۱۳۹۷ شهریور ۱۷, شنبه

ملاقات با «اندیشه های کُهَن» و «اندیشه های نو» (بخش دوّم)

«همهٔ قدرت در دستهای یک فرد» 

این جمله؛ شعارِ همهٔ «سلطنت طلبان»؛ همهٔ «امپراتوری طلبان» و حتّی هوادارانِ «نظامِ پادشاهی» به بهانهٔ درخشندگیِ سیاستهای «شاهنشاه کوروش بزرگ» و «شاهنشاه داریوش بزرگ» میباشد. (شاهنشاه = امپراتور).
اگر خوانندگانِ قدیمیِ این وبلاگ باشید؛ حتماً باید به یاد داشته باشید که در چندین مورِدِ مکرّر؛ گفته ام که در سیستمهای حکومتی «دیکتاتوری»؛ یک نقطهٔ طلایی وجود دارد و آن اینکه: «تصمیمها بسیار سریع اتّخاذ میشوند». امّا این را نیز گفته ام که: این نقطهٔ قوّت؛ زمانی به نفعِ میهن است که آن «دیکتاتور»؛ هَم بسیار باهوش باشد و نیز «نیک» باشد و نَه «پاک». شاید شما «پاک» را به «نیک» تعبیر و تفسیر کنید؛ امّا من «پاک» را به مفهومِ «موجودی فراسویِ منافِعِ حقیرِ فردی؛ خانوادگی؛ قومی و قبیله ای» میدانم. من (کژدم)؛ کلمهٔ «پاک» را تنها شایستهٔ «خداوند» میدانم که تنها موجودِ «پاک»ی  است که میشناسیم و یا اینکه از دورانِ کودکی آنقدر در گوشهایمان خوانده اند و ما را «هیپنوتیزم» کرده اند که «خداوند پاک است» و «پاکی» را به نامِ «نیکی» به خوردِ ما داده اند.  خداوند «پاک» است زیرا طَرَفِ هیچکس را نمیگیرد. در سیستمِ قضایی نیز قرار بر این است که «قاضی»؛ باید «بی طرف» باشد. آنکه در مقامِ «قضاوت» است و عقایدِ شخصی خود را در «قضاوتِ نهایی»؛ واردِ معرکه میکند؛ .... هرچه که هست .... «پاک» نیست.
همیشه قضاوّتِ «دادگاهی شدگان»؛ اَعم از «شاکی و متّهم»؛  این بوده است که:  اگر قاضی به نفعِ ما نظر داد؛ «قاضی نیک» است و اگر به ضرَرِ ما حکم کُنَد؛ «قاضیِ بَد» است.
«قاضیِ پاک» با اینکه در نهایت باید حُکم کُنّد؛ نباید بر اساسِ «منافِعِ فردی و یا گروهی»؛ او را «نیک» و یا «بَد» بنامیم.
از نظرِ من (کژدم)؛ «خداوند» نمیتواند «دادرَسِ خوبی باشد»؛ زیرا میداند که آنچه که خلق کرده است؛ یک «آنارشیِ کامل» (Chaos) است. این موجود (خداوندِ پاک) چگونه میتواند در این «صحنهٔ آنارشی» که دستپُختِ خودِ اوست؛ قضاوَت کُند که «ظالم کیست؟» و «مظلوم کدام است» .... مگر همهٔ این موجودات؛ از «شیطان» گرفته؛ تا «حوریها و پریها و فرشتگان» و «ویروسها و میکروبها » و ....  را خود «نَریده است؟»؟ ....  لذا آن «خداوندِ پاک» پیش از اینکه دادرَسِ من و شما و دیگران باشد؛ ... نخست باید «خود را» قضاوت کُند که: «این چه مستراحی است که آفریده ام؟» و سپس بر «قدرتِ آفرینندگیِ احمقانهٔ خود» بخندَد؛ و یا؛ بَر وجودِ خودَش «تُف کُنَد» و به این نتیجه برسد که «گناهکارِ اصلی» همانا آن «قدرتِ پاکِ کبریایی» است.
خندهٔ خداوند بر «مستراحی که خود آفریده است»؛ مانندِ خندهٔ آن مهندسی است که میخواست برای پیشرفتِ کشاورزی «تراکتور» طرّاحی کُند؛ امّا در نهایت «مَلَخ» ساخته است؛ تا همهٔ کشتزارها  را به «بَرهوت» تبدیل کنند.

زادگاهِ «کوروش» و «داریوش»

برخلافِ نظراتی که زادگاهِ کوروش و داریوش را «فارس» مینامند؛ زادگاهِ آن بزرگواران؛ درّه ای به نام: گذار از دُنیایِ  «گلّه داری و بیابانگردی و راهزنی» به دُنیایِ «کشاورزی و گلّه داری و اِسکان» است.
اگر «کوروشِ بزرگ» را «موسای ایران» بنامیم؛ که قبایلِ فارس را «اِسکان» داد و یا از «اسکانِ آنها» با جان و دِل در برابرِ «سکاها» که «گلّه داران» و «ییلاق قشلاق کنندگان» و «راهزنان» بودند دفاع کرد؛.... «داریوشِ بزرگ» را باید رهبرِ کوچیدن از «دنیایِ کشاورزی و دامداری» به سوی گسترِشِ «روابطِ بین المللیِ ایرانیان» دانست (جوانه های اقتصادِ خارجی).

«کوروش بزرگ» و «داریوش بزرگ» مُرده اند؛ زیرا «دنیای اقتصادِ مبتنی بر دامداری و کشاورزی» ... مُرده است.

 «کوروش بزرگ» و «داریوش بزرگ» مُرده اند؛ زیرا شانسِ روییدَنِ آنها در قرنِ ۲۱ اگر «صفر» نباشد؛ شاید «یک» در ۵۰۰ میلیون باشد.

«کوروش بزرگ» و «داریوش بزرگ» مُرده اند. زیرا  زندگی کنونی «سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی» ... به سادگیِ دورانِ «کشاورزی ـ دامداری» نیست.

«کوروش بزرگ» و «داریوش بزرگ» مُرده اند؛ ... زیرا آنچه که آرزویِ بزرگِ داریوشِ بزرگ بود (پیوندِ اقتصادِ ایران به جهان)؛ ... را ۳۰۰ سال است که «دیگران» اداره می کنند و حضورِ «ایران» در این معادله؛ حتّی در حدّ «پشگل» نیز نیست.

آنچه که اکنون با نامهای «پادشاهیِ پارلمانی»؛ «سلطنتِ مشروطه» و «پادشاهی فولادوندی» و یا «پادشاهیِ پیشگامانِ کاویانی»  مطرح هستند؛ فقط «کاریکاتور» میباشند. ... تصاویرِ بیجانی که  «زمینِ رویِشِ خود» را از دست داده اند.
همهٔ شما میدانید که من (کژدم) یکی از کسانی بودم که در تدوینِ «آیینِ ریشه ایِ پیشگامانِ کاویانی» نقشِ موَثر داشتم.
امّا واقعیّت این است که چه در «آیینِ ریشه ای فولادوندی» و چه در «آیینِ ریشه ای نوین»؛.... آنچه که «پادشاه» و «پدافندِ مردم» نامیده میشود؛ در واقع پادشاهی مانندِ «کوروش» نیست؛ بلکه یک «وزیر» است که وزارتِ «مسکن؛ بهداشت و آموزش و پرورش» را به عهده دارد.
البتّه داشتنِ این «وزارتخانهٔ مرکّب و عریض و طویل» با نامِ مستعارِ «پادشاه»؛ بسیار بهتر از «بودَن» به مانندِ «چوبِ کبریتِ تشریفاتی» و «مفتخور» با یدک کشیدَنِ نامِ «پادشاه» است.
در نظریهّٔ «مشروطهٔ سلطنتی» و «پادشاهی پارلمانی»؛ همهٔ «تصمیمهای قانون گذاری مَدنی» و «تعیینِ سرنوشتِ ملّی» (استراتژیهای کلان) به «پارلمان» سپرده شده است و حاکمیّت یک حاکمیّتِ «مرکزی» و «تهران محور» است.
امّا در «آیینِ ریشه ای فولادوندی» و «آیینِ ریشه ای پیشگامانِ کاویانی»؛ حاکمیّتِ ملّی یک «پادشاهیِ فدرال»  است و آمیخته ای از «حکومتِ مرکزی» و «حکومتهای منطقه ای» را پیشنهاد میکُنَد؛ که البتّه بابِ مِیلِ «مشروطه خواهان» و «سلطنت طلبان» که هر دو «تهران محور» هستند نبوده و نیست.

امّا هر ۳ نظریّه به زبانِ بی زبانی میگویند: ...«نظامِ پادشاهی» ... «مُرده» است.
در یک تصویرِ بزرگ؛ فرقی میانِ «وزیرِ فعّالِ مهربان» و «اعلیحضرت چوبِ کبریت» وجود ندارد. زیرا هیچکدام؛ دیگر «کوروش» و «داریوش» نیستند.
اگر میپرسید چرا؟
پاسخ این است:

زمینی که اکنون در دست داریم؛ نمیتواند «هندوانه» بپروَرانَد. و مهمّ نیست که تا چه حدّ عاشق و کُشته مُردهٔ «هندوانهٔ شیرین» باشیم.
بنابر این؛ اندیشهٔ داشتنِ «هندوانهٔ شیرینِ مادام العمر»؛ فقط یک رؤیا است و به آفرینِشِ «جامعهٔ متوازن و پایدار» نخواهد انجامید. زمانی  در گذشته های بسیار دورِ ۲۵۰۰ ساله «هندوانهٔ شیرین» (پادشاه و شاهنشاه) داشتیم.
اکنون؛ زمانه «دِگر گشته است». اگر نتوانی «دِگردیسیِ سیاسی» را بپذیری؛ مانندِ «دایناسورها» منقرِض خواهی شد.

به تجربه دیده ایم که:
آقا محمّد خانِ قاجار؛ با «شمشیر» تصمیم می گرفت و «اتاقهای تحلیلگر»  نداشت و زمانی که در گذشت؛...
فتحعلی شاه به جایِ او نشست؛ که با «کیرَش» تصمیم می گرفت.
ایدهٔ «همهٔ قدرت به دستِ یک نفر» (چه سلطان و یا پادشاه)؛ حتّی اگر در برهه ای کوتاه پاسخی مثبت داشته است؛ ...
حکومتی «ناپایدار» بوده است.

آیا توانستم سخنم را به روشنی بگویم؟ تا حتّی «آیةالله ملکوتی» هم بفهمد؟

شاید بپُرسی:

پَس «جمهوری» چه میشود؟

من (کژدم) به جای پاسخ دادن؛ از شما خواهم پرسید:
منظورَت کدام جمهوری است؟

- جمهوری بشار اسد؟
- جمهوری شیعیانِ شنیعه؟
- جمهوری روسیه؟
- جمهوری چین؟
- جمهوری فرانسه؟
- جمهوری آمریکا؟
- ....
- ....

تا کنون هیچکس نگفت که منظورشان از «جمهوری» چیست؟ لذا «بشاش تو هیچکس ها و بُرو...». زیرا «هیچ کسها» و شنوندگانِ «هیچ کَس تر از خودشان»؛ نَه ادامه دهندهٔ راهِ پیشینیانِ ادّعایی هستند و نَه نقطهٔ عطفی برای «گذر به آینده».
این موجوداتِ «بی وجود» حتّی نمیدانند که «جمهوری» چیست؟ و به خاطرِ تبلیغاتِ «اپوزیسیونِ قلّابی» فکر میکنند که دعوای میان «جمهوری خواهی» و «سلطنت طلبیِ مشروطه»؛ فقط دعوا بر سَرِ «شکل» است و محتوای آنها یکی است.
به همین خاطر است که «فخر آورِ شارلاتان» میگوید:
«قانونِ اساسیِ پیشنهادی ما؛ آچار فرانسه است و به هر دو سیستم می خورَد».
آیا این شخص یک احمق است؟ یا اینکه: شنوندگانش احمق هستند؟
پُرسشِ نهایی اینکه:
«فخر آورِ شارلاتان» و یا «نادان» بر اساسِ کدامین اسناد؛ اینچنین ادّعایی دارد؟

این پدیده (رهبرانِ احمق و هوادارانِ احمق)؛ آن اصلِ طلایی را که استاد فرودِ فولادوند مطرح نمود را به روشنیِ خورشید؛ در جلو چشمانمان ظاهر میکُند که گفت:
«تنها کسانی حقّ رأی دادن دارند که آموزِشِ سیاسی دیده باشند و ارزِشِ رأی و رأی دادن را بفهمند».
لذا؛ آیا میتوان به آن روستایی و یا شهریِ احمق که فرقِ میانِ «خیار و هویج» را نمیداند و روزی از «کیرِ کاشانی» و روزی دیگر از «کیرِ مدرّس» شیر مینوشد و روزی دیگر در رؤیای «بشکهٔ نفت بَر سرِ سفره» و دیدنِ «عکسِ کُس کِشِ در ماه» رأی میدهد؛ اعتماد کرد؟

همهٔ «شما گرامی ها» که با نوشته های این وبلاگ؛ «جلق میزنید»... حدّ اقل باید پاسخی داشته باشید.
آیا دارید؟ ....
 یا اینکه: «کرم نیوآ» را به «صابون» ترجیح میدهید؟

در بخش نظراتِ همین نوشتار؛ یکی از خوانندگان در رابطه با تاریخ «دموکراسی» و «حکومتِ جمهوری» و اینکه چگونه با شکلِ «سلطنتی سمبولیک» و یا «جمهوری»؛ در واقع دارای یک «روح» هستند که در ۲ کالبدِ ظاهرا شده است؛ توضیحاتِ زیادی دادند.
من (کژدم) نیز نّه در مخالفت با نظراتِ ایشان؛ بلکه این مسئله را که عواملِ دیگری در این سیستمهای حکومتی دخالتهای مؤثر دارند که از دیده ها پنهان هستند و مانندِ موریانه محتوای «جمهوریّت» را میخورند؛ نظری نوشتم.
در اینجا باید به مورِد دیگری اشاره کنم که به همان اندازهٔ انتخابِ «لابی گر» به عنوانِ «نماینده»؛ برای تهی کردنِ «جمهوریّت» از محتوای اصلی اَش؛ خطرناک است و آن مسئلهٔ «سیاسی کاری» است که به جای پایبند بودن به وظیفهٔ «طرّاحی و برنامه ریزی دقیق به عنوانِ یک نامزدِ انتخاباتی» و سپس پایبندی به اجرای «اهدافِ وعده داده شده در انتخابات» می نشیند. نمونهٔ بارِزِ «سیاسی کاری» در دورهٔ انتخابات را میتوان در «حملاتِ فردی به رقیبِ انتخاباتی»؛ به جای «نقدِ نظراتِ رقیب» و «مطرح نمودَنِ نظراتِ خویش»؛ به خوردِ رأی دهندگان میدهند و با براه انداختنِ ساز و دُهُلِ تبلیغاتی در رسانه ها؛ یکی را تا حدّ «شیطان» پایین آورده و دیگری را «چهره ای ملکوتی» جلوه میدهند و یا بِالعکس.
لذا نتیجه این میشود که «رأی دهنده»؛ به خاطرِ «تحمیق شدن» و با درجه ای بالا از «حماقت» رأی می دهد.
در کشورهای ظاهراً دموکراتیکِ غربی؛ رهبرِ کشور یا «رئیس جمهور» است و یا «نخست وزیر».
در کشورهایی که به رئیس جمهور رأی میدهند؛ راًی دادن به صورتِ تقریباً مستقیم به یک «فرد» است.
امّا در کشورهایی که به «نخست وزیر» رأی میدهند؛ در واقِع به «حزب» راًی میدهند و این حزب است که میتواند در یک انتخاباتِ درونی؛ رهبر خود را تغییر داده و  رهبرِ جدید را به جای آن شخصی که در دورهٔ انتخابات؛ رهبر حزب بوده است بگذارند.
در انتخاباتِ ریاست جمهوری اخیر آمریکا دیدیم که با اینکه حزبِ دموکرات به «برنی سندرز» خیانت کرد؛ و «برنی سندِرز» نیز میدانست که از پُشت به او خنجر زده اند؛ امّا با کمال بی شرمی از هیلاری کلینتون که سازمان دهندهٔ پروژهٔ «خنجر از پشت» بود؛ حمایت کرد و آنچه در این میان فدا شد؛ «شرافت» و «راستگویی» بود. زیرا «برنی سندرز» به «سیاسی کاری» روی آورد. نامِ این کثافتکاریها در «اسلام»؛ همان «تقیّه» است. یعنی اینکه: هر کثافتکاری که میتوانی انجام بده و ناراحت نباش.
با توجّه به اینگونه مسائل باید گفت که گویی «دموکراسیِ غربی» مانند یک بشقابِ طلایی  و مملو از بهترین غذاها است که فقط اندکی «سّس مدفوعِ انسانی» بر رویش ریخته اند.
مشکِلِ دیگر در این نوع  دموکراسیها؛ «کیفیّتِ نمایندگان» است. نمایندگانی به پارلمان راه می یابند که چه بسا در دورهٔ ۴ ساله؛ حتّی یک لایحه و یا طرح ارائه نمیدهند و کارشان فقط رآی دادن است (نمایندگانِ سیاهی لشکر و مُفتخور).
به همین «میر حسین اوباما» نگاهی بیندازید. در سال ۲۰۰۵ واردِ مجلس سنا میشود و با شعارهای «ضدّ جنگ» برجسته شده و با پروپاگاندای حزبی به «اوّلین رئیس جمهورِ سیاهپوستِ آمریکا» که «صلح» به ارمغان خواهد آورد؛ تبدیل میشود.
امّا در طولِ ۸ سال حکومتش؛ جنگ از دایرهٔ عراق خارج شده و تا کشورهای آفریقایی کشانده میشود و مسخره تر از هرچیزی؛ «جایزهٔ صلح نوبل» را «پیشاپیش» به او پرداخت میکنند تا به عنوانِ «نخستین حضرتِ مسیحِ سیاهپوست» تمامی جهان را به «صلحِ مُردگان» هدایت کُنَد.
براستی چرا کارنامهٔ او اینچنین است؟
پاسخ بسیار ساده است:
«میر حسین اوباما»؛ یک موجودِ «قلّاده به گردَنِ حزبی» است.
چرا مردم به او با آن شور و شعف رأی دادند؟
باز هم پاسخ بسیار ساده است:
حزبِ دموکرات با بوق و کرنا؛ عکس او  به عنوانِ «مسیحِ نجات بخشِ سیاهپوست» را دَر «ماه» به مردم نشان دادند و مردم نیز احمقانه پذیرفتند.
در واقع «اوباما» دوّمین محصولِ  همان سیاستی است که «خمینی» را به ایران هدیه کرد.



نتیجهٔ نخست اینکه:

اگر قرار باشد که «دموکراسی و جمهوری»  از مسیرِ  معامله و کار چاق کُنیِ «دلّالان = احزاب» (Middle Man)ها با مراکزِ قدرت «جاری» شَوَد؛ آبی گل آلود  و پُر از مدفوع است.

امّا مسئله در اینجا خاتمه نمی یابَد. زیرا طرَفِ دیگر این معادله همان «دمو» و «جمهور» و «مردم» هستند.

به قولِ «امیر کبیرِ ظریف» ...مگر مردم خودشان انتخاب نکردند؟

آیا همانهایی که «مردم» مینامید؛ عکس خمینی را در ماه ندیدند؟ آیا کسی آنان را به زور وادار نمود که اگر عکس خمینی را در ماه نبینید؛ خواهر و مادرتان ... جلو چشمتان خواهیم گا.....؟

نتیجهٔ دوّم اینکه:

هر دو طَرَفِ  معادلهٔ «دمو» و «کراسی» آلوده به «مدفوع» هستند و وجودِ «دلّالان = احزاب» نه تنها کمکی به «گند زدایی» از این معادله نمیکند؛ بلکه کثافاتِ دیگری را به آلودگیِ موجود می افزاید.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیا باهم بریم سفر؛ دُبِی دُبِی ....

شما را  به یک سفر دعوت میکنم که هزینهٔ آن ۳۷ دقیقه  «وقت» و «گوشهایی باز» و «ذهنی فعّال» است.
شخصی به نامِ «دکتر رامینِ پرهام» که مدّتها است «اُسوهٔ اندیشمندی» شده است؛ در «قهوه خانهٔ میبدی» با ۲ نفر دیگر میخواهند مشکلاتِ ایران را حلّ کنند.
تمامی آنچه که «دکتر رامین پرهام» انجام میدهد؛ «پرتابِ کلمات» است. مانندِ پیشنهادِ «مدیریتِ سرنگونیِ رژیم». امّا همین جمله در حدّ کلمات «یَخ میزند» و به هیچوجه طرحی «مِیدانی» ارائه نمیگردد.

https://www.youtube.com/watch?v=6UYGQQGBYdQ&t=970s

پس از سَفَر در این ویدیو؛ اگر نظری داشتید؛ لطفاً مطرح نمایید.

پس از چندین ساعت؛ گویا «هیچکسها» نظری ندارند. البتّه «هیچکسها» هرگز نظری ندارند؛ مگر «نشخوارِ نظراتِ دیگران».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر بخشهای تکرار و ایجادِ صداهایی مانندِ «اَ.....»؛ «اِ ....» و «اُووووو» و «اووووم» را از  سخنانِ این موجود (دکتر پرهام)؛ در «قهوه خانهٔ میبدی» را حذف کنیم؛ شاید به بیشتر از ۲ دقیقه برای گفتنِ آنها نیازی نباشد.
امّا همین سخنانی که میتوانند در ۲ دقیقه گفته شوند نیز فقط آشفته گوییهای کلامی هستند و هیچگونه طرحی عَمَلی را در این سخنان نمیبینیم. میگوید فلان کار را باید انجام داد که متاسفانه اقدامی نشده است!!!
باید پرسید که: هوی ... آقای «دکتر خان»... پس این وسط چه «پوخی» هستی؟ .... فقط «توپخانهٔ شلّیک کلمات»؟
چرا راه حلّ عملی مطرح نمیکنی؟ اگر نمیتوانی .... برو کنار بذار اقلاً باد بیاد.

حال فرض کنید که این موجود را به عنوانِ نمایندهٔ پارلمان انتخاب کنند و به پارلمان بفرستند. مطمئن باشید که از همینی که هست؛ بهتر نخواهد بود و بزرگترین کارش «اتلافِ وقتِ پارلمان» با تعریف کردنِ «قصّه های عامّ سیاسی» خواهد بود. یعنی همان چیزهایی که در دانشگاه مغزش را با آنها پُر کرده است امّا «هیچ چیز یاد نگرفته است».
عددِ (۱) و (۱۲) را یاد گرفته است؛ امّا اگر یک عدد سیب به دستش بدهی و از او بخواهی که میان ۱۲ نفر «به تساوی» تقسیم کُند؛ دستهایش به لرزه می افتد و اگر بخواهی که به صورتی «عادلانه» تقسیم کُند؛ مشکلاتش دو چندان شده و آنقدر «سَر در جِیبِ تفکّر» میماند ... تا اینکه سیب در دستش بِگَندَد.
به چنین مدارِکِ «دُکترایی» باید همان کاری را کرد که میرزادهٔ عشقی بر «ریشِ خَرِ مُدرّس» کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زمانی که به این وبلاگ مراجعه میکنید؛ در بالای صفحه؛ این پاراگراف را میبینید:

«انجمنهای «پیشگامان کاویانی برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران» در درون میهن؛ از هم اکنون باید آماده باشند که در صورت عملی شدن حملهٔ نظامی به ایران؛ انجمنهای محلی دفاع غیر نظامی را تشکیل دهند و امر مهم کنترل بحران در شرایط جنگی را به عهده گیرند.»

این پاراگراف یک شعار نیست؛ بلکه بخشی از نوشتاری است که سالها پیش؛ زمانی که بازارِ اخبار حملهٔ نظامی به ایران داغ بود و «علی میرفطروس» نیز از «اوباما» میخواست که بیاید ایران را بمباران کُند؛ نوشتم. در آن نوشتار تلاش شده است که بحرانهای زمانِ جنگ یک به یک نام بُرده شده و راهکارهای عَملی برای «کنترلِ بحران» ارائه شوند.
اگر کسی بخواهد؛ میتواند آن نوشتار را پیدا کرده و بخواند و اگر لطف کُند؛ لینک آنرا نیز بفرستد.

رادیو تلویزیونها و فضای مجازی که میتوانند زمینه و وسیلهٔ خوبی برای آموزش سیاسی باشند؛ متأسفانه به خاطر «قحط الرّجال»؛ به مرکزِ تعریفِ داستانهای عاشقانه ای از قبیلِ «عشق سوزانِ حسن کچل و سیندرلّا» تبدیل شده اند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با اینکه تعدادِ خوانندگانِ این وبلاگ؛ پس از پرداختن به «مسائل جدّی»  تقریباً ۵۰٪ کم شده است؛ امّا تعدادِ مراجعاتِ «سایبِریهای بدبختِ حَلَبیِ روغن پرست»؛ بیشتر شده است. .... تنها در ۲۴ ساعَتِ گذشته؛ ۱۴۹ موجودِ سخیفِ اطّلاعاتی؛ به این وبلاگ مراجعه کرده  و ۳۸۳ بار بر رویِ همین نوشتار کلیک کرده اند.
به نظر می رسد که «سایبِریها» بسیار جدّی تر از «لَپ تاپاله بازان» و «جلق زنانِ شِبهِ سیاسی»؛ به این وبلاگ اهمیّت میدهند.
دلیلِ روشنی نیز برایِ این «رَوَند» وجود دارد:

«فقط دُشمنانِ ایران هستند که بدونِ مرزبندی؛ همهٔ مخالفان را دُشمن می انگارند»
امّا آنهایی که به یادِ «دموکراسی» و «جمهوریِ دموکراتیک» جلق میزنند؛ از شنیدنِ صدای «تَقّ و توقّ» که از یک حلبی بر میخیزد و رویای افیونی آنها را به هم میریزَد؛ گریزانند.
اینگونه «اوباشانِ دموکراسی خواه»؛ در همان دورهٔ «خوابِ اصحافِ کهف»؛ «جون» به « کون آفرین» خواهند سپرد.


کژدم

۴۸ نظر:

  1. کژدم گرامی به نکته ای توجه داشته باشید تصوری باطل‌تر از این وجود ندارد که نظام حاکم بر ایران را «جمهوری» بدانیم. ترکیب نچسب و بی‌معنای «جمهوری اسلامی» از همان آغاز شناسنامه‌ا‌ی جعلی برای نظامی تئوکراتیک ـ اوکلوکراتیک یعنی حکومت دین‌سالاران و اوباش بود و افزودن صفت «اسلامی» به «جمهوری»، هدفی جز مسخ و میان‌تهی کردن روح جمهوری‌خواهی در ایران را دنبال نمی‌کرد. رگه‌های بی‌‌رمقی از «جمهوریت» که به زور فضای متکثر و چندصدایی نخستین ماه‌های پس از «انقلاب اسلامی» سال ۱۳۵۷ به حکومت تازه تحمیل شد و به گونه‌ی خط باریک و کمرنگی به قانون اساسی آن راه یافت، اگر چه به دلیل سیطره‌ی نهادهای غیرانتخابی یکسره اخته شد و امروزه هر چهار سال یکبار به صورت نمایش مضحکی به نام «انتخابات تحت نظارت استصوابی» مجال بروز می‌یابد، اما هنوز پس از چهل سال، خواب اسلام‌گرایان شیعی را آشفته می‌کند. هنوز هم در آستانه‌ی هر انتخابات نمایشی در این نظام، حکومتگران درمی‌مانند که حتی با همین شبح کمرنگ «جمهوریت» چه کنند و با چه تمهیداتی می‌توانند خود را از مهلکه‌ای به نام «اعمال اراده‌ی مردم» رهایی بخشند؟!

    به راستی اقتدار معنوی «جمهوری» از کجاست؟ چرا حتی نظام‌های آدمکش و جباری چون حکومت ولایت فقیه یا رژیم کره شمالی و غیره به سینه‌ی خود مدال «جمهوری» می‌زنند و خود را با یک من سریش به آن می‌چسبانند؟ چرا برای مسخ و میان‌تهی کردن «جمهوری»، حتی حکومت‌های موروثی از نوع رژیم بشار اسد به این نام پدید آورده‌اند؟ چرا امروزه حتی شاهزاده‌ا‌ی ایرانی که قاعدتا می‌بایست تداوم سنتی ۲۵۰۰ ساله برای استمرار نظامی پادشاهی ـ سلطنتی در ایران باشد، خود را در میدان جاذبه‌ی «جمهوری» بازمی‌یابد و «جمهوری‌خواه» می‌نامد؟ می‌خواهیم از گذرگاه درنگی در مفهوم «جمهوری»، برای این پرسش‌ها پاسخی بیابیم.

    ما فارسی‌زبانان، واژه‌ی «جمهوری» را از زبان عربی وام گرفته‌ایم. «جمهور» در زبان عربی به معنی «مردم» و «جمهوری» به معنی «حکومت مردم» است. در زبان ما واژه‌ی «جمهوری» معادل مفهومی به کار می‌رود که در زبان لاتین به آن «ریس‌پوبلیکا» می‌گویند و تلفظ آن در زبان انگلیسی «ریپابلیک» است. اما پرسشی که بلافاصله در اینجا مطرح می‌شود اینست که اگر «جمهوری» به معنی «حکومت مردم» است، پس «دموکراسی» بیانگر چیست؟

    گفتنی است که «دموکراسی» مفهومی یونانی است و از دو واژه‌ی «دموس» به معنی «مردم» و نیز «کراتین» به معنی «حکومت» تشکیل شده است که روی هم «حکومت مردم» معنی می‌دهد. پس «دموکراسی» از نظر زبانی دارای منشاء یونانی، اما «جمهوری» دارای منشاء لاتینی است. به سخن دقیق‌تر، «دموکراسی» نوع حکومتی بود که بر پایه‌ی اراده‌ی مردم برای نخستین بار در یونان باستان پدید آمد. اما رومیان باستان با الهام‌گیری از این الگو نظام جمهوری (ریس‌پوبلیکا) را ساختند. معنی دقیق «دموکراسی» در زبان یونانی یعنی «حکومت منتخب مردم» و معنی دقیق «جمهوری» در زبان لاتین یعنی «حکومت در خدمت مردم».

    پاسخحذف
  2. اما یک تفاوت دیگر به بستری بازمی‌گردد که این نظام‌های حکومتی در آن پدید آمدند: «دموکراسی‌ها»ی نوع آتنی در دولتشهرهای یونانی پدید آمدند که در جزایر پراکنده‌ای مستقر بودند و مختصات و ملزومات دیگری داشتند، اما «جمهوری» رومی باید به نیازهای حکومت در سرزمینی پهناور پاسخ می‌داد. یک تفاوت ظریف دیگر به نقش آزادی و قانون در این دو نظام بازمی‌گردد. در «دموکراسی» یونانی، نقش آزادی‌ها برجسته‌تر بود و در «جمهوری» رومی نقش قوانین. از این منظر، تمدن بشری اندیشه و ایده‌ی «آزادی» را وامدار یونانیان باستان است و اندیشه و ایده‌ی «قانونمداری» را وامدار رومیان باستان. بیهوده نیست که نظام‌های دموکراتیک امروزین که اشکال تکامل‌یافته و پیشرفته‌ی دموکراسی‌ها و جمهوری‌های کهن هستند، بر دو محور آزادی و قانونگرایی می‌چرخند. البته امروزه نظام «جمهوری» پیش از آن که به معنی «محتوای» یک حکومت به کار رود، بیشتر بیانگر «شکل» یک حکومت است. ما به چرایی این موضوع سپس باز خواهیم گشت.

    بر این پایه می‌توان گفت که «جمهوری» نوع ویژه‌ای از سازماندهی حکومت بود که در آن دولتمردان برای مدت زمانی محدود و معین مستقیم از سوی مردم یا نمایندگان مردم برگزیده می‌شدند. به این اعتبار، در حکومت جمهوری، مردم عالی‌ترین مرجع حقانیت و مشروعیت حکومت بودند و حکومت برخاسته از اراده‌ی آنان بود. در «جمهوری» رومی تلاش می‌شد میان حکومت و مردم پیوند استوارتری برقرار گردد. دولتمردان متعهد می‌شدند که به خواسته‌های مردم توجه کنند. به دیگر سخن، عنصر «دموکراتیک» این نظام با «اصل جمهوریت» پیوند می‌خورد، زیرا رومیان با توجه به تجربه‌ی «دموکراسی» آتنی به این باور رسیده بودند که صرف «انتخابات دموکراتیک» به تنهایی متضمن اتخاذ سیاستی مبتنی بر «مصالح عمومی» از سوی دولتمردان نیست. بیهوده نبود که سیسرون، فیلسوف روم باستان تصریح می‌کرد که «جمهوری» امری مربوط به مردم و سنای روم است که جز نمایندگان مردم کسی در آنجا نمی‌نشیند. به گفته‌ی او، در جمهوری، کل دستگاه حکومتی باید در خدمت مصالح عمومی و به آن متعهد باشد.گفتنی است که ارسطو فیلسوف یونان باستان نخستین متفکری است که در کتاب «سیاست» انواع حکومت‌ها را به صورتی منظم مقایسه و بررسی می‌کند. او نظام‌های حکومتی را از نظر «شکل» و «محتوا» بخش‌بندی می‌کند: به نظر او اگر حکومت‌ها محتوای خوب و درستی داشته باشند، یعنی خیر و مصلحت مردم را در نظر گیرند، «شکل» آنها امری ثانوی است. بر این پایه او سه نوع حکومت یعنی حاکمیت یک تن (مونارشی)، عده‌ای از نخبگان (آریستوکراسی)؛ یا حاکمیت اکثریت مردم (پولیتی) را از سنخ حکومت‌های خوب می‌داند. البته ارسطو تصریح می‌کند که حکومت‌های جمعی خوب از حکومت‌های فردی خوب بهترند زیرا با افزایش شمار افرادی که حکومت می‌کنند، به همان نسبت به کاردانی و فضیلت حکومت نیز افزوده می‌گردد. ارسطو می‌افزاید اگر این سه نوع حکومت دچار انحطاط شوند و خیر و مصلحت همگانی را درنظر نگیرند، یا در پی سود شخصی یا گروهی باشند، به نظام‌های بد می‌انجامند که به ترتیب نظام‌های جباریت (تیرانی)، نظام «الیگارشی» یعنی سیادت عده‌ای از توانگران و نیز «حکومت اوباش» که شکل تباه شده‌ی حکومت اکثریت مردم یا «پولیتی» است تبدیل می‌شوند.

    «دموکراسی» نوع آتنی به مثابه حکومت مردم نیز همانند «جمهوری» رومی به مفهوم کهن خود در سده‌های میانه به محاق رفت. دولت‌ها در سده‌های میانه بر دو ستون دربار و کلیسا استوار بودند و این دو قطب حکومت عرفی و شرعی، ضمن رقابت دائمی برای کسب قدرت بیشتر، در آچمز نگه‌داشتن توده‌های مردم با هم همکاری داشتند. بعدها با طلیعه‌ی عصر جدید، مفهوم «جمهوری» جان تازه‌ای گرفت. ماکیاوللی، متفکر عصر رنسانس، از تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ی ارسطویی گسست. او بر این باور بود که حکومت‌ها در جهان یا شهریاری هستند یا جمهوری. در حکومت شهریاری قدرت از یک تن ناشی می‌شود و در حکومت جمهوری از افراد پرشمار.

    در سده‌های هفدهم و هجدهم شاهد بازگشت قدرتمندانه‌ی مفهوم «جمهوری» به صحنه‌ی سیاست هستیم. در این سده‌ها افکار و تلاش‌های جمهوری‌خواهانه عمدتا در فاصله‌گیری از «سلطنت‌های مطلقه» در اروپا شکل می‌گیرد. جمهوری‌خواه کسی بود که معتقد بود رهبر کشور نباید مطلق‌العنان و از امتیازات موروثی برخوردار باشد، بلکه باید از یک قانون اساسی مدون پیروی کند. بدین‌سان، جمهوری به الگویی بدیل در برابر سلطنت مطلقه تبدیل شد.

    پاسخحذف
  3. انگلستان در این زمینه راهگشا بود. «انقلاب شکوهمند» این کشور به صدور «بیل آف رایت» انجامید و قدرت نهاد سلطنت را مشروط و قدرت پارلمان را ابرام ساخت. از آن پس شاه بدون موافقت پارلمان اجازه‌ی قانونگذاری و وصول مالیات را نداشت و در زمان صلح نیز ارتشی زیر فرمان او نبود. آزادی نمایندگان پارلمان تضمین و از تعرض دربار مصون شد. در عمل روح جمهوری‌خواهی بر روح نظام سلطنتی در انگلستان چیره گشت. حق حاکمیت از شاه گرفته و به پارلمان سپرده شد و اگر چه به دلیل تجربه‌ی تلخ دوره‌ی کرامول، شکل نظام سلطنتی در انگلستان حفظ شد، اما تصور قدرت انحصاری و موروثی مقام سلطنت در این کشور برای همیشه به خاک سپرده شد. جان لاک فیلسوف بزرگ انگلیسی که افکارش بعدها در تدوین قانون اساسی جمهوری‌خواهانه‌ی آمریکا نقش اساسی داشت، در رساله‌ای تحت عنوان «جستاری درباره‌ی حکومت» نوشت: «وضعیت پس از انقلاب شکوهمند چنین است: دربار و پارلمان هر دو موظفند مانند وکیلی قدرت را به سود مردم اعمال کنند، مردمی که حق مقاومت دارند. عنوان سلطنت از این پس در انگلستان برپایه‌ی ضوابط یک قرارداد حقوقی متکی است».با انقلاب‌های آمریکا و فرانسه و صدور اعلامیه‌ی حقوق بشر، نظام «جمهوری» به الگویی در برابر سلطنت تبدیل شد. اما این مفهوم این بار از نظر بار معنایی خود بسیار غنی‌تر از سنخ جمهوری‌های کهن بود. «جمهوری» این بار با «دموکراسی» بی‌میانجی تلفیق شده بود. مردم صرفنظر از جایگاه و موقعیت اجتماعی خود همه در پیشگاه قانون برابر بودند، همه در امور سیاسی حق مشارکت داشتند و از حق رای برخوردار بودند. دو حزب بزرگ و اصلی در آمریکا خود را «دموکرات‌ها» و «جمهوری‌خواهان» می‌نامیدند. تاکید در هر دو حزب بر مفهوم «حاکمیت مردم» است، زیرا همانطور که در بررسی روند تاریخی دیدیم، هم «دموکراسی یونانی» و هم «جمهوری رومی» اشکال کهن حکومت‌های مردم بودند. «جمهوری» در روند تاریخی خود در اروپا فراز و نشیب زیادی را تجربه کرد.

    همان‌گونه که پیش‌تر اشاره کردیم، ارسطو حکومت‌ها را از جمله برپایه‌ی «شکل» و «محتوا» تقسیم‌بندی کرد. در گذشته هم «دموکراسی» و هم «جمهوری» هر دو بیانگر محتوای حکومت بودند و به نظامی اشاره داشتند که بر پایه‌ی اعمال اراده‌ی مردم پدید آمده بود. اما در قرن بیستم، تدریجا مفهوم «جمهوری» از معنای واقعی خود به عنوان محتوای یک نظام سیاسی دور شد و بیشتر برای تعیین «شکل» حکومت به کار رفت. به عبارت دیگر، «دموکراسی» بیشتر برای تعریف «محتوای» یک نظام سیاسی به کار رفت و «جمهوری» بیشتر برای آنکه با اشکال حکومت‌های فردی و نظام‌های سلطنتی مرزبندی شود.

    سوء استفاده از نام «جمهوری» در این روند نقش مهمی بازی کرد. ایجاد «جمهوری‌های» منسوب به «خلق» یا «جمهوری‌های نظامی» یا «جمهوری‌های دینی» و حتی «جمهوری‌های موروثی» باعث شد که مفهوم «دموکراسی»، مفهوم «جمهوری» را تدریجا به حاشیه براند. نظام «جمهوری» دیگر به خودی خود بیانگر «دموکراتیک» بودن یک حکومت نبود و می‌شد آن را با محتوای «استبدادی» و «دیکتاتوری» انباشت. البته حکومت‌های مستبد با مفهوم «دموکراسی» هم همان کار را کردند که با مفهوم «جمهوری» کردند. نمونه‌اش حکومت‌های پلیسی در اردوگاه‌ سوسیالیسم سابق بود که خود را «جمهوری‌های دموکراتیک» می‌نامیدند و در واقع نه جمهوری بودند و نه دموکراتیک! آخرین نمونه‌ی بازمانده‌ی آن رژیم کره‌ شمالی است که خود را «جمهوری دموکراتیک خلق کره» می‌نامد!

    اما همان‌گونه که ذکر آن رفت، «جمهوری» معنایی جز «حکومت مردم» ندارد و اگر موضوع «شکل» و «محتوای» نظام سیاسی را لحاظ کنیم، می‌توانیم بگوییم که امروزه حتی حکومت‌های مشروطه‌ی سلطنتی در کشورهای دموکراتیک غربی نیز با روح «جمهوری‌خواهی» یعنی با تمکین به اراده‌ی مردم اداره می‌شوند. در واقع همه‌ی نظام‌های مشروطه‌‌ی سلطنتی آزاد و دموکرات، فقط فرم خود را حفظ کرده‌اند و از نظر محتوایی «جمهوری»، یعنی حکومت مردم هستند. نهاد سلطنت در این کشورها صرفا جنبه‌ی نمادین و تشریفاتی دارد. پادشاه یا ملکه در سیاست دخالتی ندارند و از نظر محتوایی قدرت در دست پارلمان، یعنی نمایندگان مردم و دولت برگزیده‌ی مردم است. بر این پایه می‌توان گفت که امروزه هیچ طرفدار نظام سلطنتی نمی‌تواند واقعا «مشروطه‌خواه» باشد، اگر همزمان «جمهوری‌خواه» و «دموکرات» یعنی طرفدار حکومت مردم نباشد! و بر عکس هر سلطنت‌طلبی که با روح جمهوری‌خواهی و دموکراسی در نظام مشروطه‌ی سلطنتی مخالف باشد، لزوما فقط طرفدار استبداد سلطنتی است!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      از اینکه وقت گذاشتید و مفهومّ دموکراسی و جمهوری و مسیرِ حرکت از حاکمیتهای «فردی» به «مردم سالاری» را توضیح دادید؛ سپاسگذارم.
      امّا مشکلی که در تمامی کشورهایی که یا حاکمیتشان با شکلِ سلطنتی و محتوای جمهوری و چه کشورهایی که به صورتِ جمهوری اداره میشوند؛ موجوداتی سیاسی وجود دارند که نقش «دلّال» (Middle Man) را میانِ مردم و «قدرتِ تعریف شده» بازی میکنند. این موجوداتِ سیاسی را ما با نامِ «احزاب» میشناسیم. این احزاب که مرامنامه و اساسنامه های تدوین شده دارند؛ به آن مرامنامه ها پایبند نیستند و بیشتر؛ نقش «لابیگری» برای «فرادستها» و حفظ منافع آنها را بازی میکنند و یکی از وظایفِ آنها تبلیغات و جمع کردنِ «رأی مردم» در انتخابات است و پس از گذشتن از «پُل انتخابات»؛ به مردم میگویند: «چهار سالِ بعد باز هم همدیگر را میبینیم».
      امّا مشکلِ اصلی «احزاب» نیستند؛ بلکه مشکلِ اصلی را باید در «کانونهای قدرتِ اقتصادی» و «کانونهای قدرتِ سیاسی» که دستهایی بسیار بالاتر از احزاب را دارند جستجو نمود. این کانونهای قدرت میتوانند احزاب و کاندیداهای آنها را با «تحریمِ مالی» و یا «کمکِ مالی» و همچنین تهدید با تبلیغاتِ زهرآگین از طرفِ رسانه هایی که در اختیار دارند؛ به شدّت تحتِ تأثیر قرار دهند و به اهدافِ خود برسند.
      حتّی نمایندگانِ احزاب در مجالِس قانونگذاری نیز به مرامنامه های حزبی خود پایبند نیستند و سازهای گوناگون میزنند؛ زیرا بیش از آنکه نمایندهٔ مردم باشند؛ یک «لابیگر» هستند.
      مشکلِ دیگر در سیستمِ پارلمانی غربی این است که نمایندگان پس از چند دوره انتخاب شدن؛ به نمایندگانی تقریباً «غیر قابل تعویض» میشوند.
      مگر آنکه احزاب و پارلمان دچار بحرانهای درونی شده و «ناکار آمد» شوند. تنها در چنین حالتی است که چهره های جدیدی ظاهر شده و به پارلمان راه پیدا میکنند؛ امّا همین افراد نیز اگر بخواهند حرکتهای رادیکال برای «تغییر» انجام دهند؛ باید تَنِ خود را برای «هر روز یک بحران» آماده کنند.
      به نظرِ من آنچه که باید «مادر» همهٔ این مشکلات در سیستمِ دموکراسی غربی نامید؛ «اقتصادِ لیبرالِ لجام گسیخته» است.
      همان اقتصادی که برای استفاده از «برده های چینی و هندی و مکزیکی»؛ از آمریکا فرار نمود و کشورِ خود را به بیابان تبدیل نمود.
      که پس از ۲۴ سال؛ بحرانی بوجود آمد که به یک نیروی «رادیکال» نیاز داشت؛ تا مسیر حرکت را تغییر دهد و سمبلِ آن نیروی رادیکال؛ «دونالد ترامپ» است.
      منظورم از این قصّه گویی این است که «سیستمهای دموکراتیکِ پارلمانی»؛ سیستمهایی «پایدار» و «موزون» و قابل اعتماد نیستند.

      شاید پرسش شما این باشد که:

      پس این سیستم پایدار را چگونه باید پیدا کرد و یا تعریف نمود و در نهایت؛ بر «کُرسی» نشاند؟

      تلاشِ من در بازگشایی اندیشه های کُهن و اندیشه های نو؛ تلاش برای یافتنِ پاسخها است.

      حذف
  4. کژدم در بخش نظرات نوشتار قبلی نوشتی از مردم بصره بیاموزید با انصاف این مردم چرا زمان صدام خفه بودند چون سیستماتیک سرکوب میشدند همون بلایی که سر ایران اومده والا شما که دهه 60 قبل از مستقر شدن رژیم رو که یادت هست الان ما بایک دستگاه سرکوب قوی روبرو هستیم شما میگی فلان و بسار ولی واقعا داخل رو در حد چند نفر جمع میشن شناسایی و دستگیر میکنند

    پاسخحذف
  5. در ضمن لیدر اونها گروه های شبه نظامی وابسته به صدر هستند (سرایاالاسلام) شما فرض کن بخشی از سپاه تصمیم به آتش زدن بگیره این ها صرفا مردم عادی نیستند و یک بخش پرنفوذ ازشون حمایت میکنه

    پاسخحذف
  6. ناشناس گرامی
    شما یک سری لینک فرستاده بودید که به اشتباه؛ به جای انتشار؛ روی حذف کلیک کردم. لطفاً لینکها را دوباره بفرستید.
    سپاس

    پاسخحذف
  7. ناشناس گرامی از جنوب
    نظر شما را منتشر نکردم. هیچگاه به دستگیر شدن فکر نکنید.
    زمانی که در ایران بودم؛ مادّه ای بنام «پرمنگنات پتاسیم» برای ضدّ عفونی کردن در همه جا به وفور یافت می شد.
    اگر این ماده را با روغن گلیسرین مخلوط کنید تا به صورتِ خمیرِ سِفت در آید؛ پس از مدّت کوتاهی آتش گرفته و درجهٔ حرارتی که تولید میکند؛ بالای ۶۰۰ درجهٔ سانتیگراد است و با شعله ای سفید - آبی میشوزد. این ماده نباید مالیده شود؛ بلکه باید به صورتِ «قُلمبه» چسبانیده شود.
    برای پرتابِ خمیر میتوانید مقداری به اندازهٔ ۲۵۰ گرم از آنرا در درونِ کاغذ پیچیده و به انبارهای احتکارچی ها و یا انبارهای آستان قدس و یا بنیادها پرتاب کنید.
    برای آتش سوزیهای بزرگ میتوان از آن به عنوانِ چاشنی اوّلیه استفاده نمود.
    میتوانید Fuse Box های کارخانجات و یا ماشینهای خودپرداز را نابود کنید. به هر حال کاربردهای زیادی دارد.
    ضروری است که این دو ماده در محلّ عملیات مخلوط شده و پس از چسبانیدنِ خمیر اگر چند قطره آب بر روی آن بریزید تا در چند ثانیه فعّال شود.اگر میخواهید زمانِ فعّال شدن؛ طولانی باشد؛ به آن آب نزنید.
    این مخلوط برای کاربَر اصلاً خطری ندارد. امّا استفاده از دستکش برای جلوگیری از ماندنِ رَنگِ پرمنگنات؛ بر روی دستها را فراموش نکنید. رنگِ پرمنگنات میتواند برای ۲ تا ۳ روز بر روی دستها بماند.
    آنهایی که میخواهند دوربینهای مستقر در خیابانها را از کار بیندازند؛ میتوانند این ماده را در روی دوربینها بچسبانند. بعد از چند دقیقه؛ آن دوربین برای همیشه از کار می افتد.
    در ضمن چون از منطقهٔ شما اطّلاعی ندارم؛ نمیتوانم نظری بدهم.
    سپاس

    پاسخحذف
  8. خوانندگان گرامی
    چند روز پیش مقرّ حزب دموکرات کردستان در عراق مورد حملهٔ موشکی قرار گرفت. نخست گفتند بمباران هوایی بوده و سپس از آتش توپخانه سخن گفتند و در نهایت از حملهٔ موشکی.
    آقای علی جوانمردی؛ در این رابطه بااین خبر؛ گزارشی نسبتاً مبسوط داشتند و وعده دادند که آن دسته از کُردهای عراقی را که در این کار دست داشته اند را با نام و نشان افشا کنند.
    همزمان با این عملیات؛ ۳ تن از فرزندادنِ کردستانِ ایران از طرفِ رژیمِ کثیفِ شیعی به قتل رسیدند.
    با اینکه آقای جوانمردی هدف از این عملیّات و قتل ۳ تن از میارزین کُردستان ایران را سرکوب مبارزاتِ کردستان نام نهادند که در این روزها از طرفِ بسیاری از فعّالانِ سیاسی؛ خوراکی شِبه تحلیلی شیرین و بلعیدنی است. امّا واقعیّت این است که قصدِ اصلی رژیمِ شیعی در این ۲ حرکت؛ تهدید نظامیِ غیر مستقیمِ پایگاههای آمریکا در عراق و سوریّه بود.
    امّا میدانند که این تهدید نمیتواند به صورتِ مستقیم انجام گیرد. حال چند مطلب را کنار یکدیگر میگذاریم:
    ۱- پایگاههای آمریکا در تیر رس ما (رژیم ایران) هستند.
    ۲- رژیم ایران موشکهای بالیستیک به عراق فرستاده و به دست گروههای شبه نظامی شیعی سپرده است.
    ۳- انگلِ فرزانه؛ بر طبلِ «اقتدارِ نظامی» برای ایجاد وحشت در قلب آمریکا و متحدان منطقه ای اش؛ میکوبد.

    نتیجه اینکه:
    قتلِ ۳ مبارز کُرد و حمله موشکی به مقرّ حزب دموکرات کردستان؛ یک حرکتِ طرّاحی شده برای تهدیدِ آمریکا بود.
    در رابطه با عواقب حمله به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه؛ بارها توضیح داده ام.
    امّا این حرکت برای رسانیدنِ پیام به آمریکا؛ از نظر تکنیکی؛ حرکتِ نسبتاً بهتری از ویراژهای قایقهای تند رو بود.
    آقای جوانمردی گویا متوجهه اصل قضیّه نیستند که رژیم شیعی از هیچیک از گروههای اپوزیسیون؛ ترسی ندارد. برای اینکه این گروهها «وجودِ مِیدانی» ندارند.
    به آقای جوانمردی پیشنهاد میکنم که اندکی بهتر و بیشتر فکر کنند. من (کژدم) لیسانس علوم سیاسی ندارم. ولی ایشان دارند.
    لذا باید انتظاراتِ بیشتر ودقیق تری از ایشان داشت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یک شعارِ نامربوط که بر پایهٔ یکی از اظهاراتِ «جان بولتون» بنا شده و تبلیغ میشود؛ شعار و وعدهٔ انحرافیِ «عُمرِ رژیم به ۴۰ سال نخواهد رسید» است.
      هرگونه تعیینِ «بازهٔ زمانی» و یا محدودهٔ زمانی بر اساس ساعت و روز و هفته و .... میتواند امیدهای واهی تولید کرده و اگر تحقق نیابد؛ میتواند باعثِ دلسردی و یأس شود.
      لذا آنهایی که برای داشتنِ شنوندگان و بینندگانِ بیشتر؛ میخواهند سخنانِ خود را با «یاوه های شیرین» بیامیزند؛ باید بدانند که «دروغ فروشی» باعثِ بی آبرویی آنها خواهد شد.
      پیشنهادِ من این است که:
      تا زمانی که «لیاقتِ مبارزاتیِ مِیدانی» کسب نکرده اید و هرچه که دارید در «فضای مجازی» آنهم در حدّ «سخنانِ دِل خوش کُنک» بماند؛ حتّی اگر آمریکا رژیم شیعی را تا حدّ مرگ تضعیف کُند؛ لیاقت سرنگونی آنرا نخواهید داشت.
      آقای «علی جوانمردی» به جای «وِز وِزهای لایو» در یوتیوب و یا وبسایتِ خودش؛ بهتر است که تلاشهای خود را بر روی ساختنِ سازمانی که بتواند کُردهای ایران را از موجودیّتِ «هوتو ها - توتسی ها» رهانیده و به عنوانِ یک «قومِ یک پارچه» ظهور کُند؛ متمرکز نماید.
      احزاب سُنّتی کردستان باید به عنوانِ «دایناسورها» از «ساختارِ نوین» رانده شوند و یا دچارِ «دگر دیسی» شده و در ساختارِ نوین؛ جذب شوند.
      تمامی مبارزاتِ کردستان؛ همیشه با یک کلمه پایان گرفته است: «شکستهای سنگین».
      و پس از آن «انشعابها» و تلاش برای پیدا کردنِ کسانی که بتوانند تقصیرات را بر گردَنِ آنها بیندازند.
      تا زمانی که «دَر» بر این «پاشنه» (اندیشه های ناسیونالیستیِ دهاتی و احزابِ دایناسور) بچرخد؛ هرچه میگویید و هرچه میبافید؛ «پا بر هوا» و «مالیخولیای شِبه سیاسی» هست و خواهد بود...
      و هرگز رویِ پیروزی را نخواهید دید.

      حذف
  9. مسئلهٔ «ادلب»

    دیدیم که نقش ترکهای عثمانی در نشستِ ۳ جانبه؛ نقشی بود که گربه های خانگی بر سرِ سفره بازی میکنند و چشمهایشان به دنبالِ یک «لقمهٔ آرزویی و رؤیایی» است که آیا برایشان می اندازند؟ یا نّه؟
    «خردوغان پاشا» در این نشست؛ حتّی یک لقمه هم گیرش نیامد و با پروندهٔ خیانت به اروپاییها و تهدیدهای مکرّر آنها و همچنین سرشاخ شدن با آمریکا با آن «ژست های توخالی عثمانی» که بر «کیرِ پوتین» تکیه داشت؛ به موجودی ذلیل که از اینجا مانده و از آنجا رانده تبدیل شد.
    «خردوغان پاشا» اکنون باید به سوی لیسیدَنِ کیرِ ترامپ روی آوَرد.
    امّا این روند به همین سادگی نخواهد بود. زیرا «خردوغان پاشا» موجودی «تقیّه ای» و «اخوانی» است و به هیچوجه قابلِ اعتماد نمیباشد.
    امّا برای اینکه «تَنِ لَشِ خود» را از مخمصه بیرون بکشد؛ اینبار باید به یک «نوکَرِ خوب» مانندِ «قره نوکرها» تبدیل شود.
    روسها سرِ «خردوغان پاشا» شیره مالیدند؛ مثل آدامس او را جویدند و تفاله اش را بر زمین «تُف» کردند.
    شاید «انگل فرزانه» و «حزبلبلیها» فکر کنند که بخشی از پروژهٔ فریبِ «خردوغان پاشا» بوده اند. امّا اینچنین نیست و «آسیاب به نوبت» است.

    نخستین اشتباهِ بزرگ و تعیین کنندهٔ «خردوغان پاشا»؛ این بود که با تکیه بر «کیرِ گلوبالیستها»؛ یک فروند جنگندهٔ عهدِ بوقی روسیه را سرنگون کرد.
    این موجودِ ذلیلِ اخوانی؛ فکر میکرد «گلوبالیستها» او و حزبش را از تُخمهای چشمشان نیز بیشتر دوست دارند. زیرا در دورانِ «بهارِ عربی» خدماتِ شایانی انجام داده بود و در مصر نیز باد به غبغب انداخت که آهای مصریها بیایید «جمهوری خردوغانی» ایجاد کنید.
    زمانی که «بهارِ عربی» در سوریه شکست خورد؛ مجری پروژهٔ « سربازگیری و آموزش و تسلیح و ریختن اوباشانِ جهادی - سلفی» به سوریه گردید که البتّه پولش را «قَطَر» میداد.
    امّا پس از سرنگونی جنگندهٔ روسیه و فشارهای اقتصادی روسها؛ نَفَسش بریده شد.
    اکنون نیز نَفَسَش به گونه ای دیگر بریده شده است.
    شمشیرِ بازگشتِ تحریمهای روسیه از یک طرف (در صورَتِ خروج از پیمان با روسها)؛ و خواسته های سنگینِ آمریکا از طرفِ دیگر؛ پاهای «خردوغان اخوان پاشا» را در پوست گردو گذاشته اند.

    پاسخحذف
  10. یک موضوعِ خنده دار:
    آیا به برنامه های اخیرِ «سناتور فخر آور» گوش کرده اید؟
    گویی که اخیراً «شیوهٔ سخنرانی آخوندی» دیده است و صدایش را بی مورد «آرام» میکند و پس از یکی دو جمله؛ «فریاد» میزند.
    «شیوهٔ مشترکِ اخوندها؛ علی شریعتی و مسعودِ رجوی» ...
    و ... اینک: «سناتور چوخ بختیارِ فخرآور» نیز از سقف فرود آمد.

    پاسخحذف
  11. به فخر آور نیاز داریم. سکویی است برای تاختن به «دروغ های بزرگ» آیت الله بی بی سی که هر روز یک گاو اقتصاد دان می آورند و بحران اقتصادی را به جای «غارت» به گردن نقدینگی می اندازند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      به نظر من (کژدم) نیز ایشان بسیار مفید تر از کسانی مانندِ «پرهام» هستند. زیرا مطالبی که درباره اش سخن میگویند؛ با واقعیتهای موجود رابطه ای ملموس دارد و تنها «پرتابِ کلمات» نیستند. امّا سخنانشان در حدّ ادّعایی که دارند نیست و بسیار ضعیف است.

      حذف
  12. https://youtu.be/5xifnNAaSKU
    شان هنتی: من انقلاب های زیادی را نمی شناسم که با قلاب سنگ و چماق بیس بال پیروز شود اگر مردم غیر مسلح باشند. (توضیح: سلاح در ایالات متحده امری عادی است)
    ترس من این است که وقتی بیدار شویم که دانشجویان (انقلابی) قتل عام شده باشند.
    ...
    شان هنتی: ... آیا باور داری که the military (یعنی ارتش و سپاه ) بر ضد خامنه ای شوند؟
    سناتور فخر آور ‌: ارتش از روز اول انقلاب با مردم بودند و هنوز هم هستند. بیانیه های بسیاری در تایید آن وجود دارد...

    بگذارید راحتتان کنم. با اینترنت نمی توان یک انقلاب را پیروز شد. در شبکه های اجتماعی زیاد نگردید.
    سپاسگزارم. حرف دل ما را زدید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      شما دقیقاً کاری را در رابطه با سخنانِ «سناتور فخرآور» کردید که من تلاش دارم آنرا بگویم.
      وقتی که یک نفر میاد یک جُوال خِرت و پِرت جلوت میریزه؛ قرار نیست همهٔ جوال رو بخری ...
      وقتی که «سناتور» میاد میگه: این ۳ جوان را به این خاطر کشتند که خامنه ای گفت: این ۳ نفر رابکشید تا دِلَم خُنک شه ...
      باید بپرسید که این مزخرفات چیه داری میبافی؟
      آیا حرف بهتری برای زدن نداری؟

      حذف
    2. ناشناس گرامی
      شما به جمله ای از «شان هَنیتی» یکی از گویندگان و تحلیلگرانِ Fox News اشاره کردید که گفته بود:
      (من انقلاب های زیادی را نمی شناسم که با قلاب سنگ و چماق بیس بال پیروز شود اگر مردم غیر مسلح باشند)....
      آیا میتوانید آنچه را که از این گفتهٔ «شان هَنیتی» فهمیده اید را در یک و یا چند جمله توضیح دهید؟

      سپاس


      حذف
  13. به دنبال افشاگری درباره نقش نیروی انتظامی و اطلاعات در قاچاق، اوباش ماموررشده اند شایع کنند کسانیکه افشاگری کرده اند به ائمه توهین کرده اند.
    مبارز گرامی لطفا مطلب زیر و فایل را انتشار دهید تا مشتی بر دهان اوباش باشد:

    فایل زیبا و طنز آموزش زبان به ممد ابولی قاچاقچی و امیرالله قلی قاچاقچی و وحید حاج علی قاچاقچی ساکن بلوار فردوس. علی آذرباد ولدازنا حسین پور همت ولدالزنا قاچاقچی بنادر و کشتیرانی.
    خنده دار
    حتما دانلود کنید.
    https://anonfile.com/xfl4m9hfba/music_payame_ashena_MP3

    پاسخحذف
  14. سلام یه سوآل الان من مثل تور غیر قابل ردیابی هستم؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی

      بله. شما غیر قابل ردیابی هستید.
      به مزخرفاتِ «بهروزخانِ کُس کِشِ سایبری» اهمیّت ندهید. این «بهروز خان»؛ سندِ مرگ خود را پیشاپیش امضا کرده است و در کوچه و خانهٔ خود حذف خواهد شد.
      نگران نباشید؛ اکنون «فصلِ خون» در نهانخانه ها آغاز شده است و بزودی نمایه های این فصل را در کوچه ها و خیابانها خواهید دید.

      حذف
    2. خوب . اونایی که گوشی سامسونگ دارن میتونن از حالت محرمانه مرورگر استفاده کنن البته میزان موفقیتش رو نمیدونم میتونید با صلاحدید خودتون نظرم رو منتشر کنید

      حذف
    3. ناشناس گرامی
      منتشر کردم. زیرا هر تجربه ای و هر وسیله ای که بتواند «راهگشا» باشد؛ باید معرفی شوَد.
      شاید برخی بگویند که وقتی منتشر شد؛ یعنی «لو رفت»....
      نترسید؛ زیرا نمیتوان در «مستراح» و یا «حمّام» مبارزه کرد.
      در صحنهٔ مبارزه؛ هر آنچه که به میدان آورده شود؛ باید آنرا «از دست رفتنی» انگاشت.
      این مسئله را در «هنرِ جنگیدن» توضیح داده ام.
      زمانی که رژیم تانک و توپ به میدان می آورد؛ باید احتمالِ از دست دادنِ آنها را نیز بپذیرد و اگر شما آن تانک و توپ را تصاحب کنید و بکار ببرید؛... بازهم باید ریسکِ از دست دادنِ آنرا بپذیرید.
      این امر؛ یکی از مهمترین قوانینِ حاکم بر «میدانِ نبرد» است.

      حذف
  15. چطور اونها مارو هیپنوتیزم کردند؟ اونها کی هستند ؟ از کی اینکار را میکنند و چرا ؟

    لطفا بیشتر بازش کن

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      زمانی که «شیعه» و یا «سُني» و «بهایی» و «مسیحی» و یهودی و .... هستی؛ معنی اَش این است به احتمالِ ۹۹.۹۹٪ در یکی از این خانواده ها به دنیا آمده ای و سالهای سال؛ تحتِ «هیپنوتیزمِ مداوم» بوده ای.
      وَ گرنه چگونه امکان دارد که فقط ۱٪ از این موجودات؛ آن هَم با تلاش فراوان و با دِلهُره و ترس از «عواقِبِ الهی» از عقایدِ خانوادگی دست میشویند و ۹۹.۹۹٪ همچنان همانی باقی میمانند که «شکل داده شده اند»؟
      احزاب و وسایل ارتباط جمعی نیز تلاش میکنند که در جهت منافِعِ حزبی و یا منافِعِ مراکِزِ قدرت؛ اخبار دستچین شده و سانسور اخباری که به نفعشان نیست و یا داستانسرایی ها به نامِ «تحلیل»؛ موجوداتی را که استعدادِ «سربازگیری» را دارند؛ شکار کنند.
      اینکه پرسیدید: «اونها کی هستند»؟

      پاسخ:

      برخی از «اونها» را معرفی میکنم:

      ۱- پدر و مادَرَت.
      ۲- مدرسه و دانشگاه.
      ۳- آخوند؛ کشیش؛ مفتی؛ و ....
      ۴- محیطِ اجتماعی. زمانی که میبینی همه میگویند: «رنگِ آبی بهترین رنگ است». «سگ» نجس است؛ و .... تو نیز «همرنگ» میشوی و اینگونه مزخرفات را به عنوانِ «واقعیّت» میپذیری.
      آنچه که در همهٔ اینها به صورتِ مشترک میبینی؛ نوعی از «مرکزِ قدرت» است.

      پدر و مادرَت؛ سالهای سال برای «تو» که «نوزاد» و سپس «کودک» و «نوجوان» بوده ای؛ مراکزِ قدرتِ «اطعام» و «مهربانی» بوده اند.
      لذا ضَعفِ «تو» به عنوانِ یک موجودِ «تازه پا» و «اعتماد» به آنها؛ این زمینه را فراهم میکُند که به هر مزخرفی که میگویند؛ به عنوانِ «گفته های طلایی» و «آموزه های زرّین» نگاه کُنی.
      اینگونه است که تا حدّ یک «عروسکِ کوکی» سقوط میکنی.

      فکر میکنم که به اندازهٔ کافی گفتم.

      در خانه کَس است؟

      پَس حتماً ....

      یک حرف بَس است.

      حذف
  16. خوانندگانِ گرامی

    حالا بگویید که در رابطه با «حمله به مقرّ حزب دموکرات کردستان»...
    آیا «علی جوانمردی» با عَقبهٔ «ژورنالیست ـ تحلیلگر و دارای مدرک لیسانس در علوِم سیاسی» .... و یا «سناتور خان فخر آور» راست میگفتند؟
    وَ یا ....
    «کژدمِ چاروادارِ بی مَدرَک»؟

    https://goo.gl/uFGysi


    ماچ

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حدّ اقلّ چیزی که آموزه هایِ «آیینِ شَمنی» به من «هدیه» کرده است؛ اینکه:
      بتوانم «چیزهایی را ببینم» که دارندگانِ «مدارِکِ دانشگاهی» نیز نمیبینند؛ ...
      چه رَسَد به «انسان سانهایِ بدونِ مَدرکِ دانشگاهی».


      کژدُمِ دانش آموزِ چاروادار

      حذف
    2. کژدم عزیز
      کار شما واقعا درست است.

      حذف
  17. https://kajdoum1.blogspot.com/2011/11/blog-post_11.html?m=1

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی

      سپاسهای بیکران؛ که اینهمه برای «نبش قبرِ وبلاگ» زمان گذاشتید.
      این نوشتار در سالِ ۲۰۱۱ میلادی و بر اساسِ شرایطِ آن زمان نوشته شده است.
      امّا هم اکنون نیز میتواند راهنمای راه باشد. تا نیروهای میهن پرست بدانند که کدامین «سَرفصلهای ضروری» را دنبال کنند و در شرایطِ بحرانی به «چه کُنم؟ چه کُنَم؟» نیفتند.
      بخشهایی از این نوشتار؛ به خاطِرِ تعلّق به گذشته های دور؛ بی ارزش هستند. امّا در همان زمان نیز؛ «کژدم» به «کُس شعر بافی» روی نیاورد و به تنهایی؛ هر آنچه میتوانست بگوید تا راهنمایِ راه در شرایطِ بحرانی باشد را گفت.

      کژدم؛ مدرکِ دکترا ندارد و نداشت.

      حذف
  18. آیا «کژدم» حدودِ ۲ سالِ پیش نگفت که: «ترامپ مذاکره با ورشکسته ها» را دوست میدارد؟

    گویا آقای «لاوروف»... پس از ۲ سال فهمیده است.

    https://goo.gl/bznDWY

    راستی.... مدرکِ دانشگاهیِ آقای «لاوروف» چیست؟ و چند سال سابقهٔ بازیهای شطرنجِ «KGB» را در پروندهٔ سیاسیِ خود دارد؟

    کژدم هیچیک از این «مدالها» را ندارد.
    کژدم؛ مدالهایی را دارد که «خود» بر سینهٔ خویش آویخته است. هر یک از این «مدالها»؛ نشانه های «شکست» و یا «پیروزی» هستند که با آویخته شدن بر سینه؛ همیشه ماندگار خواهند بود.
    روزی برای شکست ....
    روزی برای پیروزی ...
    روزی برای گریه ها ...
    روزی برای خنده ها....

    پاسخحذف
  19. آیا «سناتور خان» و «سیّد رضا دیبا»؛ خایهٔ بازگردانیدنِ بازارً نفت به ایران را خواهند داشت؟

    https://goo.gl/SrRX9G

    من (کژدم)... فکر نمیکنم.

    زیرا:

    آنکه از «کیر»..... «شیر» میخورد.... نمیتواند به «خایه» آسیب برساند.

    پاسخحذف

  20. خرازی: بود و نبود برجام در گرو تامین نیازهای ایران از سوی اروپا است
    ....................
    جمهوری اسلامی عملا به وضعیتی رسیده که داره با گروگانگیری به روشهای مختلف و در سطوح مختلف نیازهاش رو تامین می کنه و یکی از این گروگانها اتحادیه اروپا است که با روانه کردن سیل پناهندگان و مواد مخدر و ترووریستها با ایجاد ناامنی با اسم رمز حفظ برجام تهدیدشون می کنه...یعنی اروپای ضعیف و مرفه و پیر دستارو در مقابل اخوندا بالا می گیره !!!

    پاسخحذف
  21. در رابطه با «اِدلب» چنین به نظر میرسد که مسئلهٔ اصلی؛ به کوچانیدنِ غیرنظامیان از ادلب پیش از آغازِ حمله؛ ختم نمیشود و دولتِ ترامپ از این بازهٔ زمانیِ «مذاکرات» برای خریدنِ وقت استفاده میکُند و در حالِ آماده کردنِ طرحهایی است که سپاه قدس را به دادنِ هزینه های سنگینِ مالی و جانی مبتلا کرده و همچنین برای رژیمِ شیعی؛ پروندهٔ قطورِ «جنایات جنگی» بسازد.
    این پرونده میتواند به اتّحادِ کشورهای عربی برای برخوردِ جدّی و هماهنگ تر با رژیمِ ایران منجر شود.
    پیشبینی من این است که سپاه قدس و نیروهای تحت امرَش؛ در نبردِ «ادلب» تلفاتی بسیار سنگین بدهد. تلفاتی که شاید بتوان با تلفاتِ جزایر مجنون مقایسه کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کژدم عزیز

      بلی قطعا فرصت مناسبی برای زدن سپاه است و من به همین نتیجه رسیده بودم. از طرف دیگر گیر انداختن سپاه با اتهام شیمیایی نکته جدیدی بود. همه به فکر اتهام به اسد بودند و از این زاویه نگاه نکرده بودند.
      در لینک زیر اطلاعاتی در مورد مسایل داخلی آمریکا داده میشود شاید مورد توجه شما قرار گیرد. در بازدیدهای بعدی میتوانید انتخاب کنید که فقط پست های جدید را به شما نشان دهد:
      qposts.online

      حذف
    2. ادلب بیشتر به تکرار حمص و حما و حلب می ماند.
      چند ماه پیش خورشید در سوریه طلوع کرد و برخورد شایسته ای با پاسداران بی پدر امام زمان انجام گرفت. این بار خورشید در عراق طلوع کرده است. ببینید!

      حذف


  22. عناوين کل اخبار
    ايران و جهان
    عکس و فيلم
    گوناگون
    ورزشی
    مقالات و ديدگاه ها
    ساير صفحات

    آمریکا به بزرگترین تولید کننده نفت جهان تبدیل شد


    ایالات متحده با پیشی گرفتن از عربستان و روسیه به بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان تبدیل شد.

    به گزارش اسپوتنیک، تولید نفت خام آمریکا در ماه‌های اوت و ژوئن سال جاری از عربستان و روسیه پیشی گرفت تا پس از بیش از ۱۰ سال، ایالات متحده به بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان تبدیل شود.

    طبق گزارشی که امروز-چهارشنبه- سازمان اطلاعات انرژی آمریکا، این کشور در ماه فوریه موفق شد پس از دو دهه در تولید نفت خام از عربستان پیشی بگیرد و در ماه اوت و ژوئن، برای اولین بار از سال ۱۹۹۹ بیش از روسیه نفت خام عرضه کرد.

    این سازمان پیش‌بینی کرد که در ماه‌های باقی‌مانده از سال ۲۰۱۸، آمریکا همچنان تولید کننده اول نفت خام جهان باقی خواهد ماند.
    ........................
    همزمان با تحریمهای نفتی جمهوری اسهالی و رسوندن میزان صادرات نفت و میعانات گازی به کمتر از یک میلیون بشکه...امریکا به بزرگترین صادرکننده نفت صادر شد با نرخ میانگین 70 دلار....ترامپ تا حالا خوب عمل کرده تنها پاشنه اشیل دولتش از این ناحیه قیمت بنزین برای مصرف کننده امریکایی و تاثیر ان بر رو انتخابات پیش رو هست که حاج حسین اباما و بابالنگ دراز به ان امید بسته اند

    پاسخحذف
  23. با درود، شما یکبار به مقولات نر و ماده و مرد و زن وارد شدید ولی متاسفانه از باز کردنش رویگردان شدید.
    من اخیرا متوجه شدم تقریبا تمامی "مردان" چشم چران هستند.
    خواهش می کنم در مورد تفاوت های نر با ماده، همچنین نر و ماده با مرد و زن و به طور خاص تفاوت های مرد با زن بگویید.
    در مورد تفاوت های مرد و زن فکر می کنم این پرسشیست که تا کنون کسی در طول تاریخ جهان به آن پاسخ نداده و معلوماتم در مورد آن در حد صفر است.
    سپاسگذارم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. شهریار گرامی
      میانِ «نّرها» و «ماده ها»؛ تفاوتهای زیادی وجود دارد. امّا میانِ «زنها» و «مردها» به جز تفاوتِ «جنسی»؛ تقریباً فرقی وجود ندارد.
      آن اندک فرقی نیز که وجود دارد؛ «زن» را نسبت به «مرد»؛ «برتر» میسازد.
      اگر «فردریک ویلهلم نیچه» (مرد)؛ اگر یک «زن» بود؛... آن آتشفشانی که در «چنین گفت زرتشت» میبینید؛ ... چه بسا ۲ برابر میشد و به نتایجِ بهتری می انجامید.
      فعالیتِ مغزیِ «ماده ها» نسبت به «نرها» ... بسیار بیشتر است. امّا «ماده ها» این «فعالیتِ مغزی» را با «پراکنده فکری» بر روی موضوعاتِ مزخرف به هَدّر میدهند.
      امّا «زنها» که از نظرِ جنسی؛ با «ماده ها» اشتراک دارند؛ فعالیتهای ذهنی خود را مانندِ «ماده ها» هَدّر نمیدهند؛ بلکه همهٔ آن «توش و توان» را بر یِک و یا چند موضوعِ مهمّ متمرکز میکنند.
      تواناییهای «زنها» بسیار بیشتر از «مردها» است.
      «زن» را نمیتوان به موجودی «نَفَقه ای» تبدیل کرد..... امّا «ماده» ... یک موجودِ «نَفَقه ای» مادر زاد است.

      حذف
    2. شهریار گرامی
      در تاریخِ اسلام؛ ۳ موجودِ «ماده» مطرح هستند.
      ۱- عایشه.
      ۲- فاطمه.
      ۳- زینب.

      عایشه موجودی است که تقریباً شباهتهای زیادی به «زن» دارد.
      امّا فاطمه و زینب؛ فقط «ماده» هستند. هیچ چیزی از «خود» ندارند و تمامی افتخارشان به این است که «ژنِ خوب» هستند.
      امّا «عایشه» پیامبرِ مسلمانان را مانندِ «موم» در دستش دارد. پس از مرگِ محمّد نیز؛ برای خودَش یک «قُطب» است.
      به همین دلیل نیز؛ «شیعیان» از «عایشه» نفرت دارند.

      حذف
  24. خیلی ممنون بابت پاسخی که دادید
    اگر از هر صد هزار نر و ماده یکی مرد و زن باشد چندصد زن و مرد ایرانی وجود دارند.
    آیا امکانی وجود ندارد که این چندصد نفر متشکل شوند و ایران را نجات دهند؟

    پاسخحذف
  25. کژدم عزیز

    چند وقت پیش ویدیوی پرهام و میبدی و دو تای دیگر را دیدم. جالب است تنها تخصص این اوباش کشاندن مخاطب تا دقیقه آخر و دست خالی برگرداندن او است. البته خوشبختانه عادت دارم ویدیو های بلند یوتوب را جلو میپرانم و الکی همش را نگاه نمیکنم وگرنه افسردگی میگرفتم از مزخرفات اینها. بدبختی ما ترکیبی از مردم ناآگاه + شارلاتان سوار بر قدرت داخلی + شارلاتان سوار بر قدرت نشده خارجی است. گروه سوم دندان تیز کرده اند برای فروش منابع ایران در اولین فرصت.

    چند وقت پیش میخواستم بعد قبولی امتحانی کمر شکن که یکسال مجبورم کرد خانه نشین شوم ادامه تحصیل دهم. برنامه ای گذاشتند که شما را باید قبل ورود به دوره ببینیم. من هم رفتم تا ببینند. اوضاع مالی بد بود و گفتم شرمنده من دیگر پول ندارم که جایی در این شهر پیدا کنم و غذا بخورم. آمپر چسباندند که یعنی چه پول ندارم؟ گفتم پول که میدانید چیست؟ ندارم هم که معلوم است، جدا جدا این دو کلمه را میفهمید ولی کنار هم نمیفهمید؟ ما با چنین حیواناتی سر و کار داریم.

    کژدم عزیز شاید از دست من ناراحت شوی ولی باید بگویم ما به هیچ سیستم حکومتی تا ۳ سال نیاز نداریم. تا ۳ سال باید بلبشو باشد و تا میتوان این حرامزاده ها را کشت. ما سیستم کشتار هدفمند نیاز داریم. بانک اطلاعاتی کسانی که باید پاک شوند و برنامه برای پاک کردن موثر آنها.

    جماعت احمق را با روشهایی میتوان حذف کرد. مثلا خرانی که اربعین سفر حماقتی میروند و در مراسم تاسوعا عاشورا عربده میکشند خود را اتوماتیک داوطلب حذف کرده اند و کرور کرور میتوان از آنها کشت. اگر نتوانیم اینها را پاک کنیم مهم نیست چه سیستمی بیاوریم یا نیاوریم. مشکل این است که توانایی خشونت اینها بیشتر از توانایی خشونت ما است. این مشکل باید حل شود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خود به خود این طور می شود. بد تر از این هم می شود. تسلیم نشو. زنده بمان.

      حذف
  26. درود
    از سخنان جان کری برمیاد که برنامه جمهوری اسلامی اینه که دوسال و چند ماه وضعیت را تحمل کند تا شاید انتخابات بعدی ترامپ پیروز نشود. مشخص نیست که ذخایر ارزی نظام چقدر هست ولی اگر آنطور که خودشان میگویند ۱۲۰ میلیارد دلار باشد در این دوسال کاملا ته میکشد ولی بدون شک ذخیره ارزی خیلی کمتر از این مقدار است. دوم اینکه اگر ترامپ دوباره پیروز شود (که احتمالا همینطور هست چون استثنا هست که ریاست جمهوری در امریکا یک دوره ای باشد) نظام چکار خواهد کرد؟ سوم اینکه شرایط نشون میده که حتی تحمل شرایط تا ۱۳ آبان هم دوام نمیاره و تا آن موقع فروپاشی اقتصادی،اجتماعی رخ میده زیرا بسیاری از کسب و کارها مثل مغازه ها درحال فروپاشی هستند و دلار ۳۶۰۰ تومنی هم برای اقتصاد نحیف ایران بسیار گران بود چه برسد به دلار ۱۵ هزاری که بیشتر هم خواهد شد.

    پاسخحذف
  27. یک تغییر بزرگ و معنادار در دولت ترامپ؟

    ترامپ قصد دارد وزیر دفاع ایالات متحده را جایگزین کند.

    به گزارش اسپوتنیک به نقل از The New York، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، احتمال جایگزینی جیمز ماتیس ، وزیر دفاع ایالات متحده را پس از انتخابات میان دوره ای که 6 نوامبر بررسی می‌کند.

    به نوشته این روزنامه، دیدگاه های ترامپ و ماتیس در بسیاری موارد متفاوت است. رسانه ها در این باره می‌نویسند که ترامپ به نظرات ماتیس گوش نمی‌دهد و از تماس رو در رو با وی خودداری می‌کند.

    اختلافات عمیق بین ترامپ و متیس بر سر موضوعاتی از جمله خروج از توافق هسته‌ای رژیم ایران مزید بر علت تمایل رئیس‌جمهور آمریکا برای برکناری وزیر دفاع خود شده است.

    رئیس جمهور آمریکا می‌خواهد کسی را در پست ریاست پنتاگون ببیند که همچون وزیر خارجه و یا مشاور امنیت ملی، با سیاست های کاخ سفید همسو باشد.
    ...............
    کژدم یعنی ترامپ داره به استقبال انتخابات نوامبر می ره که در صورت شکست جمهوریخواهان ضعیف شدنش بساط یک جنگ رو راه بندازه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. وقتی که اینقدر کوتَه بین هستید که فکر میکنید؛ کسی که شکست خورده است؛ میتواند جنگ راه بیندازد!!! آیا فکر میکنید که «حقّ رأی دادن» دارید؟ .... من اینگونه فکر نمیکنم. .... موجوداتی مثل شما به خاطرِ «حماقت» نباید حقّ رأی دادن داشته باشند.
      امّا برای اینکه اندکی بفهمید؛ مجبور هستم؛ مسائلی را با «میخ طویله» بر جمجمهٔ پوک شما بکوبم:

      ۱- من (کژدم)؛ انتخاباتِ نوامبر را نبردِ سرنوشت ساز خواندم. امّا گویا «نانسی پلوسی» (دموکراتِ ارشد)؛ گامی بلندتر برداشته و آنرا «آرماگدون» نامیده است.
      ۲- این مزخرفات را برای دلسرد کردنِ برخی نظامیان و هوادارانِ ترامپ؛ منتشر میکنند تا به جمهوریخواهان رأی ندهند.

      امّا «خبرگزاری کژدم» میگوید:

      اگر جمهوریخواهان در هر ۲ مجلس؛ به اکثریتی بالا برسند؛ باید منتظرِ موارد زیر باشید:
      ۱- پاکسازی بزرگ در کاخ سفید.
      ۲- تسلیم شدنِ اروپا به سیاستهای آمریکا.
      ۳- ضرباتِ بسیار شدیدترِ اقتصادی به روسیه و چین.
      ۴- تهاجم نظامی مستقیم و غیر مستقیم به نیروهای سپاه پاچاهارداران؛ بویژه سپاه قدس و نیروهای تحتِ امر لبنانی و عراقی آن.
      ۵- بستن پروندهٔ «یمن».
      ۶- بستنِ پروندهٔ «نفت».
      ۷- بستن پروندهٔ «ترکهای عثمانیِ اخوانی».

      جمهوریخواهان میدانند که اگر در «نبردِ نوامبر» پیروز شوند؛ این پیروزی را مدیونِ «ترامپ» هستند. لذا همگی پشت سرِ «ترامپ» متّحد خواهند شد.

      آنروز به قولِ «نانسی پلوسی».... روزِ «آرماگدون» خواهد بود.
      امّا نه فقط برای دموکراتها .... بلکه برای هرکسی که بخواهد در برابر آمریکا؛ بایستد.

      حذف
    2. اگر ترامپ بخواهد به جنگ برود؛ با پشتیبانِ کنگره و سنا به این جنگ خواهد رفت.
      آنکس که فکر میکند؛ ترامپ پس از شکست؛ به جنگ خواهد رفت ..... یک احمق است.

      شماها ترامپ را نمیشناسید و تصوّراتِ احمقانه ای در بارهٔ او دارید.

      حذف