست و بارشِ خاکسترِ یأس و آغازِ فصلِ شکار حتمی است.

کژدم

 
 

۱۴۰۱ آذر ۱, سه‌شنبه

انقلاب مُرد..... انقلابی دیگر باید

 گاهی به دنبالِ «خاتمیِ شیّاد» افتادید و بی شرفهایی به نامِ «کانونِ وحدت» راهنمایِ راهتان شدند و «دیّوس فرزانه» را «امام خامنه ای» خطاب کردند (طبر زدی ها).... سپس «سبزِ کثیفِ بنی هاشمی» شدید و دیّوسهایی مانندِ «اصلاح طلبان» را که دستهایشان تا «کِتف» در خونِ مردم آغشته است و سفره هایشان با غارتِ ثروتهایِ ملّی رنگین است را «رهبرانِ خود» قرار دادید.... سپس «بنفش» شدید.... و پلّه به پلّه با دستهایِ خودتان؛ گورِ خودتان و آیندگانتان را کَندید.
دریاچهٔ آذربایجان و رودخانه ها و تالابها و مُردابها و جنگلها را به شوره زار و زمینهایِ سوخته تبدیل کردید. نگویید که شماها نبودید و کار کارِ رژیم بود؛ زیرا با «دروغ گفتن» نمیتوان «آینده ای پاک» ساخت. همهٔ شما در این ۴۳ سالِ اخیر به شیوه هایِ گوناگون به این رژیم کمک کردید. اکنون کفگیرتان به تَهِ دیگ خورده است و به فکرِ «انقلاب» افتاده اید. حتّی «بازاریانِ قُرمساق» نیز که همیشه در کنارِ رژیم و یارِ غارِ رژیم بوده اند نیز دیگر آینده ای برایِ خود نمی بینند و «انقلابی!!!» شده اند.
اکنون «نسلِ نو» به پا خاسته است و دیگر افکارِ متعفّنِ شماها را نمیخواهد. «نسلِ نو» میگوید: «یا در سرنگونیِ رژیمی که ساخته اید؛ با ما همراه شوید... و یا گُم شده و سدّ راهِ ما نباشید.»
اکنون یا با «نسلِ نو» تا به آخر بایستید... و یا «گُم شوید».

اکنون «نسلِ نو» با «اندیشه های پراکنده» و بدونِ داشتنِ سابقه و تجربهٔ مبارزاتی به میدان آمده است. لذا با اینکه «نسلِ نوین» است؛ امّا هنوز ذهنش با گرد و غبارِ آموزه هایِ دروغینِ گذشتگان آلوده است و نتوانسته است  ذهنِ خود را پاک کرده و به «آیینهٔ جهان نما» تبدیل شود تا واقعیّتها را ببیند و زنجیرهایِ «تفسیرهایِ کُهنه» را پاره کُند و این بزرگترین نقطهٔ ضعفِ «جنبشِ ملّیِ نسلِ نوین» است. پاک شدن از این آلودگیهایِ ذهنیِ کُهنه نقطهٔ آغازِ بسیار خوبی خواهد بود و شاخ و برگهایی نو خواهد رویانید و گُل و میوه خواهد داد. «نسلِ نوین» باید اینرا بداند که نمیتوان با «پارچهٔ کُهنه و پوسیده» و «نَخهایِ پوسیده» و «طرحهای کُهنه و تاریخ گذشته»؛ «لباسی نو و طرحی نو» ساخت و پوشید و گرنه «خِشتکِ شلوارش»  و یا آستینِ پیراهنش دیر یا زود پاره میشود. «نوین» یعنی «همه چیز نوین».

در نوشتارهایِ پیشین هر روزه هشدار میدادم که رژیم به سویِ زدن به سیمِ آخر و آغازِ سرکوبِ نظامی پیش میرود.
بالاخره در روزِ ۲۸ آبان چنین گفتم:

(https://tinyurl.com/2s3ame85

این تهدید را جدّی بگیرید. رژیم هر روزه به خطّ «زدن به سیمِ آخر» نزدیکتر میشود. برایِ آنروز باید از همین اکنون به فکرِ «بُریدنِ سیمِ آخر» باشید و گرنه با دستهایِ خالی فقط کُشته و اسیر و زخمی خواهید داد و پس از آن مسئله به «مسئلهٔ حقوقی» تبدیل شده و پرونده هایِ آن در راهروهایِ «دلّال خانه هایِ بین المللی» از این اتاق به آن اُتاق خواهند رفت.
هرگونه سهل انگاریِ کنونی؛ به فاجعه هایِ فرداها تبدیل خواهند شد.
به هیچ وجه فکر نکنید که کژدم بزرگ نمایی میکند. به اطرافتان نگاه کنید و ببینید که در «بِرمه» چه میگذرد؛ به سودان نگاه کنید که «عمر البشیر» پس از قتل عامّ ۱۰۰ ها هزار نفر و با اینکه تحتِ تعقیبِ «دلّال خانهٔ لاهه» بود؛ سالهای سال راست راست راه می رفت و به کشورهایِ گوناگون سفر میکرد و حتّی پشّه نیز او را نمی گَزید. به «رواندا» نگاه کنید که ۸۰۰ هزار نفر در آن قتل عام شدند و فرانسه در آن قتل عامها نقشی اساسی داشت و اکنون فقط به یک «پروندهٔ حقوقی» که تا ظهورِ مسیح خاک خواهد خورد تبدیل شده است.
به «خود فریبی» دچار نشوید.
بسیار هوشیار باشید.) و سپس چنین ادامه دادم:
 
(بنا به گزارش ایران اینترنشنال؛ سپاه در حالِ تدارکِ حملهٔ زمینی به کردستان عراق است.
آمریکا به شهروندانش هشدار داده است که از رفتن به شماأ عراق پرهیز کنند. زیرا حملهٔ تُرکهای عثمانی به شمالِ عراق خطری فوری است.
این نشان میدهد که رژیمِ شیعی با رژیمِ اخوان المسلمینیِ عثمانی این حملات را هماهنگ کرده اند. این حملات میتواند در صدر اخبار قرار گرفته و در آنروزها دستورِ کشتارِ وسیعِ مردمِ ایران از طرفِ «روسپی زادهٔ فرزانه» صادر خواهد شد.
عکس العملِ «جو بایدنِ خرفت» را نیز از زبانِ فرماندهانِ نظامیِ آمریکا شنیدید که گفت: «آمریکاییها به شمالِ عراق نروند».
دولتِ آمریکا میداند که چه ماجرایی در جریان است و هیچ اهمیّتی نمیدهد و فقط مانندِ «شازده شومبولِ شورشی» بیانیهٔ «همدردی» صادر میکند.
به هوش باشید. آماده شوید. دستِ خالی نمانید. اگر میتوانید به حملاتِ پیشگیرانه دست بزنید. مسلّح شوید. زیرا خطر بسیار جدّی و نزدیک است.) ... و باز هم ادامه دادم:
 
(حملهٔ زمینی به کردستانِ عراق؛ رمزِ آغازِ عملیّاتِ کشتارِ وسیعِ مردمِ انقلابی ایران است.
نگویید که کسی به شما نگفت..... هرگز نگویید.)
 
منبع: بخشِ نظراتِ نوشتارِ  https://tinyurl.com/ya23xjrv
 
امّا همهٔ این هشدارها را  یا «نادیده» انگاشتید و چه بسا به آن خندیدید و یا از رویِ عمدِ خائنانه بازنشر نکردید. امّا من (کژدم) وظیفهٔ خود را انجام دادم. تا اینکه این پیش بینی به وقوع پیوست و «خائنین» و «دروغ گویان» همگی «کیش و مات» شدند. امّا کژدم هنوز «کیش و مات» نشده است و میداند که راهِ «بُریدنِ سیمِ آخر» چیست؟ شاید باز هم یا از رویِ «حماقتِ نهادینه شده» و یا از راهِ «خیانتِ آگاهانه» «راه» و «تنها راه» را انکار کنید.
من در این پیشنهاد؛ به آنهایی که میخواهند با بحثهایِ کلامی این «تنها راه» را به زیرِ سوال ببرند؛ نیازی ندارم. من به آنهایی که «دلیریِ کشته شدن» و «دلیریِ کُشتن» را به صورتِ «تواَمان» دارند نیاز دارم. مهمّ نیست که اندیشه هایِ سیاسیِ مرا قبول نداشته باشند و یا نظریّهٔ «نژادِ پنهان» را نپذیرند؛ زیرا این پیشنهاد؛ مسئله ای «تاکتیکی» و «مبارزاتی» است. 
 
پیشنهادِ تنها راهِ برون رفت و نجاتِ کُردستان:
 
تا کنون این پیشرفتها حاصل شده اند:
 
۱- «قرمساقِ فرزانه» به سوراخِ کونِ سگ فرو رفته است و آبرویی ندارد و نیروهایش را با خوراندنِ «موادّ مخدّر» به میدان میفرستد. لذا این «ظرفیت» پُر شده است.

۲- همهٔ جهان صدایِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.
 
۳- رژیمِ کثیفِ شیعی با تمامیِ باندها و نیروهایِ سرکوبَش نیز پیامِ شما را شنیده اند. لذا این «ظرفیّت» نیز پُر شده است.
 
لذا هیچ لزومی برایِ ادامهٔ راهپیماییهایِ مرسوم و دادنِ «شعارهایِ کلامی» وجود ندارد. بلکه باید به سویی دیگر نظر انداخت و «آن سویِ دیگر» این است که یک ظرفیّتِ بسیار «خالی» وجود دارد و آن «ظرفیّتِ خالی»؛ به «شعارهایِ عَملی» نیاز دارد. لذا جنبشِ ملّی باید «پوست اندازی» کرده و به «دگردیسی از کلام به عَمل» روی آورد. 
این دگردیسی؛ به نیروهایِ «دلیر در کُشتنِ دشمن» نیاز دارد.
 
اکنون رژیمِ شیعی تصمیمی بسیار جدّی گرفته است تا «این بساط» را جمع کند و برایِ اینکار «استراتژیِ سرکوبِ متمرکزِ موزاییکی» را تدوین کرده است. پرسش این است که آلترناتیو چیست؟ استراتژیِ مبارزان براي بُریدنِ این «سیمِ آخر» چه باید باشد؟
 
استراتژیِ بُریدنِ سیمِ آخر:
 
مبارزان باید از چند شهر و استان که مستعد تر هستند آغاز کنند و باید بدانند که این حرکت نیز مانندِ «تظاهراتِ محلّه محور»؛ به سراسرِ ایران گُسترش خواهد یافت. زیرا تصمیمی ملّی نیرویِ محرّکهٔ آن است.
 
برایِ این کار باید چند شهر و استان را به «مراکزِ شورشیِ عَملی» تبدیل نمود که «شعارهایِ عَملیِ آن» فقط آتش زدنِ مراکزِ سیاسی و اقتصادیِ رژیمِ شیعی و کشتارِ مزدورانِ سرکوبگرَش باید باشد.
 
۱- همهٔ پشتِ بامها باید تسخیر شده و با انواعِ بمبهایِ دست ساز و آتشزا انباشته شوند.
۲- راهروها و راه پلّه ها باید باید تسخیر شده و نیروهای محلّه باید در این راهروها با داشتنِ سلاحهایِ سرد و گرم در کمینِ نیروهایِ دشمن بنشینند و راهروها را سنگر بندی کنند و هرچه میتوانند در راهروها موانعِ فیزیکی ایجاد کنند.
۳- هیچ یک از نیروهایِ دشمن نباید بدونِ «کور کردن» و یا «کُشتن» رها شوند. از اجسادِ آنها میتوان به عنوانِ «طُعمه» در کمینها نیز سود بُرد. بدونِ شمردنِ اجساد و زخمیهایِ نیروهای رژیم هیچگونه پیروزی در کار نخواهد بود. اینگونه است که ریزشها نیز آغاز خواهند گردید.
۴- نیروهایِ انقلابی باید چنان آتشی بپا کنند که نیروهایِ رژیم نه تنها دچارِ تلفاتِ سنگین شده و منابعِ مالی خود را از دست بدهند؛ بلکه نتوانند برایِ سرکوبِ سایرِ شهرها و استانها نیرویِ کمکی بفرستند. 
۵- محلّه ها باید به مناطقِ بسیار خطرناک برایِ نیروهایِ رژیم تبدیل شوند.(No Go ZONE)
۶- جنگ و گریزها باید سازمان یافته و بسته به نوعِ عملیّات؛ تواَم با «کمین» باشند. کمینها نه تنها نیروهایِ رژیم را حذف میکنند؛ بلکه مانع از پیشرویِ آنها میشوند.
۷- مراکزِ مخابرتی را باید به آتش بکشید و ویران کنید. زیرا دشمن نیز از آنها استفاده میکند و زمانی که ارتباطاتِ شما را قطع میکنند؛ کانالهایِ ارتباطیِ آنها کاملاً باز است.
۸- مراکزِ تولیدات موادّ غذایی مانندِ کارخانه هایِ تولیدِ «کنسرو» را باید ویران کنید. زیرا زمانی که نیروهایِ دشمن در پادگان نیستند؛ از اینگونه منابعِ غذایی استفاده میکنند.
۸- بستنِ جادهه ها با «موانعِ دیرپا» برایِ بستنِ خطوطِ ارتباطیِ نیروهایِ سرکوبِ رژیم.
۹- تلاشهایِ پیگیر و بی وقفه و  حتّی فداکارانه برایِ بدست آوردنِ سلاحهایِ گرم.
۱۰- تشکیلِ رهبریِ «محلّه ایِ جدید» و خداحافظی از تشکّلهای دروغینِ موسوم به «جوانانِ محلّه ها» که هدفشان به «بیراهه کشانیدن» و اتلافِ انرژی و پتانسیلِ مردم با تاکتیکِ پوسیدهٔ «راهپیمایی برایِ شعارهایِ کلامی» است. از این «دار ودسته» دوری جویید و تشکّلهایِ خودتان را بیافرینید. تشکّلهایِ نوینی که بخواهند «ظرفیتهایِ خالی» را پُر کنند.
۱۱- ..............
۱۲-..........
 
بقیّه را  به عهدهٔ «هوشِ شما» میگذارم. زیرا شما در «مِیدان» چیزهایی را میبینید که من نمیبینم. هرگز فراموش نکنید که «هوش و درایت» ستونِ اصلیِ طرّاحیهایِ عملیّات و طرّاحیِ تاکتیکها و استراتژیها است.
 
اینگونه است که فشارها به سرعت و شدّت از رویِ کُردستان کَم میشود و استراتژیِ «سرکوبهایِ متمرکزِ موزاییکی» شکست میخورد و «سیمِ آخر» پاره می گردد. راهپیماییهایِ حمایت از کُردستان فقط «جوک» و «کارناوال» هستند.
 
پیش به سویِ بُریدنِ «سیمِ آخر»
 
پیروز و سرفراز باشید.
 
کژدم

۱۴۰۱ آبان ۲۹, یکشنبه

تغییر تاکتیکِ اصلیِ رژیمِ شیعی برای سرکوبِ جنبش ملّی

مقدّمهٔ کوتاه
 
گستردگیِ جنبش انقلابی در سراسرِ میهن و پُر شدنِ ظرفیتِ استفاده از یگانهایِ ویژهٔ سرکوب و لباس شخصیها و .... رژیم را واداشت تا سطح مبارزه را تغییر دهد. 
«تغییرِ سطح و عُمقِ مبارزه» وظیفهٔ نیروهایِ انقلابی بود. امّا نیروهایِ انقلابی دچارِ «حماقت» هستند. هیچگونه آگاهیِ مبارزاتِ «مِیدانی» ندارند. هنوز هم فریادهایِ «مرگ بر دیکتاتور» که مخاطبِ آن «مجهول» است شنیده میشود. گویی که زبانشان لال میشود که اگر دیکتاتور را نام ببرند و مستقیم با سر دادنِ شعارهایی مانندِ «مرگ بر خامنه ای»؛ «مرگ بر تشیّع شنیعه» و «مرگ بر اسلام» فریاد هایشان را بر سرِ این مثلّثِ گندیده و متعفّن بریزند. زیرا هرچه که بَر علیهِ آن میجنگید محصولاتِ ثانویِ این ۳ تعفّن هستند. «مرگ بر خامنه ای» یعنی «مرگ بر تمامیّتِ صنفِ انگل ها» (همهٔ آخوندها). «مرگ بر اسلام» یعنی «مرگ بر ریشهٔ خرافاتِ ۱۴۰۰ ساله) و «مرگ بر تشیّع شنیعه» یعنی مرگ بر آنچه که بیش از ۵۰۰ سال است که به عنوانِ یک «دینِ جدید»؛ توسّط سلسلهٔ ننگینِ «صفوی» بوجود آمد و دستگاهِ عریض و طویلِ «صنفِ انگلهای شیعه گری» را ساخت که همهٔ دستاوردهایِ همهٔ جنبشهایِ اخیر در بازهٔ زمانیِ ۵۰۰ ساله را از میان بُرد و هر روز و هرچه بیشتر در سطحی گسترده به ساختنِ «بُت کده ها» (مسجد؛ امام زاده؛ حسینیّه؛ اوقاف و ...) پرداخت.
ریشهٔ همهٔ بدبختی شما ها در ۲ دینِ «اسلام» و دینِ «شیعه گری» است. برایِ آغازی نو باید از این ۲ «تعفّن» گذر کنید.
مشکلِ شما ایرانیان این است که ۳ تعفّن در ذهن دارید:

۱- اسلام.
۲- شیعه گری.
۳ بیعت کردن.

این ۳ تعفّنِ فکری

اسلام مجموعه ای از تفکّراتِ محمّد و سُنّتهایِ بومیِ Pagan هایِ عرب در ۱۴۰۰ سالِ پیش است. سایرِ جوامعِ انسانی نیز سُنّتهایِ بومیِ Pagan پایه و کثافاتِ دینیِ خود را دارند. مانندِ مسیحیّت؛ زرتشتی گری؛ یهودیّت؛ هندویی گری؛ بودایی گری؛  دینِ «سیک» و دینِ«بهائیّت» و  صوفیگری؛ «عرفان بازی» و .....  تا میتوانی بشمار... که هر کدام زودتر بافته شده باشد؛ نقشِ «پدر و مادر» را برای «استفراغِ و مستراحِ بعدی» بازی کرده است و همهٔ این «استفراغهایِ کُهن» سیستمی «محافظ» برایِ خود دارند که همانا آنها را به نامهایِ «مسجد»؛ «کلیسا»؛ «کنیسه»؛معبد؛ آتشکده؛ «حظیرة القدس» و ....  میشناسید و «انگلهایِ این مستراحها» را به نامهایِ «کشیش»؛ «مفتی»؛ «خاخام»؛ «گورو»؛ «راهب»؛ «محفلِ ملّی»؛ «بیت العدلِ اعظم» و ....
می شناسید. و ذهنِ شماها با این «مستراحها» آلوده شده اند. این امر مختصّ ایران نیست و «مستراحی جهانی» است.

«بیعت کردن» محصولِ ثانویِ مدفوعی به نامِ «دین و مذهب» است تا به این وسیله آن «مستراحهایِ مقدّس» را حفظ کنند. حتّی «طرفداریِ مؤمنانه» کردنِ از یک «خواننده»؛ «تیمِ فوتبال»؛ «فیلسوف» و «حزبِ سیاسی» و.... نیز نوعی «بیعت کردن» است و گرنه چرا باید پس از شکست خوردنِ یک تیم به سنگ پرانی وامثالهم پرداخت؟ مگر اینها برایِ «تماشاگران» فقط نوعی «تفریح» نیست؟ آیا «سنگ پرانی» و دعوایِ میانِ طرفداران؛ چیزی به غیر از «نتیجهٔ بیعت» است؟
«پیمانِ شاه و ملّت» (بیعتِ دو طرفه) یک دروغ است. زیرا این «شاه»؛ «رئیس جمهور»؛ «نمایندهٔ مجلس»؛ «شهردار»؛ «استاندار» است که باید با «مردم» بیعت کند زیرا ضرورتِ وجودیِ آنها «عهد کردن» برای فراهم آوردنِ زندگیِ بهتر برایِ مردم است. نه اینکه از خودشان یک موجودِ مقدّس بسازند و هر کسی  که آنها را نستاید را از دمِ تیغ بگذرانند. امّا این «شاه» و «آیةالله» و «پیرهایِ خانقاهها» و«احزاب» نیستند که با شما بیعت میکنند؛ بلکه این شماها هستید که باید با آنها بیعت کنید. این جادّه ها همیشه «یک طرفه» هستند.
حتّی «چسبیدنِ مؤمنانه» به روشهایِ مبارزاتی نیز نوعی «بیعت» است و شما را به سمتِ «تحلیلهایِ کلیشه ای» و برخوردهایِ «کلیشه ای» شناخته شده (لُو رفته) می کشانند و به همین دلیل شماها شکست میخورید. زیرا روشهایِ شناخته شدهٔ مبارزاتی منجر به تولیدِ روشهایِ سرکوب میشوند.

«ذهنِ شما» باید «آیینهٔ جهان نما» باشد و اگر آنرا با گروهی از آن ۳ تعفّنِ فکری و یا حتّی یکی از آنها بیالایید؛ ذهنِ شما به آیینه ای زنگ زده؛ تَرَک خورده؛ آلوده به مدفوع و عفونت و استفراغ تبدیل می گردد و دیگر «آیینهٔ جهان نما» نخواهد بود.

تغییرِ تاکتیکِ سرکوب:
 
گستردگیِ جغرافیاییِ «جنبشِ ملّی» و تاکتیکِ ایجادِ «کانونهایِ پراکنده» برایِ راهپیماییها و در نهایت ظهورِ جرقّه هایِ گذشتن از «دفاع» به «تهاجم» (کُشتنِ بسیجیها و مزدورانِ امنیّتی) از طرفِ مردم ؛ همهٔ تاکتیکهایِ کلیشه ایِ رژیم از قبیلِ ربودنِ کودکان؛ شلّیکهایِ مستقیم؛ نیروهایِ سرکوب؛ ربودنِ پیکرهایِ انقلابیّون؛ اعترافهایِ اجباری؛ صدورِ حکمهایِ اعدام و .... کارایی خود را از دست داده بودند. کار به جایی رسید که ۲ حرکتِ فرهنگیِ کوچک مانندِ «کشفِ حجابِ اجباری و عمّامه پرانی»؛ چاه هایِ مستراحهایِ «نجف و کربلا» را نیز به جوش آورد. امّا از تَرس و از رویِ «تقیّه» زبانهایشان را در سوراخِ کونشان فرو کردند. امّا همین امر نشان داد که صاحبانِ این «مستراحها» پتانسیلِ فرستادنِ نیرو برایِ دفاع از رژیمِِ شیعی ایران را دارند و اگر مردمِ ایران سهل انگاری کنند؛ این «پتانسیل» به «عَمَل» تبدیل خواهد شد. سفرِ «قرمساق قاآنی» به عراق نیز در همین جهت بود.
اکنون رژیمِ شیعی به تاکتیکِ «سرکوبِ متمرکز» بر «کانونهایِ محدود» روی آورده است. رژیم میخواهد به صورتِ «گزینشی»؛ چند کانونِ انقلابی را انتخاب کرده و به شدّت سرکوب کند و سپس دسته ای دیگر از کانونهایِ انقلابی را برگزیده و به سرکوبِ متمرکز بپردازد. من (کژدم) نامِ این تاکتیک را «سرکوبِ موزاییکی» میگذارم. 
اگر رژیم بتواند «مهاباد» را سرکوب کند؛ نوبتِ بعدی چه بسا مجموعه ای از چند شهر در کُردستان و یا شهرهایِ پراکنده در استانهایِ مختلف باشند. این همان «زدن به سیمِ آخر»ی است که هفته ها است از آن سخن میگفتم.
اگر این مطالب را منتشر نکنید؛ من شماها را به «خیانت به مردم» متّهم میکنم. زیرا عامدانه و به خاطرِ چسبیدن به «کیرِ ملوکانه»  و یا «پان ایرانیسمِ دروغین» و یا «پان تُرکیسم» و یا «اصلاح طلبی» و .... از انتشارِ یک پیشنهاد برایِ ارتقایِ مبارزات در جهتِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی خود داری کرده اید و در واقع شماها به دنبالِ «سرنگونی» نیستید؛ بلکه میخواهید به صورتِ «مشروط» و «گزینشی» حرکت کنید. امّا من (کژدم) میدانم که مردمِ ایران حتّی مرا نمیشناسند و شاید نظراتِ مرا هرگز نپذیرند. امّا همچنان مینویسم و برایِ «تولیدِ اندیشه» اصرار دارم و «مشروط» عمل نمیکنم. بلکه تلاش میکنم «کرمهایِ مستراح» را که خود را «انقلابی» و «شورشی» و «اپوزیسیونچی» و.... مینامند را به شما معرّفی کنم و این بخشی از وظیفهٔ «تولیدِ اندیشه» است.
 
بُریدنِ سیمِ آخر

اکنون فراخوانهایی برایِ حمایت از مردم مهاباد صادر میشوند. این فراخوانها اگر روشها و تاکتیکهایِ نوین برایِ حمایت از مردمِ مهاباد ارائه ندهند؛ به اندازهٔ «سِندهٔ گربه و سگ» نیز ارزش ندارند. زیرا حتّی نمیتوان از این «فراخوانهایِ سِتَروَن» به عنوانِ «کود» استفاده کرد؛ چه رسد به «دارو و درمان».
«بّریدنِ سیمِ آخر» نیاز به «دلیریِ کُشتن» دارد. اینکه در تظاهراتها فقط شعارهایتان را تغییر دهید و به حمایت از مردمِ مهاباد شعار دهید؛ در عرصهٔ «مِیدانی» هیچ ارزشی ندارد.
جهتِ حرکتِ شما باید بر رویِ «به زانو در آوردنِ رژیمِ شیعی» در شهرها و استانهایِ دیگر استوار باشد و از راهپیماییهایِ تکراری و «شعارهایِ تکراریِ کلامی» گذر کنید و برای کشتارِ نیروهایِ رژیم برنامه ریزی کنید تا رژیم کاملاً کلافه شود و هر روزه نیروهایش کشته و زخمی شده و نتوانند در فرداها دوباره در میدان باشند.
شما باید همهٔ مراکزِ اقتصادیِ رژیم را ویران کنید تا منابعِ مالیِ رژیم کاملاً قطع شوند. به عنوانِ مثال اگر بخشی کلیدی از یک پالایشگاه را با انفجار و یا آتش سوزی؛ از کار بیندازید؛ رژیم حتّی از تأمینِ سوختِ ادواتِ موتوریِ خود نیز باز خواهد ماند. اگر جادّه ها را با خرابکاری مسدور کنید؛ مسیرهایِ «لُجیستیکِ رژیم» را از کار خواهید انداخت.
به افکارِ سخیفی مانندِ «اِی وای.... اینترنت نداریم»..... «موبایلها کار نمیکنند» پایان دهید. به «مبارزاتِ تهاجمی ومؤثر مِیدانی» بچسبید. تا نیروهایِ سرکوبِ رژیم را فلج کنید. هیچ اهمیّتی ندارد که ویدیوهایتان در رسانه ها (آنهم به صورتِ گزینشی) منتشر بشوند و یا نشوند. اگر این «بیراههٔ فکری» را نیز از ذهنِ خود بیرون کنید؛ میتوانید مراکزِ ارتباطات (خدماتِ تلفن و موبایل و اینترنتِ داخلی) را نیز به آتش بکشید تا رژیم نیز این ارتباطات را از دست بدهد.
شما نمیتوانید به «مهاباد» بروید تا از مردمِ کُردستان دفاع کنید. امّا در همانجایی که هستید؛ میتوانید به رژیم ضرباتِ کاری و بسیار سنگین بزنید.
«عمّامه» پرانی را با داشتنِ یک چاقویِ تیز میتوانید به «سَر پرانی» تبدیل کنید. از «خشونت» نهراسید؛ زیرا این خشونت شما را به «قاتل» تبدیل نمیکند. شما باید خود را «سرباز»ی بدانید که در جبههٔ جنگ باید نیروهایِ دشمن را بکُشد؛ تواناییِ لُجیستیکیِ دشمن را از میان بردارد؛ به مراکزِ فرماندهیِ دشمن حمله کند؛ منابعِ مالیِ دشمن را از میان ببرد.
شما میتوانید ذهنتان را بکار بیندازید و شیوه هایِ گوناگونی را طرّاحی کنید.

پیروز و سرفراز باشید.

کژدم


۱۴۰۱ آبان ۲۶, پنجشنبه

از هجومِ داعش به «طویلهٔ شیعی» تا ماجرایِ «شاهچراغ»؛ کشتارِ مردم در «ایذه» و تیراندازی در ملک شهر اصفهان

 رژیمِ شیعی ۱۰ ها سال است که به ساختنِ گروههایِ موازی و تحتِ کنترل از قبیلِ «پان تُرکها»؛«پان ایرانیسهایِ دو آتشهٔ سبیل چخماقی» و «گرایشهایِ القاعده ای و داعشی» و افرادی مانندِ «امید نادان»؛ صدورِ «اپوزیسیونچیهاي قلّابی» مشغول بوده است. از برخی از این گروههایِ قلّابی به صورتی مقطعی برایِ ساختنِ روایتهایِ «تروریستهایِ تکفیری» استفاده کرده است که ماجرایِ هجوم به «طویلهٔ شورایِ شیعی» توسّط «داعش» و اخیراً «شاهچراغ»؛ از آن جمله هستند. بر اساسِ ویدیویی که در بخشِ نظراتِ چند نوشتهٔ پیشین از طرفِ یکی از خوانندگان فرستاده شده بود؛ شخصی که در شاهچراغ دستگیر شده است را به تکرار؛ «هِی... افغانی» خطاب میکنند. امّا پس از دستگیریهایِ اوباشانِ «القاعده ای در گُرجستان» و دستگیریِ اوباشانِ رژیمِ شیعی در جمهوریِ آذربایجان؛ ناگهان آن «هِی.... افغانی» به «تبعهٔ جمهوری آذربایجان» تبدیل شد تا از یک سو به عنوانِ کمکی جانبی به مانورهایِ قلّابی رژیم در مرزهایِ آذربایجان مشروعیّت ببخشد و از سویِ دیگر با گروگان گرفتنِ «گردشگرانِ آذربایجانی» و  بستنِ اتّهامِ «شاهچراغ» بتوانند با اوباشانِ دستگیر شدهٔ شان در  جمهوری آذربایجان «مبادله» کنند. نیروهایِ ویژهٔ رژیمِ شیعی که اینگونه گروهها و افرادِ فریب خوردهٔ گیر افتاده در تورِ امنیّتی را تولید میکنند؛ برایِ چنین روزهایی است و و لزومی برایِ شناسایی و دستگیریِ آنها در «یک عملیّاتِ بسیار پیچیده» نیست و به سرعت دستگیر شده و رژیمِ شیعی از شکنجه و کُشتنِ آنها هیچ اَبایی ندارد. باید در این میان به «پان تُرکهایِ فریب خورده» که اکنون از آنها بر علیه جنبشِ انقلابی مردمِ ایران استفاده میشود؛ یاد آوری کنم که از چنین سرنوشتهایی به دور نیستند و هر لحظه میتوانند مانندِ «مُرغ» در عزا و عروسی سربریده شوند. (مانندِ سرنوشتِ فریب خوردگانِ ماجرایِ حمله به طویلهٔ شیعی و شاهچراغ)
امّا در تیراندازی به سویِ مردم در «ایذه» و تیراندازی در ملک شهر اصفهان؛ گردِ هم آییِ کلاغهایِ پروپاگاندایِ رژیمِ شیعی به صورتِ هم زمان و پیش از هرگونه تحقیق؛ نشان از آن دارد که همهٔ این اوباشانِ «قار قار کلاغی» منتظرِ تیر اندازی به مردم در «ایذه» بوده اند و نیروهایِ عامل از افرادِ سپاه و یا وزارتِ اطّلاعات بوده اند. از همین اکنون نیز به دزدیدَنِ پیکرهایِ جان باختگان روی آورده اند.

امّا رژیم از این ترفندها سودی برای بقایِ رژیم نخواهد بُرد و کار از این حرکاتِ احمقانه گذشته است.

کژدم