۱۳۹۴ مرداد ۲۸, چهارشنبه

آخرین خس و خاشاکی که دستهای ناتوان رژیم صفوی به آنها چسبیده اند.

پس از «آتشباری نمادین» میان جان کری و علی اکبر صالحی؛ بر سر «گل گرفتن راکتور اراک» که به زبان مدرن «بتون ریزی گودال» و خداحافظی با «پاهای بسیار درازتر از گلیم» و سپس روشن شدن «دستاوردهای ننگین نفتی» پس از «پایان تحریمها» که میتواند برای مدتی طولانی «نفت» را که تمدن شکوهمند «ایران آریایی - شیعی» و «روشنفکران شیعه مسلک آریایی نژاد و باهوش» به آن می نازیدند و به فرهنگ ملّی «زمین را بکن و مفت بخور» تبدیل شده است را به سوی «سیاهچاله های دورهٔ قاجار» تبدیل کند. سیاه چاله هایی که نه تنها بی شمارند؛ بلکه همگی «سیاه چاله های استراتژیک» هستند . اکنون «انگل فرزانه» خفه شده است و دیگر «سخنان تأثیر گذار» نمیگوید. از ۱۹۰ هزار «سو» به ۵ هزار «سو» راضی شده و این «قیمت نهایی یک روسپی پیر» است.  
اوباشان « نظامی - امنیتی» نیز «قفل کرده اند» و به قول نسل ما: «اَن توی کونشان آلاسکا شده است» (بستنی یخی مشهور آلاسکا) و دیگر از «فتوحات امام زمانی» خبری نیست و برای خالی نبودن عریضه به مانورهای موشکی پناه آورده اند تا به خود دلداری بدهند. زیرا «هلال شیعی» مانند «سوسک در حال مرگ» در حال جمع کردن دست و پای خود و «تحلیل رفتن روزمرّه» است. «معادلات عراق» را در این زمینه به دقت دنبال کنید که پس از رژیم بشار اسد؛ دومین پایگاه استراتژیک انگلهای صفوی بود و یکی از شاخص ترین و مهمترین حلقه های «هلال شیعی» به شمار میرفت. و اکنون در حال «گسست» است.
اکنون رژیم «انگلهای صفوی»؛ پس از شکستهای پی در پی در عرصهٔ جهانی و منطقه ای؛ تبدیل به «موش روباه صفت» شده است. موجودی که برای بقای خود به هر خس و خاشاکی دست می یازد. طرح صلح سوریه و سفر نوکر بی جیره و مواجب روسها به مسکو؛ برای گرفتن دستورات جدید (سفر حاجی بادمجان گروهبان میرزا قاسمی به مسکو)؛ همگی نشان از آخرین تلاشهای مذبوحانهٔ رژیم برای بقا را در خود دارند. هرچند که بهانهٔ این سفر را معامله و نهایی کردن تحویل S300 بنامند.
هر احمقی که در رابطه با مسائل سیاسی؛ اندکی مطالعه داشته باشد؛ باید این نکتهٔ «بسیار ابتدایی» را بداند که: «توافق نهایی هسته ای»؛ توافق میان ۱+۵ با «دلقک فرزانه» نیست و «دلقک فرزانه» موجودی بسیار «ذلیل تر» از آن است که بتواند «مذاکره» کند. جایگاه واقعی «مفلوک فرزانه»؛ همان جایگاهی است که بسیاری از زندانیان سیاسی در زندان اوین؛ در برابر «بازجو» دارند. تکه استخوانی  که در این روند ۲ ساله نصیب «دلقکهای صفوی مسلک» شده است؛ برآیند مذاکرات ۱+۵ میان خودشان است و «دلقک فرزانه» در این بازی بزرگ  در واقع نقش «شیتیلی» را بازی میکند. مثل اینکه عده ای بخواهند در بارهٔ یک موضوع (تقسیم جهان) در یک «کافه تریا» ملاقات کنند. نقش «دلقک فرزانه» در این بازی بزرگ؛ همان نقش «کافه تریا» است.
میدانم که «غرور ملّی قلّابی» آریایی نژادهای بسیار باهوش شیعه مسلک (پان ایرانیستهای آویخته از خایهٔ تاریخ دیگران)؛ نمیتواند این مسئله را هضم کند؛ زیرا «برخلاف رویاهای بافتهٔ آنها است».
یکی از مشکلات فکری منطقه ای این است که ساکنین این منطقه؛ همیشه به وجود دانشمندان ایرانی و یا عرب و هندی و پاکستانی در سازمانهای علمی غربی؛ به عنوان یک «افتخار ملّی» می نگرند. امّا هرگز فکر نمیکنند که : «چرا این افتخارات ملّی در سرزمین و زادگاه خودشان مشغول کار و تحقیقات نیستند؟»؛ چرا مثلاً در «NASA» هستند؟
واقعیت این است که «ذهنهای گندیدهٔ منطقه» حتی پس از گذشت صدها سال؛ هنوز هم نفهمیده اند که «منطقه»ای که در آن زندگی میکنند؛ یک «حلبی آباد حاشیه ای» است. برجهای میلاد و هتلهای دُبی و اتوبانهای عریض و طویل دارند و اینها را نشانهٔ «تمدن» مینامند؛ امّا واقعیت این است که همهٔ این «ظاهر زیبا»؛ مانند «شلوار جین» است که «ناتانیاهو» آنرا به طوری ظاهراً «احمقانه» ؛ نشانهٔ «دموکراتسی» نامید. پوشیدن شلوار جین؛ نشانهٔ تمدن نیست. پیروی از مزخرفات «هابرماس» و داشتن «برج میلاد» و یا موشکهای S300 و یا «تانک فلّاق» و ..... هیچکدامشان نشانهٔ «تمدن» نیستند. من «شهر نشینی واقعی» را در نوشته های مربوط به «خاورمیانهٔ بزرگ» توضیح داده ام و لزومی برای تکرار آنها نمیبینم.
کوتوله هایی مانند «دلقک فرزانه» با دیدن «کوچه»؛ به درون آن فرو میروند و رفتن به آن کوچه را؛ نشانهٔ «فرزانگی» میشمارند. اینگونه «فرزانگی» نیز؛ از طرف عقبمانده های آریایی نژاد شیعه مسلک؛ پذیرفته میشوند. امّا مشکل اصلی این است که این کوچه؛ یک کوچهٔ «بُن بست» است. این کوچه به هیچ جایی راه نمی برد؛ مگر به ایفای نقش «مهره ای از مهره های بازی بزرگان».
«آریایی نژادهای باهوش شیعه مسللک» هنوز هم فکر میکنند که با داشتن چند دانشمند رده پایین (همانهایی که در پروژه های تقلّبی رژیم انگلهای صفوی مشغول دویدن به دنبال دُم خودشان هستند)؛ میتوانند بر «بام جهان» بایستند و این «آمریکا و صهیونیزم  پدر سوخته» است که نمیگذارد. باید به این «قورباغه ها» گفت که: «تو؛ در برکه زندگی میکنی» .... «برکه» با اینکه بخشی از زمین است؛ امّا .... فقط «برکه» است.
عراق .... پَر
سوریه .... پَر
لبنان .... پَر
یمن .... پَر
......................
...........................

گنجشک .... پَر
کلاغ ....... پَر

حتّی ......
دایناسور ..... پَر
الاغ .... پَر

امّا .... «آریایی نژاد خاک بر سر باهوش و شیعه مسلک»
هنوز نمیداند که حتّی..... «پَر» چیست؟
چه رسد به اینکه:
پرواز کند.

کژدم



۶ نظر:

  1. ................. پر. یعنی سرزمین آریاییهای ترسو پوکیده و تجزیه میشه. همین.

    پاسخحذف
  2. اینجور که معلوم و کژدم گرامی نیز گفته . گویا ترکیه هم پر. این کرم ریختن به غرب وامریکا نیست. سحن گفتن از طرف کلیه موجوداتی که جز حوردن و جفت گیری .حورجی دیگه ای برای دنیا ندارند و روزانه صدها نفر از همدگرو میکشن. که چرا تو آب رو از این طرف آرنج میرزی و من از اونور. لینک زیر. http://www.bbc.com/persian/science/2015/08/150818_u04_climatechange_islamic

    پاسخحذف
  3. تا ادمهاي نق نقو و كون گشادي مثل تو توي اين سرزمين هستند، بله خطر تجزيه هست، ولي خوشبختانه شماها در رفتيد و الان هم براي يك لقمه نان سگدو مي زنيد،،، شما ورشكستگان پر مدعا بهتر است خفه شويد به فكر پول اب و برق خود باشيد،،، ايران و نجات ايران كار شما پنچر هاي سياسي نبوده و نيست،، بقول معروف مارا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اگر منظورتان از این نوشتار من (کژدم) هستم؛ باید بگویم که من نه تجزیه طلب هستم و نه مرکزیت طلب (منظورم مرکزیتی به نام کشور تهران است). من یک «بیننده» و «هشدار دهنده» هستم. به اخباری که در رابطه با «آموزش زبان کردی» در سطح دروس «دبیرستانی» مطرح است؛ نگاهی بیندازید. مسئله اصلاً این نیست که «زبان کردی آموزش داده شود» آنهم در دورهٔ دبیرستان؟؟؟!!!! مسئله این است که همهٔ زبانهای منطقهٔ خاورمیانه «زبانهای مرده» هستند و مسخره تر اینکه «زبانهای مرده» که نمایندهٔ فرهنگی مردمانی هستند که به آن زبانها سخن میگویند نیز «مردگان» به حساب می آیند.
      آموزش زبان کردی؛ باید از زمان ظهور زنده یادان «ملا آواره» و «قاضی محمد» و از سطح «دبستان» آغاز میشد. امّا به خاطر «شیعه گری» به عنوان فرهنگ حاکم؛ نه تنها آغاز نشد؛ بلکه همهٔ سران اقوام ایرانی به «دار» آویخته شدند.
      مسئله این نیست که مشکلات سیاسی روزانهٔ «کشور تهران» را حل کنیم؛ بلکه مسئله این است که اگر به کشوری به نام «ایران» فکر میکنیم؛ باید همهٔ اقوام ایرانی را «زنده» کنیم.
      اصلاً فکر نکنید که پایه گذاران «کشور تهران» این «انگلهای روسپی زادهٔ صفوی» هستند. بلکه بنیانگذاران واقعی آن (البته از روی حماقت سیاسی) رژیم «سلطانی شیعی» پیشین بوده است و اگر به آمار جمعیتی نگاه کنید؛ ایران ۳۶ میلیونی؛ «تهران ۱۱ میلیونی» داشته است. اکنون «تهران ۲۵ میلیونی» داریم. به این میگویند: «بنیانگذاری و ادامهٔ رشد متوازن یک کشور در درون کشوری دیگر» که همهٔ وجود فرهنگی و صنعتی و اقتصادی اش؛ یا «تفاله» و «دور ریز سفرهٔ زندگان» است و یا در حال تبدیل شدن به «کویر مردگان».
      امیدوارم که خاطر نازنینتان نرنجیده باشد.

      حذف
    2. ببم جان. ناشناس {چگورای عزیز}. حرس نخور النگوات میشکنه. چشماتو ببند .توکول کون به خدا. زوود تمام میشه سید جان.

      حذف
  4. ایرانی یعنی اینها یی که فرار کردند و بعد توی یک درگیری با بقیه پناهنده ها، ایران ایران میکنند:
    http://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2015/08/18/%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C.html

    پاسخحذف