۱۴۰۴ شهریور ۲, یکشنبه

آشپزی به شیوهٔ «اپوزیسیونچیها»

 «اپوزیسیونچیها»؛ یک «گونی» پُر از سبزیجات و حبوبات و برنج و سیب زمینی و .... دارند که نامش را گذاشته اند «مردمِ ایران».این « گونی» همچنان رویِ دستشان مانده است. زیرا حتّی شناختی از «مُحتویّاتِ گونی» ندارند. چند تا «رِسِپی» برای پُختنِ آش را از اینوَر و آنوَر یاد گرفته اند و بدونِ اینکه با این «رِسِپی ها» آشی پُخته باشند؛ این «رِسِپی»ها را به اشتراک میگذارند و بر رویِ آنها بحثهایی از نوعِ «بَحرِ طویل» راه انداخته و کارشان در همین مسیرِ «بَحرِ طویلی» سالها است که ادامه دارد و فکر میکنم تا زمانِ «ظهور مَهدی و مسیح» ادامه خواهد داشت.
آیا تا کنون کسی را دیده اید که موضوعی با عنوانِ «آسیب شناسیِ جُنبشِ ملّی مَهسا» را به میان بکشد؟ یا اینکه هر کسی میخواهد آنرا به نامِ خود کُنَد؟ یا حتّی این «جُبِشِ ملّی» را «انقلاب» بنامد؛ تا خودش را «بالا بِکِشد»(سیاسَتِ لاشخوری) و «مادَرِ جبشِ ملّی مهسا» (بانو مسیحِ علی نژاد) را انکار کرده (انکارِ مسیح و ساختنِ کلیسا به نامِ مسیح) و با دادنِ القابِ پُر طمطراق به «جُنبش ملّی مهسا» خود را «قهرمان» بنامد. مانندِ دادنِ مِدال از طرفِ «امام حسین اوباما» به یک نابغه. «امام حسین اوباما» در واقع میخواست با دادنِ آن «مِدالِ قلّابی»؛ «مدالِ واقعیِ»( آن نابغه) را به گردنِ خودش بیندازد.




کسی که حتّی فرقِ «نخود» و «لوبیا» و «گشنیز» و «جعفری» و «برنج» و «شکر» و «نمک» را نداند و «اُلگویِ رفتاری» این محتویات را نشناسد؛ چگونه میخواهد آش بپزد؟
این موجودات (فَلّهٔ اپوزیسیونچی ها)؛ تنها زمانی به داد و قال و شُعار می افتند که ببینند در جایی «دیگی در حالِ غُل غُل کردن است».
آن زمان همگی مانندِ «خدیجه خانم» چادُرهایشان را به دورِ کَمر بسته و «ناپلئون بناپارت» میشوند و تا دُورِ بعدی؛ به لاتایلات گویی می افتند.

پُرسشها:

۱- چرا «جنبش ملّی مهسا» به «مقاومتِ ملّیِ زنانِ ایرانی» تنزّل کرد؟
۲- رهبرانِ میدانیِ این جُنبِش چه اشتباهاتی کردند؟
۳- چرا «گسترهٔ جُنبش» با اینکه در سطحِ ملّی اتّفاق افتاد؛ بسیار محدود ماند؟

آیا حاضرید به این پُرسشها پاسخ دهید؟

این گوی و این مِیدان

کژدم

۱۸ نظر:


  1. ۱- چرا «جنبش ملّی مهسا» به «مقاومتِ ملّیِ زنانِ ایرانی» تنزّل کرد؟

    رژیم با کمک نفوذی های خود و همچنین حماقت «اپوزوسیونچی های احمق مادرزاد» از یک طرف، و نبود رهبری استخوان دار بین مخالفان رژیم از طرف دیگر، توانست یک گفتمان دوآلیسمی از حجاب در فضای سیاسی جنبش بوجود بیاورد و این جنبش را به جنبش حجاب تقلیل دهد. به این صورت که:

    1- فمنیستی کردن جنبش

    نفوذ چپ ها و فمنیست ها در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و فمنیستی کردن جنبش. همچنین حضور آنها و هنجنس گراها در کارناوالهای خارج از کشور و استفاده رژیم از حضور آنها برای زدن گفتمان انقلابی جنبش ( جنبش جنده ها).

    2 - حمله سلطنت طلبا به خواسته های ابتدایی جنبش مثل مسخره کردن شعارهایی مثل « ژن، ژیان، ئازادی - زن، زندگی، آزادی » و تبلیغ این گفتمان که : "اینها دنبال آزادی حجاب هستند و اگر دنبال سرنگونی بودند باید می گفتند جاوید شاه... " که توسط سایبری های سطلنت طلبا انجام می‌شد.

    در مجموع در نبود اپوزیسون واقعی، رژیم توانست با ترکیبی از حماقت و خیانت از طرف اپوزیسیونچی های قلابی، این جنبش را به خواست حجاب تقلیل دهد. درست است که اپوزیسیونچی ها قدرت میدانی ندارن، اما با توجهبه تریبونی که به آنها داده شده است و همچنین سایبری های رژیم، می‌توانند صدای ایرانیان را خفه کرده و عوام «ساکنین ایران» را فریب دهند.



    ۲- رهبرانِ میدانیِ این جُنبِش چه اشتباهاتی کردند؟

    1- فرسایشی کردن جنبش به ضرر خود

    تنها چسبیدن به تاکتیک «تظهارت ایضایی» و ولگردی در خیابان و حضور در میدان در حد شعار دادن. که انجام این کار سبب دستگیری و کشته شدن و همچنین ایجاد حس ناامیدی در مردم شد.

    2- فرسایشی نکردن جنبش برای نیروهای رژیم

    در روزهای ابتدایی جنبش، شخصا شاهد خستگی و کم‌خوابی نیروهای سرکوب رژیم بودم. خلاصه بگم، با برپایی «جنبش اشباح» می‌توان نیروهای رژیم را به میدان کشانده و آن ها خسته و فرسوده کرد.
    «جنبش اشباح» در نوشتارهای گوناگون این وبلاگ گفته شده و نیازی به توضیح نیست.



    ۳- چرا «گسترهٔ جُنبش» با اینکه در سطحِ ملّی اتّفاق افتاد؛ بسیار محدود ماند؟

    1- به علت فرسایشی شدن جنبش که نتیجه آن شکست های پی در پی و ناامیدی مردم بود.

    2- نبود یک جریان سیاسی استخواندار

    3- خاله زنک بازی های اپوزیسیون قلابی و سرکار گذاشتن مردم ( برای نمونه داستان وکالت بازی یا منشور همبستگی و...).

    4- تلفات کم نیروهای دشمن در مقابل مردم



    این مشکلات دست کم از دی ماه سال 96 تا به امروز وجود دارند.


    اشکان

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مواردی که اشاره کردید کاملاً درست هستند. برای گذشتن از خان اول « سرنگونی رژیم» به معجزه نیاز داریم ( طرح انسداد شما).
      در دوران «جنبش مهسا»، تسخیر یک پادگان توسط مردم را به عنوان یک نقطه عطف و عاملی که می‌تواند ورق مبارزات «در آن زمان» را برگرداند، اشاره می کردید.
      من از «طرح انسداد» شما اطلاعی ندارم، اما پرسشی که دارم این است :

      "آیا با اجرای «طرح انسداد» در یکی از شهرهای بزرگ ایران، می‌توان به نتیجه رسید؟"


      اشکان

      حذف
    2. «طرح انسداد» یک معجزه نیست. بلکه طرحِ حمله به یک «Void» است. «طرحِ انسداد» نوعی از «Armageddon» است.
      مانندِ هُل دادنِ توریستهایی که برایِ «تماشایِ آبشارِ نیاگارا» آمده اند؛ به «پرتگاهِ آبشارِ نیاگارا» است؛ تا از «تماشا» دست بردارند و مجبور به «شنا کردن در توفانِ آب» شوند.
      من گفتم که «جنبِشِ ملّی مهسا» بسیار فراتر از مسئلهٔ مبارزه با «حجابِ اجباری» بود و اشارهٔ درستِ شما به ماجرایِ حمله به یکی از پادگانها؛ نشان میدهد که آن «۷۰۰ هزار قهرمانانِ ایران»(ایرانیان) چه در سر داشتند؟
      امّا «تماشاگرانِ»؛ هیچ کمکی به «ایرانیان» نکردند. این موجودات همچنان «تماشاگر» خواهند ماند و ایران هر روزه آرام آرام به سویِ نابودیِ کامل خواهد رفت؛ مگر آنکه این «تماشاگران»؛ به «آبشارِ نیاگارا»؛ «هُل داده شوند»؛ تا برایِ ادامهٔ بقاء مجبور شوند که شنا کنند و به «شناگران» بپیوندند.
      «طرحِ انسداد»؛ سراسرِ ایران را به حرکت دَر خواهد آورد و منحصر به اُستانِ خاصّی نیست.
      این طرح بر اساسِ «اُلگویِ رفتاریِ ساکنینِ ایران»؛ طرّاحی شده است.

      حذف
    3. «طرحِ انسداد»؛ تمامی فضایِ گفتگوهایِ «ظاهراً سیاسی» که از «ژاژ خایی فلسفی» فراتر نرفته است را تغییر خواهد داد.
      «طرحِ انسداد» در واقع به همهٔ «مردمِ ایران» و «ساکنینِ ایران»؛ در تمامیِ سرزمینِ ایران؛ نشان خواهد داد که اگر «چو عضوی به درد آورد روزگار» ..... «دگر عضوها نخواهند توانست که بگویند: به تُخمَم».
      این طرح از «کولبَرِ کُردستان؛ تا گلّه دارانِ لُرستان؛ تا کولبرانِ بلوچستان و همه و همه» را به آبشار هُل خواهد داد.
      همه باید شنا کنند. (شنایِ اجباری)... چیزی مانندِ «شرافتِ اجباری».

      حذف
    4. «طرحِ انسداد»؛ «اوباش - مزدورانِ رژیمِ شیعی» در سراسرِ دُنیا را نیز به شدّت «نا اُمید» خواهد کرد و اکثریّتِ ۹۰ درصدی آنها را به طورِ کامل «مسدود» خواهد کرد و بقیّه نیز به «شیعیانِ آنوسی» تبدیل خواهند شد و به نمایشِ «طفلانِ مُسلم» روی خواهند آورد. زیرا همهٔ «پُشت و پناهشان» ؛ به یکباره فرو خواهد ریخت.

      حذف
  2. شکست جنبش مهسا. ۱. عدم وجود رهبری و سازماندهی. ۲. بی تجربه گی . افراد در تظاهرات خیابانی و جنگ و گریز. ۳. عدم توان گرفتن کشته از دشمن توسط تظاهر کننده گان. ۴. ورود فیل شاه و‌نا امید شدن از اپوزسیون بعد از نشست جرج تاون ۵. یادگیری و کسب تجربه حکومت در سرکوب تظاهرات بصورت شهر به شهر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. زمانی که از «رهبری» سخن میگوییم؛ منظور این است که یک «فرد» و یا «جریانِ فکری» از طرفِ «مردم» پذیرفته شود.
      زمانی که مردم فکر کنند که «هر سگي که بیاید؛ بهتر از رژیمِ شیعی است»؛ به این معنی است که «به ما مربوط نیست».
      زمانی که به «تو مربوط نیست»؛ حتّی «سگ» هم حاضر نمی شود بیایَد.
      من فکر نمیکنم که نشستِ جورج تاون؛ اثری در «امید بخشی» و یا «نا اُمیدی» داشته است. در آن زمان نیز گفتم که این چاقو نیز یک «چاقویِ بی دسته» است و از بانو «مسیحِ علی نژاد» به طورِ مکرّر خواستم که با «شازده فیل خان»؛ نشست و برخاست نکند.

      حذف
  3. اقتصاد کشور به لبه مرز فروپاشی میرسه.تحت فعالسازی مکانیسم ماشه قیام های مردمی شروع میشه و مورد حمایت کشورها قرار میگیره.اسرائیل به پاکسازی خودش ادامه میده.در نهایت کشور دچار فروپاشی میشه که توسط سازمان ملل و رفراندوم سعی در کنترلش میکنن.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به نظرم؛ این کامنتِ شما پاسخی به تقاضایِ من(کژدم) از شما در بخشِ نظراتِ نوشتارِ پیشین؛ مبنی بر اینکه «فروپاشیِ کنترل شده دیگر چه صیغه ای است؟» می باشد.
      اگر حدسَم درست باشد؛ شما «فوتوکُپیِ نظرِ کژدم» را دوباره به خوردِ کژدم می دهید.
      البتّه من با این «فوتوکُپی» مخالف نیستم. اَمّا این نظریّه بر ایجادِ «منطقهٔ سبز» و اینکه «شازده فیل خان» بپَذیرد که در این منطقه به صورتِ فیزیکی حضور داشته باشد؛ و همچنین بر حضورِ فیزیکیِ نیروهایِ «یونیفیل» و «نیروهایِ غَربی» (اعمّ از آمریکا و اروپا) استوار است.
      امّا لازمهٔ همهٔ این «حضورها» .....
      بیشتر از این توضیح نمی دَهم و میخواهم که «شما» دُنبالهٔ این نظریّه را از نظرِ «مِیدانی» ترسیم کنید.

      سپاس

      حذف
    2. هنوز هم ایمان دارم که تنها راهِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی و نقطهٔ پایان گذاشتن بر مسئلهٔ «نیابتی هایِ رژیم»؛ فقط و فقط «طرحِ انسداد» است.
      اگر فکر می کنید که مسئلهٔ «نبودِ آب و برق» میتواند به «خیزش» منجر شود؛ «طرحِ انسداد» میتواند در کمتر از یک ماه همه را به خیابان بکشاند.
      اگر فکر میکنید که با «تحریمهاي مکانیسمِ ماشه»؛ رژیم را در میان مُدّت به «پیسی» بیندازید؛ اجرایی شدنِ «طرحِ انسداد» در طولِ کمتر از ۲ هفته؛ میتواند رژیم را به فلاکتِ کامل دچار کُند.

      حذف
    3. لطفا با موساد تماس بگیر لطفا هزینه اش به خاطر کشورت بده و این اطلاعات بهشون برسون مطمن باش نه بهت نمیگن

      حذف
    4. پیش تَر یکبار به نظری مشابهِ نظر شما پاسخ داده ام.
      من دوست ندارم بر «دَرِ بسته» بکوبم. آنها اگر لازم بدانند؛ حتماً تماس می گیرند.

      حذف
  4. جنابِ کژدم
    به عقیده‌ی من این "خنثی بودن" و "انفعال" در مردمِ ایران ریشه در "عدمِ اعتماد به یکدیگر" دارد و "عدمِ اعتمادِ به یکدیگر" ریشه در "فساد و دروغِ نهادینه شده" و "فساد و دروغِ نهادینه شده در میانِ مردم و نه حاکمیت" ریشه در "فقر و مشکلاتِ اقتصادی" دارد. حال شما این درختی‌ که میوه‌ی "انفعال" رو داده در کنارِ "عدمِ اعتماد به نفس و عزتِ نفس" که نتیجه‌ی سده‌ها "سرکوب و تحقیر" از صفویان تا جمهوریِ اسلامی بوده و همچنین نبودِ "وحدتِ کلمه در میانِ اپوزوسیون"، قرار دهید که ترسِ از "بلاتکلیفی" رو در میانِ مردمِ ایران می‌اندازد. تجزیه و تحلیلِ روابطِ حاکم بر این پارامترها‌ میتوانند برای‌ طرحِ یک "روایتِ برانداز" به یک رهبرِ فرضی کمک‌ کنند. لذا بسیار مشتاق هستم که "طرحِ انسداد" رو مطرح کنید تا با کمکِ یکدیگر به صیقل و جلا دادنِ آن بپردازیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. «طرحِ انسداد»؛ به دردِ من و شما نمی خورَد. اگر تمامی «اپوزیسیونچیها»نیز با یکدیگر متّحد شوند؛ به دردِ آنها نیز نمی خورد. این «اپوزیسیونچی ها» حتّی اگر متّحد شوند؛ نمیتوانند «بَندِ تُنبانشان» را نیز سِفت نگه دارند.
      این یک «طرحِ عملیّاتی» است که به قدرتی بسیار بالا برایِ اجرایی شدن نیاز دارد.
      این مسئله را در وبلاگ مطرح کردم تا اگر «مشتری» دارد؛ دَرِ گفتگو باز است. اگر کسی مُشتری نیست نیز..... «به دَرَک».

      حذف
    2. در رابطه با «ریشه یابی علّت هایِ فساد» نیز حوصلهٔ بحثهایِ «کلاب هاوسی» و مزخرف بافیهایِ روان شناسانه را ندارم.

      حذف
  5. https://x.com/sashtyani/status/1960617118560321916?s=46

    آیا نباید یکی از آرمان های انقلاب عقیم کردن شیعیان باشه؟

    پاسخحذف
  6. متاًسفانه میخواستم پاسخ به نظراتِ «اشکان» را از نظرِ اِملایی اصلاح کنم؛ امّا نتوانستم و به جایِ آرایشِ اَبرو؛ چشم را کور کردم. لذا این اصلاحیّه را در اینجا منتشر میکنم. (پوزش).

    «جنبش ملّی مهسا»؛ اساساً رنگِ «فِمینیستی» نداشت. مبارزه برایِ «حقوقِ طبیعیِ زنان» را نمیتوان «فمینیسم» دانست.
    «فمینیسم»؛ یک «جنبشِ انتقامی - فاشیستی» بر علیه «مردان» است و بر بُنیادِ برتریِ «ماده ها» بر «نَرها» پِی ریزی شده است. تحمیلِ «حجاب» نیز یک حرکتِ فاشیستی است و «بَر نتابیدنِ حجابِ اجباری» از طرفِ بانوانِ ایران فقط «کَفِ خواسته هایِ زنان» است. زیرا زنان حقوقِ پایمال شدهٔ بسیاری دارند.
    امّا «جنبش ملّی مهسا»: مسائلی بسیار فراتر از «حجابِ اجباری» را به میان کشید که در شعارهایِ «تابو شکنانه» شاهد آن بودیم.
    شعارهایی مانندِ «توپ تانک نفربَر ... همه تو کونِ رهبر»؛ «خامنه ای خمینیِ دیگره؛ این یکی از آن یکی کُس کِش تره» تنها چیزی که نیستند؛ «فمینیسم» است.
    «سلطنت طلبان» در آن زمان هیچ رَقمی نبودند که بتوانند جُنبش را به شکست بکشانند و مانندِ همیشه برایِ اینکه بگویند «ما هَم هستیم» و چون «زن؛زندگی؛ آزادی»؛ «مینی ژوپِ زمانه» شده است خودمان را «مدافع» آن میدانیم.
    «سلطنت طلبان» اساساً به دنبالِ این هستند که چه چیزی «مینی ژوپ» شده است تا «مجیز گویِ آن» شوند و در عمل هیچ کاری نکنند و از این «هیچ کاری نَکردن ها» برایِ خود «سابقهٔ تاریخِ مبارزاتیِ مَجّانی» بتراشند. تلاشِ اصلیِ «سلطنت طلبان» برای پایین کشیدنِ بانو «مسیح علی نژاد» بود و همچنان هست و تلاش می کنند تا هر کسی که «سلطنت طلب» نباشد را از میدان خارج کنند و تنها هنرشان؛ همان «هنَرِ تشیّع شنیعه» است؛ یعنی «لجن پراکنی و تُهمت زدن و تکفیر» و منظورشان از «رفراندوم» نیز چیزی شبیهِ «بنی صدر ... صد در صد» است.
    نبودِ یک جریانِ سیاسیِ استخواندار؛ معلولِ ۳ عامل است:
    ۱- عدمِ وجودِ اندیشهٔ سیاسیِ کارآمد و ایجابی.
    ۲- خُنثی بودنِ ساکنینِ ایران.
    این ۲ علّت؛ معلولی را پدید می آورند که من آنرا «پوسیدنِ بَذرهای سُخن» می نامم.
    «خُنثی بودنِ ساکنینِ ایران»؛ پدیده ای دیرینه است.
    به عنوانِ مثال در سالِ ۸۸ ندیدیم که مردم بریزند و راهپیماییها را به هم بریزند و تظاهرات کنندگان را سرکوب کنند. امّا در آن شرکت نکردند.
    در «جنبشِ بنزین» نیز؛ بسیاری از مردم؛ خنثی بودند.
    زمانی که مسئلهٔ خشک شدنِ دریاچهٔ آذربایجان تبدیل به یک گفتمانِ برجسته شده بود. مردم خُنثی بودند.
    در «جنبشِ ملّی مهسا» نیز تا کنون گفته می شود که حدّ اکثر ۷۰۰ هزار نفر در آن شرکتِ مؤثر داشتند. بقیّه فقط «خُنثی» بودند.
    «خُنثی بودن» یک «الگویِ رفتاری» است و اگر تغییر نکند؛ در صورتِ «فروپاشی رژیمِ شیعی»؛ هر «مادر قحبه ای» که تعدادی «چماقدارِ تکفیری» داشته باشد؛ میتواند قدرتِ سیاسی را بدست گیرد.
    زیرا برایِ «موجوداتِ خُنثی» فرقی حیاتی ندارد و آنها میتوانند خودشان را مانندِ «آب» در هر قالبی بچپانند و شکلِ آنرا بگیرند.
    مگر آنکه «قالب» بسیار داغ باشد و «خطرِ موجودیّتی» آنها را تهدید کند و ببینند که بُخار می شوند. تنها در چنین صورتی است که «موجوداتِ خُنثی» مجبور می گردند که «فعّال» شوند.

    پاسخحذف
  7. (بالاخره؛ پایین خره.... میخواهند «مکانیسمِ ماشه» را بِکِشند؟؟؟!!!)
    منتشر شد

    پاسخحذف