۱۴۰۴ آبان ۲۳, جمعه

چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟ (بخش پنجُم)

 آزادیها (۲)

در نوشتارِ پیشین؛ اندکی به «خاستگاه ها» پرداختم. تا تصویری کُلّی ارائه کنم. امّا به «آزادیهایِ مِیدانی» نیز اشاره کردم. در این نوشتار هَر آنچه میگویم؛ فقط «آزادیهایِ مِیدانی» و دلایلِ مِیدانی برای این «آزادیها» هستند.

آزادیِ کاملِ مطبوعات

زمانی که از آزادیِ مطبوعات سُخن میگوییم؛ ذِهنها را به سویِ «ورق پاره ها»(روزنامه ها و مجلّه ها و .... کاغذی) سوق می دهد.
آیا در دورانِ کنونی این «وَرق پاره ها»؛ خوانده می شوند؟ تیراژشان چقدر است؟ چه تعداد کسانی می توانند آنها را «بِخَرَند» و «بِخوانند»؟  تعدادِ «جمغیّتِ ایران» چقدر است؟ آیا تناسبی میانِ تعدادِ این «کاغذ پاره ها» و «جمعیّت» و «سوادِ خواندن و نوشتن» و بویژه «فهمیدن» و «تیراژِ انتشار» وجود دارد؟ اگر وجود دارد؛ چقدر است؟؟؟
اگر خوب نگاه کنید؛ تعدادِ این «ورق پاره ها» بر اساسِ «تعدادِ جمعیّت و سواد» مانندِ «سوزن در کاهدان» است. حالا بیا و «سوزن» را پیدا کُن و «پارگی ها» را بِدوز!!!
امّا جایِ این ورق پاره ها را «مطبوعاتِ تصویری و صوتی» گرفته اند؛ که در «یوتیوب» و «اینستا گرام» و «تلِگرام» و ...... مانندِ پِشگِل ریخته اند و معلوم نیست که «فُلانِ چه کسی» در «بَهمانِ چه کَسی» فرورفته است و اساساً چه میخواهد و به چه دلیلی «فرو رفته اَند؟».
لذا «آزادیِ مطبوعات» در دُنیایِ کنونی؛  باید «شکل و مُحتوایِ  دیگری» داشته باشد. باید بتواند «چه بی سواد و چه باسواد» را به زبانی ساده مُتوجّهِ مسائل اساسی بِکُنَد. به همین دلیل؛ ما باید در فکرِ تولیدِ «مطبوعاتِ حرفه ای تَری» باشیم. حرفه ای که در آن نتوان «دروغ فروشی» کرد و در مواردی به نامِ آزادی مطبوعات؛ از آن بوقی برایِ «لجن پراکنی و اتّهامهای دروغین» استفاده نمود. مطبوعات باید متعهّد به افزایِشِ «دانشِ عمومی» باشند. در دنیایِ کنونیِ آزادیِ مطبوعات در کشورهایِ غربی؛ «خبرنگاریِ تحقیقی» به نامی «شرافتمندانه» تبدیل شده است که در بسیاری موارد؛ «رازهایِ پنهان» را آشکار می کُند؛ امّا تلاشهایِ قدرتمندان و بازیهایِ حکومتی بوسیلهٔ «حقوقدانهایِ مُزدور»(سیستم قضاییِ فاسد) نتایج این تحقیقات را با تراشیدنِ «دلایلِ مزخرف» امّا با پشتوانهٔ «قدرتِ حکومتی و قضایی»؛ پایمال می کنند. پروندهٔ «پاناما» یکی از نمونه هایِ بارزِ آن در دَهَهٔ اخیر است و «محرمانه» اعلام کردنِ «پروندهٔ اِپستین» که باید به عنوانِ یک «پروندهٔ جنایی» موردِ برخوردِ قضایی قرار می گرفت؛ نمونه ای زنده است. مشکلِ دیگری که در حاکمیّتهایِ «پارتی کراتیک» به روشنی دیده می شود؛ «استفادهٔ ابزاری» از این نوع پرونده ها؛ بر علیهّ «رقیبانِ سیاسی» است.
پروندهٔ «اِپستین» شباهتِ محتواییِ عمیقی با فیلمِ سینمایی «Eyes Wide Shut» دارد. آزادیِ مطبوعات نیز به آزادیِ «بوقهایِ حزبی» تنزّل یافته است.
در ایرانِ آینده؛ «خبرنگاریِ تحقیقی» و سایرِ انواعِ «خبرنگاری» را باید «چشمها و گوشهایِ مردم ایران» به حساب آورد که باید کاملاً آزاد باشند تا به همه جا «سَرَک بکشند» و در کنارِ آن؛ تخلّفاتِ مطبوعاتی را باید «خیانتِ آشکار» تلَقّی نمود.
با تبدیل کردنِ «پولِ ملّی فیزیکی» به «پولِ دیجیتالِ ملّی» میتوان جلو بسیاریِ از فسادها را گرفت؛ امّا نه همهٔ  آنها را. رشوه دادنها میتوانند به صورتِ «استخدامهایِ رانتی» در ازایِ «خدمات» و یا اَشکالِ دیگری نیز ظهور کنند و «خبرنگاریِ تحقیقاتی» میتواند اینگونه راههایِ فرعیِ فساد را نیز تا جایِ ممکن سدّ کند.

آزادی نهادهایِ مَدنی

نهادهایِ مَدنی؛ گروههایِ «مردم نهاد» که بنا بر سلیقه هایِ گوناگونِ در میانِ مردم شکل میگیرند. برخی از این نهادها «نهادهای صِنفی» و برخی نهادهایِ «ضدّ تبعیض» ؛ «پشتیبانی از محیط زیست»؛؛ «پشتیبانی از زندگی حیوانات»؛ «تولیدِ اندیشه هایِ سیاسی و اقتصادی»؛ «نهادهایِ ضدّ فساد» و..... که تلاششان برای ارتقأء «استانداردهایِ زندگی بهتر» متمرکز است.
آزادیِ اینگونه نهادها نه تنها باید در قانونِ اساسی تضمین شود؛ بلکه «یافته هایِ این نهادها» باید به اطّلاعِ عمومی برسد.
حکومتِ دموکراتیک باید به همهٔ این نهادها «تریبون» بدهد. تریبونها در دنیایِ کنونی باید «تریبونهایِ شنیداری و دیداری» باشند (کانالهایِ رادیویی و تلویزیونی). گردهمایی این نهادها از قبیلِ «سمینارها و کنفرانسها» چه در سطح اُستانی و چه در عرصهٔ ملّی؛ باید موردِ توجّه حکومتِ دموکراتیک باشد و نظرات و بیانیّه هایِ این نهادها باید در مجالِس نمایندگان موردِ توجّه قرار گیرد.
در کنارِ آزادیهای مَدنی؛ باید آزادیِ تشکیلِ «احزابِ سیاسی»؛ «احزابِ فرقه گرایِ قومی»؛ «احزابِ دین پایه» و هر تشکّلی که بخواهد از نهادهای مَدنی برایِ «تعمیقِ تفرقه» استفاده نماید؛ باید کاملاً «ممنوع» و «سرکوب» شوند. یک جامعهٔ دموکراتیک نمیتواند به «فاشیستها؛ «نژاد پرستها» «قوم گراها» (انواعِ پان ها) به بهانهٔ «آزادی بیان و تشکّل»؛ اجازهٔ حضور بدهد.
گفته می شود که در کشورهایِ غَربی؛ نهادهایِ مَدنی بسیار قدرتمند هستند. این یک دروغِ بزرگ است. زیرا نهادهای مَدنی توسّط «احزاب»؛ مصادره و در واقع به «شاخه هایِ حزبی» تبدیل شده اند و از «رانت خواری» در سطحِ کلان تغذیه می کنند و بخشی از کارشان؛ «جمع آوری و فروشِ رأی» به احزاب است. «نهادهایِ مدنی» را نمیتوان خرید؛ امّا «رهبرانِ احزاب» را میتوان خرید.
اصلِ «پَس گرفتنِ رأی» و «خبرنگاریِ تحقیقی»؛ تضمین کنندهٔ «تداوم سلامتی و پُشتکارِ نهادهایِ مَدنی» است.
همهٔ «نهادهایِ دینیِ موجود» باید منحلّ شده و نباید اجازهٔ «تشکّل دوباره» به آنها داده شود. زیرا تلاشِ همهٔ «ادیان»؛ بر تولید «جذامِ فکری» استوار است و نه رُشدِ استانداردهایِ زندگی و رفاهِ عمومی. رهبرانِ اینگونه تشکّلها؛ به جای «خدا» حرف میزنند و اگر «خدا چنین می فرماید» را از سخنانِ آنها حذف کنید؛ خواهید دید که «مُشتی مزخرفات» به جای می ماند. اگر «الله چنین فرمود» را از «قرآنِ کَژیم» حذف کنید؛ به یک کتابِ «یاوه و مسخره» تبدیل می شود. یکبار امتحان کنید تا به چشمِ خودتان ببینید.

آزادیِ «داشتنِ دین» و «بی دینی» و «ضدّ دینی»

داشتنِ «دین» تنها و تنها به خاطرِ انتقالِ آن از طرفِ پدران و مادران؛ از طریقِ «هیپنوتیزمِ مداوم» است. به همین خاطر است که «یهودی زاده»؛ «یهودی» و «مسلمان زاده»؛ «مسلمان» و «شیعه زاده»؛ «شیعه» و الی آخر........ می شود.
امّا «بی دینی» و «ضد دین بودن»؛ نشانهٔ «گزینش و تفکّر» است. با این وصف نمیتوان «آزادیِ داشتنِ دین» و یا «اندیشه هایِ ماورایی» در حدّ «فَردی» را سَلب کرد. امّا «تظاهراتِ و نمایشهایِ دینی» به شرطی آزاد است که به موازاتِ آن «تظاهرات و نمایشهایِ ضدّ دینی» نیز آزاد باشد. به این معنی که اگر «شیعیان» بخواهند «عاشورا تاسوعا» راه بیندازند؛ «ضدّ دینها» نیز به «جشن و پایکوبی» و فحّاشی به «حسینِ شجاع»؛ در پیاده روها و یا آنسویِ خیابان بپردازند و اگر «شیعه ها» نتوانند تحمّل کنند و به «ضدّ دینها» حمله کنند؛ باید به شدّت سرکوب شوند و یاد بگیرند که آنها همانقدر آزاد هستند که دیگران آزاد هستند.

اردوگاههایِ کار و کار آموزی به جایِ «زندان»

«زندانی کردن»؛ نوعی «زنده به گور کردن» است که نه تنها هیچ مشکلی در هیچ کشوری را حلّ نکرده است و یک تجربهٔ تاریخیِ کاملاً شکست خورده می باشد؛ باید از قوانینِ ایران حذف شود. زیرا «زندانی کردن»؛هزینه هایِ زیادی را برای «نگهداریِ زنده به گورها» که از «ثروتِ ملّی» تأمین می شوند را بر کُلِ جامعه تحمیل میکند. این هزینه ها میتوانند در بسیاری از مواردِ دیگرِ نیازهایِ  ضروریِ اجتماعی صرف شوند.
امّا «اردوگاههایِ کار» و «اردوگاههایِ کار آموزی»؛ نه تنها میتواند به تأمینِ هزینهٔ زندگیِ بزهکاران در اردوگاهها و همچنین به تأمینِ هزینه هایِ زندگی خانواده هایشان کمکِ مؤثری باشد؛ بلکه «فرهنگِ کار برایِ تأمین زندگی» را در میانِ بزهکاران گُسترش دهد و پس از آزاد شدن نیز میتوانندِ در حوزهٔ حرفه ای که یاد گرفته اند؛ در بازارِ کار جذب شوند.

کژدم

۲۴ نظر:

  1. سلام جناب کژدم
    بااینکه تصمیم داشتم هیچوقت کامنتی ندهم اما فکر می‌کنم موضوعِ مهمی باشد.
    در مدیریت، ساختارهای سلسله مراتبی و عمودی با حداکثرِ تمرکز، نقطه‌ی مقابلِ ساختارهای ادهوکراسی که افقی هستند با حداقل تمرکز و رسمیت اما در عین حال انعطاف‌پذیری بالا. این نهادهای مدنی که شما پیشنهاد می‌کنید، قرار است تا چه اندازه در تصمیم‌سازی در سطحِ کلان تعیین کننده باشند و از اون مهمتر میزانِ تمرکز در تصمیم‌سازی در چه حدی هست؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      نهادهایِ مدنی در انتخاباتِ اُستانی و ملّی؛ از انتخاباتِ شهردارها و استاندرارها گرفته تا انتخاباتِ مجلس و کابینهٔ دولت و شورایِ رهبری نقشی تعیین کننده خواهند داشت. شاید در آغاز این نقش «حرفه ای نباشد»؛ امّا به تدریج با کشانیدنِ بحثهایِ درونی در نهادهایِ مَدنی به «گفتمان در سطحِ ملّی»؛ هم این نهادها و نیز تمامیِ جامعه در رابطه با مسائلِ جامعه؛ آگاهانه تر نظر خواهند داد و شرکت کردن در انتخابات با علاقهٔ بسیار بیشتری انجام میگیرد. دیگر سخنی از انتخابِ میانِ «بد و بَدتر» در کار نخواهد بود؛ بلکه پرچمِ «انتخابِ شایسته ترینها» بر افراشته می شود که نتیجه اَش «شایسته سالاری» است.
      «تصمیمها» با توجّه به «نوعِِ مسائل» در «مجلس» یا «دولت» و یا «شورایِ رهبری» گرفته می شوند که با «انتخابِ مستقیم» توسّط مردم؛ در آن جایگاه نشسته اند.

      حذف
  2. کژدم کتابهای میاموتو موساشی رو خوندی؟ارزش خوندن داره؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. نَه؛ نخوانده ام. همهٔ آثارِ نوشتاری و تجربیّاتِ «سامورایی ها» بر اساسِ آیینِ «بوشیدو» که من آنرا «بودیسمِ جنگاوران» مینامم شکل گرفته اند. به نظرِ من مطالعهٔ آثارِ ایشان نیز در «درک وگسترشِ اندیشهٔ رقابت» و ارتقاء «تواناییهایِ فردی»؛ برایِ کسانی که «علاقهٔ مِیدانی» به این «تواناییها» دارند؛ حتماً مفید است. در غیرِ این صورت؛ «کتابهایی»هستند مانندِ «کتابهایِ دیگر».
      مانندِ اینکه کسی دوست دارد تا «بودا» شود. امّا به خاطرِ ناتوانیها؛ «بودایی» می شود و هرگز «بودا» نمی شود.

      حذف
    2. اشتباهِ مشترکِ «بودا» و «مسیح» و «نیچه» این بود که فکر میکردند؛ «اِکسیری» دارند که هرکسی آنرا بنوشد؛ مانندِ آنها می شود. امّا در عمل؛ فقط «هوادارنی» پیدا کردند که فقط آثارِ آنها را «لَقلَقهٔ دهان» کرده اند. «نیچه»؛ «هواداران» را «هیچکارگان» می نامد. «هوادار» کسی است که هیچکاری نمی کُند وفقط «زِر می زند».

      حذف
  3. سلام کژدم. باز طراحی. ساختار انتخاباتی. آیا چیزی شبیه به شوراهای فعلی. روستا شهر شهرستان. استان. نخواهد شد ؟! به محل نفوذ و ورود شارلاتان ها. نخواهد شد ؟! مانند شوراهای شهر که. حقوق ندارند ولی هم ماهیانه پولهای کلان تحت عنوان حق جلسات. هم رانت های استخدامی هم رانت تعریف و واگذاری پروژه به پیمانکاران خودشان نخواهد شد ؟! قانون مشخصی برای کیفر دادن آنها وجود خواهد داشت ؟! میدانم. جوابهای ت قوه قضایی مستقل و. روزنامه نگار تحقیقی و افشاگر را مطرح خواهی کرد اما برای جامعه رانت و فساد زده ایران چگونه خود را با آن تطبیق خواهد داد؟!

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      در بخش ششم از این مجموعه گفتار؛ به آسیب شناسی و راهکارهایِ جلوگیری از فساد در نهادهایِ مدنی خواهم پرداخت.
      «آزادی» به معنی رها شدن از دستِ شارلاتانها و «سیستمِ هِرمی» و «احزاب و فرقه ها» است.
      لذا سویِ دیگرِ «سکّهٔ آزادی»؛ ایجادِ «موانع» در برابرِ آسیبها ؛برایِ «نگهبانیِ دائمی» از «آزادی» می باشد. به یک موردِ آن؛ در همین بخش؛ یعنی «خبرنگاریِ تحقیقاتی» اشاره کرده ام. در بخشهایِ پیشین نیز ساز و کارِ «پولِ ملّیِ دیجیتال» و «پس گرفتنِ رأی» را پیشنهاد کرده ام.
      مواردِ دیگری نیز هست که در بخش ششم به آنها خواهم پرداخت.
      من(کژدم) در این سلسله نوشتارها؛ تلاش دارم که یک «سیستم» ارائه دهم؛ نَه تعدادی «شعارهایِ زیبا» بنویسم. به همین خاطر همیشه «بخشِ نظرات»؛ باید به «ادامهٔ نوشتارِ اصلی» تبدیل شود و آنرا تکمیل کند.
      «آزادی» نیاز به «سیستمِ دفاعی» دارد و گرنه تار و پودَش را «فساد» می دَرَد.

      حذف
  4. سلام مجدد
    آزادی باید به معنای پذیرش مسئولیت باشد . در ایران امروز مردم عادی. اغلب به معنای فارسی مسئولیت یعنی پاسخگویی هم فکر نمی کنند. در ایران امروز مسئولیت یعنی حکمرانی فردی و دیکتاتور در یک حوزه نه پاسخگویی و پاداش و جزا در برابر عملکرد .
    به نظر در ابتدا برای هر پست و مقامی یک حقوق ماهیانه مشخص بدون گذاشتن باگ هایی مانند اضافه کار و کارانه و ماموریت و حق جلسات و مشخص باشد .
    در حوزه خدمات غیر دولتی هم اجازه به رقابت سالم در جهت منافع عمومی ارایه خدمات بیشتر با قیمت پائین تر. نه مثل الان که فرضا سازمان نظام پزشکی تعرفه خدمات ویزیت و عمل جراحی را تعیین میکند و باز هم زیر میزی و. .
    برای خدمات درمان باید رایگان باشد ولی هر فرد باید ماهیانه درصدی از درآمدش را برای کمک به سیستم درمان پرداخت کند . حقوق پزشکان وکادر درمان باید دولت پرداخت کند. . حداقلی وجود داشته باشد و هر فرد در برابر اعنال خوذ خوب یا بد پاسخگو باشد. مثلا تشخیص و خطای فاحش منجر به حذف همیشگی غز این حوزه باشد

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      نظراتِ شما معطوف به «جزئیات» و تنظیمِ قوانین است که باید در «مجلس شورایِ ملّی» و یا هرنامِ دیگری که برایش تعیین خواهد شد موردِ بحث و بررسی قرار گیرند.
      سخنانِ من(کژدم) در رابطه با تدوینِ «چهارچوبها» و ایجادِ «مسیرهایِ دموکراتیک»؛ تا نظراتی مانندِ نظراتِ شما را نه تنها در سطوحِ اُستانی و مجلسِ ملّی؛ بلکه در تریبونهایی که درباه اش سخن گفتم؛ موردِ بحث و بررسی قرار داد.
      من از «ساختنِ سیستم» سخن می گویم و شما «قوانینِ مَدنی» پیشنهاد می کنید. امیدوارم توانسته باشم تا تفاوتِ این دو حوزه را توضیح دهم.
      من زمانی تلاش کردم تا « بحثِ «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» را در «رادیو تندر» مطرح کنم. امّا به دیوارِ سنگی برخورد کردم (نَرَوَد میخِ آهنین در سنگ). زیرا اساساً در میانِ افرادِ آن گروه هیچ دَرکی از موضوعِ «ساختار شناسی و ساختار سازی» وجود نداشت و اصلِ «چهار چوبِ فکری» بر این امر بنا شده بود که چون «هخامنشیان» و «ساسانیان»؛ هر کدام ۳۰۰ سال حاکمیّت داشته اند؛ حتماً آن سیستمها؛ «سیستمهایِ موفّقی» بوده اند که اینهمه دوام آورده بودند!!!!. لذا ما (یعنی تُندری ها) نیز همان سیستم ها دوباره برپا کرده و ادامه می دهیم. که بعدها نیز به «نظریّهٔ پرداختِ پول و وعدهٔ پاداشهایِ مالی ؛ پس از سرنگونیِ رژیم» روی آوردند و پشتوانهٔ نظرشان نیز این بود که «محمّد نیز با این کارها و وعده ها توانست لشکر بسازد» لذا تجربهٔ موفّقی بوده است. اینگونه مزخرفات نشان می داد که نه تنها هوادارنِ این گروه؛ بلکه هستهٔ مرکزی شان اساساً حتّی تصوّری ابتدایی نیز از «ساختار شناسی و ساختار سازی» نداشتند.
      این مُشکل؛ یک مُشکِلِ عمومی در ایرانِ امروز است. هیچکس به «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» کاری ندارد و به «کلیشه کردن» پناه می برند. یا کلیشه هایِ کمونیستی؛ یا کلیشه هایِ گوناگونِ اروپایی و یا کلیشهٔ آمریکایی. گویی که دیگر نیازی به «ساختار شناسی» و «ساختار سازی» وجود ندارد و «کُت و شلوارهایِ گوناگون» در «فروشگاههایِ سیاسی» موجودند و از میانِ آنها میتوانید انتخاب کنید.
      من(کژدم) این مشکلِ را «انسدادِ فرهنگِ سیاسی» می نامم. تزریقِ همین افکارِ «کرایه ای» به جامعه و در نظر نگرفتنِ اینکه در دنیایِ کنونی «هزاران چشم و گوش» وجود دارند و مشکلاتِ سیستمهای موجود را نشان میدهند؛ میتواند به عنوانِ یک «عامل» در میانِ عواملِ دیگر؛ جامعه را نیز به «انسدادِ سیاسی» و در نتیجه به سویِ «خنثی شدن» بکشاند و مردم بگویند که «هرکجا بِرَوی؛ آسمان همین رنگ است». که بارها از آن به عنوانِ «مردمِ ایران هنوز آماده نیستند» یاد کرده ام.
      بازهم امیدوارم که با این چند جمله و پاراگراف؛ ساختنِ یک «سیستم»(ساختار) و تفاوتِ آن با پیشنهاداتِ شما را توضیح داده باشم.

      حذف
  5. به نظر من فرهنگ غالب در جامعه‌ی ایران، فرهنگ دیکتاتوری هستش به این صورت که حتی مردم عادی قدرت پذیرش اشتباه و شنیدن انتقاد رو ندارن. خب این نشون میده حتی یه حاکم اگه روزی جای ج.ا بخواد بیاد ذهنیت دیکتاتوری داره پس مردم ایران خودشون دیکتاتور پرور هستن. پس دو راه وجود داره: ۱. فرهنگ تعامل درست و کارِ گروهی رو یاد بگیریم که سال‌ها زمان میبره برای تغییر فرهنگِ گفتگو ۲. وجودِ ساختاری چنان قوی که ذهنِ دیکتاتوری(حاکم) حتی اگر بخواهد توان و اختیاری برای اعمال نظر شخصی به طور یکطرفه نداشته باشد. هرچند که با اجرای راه‌حل دوم در کوتاه‌مدت، راه حل اول نیز به موازات بایستی در بلندمدت به فکر اجرایش بود.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینکه بگوییم: «چون مردم انتظار دارند که که مشکلات باید از بالا و بوسیلهٔ بالا حلّ شوند»؛ دیکتاتور پروری نیست. اینکه مردم می روند و در انتخابات شرکت می کنند؛ برای بَر سرِ کار آوردنِ یک «دیکتاتور» نیست. بلکه فکر می کنند که اگر افرادی کارآمد تر و وفادار تر به وعده هایِ خود را انتخاب کنند؛ مشکلات حلّ می شوند. به این معنی که «بالاتَر» را در انتخابات خودشان تعیین کنند و به او «اختیارات» بدهند تا مشکلات حلّ شوند. «اختیارات» یعنی «داشتنِ قدرت و اِعمالِ قدرت». «داشتنِ قدرت» و اِعمالِ قدرت برای حلّ مشکلاتِ مردم؛ «دیکتاتوری»نیست؛ بلکه «دیکتاتوری» به معنیِ «داشتنِ قدرت توسّط شخص و یا اشخاصی است که خود را رهبرِ خود خوانده و دائم العُمر» می دانند و مشروَعیّت خود را یا از «به اِرث بُردن» (سلطنت) و یا از یک «ایدئولوژی» و یا از انتخاباتِ «درون حِزبی» می گیرند.
      امّا اینکه بگوییم: «هر شخص و یا گروهی که نتیجهٔ انتخاباتِ سالم بوده اند؛ نیازی به داشتنِ قدرت و اِعمالِ آن ندارند؛ وگرنه دیکتاتور هستند» یک تعبیرِ بسیار احمقانه است.
      اگر «احمقانه» نباشد؛ بسیار «موذیانه» و فقط برایِ گِل آلود کردنِ آب بوسیلهٔ «سَفسطه» است.

      حذف
  6. کژدم شما دکترا دارید؟رشته تحصیلیتون چی بوده؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. رشتهٔ تحصیلی من مهندسی بود. هیچگونه مدرکِ تحصیلی نیز ندارم.
      اگر بخواهم خودم را معرّفی کنم؛ باید بگویم:
      «گُرگِ بیابان»(Stephen Wolf ) هستم.

      حذف
  7. جناب کژدم قضیه خشکسالی خیلی درام شده به نظرت چی میشه؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. اُلاغ تر از تو ندیده اَم. آیا با صدورِ یک «فرمان» می توان به «خُشک سالی» فرمان داد که: «دیگر بَس است....» و به «آسمان» فرمان داد که: فَرزندانِ خود را برایِ «اَلرّحمانَ اَلرّاحمین»(وعده دهندهٔ جِنده خانهٔ ۲۰ ستاره برایِ شُهدا) بِیا وَرید و قُربانی کنید؟ تا «الله نیز با دیدَنِ کونهایِ لَقِّ شماها»؛ کیرَش برایِ «عذاب» پَلاسیده شده و بفرمایدکه :« Ok..... برایِ این مادرقحبه ها... باران بِبارانید؟»

      حذف
  8. این «پیش بینی» را در ذهنتان نگهدارید:
    رهبریِ آنچه که «جُنبش ماگا» نامیده می شود؛ در انتخاباتِ سالِ آینده؛ شکستِ سختی را برای حزبِ جمهوریخواه به ارمغان خواهد آورد و منجر به استعفاهایِ زیادی در میانِ مقاماتِ دولتیِ آمریکا خواهد گردید و زبانهایِ زیادی برایِ افشایِ کثافتکاریهایِ «پادشاه ترامپ»؛ باز خواهند شد.
    پیشنهادِ من به «حزبِ جمهوریخواهِ آمریکا» و بویژه آقایِ «ناتانیاهو» این است که خود را برایِ «پس از وقوعِ حادثه»؛ و حتّی «لرزه هایِ پیش از وقوعِ آن» آماده کنند.

    پاسخ دادنحذف
  9. این «پیش بینی» را در ذهنتان نگهدارید:
    رهبریِ آنچه که «جُنبش ماگا» نامیده می شود؛ در انتخاباتِ سالِ آینده؛ شکستِ سختی را برای حزبِ جمهوریخواه به ارمغان خواهد آورد و منجر به استعفاهایِ زیادی در میانِ مقاماتِ دولتیِ آمریکا خواهد گردید و زبانهایِ زیادی برایِ افشایِ کثافتکاریهایِ «پادشاه ترامپ»؛ باز خواهند شد.
    پیشنهادِ من به «حزبِ جمهوریخواهِ آمریکا» و بویژه آقایِ «ناتانیاهو» این است که خود را برایِ «پس از وقوعِ حادثه»؛ و حتّی «لرزه هایِ پیش از وقوعِ آن» آماده کنند.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. مردمِ ایران و همچنین آقایِ «ناتانیاهو» باید بدانند که «شیرِ ترامپ» خُشک شده است و دیگر نمیتوان او را «دوشید». در سیاستهایِ داخلیِ آمریکا نیز شکست خورده و نتوانسته است حتّی به «مَرزِ وَعده هایش»؛ حتّی در این ۹ ماه که بایستی در آن «۱۰۰ روزِ کذاییِ نخستین» به آن می رسید؛ بِرَسد.
      تمامیِ تلاشِ ترامپ در این ۹ ماه این بوده است که «پیروزیهایِ دیگران» را به نَفعِ خود مصادره کُند و شُعارهایِ «پادشاهانه» بِدهد (شعارهایی مانندِ شعارهایِ دَیّوسِ فرزانه).
      آقایِ «ناتانیوهو» باید بداند که پیروزیِ ترامپ در انتخاباتِ گذشته؛ نَه به خاطرِ «توانا یی هایَش»؛ بلکه به خاطرِ «آبنباتِ چوبی = ترامپ»؛ در برابرِ «کاسهٔ مدفوع = کامالا هریس» بوده است.
      این «توازنِ دروغین»؛ به زودی فرو خواهد ریخت.
      آنهایی که در ایران برایِ رسیدن به آزادی؛ به «ترامپ» دِل بسته بودند نیز باید تکلیفِ خود را از همین اکنون مشخّص سازند که آیا «آزادی» میخواهند و یا به «کاسهٔ پُر از خالیِ آزادی»؛ دِل بسته اَند؟
      «سرزمینِ ایران»؛ فارغ از اینکه دارایِ یک «جُنبِشِ اصیلِ رو به آینده» و یا «جنبشِ بازگشت به گُذشته» باشد؛ در «حیطهٔ منافعِ روسیه» تعریف می شود. لذا «ترامپِ شارلاتان»؛ به هیچ نیرویِ مخالِفِ رژیمِ شیعی؛ چشمَک نخواهد زد.

      حذف
  10. متأسفانه باز هَم مجبور هستم که به آقایِ «مراد ویسی» بگویم که: «دست از اینهمه مزخرف بافی بَردار».
    - یک روز میگوید که: اصلاً سخن گفتن از «سپاه» به عنوانِ بازویِ نظامی رژیمِ شیعی؛ دُرست نیست و «سپاه» خودش رژیمِ شیعی است. اصلاً رژیمِ شیعی یعنی «سپاه».
    چند هفتهٔ بعد فراموش می کند که پیش تَر چه گفته است؟ و سازِ دیگری می زند.
    - اینبار میگوید که اگر «انگلِ فرزانه» بمیرد و یا کُشته شود؛ همهٔ باندهایِ رژیم (شمپانزه نژاد‌- امام حسنِ بنفش - سپاه) به جانِ یکدیگر می اُفتند و مردم نیز قیام می کنند و .... «بادا بادا مبارَک بادا....»؛ رژیم سرنگون می شودایشان برایِ این ادّعایِ خود سخنانِ «پزشکیان» را به عنوانِ «سَنَدِ محکم» بکار می بَرَد.
    امّا باز هم فراموش می کند که «امام حسنِ بنفش» و «شمپانزه نژاد»؛ «نیرویِ مُسلّح» ندارند و فقط «دستمال مُستراحِ مُستعمل» هستند که سالها است که در «سطلِ آشغالِ مُستراح» انداخته شده اند.
    ایشان به عنوانِ «تحلیلگرِ ارشَد» می فرمایند که نقشِ خامنه ای مانندِ «سیمِ دفترهایِ سیم دار» است که اگر این سیم را بیرون بکشید؛ همهٔ برگهای آن دفتر پراکنده می شوند. بَعد نیز میگوید که البتّه اینها؛ برای پس از مرگِ خامنه ای؛ برایِ جلوگیری از «سرنگونی و فروپاشی» نیز برنامه ریخته اند.
    این آقایِ «تحلولگرِ اَرشد»؛ طوری صحبت میکُند که گویا آنهایی که «برنامه دارند»؛ فقط این برنامه را ندارند که حدّ اقلّ برایِ مُدّتی؛ با یکدیگر «دعواهایِ خونین» براه نیندازند.
    نمیدانم که آقایِ «مراد ویسی»؛ بینندگان و شنوندگانَش را «گاو و گوساله» می پِندارد؟ یا اینکه آنها واقعاً «گاو و خَر و گوساله» تشریف دارند که اینهمه تناقضات را نمی توانند ببینند.
    من(کژدم) معتقدم که آقایِ «مراد ویسی»؛ ارزشها و پُتانسیِلهایی دارند و بهتر است بر رویِ آنها تمرکز کنند و پایشان را از «دایرهٔ تواناییهایِ واقعیِ خود»؛ درازتر نکنند. زیرا به «هذیان گویی» دچار می شوند.

    پاسخ دادنحذف
  11. https://x.com/13virginiawoolf/status/1992601418302362100?s=20

    پاسخ دادنحذف
  12. https://x.com/IranNewsAgency0/status/1992625434555461915?s=20

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. فکر میکنم که این مصاحبه؛ رید به هیکَلِ همهٔ آنهایی که از «جمهوریخواه» گرفته؛ تا «شازده شومبول پرستان»؛ که هنوز هم هنوز است «افشاگری» را «اوجِ مبارزه» میدانند.
      بخوانید و بر جمجمه هایِ «بی مغز»تان خاک بریزید:

      https://www.iranintl.com/202511244067

      حذف
    2. این اوباشانِ «شازده شومبولی» و «جمهوری خواه» و «اصلاح طلبانِ صادراتی»؛ همگی سَر و تَه یک کرباس هستند.
      اوباشی به نامِ «سازگارا»؛ در یک مصاحبه «شازده فیل خان» را لایقِ «رهبریِ دورانِ گذار» نمی داند. امّا از خودش و سایرِ «اوباشانِ همراهَش» چیزی نمی گوید که به قولِ خودشان؛ «جنبِشِ توانمندِ سبزهایِ مذهبی» را به چه روزی انداختند؟؟!
      آیا این «اوباشان» (در هَر دو سو)؛ حتّی یک تجربهٔ مثبتی که دست آوردی حتّی به اندازهٔ «یک نُخود» داشته باشد؛ در «کَشکولشان» دارند؟
      آیا تا به حال؛ چیزی به جُز «مزخرفاتِ دفترچهٔ جورج سوروس» را امتحان کرده اند؟
      آن آقایِ «تحلولگرِ ارشد» که «شکست در جنگ» را موجبِ فروپاشیِ «امپراتوریِ عثمانی» می داند و و به صورتی بسیار عَمدی؛ بخشهایِ مُهمّی از «روایتِ جنگِ جهانی اوّل» را حذف میکند و چنان می نمایاند که تا «شبِ قبل از شکستِ امپراتوری عُثمانی»؛ همه چیز رو براه بود و پس از شکست؛ مردم قیام کردند و امپراتوری از هم پاشید؟ آیا این «تحلولگرِ ارشد»؛ نامِ «لورنس عربستان» را شنیده است؟ آیا میداند که چند نفر شبیهِ «لورنس عربستان» در سراسرِ «امپراتوریِ عُثمانی»؛ حتّی پیش از جنگ؛ مشغولِ بکار بودند؟ آیا میدانَد و عَمداً نمی گوید که چه استعدادها و پُتانسیل هایی در سراسرِ «امپراتوریِ عُثمانی» وجود داشتند که رهبریِ «تُرکهایِ بالکانی» (تُرکهایِ عُثمانی) را نمی پذیرفتند؟ و آیا این «فروپاشی» طبیعی بود؟ یا اینکه قصّهٔ هزار و یک شبِ دیگری به نامِ «قراردادِ سایکس - پیکو» وجود داشت و اگر به نقشهٔ کشورهایِ «شاخِ آفریقا» نگاهی بیندازید؛ می بینید که خطوطِ مرزیِ این کشورهایِ قدیمی و یا نوظهور را گویا با «خطّ کش» ترسیم کرده اند؟
      کدام فروپاشی؛ به عنوانِ «عارضهٔ جانبیِ شکست در جنگ»؟
      چرا عدّه ای مانندِ «گاو و اُلاغ و یابو» این سخنان را گوش می دهند؛ امّا به چالش نمی کشند؟

      حذف
    3. https://www.youtube.com/watch?v=5J5HhWzQwQs&t=177s

      به سخنانِ این «ماده گاو» با دقّت گوش کنید. این «ماده گاو» میگوید که «شازده فیل خان» خیلی فعّال بوده است و این شکستها نشان میدهد که ایشان واقعاً گُل کاشته اند و در علومِ فیزیکی نیز میبینیم که شکستهایِ زیادی وجود داشته اند و اساساً رسم بر این است که در مبارزه و یا تحقیقات و آزمایشها؛ از شکستها می آموزیم.
      امّا حتّی یک پیروزی را نمیتواند نشان دهد.
      راههایی که این «ماده گاو» و امثالِ او برایِ گشودنِ «قُفلی که کلیدَش گُم شده است»؛ چیزهایی شبیهِ آنچه که در پایین میگویم هستند:
      تجربهٔ نخست:
      «دَم پایی» را برداشتیم تا به جایِ «کلید» از آن استفاده کنیم..... شاهزاده خیلی تلاش فرمودند؛ امّا متأسفانه «دَمپایی» در سوراخِ قُفل فرو نرفت که نرفت.
      تجربهٔ دوّم:
      شاهزاده نظرِ داهیانهٔ دیگری ریدند و فرمودند: چطور است از «دسته بیل» و یا «میخ طویله» و «نَعلِ اسب» نیز برایِ باز کردنِ قُفل استفاده کرده و به مردم؛ امید دهیم که «مبارزه همچنان ادامه دارد».
      این «بانو - ماده گاو» در این مصاحبه برایِ «ماله کشی» آمده است و احتمالاً توانسته است تا کنون؛ «فاند هایِ خوبی» به جیب و کیف بزند و گرنه حتّی گوش دادن به این مزخرفات؛ چندِش آور است؛ چه رسد به اینکه یک نفر بنشید؛ و این مزخرفات را «بِبافَد» و سَرِ هم بندی کُند.

      حذف