۱۴۰۴ آبان ۲۳, جمعه

چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟ (بخش پنجُم)

 آزادیها (۲)

در نوشتارِ پیشین؛ اندکی به «خاستگاه ها» پرداختم. تا تصویری کُلّی ارائه کنم. امّا به «آزادیهایِ مِیدانی» نیز اشاره کردم. در این نوشتار هَر آنچه میگویم؛ فقط «آزادیهایِ مِیدانی» و دلایلِ مِیدانی برای این «آزادیها» هستند.

آزادیِ کاملِ مطبوعات

زمانی که از آزادیِ مطبوعات سُخن میگوییم؛ ذِهنها را به سویِ «ورق پاره ها»(روزنامه ها و مجلّه ها و .... کاغذی) سوق می دهد.
آیا در دورانِ کنونی این «وَرق پاره ها»؛ خوانده می شوند؟ تیراژشان چقدر است؟ چه تعداد کسانی می توانند آنها را «بِخَرَند» و «بِخوانند»؟  تعدادِ «جمغیّتِ ایران» چقدر است؟ آیا تناسبی میانِ تعدادِ این «کاغذ پاره ها» و «جمعیّت» و «سوادِ خواندن و نوشتن» و بویژه «فهمیدن» و «تیراژِ انتشار» وجود دارد؟ اگر وجود دارد؛ چقدر است؟؟؟
اگر خوب نگاه کنید؛ تعدادِ این «ورق پاره ها» بر اساسِ «تعدادِ جمعیّت و سواد» مانندِ «سوزن در کاهدان» است. حالا بیا و «سوزن» را پیدا کُن و «پارگی ها» را بِدوز!!!
امّا جایِ این ورق پاره ها را «مطبوعاتِ تصویری و صوتی» گرفته اند؛ که در «یوتیوب» و «اینستا گرام» و «تلِگرام» و ...... مانندِ پِشگِل ریخته اند و معلوم نیست که «فُلانِ چه کسی» در «بَهمانِ چه کَسی» فرورفته است و اساساً چه میخواهد و به چه دلیلی «فرو رفته اَند؟».
لذا «آزادیِ مطبوعات» در دُنیایِ کنونی؛  باید «شکل و مُحتوایِ  دیگری» داشته باشد. باید بتواند «چه بی سواد و چه باسواد» را به زبانی ساده مُتوجّهِ مسائل اساسی بِکُنَد. به همین دلیل؛ ما باید در فکرِ تولیدِ «مطبوعاتِ حرفه ای تَری» باشیم. حرفه ای که در آن نتوان «دروغ فروشی» کرد و در مواردی به نامِ آزادی مطبوعات؛ از آن بوقی برایِ «لجن پراکنی و اتّهامهای دروغین» استفاده نمود. مطبوعات باید متعهّد به افزایِشِ «دانشِ عمومی» باشند. در دنیایِ کنونیِ آزادیِ مطبوعات در کشورهایِ غربی؛ «خبرنگاریِ تحقیقی» به نامی «شرافتمندانه» تبدیل شده است که در بسیاری موارد؛ «رازهایِ پنهان» را آشکار می کُند؛ امّا تلاشهایِ قدرتمندان و بازیهایِ حکومتی بوسیلهٔ «حقوقدانهایِ مُزدور»(سیستم قضاییِ فاسد) نتایج این تحقیقات را با تراشیدنِ «دلایلِ مزخرف» امّا با پشتوانهٔ «قدرتِ حکومتی و قضایی»؛ پایمال می کنند. پروندهٔ «پاناما» یکی از نمونه هایِ بارزِ آن در دَهَهٔ اخیر است و «محرمانه» اعلام کردنِ «پروندهٔ اِپستین» که باید به عنوانِ یک «پروندهٔ جنایی» موردِ برخوردِ قضایی قرار می گرفت؛ نمونه ای زنده است. مشکلِ دیگری که در حاکمیّتهایِ «پارتی کراتیک» به روشنی دیده می شود؛ «استفادهٔ ابزاری» از این نوع پرونده ها؛ بر علیهّ «رقیبانِ سیاسی» است.
پروندهٔ «اِپستین» شباهتِ محتواییِ عمیقی با فیلمِ سینمایی «Eyes Wide Shut» دارد. آزادیِ مطبوعات نیز به آزادیِ «بوقهایِ حزبی» تنزّل یافته است.
در ایرانِ آینده؛ «خبرنگاریِ تحقیقی» و سایرِ انواعِ «خبرنگاری» را باید «چشمها و گوشهایِ مردم ایران» به حساب آورد که باید کاملاً آزاد باشند تا به همه جا «سَرَک بکشند» و در کنارِ آن؛ تخلّفاتِ مطبوعاتی را باید «خیانتِ آشکار» تلَقّی نمود.
با تبدیل کردنِ «پولِ ملّی فیزیکی» به «پولِ دیجیتالِ ملّی» میتوان جلو بسیاریِ از فسادها را گرفت؛ امّا نه همهٔ  آنها را. رشوه دادنها میتوانند به صورتِ «استخدامهایِ رانتی» در ازایِ «خدمات» و یا اَشکالِ دیگری نیز ظهور کنند و «خبرنگاریِ تحقیقاتی» میتواند اینگونه راههایِ فرعیِ فساد را نیز تا جایِ ممکن سدّ کند.

آزادی نهادهایِ مَدنی

نهادهایِ مَدنی؛ گروههایِ «مردم نهاد» که بنا بر سلیقه هایِ گوناگونِ در میانِ مردم شکل میگیرند. برخی از این نهادها «نهادهای صِنفی» و برخی نهادهایِ «ضدّ تبعیض» ؛ «پشتیبانی از محیط زیست»؛؛ «پشتیبانی از زندگی حیوانات»؛ «تولیدِ اندیشه هایِ سیاسی و اقتصادی»؛ «نهادهایِ ضدّ فساد» و..... که تلاششان برای ارتقأء «استانداردهایِ زندگی بهتر» متمرکز است.
آزادیِ اینگونه نهادها نه تنها باید در قانونِ اساسی تضمین شود؛ بلکه «یافته هایِ این نهادها» باید به اطّلاعِ عمومی برسد.
حکومتِ دموکراتیک باید به همهٔ این نهادها «تریبون» بدهد. تریبونها در دنیایِ کنونی باید «تریبونهایِ شنیداری و دیداری» باشند (کانالهایِ رادیویی و تلویزیونی). گردهمایی این نهادها از قبیلِ «سمینارها و کنفرانسها» چه در سطح اُستانی و چه در عرصهٔ ملّی؛ باید موردِ توجّه حکومتِ دموکراتیک باشد و نظرات و بیانیّه هایِ این نهادها باید در مجالِس نمایندگان موردِ توجّه قرار گیرد.
در کنارِ آزادیهای مَدنی؛ باید آزادیِ تشکیلِ «احزابِ سیاسی»؛ «احزابِ فرقه گرایِ قومی»؛ «احزابِ دین پایه» و هر تشکّلی که بخواهد از نهادهای مَدنی برایِ «تعمیقِ تفرقه» استفاده نماید؛ باید کاملاً «ممنوع» و «سرکوب» شوند. یک جامعهٔ دموکراتیک نمیتواند به «فاشیستها؛ «نژاد پرستها» «قوم گراها» (انواعِ پان ها) به بهانهٔ «آزادی بیان و تشکّل»؛ اجازهٔ حضور بدهد.
گفته می شود که در کشورهایِ غَربی؛ نهادهایِ مَدنی بسیار قدرتمند هستند. این یک دروغِ بزرگ است. زیرا نهادهای مَدنی توسّط «احزاب»؛ مصادره و در واقع به «شاخه هایِ حزبی» تبدیل شده اند و از «رانت خواری» در سطحِ کلان تغذیه می کنند و بخشی از کارشان؛ «جمع آوری و فروشِ رأی» به احزاب است. «نهادهایِ مدنی» را نمیتوان خرید؛ امّا «رهبرانِ احزاب» را میتوان خرید.
اصلِ «پَس گرفتنِ رأی» و «خبرنگاریِ تحقیقی»؛ تضمین کنندهٔ «تداوم سلامتی و پُشتکارِ نهادهایِ مَدنی» است.
همهٔ «نهادهایِ دینیِ موجود» باید منحلّ شده و نباید اجازهٔ «تشکّل دوباره» به آنها داده شود. زیرا تلاشِ همهٔ «ادیان»؛ بر تولید «جذامِ فکری» استوار است و نه رُشدِ استانداردهایِ زندگی و رفاهِ عمومی. رهبرانِ اینگونه تشکّلها؛ به جای «خدا» حرف میزنند و اگر «خدا چنین می فرماید» را از سخنانِ آنها حذف کنید؛ خواهید دید که «مُشتی مزخرفات» به جای می ماند. اگر «الله چنین فرمود» را از «قرآنِ کَژیم» حذف کنید؛ به یک کتابِ «یاوه و مسخره» تبدیل می شود. یکبار امتحان کنید تا به چشمِ خودتان ببینید.

آزادیِ «داشتنِ دین» و «بی دینی» و «ضدّ دینی»

داشتنِ «دین» تنها و تنها به خاطرِ انتقالِ آن از طرفِ پدران و مادران؛ از طریقِ «هیپنوتیزمِ مداوم» است. به همین خاطر است که «یهودی زاده»؛ «یهودی» و «مسلمان زاده»؛ «مسلمان» و «شیعه زاده»؛ «شیعه» و الی آخر........ می شود.
امّا «بی دینی» و «ضد دین بودن»؛ نشانهٔ «گزینش و تفکّر» است. با این وصف نمیتوان «آزادیِ داشتنِ دین» و یا «اندیشه هایِ ماورایی» در حدّ «فَردی» را سَلب کرد. امّا «تظاهراتِ و نمایشهایِ دینی» به شرطی آزاد است که به موازاتِ آن «تظاهرات و نمایشهایِ ضدّ دینی» نیز آزاد باشد. به این معنی که اگر «شیعیان» بخواهند «عاشورا تاسوعا» راه بیندازند؛ «ضدّ دینها» نیز به «جشن و پایکوبی» و فحّاشی به «حسینِ شجاع»؛ در پیاده روها و یا آنسویِ خیابان بپردازند و اگر «شیعه ها» نتوانند تحمّل کنند و به «ضدّ دینها» حمله کنند؛ باید به شدّت سرکوب شوند و یاد بگیرند که آنها همانقدر آزاد هستند که دیگران آزاد هستند.

اردوگاههایِ کار و کار آموزی به جایِ «زندان»

«زندانی کردن»؛ نوعی «زنده به گور کردن» است که نه تنها هیچ مشکلی در هیچ کشوری را حلّ نکرده است و یک تجربهٔ تاریخیِ کاملاً شکست خورده می باشد؛ باید از قوانینِ ایران حذف شود. زیرا «زندانی کردن»؛هزینه هایِ زیادی را برای «نگهداریِ زنده به گورها» که از «ثروتِ ملّی» تأمین می شوند را بر کُلِ جامعه تحمیل میکند. این هزینه ها میتوانند در بسیاری از مواردِ دیگرِ نیازهایِ  ضروریِ اجتماعی صرف شوند.
امّا «اردوگاههایِ کار» و «اردوگاههایِ کار آموزی»؛ نه تنها میتواند به تأمینِ هزینهٔ زندگیِ بزهکاران در اردوگاهها و همچنین به تأمینِ هزینه هایِ زندگی خانواده هایشان کمکِ مؤثری باشد؛ بلکه «فرهنگِ کار برایِ تأمین زندگی» را در میانِ بزهکاران گُسترش دهد و پس از آزاد شدن نیز میتوانندِ در حوزهٔ حرفه ای که یاد گرفته اند؛ در بازارِ کار جذب شوند.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر