۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

تحلیلی درباره شیوه های عملکرد دشمن تازی پرست حاکم

یاران گرامی با درود


گویا اینروزها اخبار بیشتر از تجزیه و تحلیل ارزش دارد و مردم میخواهند بدانند که چه چیز جدیدی اتفاق افتاده است و ظاهرأ فکر میکنند که همه مسائل سیاسی از نظر تئوریک برایشان روشن است و نیازی به بحث نظری وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد آنرا به عهده به اصطلاح بزرگان قرار داده اند و سهم خود را به دویدن و جنگ و گریز با نیروهای سرکوبگر در خیابانها و زخمی و دستگیر و شکنجه شدن و کشته شدن فرو کاسته اند ، لذا برای اینگونه افراد که چه بخواهند و چه نخواهند نقش اصلی در دست آنها است، ضرورت دارد که نقش اصلی خود را دریابند و و بدانند که آنچه که نتیجه نبرد را تعیین میکند همان مردم مبارزی هستند که در خیابانها به رزمی بی امان پرداخته اند و میپردازند، درست 31 سال پیش هم ، ما و پدران شما و یا برادران بزرگتر شماها در خیابان بودیم و البته ما با این گونه از ددمنشی که شما با آن دست به گریبان هستید هرگز دست به گریبان نبودیم، رهبری مشخص و خواسته های مشخص وجود نداشت و آنچه که بود یک سری آرمانهایی بود که سر و ته مشخصی نداشت و از طرفی دیگر رادیو بی بی سی و رادیو فرانسه و رادیو ی روسها از خارج وفدائیان و مجاهدین خلق و انجمنهای اسلامی و توده ایها نیز از داخل و خارج خمینی را مثل بادکنک باد کردند و روحانیت مفت خور و شیاد هم عکس او را در ماه دیدند و مردم بیسواد و خرافاتی که از اسلام درک درستی نداشتند و بسیار آخوند زده بودند به دنبال یک سری هزیانهای ظاهرأ آزادیخواهانه راه افتادند و خمینی پیر سگ نیز شروع به دادن وعده های دروغین نمود، اما هیچکدام از پفیوزهایی که نام بدم نگفت که این ها همه وعده های دروغ است تا خدای ناکرده ، شیشه مبارزه با امپریالیسم ، ترک بردارد و با امروز و فردا کردن و اتخاذ تاکتیکهای مبارزاتی مسخره و سترون کار به جایی رسید که ایران شاهد بزرگترین قتل عام مبارزان آرمانگرا گردید و زمانی مردم به اشتباهشان پی بردند که 18 سال از عمر سراسر ننگین وخونریز و ایرانی ستیز رژیم آیین تباهی گذشته بود، 12 سال پیش در چنین روزهایی مردم تحت تأثیر ادبیات مردم فریب خاتمی قرار گرفتند که بخشی از رژیم را نمایندگی میکرد که نوید آزادیهای سیاسی و مدنی میدادو و از سوی دیگر خامنه ای به اشکال پیدا و پنهان ناطق نوری رامطرح مینمود (همانگونه که در رابطه با احمدی نژاد عمل کرد) و مردم نیز به دلیل نبودن رهبری از کانال انتخابات وارد شدند و خاتمی خائن را نه به عنوان رئیس جمهور، بلکه به عنوان رهبر جنبش آزادیخواهانه انتخاب نمودند و در همان چند سال اول تو زرد بودن و خیانت پیشگی خاتمی بر ای بخش بزرگی از مردم آشکار شد و بخش دیگر یا به دلیل کوته فکری و یا به دلیل هم آخور بودن با آن جناح به اصطلاح اصلاح طلب سعی بر ماله کشی و توجیح اعمال وی از یک سو وتخریب آزادیخواهان راستین به بهانه زیاده طلبی از سوی دیگر نمودند (که میتوانید اجرای همین پروژه را همین الان هم ببینید که از طرف سینه چاکان موسوی و سایر اصلاح طلبان اجرا میشود ) ، اما در جریان انتخابات خاتمی خائن یک مسئله برای هر دو گروه تشکیل دهنده رژیم آیین تباهی روشن شد و آن اینکه مردم به دنبال یافتن << رهبری >> هستند، که پیغام بسیارخطرناکی برای هر دو جریان حاکمیت داشت و آن اینکه مردم به دنبال تغییر رژیم هستند و به همین دلیل هر دو جریان شدیدأ به تکاپو افتادند تا هرکدام به نوعی و به شیوه خاص خود آنرا مهار نمایند ، جریانی که امروزه به نام جریان کودتا معروف است از همان ابتدا به فکر طراحی مقابله نظامی شدید روی آورد و آغاز به شستشوی مغزی بسیجیها و آموزش های ضد شورش نمود و آنرا به مرحله عملیاتی رساند و در طرح امنیت اجتماعی بخشی از آنرا در یک مانور واقعی، عملیاتی نمود ، که حد اقل چهار هدف را دنبال میکرد :

1- نشان دادن چهره ای بسیار خشن برای ایجاد رعب و وحشت که توجیه شرعی آنراهم در میتوان در جمله عربی آلنصر بالرعب محمد یافت که در مدینه اظهار داشت و پایه سیاستهای محمد شد و همچنان در تمامی طول تاریخ استیلای تازیان بر دیگر سرزمینها دنبال گردید.
2- عادت دادن نیروهای بسیجی ( گاوهای زبان بسته) به اعمال خشونت بی حد و حصر و کشنده ، بدون احساس گناه و با طیب خاطر.
3- سنجیدن افکار عمومی طیفهای گوناگون مردم و نوع عکس العمل احتمالی آنان.
4- فرستادن پیغام عملی به انجمنها و سازمانهای دفاع از حقوق بشر و دولتهای اروپایی و آمریکا که در صورت هر گونه حرکتی که بوی شورش و انقلاب بدهد به همین نحو سرکوب خواهد شد و نیروهای آماده عملیاتی اش هم ، موجود است ، و از به پا کردن دارفوری دیگر هیچ ابایی ندارند. و بعد از آمادگی کامل طرح مقابله با انتخابات و شورشهای احتمالی را در تمامی زمینه ها را برنامه ریزی نمودند و مطلب مهمتر اینکه تمامی سران جریان به اصطلاح اصلاح طلب از اهداف و چگونگی روند آمادگی سپاه برای سرکوب کاملأ آگاه بودند و گاه و بیگاه در لفافه های چند لایه به کنایه و اشاره به آن اشاره میکردند و به همین دلیل هم با خوشباوری می انگاشتند که اگر تعداد رأی دهندگان زیاد باشد هر چقدر هم که تقلب زیاد باشد تمامی نقشه های دار و دسته کودتا به هم خواهد خورد غافل از اینکه خامنه ای و دار و دسته اش خود را برای هرگونه سناریوی احتمالی آماده کرده اند.
حال ببینیم که دار و دسته دیگر حاکمیت که به اصلاح از طرف مبلغان جیره خوارشان به اصلاح طلبان مشهور شده اند طرح دیگری را دنبال کردند که با طرح گفتگوی تمدنها کلید خورد که این طرح به خودی خود 4 هدف را دنبال میکرد :
1- بازخرید وجهه خامنه ای و رفسنجانی سرا پا متعفن برای باز گرداندن آبروی رفته و خنثی کردن نتایج دادگاه میکونوس .
2- خریدن وقت برای نیات پنهان تحقیقات اتمی رژیم .
3- شکستن تحریمهای اقتصادی تا جای ممکن .
4- گرفتن ارتباطات وسیع بین المللی برای بوجود آوردن زیر ساختهای بین المللی برای حرکات بعدی شان که توضیح خواهم داد.
5- در مجموع حرکات دار و دسته اصلاح طلبان بر اساس استفاده از نیروی مردم برای سهم خواهی از دارو دسته خامنه ای بود که در دو حوزه درون مرزی و برون مرزی پایه ریزی گردید . الف : برنامه ریزی در حوزه درون مرزی : 1- بوجود آوردن گروهها و مطرح کردن افراد گمنامی که همگی از افراد درون نظام آیین تباهی بودند، برای افشاگریهای محدود جهت ایجاد شکاف در صفوف دار ودسته خامنه ای و افراد و جریانهای همسو با آنان که با داستان قتلهای زنجیرهای کلید خورد و سر و ته قضیه اصلی را سریع سر هم آوردند و آقای اکبر گنجی نیز مامور پیگیری همان سناریو تحت عنوان داستانی کشدار که به عالیجناب سرخپوش و سیاهپوش معروف شد که حرفهای بی سر و تهی را که بیشتر سعی در ایجاد سوال دارد مطرح ساخت که بیشتر طرف سخنش نیز خامنه ای و رفسنجانی و اعوان و انصارش بودند و این سناریو را دنبال میکرد که یا تسلیم شوید و یا اینکه خواهیم گفت آنچه را که نمی خواهید گفته شود و همین گفتمان با ناز و کرشمه از طرف خاتمی نیز دنبال میشد و هفته ای نبود که خاتمی صحبت از افشاگری مشروط به میان نیاورد و هر بار با تکه استخوانی که جلویش می انداختند تا یک هفته سکوت میکرد و هیچگاه هم سخنی واضح بر زبان نیاورد چون داستان چیز دیگری بود، داستان رو راست بودن با مردم ستمدیده نبود بلکه بازی کشدار با احساسات پاک و خوشبینانه مردم و همزمان با آن پایین آوردن سطح انتظار مردم بود و القائ این باور که مردم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را میخواهند اما باید اصلاحاتی در جهت آزادیهای مدنی و تقویت جمهوریت رژیم آیین تباهی صورت پذیرد و چنان های و هوی و جنجال بی ثمری را آغاز کردند که جامعه را در حات تنشهایی که حالت شل کن و سفت کن داشت نگاه داشتند و حد اکثر چیزی که عاید مردم شد مسئله کمتر شدن حساسیتها در رابطه با روسری و مدل مو و از این دست مسائل پیش پا افتاده بود که در 31 سال پیش همه را داشتند و بسیار بسیار بیشتر هم داشتند و در 90 درصد ممالک اصلأ مطرح نیست چه رسد به اینکه کسی بیاید و به خاطر اعاده 20 درصدی آن تبدیل به قهرمان ملی شود( و احمدی نژاد هم در آن مصاحبه انتخاباتی مشهورش در 4 سال پیش به آن اشاره کرد و وعده ادامه آنرا داد) اما خاتمی خائن و اعوان و انصار و رهبران پشت پرده اش میدانستند که چه آسان می توان با دادن حتی 20 درصد حد اقلهای آزادی فردی به قهرمان ملی تبدیل شد و شیپور چیهای اصلاح طلبان هنوزهم که هنوز است آنرا در شیپور تبلیغاتی شان میدمند . این بخش از سناریو گرچه به بی آبرویی بیشتر خامنه ای انجامید اما از سوی دیگر مردم به سر خوردگی سیاسی دچار شدند و در انتخابات 4 سال پیش هم به شمپانزه رای دادند و در دهن اصلاح طلبان قلابی زدند، اما اگر مردم ما حافظه تاریخی شان را به کار بیندازند خواهند دید که بازی قلابی اصلاحات و بعد از آن 4 سال حکومت احمدی نژاد به قیمت 12 سال غارت اموال کشورشان از طرف دار و دسته خامنه ای و مافیای نظامی امنیتی اش از یک سو و همچنین بوسیله سایر اراذل و اوباشی همچون مکارم شیرازیها و ناطق نوریها از سوی دیگر انجامیده است و این وسط این اصلاح طلبان قلابی چون از استخوان خوردن خسته شده اند دیگر به جنگ مرگ و زندگی نا خواسته ای کشیده شده اند و به همین خاطر هم هست که داستان انقلاب مسالمت آمیز و جنبش بی خشونت را در شیپور میدمند تا بلکه با کش پیدا کردن قضیه بتوانند در پشت پرده مسائل خودشان را حل کرده و مردم را به رفتن به خانه هایشان تشویق کنند حال باید دید که اگر هم موفق شدند پاسخ مردم چه خواهد بود؟! ب : برنامه ریزی برای حرکات برون مرزی: 1- ساخت و صدور قهرمانهای قلابی ضد رژیم به خاج از کشور مثل کسانی از قبیل سید ابراهیم نبوی با سابقه 3 روز بازداشت در اوین اما با توانایی قلم پردازی در طنز و اکبر گنجی با سابقه قلابی زندان اوین و اعتصاب غذای طولانی و به عنوان فردی آزادیخواه از نوع درجه یک که حتی منتقد اسلام و تشیع رسمی نیز میباشد و آقای سازگارا وصدها نفر دیگر که دارای قابلیتهای سربازگیری و سازماندهی و گرفتن روابط دیپلماتیک و یا نفوذ در جوامع حقوق بشری و یا برپایی دهها انجمن با نامهای گوناگون و چه بسا با اندیشه های همسان و نه ضرورتأ یکسان و خریدن افراد دست اندر کار در رسانه های گوناگون اروپایی و آمریکایی برای تحریک و جلب ایرانیان خارج از کشور. 2- برقراری روابط دیپلماتیک و قانع کردن
دو لتهای خاورمیانه و همچنین دولتهای موثر د ر اروپا و بخصوص آمریکا جهت دادن وعده های خوش آیند آنان در ازای کمک و همکاری آنان به این جریان در رسیدن به قدرت . 3- گرفتن وعده همکاری از گروههای
بی دندان اپوزیسیون و در صورت مخالفت ، بی ثمر نشان دادن آنها و در صورت پذیرش دادن وعده های نقد مالی و وعده های نسیه سیاسی. 4- مهندسی اجتماعی و سیاسی افکار عمومی جوامع اروپایی و آمریکا برای سازماندهی فشارآوردن از پایین به دولتهای آنان.5- ایجاد انواع و اقسام شبکه ها و کانالهای ارتباطی با افراد موثر که در زمان لازم بتوان از انها استفاده نمود. اما سوال این است که اینهمه کشاکش بر سر چیست؟ پاسخ ساده انگارانه این است که جنگ قدرت است اما بلافاصله این سوال مطرح میشود که قدرت را برای چه میخواهند؟ آیا جلادان دیروز همگی از اعمال ننگین خود پشیمان شده اند؟ یعنی مثلأ ابراهیم نبوی که زمانی با لاجوردی ، دژخیم اوین دستش در کاسه خون جوانان ایران بود و یا موسوی تبریزی که از جلادان زندان تبریز بود و به خاطر بیرحمیهایش دادستان کل انقلاب شد تا از کشته ها پشته بسازد و یا صانعی و موسوی اردبیلی و هادی غفاری و…… آیا تمامی این اراذل و اوباش میهن پرست و آزادیخواه شده اند؟ آیا قدرت را برای اجرای آرمانهای آزادیخواهانه میخواهند؟ فقط یک احمق میتواند اینرا بپذیرد. پس داستان چیست؟ پس این جلادان دیروز که اصلاح طلبان امروز شده اند در واقع چه میخواهند؟برای پاسخ به این سوال باید باز گردیم به سالهای 1366 تا 1368 که نطفه پلیدی در دل رژیم اهریمنی آیین تباهی (آیین دزدان و راهزنان مدینه) بسته شد که پدر این نطفه پلید هاشمی رفسنجانی بود و البته لازم به تذکر است که پیش از آن نیز حرکاتی از آن دست انجام می شده است اما این سالها سالهای تئوریرزه شدن و آغاز یک حرکت سیستماتیک و دارای چشم اندازهای راهبردی طولانی مدت گردید و بیراهه ای نوین و بسیار خطرناک گشوده شد که حتی آخوند منتظری که شاید بتوان او را پدر معنوی اصلاح طلبان نامید نیز از افشای آن ابا دارد زیرا ستونهای آیین تباهی( اسلام) را به لرزه در می آورد ، تئوری مطرح شده از این قرار بود که سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و بنیادهای گوناگون وارد عرصه فعالیتهای اقتصادی بین المللی شده و از تجربیات بنیاد مستضعفان در زمینه فعالیتهای اقتصادی بین المللی استفاده نموده ونه تنها به بنیادهایی سود آورتبدیل شده بلکه بتوانند با ایجاد شرکتهای گوناگون صوری و گرفتن ارتباطات وسیع با تولید کنندگان و دلالان بین المللی هم سد تحریمهای اقتصادی را بشکنند و هم بخشی از مایحتاج مصرف داخلی را به نحوی ارزانتر تأمین کنند و این طرح به عنوان بخشی از طرح کلی دوران سازندگی تعریف میشد، اما سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در اجرای این طرح دارای نقش و اختیارات ویژه ای بودند که از این قرار است : 1- شرکت دادن سپاه پاسداران به عنوان سازمان در پروژه های سازندگی 2- اجازه سپاه پاسداران در قاچاق نفت و فرآورده های نفتی که عمدتأ در خدمت سرویس دهی به رژیم صدام قرار داشت 3- شرکت سپاه پاسداران در قاچاق لوازم خانگی و سایر احتیاجات ضروری و غیر ضروری که به هر حال از طرف مرزنشینان خواسته و نا خواسته انجام میگرفت4- مشارکت و همکاری سپاه پاسداران و مخصوصأ سپاه قدس با وزارت اطلاعات در زمینه فعالیتهای ظاهرأ اقتصادی وزارت اطلاعات در درون و بیرون از مرزهاکه ظاهرأ برای خودکفایی مالی وزارت اطلاعات از یک طرف و سازماندهی گسترده شبکه های جاسوسی و ضد جاسوسی از طرف دیگر میشد.
اختیارات ویژه وزارت اطلاعات در زیر لوای این شعارها و تئوری انجام گرفت : 1- برای دانستن همه چیز باید در همه جا بود 2- برای کنترل اطلاعاتی و امنیتی داخل کشور باید آنرا از بیرون مرزها کنترل نمود 3- برای جنگیدن با دشمن باید در خاک دیگران با آنان جنگید. برای آغاز و سپس عملیاتی کردن این پروژه بزرگ اول باید موانع احتمالی درونی را از بین میبردند و به همین دلیل پروژه مهندسی برکناری منتظری و ایزوله کردن افراد و جریانهای همسان و یا نزدیک به ایشان پی ریزی گردید و اکنون به راحتی میتوانید بفهمید که چرا آنها یی که اکنون اصلاح طلبان دو آتشه شده اند در آن دوره به خاطر اینکه در رئوس هرمهای قدرت قرار داشتند و مانند گرگهای درنده و روباهان بوی گوشت را از دور استشمام کرده بودند به همان دلیل هم همگی خفه خون گرفتند و دم بر نیاوردند و حتی منتظری نیز که کم و بیش در جریان فجایع هولناک بعدی که زاده این پروزه عظیم بود نیز دم بر نمی آورد و نه به این خاطر که دستش کوتاه است بلکه به خاطر حفظ کیان نظام کثیف جمهوری آیین تباهی است که دم بر نمی آورد. بعد از خانه تکانی شدید درونی اجرایی شدن آنچه که گفته شد به فاز عملیاتی شدن رسید . سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به طور سریع شروع به مهاجرت به خارج از کشور نمودند و از امکانات بالفعل خود مثل کشور پر افتخار سوریه و حکومت اسلامی سودان و معاندین عراقی و حزب الله لبنان و شبکه های مختلف لبنانی ها در کشورهای آمریکای جنوبی و لاتین و اروپا سود جستند اولین عملیات متهورانه سپاه پاسداران که با همکاری نیرو های مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق انجام گرفت سرقت و انتقال اموال عراقی های آسیب دیده در جنگ اول خلیج فارس به ایران بود که از ماشین آلات گرفته تا لوازم خانگی و اتوموبیل را در بر میگرفت که در آمد آن بین ولی فقیه مسلمین و رهبر مستضعفان و مسلمانان جهان و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و سپاه پاسداران و واسطه ها و دلالان قابل اعتمادشان(اراذل و اوباش) قرار میگرفت ( این داستان مرا به یاد دزدان مدینه و پیامبرشان محمد می اندازد و نمونه عینی و زنده غزوات پر افتخار آن پیامبر اولوالعظم در قرن بیست و یکم میباشد ) و در ادامه این داستان و استراتژی بزرگ به راه انداختن شرکتهای بزرگ در دبی و سپس برای داشتن کنترل بیشتر بر آن را انداختن پروژه جزیره کیش که موفقیت آنچنانی که انتظارش را میکشیدند نداشت ، اجاره دائمی طبقات مختلف در در هتلهای پنج ستاره که برای اهداف گوناگون به کار گرفته میشد ، ایجاد شرکتهای گوناگون درکشورهای آسیای میانه و آذربایجان و ارمنستان و روسیه و ترکیه و قبرس و دبی و اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا و……. و باز کردن حسابهای بانکی گوناگون به اسم نامهای حقیقی و حقوقی ، ایجاد شبکه های وسیع سرقت اتوموبیل و دمونتاژ کردن آنها در کشورهای ژاپن و اروپا و کانادا و استرالیا و کد گذاری و صادر کردن آنها به عنوان قطعات یدکی مستعمل به ایران و کشورهای عربی و عمدتأ لبنان و سودان و مونتاژ کردن و فروش قانونی آنها در کشورهای بی قانون، دایر کردن کازینو ها و روسپی خانه ها برای به دست آوردن سودهای کلان و همچنین به منظور پولشویی و تحت نام پروژه لزوم آنها برای کارهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی وایجاد ارتباطات وسیع با شبکه مافیای ترکیه و ایتالیا و انگلستان و فرانسه و کانادا و آمریکا و ایجاد شبکه وسیع قاچاق مستقیم و یا ترانزیت مواد مخدر با همکاری وسیع حزب الله لبنان و شبکه های این سازمان در قبرس و اروپا و کانادا و آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی ، ایجاد شبکه های پولشویی در بانکهای کشورهایی از قبیل مالزی و اندونزی و سنگاپور وتایلند ….. ایجاد ارتباطات با شبکه های تولید مواد مخدر در افغانستان و پاکستان چه به طور مستقیم ویا غیر مستقیم از طریق سازمان القائده و طالبان و شیعیان افغانستان… فرستادن افراد زیادی برای ظاهرأ تحصیل به ترکیه و اروپا و آمریکا و روسیه و اوکرایین و…. ایجاد شبکه های قاچاق انسان (عمدتأ دختران جوان برای روسپیگری در کشورهای گوناگون و به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس ) که در چند مورد لو رفته در داخل ایران هم دیدیم که دست سران سپاه و نیرو های انتظامی و آخوندها ی هرزه تبار در آن اشکار شد و به سرعت ماستمالی گردید….در همین راستا بود که در سال 1371 کمیته های انقلاب اسلامی که یکی از بدنام ترین تشکلهای انتظامی- اطلاعاتی بود را با ژاندارمری و نیروی پلیس ادغام و نام نیروی انتظامی بر آن نهادند و کثیفترین افراد سپاه را به عنوان فرماندهان در رده های مختلف بر آن گماردند تا تشتت اطلاعاتی و امنیتی را در رابطه با پروژه های سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات را تحت پوشش قراردهند و در راستای همین پرو ژه و استراتژی طولانی مدت بود که خامنه ای آیت الله شد و به وسیله رفسنجانی و سایر سگهای سیاه تبار به رهبری رسید و آهسته آهسته هر آنکه به ادامه روند اعتراض داشت ( البته نه اعتراض به اصل مطلب بلکه اعتراض به شور شدن زیادی آش) در پروژه های مهندسی شده انتخاباتی و غیر انتخاباتی به حاشیه راندند ، البته ترورهای پی در پی رهبران اپوزیسیون و روشنفکران که گاه با نظارت شبکه های اطلا عاتی اروپایی و گاه با تهدید و تطمیع آنها انجام گرفت زنگ خطر را برای اروپاییها به صدا در آورد که منجر به دادگاه میکونوس شد اما طرفین با لابیهای گوناگون و تطمیع و تهدید بالاخره به این نتیجه رسیدند که شل کردن نتیجه دادگاه از طرف اروپا از یک طرف و بیرون کشیدن نیروها و شبکه های سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات از سوی دیگر داستان را به صورت گشوده و نیمه تمام پایان دهند و به همین خاطر هم پروژه انتخاب خاتمی کلید خورد و درانتخابات 12 سال پیش به طور طبیعی و استفاده از خوشباوری مردم از یک سو و عدم وجود رهبری که سرش به تنش بیارزد از سوی دیگر باعث رای آوردن خاتمی خائن گردید و بعد از جریان انتخابات تمامیت دار و دسته های دست اندر کار رژیم آیین پلیدی چه در داخل گود و چه در خارج گود احساس خطر نمودند چون مردم سطح انتظاراتشان از خاتمی کاسه لیس و خائن ، نه در حد رئیس جمهور بلکه از او انتظار رهبری داشتند و این شاید تنها چیزی بود که هیچیک از طرفین انتظارش را نداشتند لذا پروژه دیگری کلید خورد :1- استفاده از برکت وجود خاتمی برای بازی باز سازی و پاکسازی وزارت اطلاعات بدون اشاره به نقش سپاه پاسداران و سایر شرکا از عناصر خودسر که تنها عوامل اجرایی فرامین بودند و فیصله دادن قضیه با یک نفر تلفات ( سعید امامی) وبازسازی سازمان اطلاعاتی موازی با بکار بردن همان افراد و شتاب بخشیدن به جریان تحقیقات و اجرایی کردن پروژه های پنهان اتمی و آغاز به تهدید مردم با کودتا ی سپاه پاسداران در صورت تند روی ( که بعضی احمقها آنرا به تهدید خاتمی و جریانات به اصطلاح اصلاح طلب تعبیر کردند و یا عمدأ به صورت ضد اطلاعات به خورد مردم دادند) و خریدن زمان و اطاله وقت و جنگ فرسایشی و روانی با مردم و دادن استخوانهای بزرگتر به سگهای به حاشیه رانده شده و اجازه دادن به سیاستهای شل کن سفت کن خارجی ادامه دادند و در طی هشت سال جنگ فرسایشی هم از نعمات حرکات نمایشی خاتمی کاسه لیس استفاده کردند و هم جنبش مردم را به یأس دچار کردند ، در این میان تمامی افراد که در رده های گوناگون در پرو ژه های گوناگون وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران شرکت داشتند و کمتر کسی از آنها را میتوان یافت که پرونده مستند شده و چشم پوشی شده جنایی، رشوه ، انحرافات جنسی و زنا و یا تجاوز جنسی و دزدی نداشته باشد و هم کسانی که به عنوان وزیر و وکیل و یا عنصر سیستم قضایی و دولتی چه رانده شده و چه حاشیه نشین که همگی دارای چنین مستندهایی هستند با تهدید و تطمیع به ادامه راه کثیف وبی بازگشت فراخوانده شدند( که همین حالا آن بازجو و آدمکش حرفه ای که 12 سال پیش سعید امامی را باز جویی میکرد الآن اصلاح طلبان را باز جویی میکند و اگرحکومت عوض شود و به او وعده چشم پوشی بدهد حاضر خواهد شد زنش را هم به همان شیوه بازجویی کند و ای مطلب مرا به یاد سخن خمینی سگ تبار می اندازد که می گفت اگر جدش در مدینه اینهمه جنایتکار مومن داشت جهان را فتح میکرد) و این امر باعث تشتت آرا گردید و جناح به حاشیه رانده شده که اصلاح طلب خوانده میشوند نیز بیکار ننشستند و تا میتوانستند قهرمانهای قلابی ساختند و به خارج از کشور فرستادند تا بتوانند در صورت لزوم از آنها برای سازماندهی و کنترل جنبشهای بعدی در جهت اهداف خود که اصل اصلی آن حفظ نظام آیین تباهی است استفاده نمایند غافل از اینکه این امر در یک استراتژی بلند مدت به نفع دار و دسته خامنه ای نیز میباشد و میتواند به عنوان پدافند عقب نشینی در خدمت آنان نیز قرار بگیرد (و اینکه اکنون آقای موسوی شعار میدهد : جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد خود چراغ سبزی است برای خامنه ای و اعوان و انصارش که اگر تا دیر نشده است از خر شیطان پایین بیایند تحت پو شش و حفاظت و امان قرار میگیرند) و شعار حفظ نظام هیچ معنی دیگری به غیر از این ندارد. باری داستان اصلاح طلبی بازی با انتخاب احمدی نژاد تمام شد و رفسنجانی و دارو دسته اش نیز فهمیدند که اکنون نوبت آنها هم رسیده است که به حاشیه رانده شوند و این اژدهای هفت سر که خود تئوری و پروژه به وجود آوردنش را رقم زد دیگر صاحبی ندارد و حتی احمقانه خواهد بود که خامنه ای را صاحب آن بدانیم و یا مصباح یزدی را و این اژدها از اینگونه آدمها تنها به عنوان ماسک استفاده میکند و اگر بقایشان ادامه یابد خواهید دید که این ماسک را در صورت لزوم از هر نوعش که باشد به دور خواهد انداخت . باری …. به اصل مطلب باز گردیم …. در دوره چهارساله احمدی نژاد، بازی شکل دیگری گرفت و هیاهوی اتمی و دادن چهره ای ملی و میهنی به آن که از نان شب هم واجب تر است و نمایشهای موشکی و اختراعات دروغین روزانه و تولید جنگنده های گوناگون و اخباری گوناگون در جهت رشدهای تکنو لوژیک در فتح قله های رفیع علم و شتاب بخشیدن به پروژه اتمی و براه انداختن جنگهای تبلیغاتی ضد اسراییلی و جنگهای عملی محدود و با واسطه ( غیر مستقیم) با نیروهای آمریکایی مستقر در عراق و دهها ترفند دیگر کار را به جایی رساند که سپاه پاسداران جز گامی کوچک با بمب اتمی فاصله ندارد و شاید هم هیچ فاصله ای ندارد و از سوی دیگر چین و روسیه که تا دیروز با یکی نعل و یکی به میخ زدن نقش سپر دفاعی رژیم را بازی میکردند اکنون نشان دادند که این رژیم را نیاز دارند و از آن پشتیبانی خواهند کرد و در به اصطلاح انتخابات اخیر سپاه پاسداران و دار و دسته خامنه ای و سایر اراذل و اوباش نشان دادند که با کودتا ی 22 خرداد پیه همه چیز را به خود مالیده اند و اینکه فیروز آبادی گفت با شعار دادن از صحنه نمی رویم کاملأ در حرف خود صادق بود و به هیچ وجه از سودهای کلانی که شاید با در آمد نفت همسان باشد( آن هیجده و نیم میلیارد دلاری که در ترکیه لو رفته است گوشه ای کوچک از این نوع در آمدهای تبهکارانه است) که با به وجود آوردن شبکه های عریض و طویلی که به وجود آورده اند(همانگونه که شرحش داده شد) چه بسا اکنون میتوانند به دولت چین و روسیه وسایر جریانهای مافیایی در عرصه های گوناگون سرویس های سود آور دهند چگونه با چند تظاهرات خیابانی و شعار تسلیم خواهند شد و آنهایی که اینبار با شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد به میدان آمده اند باید با تمامی تلخ اش بپذیرند که خامنه ای راست میگوید که این گونه حرکات فقط کاریکاتوری از جنبش 57 است و اینها با محمد رضا پهلوی که فرار کرد زمین تا آسمان فاصله دارند چون محمد رضا پهلوی و خانواده اش هرچه که بودند در تجارت مواد مخدر و تجارت انسان و سرقتهای تبهکارانه و دایر کردن روسپی خانه ها و فروختن یتیمان و کودکان بی سرپرست برای استفاده های جنسی و روسپیگری دست نداشتند و این نشان از فرقی بسیار بزرگ در روحیه آنان دارد و فرق بزرگ دیگر اینکه مگر این جمهوری اسلامی نیست که شما جمهوری اسلامی میخواهید؟ کدامین یک از کارهایشان با کارهایی که محمد و علی کردند و مخالفت دارد؟ آیا آنها تجارت انسان نمی کردند؟ آیا آنان مردان خانواده های مخالفین را نمیکشتند و سپس مادران را از فرزندانشان جدا نمی کردند و سپس در بازارها ی گوناگون نمی فروختند؟ آیا آنان با زنی که شوهرش را همان روز کشته بودند هم بستر نمی شدند به نام آنکه غنیمت جنگی است؟ اگر اینگونه رهنمودهای ناقص برای جنبش مردم ستمدیده ایران که ما میخواهیم جنبشمان صلح طلبانه باشد و ادای گاندی را در آوردن ساده لوحی نیست؟ هر کس که به جنبش استقلال هند نگاه کند خواهد دید که تنها سرپیچی مدنی و مقاومت منفی نبود و گروههای گوناگونی بودند که کارهای گوناگونی میکرذند مثل گروههایی از مسلمانان و هندوها که مبارزه مسلحانه میکردند و با اینکه نیروهای انگلستان تنها یکصد وپنجاه هزار نفر بودند و مردم هندوستان سیصد و پنجاه ملیون نفر بودند و نیروهای انگلیسی در خاک بیگانه میجنگیدند و هزاران مشکل داشتند که کمترینش مشکل لجستیک بود باز هم بیست سال طول کشید ، آیا دشمنان شما مشکل لجستیک دارند؟ آیا دشمنان شما از بیرون مرزها آمده اند ؟ آیا میخواهید مبارزه تان بیست سال طول بکشد؟ تا این چند قطره نفت هم تمام شود؟ و کشوری تهیدست را فتح کنید؟ اگر میخواهید مسیح شوید بدانید که در کمتر از دو سال کشته شد و پادشاه جهان هم نشد و حواریانش هم همگی به گه خوردن و دریوزگی زندگیشان افتادند و مسیحیت کنونی هم آن چیزی نیست که که او به دنبالش بود و ما هم به فکر فتح معنوی جهان نیستیم ، ما کشوری مستقل و دمکراتیک می خواهیم و دشمنمان خانگی است و حتی از این جنبش سبز به عنوان سوژه ای برای خریدن وقت بیشتر برای رسیدن به بمب اتمی استفاده میکند بدینسان که به جهانیان نشان دهد که حالا صبر کنید ببینیم چه میشود ، و وقتی که بمب اتمی شان را آزمایش کردند فاتحه جنبش سبز خوانده خواهد شد، آنهایی که رهنمودهای مجانی میدهند که عکس بگیرید و فیلم بگیرید و توی یو تیوب بگذارید تا همه ببینند!!! مگر شما ها که اینهمه زجر میکشید و با شوق و شور و شجاعت در میدان مبارزه هستید و کشته و زخمی و شکنجه میشوید برای تحریک افکار عمومی جهانیان و یا سازمانهای بین المللی است که به کمکتان بیایند؟ مگر این افکار عمومی برای بیش از سه ملیون کشته و زخمی و آواره دارفور چه کردند که لا اقل پانصد هزار نفر آنان کشته شده اند و به سختی میتوانید زن و کودکی را در میانشان پیدا کنید که مسلمانان به آنها تجاوز نکرده باشند ؟ شما را به آفریدگار سوگند باز هم نگویید که این اسلام نیست ، برادرم و خواهرم اسلام همین است و از آغاز هم با راهزنی، ترور، تجاوز و برده فروشی آغاز شده است و همانگونه هم ادامه داشته است و سایر تعابیر و تفاسیر فقط ماله کشی و دروغ بافی است . مگر طالبان و القاعده و یا اعمال ننگین همین اصلاح طالبان در دوره خمینی و دستورهای کشتار خمینی را از یاد برده اید؟ تجاوز به زندانیان در جمهوری اسلامی فقط در این 50 روز اخیر اتفاق نیفتاده است و در زمان میرحسین موسوی و موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی و صانعی و دیگر اراذل و اوباشی که به خاطر دوری از استخوان و سهم بزرگتر در تاراج ها اصلاح طلب شده اند جزئی از تفریحات پاسداران در بازداشتگاهها و زندانها بوده است و برای همین هم هست که بسیاری از پاسدارانی که فقط در جبهه های نبرد در جنگ میهنی علیه اعراب بودند ، بعد از بازگشت ازنبرد از سپاه کناره گرفتند و به گوشه ای خزیدند و شأن انسانیشان به آنها اجازه نداد که در این هرزه گریها شرکت کنند ، گیرم که اصلأ من اشتباه میکنم و اسلام چیز خیلی عجیب و غریبی است ، با یک حساب دو دو تا چهارتا به خودتان بگویید که افکار عمومی اروپا و آمریکا چه دردی از دردهای مردم زیمبابوه دوا کرد؟ چه دردی از دردهای دو ملیون کشته و ملیونها بی خانمان و ملیونها کودک و زن مورد تجاوز قرار گرفته توتسی در آفریقا دوا نمود؟ آدمهایی مثل سازگارا و مخملباف دارند با خون شما بازی سیاسی میکنند و قیمتهای مصاحبه هایشان را بالا میبرند و چه بسا بخشی از پروژه خریدن وقت برای رسیدن به بمب اتمی باشند و بعید هم نیست و اگر هیچکدام از اینها هم نباشند حد اقل دارند راهنماییهای ناقص میدهند و من فکر میکنم که رفتار ددمنشانه نیروهای سرکوبگر اعم از سپاه و بسیج و نیروهای ویژه به اندازه کافی این مشروعیت و پذیرش را برای باز کردن جبهه ای جدید برای مبارزه مسلحانه مردمی را علیه سپاه پاسداران و نیرو های بسیج را در افکار بین المللی آفریده است . البته منظور از مبارزه مسلحانه تظاهرات مسلحانه نیست و یا آغاز به خلع سلاح کردن نیروهای سرکوبگر و بلا فاصله استفاده کردن در سنگر بندی خیابانی هم نیست بلکه منظور این است که کمیته های تشکیل شده مبارزاتی باید به فکر مسلح شدن باشند و در راستای آن حرکت نمایند که میتوان از بمبهای دست ساز و نارنجکهای دست ساز و خلع سلاح نیروهای نظامی و انتظامی نه در بطن تظاهرات بلکه خارج از آن استفاده نمود و در زمانی که عده ای تظاهرات میکنند گروههای مسلح به سراغ اهداف اقتصادی رژیم مثل دکلهای برق و مخازن نفت و خانه ها و مراکز اقتصادی عناصر سرکوب شناسایی شده حمله کرده و خواب امن را از چشمانشان بربایند تا نتوانند احساس امنیت کنند و یا به کمین انداختن نیروهای سرکوبگر زمانی که تلاش میکنند برای سرکوب تظاهرات حرکت کنند و بدینگونه باز کردن جبهه ای موثر تا هر بسیجی کون نشسته ای بداند که برای کارهایش باید بهایی بپردازد و به همین سادگی هم نیست که برود و چاقو بزند و با خیال راحت از قهرمانیهایش تعریف کند و باید احساس کند که اگر از خانه بیرون رود چه بسا هنگام بازگشت دیگر خانه ای نمانده باشد، در این کشور ویران شده آنقدر معتاد وجود دارد که حتی اگر هر 5 نفرشان بتوانند یک بسیجی و یا سپاهی بکشند یک نفرشان هم نمی ماند. در پایان از تمامی رزمندگان را آزادی ایران برای رهایی از دست رژیم آیین تباهی و پی افکندن ایرانی دموکراتیک میخواهم که به تکاوران تندر بپیوندند و قانون اساسی پیشنهادی گروه تندر را که در تارنمای این گروه تحت نام آیین ریشه ای آمده است به دقت و با دید انتقادی و آگاهانه بخوانید و حتی در صورت نپذیرفتن از تارنمای تکاوران تندر برای آموزشهای نظامی که در اختیار همه آزادیخواهان قرار دارد برای ارتقای دانش نظامی خود استفاده کنید
.
پاینده ایران . برقرارباد آیین ریشه ای. کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر