۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

تحلیلی کوتاه بر سه خبر مهم

مانور بزرگ آبی-خاکی آمریکا

در چند روز اخیر خبر مانور عظیم آبی خاکی آمریکا و کشورهای اروپایی و کانادا در سواحل شرقی آمریکا با نام ( Bold Alligator ) که به فارسی « سوسمار بی باک» ترجمه شده است؛ اهدافی شبیه به اهدافی که در رابطهٔ جنگ با ایران مطرح هستند را دنبال میکنند. همزمان با این اخبار علنی؛ خبرهای دیگری نیز وجود دارند که منتشر نمیشوند. مانند انتقال نیروهای آمریکایی و ادوات جنگی به عربستان سعودی که هم اکنون در جریان است و در آینده شاید از خود بپرسیم که اینهمه نیروی نظامی چند ملیتی؛ در عربستان چگونه یک شبه ظاهر شده اند؟ خبر پیاده شدن نیروهای ویژهٔ امریکایی در سلطان نشین عمان و یمن نیز بعد از انجام عملیات؛ امروز در خبرهای خبرگزاریهای رسمی  ظاهر شد.  مانور بزرگ مشترک نیروهای آمریکایی- اسرائیلی که قرار بود هفته ها پیش از این آغاز شود؛ کان لم یکن؛ اعلام شد و به غیر از انتشار اطلاعات ضد و نقیض در بارهٔ لغو آن؛ منتشر نگردید. رئیس جمهور فرانسه که چند ماه پیش بر طبل جنگ میکوبید؛ امروزه جنگ را ویرانگر و نتایج منطقه ای آن را غیر قابل پیش بینی و درد آور میخواند.
از سوی دیگر خبرهایی مبنی بر ورود محدود نیروهای ویژهٔ کماندویی انگلیسی به خاک سوریه و حضور آنها در در شهرهایی که کنترل آنها به تمامی و یا به صورت پراکنده در دست نیروهای « ارتش آزاد سوریه» است؛ در منابع اطلاعاتی غرب مطرح شده است.
حکومت ترکهای عثمانی نیز این مسئله را در ستاد مشترک ارتش و جلسات دولت مورد بر رسی قرار داده است.

خبر مهم روسی

برخی از منابع اطلاعاتی روسیه؛ اظهار میدارند که دولت روسیه در پی معاملهٔ سوریه در برابر ایران میباشد و سفر اخیر وزیر امور خارجهٔ روسیه؛ آقای لاوروف به دمشق نیز بر همین پایه استوار میباشد. عده ای از مقامهای حکومتی و یا حکومتی سابق روسیه که خواسته اند نامشان فاش نشود این نظریه را به اطلاع برخی از نشریات روسی رسانیده اند و «وتو»ی بیانیهٔ پیشنهادی و دوبار اصلاح شدهٔ کشورهای عربی در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین سفر چند روز اخیر وزیر امور خارجهٔ روسیه به دمشق را در این راستا ارزیابی نموده و خاطر نشان ساخته اند که تمامی این حرکتها برای « خریدن وقت بیشتر» ؛ برای به ثمر رسانیدن معاملات پشت پرده درجهت دست شستن از ادامهٔ پشتیبانی از رژیم اسد؛ در برابر گرفتن تضمین از غرب برای عدم حملهٔ نظامی به ایران بوده است. دولت کنونی روسیه تمامی این ادعاها را بی اساس خوانده و اظهار داشته اند که نمیخواهند سوریه را در برابر ایران معامله کنند.

سازمان مجاهدین؛ موساد و قتلهای مرموز

طبق خبری که در شبکهٔ تلویزیونی nbc News منتشر شد؛ سازمان موساد با همکاری سازمان مجاهدین خلق به عنوان بازوی عملیاتی؛ چهار مورد قتلی را که به قتلهای مرموز دانشمندان هسته ای ایران مشهور است را به طور مشترک انجام داده اند. البته این ماجرا هفته ها قبل با اظهارات غیر رسمی و پر از « ملچ مولوچ»  مقامات آمریکایی در بارهٔ این قتلها آغاز گردید ( اینجا). سپس مجلهٔ تایم همان نظریه را به صورتی روشنتر مطرح ساخت و پای اسرائیل به میان کشیده شد ( اینجا)؛ و اکنون  با انتشار خبر جدید توسط  nbc News  شاید به پرده های آخر این نمایش  نزدیکتر شده باشیم. 
مسئلهٔ اساسی در این گونه از خبر رسانیها این است که زمانی که نام مشخصی از متهمین ( اسرائیل و مجاهدین خلق) برده شده است؛ منابع خبر « ناشناس» مانده اند و زمانی که فرد مشخصی( لئون پانه تا) سخن  میگوید؛ سخنانی « مه آلود» بر زبان می آورد؛ مانند « ما حدس هایی میزنیم ولی مطمئن نیستیم». به همین دلیل اینگونه اظهارات از نظر قضایی کاملاً بی ارزش هستند و مانند همان افشاگریهای اصلاح طلبان و « پاسدار مدحی» و یا احمدی نژاد؛ اهداف خاصی را دنبال میکنند که لزومی به « محکمه پسند بودن» ندارند و هدف آنها نوعی از دیپلماسی عمومی و مهندسی افکار است.
تمامی اجزای سناریو به خاطر ابهام و مه آلود بودن عناصر اصلی سناریو؛ نشان میدهد که این سناریو برای انجام یک معامله طراحی شده است و در صورت شکست معامله؛ به خاطر ابهام و مه آلود بودن آن میتوان به راحتی عقب نشست  و موضوع را بعد از مدتی سکوت خبری؛ به راحتی به فراموشی سپرد و ارزش آنراتا حد یک جنجال بی اساس ژورنالیستی پایین آورد؛ عملی که رسانه ها هر از گاهی به آن دست می یازند و برای بالا بردن تیراژ فروش به جنجال آفرینی می پردازند.

حدسهای من در بارهٔ پشت پرده ها

در علوم نظامی میگویند که : «نمایش قدرت؛ بخشی از کاربرد آن است». تمامی آنچه که به شکل مانورهای نظامی و انتقال نیروها و سنگر بندیها و تهدیدها دیده میشوند؛ میتوانند در همین حد از « نمایش قدرت» بمانند و مسائل مورد اختلاف از طریق کانالهای « دیپلماسی پنهان» مورد بحث و معامله قرار گیرند؛ اما مسئله این است که نبرد دیپلماتیک؛ با سخنوریهای غرّا و یا چند نفر حقوقدان زبر دست به پیش نمیرود و نیاز به « اهرمهای فشار فیزیکی» دارد. تمامی تحرکات نظامی  طرفهای درگیر و بحثهای رسانه ای و تحریمها؛ اجزاء تشکیل دهندهٔ این « اهرمهای فشار» هستند. اما از سوی دیگر این اهرمها باید به گونه ای طراحی شوند که در صورت بی ثمر بودن نبرد های دیپلماتیک؛ به عنوان حربهٔ نهایی ظاهر شده و حرف آخر را در میدان نبرد فیزیکی بزنند.
هرچند که برخی از اظهارات مقامهای دولتی و یا احزاب اپوزیسیون؛ تنها به خاطر جلب رای؛  مطرح میشوند. اما اظهاراتی نیز وجود دارند که بسیار جدی هستند و معمولاً با عمل همراهند. تلاشهای مشترک رژیم اسلامی ایران و روسیه و اندکی رقیقتر مواضع چین برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد؛ بسیار جدی هستند ولی « ابدی» نیستند. روسها میدانند که اگر رژیم اسد در سوریه؛ به تنهایی خط قرمز نمیتواند باشد؛ اما وابستگی رژیم اسلامی ایران به بقای رژیم اسد؛ ارزش حاکمیت رژیم اسد را بسیار بیشتر از آنچیزی که به تنهایی میتواند داشته باشد؛ بالا میبرد. روسها میدانند که اکنون سوریه تبدیل به گره گاهی شده است که اگر به دست غرب گشوده شود؛ زلزلهٔ شدید سیاسی دامن لبنان و عراق و ایران را خواهد گرفت که موج آن تا آسیای مرکزی و قفقاز خواهد رسید. بنابر این تمامی تلاش خود را بر روی سوریه متمرکز نموده است.  حال بهتر است که چند خبر کوتاه را کنار هم بگذاریم و ببینیم که چه ارتباطی میتوانند داشته باشند؟

۱- تمرکز و تحرکات و انتقالا نیروهای آمریکایی و اروپایی در خلیج فارس و کشورهای منطقه.
۲- مانورهای نظامی ارتش و سپاه.
۳- مانور نظامی شبیه سازی شدهٔ نیروهای آبی خاکی آمریکا و چند کشور اروپایی و کانادا و اظهار این مطلب که نیروهای شرکت کننده در این مانور به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس منتقل خواهند شد ( تعداد نفرات : ۲۰ هزار).
۴- اظهارات ضد جنگ رئیس جمهوری فرانسه که تا دوماه پیش؛ مواضعی ظاهراً جنگ طلبانه داشت و هر زمان که صداهای دیگر ساکت میشدند؛ صدای او همچنان طنین انداز بود.
۵- نجات عده ای از ایرانیان از دست دزدان دریایی توسط نیروی دریایی آمریکا.
۶- نجات ماهیگیران ایرانی توسط نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس.
۶- تشدید فعالیتهای روسیه و چین.
۷- خبر نیمه نهایی و مبهم در رابطه با مجاهدین خلق و موساد و قتلهای اتمی.

از نظر من دولت اوباما با اینکه در حال سازماندهی یک جنگ همه جانبه است؛ اما بیشتر متمایل به حل مشکلات از طریق تغییر رفتار رژیم اسلامی است و در مرحلهٔ کنونی گفتگوهای دامنه دار و وسیعی میان رژیم اسلامی و آمریکا و اروپا؛ به طور مستقیم و غیر مستقیم در جریان است و انحلال سازمان مجاهدین خلق یکی از خواسته های رژیم خامنه ای است. به همین دلیل هم این آمریکا است که این بار سنگین را به دوش میکشد و گرنه مراکز اطلاعاتی اروپا نیز از آنچه که در جریات قتلهای اتمی گذشته است؛ خبر دارند؛ اما سازمان مجاهدین را از لیست سیاه « تروریستی» خود خارج ساخته اند بنا بر این نقش دلالی و معاملهٔ مجاهدین خلق به آمریکا سپرده شده است؛ از سوی دیگر نه اروپا و نه آمریکا به سازمانی ایدئولوژیک مانند مجاهدین خلق به جز استفاده به عنوان اهرم فشار نیاز ندارند. اظهارات سارکوزی و سخنگوی دولت انگلیس و همچنین سخنان غیر جنگی اخیرآقای اوباما و اظهارات آقای ناتانیاهو مبنی بر « چرند» نامیدن اظهار نظرهای جنگی و ضد جنگی محافل و مقامات اسرائیلی و دعوت کردن به سکوت؛ ظاهراً نشانگر  گفتگو و مذاکرت تنگا تنگی است که هم اکنون در جریان است و نیاز به فروکش تنشهای لفظی دارد.مذاکراتی که اکنون در جریان هستند؛ از نوع مذاکرات گذشته نیستند و هدف تعیین تکلیف نهایی را بر عهده دارند. اگر رژیم دست به عقب نشینی بزند؛ باید دست به یک تغییر ساختاری بزند و یا اینکه منتظر همان چیزی باشد که اکنون رژیم اسد با آن روبرو است. اما اگر این معامله انجام نگیرد ایران فردا به احتمال زیاد سه جزیرهٔ تنب کوچک و بزرگ و ابو موسی را در جغرافیای خود نخواهد داشت.

درسهایی که باید گرفت :

هر نیرویی که چشم انتظار ورود چکمه پوشان غربی به سرزمینشان هستند تا در سایهٔ چکمه های آنان؛ « منطقهٔ سبز» تشکیل شود و رفراندوم کذایی به راه انداخته شده و از طرف چکمه پوشان مدیریت شود. باید از تاریخچهٔ سازمان مجاهدین درس بیاموزند. زیرا در فرداهای آینده؛ آنان نیز به معرض فروش گذاشته شده و مانند « آدامس جویده شده» بر زمین تف خواهند شد.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر