اگر خوانندگان گرامی؛ مسئلهٔ «آزاد شدن پولهای بلوکه شدهٔ ایران» پس از توافق هسته ای را دنبال کرده باشند؛ نخستین خبر نشان میداد که ۱۸۰ میلیارد دلار آزاد خواهد شد. امّا در طی چند روز سناریو تغییر نمود و گزارشها ی مربوط به پولهای بلوکه شده به لطایف الحیل به ۲۶ میلیارد دلار تقلیل پیدا کرد. حال میبینیم که آبها از آسیاب افتاده است و ساکنین باهوش و آریایی نژاد هم دیگر انتظاری از رژیم ندارند. مانند بچه ای که بستنی میخواهد و پدرش به دروغ میگوید؛ پول ندارم.
در خبرهای نخستین که به خاطر «هرج و مرج» توسط برخی «دهان گشادها» منتشر گردید واقعیتها بیان شد. امّا تمامی خبرها و تحلیلهایی که در رابطه با علل تقلیل پولهای بلوکه شده از طرف باندهای گوناگون رژیم منتشر گردیده اند؛ نه تحلیل و خبر و یا گزارش؛ بلکه سناریوهای طراحی شده از طرف «حفاظت اطلاعات» و اتاقهای فکری «انگل فرزانه»؛ برای پایین آوردن انتظارات عمومی و پنهان نگاهداشتن این اموال برای حیف و میل کردن این پولها در «پروژه های برون مرزی» رژیم هستند.
این پولها قرار است که هزینهٔ اوباشان بشار اسد و حزب الله لبنان و حوثیها و سفارش ساخت موشکهای جدید به کرهٔ شمالی و پرداختن هزینه های ورود نظامی مستقیم روسیه به معادلهٔ سوریه بشوند و چه بسا پیش پرداخت نقدی آنها را همان پیت حلبیهای شناوری که در بندر «استرخان» لنگر انداخته اند با خود برده باشند و هنگام بازگشت نیز محموله های نظامی برای ساکنین ایران به ارمغان بیاورند. (اینگونه داد وستدها همیشه سرّی هستند.).
اگر بنا را بر اشتباه دست اندرکاران رژیم بگذاریم؛ چنین اشتباه بزرگی؛ غیر قابل تصور است. به عنوان مثال اگر ۱۰ میلیارد اشتباه میکردند؛ با اینکه به خودی خود ضریب بالایی است؛ باز هم میشد گفت که اشتباه بوده است. امّا تقلیل ۱۸۰ میلیارد دلار به ۲۶ میلیارد دلار را نمیتوان به ضریب بالا تعبیر نمود؛ بلکه نشانگر این است که تمامی ثروت ملّی در جاهای دیگری هزینه میشوند که مهر «فوق محرمانه» خورده اند. هرچند که از آن ۲۶ میلیارد دلار کذایی نیز دارندگان شغلهای کاذب حکومتی مانند «گشتهای ارشاد» (فاطی کّس قلمبه های کماندو)؛ «هیئتهای عزاداری»؛ «مدارس تولید انگل» و ..... سهم بسزایی خواهند داشت.
لذا آنچه که «اقتصاد مقاومتی» خوانده میشود. اقتصاد ویرانی زیرساختهای طبیعی؛ اقتصاد انگلی دلّالی؛ عدم توجّه به ایجاد زیرساختهای صنعتی و به جای آن پرداختن «یارانه» و تبدیل کردن مردم؛ به «چشم به در دوخته های پول یا مفت حکومتی» برای کنترل سیاسی مردم (بخوانید: دهانها و شکمهای سینه زن و شفا طلب). البته در این میان افراد حکومتی با داشتن شناسنامه های گوناگون جعلی که با آنها در حوزه های گوناگون رأی میدهند؛ با همان شناسنامه های جعلی چندین برابر مردم عادی «پول یامفت» دریافت میکنند.
لذا آنچه که «اقتصاد مقاومتی» خوانده میشود. اقتصاد ویرانی زیرساختهای طبیعی؛ اقتصاد انگلی دلّالی؛ عدم توجّه به ایجاد زیرساختهای صنعتی و به جای آن پرداختن «یارانه» و تبدیل کردن مردم؛ به «چشم به در دوخته های پول یا مفت حکومتی» برای کنترل سیاسی مردم (بخوانید: دهانها و شکمهای سینه زن و شفا طلب). البته در این میان افراد حکومتی با داشتن شناسنامه های گوناگون جعلی که با آنها در حوزه های گوناگون رأی میدهند؛ با همان شناسنامه های جعلی چندین برابر مردم عادی «پول یامفت» دریافت میکنند.
امّا با تمامی این هزینه های سنگین «فوق محرمانه»؛ زمانی که چینیها هیئتی به آمریکا و یا اروپا میفرستند؛ مسائل مورد بحث اساساً بر روی «تقاضای سرمایه گذاری در چین و یا بالعکس» و یا «زیاده خواهی های چین» و انجام معامله بین این دو موضوع دور میزند؛ امّا همان «چینیها» برای رژیم صفوی ایران یک «آدمیرال» میفرستند؛ تا تفاهمنامهٔ نظامی امضاء کنند. چنین فرستاده ای؛ نشان میدهد که وزن رژیم انگلهای صفوی چند کیلو است؟ جهت گیریهای رژیم چیست؟ و ارزش آنها برای کشور «زباله ساز»ی مثل چین چقدر است؟
لذا پرسش نهایی برای هر کسی که خود را در چاهارچوب موجودی به نام «انسان» تعریف میکند و خود را در آن می گنجاند؛ فارغ از اینکه چه عقیده ای دارد؛ این است که پس از اینهمه «جفتک» و «پشتک و وارو» و «آفتاب بالانس و مهتاب بالانس» زدن و هزینه های صدها میلیارد دلاری (بدون احتساب خسارتهای جانی و خسارتهای اقتصادی یک تریلیارد دلاری جنگ ۸ ساله) چه چیزی عاید ساکنین ایران شده است؟
آیا پس از اینهمه عربده کشیهای حماسی؛ به زیر بال و پر «سوپرمن پوتین» رفتن؛ افتخار دارد؟ آیا اینکه جنگنده های روسی و یا آمریکایی چنین و چنان هستند برای آنکه خود را «ایرانی» میداند؛ افتخار می آفریند؟ یا اینکه «تمامی افتخار مال کسانی است که آن جتهای جنگنده را میسازند»؟
قهرمان شدن «فوتوشاپی» و افتخار کردن به «داشته های دیگران» کار بسیار ساده ای است که تنها از دست ساکنین خاورمیانه بر می آید. همهٔ خاورمیانه ای ها؛ همیشه پر افتخار هستند؛ بدون آنکه دست به سیاه و سفید بزنند.
کژدم
لذا پرسش نهایی برای هر کسی که خود را در چاهارچوب موجودی به نام «انسان» تعریف میکند و خود را در آن می گنجاند؛ فارغ از اینکه چه عقیده ای دارد؛ این است که پس از اینهمه «جفتک» و «پشتک و وارو» و «آفتاب بالانس و مهتاب بالانس» زدن و هزینه های صدها میلیارد دلاری (بدون احتساب خسارتهای جانی و خسارتهای اقتصادی یک تریلیارد دلاری جنگ ۸ ساله) چه چیزی عاید ساکنین ایران شده است؟
آیا پس از اینهمه عربده کشیهای حماسی؛ به زیر بال و پر «سوپرمن پوتین» رفتن؛ افتخار دارد؟ آیا اینکه جنگنده های روسی و یا آمریکایی چنین و چنان هستند برای آنکه خود را «ایرانی» میداند؛ افتخار می آفریند؟ یا اینکه «تمامی افتخار مال کسانی است که آن جتهای جنگنده را میسازند»؟
قهرمان شدن «فوتوشاپی» و افتخار کردن به «داشته های دیگران» کار بسیار ساده ای است که تنها از دست ساکنین خاورمیانه بر می آید. همهٔ خاورمیانه ای ها؛ همیشه پر افتخار هستند؛ بدون آنکه دست به سیاه و سفید بزنند.
کژدم