۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

شتاب فزاینده در تحولّات جهانی و خاورمیانه

حکومت ننگین صفوی حاکم بر ایران که از زمان ظهور در فکر ایجاد «هلال شیعی» بود و با قطعنامهٔ ۵۹۸ نخستین جام زهر را سرکشید؛ در دور دوّم بازی احمقانه به این فکر افتاد که از خلأ قدرت در عراق (پس از حملهٔ آمریکا در سال ۲۰۰۳ ) حد اکثر استفاده را بکند و به این ترتیب بار دیگر در باتلاقی فرو رفت که در آغاز «کندوی عسل» می پنداشت  و اکنون بالهای «مگسهای صفوی» در عسل چنان فرو رفته است که نه تنها امکان پرواز ندارند و در واقع «مگس صفوی» در حال خفه شدن در «عسل» است (چی میخواستیم و چی شد؟).
اکنون دژ «هلال شیعی» در حال فرود آمدن بر سر طراحانش می باشد (اینجا) . مشکل انگلهای صفوی این بود که در «باد» کاشتند. «تشیّع» و یا «تسنن» فاکتورهای واقعی و «ایستا» نیستند و به دنیای «بافتنی ها» و آنچه که «علم کلام» (مزخرف بافی) نامیده میشود تعلّق دارند و هر لحظه میتواند شاهد ظهور مزرخفباف و شارلاتانی جدید باشد (مانند علی شریعتی و بی معنی ترین جملهٔ مشهور : فاطمه فاطمه است). علم کلام (مزخرف بافی) میتواند در اختیار همگان قرار گیرد. بویژه «وکیلهای دادگستری» که میتوانند در بستر قوانین جاری با استفادهٔ ماهرانه از این علم (شارلاتانیسم)؛ یک جنایتکار را در دادگاه بیگناه جلوه دهند و بیگناه را گناهکار. به عنوان مثال اگر زنی در دنیای «لجنزار اسلامی» مورد تجاوز قرار گیرد؛ میتوانند با «بازی با کلمات = علم کلام»؛ آن زن را به خاطر پوشیدن لباس به عنوان «گناهکار» اعلام کنند و «متجاوز» را به خاطر «تحریک شدن»؛ بیگناه اعلام کنند.
لذا سرمایه گذاری بر روی «تشیّع»؛ احمقانه ترین کاری بود که تنها از دست «انگلهای صفوی» و «مومنین» بر می آمد و این درخت شوم؛ اکنون به بار نشسته و «انگل فرزانه» و «انگل بهرمانی» و اوباشان اطراف آنها میبینند که در حال رسیدن به آخر خط هستند. امّا همچنان در حماقت خود پایدارند و با استفاده از «علم کلام = آسمان ریسمان بافی»؛ «مومنین خاک بر سر» را متقاعد کنند که «همه اش تقصیر آمریکا است»؛ در حالی که بازیهای جهانی آمریکا از نیمه های جنگ جهانی دوّم آغاز شده است و «شیعیان خاک بر سر» هنوز نمیخواهند بفهمند که در ۱۳۵۰ سال گذشتهٔ پیش از ظهور بین المللی آمریکا «تقصیر چه کسی بوده است؟». آیا میتوان همیشه خود را «بی تقصیر» نامید؟ پرسش بعدی این است که:  کسانی که ۱۳۵۰ سال به طور مدام تقصیر کار بوده اند را چگون میتوان نجات داد؟ چگونه میتوان به آنها گفت: «آهای ای تنبلهای بی شرف عافیت طلب ... این شماها هستید که همیشه مقصّر بوده اید.».
پس «چُس ناله ها» را فراموش کنید. امّا مشکل اینجاست که لجنزاری که در طی این ۱۳۵۰ سال تولید شده است؛ به سادگی نمیتواند خشکانیده شود؛ مگر آنکه «ریشه کنی مالاریا» به شکلی بسیار بی ترحّم اعمال گردد؛ تا درها به روی آینده ای روشنتر باز شوند. و گرنه حد اکثر تمدّن «عاریایی ها» در حدّ «برج میلاد»  و افتخار به مصرف «تولیدات دیگران»  البته با چاشنی «لیسیدن کون بیگانگان» باقی خواهد ماند (فرقی نمیکند کدام بیگانه؟)؛ زیرا ۱۴۰۰ سال است که «عاریایی ها» به این شغل شریف عادت کرده و همچنان فکر میکنند که «عاریایی پر افتخار» نیز هستند. (افتخاراتی که ۱۴۰۰ سال پیش دفن شده اند).

ترامپ و کلینتون و برنی سندرز

خانم کلینتون نمایندهٔ «استراتژی مشترک» حزب رسمی جمهویخواه و حزب دموکرات آمریکا است که میگویند: خاورمیانه و شمال آفریقا را به هم ریختیم و حالا نوبت ساکنین این منطقه است که تا پاره شدن کونهای مبارک و مقدّسشان؛ همدیگر را بکشند و سرزمینهای خودشان را به دست خودشان ویران کنند (Self Destruction Process ) یعنی خودکشی کنند. همچنین ما توانستیم روسها را نیز وارد این معادلهٔ «بکُش بکُش» وارد کنیم و بهتر است که وضعیت با «کنترل بحران» همینگونه پیش برود. بگذار همهٔ آنها در این جهنّم بسوزند و به دنبال نخود سیاه باشند. خانم کلینتون و رهبری حزب جمهوریخواه؛ در واقع در یک جبهه هستند که نامش «جهانی شدن = Globalization  » است و نمایندگی سیاسی (عروسکهای خیمه شب بازی) این جریان عظیم اقتصادی را به عهده دارند. به همین خاطر نیز دیدیم که «جان مک کین» بعد از آنهمه داد و بیداد تبلیغاتی دروغین؛ هم در مورد ماجرای مصر (بر سر کار آمدن و سقوط اخوان المسلمین در مصر و تونس) و هم در مورد سوریّه؛ در عمل جانب دکترین «کوندالیزا رایس - اوباما» را گرفتند و جورج بوش (پسر) نیز خارج از این معادله نبود.

امّا جریانی که آقای ترامپ نمایندگی میکند؛ در واقع «نقشی میانه» را پیشنهاد میکند و هرچند که در تبلیغات انتخاباتی از «حمله به عراق» به عنوان یک فاجعه در سیاست خارجی آمریکا یاد میکند؛ اما نظر اصلی او این است که: بحران به اندازهٔ کافی تولید شده است و «مردم و حکومتهای خاورمیانه ای - آفریقایی» و روسهاو چینیها در این ماجرا گرفتار شده اند و اکنون زمان آن فرا رسیده است که همانگونه که ورود آمریکا به «اقتصاد چین»؛ برای آنها «نعمت بود» و اکنون میخواهند دست آمریکا را گاز بگیرند؛ میتوان به استراتژی «خروج از چین» روی آورد؛ تا «چین» دچار بحرانهای عمیق اقتصادی - اجتماعی درونی شود و یا اینکه تسلیم شده و دندانهایش را یا کوتاه کند و یا منتظر کشیده شدن دندانهایش باشد.
نظریهٔ آقای ترامپ بر این مبنا استوار است که در مرزهای مکزیک؛ «دیوار فیزیکی» ساخته شود؛ تا راه را بر «مهاجرین کشورهای گدا گرسنهٔ آمریکای لاتین (اسپانیولی- پرتقالی) ببندد؛ و «دیوارهای سیاسی - اقتصادی» نیز در برابر «اروپا و روسیه و چین»؛ ساخته شوند و این کشورها را در منجلاب «بحرانهای خاورمیانه» و «بحران اقتصادی» نه تنها رها کنند؛ بلکه با بیرون کشیدن پای خود از این منجلاب؛ همهٔ مشکلات و رفع پُر هزینهٔ بحران را بر روی دوش این کشورها قرار داده و در این میانه اگر کسی تقاضای کمک کند؛ باید «پول بدهد». از هم اکنون نیز بسیاری از کمپانیها که میخواستند زنجیرهٔ تولید و فروش خود را به خارج از آمریکا منتقل کنند؛ در حال بازنگری سیاستهای خود  در جهت «ماندن در آمریکا» هستند.
هوادان آقای ترامپ کسانی هستند که کار خود را به خاطر بین المللی شدن سرمایه ها؛ از دست داده اند امّا نمیخواهند زندگیشان را به «یارانهٔ دولتی» گره بزنند؛ بلکه میخواهند کار کنند و روی پای خود بایستند.

آقای برنی سندرز نمایندهٔ همان سیاستمدارانی است که خانم کلینتون نیز نمایندگی آنها را به عهده دارد و تنها فرق او با خانم کلینتون در «چاره اندیشی» او در رابطه با عواقب «فرار سرمایه ها از آمریکا» و پیوستن به فرایند «گلوبالایزیشن»؛ نه برای جلوگیری از جهانی شدن سرمایه؛ بلکه او پیشنهاد میکند که به آسیب دیگان این فرایند رحم شود و به آنها «جیرهٔ دولتی» داده شود (سیاست گدا پروری به نفع شرکتهای چند ملّیتی). شاید ظاهر سخنان آقای برنی سندرز که بر «علم منفور کلام» استوار است؛ بسیاری را در آمریکا تحت تأثیر قرار دهد؛ امّا هنوز تعداد «گدایان» و «اندیشه های راه گشایی برای گدایان» در آمریکا به آن غلظت نرسیده است و فرهنگ «کار و تلاش» همچنان در آمریکا زنده است.

جدایی انگلستان از اتحادیهٔ اروپا

آنچه که «اتحادیهٔ اروپا» نامیده میشود در واقع بر شانه های ۳ کشور «انگلستان - آلمان - فرانسه» ساخته شده است و بقیّه‌ٔ کشورهای اروپایی؛ «ریزه خواران و مفت خورها» هستند.
اگر آقای ترامپ بتواند به عنوان کاندیدای حزب جمهویخواه که اکثریت آنها از او متنفّر هستند؛ دست یابد؛ انگلستان از اتحادیهٔ اروپا جدا  و فراغ از خواسته های اروپایی که دیگر عضو آن نیست؛ به متحّد کامل آمریکا تبدیل خواهد شد.
حکوت انگلهای صفوی و کشورهای عربی و آفریقایی نیز میتوانند از جنگهای طولانی و عمیق تر شدن کینه ها و نفرتها؛ لذّت ببرند.

کژدم

۳۵ نظر:

  1. این مادر قحبه ها دست روی هر چیز وپا در هر مکانی گذاشتند انجا را به گه اخوندی لجنزار کردند.یکی نیست به این جاکش ها بگوید بابا برید کنار تا باد بیاد. شما عفریتان قرن 22که کارتان فقط خوردن و ریدن هست را چه به سیاست و مملکت داری.پدر سوخته های پارچه به سر و چادر به تن مملکت را بدید چهار تا ادم متخصص و درست حسابی و خودتان برید در حجره های تنگ و تاریکتان گم شوید. اخر حرف حساب شما چیست؟ چی رو می خواهید درست کنید.چهل سال است با خیمه شب بازی و بچه بازی و زبان بازی خود و ملتی را منتر کرده اید. یک مملکتی که اگر نه برای خودش یال و کوپالی داشت ولی لا اقل مردمی صمیمی و شاد داشت را به چنان روزی اندا خته اید که هر روز ارزوی مرگ می کنند.لابد همه اینها تقصیر دشمنان اسلام و نظام گه شما هست؟دیگر هر الاغی هم اگر نمی دانست فهمیده که شما عرضه کشور داری ندارید.مگر با اوهام و خرافات می شود کشور اداره کرد.همه چیز را ویران کرده اید و حالا نوبت مردم نگون بخت عراق و سوریه و یمن و... هست.بچه 5ساله هم می داند که شما دیوانه اید. مردم عراق که سهل است. می گویند معتاد همیشه فکر می کند که هیچکس نمی داند که معتاد است. در صورتی که اعتیاد از سر و رویش می بارد. و اگر به او بگویی هم انکار می کند! حکایت شماست.نظامتان و اسلامتان در حال فرو پاشی است. زودتر بروید گم شوید.چون گور و گمتان خواهند کرد.

    پاسخحذف
  2. خوانندگان گرامی این وبلاگ دیگر به طور کامل میدانند که من به طور یقین از آنچه که «ایران و ایرانیان» نامیده میشود؛ قطع امید کرده ام و دلایل بسیار محکمی نیز برای این «قطع امید» دارم که کمترینِ آن؛ ۱۴۰۰ سال باختهای پی در پی است. اگر یک نبرد را ببازی؛ میتوان آنرا به بد شانسی و یا «فرمانده بی لیاقت» نسبت بدهی. امّا اگر ۱۴۰۰ سال تمام و به صورتی ادامه دار «بازنده» باشی .... باید به «بی لیاقتی» و «خاک بر سری» آنچه که «ایران و ایرانی» می نامی اعتراف کنی و راهی نوین انتخاب کنی و گرنه
    بیشتر از دو راه در پیش روی خود نداری.
    ۱- از این «ستون لعنتی» به آن ستون دیگر لعنتی فرج است.
    ۲- امید داشتن به«ستونهای دروغین لعنتی» دیگر بَس است.
    گزینهٔ نخست نیازی به تلاش ندارد؛ بلکه به کاری ساده و تنبل مآبانه؛ یعنی «راًی دادن» به رنگهای سبز و بنفش و رنگین کمان وابسته است.
    گزینهٔ دوّم را باید «خارج از گروه خون» موجوداتی که خود را ایرانی میدانند؛ به حساب آورد.

    من به این اصل طبیعی که برای «زایش موجودی نوین»؛ باید به سلامت همه جانبهٔ «تخمک و اسپرم» دِل بَست معتقدم و هر موجودی که نتیجهٔ «مقاربت تصادفی» باشد را «مشکوک» و خارج از «ارادهٔ هوشمندانه» دانسته و به همین دلیل تولید مثل دُرُست را در گِرو «اصلاح نژادی مصنوعی بر اساس درجهٔ بسیار بالای IQ » میدانم (یعنی اینکه گاوها و خرهای ۲ پا را نباید تولید کنیم)؛ و گرنه «رضا اسهالی شفابخش» و سایر «گورهای قلّابی» نه تنها شفا نخواهند داد؛ بلکه بر دردهای بی درمان شما خواهند افزود. لذا آیندهٔ چنین مردمانی؛ نه بر اساس آرزوهای آنها بلکه بر اساس حد اکثر خواست آنها «رأی منو پس بگیر» و «رفع حصر» و «پناه بردن به اکبر بهرمانی» رقم خواهد خورد. به کلامی دیگر؛ زمانی که خواسته ها سخیف هستند؛ «به دست آوردنها» بسیار «سخیف تر» خواهند بود.نتیجه اینکه «سرنوشت ساکنین ایران» را بار دیگر و برای همیشه؛ «دیگران» (بیگانگان) خواهند نوشت.
    ـــــــــــــــــــــــ

    پس از کناره گیری «تد کروز» و به دنبال او «جان کیسیک»؛ نه تنها «دونالد ترامپ» تبدیل به کاندیدای رسمی حزب جمهوریخواه میشود؛ بلکه بلندگوهای تبلیغاتی علیه او نیز خاموش شده و فصل جدیدی در حزب جمهوریخواه آغاز خواهد شد.
    (ادامه دارد)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. (ادامهٔ بالا)

      این فصل جدید اگر نتواند مرزهای روشنی میان «حزب دموکرات» و «حزب جمهوریخواه» ترسیم کند؛ حرکتی که با «دونالد ترامپ» و «برنی سندرز» آغاز شده است؛ به نوزادی «مُرده» تبدیل خواهد شد و تمامی تلاش سران هر دو حزب اصلی آمریکا بر این امر متمرکز است و همانگونه که گفته بودم؛ برخی از جمهویخواهان حتّی حاضر به خودکشی سیاسی و رأی دادن به خانم کلینتون هستند. زیرا در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات نهایی؛ میتواند بسیاری از منافع و مهره چینیهای بین المللی گردانندگان احزاب اصلی را به خطر بیندازد.
      شاید گفته شود که این مسائل هیچ ربطی به ما ندارد و لزومی برای دانستن آن نیست. هرچند که چنین نظری به ظاهر درست است؛ امّا به خاطر تعلّق ایران به جهان سوّم (کشورهای پِشگلی)؛ نتایج آن به طور مستقیم گریبان ایران را هم خواهد گرفت.
      شاید دلخور شده باشید ولی واقعیت غیر قابل اغماض این است که «ساکنین ایران» و «ایرانیان بسیار مبارز» هر روز با «شعارهای ضد استعماری» از خواب بیدار میشوند و با همان شعارها؛ زندگی روزانهٔ شان را میگذرانند و بازهم با همان شعارها به خواب می روند. امّا زمانی که به عرصهٔ عملی نگاه میکنیم؛ همان «انقلابیون ضد استعمار» برای «گدایی سرمایه گذاری خارجی» (نام دیگری برای استعمار)؛ سر از پا نمیشناسند و اگر بتوانند یک سرمایه گذار خارجی را جذب کنند؛ آنرا «افتخار تاریخی» به حساب می آورند. این آن چیزی است که «عاریایی نژادهای سر در برف فرو برده» نمیتوانند بفهمند و یا از روی شرم نام دیگری بر رویش میگذارند. جذب سرمایهٔ خارجی و تکنولوژی مدرن به خودی خود برای کشورهای عقب مانده یک نعمت است؛ امّا به گدایی افتادن؛ پس از ۳۸ سال عربده کشی بر علیه استعمار و سرمایهٔ خارجی؛ داستان خنده داری است.

      حذف
  3. کژدم گرامی شخصی مثل ترامپ به مراتب برای رژیم مناسب تر هست تا شخصی مثل کلینتون ، (این مناسب بودن یعنی احتمال بقای رژیم و نه هیچ چیز دیگه که متوهمینی به اون دچارند) دوران کلینتون دوران طلایی جهانی سازی و جهان وطنی خواهد شد در این دوران رژیم ایران جایی برای وجود نخواهد داشت اما دوران ترامپ دوران جنگ تمدن هاست اتفاقا قدرت های درجه چندم در این جهان بسیار راحت تر میتونن به زیست انگلی خودشون ادامه بدن در مورد اینکه خارجی ها سرنوشت ایران را رقم خواهند زد این چیز عجیبی نیست شما سخت میگیرید مگر نه اینکه همین ژرمن ها به گواهی خودشون تا 200 سال پیش بخش بزرگیشون عملا بالای درخت زندگی میکردند که بهش میگن دوران فروس لیبن اما چه شد که ناگهان برخاستند ؟ جهش ژنی؟ قطعا نه از ما هوش بیشتری دارند؟ اگر این طور است چرا در دوران تمدنی ما اینها بالای درخت بودند و تازه امروزه این برعکس شده؟ در عالم سیاست ما به اون ظهور ابر قهرمان میگیم که کاملا مترادف هست با شانس چه شانسی ؟ اینکه در حلقه محدود هیئت حاکمه این قهرمان ظهور کند کما اینکه یکبار اسکندر کبیر ظهور کرد اما بعد از او یونان برای همیشه به کما رفت چرا؟ چون دیگه از این شانس ها نیاورد تازه ما در ایران ظهور افراد این چنینی رو برای چند بار شاهدش بودیم مثلا کسی مثل نادر افشار به جز آخر عمر که بیماری روانی دچار شده بود شما تمام ویژگی های کبیر بودن رو در او می بینید حتی جالب اینکه مظهر یک سکولار و غیر دچار به عارضه شیعه مسلکیست همین بس که در داستان مشهور به نقل از کتاب جهانگشای نادری در جواب علمای دین که گفته بودند باید الگوی حکومت داری نبی اکرم و علی ولی الله باشد گفته بود که پیامبر اسلام و ائمه اطهار برای همان مساجد بماند اینان الگوی سیاست داری نیستند و نقد مشهور خود به روش های غلط جنگی پیامبر را شرح داده بود بگذریم این سخن یعنی که حق با شماست اما در همه جوامع امثال کوروش و اسکندر و چنگیز و ... در همه زمان ها هستند اما اینان به قدرت نمی رسند ولی در دوره مدرن اگر مملکتی بتواند اسکندر خود رو پیدا بکنه با کمک امکانات مدرن می شود کاری کرد که همیشه کوروش ها و اسکندر ها بر اون کشور حکومت کنند منتها شروع آن این است که شانس باعث شود یکی از کوروش های جامعه در هیئت حاکمه کشور ظهور کند که شوربختانه چشم من آب نمی خورد اما گره کار ایران و کشور هایی که امروزه مردمش بالای درخت زندگی میکنند همین است و تنها همین در هر جامعه به تعداد انگشتان یک دست کوروش در هر زمان وجود دارد که ما باید امیدوار باشیم که از قضا یکی در هیئت حاکمه ظهور کند اما چون هیئت حاکمه محدود است امید بسیار کم است کوروش اینان رفسنجانیست که من ترجیح میدم سکوت کنم از نظر من در کشورهای مدرن که از هیچ امروزه قدرتی شده اند اولین کوروش دست قضا و قدر بوده اما بعدی ها به لطف سیاست های درست او تا نظر شما چی باشه ؟!

    پاسخحذف
  4. اقای پویا گویا ما مردم ایران به علت نبود مطالعه و نداشتن فیلسوف و نداشتن و ندانستن طرز درست فکر کردن همیشه باید در بیراهه خود بمانیم و در جا بزنیم. در عین حال راه تفکیک خوب و بد و سنجش عیار جنبه مثبت و منفی هر پدیده و موضو عی را هم بلد نیستیم.چیزی که غربی ها دیر زمانی است به انها رسیده اند.دستکم بخش الیت و راهبران سیاسی اجتماعی و اقتصادی -علمی انها.در موضوع نادر شاه افشار شور بختانه نمی توان او را رهبری بزرگ دانست. تنها بزرگی او حفظ تمامیت ارضی کشور بود.نادر شاه می توانست فرمانده جنگی و یک سردار بزرگ خوبی باشد که بود. اما نه بیشتر. شما چند اثر با ارزش و یادگاری خوب از او سراغ داری؟ در این زمینه شاه عباس خیلی از او سرتر و پیش روتر بوده.ثروتی را هم که از هند اورد . سر از اتگلستان در اورد و حتی یک پل چوبی هم از ان زده نشد.بگذریم که پول حرامی بود و اصلا کار درستی نبود.کوروش یک استسناست.او با هیچکس همتراز نیست. بگمانم اسکندر هم چیزی در حد نادر بود.اینها نتوانستند انطور که انتظار می رفت باری را از جامعه خود بردارند.اگر باری را هم بردا شتند، باری بعدا ، بار سنگین تری بر جامعه خود گذاشتند.اسکندر نتیجه اش شد وضعیت فعلی یونان. و نادر و امثا لهم هم نتیجه اشان خامنه ای امروز.که هر چه ثروت و پول مملکت است خرج موشک می کند.انهم موشکی که بقول کژدم هیچوقت شلیک نخواهد شد. چون توانایی شلیک را ندارد.و اصلا داشته باشد به چه درد می خورد.برای مردی که همه فلسفه وجودیش روی شمشیر حسین حک شده باشد (موهوم همیشگی و جاودان) اقتصاد، فرهنگ ،سیاست، تفکر،و علم چه جایگاهی دارد؟ و مگر نادر شاه غیر از این بوده؟ جز اینکه سنی بوده.باید دید یک رهبر و فرمانده در تمام زمینه های موصوف چه کاری برای جامعه خود انجام داده.بقیه اش چرت است.

    پاسخحذف
  5. ناشناس گرامی
    من با نظر شما در رابطه با اینکه بسیاری از ایرانیان که خود را روشنفکر می انگارند؛ امّا مشکل اساسی در رابطه با مسئلهٔ «مطالعه» و تحقیقات دارند کاملاً موافقم (البته منظورم رنجانیدن پویای گرامی نیست). به عنوان مثال زمانی که از «سلسلهٔ زند» سخن میگوییم؛ دو تولید اصلی آنها «بازار وکیل» و «حمّام وکیل» بوده است. این امر نشانگر «ترقی خواهی» آن سلسله نیست؛ بلکه بیشتر عقب ماندگی بسیار عمیق ایران را نشان میدهد که ساخته شدن بازار و حمّام؛ به عنوان افتخارات تاریخی مطرح میشوند در حالی که ویرانه های تخت جمشید؛ به هزار زبان در سخن هستند که میگویند: معنی «تمدّن».... از کجا؟ .... تا به «کجا؟» ....
    تخت جمشید و شهر پاسارگاد؛ «برج میلاد و بستنی با پودر طلای ۴۰۰ هزار تومانی» مایملک «انگل فرزانه» و «جراحی زیبایی» و استفاده از «لپ تاپاله» نیست.
    در رابطه با بسیاری از آنهایی که مانند «نادر شاه و آقا محمد خان قاجار» و بسیاری دیگران؛ «نوابغ نظامی» نامیده شده اند من هیچ حرفی ندارم. زیرا زمانی که همه جا فقط جنگ و کشتار است؛ از این نوع افراد به فراوانی پیدا میشوند. امّا زمانی که از «استراتژیهای ساختن تمدّن» سخن به میان می آید؛ به خاطر پیچیدگی ها؛ تعداد «نوابغ ادّعایی» به طرف «زیر صفر» میل می کند.
    یک مقایسهٔ ساده میان ویرانه های تخت جمشید و بازار و حمّام وکیل؛ نشان میدهد که این «کُس کلک بازیهای مسلمانان» برای به رخ کشیدن «تمدّن اسلامی - شیعی- پان ایرانیستی» (ساختن حمام و بازار و منارجنبان) چه معنی مزخرف و فریبکارانه ای دارد؟
    نیازی به داشتن ذهنی پویا مانند «انشتین» هم نیست و هر الاغی میتواند این فرقها را ببیند؛ مگر آنکه آن «الاغ» خیلی «مسلمان و شیعه» باشد؛ که این؛ ... امر دیگری است.
    در رابطه با «صفوی ها» ؛ شاید بتوان مقداری از میل به ساختن تمدّن را مشاهده کرد (شاید به خاطر آشنایی با تمدّن انگلستان توسط برادران شِرلی)؛ امّا آنهم با «ترویج خرافات شیعی» به «گُه» کشیده شد و داستانهای مربوط به دورهٔ صفویان بیشتر به داستانهای «حسن کچل» و «علاءالدین و چراغ جادو و سندباد و چهل دزد بغداد» شبیه است.
    به عنوان مثال میگویند که «شیخ بهایی» مهندسی بسیار نابغه بوده است. من تا اینجایش را می پذیرم که یک «معمار» بوده است و نه یک «نابغه»؛ زیرا نابغه «کُس شعر فلسفی - صفوی نمی بافد»؛ لذا اینکه «نابغه بوده است» ادعایی است که مانند ادعای پیامبری «عیسی و محّمد»؛ «کون خر» را پاره میکند. حال شاید بپرسید چرا؟
    پاسخ بسیار ساده این است که تمامی افکار «آت و آشغال شیخ بهایی» مانند مزخرفات صوفی گرانه و استدلالهای مزخرف مبتنی بر علم کلام برای به کُرسی نشاندم «کُس شعرهای اسلامی - شیعی» که خود بر منطق ارسطو و سقراط استوارند؛ همگی «مکتوب» شده اند. امّا هیچ یک از آثار معماری که به او نسبت داده میشوند و قابل «پیگیری علمی» هستند؛ «مکتوب و مستند» نیستند. یعنی اینکه هدف معمار و طراحی او برای ساختن آن بنای مشخص همچنان در محاق ابهام است. امّا زمانی که به شایعات مزخرف مراجعه کنید؛ «مناره های دوقلوی جنبان» به این خاطر که «انگلیسها» به آن دست زدند؛ از کار افتادند و دیگر «نجنبدیدند» (با توطئهٔ انگلیسها غش کردند و مُردند) ... حمّام شیخ بهایی نیز که با یک شمع گرم میشد و همهٔ اصفهانیهای شپشو را شستشو میداد؛ نیز به همین عارضه دچار شد. (انگلیسها دست زدند و حمّام اتُمی مهندس شیخ بهایی هم غش کرد و مُرد) و دیگر هیچکس نتوانست آنها را بازسازی کند. نتیجه اینکه: فقط کاسه های سر پُر از مدفوع میتواند اینگونه خود را فریب دهد.

    (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. میگویند که شیخ بهایی سرایی را ساخته است که اگر در یکی از حجره های آن سخنی بگویی؛ بانگ آن سخن در سایر حجره ها تکرار میشود ( پدیدهٔ اِکو که در همهٔ ساختمانهای خالی از سکنه و حمّامهای عمومی همیشه رخ میدهد).
      امّا به خاطر مستند نبودن طرحهای معماری سازه های منتسب به «شیخ بهایی»؛ این پرسش پیش می آید که شاید شیخ بهایی میخواسته است «مربّا» درست کند؛ امّا به خاطر اشتباه در طراحی؛ «دوشاب» تولید کرده است. اینگونه امور در لابراتوارهای تحقیقاتی؛ بسیار پیش می آیند؛ امّا به خاطر «مستند و مکتوب شدن» (گزارش کار)؛ لا اقل «ردّ پایی» از خود باقی میگذارند؛ تا بعدها بتوان یا آنها را دوباره به تیغ «تجربه» سپرد و یا؛ از آنها استفادهٔ کاربُردی کرد (مانند داستان طایرهای رزینی اتوموبیلها در آلمان نازی).
      مشکل ساکنین ایران این است که در «دنیای قصّه و مزخرفات جادویی و خود بزرگ انگاری» به دنیا می آیند و با همان قصّه ها بزرگ میشوند و بدتر از همه اینکه: «قصهّ ها» را «حقیقت غیر قابل انکار» می شمارند و بی شرمانه تر اینکه:
      «قصّه ها را مایهٔ افتخارات ملّی» می انگارند. چنین موجوداتی؛ هرگز پیشرفت نخواهند کرد؛ زیرا این موجودات «نوابغ خود خواندهٔ غیر قابل انتقاد» هستند.
      زمانی که خود را «دانش آموز» بدانی؛ راه پیشرفت همیشه باز است.
      امّا زمانی که خود را «استاد» بدانی. راه پیشرفت بسته میشود و تبدیل به «مرداب» شده و روند «گندیدن» آغاز میشود.

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)

      ناشناس گرامی؛ من در این نقطه نظر که «نادرشاه» تنها کاری که کرد؛ «دفاع از چهارچوب ارضی ایران بود»؛ با شما موافق نیستم. زیرا «چهارچوب ارضی» زمانی میتواند به عنوان یک اصل در رابطه با «زیستگاه» مطرح شود که «باشندگان آن سرزمین» به حدّی از اتحاد رسیده باشند؛ تا بتوان «زیستگاه ملّی» (چهارچوب ارضی) را بر اساس آن تعریف نمود. در دوران هخامنشیان؛ قبایل و عشایری که خود را «آریایی» می نامیدند؛ توانسته بودند به یک «اتحادیهٔ بزرگ» که میتوان آنرا «اتحادیه ای به نام ایران» نامید؛ دست یابند. امّا این «اتحادیه» نیز نشانگر «مرحلهٔ زیست قبیله ای؛ عشیره ای» است که بر اساس خواستگاه اقتصادی زیستی «زمین و گلّه» تعریف می شد؛ امّا در نوع خود در آن زمان یک «اتحادیهٔ بی نظیر» بود و عناصر حرکت به سوی مرحلهٔ بالاتری از «شیوهٔ تولید» را با خود حمل مینمود؛ عناصری مانند «بانکهای فردی»؛ ارتباط با سایر اقوام و «یاد گرفتن از آنها» در زمینه های گوناگون؛ این پتانسیل را ایجاد مینمود که بتوان به رشد صنعتی (کاری به سطح و عمق آن ندارم)رسید.
      رشد اقتصادی بدون «تمرکز ثروت» در یک و یا چند مرکز؛ از نظر «عملیاتی شدن» غیر قابل تصور است. شما اگر بهترین اختراعات را هم بکنید؛ نمیتوانید بدون داشتن «سرمایه» (ثروت متمرکز) آنها را به مرحلهٔ «عملیاتی شدن» برسانید و همچنان بر روی کاغذ به عنوان «طرح» خواهند ماند.
      در مورد «نادرقلی بیگ» باید گفت که این آدم ؛ اولاً ایرانی نبوده است و «تُرک» بوده است؛ پرسش بعدی این است که چگونه چنین موجودی (تُرک) در ایران (خراسان) تولید شده است؟ پاسخ آنرا باید در «شکست استراتژیک سلسلهٔ ساسانیان» در برابر «تازیان عرب» و پس از آن هجوم «ترکهای آسیای مرکزی» به آنچه که پیش از آن «ایران» نامیده می شد جستجو نمود.
      من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که برای «راهزنانی مثل نادر قلی»؛ مسئلهٔ «تمامیت ارضی» در «سطح ملّی» مطرح بوده است؛ بلکه این شخص؛ پس از کشتار قبایل دیگر و به زیر «فرمان در آوردن آنها»؛ املاک و مراتع آنان را «ملک شخصی» می پنداشت و از آن دفاع میکرد و بدین سان است که ما فکر میکنیم که «نادقلی بیگ» از چهارچوب ارضی ایران دفاع می کرد و گرنه «تعریف ملّت» کجا و «اقتصاد کشاورزی و شبانی و راهزنی» کجا؟
      از نظر من؛ همهٔ آنهایی که در رابطه با گذشتهٔ ایران می نویسند و سعی میکنند؛ «نقاط مورد افتخار» کشف کنند (مانند مهدی بازرگان مخبّط که در رویای کشف معجرات قرآن بود)؛ مجبور میشوند که هر «مادر قحبه ای» را تاج افتخار بر سر نهند؛ تا بگویند که «ما نیز کسانی بودیم» و این «غرب» است که ما را به «ناکَس» تبدیل کرده است.
      از نظر من تا زمانی که موجوداتی که خود را «روشنفکر» مینامند؛ نتوانند با «تاریخ ایران» مانند برخورد یک دانشمند با عناصر طبیعی در یک «لابراتوار فیزیک» برخورد کنند و یک تصویر روشن واقعی و یا حد اقل نزدیک به واقعیت ارائه کنند؛ کلاه آنهایی که خود را «عاریایی پر افتخار کوروش ابن حسین کربلا» می شناسند؛ پس معرکه است.

      حذف
  6. بی شرفها را رصد کنید و بدانید که به کجاها فرار خواهند کرد. این روسپی؛ نمونه ای از آنهاست:

    http://www.dw.com/fa-ir/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA/a-19241310

    پاسخحذف
  7. استاد گرامی؛ به گمانم حدود چهار، پنج سالی می شود که مطالب وبلاگ تان را دنبال می کنم. در این مدت هر چند مشارکت آنچنانی در بحث ها نداشته ام، اما بیشترِ بحث های مطرح شده در بخش کامنت های وبلاگتان را نیز دنبال کرده ام. در طول این مدت، بسیار، از شما آموخته ام و جا دارد از بابت این آموخته ها، تشکری ویژه از شما کرده باشم.
    در این میان سوالی برایم پیش آمده که هنوز جوابی برایش نیافته ام. تا جایی که به خاطر دارم، شما در نوشته های پیشین تان معمولا سیاست های آمریکا را با لحن و نیش و کنایه مخصوص خودتان به باد انتقاد می گرفتید. مثلا بارها «اوباما» را با عنوان «محمدعلی کلی دوم» و «جرج بوش» را «احمق» و «آرماگدونی» خطاب می کردید. یا حتی در نوشته زیر این گونه تیتر زده بودید که «کاخ سفید را احمق ها اشغال کرده اند.»:

    http://kajdoum1.blogspot.com/2014/10/blog-post_5.html

    در یکی از مقاله هایتان نیز نوشته بودید که « شیرازهٔ کار از دست آمریکایی ها در رفته است [...] لذا آمریکاییها تنها با «دلال بازی» و «لحیم کاری» به پیش خواهند رفت تا اینکه همان اتفاقی برایشان بیفتد که برای امپراتوری رُم و امپراتوری ساسانیان افتاد.»:

    http://kajdoum1.blogspot.com/2015/04/blog-post_87.html

    در این جا نیز نوشته اید که «آمریکا در جنگ عراق و افغانستان دچار شکستی سنگین شد»:

    http://kajdoum1.blogspot.com/2014/02/blog-post.html

    اما از حدود یک سال پیش به این سو، به یک باره شاهد تغییری 180 درجه ای در دیدگاه هایتان در مورد آمریکا و عملکرد دولت این کشور در مسایل بین المللی هستیم. نوشته های اخیرتان دارای چنین مضمونی است که «جرج بوش، اوباما و سایر دولتمردان آمریکا در طی این سال ها، اوضاع را به خوبی کنترل و مدیریت کرده و می کنند.» و این که «اوباما در همان بستری حرکت می کند که جرج بوش ایجاد کرده بود و رئیس جمهور بعدی نیز ادامه همان بستری خواهد بود که اوباما ساخته است.» (نقل به مضمون) شما در بخش نظراتِ مقاله زیر نوشته اید که «جایگاه آمریکا بسیار امن است.»:

    http://kajdoum1.blogspot.com/2016/01/blog-post_12.html

    حال سوال من این است که چه چیزی باعث شد که دیدگاه شما در مورد عملکرد دولت آمریکا به یک باره تغییر کرد. به عبارت دیگر اخیرا چه چیزی «دیده اید» که پیش از این «ندیده» بودید. البته هدفم از آوردن این تناقض ها این نیست که شما را به چالش بکشم یا تحلیل هایتان را زیر سوال ببرم. من تنها به عنوان یک «دانش آموز» می خواهم، نکته ای دیگر از شما بیاموزم. در پایان خواهشمندم در صورت امکان، پاسختان را به صورت جامع و مفصل بیان کنید؛ نه خلاصه و مختصر.
    سپاس از شما.

    پاسخحذف
  8. کژدم جان مرقوم فرموده اید که اعتقادی به اینکه نادر شاه تمامیت ارضی را حفظ کرده باشد ندارید!چون اساسا منظور او حفظ تمامیت ارضی ایران نبوده! و لابد چون ترک بوده!اولا اینکه چون ترک بوده پس ایرانی نبوده را قبول ندارم.هر فردی و هر نژادی پس از اختلاط صد ساله و دویست ساله در یک محیط جغرافیایی خصلت و خوی ان محیط را گر فته و انجایی حساب می شود. امروز ما در ایران هیچ نژاد خالصی نداریم. ترک با فارس. فارس با عرب ایرانی و لر با ترک و بلوچ با فارس اینقدر در هم ادغام شده و وصلت کرده اند که به گمان من دیگر چیزی بنام ترک و لر و عرب خالص وجود ندارد. فقط زبان و لهجه مانده است. که نوعا نشانگر یک نژاد خالص نیست.بقول خودت همین نادر قلی در خراسان چگونه تولید شده؟ خوب کوچهای اجباری و اختیاری از طرف دیگر عوامل ان بوده اند.ایا بعد از 700 سال مهاجرت قشقا ییها به جنوب ایران می توان گفت که محمد ناصر خان و خسرو خان و قشقا ییها ایرانی نیستند؟ ایا تعصبی که انها در جریان ملی شدن نفت داشتند،ساختگی بود؟ ایا نادر شاه از روی غیرت و تعصبی که به کشورش داشت دست به شمشیر نشد؟ اینکه در جوانی برای دستمایه دست به راهزنی زده باشد قابل انکار نیست. اما اینکه دختران ربوده شده ایرانی توسط عثمانی ها را با اولتیما توم برگر داند دیگر راهزنی نیست.ایران یک کشور رنگا رنگ است و احتما لا فرش ایرانی هم از روی همین الگوی رنگا رنگی ایران بوجود امده. و متا سفانه در طول تاریخ و بواسطه بعضی تعصبات مانع یک اتحادیه بزرگ بقول تو شده اند.و این نیازمند یک سیاست درست است. و کار هر رهبر ضعیفی نیست.البته اینجا بحث بر سر افتخا رات نیست.که من هم بعد از کوروش چیز افتخار امیزی نمی بینم.هر چند سلسله ساسانیان خوب شروع شد ولی بد پایان یافت.اما عرض کردم هر چیزی را باید در کلیت خودش سنجید.سلسله صفوی و افشار و قاجار از ان رو محکومند که در دوره انها غرب در علم و صنعت داشت سرعت می گرفت. و انها دایم با همدیگر در حال جنگ بودند.مثلا همین سلسله زندیه بجای اینکه دست به دست هم دهند.تک به تک همدیگر را ازبین بردند تا انقدر ضعیف شوند که قاجار مسلط شود.کی بفکر صنعت و علم بود؟ همین حالایش در ایران کی بفکر این چیز هاست.بقول شریعتی دلقک زبان ابوذر در کام و ذولفقار علی در نیام. و بزن به دریا!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      شما پرسشی مطرح نموده اید که اگر به گسترهٔ آن نگاه کنیم؛ نه بخشی از نوشتارهای این وبلاگ؛ بلکه تمامی تاریخچهٔ کوتاه (چند ساله) این وبلاگ را شامل میشود. دلیل اصلی آن هم در یک نکته خلاصه میشود که برای پاسخ دادن به شما مجبورم با آوردن یک مثال شهودی آغاز کنم:
      ۱- فرض کنید که من (کژدم) یک «وزنه بردار» بوده ام که بیش از ۱۰ سال؛ این ورزش را ترک کرده و تبدیل به یک «کارمند دفتری» شده بودم. امّا ناگهان ماجرای ۸۸ پیش آمد و من دوباره تلاش کردم که به میدان «وزنه برداری» روی آورم. حال پرسش این است که تصوّر شما از چنین «دگردیسی دوباره» چه میتواند باشد؟ آیا خواهید گفت که : برو گمشو... مردکّهٔ پیر و پاتال... تو را چه به وزنه برداری؟ ... گیرم که زمانی وزنه بردار بوده ای؛ امّا دورهٔ تو سپری شده است.
      ظاهراً پاسخی منطقی به نظر می آید و تمامی تلاشهای دوبارهٔ من و ناتوانیهایی که در دوران «زندگی دفتری» بر من مستولی شده اند؛ موجب خندهٔ بسیارانی را فراهم سازد.
      امّا من بدون توجّه به «خنده ها» و «مَتَلکها»؛ «فحاشیها» و «تهمت ها» به کار خود ادامه دادم.
      آنقدر احمق نبودم که فکر کنم «اشتباه نخواهم کرد» و باز هم آنقدر احمق نبودم که فکر کنم: «من موجود فوق العاده ای هستم». بلکه میدانستم که با آن عضلات فرسوده از «دفتر نشینی»؛ باید تلاشی بیش از حدّ بکنم تا بتوانم از مرز «تحقیر و پیر و پاتال انگاشته شدن» بگذرم.
      ۲- ذهن من یک ذهن «شهودی = شمنی» است. بار دیگر؛ ذهن من یک ذهن «رؤیایی» است. البته نه رویاهایی از جنس «رویاهای شبانه» و یا رویاهایی از نوع «برنده شدن بلیط بخت آزمایی = قدرت مالی» (آرزوهایی از جنس قدرتمند شدن). بلکه رؤیاهای من در جستجوی «نشانه ها» است.
      برای مثال اگر «حزب نور» (حزبی سلفی مسلک) در «مصر» را به یاد داشته باشید؛ زمانی در صدر اخبار بود. شاید خیلی ها حتّی نامش را نیز به یاد نیاورند؛ امّا در ذهن من به عنوان یک «نشانه» باقی بود؛ تا اینکه مردم مصر بر علیه «پوفیوزهای اخوان المسلمین» شوریدند و «حزب نور» و آقای «السیسی»؛ با پشتوانهٔ مردمی؛ توانستند «شیاطین از گورهای ۱۴۰۰ ساله برخاستهٔ اخوانی» را دوباره به گور بسپارند؛ و اگر یادتان مانده باشد و اگر نمانده است؛ به تاریخچهٔ نوشته های این وبلاگ رجوع کنید؛ خواهید دید که گفتم: «عربستان سعودی میخواهد کنترل بحران» را در دست بگیرد.
      آیا «رویترز»؛ «واشینگتن پُست»؛ «نیویورک تایمز»؛ «آسوشیتد پرس» و «بلومبرگ»؛ «رادیوهای فارسی زبان دولتهای بیگانه» چنین حدسی زدند؟ ... خودتان هم میدانید که این «کژدم» بود که برای نخستین بار چنین سخنی گفت و اگر با خودتان «صادق» باشید؛ سخن مرا تأیید میکنید.
      امّا اینکه: «آیا من به دنبال کسب افتخارات» در رابطه با این کشف هستم؛ ... باید بگویم که : «نه».
      من افتخار را بر اساس «آیین شمنی» از خوانندگان و «مردم» و «هیئت های ژوری»؛ کسب نمیکنم.
      بلکه؛ زمانی که «کشف» من؛ یک کشف درست بود؛ مدال افتخار علمی؛ به خودی خود؛ «مال من» است و نیازی به «آقای اوباما» و «لئوناردو دوکاپریو» نیست که این مدال را بر گردن من بیاویزند؛ بلکه؛ اگر چنین موجوداتی؛ این مدال را لمس کنند؛ آن مدال «کثیف» میشود و «ارزش خود» را از دست میدهد. آن مدال ؛ چه شما و چه هر کس دیگری که بخواهد آنرا تکذیب کند؛ به طور «طبیعی» مال من است و بر گردن من آویخته میشود؛ چه «بخواهید» و یا «بخواهند»؛ و یا «نخواهید» و یا «نخواهند». (در بارهٔ این «مدال شمنی» در گفتار «آتش درون» سخن به فراوانی گفته ام و نیازی به تکرار نیست.).

      (لطفاً پاسخ ندهید زیرا ادامه دارد)

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)

      در نوشتار چند هفتهٔ پیشین این مسئله را مطرح کردم که اگر آقای «دونالد ترامپ» به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه تعیین شود؛ به احتمال زیاد مسئلهٔ «جدایی انگلستان از اروپا» تقویت خواهد شد. در همین مقاله «جدایی انگلستان از اروپا» را به عنوان یک فاکتور مطرح کرده ام که در واقع در حدّ «شاید و انشاءالله و ماشاءالله» نیست و از یک «نقطهٔ عطف در حرکت جهانی» سخن میگوید. من هیچ رابطه ای با آقای «دونالد ترامپ» ندارم و فکر نمیکنم که ایشان و یا تیمها و اتاقهای فکری او این وبلاگ را میخوانند زیرااین وبلاگ از نظر گسترهٔ خوانندگان در حدّ «پِشگل» هم نیست. امّا یک روز پیش از انتشار همین مقاله؛ آقای «ترامپ» در یکی از مصاحبه هایش گفت که: «فکر میکنم؛ انگلستان از اروپا جدا خواهد شد» و سپس افزود: «من فقط میگویم و حدس میزنم». امّا ۲ روز پیش (پس از انتشار این مقاله)؛ آقای «ترامپ» گفت که: «من فکر میکنم که جدا شدن انگلستان از اروپا با توجه به مسئلهٔ مهاجرین مسلمان به اروپا یک ضرورت است و برای مردم انگلستان بهتر است که از اروپا جدا شوند». لذا سخنان من در چند هفتهٔ پیش؛ پس از هفته ها به صورت عجیبی؛ واقعیت پیدا میکنند.
      با اینکه اندیشه ها و گفتارهای من ریشه های «شمنی» دارند؛ امّا به درون «اتاقهای فکری» آقای «ترامپ»؛ «طیّ الارض» نمیکنم و قدرت «استحضار بر خواطر» نیز ندارم. بلکه به دنبال «نشانه» ها هستم و هر چقدر که تعداد نشانه ها زیاد باشند؛ ذهن من میتواند بیشتر از همینی که هست «تولید کننده» باشد. تمامی قصد و هدف من از آفریدن «سازمانی در حد قدرت حکومتی» نیز همین بود؛ تا بتوان با هزاران چشم و هزاران گوش؛ به شکار «نشانه ها» رفت و تصویر بسیار روشنتری از آینده داشت. امّا تولید کنندگان «استراتژی طلاق مسلّحانه» به فکر «تخت طلا و یاقوت بنفش» بودند و فکر میکردند که خدای نکرده؛ «کژدم» این تخت طلا و الماسها را از آنها بِدُزدَد.

      ناشناس گرامی
      در دنیا چیزی هست که به آن «تغییر» میگویند و چیز دیگری هست که بر آن «ایستایی» نام نهاده اند. من از آنگونه موجوداتی هستم که باید آنرا به موضوع «تغییر» پیوند زد. زیرا هر کاری که میکنم؛ «به تنهایی» است. من منابع اطلاعاتی و اتاقهای فکری و میلیاردها دلار برای هزینه کردن را در اختیار ندارم. لذا باید تا جایی که «کون پاره میشود» کار فکری بکنم.
      زمانی هست که به «استانداردها» دِل میبندی و میگویی که مثلاً «حزب دموکراتی» هست و «حزب جمهوریخواهی» وجود دارد که به قول خودشان دارای «پرینسیپلهای مشخصی» هستند. امّا یک دفعه میبینی که «بهار عربی» پیش می آید و هر دو حزب اصلی آمریکا و همهٔ اروپا؛ پس از اندکی «نِق و نال» به یک مسیر میروند. در اینجا ۳ راه برای پیگیری این رفتار وجود دارد:

      ۱- «جهانی شدن سرمایه» و تئوری «خاورمیانهٔ بزرگ برای عرض اندام در برابر چین»؛ عامل اصلی این رفتار مشترک است.
      ۲- رهبران هر دو حزب اصلی آمریکا و رهبران اروپا؛ «نوکران سرمایه های جهانی» هستند.
      ۳- ترکیبی ناموزون از موارد ۱ و ۲ .

      اگر این ۳ مورد را مطرح میکنم؛ تنها به این خاطر است که در سطح بینشی که شما دارید؛ بتوانم با شما ارتباط برقرار کنم تا بتوانم به شما بگویم که: «من چه میگویم».
      توضیح بیشتر اینکه:
      ما؛ همگی از کودکی یاد گرفته ایم که ۱+۱ میشود ۲ . غافل از اینکه هیچ «یکی» + «یِکِ دیگر» ۲ نمیشود. برای مثال «یک سیب»+ «یک سیب» میشود = ۲ سیب.
      پرسش اینکه: آیا وزن؛ مقدار پروتئین؛ شکر؛ آب و ... آنها نیز به همان اندازه است که یک مجموعهٔ دیگر از «۱ سیب + ۱ سیب» میباشد؟
      از نظر عملی؛ هرگز چنین نیست. امّا ما را با اینگونه از منطق مزخرف؛ بار آورده اند و ذهنمان را اینگونه شستشو داده اند ولی با اندکی تأمّل که نیازی به «انشتین بودن» هم ندارد؛ میتوان به سادگی دریافت که «۲=۱+۱» یک «الگوریتم سادهٔ «پنداری» و چیزی در حدّ «فلسفه بافی» است و «ارزش واقعی» ندارد و دقیقاً به این خاطر است که «ریاضیات» برای «تببین عددی اکتشافات تجربی» از فورمول «۲=۱+۱» بسیار فراتر رفته است.
      (دنباله در پایین)

      حذف
    3. حال باز گردیم به «پرسشهای مشخصی» که شما مطرح نموده اید:
      ۱- آیا جورج بوش (پسر) یک آرماگدونی احمق نبود؟ اگر نبود؛ پس آنهمه سخنان آتشین در رابطه با «محورهای شرارت» چه بودند؟ امّا مسئله این است که: «سرمایهٔ جهانی» برای فرو ریختن «ستونهای قدرت در خاورمیانه» به چنین موجودی نیاز داشت؛ تا بتواند اهداف «سرمایهٔ جهانی» که در پی ساختن «دهکدهٔ جهانی» بود را بر آورده کند. لذا کرهٔ شمالی به طور عمدی از قلم انداخته شد.
      ۲- آیا پس از سکوت جورج بوش در دور دوّم ریاست جمهوری؛ ... خانم «کوندالیزا رایس» سکّان حرکت را به دست نگرفت؟ و سپس تبدیل به «اوبامای کیر دار» نشد؟
      ۳- آیا با بر روی کار آمدن زنجیر وار مثلّث «جورح بوش - کوندالیزا رایس - اوباما» ماجرای جنگهای خونین «شیعه و سنّی» شکل نگرفت؟ آیا اکنون شیعه ها و سنّی ها مثل سگهای وحشی و کفتارها به جان همدیگر نیفتاده اند؟
      لذا هر آنچه که من گفته ام؛ با کمی «اعوجاج»؛ پیشگوییهای بسیار درستی بوده اند و نتیجه اش را؛ حتّی چشمهای کور هم میبینند.
      مجموعهٔ حرکات مثلّث زنجیروار «بوش - رایس - اوباما» تولید نیروهای اپوزیسیون فعّال منطقه ای که در حال کشتار همدیگر و ویرانی سرزمینهای خود هستند بود. آیا بارها اینرا نگفته ام؟
      شاید برخی بگویند که رژیم انگلهای صفوی نگذاشته است که ایران نیز مانند سوریه ویران شود. ظاهر امر نیز چنین می نماید. امّا جالب اینکه عربستان و اردن و ترکیهٔ غثمانی و مصر نیز ویران نشده اند. ولی این قصّه میتوانست با «رئیس جمهور شدن یکی از کاندیدای دلخواه احزاب اصلی آمریکا» ادامه یابد. امّا آنچه که اکنون در آمریکا در حال وقوع است (جنبش ترامپ)؛ شاید بتواند گسترهٔ ویرانیها از نظر ظاهری (ویرانی فیزیکی مانند سوریه) را مهار کند؛ امّا «ویرانیهای درونی = پوسیدگی از درون» را برای این کشورها به ارمغان بیاورد.
      مقولهٔ «پوسیدگی از درون» را به طور عَمدی توضیح نمیدهم تا پوست «انگل فرزانه» و «اصلاح طلبان» و پیروانشان؛ از شدّت سوختگی؛ تاول بزند. هر چند که میدانم؛ پوست همهٔ ساکنین ایران نیز به شدّت تاول خواهد زد. نوش جان مملو از حماقتشان باد. بگذارید دلشان به «سفره خانه» و «لپ تاپاله» و «برج میلاد = نیویورک ایرانی» خوش باشد.

      در پایان به این ۲ لینک توجّه کنید:

      این لینک به شما میگوید که یک مدّعی تحلیلگری سیاسی؛ فقط سخنان آقای «ترامپ» را به فارسی ترجمه کرده و به خورد «احمقها» میدهد.

      http://www.radiofarda.com/content/f35_trump_taghizadeh/27722132.html

      خریداران این به اصطلاح تحلیل سیاسی تنها «گاوها و خران» هستند.

      لینک دوّم بازخوانی همان سخنانی است که «کژدم» ماهها پیش از این در رابطه با شیوهٔ فرستادن نیروهای جنگی از طرف انگل فرزانه به سوریه را بدون نام بردن از «کژدم» به اسم خودش (حسین علیزاده) چاپ زده است. همانگونه که «محسن نامجو»ی پدر سگ؛ اصطلاح «عشق ۱۵ سانتی» را که اختراع من است؛ به اسم خود چاپ زد.

      http://www.radiofarda.com/content/f2-iran-irgc-members-killed-captured-in-syria-mazandaran/27721333.html?page=2#relatedInfoContainer

      ناشناس گرامی

      حال به سفر دیگری برویم....
      مگر نه این است که ما در «زمان حال» زندگی میکنیم و «کوله بار گذشته» را چه شکست و یا پیروزی باشد؛ را در «زمان حال» به دوش میکشیم؟
      لذا اگر بگویم که:
      «کوندالیزا رایس»؛ ادامهٔ «بوش» و «اوباما» همان ادامهٔ «کوندالیزا رایس» است؛ اشتباه گفته ام؟ یا اینکه شما به مقولهٔ «ایستایی» بیشتر از مقولهٔ «روند» اعتقادی «ارسطویی» دارید؟
      من «ارسطویی» نیستم.
      بلکه به «برآیندهای حرکات» و «بازنگری استراتژیها» به قصد رسیدن به همان هدفی که در نخست طراحی شده اند؛ اعتقاد دارم.
      از نظر من «مینی ژوپ پوشیدن» وینستون چرچیل؛ حتّی در حالی که میلیونها نفر آنرا «بی شرمانه» تصور کنند؛ ولی برای «رسیدن به هدف» کمک کند؛ کار درستی است؛ ولی اگر آن تیر (مینی ژوپ پوشیدن) به «هدف نخورد» ... باید آنرا یک «افتضاح عقلانی» به حساب آورد و نه یک «افتضاح اخلاقی». امّا همزمان نمیتوان «به راه انداختن کارتلهای مواد مخدّر» از طرف «انگل فرزانه» و «انگل حسن نصرالله» و قرمساقی به نام «حاجی بادمجان گروهبان میرزا قاسمی» برای تهیهٔ هزینه های نظامی «حزب الله لبنان» و سایر «اوباشان شیعه» را به حساب همان «مینی ژوپ پوشیدن» گذاشت. زیرا به قول معروف «هر چیزی حدّی دارد».
      پوشیدن «مینی ژوپ» برای یک مرد در زمینهٔ فرهنگی مذهبی؛ یک «فداکاری فردی» است. امّا «دایر کردن روسپی خانه ها» و «فروش مواد مخدّر» (توسط سپاه قدس و وزارت اطلاعات رژیم کثیف صفوی)؛ زندگی و خانوادهٔ میلیونها نفر را به «کابوس» تبدیل میکند.



      حذف
    4. ناشناس گرامی
      از اینکه به نطر شما دیر پاسخ میدهم؛ عمدی نیست به خاطر گرفتاریهای فردی و از سوی دیگر مطالعهٔ مسائل روز است.
      اگر «ایرانی بودن» را در این چهاچوب ارزیابی کنیم که هر کسی آمد و در این خطّه به قول ترکها «اُطراق» کرد و همسایگانش را نیز تارانید؛ بله همهٔ اینها ایرانی هستند. امّا از نظر من «ایرانی بودن» تنها به خاطر «ساکن بودن = اطراق کردن» نیست؛ بلکه اگر ایران اینهمه رنگارنگ شده است؛ ریشه در «شکست استراتژیک ساسانیان» و سپس آغاز ترکتازیها و حملهٔ مغولها دارد. و گرنه ایران اینچنین که میبینید؛ رنگارنگ و «قبیله زار» نمی شد.

      حذف
  9. بادرودی دگربار بر جناب کژدم نظر شما رو در مورد شکستهای خان طومان و به اسارت و کشته شدن نیروهای سپاه و فاطمیون افغان می خواستم جویا شوم و اینکه چه تغییرات ژیوپولتیکی در منطقه میان جببه های عربستان و ایران ایجاد خواهد شد و نقش روسیه در این مورد چه خواهد بود؟
    با تشکر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی

      در شرایط کنونی من فکر میکنم که نیروهای نیابتی عربستان سعودی در سوریه؛ بر روی کُشتن و اسیر کردن نفراتی که از ایران به سوریه فرستاده میشوند؛ تمرکز خواهند کرد.
      تا ضمن بالابردن هزینه های رژیم شیعی ایران؛ و دست آوردهای نظامی بر روی زمین؛ و البتّه بازجوییهای حقوق بشر مآبانه و تخلیهٔ اطلاعاتی این نیروها؛ به صورتی مستند به محافل بین المللی ثابت کنند که دخالت رژیم ایران در سوریه در حدّ فرستادن «مستشار» نیست. تا از این طریق زمینه های ورود مستقیم «ناتو عربی» به سوریه فراهم شود. اینکه روسها چه نقشی بازی خواهند نمود هنوز مشخص نیست؛ امّا خروج بخشی از نیروی هوایی روسیه از سوریه؛ نشان میدهد که روسها میدانند که مخالفین مسلح رژیم سوریه به صورت محدودی موشکهای مُدرن دوش پرتاب ضد هوایی دارند و در کمین هواپیماهای روسی نشسته اند و روسها نمیخواهند «طعمه» شوند.
      روسها پس از وعده های آنچنانی که داده بودند؛ نتوانستند کار بزرگی از پیش ببرند و تنها توانستند به رژیم اسد کمک کنند تا یک «سوریهٔ کوچک علوی» درست کند؛ امّا این هم دوای درد بی درمان سوریه نیست. لذا روسها در وضعیت مالی کنونی؛ نمیخواهند بخشی از یک جنگ فرسایشی بی انتها باشند و مایل به یک معامله هستند و همزمان میخواهند دست آوردهای هرچند کوچک خود را تا زمان انجام معاملهٔ بزرگ حفظ کنند. امّا اگر «دونالد ترامپ» در نوامبر سال کنونی؛ چه به عنوان «کاندیدای حزب جمهوریخواه» و چه به عنوان «کادیدای مستقل» وارد کاخ سفید شود؛ با یک زمین لرزهٔ جهانی روبرو خواهیم شد و روسها و چینیها نیز مجبور خواهند شد تا ماستها را کیسه کنند.
      در ضمن یکی از مسائلی که هیچکس به آن فکر نمیکند و در «زوایای تاریک» مانده است؛ مسئلهٔ «اسرائیل» است.
      اگر یادتان باشد در نوشته های پیشین به «پیشبینی ناسا» در رابطه با به زیر آب رفتن «سنگاپور» و «توکیو» مطالب کوتاهی نوشته و گفتم که اگر سنگاپور و توکیو به زیر آب بروند؛ بندرعباس و چاه بهار و خیلی جاهای دیگر نیز به زیر آب خواهند رفت و «اسرائیل» نیز از این قائده مستثنی نیست. لذا پرسش این است که: پس اسرائیل چه خواهد کرد؟
      پاسخ من این است که: اسرائیل برای بقای خود مجبور خواهد شد که بخشهایی از سوریه و لبنان را تصرف کرده و به زیستگاه مردم خود تبدیل کند. البته این نظریه؛ عواقب فوری برای منطقه ندارد و دولتهای آیندهٔ اسرائیل به این امر خواهند پرداخت و اگر اشتباه کرده باشم؛ شاید از هم اکنون؛ یکی از مسائلی که در پشت درهای بسته میان روسها و دولت اسرائیل بر سر آن گفتگو میشود؛ این است که اسرائیل نیز از «سوریه و لبنان» سهم خود را میخواهد؛ یعنی «زمین میخواهد» تا آیندهٔ مردم خود را بیمه کند. لذا از نظر من خاورمیانه آبستن تغییرات «ژئوپولیتیک» گسترده ای است.

      حذف
    2. تعداد کشته ها و زخمیها و اسیر شدگان ی سپاه پاچاهارداران در «خان طومان» بسیار بیشتر از آن چیزی است که اعلام میشود و خود رژیم اکنون تا عدد ۸۳ نفر کشته و ۹ نفر اسیر؛ پیش آمده است و «تشتک نیوزها» نیز به همدیگر «مشورت مستشاری» میدهند که هیچکس اطلاعاتی را که در مورد این ماجرا دارد؛ منتشر نکند.
      در یک مرکز تجمع نیروها در شهرک دیگری که «الزهرا» نامیده میشود؛ بیش از ۵۰ نفر کشته شده اند. این عملیات از طریق کندن تونل و انتقال مواد منفجره به انتهای تونل (جایی در زیر مرکز تجمع نظامی) و منفجر کردن آن؛ به وقوع پیوسته است. از تعداد زخمیها آماری داده نشده است.بخشی از نیروهای جیش الفتح در حال حرکت به طرف یکی از مراکز مهم تجمع سپاه قدس و حزب الله لبنان است.

      حذف
  10. اطلاعات سپاه و وزارت خارجه از اسد خواسته اند به مقام عظما امام مفعول خامنه پیام تسلیت رسمی بفرستد ولی اسد در جواب گفته« گور پدر هرچه رزمنده و سپاهی ایرانی، همه میدانند سپاه برای حفظ حزب الله لبنان وحسن نصرالله از بقای من درقدرت حمایت میکند وکشته ومجروح میدهد ونه از برای حفظ حزب بعث سوریه و شخص من»

    نیروهای اسد خیلی وقته با میلیشیای شیعه درگیر شدن اتفاقا از خداشون بود اینها تلفات بدن برن چون بعثی ها بی دین هستن و خدا رو هم قبول ندارن ولی میلیشیای شیعه یه مشت شیپیشوی عقب مونده ذهنی هستن که فرقی با داعش ندارن قبلا هم چند بار تو استان درعا و حلب نیروهای اسد سریع عقب نشستن تا اپوزیسیون یه حال اساسی تاریخی به میلیشیای شیعه بدن مثل بصر الحریر که فقط 65 تا ایرانی مردن و بیش از 100 تا هم افغانی.

    بر گرفته از گامنتهای مردم در پایینترین! و......... .{ البته بنظر کن کاملن حقیقت داره این حرفها.}

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      مطمئن باشید که تعداد کشته ها و زخمی ها و اسیران؛ بسیار بالاتر اینها است؛ و گرنه اینهمه «سگها» به صورت «ارکستر سمفونیک» به «عُو عُو» نمی افتادند.

      حذف

  11. کشته شدن 136 نفر از نیروهای رژیم اسد و حامیان ایرانی وی

    خبرگزاری آناتولی
    در حملات مخالفان رژیم اسد از یکشنبه گذشته تاکنون در استان حلب سوریه 136 نفر از نیروهای رژيم اسد و شبه‌نظامیان وابسته به ایران کشته شده اند.

    روز سه‌شنبه گذشته در حمله مخالفان رژیم اسد از طریق حفر تونل تا زیر یک ساختمان در محله جمعیت الزهرا 46 نفر از حاميان این رژیم کشته شدند.

    بر اساس بیانیه منتشرشده در صفحه فیسبوک تیپ قدس فلسطینی، در حمله مخالفان به یک ساختمان در محله جمعیت الزهرا واقع در شمال غرب حلب 46 شبه نظامی کشته شده اند. این بیانیه کمابیش مورد تایید منابع مخالف نیز قرار گرفته است.

    جيش الفتح سوريه در پی چندین درگیری‌ طى هفته گذشته در منطقه خان طومان این منطقه را به تصرف خود درآورد.

    به گزارش خبرنگار آناتولی، به نقل از منابع مخالف و فعالان محلی، در این درگیری‌ها 30 سرباز ایرانی، 20 شبه نظامی شیعی افغان، 12 شبه نظامی شیعی عراقی، 8 شبه نظامی حزب الله و 20 سرباز رژیم کشته‌ شده اند.

    نیروهای رژیم اسد نیز عملیات خود را برای بازپسگیری منطقه آغاز کرده اند.

    از سوی دیگر خبر می رسد که مخالفان فشار‌های خود را در جنوب حلب و از طریق منطقه خان طومان واقع در مسیر جاده حلب- دمشق افزایش داده اند.

    پاسخحذف
  12. اینو همه دیدن.ولی حال کردم خوندم .. اینا باید از حالا به چین سفارش چندین سوپر کشتی باربری وازلین بدن. و آماده باشند . چه حالی میده انموقه/ نظرسنجی حمایت ارتش امریکا از ترامپ نشان میدهد در دوران ترامپ ارتش امریکا انتقام سختی از سپاه خواهدگرفت
    با
    تحقیر تفنگداران ارتش امریکادرنیروی دریایی این کشور توسط سپاه ونمایش ناشی از حماقت و پلشتی صحنه های تحقیرسربازان قایقی که دچار نقص فنی شده بود، ضعف اوباما در تراژدی سوریه وپرواز هواپیماهای جنگی پوتین از 5 متری ناوهای امریکا وتحرکات چین در دریای جنوبی همگی سبب شده اند ارتش سابقا گردن فراز و اکنون دچار تحقیر شده امریکا منتظر انتخاب ترامپ تاجری که قول داده اقتدار و بزرگی را به امریکابرخواهد گرداند، در انتخابات ریاست جمهوری باشد. شواهد حاکی از آن است اگر درزمان ریاست جمهوری ترامپ یکبار دیگر سپاه در خلیج فارس حماقت کند وبه نیروهای امریکا تعرض کند ارتش ایالات متحده انتقام سختی خواهد گرفت وسپاه را در خلیج فارس پودر خواهد کرد به گونه ای که حتی یک شناور نظامی سپاه هم بر پهنه خلیج فارس باقی نخواهد ماند. اگر سپاه شروع به موشک باران نیروها و کشتی های جنگی امریکا کند و چندصد امریکایی را بکشد یقینا ایران توسط نیروی هوایی امریکا به عصر حجر بازخواهد گشت و بیش از 5هزار میلیارد دلار تاسیسات حیاتی کشور همگی نابود خواهند شد. سپاه تا نابودی کامل ایران از پای نخواهد نشست. این یک پیشگویی نیست بلکه یک روند طبیعی است،هر که مدالیته فکری رهبران سپاه که ایران را تحت اشغال و تصرف کامل خود دارند بشناسد انتهای حاکمیت سپاه بر ایران را به خوبی میتواند ببیند.

    پاسخحذف
  13. تعداد کشته ها و مفقود الاثرهای «دانه درشت» سپاه پاچاهارداران در «خان طومان» چنان زیاد است که نمیدانند چگونه «لاپوشانی» کنند.
    یکی میگوید سکته کرده است؛ دیگری میگوید؛ در «نازعات» کشته شده است. دروغپردازی و پاس دادن خبر و ایجاد تغییرات در خبرهای مهم؛ یکی از پروتوکولهای نهادینه شده در «حاکمیت گندابی شیعه» است.من اسمش را «پروتوکول فوتبال» میگذارم (پاسکاری خبرها).

    http://www.digarban.com/node/24243

    حتّی جرأت ندارند که نام و ردهٔ کشته ها و مفقودینشان را اعلام کنند و مُهر «فوق محرمانه» میزنند؛ تا با داستانسرایی بعضی از آنهارااعلام کنند و دیگران را به باد فراموشی بسپارند.
    نخست کشته هایشان را به دور از چشم همگان؛ به خاک می سپردند. بعد از آن تلاش کردند که تشییع جنازه های آنچنانی براه اندازند؛ امّا دیدند که به جز چند نفر از اوباشان خودشان؛ کسی محلّ سگ هم نمیگذارد. امّا اکنون به خاطر شدّت ضربه با «بحران» روبرو شده اند.
    باید منتظر ماند و دید که کدامیک از «ارشدهایشان»؛ هنگام دویدن ناگهان پایش به گردنش گیر کرده و زمین خورده و مُرده است.

    پاسخحذف
  14. پس از ۴ سال شرکت مستقیم رژیم انگلهای صفوی در کشتار مردم سوریه که پیش از با دهان پُر «مسلمانان» خوانده میشدند و هزینه های صدها میلیارد دلاری در طی ۴ سال گذشته و بالاخره پس از ضربهٔ شدیدی که در «خان طومان» خوردند؛ برای تحت تأثیر قراردادن ماجرای «خان طومان» مجبور به اعتراف بزرگی شده اند تا با «بزرگی تاریخ کشته های ۴ ساله»؛ خبرهای «خان طومان» به زیر سایه برود. شدّت ضربه در خان طومان چنان شدید بوده است که حتّی قادر به جمع کردن کشته هایشان نشده و پا به فرار گذاشته اند. «جیش الفتح» نیز در این رابطه دست به تبلیغات گسترده نزده است و مانند «انگلهای صفوی» میخواهد تعداد اسیران و زخمیها و کشته ها همچنان در سایهٔ ابهام بماند.

    http://www.radiofarda.com/content/f3-death-1200-fighters-syria/27728332.html

    در «تشتک نیوز تابناک» که برای خاک پاشیدن به چشم احمقهایی که «تولیدات تشتک نیوزی» را میخرند؛ ویدیویی را منتشر کرده است که لحن گوینده؛ نشان از عجز و التماس به درگاه «کرملین» دارد و اینکه چرا روسها به برای بازپس گرفتن «خان طومان»؛ «نوکران شیعه» خود را پوشش هوایی نمیدهند؟ و چندش آورتر اینکه؛ گوینده خبرها میگوید: کاش روسها نظرشان را تغییر دهند

    http://www.tabnak.ir/fa/news/588061/%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%B6%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%88%DB%8C%D8%AA

    این پوفیوزها همانهایی هستند که پس از آغاز حملات هوایی روسیه دوباره شیر شده بودند و اکنون دوباره «موش» شده و به دریوزگی افتاده اند.

    پاسخحذف
  15. در وبسایتی که لینک آنرا در پایین میبینید میتوانید به اخبار سوریه اشراف بیشتری داشته باشید.

    مانند این صحنه که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است:

    http://orient-news.net/en/news_show/111898/0/Oppositions-TOW-missile-kill-Assad-terrorists

    پاسخحذف
  16. اینهم نشانه ای دیگر از قدرت پوشالی و دروغین رژیم اسد و سپاه پاچاهارداران و حزب الله لبنان؛ که بدون پوشش هوایی روسیه؛ میتوانند همهٔ دست آوردهای «عاریه ای» را دوباره و به سرعت از دست بدهند. از «موشکهای نقطه زن» و «جنگنده های فوق مدرن ساخت صنایع نظامی» و «پشّه بند فلّاق» و سایر تجهیزات نظامی فوق مدرن «ساخت فیضیهٔ قُم» هم خبری نیست. فقط و فقط «گدایی به درگاه کرملین» واقعیت دارد.

    http://www.radiofarda.com/content/b1-is-advanced-toward-syrian-city-of-palmyra/27728712.html

    آقای پوتین با اظهار اینکه: «نبردهای سوریه نقاط ضعف ارتش روسیه را آشکار کرد»؛ شاید آب پاکی را بر روی دست انگل فرزانه ریخت.

    اگر روسها دوباره برنگردند؛ انگل فرزانه باید به جای پروژهٔ «امام حسن»؛ پروژهٔ «زین العابدین بیمار» را کلید بزند و داستان «بیمارم و علیلم و ذلیلم» جای عربده ها را بگیرد.

    پاسخحذف
  17. یا حجت این احسن الترامپ عجل عای ظهورک.////ایران قاچاق سلاح و مواد مخدر به اردن را افزایش داده است
    /در میان سلاحهایی که قاچاق شده است بیش از 1000قطعه سلاح ”شات گان“ و 200قطعه کلاشینکوف و 52عدد نارنجک و 5دستگاه انفجار از راه دور و 45دستگاه ارتباط بی‌سیمی و حدود 7میلیون قرص مخدر و علاوه بر این 50قطعه حفاظتی و 8تیربار قرار دارد.
    {نمیدونم کی ضرر اینا برای قدرتهای جهانی بیشتر از منفعت و فروش سلاح به کشورهای عربی میشه و تاریخ مصرف اینا اکسپایل و بالاخره تصمیم میگیرن اینارو یک هفته ای به دست مردم بسپارند.؟؟؟
    http://www.khabareg.com/index.php/my-
    profile/item/5462-iran-smuggling-weapons-and-drugs-has-increased-in-jordan

    پاسخحذف
  18. ""اگر روسها دوباره برنگردند؛ انگل فرزانه باید به جای پروژهٔ «امام حسن»؛ پروژهٔ «زین العابدین بیمار» را کلید بزند و داستان «بیمارم و علیلم و ذلیلم» جای عربده ها را بگیرد""
    این که خیلی خوبه اگه حضرت آقا 20 سال پیش همینطور علیل و ذلیل می شد امروز هجم سیاه روزی کمتر از اینی بود که الان هست این یعنی آغاز شمارش معکوس برای سقوط رژیم گفته اند می خوان یک تحریم همه جانبه ضد ایران وضع کنند که اونوقت علی میمونه و حوضش تازه همه شکست برجام رو در ایران از چشم موشک ها میبینن :) این یعنی واویلا برای رژیم

    پاسخحذف
  19. ضربات اخیر که رژیم «شیعی-صفوی» حاکم بر ایران در آخرین سنگر خود(خط قرمز سوریه) خورده است و در عرصهٔ میدانی (Battlefield)هیچ پاسخ عملی که بتواند این رژیم و «اوباشان باورمندش» را به آینده امیدوار کند ندارد. امّا بدتر اینکه؛ شعار واقعی کنونی رژیم کثیف انگلهای صفوی حاکم بر ایران این است: «آینده را وِل کن .... بقا را بچسب». به همین خاطر است که خبر «دستگیری بمب گذار ۳۶ سال پیش» را عَلَم کرده اند. به هر حال زمانی که کار به جایی میکشد که در مرحلهٔ نهایی «شکست استراتژیک» به «انگل فرزانه» احساس خفگی و سقوط آزاد در مسیر «مرگ نهایی» دست میدهد؛ چاره ای به جز چسبیدن به «خس و خاشاک» و «تولید خبر» برای تغییر مسیر «افکار عمومی» از «خبرهای میدانی» برایش نمیماند.

    http://www.bbc.com/persian/iran/2016/05/160514_l45_islamic_republic_bombing_arrest

    پاسخحذف
  20. معمای کشته شدن مصطفی بدرالدین، حسن هاشمیان
    http://news.gooya.com/politics/archives/2016/05/212363.php

    پاسخحذف
  21. حرام زادگان تاریخ/ من تا بحال فکر میکردم از
    ملاها حروم زاده تر خودشه. اما دیدم نه. حرام زاد تر از اونا ملت نعاندرتال حسین بن علی است. کسانی که حتمن تخم عربهای متجاوزند. و رد خور نداره. مطالب زیر رو بخونید. منکه دیگه امیدی به داخل ایران اشغالی ندارم.
    http://yousefnajafloo11.blogspot.com/2016/05/blog-post_89.html

    حیوان واقعی کدام است ...
    ما ایرانیها چمون شده؟ این آخوندها چه بلای به سرمان آوردند؟ به کجا قرار هست که برسیم؟
    ...( این نوشته را هم میهنی چندی پیش از ایران برایم... فرستاد )...
    واقعیتی دردآور.
    برای ورود زائری که چند روز دیگر می رسید گوسفندی خریداری کردم که چند روزی در خانه نگه دارم تا وقت قربانی کردن او برسد.
    آن را داخل حیاط گذاشتیم ولی آن قدر صدا داد، صدایی که شباهتی به بع بع گوسفند نداشت و بیشتر به ناله شبیه بود تا این که همسایه هم شاکی شد و ما آن را درون دستشویی گذاشتیم و در را بستیم تا صدای او کمتر شنیده شود ولی ناله های او تمامی نداشت.
    رفتم سری به او بزنم ببینم آیا می توانم بفهمم چه چیزی او را آزار می دهد که متوجه شدم او در این مدت هیچ دفعی نداشته.
    خیلی تعجب کردم وقتی دقت کردم دیدم که محل دفع ادرارو مدفوغ این حیوان را دوختند که با نگه داشتن مواد دفعی چند کیلویی وزن آن اضافه شود و پول بیشتری عایدشان شود.
    می توانید باور کنید انسان امروز جامعه ما به کجا رسیده ؟!

    پاسخحذف
  22. آخه آدم چی بگه. مگه نعشعید شماها سربازان گوه نام امام زمان .

    به گزارش بازداشت به نقل از هرانا پس از سپری شدن ۶ سال از محکومیت ۸ سال حبس حمیدرضا زندی‌فر، به تازگی مشخص شده که اتهام وی اصلا نبوده‌است و به معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات مرتبط بوده که به اشتباه در معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات بازجویی، محاکمه و محکوم گردیده‌است.قاضی صلواتی به ۸ سال حبس تعزیری محکوم شد. به تازگی مشخص شده که اتهام وی اصلا امنیتی نبوده‌است و به معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات مرتبط بوده که پرونده به اشتباه در معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته و وی به اتهام جاسوسی بازجویی و محاکمه شده است
    http://www.bazdasht.com/index3.php?code=3405

    پاسخحذف
  23. خر تو خر شده شدید.
    درگیری در سخنرانی الله کرم در حوزه علمیه خرم آباد
    ف درپی انتشار برخی اخبار در شبکه های اجتماعی مبنی بر اینکه روز گذشته ‏در درگیری طلاب حوزه علمیه خرم آباد با برخی افراد حاضر در جلسه، چند تن از طلبه ها مصدوم و بنا به شنیده ها شیشه حوزه شکسته شد، امروز خجسته پور فرماندار خرم آباد در گفت و گو با خبرنگار ایلنا خبر درگیری را تایید کرد.

    سردار کشکولی انتساب این افراد به بسیج را رد کرده است.

    در این مراسم که با حضور حسین الله کرم برگزار شد، درگیری پس از آن آغاز شد که یکی از افراد حاضر به خانواده هاشمی رفسنجانی توهین کرد.

    منبع:پژواک ایران

    اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانرماندار خرم آباد خبر درگیری در سخنرانی الله کرم را تایید کرد.

    http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-78810.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اینگونه خبرها و اتفاقات هیچ ارزشی ندارند.

      حذف
  24. http://www.radiofarda.com/a/b16-john-thebaptist-followers/27972167/p1.html........ این هم برای تو کژدم.حالا که کارت به غسل و تعمید کشیده. امیدوارم روزی به مقام شیخ نائل شوی.

    پاسخحذف