۱۴۰۴ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

ورود ترامپ به معادلهٔ جنگِ سرنوشت ساز

 ورودِ ترامپ به معادله؛ نشان می دهد که فصلهایِ «کاشت و داشت» توسّط آقایِ ناتانیاهو رو به پایان است و اکنون «فصلِ برداشت» فرا رسیده است.

در طیّ زمانی که در این وبلاگ فعّالیت کرده ام؛ ۱۰ها بار گفته ام که «اگر شما در مِیدان نباشید؛ دیگران در مِیدان هستند و آنها خواهند بود که محصولِ نهایی را خواهند چید». راستش را بخواهید؛ حقّ هم دارند. زیرا «کار کرده اند»؛ «سرمایه گذاری کرده اند» و شما «حٍیفِ نانها» فقط با جُزوهٔ «جِین شارپ» جلق زده اید.آیا حتّی خواندید تا بدانید و مهمّتر از همه «بفهمید» که چه میخواهم بگویم؟لذا حال؛ نوبتِ بدبختیهایِ بزرگتان فرا رسیده است (گوارایِ وجودهایِ بی جانِتان). دیگر در لابلایِ کتابهایِ تاریخ به دنبالِ «دلایلِ شکستِ ساسانیان» نگردید و خود را «تاریخ دان» نیانگارید. آن صحنه ها همین اکنون در برابرِ چشمانِ کورتان بر رویِ «صحنهٔ نمایشِ زنده» هستند.

اینکه بگوییم ترامپ و آقایِ ناتانیاهو در ۲ ماهِ اخیر «سناریویِ فریب» را بکار بُرده اند و یا اینکه ترامپ توسّط آقایِ ناتانیاهو مُجاب شده است تا «مذاکراتِ احمقانه» را پایان دهد و به «فصلِ برداشت» بپیوندد؛ همگی «داستان بافیهایی در رابطه با گذشته» خواهند بود که هیچگونه سودی برای مردمی که در حالِ «فرار» هستند ندارد.
ترامپ با تاختن به موجودِ کثیفی به نام «تاکر کارلسون»؛ حسابِ آن دسته از «MAGA»ها را که در زندانِ فکریِ «تئوریهایِ توطئه» گرفتار هستند را نیز روشن نمود. ترامپ نشان داد که «انزوا گرا» نیست و هرکجا که «سودی باشد»؛ ترامپ بر سرِ سفره می نشیند.
در یکی از گفتارهایِ اخیرش نیز گفت:«آمریکا به خاورمیانه باز میگردد»(نقل به معنی).
امّا هشدار به ساکنینِ تهران برای تخلیهٔ کاملِ شهر و پیش از آن نقل و انتقالهایِ نظامیِ بسیار مهم؛ به پایگاههایِ آمریکا در اروپا. نشان از ورودی سهمگین از طرفِ آمریکایِ ترامپ به معادلهٔ ایران دارند.
شاید «معادلهٔ ایران» تنها نانی باشد که ترامپ می تواند بِپَزَد و به مردمِ آمریکا بفروشد؛ که البتّه خمیرش را آقایِ ناتانیاهو درست کرده است و «یهودیها» به «خمیرِ تُرشیده» علاقه ای ندارند و نانِ «فطیر» را ترجیح میدهند که ریشه در باورهایِ دینیِ آنها دارد.
مُشکلِ «ساکنینِ ایران» این است که تا کنون هیچ خمیری درست نکرده اند و مانندِ گدایانِ ساکنِ غزّه کاسه به دست نشسته و منتظرند که کسی «نانِ خوشبختی» در کاسهٔ شان بگذارد..... بفرمایید «نانِ ۱۰ میلیوني فرار از تهران» روی میزتان است...... «گوارایِ وجود و نوشِ جانتان باد». 
تنها «مردمانِ بَد» هستند که رهبران و حکومتهایِ بَد دارند. احمقها و نادانهایی که رهبرانشان نیز مانندِ خودشان هستند. (جمهوری خواهان و طرفدارانِ «شازده فیل خان»)
تنها «مردمان کثیف» هستند که «رهبرانِ کثیفی» دارند (به شیعیانِ شنیعه و رهبرانشان نگاه کنید).

۲ سناریویِ احتمالی:

۱-  پس از «مهاجرتِ ساکنینِ تهران» مناطقِ مشکوک به شدّت بمباران میشوند و سپس با فرود آمدنِ نیروهایِ ویژهٔ آمریکایی و اسرائیلی تمامی مراکزِ کلیدی تسخیر می شوند که پایانی بر نظریّهٔ احمقانهٔ «آمریکاییها نیرویِ زمینی به ایران نخواهند فرستاد» باشد. البتّه که در حدّی که به عراق فرستادند نخواهد بود. امّا به صورتِ «محدود» خواهد بود.
همین اکنون نیز از وجودِ «کماندوهایِ اسرائیلی» در ایران سخن گفته می شود؛ امّا در رابطه با «تعدادِ این نیروها» هیچ سخنی در میان نیست. حدس شخصی من این است که نیروهایِ تحتِ فرماندهیِ اسرائیل حدودِ یک لشکرِ کامل است که در سراسرِ ایران پراکنده هستند و  بخشِ بسیار بزرگی از آنها «ایرانی» هستند و نیز از بخشِ بزرگی از این نیروها استفاده نشده است و در حالتِ «سلّولهایِ خفته» به سر می برند.
شاید «دیّوسِ فرزانه» و سایرِ اوباشانِ دانه دُرُشتِ تشیّعِ شنیعه در میانهٔ نبردها به دَرَک واصل شوند و یا شاید  از سوراخ بیرون کشیده شده و به سرنوشتِ مشابهی مانندِ «صدّام» و یا «قذّافی» دچار گردند. سقوطِ نظامی و سیاسیِ تهران؛ باعثِ فرارِ مذبوحانهٔ فرماندهانِ خائن ارتش و اعضایِ سپاه پاچاهارداران و اوباشانِ بسیجی خواهد شد. کُشته و یا دستگیر شدنِ «دیّوس فرزانه» و اوباشانِ «طویلهٔ شورایِ شیعی» و همهٔ دست اندرکارانِ رژیم در تهران؛ مردم را در سایرِ شهرها و اُستانها به قیام برای «لایروبیِ طویلهٔ شیعی»  خواهد کشانید.

۲- در حالی که همهٔ چشمها به تهران خیره شده است؛ اطرافِ «فُردو» به شعاعِ چند کیلومتر با بمبارانهایِ سنگین صاف و پاکسازی شده و «چکمه هایِ هسته ای» واردِ سایتهایِ هسته شوند و کار را تمام کنند.

کژدم

۱۴۰۴ خرداد ۲۲, پنجشنبه

چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟ (بخش سوّم)

 در بخشِ دوّم از این نوشتار؛ به انتخاباتِ مستقیم و گسترده از نظرِ «موضوعاتِ گوناگونِ انتخابات» اشاره شد. نخستین پُرسشی که پیش می آید این است که چه مقدار زمان برایِ اینهمه انتخاباتِ گسترده موردِ نیاز است و چه هزینه هایی خواهند داشت؟ آیا سرزمینی خواهیم داشت که همیشه در حالِ برگزاری انتخابات است و کارِ دیگری به جز انتخابات ندارد؟

پاسُخِ کژدم این است که:

آری؛ سرزمینِ ایران پُر انتخابات ترین کشورِ جهان خواهد بود و مردم همیشه مراقبِ کسانی خواهند بود که انتخاب کرده اند و پرسشِ همیشگی آنها این است که آیا آن اشخاص وظایف خود را به درستی انجام می دهند و به وعده هایِ خود وفادار هستند و در جهتِ اجرایی شدنِ وعده هایشان تلاش می کنند؟ یا نَه؟
امّا ساز و کارِ انتخابات چگونه باید باشد که «تقلّب» را به «صفر» برساند و همچنین «پُرهزینه» و «زمان بَر» نباشد؟

۱- تشکیلِ سازمانِ نظارت بر انتخابات

این سازمان دو وظیفهٔ اصلی دارد:
۱‍- نخستین وظیفهٔ این سازمان تدوینِ «نَرم افزارِ انتخابات» و مراقبت امنیّتی از نرم افزارو به روز نمودنِ آن برای جلو گیری از آسیبهایِ «هَکِری»  و تقلّبهایِ احتمالیِ سایبِری است.
۲- وظیفهٔ دوّم این سازمان بررسیِ ادّعاها و مدارک و اسنادی است که داوطلبان برایِ صلاحیّتِ خود ارائه می دهند. این سازمان موظّف است تا «بهرهٔ هوشیِ داوطلبانِ نامزدی» در انتخابات را نیز به کمکِ پرسشهایی که توسّط «AI» طرّاحی می شوند؛ بیازماید. این سازمان به هیچ وجه حقّ ندارد تا عقایدِ فردی داوطلبان را در تعیینِ صلاحیّت دخالت دهد. 
لذا انتخابات با حضور در شعبه هایِ رأی گیری انجام نخواهند گرفت و کاملاً دیجیتال خواهند بود. لذا نه روزهایِ «تعطیلی» خواهیم داشت و نه «رای شماریِ دَستی» و نَه «رأی هایِ پُستی».
تمامی اطّلاعاتِ مربوط به حوزه هایِ انتخاباتی و نامزدهایِ انتخابات چه در عرصهٔ ملّی و یا اُستانی و همچنین سوابقِ منتخبینِ پیشین در حوزهٔ خود و همچنین نظرِ مستقیمِ انتخاب کنندگان در آن مورد؛ قابل دسترسی خواهد بود.
استفاده از این نرم افزار نیازِ مُبرم به ۲ وسیله دارد.
۱- کامپیوتر.
۲- گوشی تلفون هوشمند.
استفاده از تلفنِ هوشمندِ همراه و کامپیوتر به طورِ همزمان؛ در سیستمهایِ بانکی و همچنین ورود به «پُرتالهایِ دولتی»؛ در کشورهایِ پیشرفته؛ کاملاً آزموده شده و در جریان است و هر روزه در جهتِ بهینه سازیِ آن تلاش می شود. آموزشِ چگونگیِ استفاده از این سیستم برایِ عمومِ مردم و همچنین آموزشِ شیوه هایِ مراقبت از حسابِ کاربری نیز بسیار آسان می باشد.
در رابطه با تبلیغاتِ انتخاباتی نیز نیازی به هَدر دادنِ پارچه و کاغذ و چاپ پوسترهایِ آنچنانی نیست. امّا اگر جریانی بخواهد تبلیغاتِ پُر هزینه ای داشته باشد نیز نباید منعِ قانونی داشته باشد.

۲- پَس گرفتنِ رأی

در جنبشِ احمقانهٔ «سبزهایِ مذهبی»؛ شعارِ احمقانه ای مطرح شد که از «موسویِ خائن» میخواستند که از رژیمی که به آن اعتقاد داشتند؛و تنها میخواستند که به دورانِ طلاییِ «قرمساقِ بنیانگذار» برسند؛ رأیشان را پس بگیرد. اگر این شعار در آن زمان و همین اکنون نیز مطالبه ای احمقانه از «دیّوس فرزانه» است؛ امّا میتواند در نظامِ دموکراتیک آینده به عنوانِ یک اصلِ مهمّ و بسیار اثر گذار در «انتخاباتِ آگاهانه» و «عرصهٔ اجرایی»  در قانونِ اساسی ثبت شود.
«پس گرفتنِ رأی» نیز میتواند به سادگی و ورود به «پُرتال دولتی» انجام گیرد. به این صورت که هر کسی میتواند «رأی خود به شخصی را که به او رأی داده است» را پَس بگیرد و نمیتواند در آرایِ کسانی که به او مربوط نیستند دخالت کُند. همچنین میتواند دلیلِ پس گرفتنِ رأی خود را نیز توضیح دهد؛ تا در پروندهٔ شخصِ مزبور ثبت شود. این نظرات و دلایل نیز میتوانند به نمایش عمومی در آیند و مردم بدانند که با چه اشخاصی طرف هستند؟ و ببینند که دلایلِ پس گرفتنِ آراء ارزشمند هستند و یا بی ارزش؟
همچنین افراد میتوانند پس از پس گرفتنِ رأی خود؛ به یکی از نامزدهایِ دیگر که در انتخابات شرکت داشته اند رأی بدهند و یا تا انتخاباتِ بعدی صبر کنند.
نتیجهٔ پس گرفتنِ رأی در صورتِ رسیدن به حدّ نصابِ ۶۵ درصد؛ آن نماینده و یا رئیس دولت و یا وزیران را از مقامِ نمایندگی و یا ریاست جمهوری و .... برکنار می کند و در واقع یک «استیضاحِ مردمی» است و نه بازیهایِ «جناحی» و «باند بازی». همچنین «رُشدِ آرای پس گرفته شده» میتواند بر رویِ افرادِ منتخب تأثیرِ بسزایی داشته باشد تا خود را اصلاح کنند و فکر نکنند که مانندِ «نانسی پِلوسی» و «آقایِ مهتدی» و «آقایِ هجری» و «میچ مَک کانل» و «پوتین» و «ژی جین پینگ» و «خوکِ چاقالو» و بشمار از این دست..... «آقای قاطبهٔ غیرقابل تعویض و مادام العُمر» هستند. زیرا «حزبی وجود ندارد» که با لطایف الحیل آنها را در آن پُست و مقام نگهدارد و آنها به طورِ مستقیم با مردم طرف هستند و از طرفِ مردم «رَصد» می شوند.

۳- شرایط لازم برایِ نامزدی در انتخابات

شرایط مشترک:

این شرایط شاملِ همهٔ داوطلبانِ نامزدی در انتخاباتِ گوناگون می باشد.

۱- شهروندیِ ایران. این شهروندی به کسانی اعطا میشود که از پدر و مادرِ ایرانی زاده شده باشند.
شهروندانِ ایرانیِ دو و یا چند تابعیّتی نمیتوانند با حفظ تابعیّت چندگانه؛ داوطلبِ نامزدی در انتخابات شوند مگر آنکه تابعیّتهای غیرِ ایرانی و همچنین مجوّزِ اقامتِ دائم در کشورهای دیگر را لغو کنند. امّا این شهروندان میتوانند در پروژه هاي گوناگون که در استراتژیهایِ کلانِ سرزمینی تدوین شده اند؛ به عنوانِ «کارمند» و یا «کُنتراتچی» و یا «سرمایه گذار و کار آفرین» شرکت داشته باشند.
۲- عدمِ سؤ پیشینهٔ جنایی و بزهکاری در ایران و یا سایرِ کشورها.
عدمِ سؤ پیشینه باید از طرفِ سازمانهایِ قضایی و پلیسِ ایران و یا پلیسِ کشورهایِ خارجی که در آنها اقامت داشته اند؛ به صورتِ مستند ارائه شوند.
۳- داشتنِ مدارک دانشگاهی معتبر (حدّ اقلّ لیسانس)
به خاطرِ اینکه در دورانِ حاکمیّتِ «تشیّعِ شنیعه»؛ بسیاری از مدارکِ دانشگاهی به شدّت مشکوک هستند و در روندِ «رانت خواری» و یا با پشتوانهٔ «رشوه» و «خرید و فروش سوالات» بدست آمده اند. همهٔ مدارکِ دانشگاهی باید توسّط «وزارتِ آموزشِ عالی» موردِ بررسیِ مجدّد قرار گرفته و در صورتِ «رانتی» و «رِشوه پایه» بودن؛ از درجهٔ اعتبار ساقط می شوند. دارندگانِ چنین مدارکی نمیتوانند حتّی در رشتهٔ مربوط به مدارکشان نیز استخدام شوند. مگر آنکه دوباره خود را برایِ آزمون آماده کرده و از آزمونها سرفراز بیرون آیند.
بر اساسِ این واقعیّتهایِ شرم آورِ تاریخِ رژیمِ شیعی؛ مدارکِ داوطلبان باید موردِ بررسی قرار گیرند.
۴- داوطلبانِ نامزدی در انتخابات باید بتوانند از آزمونهایِ «بهرهٔ هوشی» که توسّط «AI» تدوین میشوند؛ سرفراز بیرون آیند. زیرا داشتنِ «پُستهایِ حکومتی»؛ «سواد محور» نخواهند بود؛ بلکه «سواد - هوش» محور هستند. هدفِ اصلی این است که کسی که انتخاب میشود؛ باید دارایِ دانِشِ پایه؛ بهرهٔ هوشیِ کافی؛ خلّاقیّت و شرافت باشد.
۵- همهٔ داوطلبان باید مدارکِ مربوط به تجربیاتِ موّفق خود را در سازمانهایی که در آن مشغول بکار بوده اند را ارائه دهند. زیرا داشتنِ سوابقِ کاریِ موّفق بسیار مهمّ هستند.
در مجموع هیچ یک از اُرگانهایِ حکومتی؛ «تَنبل خانه» نخواهند بود تا عدّه ای فکر کنند که بر سرِ «سفرهٔ مفتخوری» خواهند نشست.

شرایط ویژه:

پیش نیازهایِ داوطلبان برای نامزدی در انتخاباتِ مجلس سنا:

۱- داشتنِ مدرکِ دکترا و سابقهٔ مطالعاتِ استراتژیک در همان رشته.
۲- سابقهٔ مستند و درخشان در فعالیّتهایِ عملی و نظارتی.
۳- سرفراز بیرون آمدن از حدّ اقلّ دو آزمونِ هوش در رشتهٔ خود که توسّط «AI» تدوین میشود.
۴- حدّ اقلّ باید ۴۵ سال سنّ و ۱۵ سال سابقهٔ کار داشته باشند.

پیش نیازهایِ داوطلبان برای نامزدی در انتخاباتِ وزیران و ریاستِ کابینه:

۱- این پیش نیازها؛ مشابه پیش نیازهایی است که در بالا ذِکر شد. امّا این داوطلبان باید سابقهٔ مستند و درخشان در امورِ اجرایی مربوط به رشتهٔ خود را نیز داشته باشند.
۲- حدّ اقل ۴۵ سال سنّ و ۱۸ سال سابقهٔ درخشان در رشتهٔ خود و همچنین داشتنِ سابقهٔ درخشان در اجرایی کردنِ طرحهایِ استراتژیک داشته باشند.
۳- از آزمونهایِ  چندگانهٔ هوش که توسّط «AI» تدوین می شوند؛ سرفراز بیرون آیند.

پیش نیازهایِ داوطلبانِ برایِ نامزدی در انتخاباتِ «شورایِ رهبری»:

اعضایِ شورایِ رهبری از نظرِ کیفیتِ دانشِ طرّاحی هایِ استراتژیک و تجربهٔ عملی و نظری از میانِ سَرآمدترین افرادِ سرزمین ایران انتخاب میشوند.
۱- حدّ اقل باید ۵۰ سال سنّ و دارایِ ۲۲ سال سابقهٔ کار و تجربه هایِ لازم و درخشان در طرّاحیهای استراتژیکِ موفّق داشته باشند.
۲- دارایِ دکترایِ علومِ سیاسی و یا اقتصادی و یا نظامی و «اطّلاعاتی - امنیّتی» و محیط زیست و آشنایی تخصصی با تکنولوژیهایِ مدرن بوده و همچنین در مجامعی از قبیلِ «مراکزِ حکومتی» و یا «اتاقهایِ فکری» و یا «پروژه هایِ کلان»  کار کرده اند؛ به عنوانِ استراتژیست شناخته شده باشند.
۳- باید بتوانند از آزمونهایِ چندگانهٔ بهرهٔ هوشی که توسّط «AI» تدوین شده اند؛ سرفراز بیرون آیند.

داشتنِ حقِّ رأی دادن:

رأی دهندگان باید دارایِ حدّ اقلّ ۲۵ سال سنّ باشند.

کژدم

«ادامه دارد»

 


۱۴۰۴ خرداد ۱۹, دوشنبه

چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟ (بخش دوّم)

 در بخشِ نخست؛ به آسیبهایِ سیاسی و اجتماعی و اقتصادیِِ «فرقه گرایی سیاسی» (احزاب) و ایجادِ حکومتهایِ ناپایدار (دوره ای) و ناهمگون و ارائهٔ پروژه هایِ جدیدِ حِزبی که میتوانند با حکومتِ دورهٔ بعدی یا مسکوت گذاشته شده و یا به طورِ کامل ویران شوند سخن گفتم. پشتوانهٔ تجربی این نگرش را میتوانید در آمریکا به روشنی ببینید. سیاستِ بیمه درمانی که توسّط دولتِ «باراک اوباما» تدوین شد و به «Obama Care» مشهور بود و حتّی توسّط هم حزبی هایِ خودش نیز زیرِ تیغِ انتقاد بود بنا بر مصالحِ حزبی بر کُرسی نشانده شد و دولتِ ترامپ آنرا از بین بُرد و سیستمِ بیمهٔ درمانیِ دیگری را پیشنهاد کرده و به کُرسی نشاند. داستانِ «دیوارِ مرزی» نیز که توسّط «ترامپ» با تحمّل سختی هایِ فراوان؛ به اجرا گذاشته شد؛ با پیروزیِ «جو بایدن» به محاقِ ابهام رفت و عملاً تعطیل شد. در رابطه با «سیاستِ خارجی» نیز این اختلافات بسیار روشن است و نیازی به تکرارِ آنها نیست. امّا آنچه که موردِ نظرِ من است؛ تأثیرِ خروجیِ «سود و زیان» در این تغییراتِ بزرگ بر رویِ «ثروتِ ملّی» است. بازیِ «حکومتهایِ دوره ای» همچنین میتواند در روابط خارجیِ نیز تأثیراتِ بسزایی داشته و روابط  خارجی را نیز به «روابطِ ناپایدار» تبدیل کند.‌«جرج بوشِ پسر» جنگهایی را دامن می زند که «اوباما» میگوید «این جنگها جنگِ من نیست» و «اوباما» قراردادهایی می بندد که «ترامپ» میگوید اینها قراردادهایِ من نیستند. در اینجا نیز بازهم آنچه که باید مدّ نظر باشد؛ «سود و زیان در یک بازهٔ زمانیِ طولانی» است. آنچه که در دورِ نخستِ «سرمایه گذاری در چین»؛ بسیار سودآور به نظر میرسید؛ اکنون در عرصهٔ اقتصادی و نظامی و سیاسی به «بلایِ جان» برایِ آمریکا و اروپا تبدیل شده است. «اژدها» را بیدار کردند و برایِ «موازنه» تلاش کردند که «فیل»(هندوستان) را نیز بیدار کنند و معلوم نیست که در فرداها این «فیل» و «اژدها» چه بلایی سرِشان خواهند آورد؟
برساختنِ «نظریهٔ گلوبالیسم» نیز به سودِ «اژدها و فیل» تمام شده و شعارهایِ ایجادِ «دهکدهٔ جهانی» نیز از افقهایِ سیاسی و اقتصادی محو شده اند و همانهایی که بنیانگذارانِ این نظریّه بوده اند؛ میخواهند «آبِ رفته را به جوی بازگردانند» و بارِ دیگر «ناسیونالیسم»  چه به صورتِ «اخته» و یا «نیم بند» به روی میز بازگشته است. اکنون. شاید و چه بسا حتماً بخش بزرگی از «بدهی هایِ آمریکا» را اینگونه از بازیهایِ «الّا کُلنگیِ پارتی کراتیک» ایجاد کرده اند و چه «آشهایِ نخورده ای» که «دهانهایِ سوختهٔ بسیاری» بر جای گذاشته اند!!؟
زمانی که «سیاستهایِ داخلی» و «سیاستِ خارجی»؛ حِزبی می شوند؛ حتّی هواداران و اعضایِ حزب نیز که با این سیاستها مخالف هستند؛ صدایشان شنیده نمی شود و بسیاری دیگر نیز به خاطرِ وفاداری به حزب؛ با اینکه مخالف هستند؛ رأی مثبت می دهند.
اگر به مجموعِ تلفیقیِ سیاستهایِ خارجی کشورهایِ «پارتی کراتیک» در یک بازهٔ زمانیِ  واحد نگاهی بیندازید؛ متوجّه می شوید که به اندازهٔ کافی «آشِ شُله قلمکار» هست و اگر تغییراتِ دوره ای که در انتخاباتِ پارتی کراتیکِ داخلی صورت می پذیرند را نیز بر این «آشِ شُله قلمکار» بیفزایید و ایران نیز دچارِ نوساناتِ پارتی کراتیک شود؛ سنگ رویِ سنگ بنا نخواهد شد و پیشرفتها بسیار «لاک پُشتی» و بسیار پُرهزینه خواهند شد.

قانون اساسی؛ ارزش و اهمیّتِ آن

در نوشتارهایِ قدیمی این وبلاگ؛ در بارهٔ ارزش و اهمیّتِ قانونِ اساسی مطالبی را نوشته و بر روی ارزش و اهمیّتِ آن تأکید کرده ام. امّا در اینجا به طورِ خلاصه و اجمالی؛ بارِ دیگر  توضیح میدهم:

۱- قانونِ اساسی مجموعه ای از ستونها است که قوانینِ جاری بر رویِ آن ستونها بنا میشوند.
۲- پیش نویسِ قانونِ اساسی؛ فقط یک «کاغذ پاره» است؛ امّا زمانی که به تصویبِ مردم رسید؛ در مدّت زمانی کوتاه تبدیل به یک «ساختارِ سخت» اجتماعی؛ اقتصادی؛ سیاسی و فرهنگی و نظامی می شود و بازوها و شاخه هایِ فیزیکیِ خود را می گُسترند که تغییرِ انها بسیار دشوار خواهد بود. لذا در قانونِ اساسی؛ باید شیوه هایِ ایجادِ تغییراتِ موردی و یا تغییراتِ کُلّیِ در آن لحاظ شوند.

پیشنهادهایِ کژدم برای قانونِ اساسی

۱- زمین به عنوانِ زمین؛ قابل خرید و فروش نیست. امّا سازه هایی که بر رویِ زمین ساخته شده اند قابل خرید و فروش هستند.
توضیح:
این اصل باعث می شود که فسادهایِ بزرگی مانندِ «زمین خواریِ فردی و یا گروهی»؛ «اوقاف»؛ «بنیادهایِ زمین خوار» و هر تشکّلی که بر «زمین خواری» استوار است؛ امحأ شده و از فسادها و تلاشهایِ بعدی در این زمینه؛ به شدّت جلوگیری شود.
۲- کاربَریِ زمین و تغییر آن فقط توسّط شهرداریها و استانداریها و بر اساسِ مصوّباتِ کُلّی مجلس و استراتژیهایِ اقتصادیِ و اجتماعیِ سرزمینی امکان پذیر است.
۳- پولِ ملّی باید از حالتِ فیزیکی (سکّه و اسکناس) بیرون آمده و به «پولِ دیجیتال» تبدیل گردد. هر قطعه از پولِ ملّیِ دیجیتال؛ اعمّ از «تومان» و «ریال» باید دارایِ شمارهٔ سریال باشند.
توضیح:
همین اکنون نیز بسیاری از تراکُنشها در سطحِ ایران و یا بین المللی؛ به صورتِ دیجیتال انجام میگیرند و این اصلِ پیشنهادی؛ پیشنهادِ عجیب و غریبی نیست. امّا «پولِ دیجیتالی با شمارهٔ سریال» میتواند به تراکُنشهایِ غیرقاونی از جمله «رشوه دادن و رشوه گرفتن» پایان دهد. با این قانون؛ حتّی هر یک ریالی که به حسابِ کسی وارد میشود؛ دارایِ شمارهٔ سریال است و نمیتوان ۲ واحدِ یکسان با یک شماره سریالِ واحد واردِ بازارِ مالی نمود.
این اصل میتواند نقطهٔ پایانی بر «فرارهایِ مالیاتی» شود.
۴- تمامیِ تراکنشهایِ مالی باید از مسیرِ «بانکِ مرکزی» بگذرند.
توضیح:
ثبتِ این تراکنشها توسّط بانکِ مرکزی میتواند موقعیّتِ واقعیِ «استفاده کننده» (چه فَرد و یا گروهِ مالی و صنعتی و کشاورزی و خدماتی و سازمانهایِ دولتی و ....» از تراکنشهایِ قانونی را به صورتی شفّاف و «به روز شده» نشان دهد.موقعیّتِ واقعی و به روز شده؛ اهمیّتِ بسیار بالایی در جلوگیری از «فساد» دارد. به عنوانِ مثال اگر یک کمپانی در حالِ ورشکستگی است؛ نمیتواند با سند سازی و اعلامِ ارزشهایِ دروغین؛ آن کمپانی را در بازارِ بورس بفروشد. امّا میتواند آنرا با ارزشِ واقعی آن در بازارِ بورس به فروش بگذارد.
حتّی تراکُنشهایی که با اشیاء قیمتی از قبیلِ الماس و سایر سنگهایِ با ارزش و آثارِ هنری و مِدالها  و طلا انجام میگیرند باید از مسیرِ بانکِ مرکزی بگذرند و ثبت شوند.
در همین رابطه؛ همهٔ سکّه ها و شمشهایِ طلا باید دارایِ شمارهٔ سریال شوند. این شماره گذاری فقط برایِ کنترلِ تراکُنشها است و خرید و فروشِ سکّه و شمشهایِ طلایی که شمارهٔ سریال ندارند؛ غیر قانونی و نا ممکن خواهد شد.
تمامیِ این تلاشها فقط برایِ داشتنِ اقتصادی شفّاف و جلوگیریِ گسترده از فسادهایِ گوناگونِ مالی انجام میگیرند.
۵- همهٔ تشکّلهایِ دینی و فرقه ای و مذهبی غیرقانونی می شوند و دادنِ هدیه هایِ دینی و فرقه ای از قبیلِ «خُمس» و «زکات» و .... ممنوع است. این امر از تولیدِ «شیّادانِ دروغ  و خرافه فروشِ ثروتمند» جلوگیری می کند. امّا داشتنِ باورهایِ فردی آزاد است.
۶- در ایرانِ آینده؛ چیزی به نامِ «دینِ رسمی» و یا «مذهبِ رسمی» وجود نخواهد داشت و هر شهروندِ ایرانی میتواند به هر عقیده ای به صورتِ فردی گرایش داشته باشد و عقاید خود را تغییر دهد. امّا «تشکّل» بر اساسِ «عقاید مذهبی و دینی» ممنوع است.
در این راستا میتوان سمینارها و کنفرانسها و مناظره هایِ عقیدتی به صورتِ آزاد انجام داد تا باعثِ تنویر افکارِ عمومی شده و از القائاتِ فردی و تولیدِ پیروان بدونِ تضاربِ آراء جلوگیری نمود. در این رابطه حتّی میتوان کانالهایِ تلویزیونیِ ویژه ای ایجاد کرد تا علاقه مندان بتوانند در آن شرکت کنند.
۶- تمامیِ آموزشگاههایِ تولیدِ «انگَلهایِ دینی» و بنیادهایِ مالی دینی از قبیلِ «آستانِ قدس» و سایرِ بنیادهایِ هَمسان غیرقانونی شده و اموالِ متعلّق به چنین مؤسساتی مصادره شده و ملّی میشوند.
۷- همهٔ احزابِ سیاسی منحلّ گردیده و تشکّلهایِ مردمی از قبیلِ سندیکاها؛ اتّحادیّه ها؛ تشکّلهایِ مدنی؛ تشکّلهایِ صنفی و اندیشکده هایِ سیاسی و اقتصادی و .... جایِ احزاب را گرفته و نقش اصلی در تمامی انتخابات هایِ گوناگون و تشکیلِ دولت و شورایِ رهبری را به شیوه ای دموکراتیک و صلح آمیز به عهده میگیرند.
انتشارِ «افشاگریها» مُجاز است. امّا اگر «مستند» نباشند؛ به عنوانِ «تهمت و افتراء» موردِ پیگردِ قانونی قرار میگیرند.
۸- حاکمیّتِ ایرانِ آینده بر ۲ اصل استوار است:
۱- حکومتِ مرکزی.
۲- فدرالیسمِ اقتصادی و مَدَنیِ اُستانی (خودگردانیِ اقتصادی - مَدنی).
توضیح:
حکومتِ مرکزی با آرای همهٔ مردمِ ایران و از طریقِ انتخاباتِ مستقیم شکل میگیرد.
الف: شورایِ رهبری
این شورا مجموعه ای از فرهیختگانِ جامعه است که تدوینِ استراتژیهایِ کلانِ سیاسی؛ اجتماعی؛ اقتصادی؛ محیط زیست؛ نظامی و امنیّتی را بر عهده دارند. اعضایِ شورایِ رهبری به جز فرهیخته ترین عناصرِ نظامی و امنیّتی؛ با رأی مستقیمِ مردم انتخاب می شوند. اعضای نظامی و امنیّتی شورا میتواند با نظرِ فرماندهانِ ارشدِ ارتش و سازمانِ امنیّتی و با تأییدِ مجلسِ سنا انتخاب شده و یا تغییر کنند. 
۲- مجلسِ شورایِ ملّی
از طریقِ انتخاباتِ مستقیمِ و سراسری توسّط مردم برای تولیدِ قوانینِ موردِ نیازِ روز و آینده تلاش می کنند.
۳- مجلسِ سِنا
این مجلس نیز از طریقِ انتخاباتِ مستقیمِ سراسری توسطّ مردم انتخاب میشوند تا قوانینِ مجلسِ شورایِ ملّی را بازنگری نموده و همخوانی و یا عدمِ همخوانیِ قوانینِ تصویب شده را با استراتژیهایِ کلانِ سرزمینی مشخص نمایند و در صورتِ لزوم با پیشنهاداتِ الحاقی به مجلسِ شورایِ ملّی بازگردانند.
۴- قاضی ها نیز باید با آرایِ مستقیمِ مردم انتخاب شوند. اینکه بگوییم به قاضی هایی نیاز داریم که هیچگونه گرایشِ سیاسی نداشته باشند؛ فقط یک افسانه است. امّا با انتخابِ قضات به صورتِ مستقیم از طرفِ مردم؛ میتوان گرایشاتِ سیاسیِ انها را کنترل نمود.
قاضی ها میتوانند صلاحیّت و یا عدمِ صلاحیّتِ اخلاقیِ نامزدهایِ انتخاباتی را به صورتِ مستند به مردم ارائه دهند. ولی این امر یک نظرِ روشنگرانه خواهد بود و نقشِ سازمانی و قانونی برایِ حذفِ نامزدها نخواهد داشت.
۵- قوّهٔ مجریّه (دولت)
این نهاد نیز از طریقِ انتخاباتِ مستقیم از طرفِ مردم انتخاب میشوند. اینکه رئیس دولت را «رئیس جمهور» و یا «نخست وزیر» بنامیم؛ فرقی ندارد. رئیس قوّهٔ مجریّه حتّی زمانی که نامزد میشود؛ باید وزرایِ پیشنهادیِ خود را نیز تعیین کرده باشد. زیرا وزیرانِ کابینه نیز از طریقِ آرایِ مستقیمِ مردم انتخاب خواهند شد. لذا بهتر است که برایِ هر وزارتخانه چندین نامزد را معرّفی نماید.

«ادامه دارد»

کژدم


۱۴۰۴ خرداد ۱۲, دوشنبه

چگونه ایرانی میخواهید بسازید؟ (بخش نخست)

این مستراح «سیاسی-اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی» که حکومتِ «تشیّعِ شنیعه» در طولِ ۴۷ سالِ اخیر درست کرده است را چگونه میخواهید تغییر دهید؟

آیا میخواهید از اروپا و آمریکا کُپی برداری کنید؟ یا میخواهید که با ساختنِ شهرِ «نئوم»؛ ایران را به «قُلّه» ببرید؟
آیا «پارتی کراسی» را همان «دموکراسی» می پندارید؟
آیا میپندارید که «جمهوری» و یا «پادشاهی» چارهٔ کار است؟ آیا «جمهوریخواهان» و یا «پادشاهی خواهان» تا کنون برنامه ای ارائه کرده اند که ببینید فرقشان چیست؟ آیا با این «بی برنامه ها» که «برنامه» را به ظهورِ امامِ زمانی جدیدی به نامِ «پس از سرنگونی رژیم» حواله میدهند؛ میخواهید «ایرانی نوین» بسازید؟

آیا میخواهید به دورانِ محمد رضا پهلوی باز گردید؟

مگر امکان دارد که با جمعیّتِ ۱۰۰ میلیونی به دورانِ جمعیّتِ ۳۶ میلیونی بازگشت؟
مگر امکان دارد که با نداشتنِ «آبِ کافی» و تالابهایِ خشکیده و سدّ هایِ ساخته شده توسّط «مافیایِ آب» و دریاچهٔ خشکیدهٔ آذربایجان و زمینهایِ فرسوده به دورانِ محمّد رضا پهلوی بازگشت؟
مگر سوراخها و حفره هایِ بزرگ و گشادِهمان دورانِ محمّد رضا پهلوی نبود که باعث و بانیِ خیانتِ ملّی ۵۷ شد؟
مگر در دورانِ محمّد رضا پهلوی؛ خبری از تلفون های هوشمند و هوشِ مصنوعی وجود داشت؟
مگر در دورانِ محمّد رضا پهلوی؛ «اَبَر اقتصادی» به نامِ «چین» وجود داشت؟
مگر در دورانِ محمّد رضا پهلوی: حتّی تصوّرِ اینکه بسیاری از آنهایی که «دانشمند» نامیده می شدند و اکنون دانشمندانی بسیار دانشمندتر از آنان در حالِ از دست دادنِ شُغلهای خود هستند وجود داشت؟
شاید فکر می کنید که اگر پولهای «نفت»؛ هزینهٔ «اوباشانِ شیعهٔ لبنانی و عراقی و حوثی و ....» نشود؛ میتوان «ایرانی نوین» ساخت؟!

اگر «رضا شاه» توانست سَر و سامانی به ایرانِ فرسوده از حاکمیّتهایِ ننگینِ «صفویان» و «قاجارها» (پان تُرکها یادداشت کنند که این ۲ جریانِ کثیف؛ تُرک بودند و مجموعاً در حدودِ ۳۷۰ سال ایران را به خاک و خون کشیدند و در دریایِ خون و شمشیر و خرافات غرق کردند و رژیمِ کثیفِ شیعی نیز بازگشتِ دوبارهٔ همان بی شرفها است.). 
اکنون با ایرانی نیمه جان و فرسوده توسّط «تشیّع شنیعه» روبرو هستیم. من(کژدم) معتقدم که به راستی میتوان «رضا شاه» را «شاهنشاه» نامید؛ زیرا قدرتِ سیاسی و نظامیِ «شاهانِ محلّی» را در هَم کوبید و «شاهِ شاهان» شد و سَر و سامانی نوین به ایران داد و بیشتر از آنچه که انجام داد؛ نمیتوان از او انتظار داشت. امّا «شاهنشاه» نامیدنِ «محمّد رضا پهلوی» بی محتوا و بی معنی است. زیرا دیگر «شاهانِ محلّی» وجود نداشتند که ایشان «شاهِ شاهان»(شاهنشاه) نامیده شوند. 
لذا اکنون به «مردان» و «زنانی» نیاز داریم که ۱۰ سَر و گردن؛ از «رضا شاه» بالاتر باشند و اگر چنین «مردان و زنانی» ندارید و میخواهید با ضَربِ چوب و چماق و تبلیغاتی که خودتان نیز میدانید که «دروغ پایه» هستند؛ «شازده شومبول» را رنگ کرده و به جایِ «رضا شاه» بفروشید؛ شاید برایِ برخی از احمقهایی که میخواهند به هر قیمتی که شده از وضعیّتِ کنونی رها شوند؛ اندکی جذّاب باشد؛ امّا نَه برایِ همهٔ ایرانیان. با «قُقنوس بازی» و «شکوفایی بازی» نمیتوانید این «موجود» را که از «جو بایدن» نیز بسیار ناتوان تر است؛ به مردمِ ایران بفروشید. اگر هم بخواهید که «بسیجی ها» و «پاسدارها» را به «چماقدارانِ شازده شومبول» تبدیل کنید و از این طریق به قدرت برسید؛ صدایِ تَشتِ رسوایی تان؛ در کُرهٔ مرّیخ نیز شنیده خواهد شد.

آیا میخواهید «حکومتِ جمهوریِ ایران» داشته باشید؟

زمانی که از «جمهوری» به عنوانِ یک ساختارِ سیاسی سخن می گویید؛ باید بدانید که «جمهوری» (Republic) قرار است که حاکمیّتِ «مردمی» باشد و در برابرِ «دیکتاتوریِ فردی و یا حزبی»؛ معنی پیدا می کُند. طرفدارانِ «جمهوری»؛ مردم را بر اساسِ گرایشاتِ گوناگون سیاسی - آرزویی - اجتماعی - صنفی - مَدنی و .... تعریف میکنند و تلاش میکنند که با ساختنِ «احزابِ سیاسی»؛ مردم را از همهٔ گروهها در آن حزب جمع و جذب کنند و وعده میدهند که میتوانند نوعی «موازنهٔ منافع» میانِ اقشارِ گوناگونِ جامعه ایجاد کنند. «پادشاهی خواهان» نیز میگویند که اگر مانندِ اروپایی ها «پادشاه» داشته باشیم و «احزابِ سیاسی» نیز داشته باشیم؛ فرقی در محتوا وجود نخواهیم داشت (آشتیِ پادشاهی و جمهوری). امّا این به شرطی امکان دارد که «پادشاه» فقط یک «چوب کبریت» باشد. در کشورهایی که «پادشاه» فقط یک «چوب کبریت» است؛ این نهاد فقط یک نهادِ «مصرف کنندهٔ بی مصرف» است و هزینه هایِ زیادی بر بودجه تحمیل می کند که در «جمهوری» وجود نخواهند داشت (صرفه جویی). دعوایِ «جمهوری خواهان» و «پادشاهی خواهان» بر سَرِ یک «چوب کبریت» است. امّا به آن شاخ و برگهایِ مصنوعی می چسبانند و لفّاظی هایِ بی پایانی دارند. امّا «پارتی کراسی» (حکومتِ دوره ای احزاب) نقطهٔ مشترک و قدرتمندِ میانِ این ۲ جریان است.

اصلِ «پارتی کراسی»

«پارتی کراسی»؛ واژه ای است که من(کژدم) ساخته ام. زیرا با تجربیّات و مطالعاتی که داشته ام؛ هیچ حزبی را «نمایندهٔ واقعی مردم» نمیدانم. نمایندهٔ واقعی مردم؛ باید توسّط مردم و در یک مسیرِ «شناختِ طبیعی از افرادِ کارآمد» انتخاب شود و اگر آن نماینده در عمل نشان دهد که «ناتوان» است؛ باید از نمایندگی حذف شود (راهکارِ بسیار ساده ای دارد).
امّا در تشکّلهایِ حزبی؛ رهبرانِ حزب؛ اشخاصی غیرِ قابل تغییر و دارایِ مقامی دائم العمر هستند و در بهترین حالت؛ اگر گروهی  در درونِ حزب (فراکسیون) مخالفِ رهبر و یا رهبرانِ حاکم باشند؛ فقط میتوانند «انشعاب» کنند. با این رَوند؛ نه تنها «رهبرانِ دائمی» و یا ساختارِ حزبی دچارِ دگرگونی نمی شود؛ بلکه یک «حزبِ جدید» با «رهبرانِ دائم العمرِ جدید» نیز به جمعِ احزاب اضافه می گردد. اگر سریالِ تلویزیونیِ «ایتالیا ایتالیا»؛ اثرِ زنده یاد «نوذر آذری» را تماشا کرده باشید؛ جملهٔ معروفی دارد: «من نمایندهٔ دائمی و علی البدل و غیرِ قابل تعویضِ قاطبهٔ مردم هستم». این «آقایانِ قاطبه» ها؛ نه به خاطرِ خدماتِ درخشان به مردم؛ بلکه به خاطرِ «خدمات به حزب» و «حامیانِ مالیِ احزاب» و «مغزشویی هواداران» است که «غیرقابل تغییر و دائم العُمر» می شوند.
«آنگله مَرکل» تا زمانی که «گَندکاریهایش» با پوتین در نتیجهٔ حملهٔ روسها به «یوکرئین»؛ به رویِ پرده اُفتاد؛ همچنان «رهبرِ دائمی» بود و «گاوهایِ آلمانی» نیز به او رأی میدادند. در آمریکا و انگلستان و اُطریش و فرانسه نیز ماجرا به همین شکل است.
در کشورهایِ «اسلامی» و «رژیمِ تشیّع شنیعه» نیز با افزودنِ «مقدّساتِ قلّابی»؛ ماجرای تولیدِ «رهبرانِ دائم العمر» به همان شکل است. در کشورهایِ «کمونیستی» نیز که «تک حزبی» هستند؛ بازهم ماجرا همین است.
در همهٔ کشورهایی که با سیستمِ «پارتی کراسی» اداره می شوند؛ چیزی به نامِ «استقلالِ قوّهٔ قضائیّه» یک «دروغِ افسانه ای» است و تقریباً همهٔ قاضی ها و وکیلها و دادستانها ؛ همگی طرفداران و اعضایِ احزاب هستند.
قوّهٔ مجریّه و مجالس قانون گذاری نیز «حزبی» هستند و بنا بر منافعِ حزبی رفتار میکنند. برایِ احزاب؛ «آبرویِ حزب» و پیروزی در انتخاباف؛ بسیار بیشتر از «منافعِ طبیعی مردم» ارزش دارند.
به همین «حزب دموکرات کردستان» و «کومه له» نگاه کنید. از سالِ ۱۳۵۸ بخشهایِ وسیعی از کردستان را در اختیار داشتند. وعده هایِ بسیاری داده بودند که همهٔ شان به «ظهورِ مهدی موعود» محوّل شد. امّا هر دو حزب به وعده ای که نداده بودند؛ به شدّت عمل کردند. از سالِ ۱۳۶۳ جنگی را با یکدیگر آغاز نمودند که در «سطح رهبری» برایش تصمیم گرفته شده بود. همان رهبرانی که اگر به مرگِ طبیعی نَمُرده باشند؛ بر همان «اَریکه» نشسته اند. این رهبرانِ «خودخوانده»؛ تصمیم گرفتند تا آنچه را که «پیشمرگانِ کُردستان» می نامیدند؛ به کُشتارِ یکدیگر بکشانند و کِشاندند. در واقع ما هرگز «پیشمرگانِ کُردستان» نداشته ایم؛ بلکه «میلیشیاهایِ حزبی» داشته ایم که «رهبرانِ احزاب» برایِ فریبِ مردم و کشاندنِ آنها به طرفِ حزبِ خود؛ آنها را «پیشمرگانِ کُردستان» می نامیدند. پس از اینکه کشتارها تمام شد؛ «انشعابها» آغاز گردید. امّا هیچ تغییرِ ساختاری مشاهده نشد. فقط «رهبرانِ جدیدی» که در حزبِ قبلی نیز از «بلند پایگان» بودند؛ بر تخت نشستند.
در آمریکا نیز به همین شیوه است. «لجن پراکنی»؛ «پرونده سازی»؛ «عَلم کردنِ مسائل نژادی»؛ براه انداختنِ «جنگهایِ خیابانی» و ۱۰ ها کثافتکاریِ دیگر؛ فقط برایِ رساندنِ یک «حزب» به «قدرت» است. اساساً بخشِ مهمّی از فعّالیتهایِ حزبی در چنین زمینه هایی است. لذا اگر «پارتی کراسی» را همان «دموکراسی» میدانید؛ همهٔ این «کثافتکاریها» را باید «نوش جان» کرده و هرگز نگویید که «منظورِ ما این نبود». زیرا منظورتان هرچه که باشد؛ اگر به «حزب سازی» بینجامد؛ در واقع آنچه که به وقوع نخواهد پیوست؛ «منظورهایِ شما» است و آنچه که بوقوع خواهد پیوست؛ «جنگهایِ رهبرانِ حزبی» برایِ «حفظ و به قدرت رسانیدنِ احزاب؛ به هر قیمتی»خواهد بود. 

(ادامه دارد)

کژدم