۱۴۰۴ مهر ۱, سه‌شنبه

نقدی بر «دفترچهٔ دوران گُذار» (مرحلهٔ اضطرار) بخش دوّم

 در این بخش؛ تناقض گویی هایِ آشکار و در نظر گرفتنِ «سود و زیانِ سامانهٔ گذار»(تشخیصِ مصلحتِ نظام) را به روشنی می بینید. «دفترچه نویس» در اینجا در تلاش است که با موضوعِ «قوانینِ گذشته» به «بند بازی» بپردازد. در حالی که این «دفترچه نویسان» باید از همین اکنون «قوانینِ موقّتِ دورانِ گذار» را بنویسند و از آن دفاع کنند. نَه اینکه از رویِ «تنبلیِ ذهنی» و یا «وعده هایِ سَرِ خرمن» به فکرِ شیره مالیدن به سرِ مردم باشند و به «مزخرف بافیهایِ پُر اِبهام» روی آورند.


همانگونه که در تصویرِ بالا می بینید؛ در آغاز گفته می شود که با سرنگونیِ رژیم قوانینِ رژیمِ سرنگون شده با انحلالِ قانونِ اساسی؛ به طورِ خودکار بی اعتبار نمی شوند؛ مگر آنکه ریشهٔ ایدئولوژیک داشته باشند. امّا اینکه چه کسی تصمیم میگیرد که کدامین قانین «ایدئو لوژیک» هستند و یا نیستند؟؟ مشخّص نیست. امّا در پایینِ صفحه؛ میتوانید ببینید که چه عاملی حرفِ اوّل را می زند؟ و آن عاملِ اصلی
حفظِ موجودیّتِ «سامانهٔ گذار» (تشخیصِ مصلحتِ نظام) است. همان اصلی که در همهٔ «احزابِ سیاسی» نیز حرفِ اوّل را می زند و درست به همین دلیل است که نمیتوان به «شعارها» و «وعده» هایِ احزاب اعتماد نمود. در واقع آنچه که باید موردِ بررَسی قرار گیرد؛ این است که آیا یک مادّهٔ قانونی میتواند طوری طرّاحی شود که «توازنِ منافعِ اجتماعی» را تضمین کُند؟ یا فقط برایِ تأمینِ منافعِ گروهِ ویژه ای است؟

این دفترچه تا پایانِ صفحهٔ ۱۸؛ دچارِ «تکرار گویی» است و سپ «دفترچه نویسِ تیزهوش» فراموش می کند که قرار است برایِ «دورانِ اضطرار» پیراهن بدوزند و ناگهان به صحرایِ کربلا می زند و بحثهای موردِ نیاز برایِ تدوین قوانینِ «پس از دورانِ گذار» را مطرح می سازد که فقط با این درد میخورد که «تیزهوش خان» (سعید«میرزاقاسمی»نژاد) بگوید که: «ما خیلی می فهمیم»؟؟!!


به این جدول نگاهی بیندازید؛ آیا اشاره به قوانینِ دورانِ «ثبات»است و یا دورانِ اضطرار؟
من با این «سرفصل هایِ قانونی» مُخالفتِ حرفه ای ندارم؛ زیرا فقط «سَر فصل» هستند. امّا هیچ ربطی ویژه به «دورانِ اضطرار» ندارند.
به عنوانِ مثال؛ آیا این «سامانهٔ گذار»؛ توانایی اجرایِ « قیمت واحدِ ارز» بر اساسِ «بازارِ آزاد» و «تعدیلِ قیمتِ سوخت» بر این اساس را دارد؟ اگر ندارد؛ این سرفصل به چه دلیلی در این جدول گنجانیده شده است؟

در صفحهٔ ۲۵ نیز همین مُشکل ادامه دارد:


یعنی اینکه «دورانِ اضطرار» و «ثبات» به صورتِ «مخلوط» فروخته می شود.

در مجموع؛ باید بگویم که نویسندگانِ دفترچه؛ هیچ دَرکِ روشنی از «دورانِ اضطرار» ندارند.

کژدم

۳۱ نظر:

  1. کژدم گفتم این نوابغ. تنها به کدی پیست کردن و اندکی ایده گرفتن از روده درازی تحلول گران. پیشین. مثل امیر طاهری و کارشناسان ایران اینترنشنال. خواسته اند که نبوغ خود و شازده را اثبات کنند. اما دوران گذار دوران قانون نیست دوران زور آزمایی. دوران وجین کردن دوران انتقام است. مگر. تنها راه حل. ایجاد یک هیات اجرایی موقت برای اداره زندگی روزمره و رفع نیازهای اساسی برای مدت مشخص و محدود. . تشکیل یک مجمع قانون گذاری. با در نظر گرفتن معیارهای حقوق شهروندی و انسانی و نه حزبی. و همچنین مدیران موقت حق ادامه مدیریت بعد از زمان انتقال را ندارند و قانون گذشته باید بحز قسمت‌هایی که منطبق با مدنیت است. حذف گردند از جمله مالکیت‌های بی حساب و کتاب. وقف و . و اسلام از قانون خذف گردد . و قانون ایران جایگزین گردد ‌

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. دورانِ گذار نیز «دورانِ قانون» است. امّا «قانونهایی از نوعی دیگر». این قوانین همین اکنون باید آماده شده باشند و به مردم معرّفی شوند. امّا «شازده فیل خان» به کمکِ «تیزهوش خان» در این دفترچهٔ کذایی در حالِ فروشِ «اِبهام» هستند.
      من واقعاً تعجّب میکنم که چرا «اسرائیل» از این موجودات پُشتیبانی می کُند؟ حدّ اقل در عرصهٔ مِیدانی دیدند که این موجودات به اسرائیل «دروغ» (با نخستین حمله؛ مردم به خیابانها خواهند ریخت و جاوید شاه خواهند گفت) فروخته اند.

      حذف
  2. شاهزاده هیچ کاریزمایی نداره

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایشان ذاتاً یک شخصیّتِ سیاسی نیست و به زور به این ورطه «هُلَش» داده اند و اگر زمانی میتوانستند برایِ «حسین ابنِ علی» در طولِ تاریخِ ۱۲۰۰ ساله؛ «کاریزمایِ دروغین» بسازند که با «هیپنوتیزمِ کودکان» در حالِ ادامه است؛ در زمانِ خودَش شخصیّتی کاریزماتیک نبوده است. می بینید که «حسن عسکری» که هیچ فرزندی نداشت؛ برایِ «فرزندِ نداشته اَش»؛ «کاریزما» ساخته اند و به «ناجیِ بشریّت» تبدیلَش کرده اند.
      امّا در دنیایِ کنونی بسیار سخت است که کسی را که اساساً «اَهلِ کار» نیست را به «شاهنشاه» تبدیل کرد. در حالی که زمانی که میخواهد مطلبی را بدونِ آنکه از رویِ یک «نوشته» بخواند؛ هزار تا «سوتی» می دهد. رفتارهایِ معمولی اَش نیز به «شاه شدن» نمی خورد. حتّی در میانِ «سلطنت طلبان» نیز آشِ دهَن سوزی نیست.
      «چه گوارا» دارایِ کاریزما بود. امّا فیدل کاسترو هیچ جذّابیّتی نداشت.
      کاریزمایِ «خمینی» را با «دروغ پردازیها» و برایِ «خائنانِ احمق» آفریدند وگرنه وقتی دهان می گشود؛ مانندِ یک دهاتیِ عقبماندهٔ احمق حرف می زد.
      امّا اکنون نمی توان «ماست» را به جایِ «تَبَر» فروخت.

      حذف
  3. انتظار نداشتم؛ امّا اتّفاق اُفتاد:
    آقایِ «مراد ویسی» امروز به «جَفَنگ گویی» روی آورد. ایشان در آخرین برنامهٔ زندهٔ خود در حالی که از شیوهٔ «عنان داشت؛ سنان داشت؛ خنجر داشت؛.......» خود دفاع کرد و گفت که به همین شیوه ادامه خواهد داد تا مردم بفهمند که یکی «عنان داشت؛ نیزه داشت؛ ......» و دیگری «عنان نداشت؛ خنجر نداشت؛ .....».
    امّا کار را به اینجا ختم نکرد؛ بلکه «قانونی اجرایی» برایِ «شرایط اضطراریِ کنونی» را به «تصویب و توشیح و ابلاغ» رسانید و گفت:
    (همگی خفه شوید و انتقاد نکنید؛ حرفهایِ «دُژمن شادکُن» نزنید و کاری نکنید که «دُژمن» شاد شود) احتمالاً با اینگونه سخنها آشنایی کامل دارید و میدانید که بنیانگذارِ و «تکرار گویِ» اینگونه سُخنها کیست؟
    رویِ سخنِ ایشان ظاهراً «جمهوری خواهان» و «سلطنت طلبان» است. دو گروهی که «مردم ایران» و «ساکنانِ ایران» آنها را به «تُخمشان» نیز حساب نمی کنند. زیرا این دو گروه از «اپوزیسیونچیها» همانقدر «خایه» دارند که «خالهٔ آقایِ وِیسی» دارد.
    ایشان در ادامه؛ ۲ گزینهٔ مُشعشع به «اپوزیسیونچیها» پیشنهاد می کُند:
    ۱- یا با یکدیگر همکاری کنید.
    ۲- یا حدّ اقل همسویی کنید.
    آقایِ ویسی عامِدانه از قَلم می اندازد که هیچ یک از این جریانها مانعِ «سرنگونیِ رژیمِ شیعی توسّطِ جریانِ رقیب» نیستند و نمیتوانند باشند.
    و اگر رژیمِ شیعی همچنان حاکمیّت دارد؛ به خاطرِ اختلافات در میانِ این جریانها نیست. بلکه به خاطرِ ناتوانیِ هر ۲ جریان و یاوه سرایی هایِ مِیدانی این ۲ جریان است که با آنچه که در مِیدان جریان دارد؛ رابطه ای مثبت و «امید بخش» (چشانیدنِ لذّتِ دستاوردها به مبارزان) برقرار نمی کنند. مُرغِ هر ۲ جریان یک پا دارد و آن نیز «وِلگردی در خیابان» است.
    آقای مراد ویسی نمیخواهد بفهمد که عدمِ استقبالِ «مردم ایران» و «ساکنینِ ایران» از این جریانها به خاطر؛ سخنان و عملکردهایِ «اختهٔ آنها» است. نه به این خاطر که بر سرِ «تکّه استخوانی خیالی» با یکدیگر می جنگند.
    امّا آقای «مراد ویسی» ناخواسته «بند» را آب می دهد. ایشان میگوید که ما (یعنی ایشان و شُرَکایِ اصلاح طلب و سلطنت طلب و جمهوریخواه) در پِیِ «اصلاحات» هستند و همان شعارِ «دیّوس اکبر گنجی و قرمساق سازگارا و پوفیوز مخملباف» را تکرا می کند که می گفتند:
    «اگر با خشونت انقلاب کنیم؛ با خشونت نیز ادامه خواهیم داد.»
    آقایِ مراد ویسی نمیخواهد بفهمد که «خشونت» برایِ پیروزیِ انقلاب؛ باید به عنوانِ «قانونِ دورانِ اضطرار» پذیرفته شود.
    نمی توان مردم را به «ماست» تبدیل کرد و به جنگِ «شمشیر» فرستاد.
    مردم نیز احمق نیستند و به «خون آشام» تبدیل نخواهند شد زیرا میدانند که در «دورانِ اضطرار» باید «مالاریا را ریشه کَن نمود».
    پس از ریشه کَنی مالاریا؛ دیگر نیازی به «پیف پاف» نخواهد بود.
    اگر آقایِ «مراد ویسی»؛ به همین استدلال پایبند بماند؛ در دورانِ «اضطرار» نیز خواهد گفت:
    «اکنون در شرایط اضطراری هستیم.... لطفاً همگی خفه شوید.»

    https://www.youtube.com/watch?v=Zgd-FL4bj0E

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. امّا چرا آقایِ «مراد ویسی» اینچنین برآشفته شده است؟ آیا گِرِه کار را پیدا کرده است؟ یا اینکه رؤیاهایی را که خودَش باور داشته و به شنوندگان و بینندگانَش فروخته است؛ در حالِ پراکنده شدن مانندِ «دود» در «باد» هستند؟
      همین برنامهٔ اخیرِ ایشان در مدّتِ ۱۴ ساعت تا همین الآن حدودِ ۱۰۶ هزار بیننده داشته است. وبلاگِ کژدم حدّ اکثر در هفته ۶ هزار خواننده دارد. میتوانید تفاوتِ بزرگ را ببینید.
      بیشترین تعدادِ بینندگان و شنوندگان و خوانندگان را باید به حسابِ «ولگردیهایِ اینترنتی» (ببینیم این چی میگه؟.... ببینیم اون چی میگه؟) و تعدادی را باید به حسابِ «معتادان» و عدّه ای بسیار اندک را به حسابِ «تشنگانِ دانش» گذاشت. امّا نمیدانم که «چند نفر» فَردِ «عمل گرا» در میان بازدید کنندگان هستند؟
      اگر تأثیرِ کژدم؛ «صفر» باشد و تأثیرِ مُراد ویسی نیز «صفر» باشد؛ من(کژدم) به سَهمی که در تأثیرگذاری دارم (صفر)؛ راضی هستم. امّا ایشان نمیتوانند باور کنند که با ۱۰۶ هزار بیننده در ۱۴ ساعت؛ به همان نتیجه ای برسد که کژدم رسیده است و چون نمی داند که از کجا ضربه خورده است؛ به همه میگوید که «خفه شید.... ببینیم چه خبره؟».
      آقایِ مراد ویسی؛..... زیاد جوش نخور.... در شهر هیچ خبری نیست.
      تا زمانی که اسرائیل به شما و «شازده فیل خان» و برآوردهایِ بی پایهٔ تان اهمیّت بدهد؛ دَر بر رویِ همین پاشنه خواهد چرخید.

      «مردم خوابیده اند و کوروش مُرده است».

      حذف
  4. ویسی درست می گوید. هر الاغی می داند با تشتت و اختلاف نمی توان کاری سامان داد. تو هم جناب کژدم اول برادری رو ثابت بکن.. بعد بکش بکش راه بنداز!!!!! فعلا با این وضعیت و اختلاف نه به داره نه به باره.. وسط دعوا و مرافعه تو فکر انتقام هستی؟! اول باید پیروز شد.. بعدش حله...
    فعلا از هر طریق ممکن باید دست این زالو ها رو از مملکت قطع کرد.. و نظام رو سرنگون کرد. شما حرف آخر رو می خواهید اول بزنید و این منطقی نیست. شما فعلا بقول وییی یا همراهی یا همدلی کن.. تا چرم را سگ نبرد.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. آقای وِیسی درست نمی گوید. مسئلهٔ ایشان و اساساً استراتژی «دفترچه نویسان» این است که اوباشانِ «بسیجی و سپاهی» را «حفاظت» کرده و در رژیمی که میخواهند «آشپزی» کنند؛ مخلوط کنند و قصّه هایِ مزخرفی می بافند که در بخشهایِ بَعدیِ به آن خواهم پرداخت.
      وقتی که آقایِ ویسی میگوید: اگر باعث شویم که پس از انقلاب؛ بازهم چند میلیون نفر (منظورشان انگلهایِ صفوی و اوباشانِ سازمانیافتهٔ تشیّع شنیعه) آواره شوند؛ چه فرقی با رژیمِ کنونی داریم؟ آقایِ مراد ویسی؛ دقیقاً اهدافِ جا اندازیِ رژیمی را که میخواهند آشپزی کنند را «لُو» می دهد.
      آشی که اینها در حالِ «پُخت و پَزِ آن» هستند؛ بازگشت به رژیمِ احمقانهٔ «محمّد رضا پهلوی» است. آشی که مقدارِ زیادی «مدفوع» در آن بود و همان «مدفوع»؛ کار محمّد رضا پهلوی را ساخت و ایران را به این روز انداخت.
      در ضمن؛ مگر کژدم میگوید که: آهای.... رژیم را سرنگون نکنید؟...
      بفرمایید سرنگون کنید...... این گوی و این مِیدان.
      کژدم سگِ کیست که یا بخواهد و یا بتواند جلویِ سرنگونیِ رژیم را بگیرد؟
      من(کژدم) در رابطه با سرنگونیِ رژیمِ شیعی؛ هَم همراه هستم و نیز هَمدِل.
      امّا به هیچ وجه معتقد نیستم که ادغام کردن و چِک سفید دادن به جنایتکارانِ تشیّعِ شنیعه در حاکمیّتِ آینده؛ کاری درست است.
      در بخشهایِ بعدی به این مسئله خواهم پرداخت.

      حذف
    2. من(کژدم) به شما قول می دهم که اگر وضعیّت به همین مِنوال پیش بِرود و «ساکنینِ ایران» مانندِ «ماست» بمانند؛ «شازده فیل خان»؛ از «رهبریِ کذایی» استعفا خواهد داد.
      کسی که وقتی بخشی از مردم شعار دادند: «رضا شاه روحَت شاد» را چنین تفسیر می کُند که «مرا صدا می زنند»؛ در حالی که شعار دهندگان «رضا شاهِ بزرگ» را صدا می زدند.
      پس از اینکه قانع شد که شعار دهندگان «او را صدا نمی زدند»؛ ماستها را کیسه خواهد کرد.

      حذف
  5. کژدم یه چیزی می گویم. مردم ایرانی که من ۳۰ سال فکر می کردم که آرزوی تغییر جمهوری اسلامی را دارند موقع. حمله اسرائیل. هم دل و هم سوز اسرائیل شدند . و لعنت و مرگ بر اسراییل
    خودت بهتر شیعه را می شناسی. مراد ویسی با اینکه کرد هستش ولی شیعه خیلی غلیظ

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. نخست اینکه؛ اسرائیل موقعیّتِ بسیار مُهمّی را برایِ ساکنینِ ایران فراهم آورد تا خودشان را از بندِ این رژیم رها کنند. حال اگر ساکنینِ ایران و «اپوزیسیونچی ها» لیاقتِ استفاده از این موقعیّت را ندارند را نمیتوان به اسرائیل حواله داد.
      آقای مراد ویسی؛ شیعه مَسلک نیست. بلکه یک «احمق» است.
      شما نیز با «لعنت و مرگ بر اسرائیل»(خلاصه شدهٔ شعارِ اوباشان حوثی = مرگ بر اسرائیل و لعنت بر یهود) گفتنِتان نشان میدهید که چه کسی از «کُسِ فاطمه» و «کیرِ حسینِ سلطنت طلب» شیر می نوشد.
      خیالت را راحت کردم؟ یا همچنان میخواهی «شیر بنوشی»؟

      حذف
  6. تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه، در گفت‌وگو باخبرنگاران موجودیت کشورهای غرب آسیا را زیر سوال برد و گفت «چیزی به نام خاورمیانه وجود ندارد، آنجا فقط قبیله‌ها و روستاها هستند.» او تاکید کرد دولت‌ـ‌ملت ها در این منطقه توسط بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در سال ۱۹۱۶ و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی از طریق پیمان سایکس-پیکو ایجاد شد.
    ‏باراک افزود تصور اینکه ده‌ها کشور و صدها گروه قومی بتوانند در قالب دولت‌های ملی همسو شوند «توهمی بیش» نیست. او مدعی شد هویت در این منطقه از فرد و خانواده آغاز می‌شود و در نهایت به قبیله و دین می‌رسد، نه به ملت و دولت.

    پاسخ دادنحذف
  7. اگر نوبَتی هم باشد؛ نوبت؛ نوبتِ آقایِ «مجید مُحمّدی» (دُکتر خانِ جامعه شناسیِ کِتابی) است.
    ایشان در آخرین پخشِ زندهٔ یوتیوبیِ خودشان؛ (البتّه با پیوندِ Paypal)؛ می فرمایند که یکی از دلایلِ مهمِ خُنثی بودنِ مردمِ ایران؛ «آپارتمان نشینی» و «اینترنت» است که مردم را به «جدایی» از یکدیگر کشانیده است و به همین دلیل این موجودات احساسِ «همبستگی» را از دست داده اَند. امّا فراموش کرده اَند که در کشورهایِ غربی «Woke»ها و «چپ ها» و «دموکراتها» و «لیبرالها» و «کارگری ها» و «جمهوری خواه ها» و «کیرِ خَر پَرستها» و «رنگین کمانیها» و ..... نیز در «آپارتمانها» زندگی می کنند و با «اینترنِت» مشغولِ «جَلق زدن» هستند. حتّی طرفدارانِ ترامپ نیز در همین «کاتاگوری» می گُنجند (آپارتمان نشینهایِ اینترنِت باز).
    امّا چرا در این کشورها؛ شاهدِ جُنبش هایی «گُسترده» و «ادامه دار» هستیم که در ایران در حدّ یِک «آرزو» است؟
    آقایِ «مجید محمّدی» در این رابطه «لال» است.
    شاید آن «کتابها» در گلویَش گیر کرده باشد؟؟!!!
    .... خدا می دانَد؟؟!!

    پاسخ دادنحذف
  8. در برخی نظرات (مانندِ یکی از نظراتِ بالا) که میتواند مانندِ «مُشت نمونهٔ خروار است» به آن اشاره کرد؛ این است که «کژدم» در فکر «انتقام» و براه انداختنِ «بکُش بکُش» است.
    من(کژدم) بارها گفته ام که طرفدارِ «حقوقِ بشر» (نوعِ پذیرفته شدهٔ آن) نیستم و معتقدم که «انسان» باید دوباره تعریف شود و از ۳ گروهِ «انسانها»؛ «انسان سانها» و «مرز نشینان» برایِ نوعی از روشن نمودنِ تلاش برایِ «تعریفِ دوبارهٔ انسان» استفاده کرده ام.
    امّا در رابطه با اینکه همیشه تکرار کرده و گفته ام که «ما به تشیّعِ شنیعه یک قتل عام بدهکاریم» از موضعِ انتقام گرفتن نیست. بلکه از موضعِ «ضرورتِ مِیدانی» است.
    آیا زمانی که شما با حشره کُش «مگس ها»؛ «پشّه ها» را می کُشید؛ و یا «آبدُزدکها» را به شیوه هایی دیگر می کُشید؛ از آنها انتقام می گیرید؟ یا بر اساسِ ضرورتی که بر اساسِ «منافعِ گونهٔ انسانی» پذیرفته شده است عمل می کنید؟
    آیا زمانی که «گاوها» و «گوسفندها» و «مُرغها» را قتلِ عام میکنید؛ میخواهید «دَفعِ ضرری» بکنید؟ آیا بیمارانِ روانی هستید؟ یا اینکه این جانوران در «چرخهٔ غذاییِ گونهٔ انسانی» قرار دارند و بر این اساس ضرورتِ «قتلِ عامّ» آنها تعریف می شود؟
    زمانی که «علفهایی» را «علفِ هرز» مینامید؛ آیا قصدتان «توهین» به آنها است؟ و زمانی که آنها را «ریشه کَن» میکنید؛ از آنها انتقام میگیرید؟
    «قتلِ عام» و یا فرستادنِ اوباشانِ شیعه مسلک به جاهایی مانندِ «افغانستان» و «یَمن» و «عراق»؛ بر اساسِ ضرورتی است که در چهارچوبِ «ریشه کَنی مالاریا» تعریف می شود. اگر ۱۰ پشه باشند؛ ۱۰ پشه کوچانیده می شوند. اگر ۳ میلیون پشه باشند؛ ۳ میلیون پشه را باید کوچانید.
    همین اکنون؛ آقایِ ناتانیاهو در رابطه با مُردابی به نامِ «غزّه» و تداومِ «تولیدِ پشه و بیماریِ مالاریا»؛ میخواهد بگوید که این «مُردابِ گند آلود» را نمیتوان به عنوانِ «کشورِ همسایه» پذیرفت. سخنَش نیز از نظرِ «ضرورتِ مِیدانی» بسیار دُرست است.
    نمی توان از یک سو؛ «کارخانهٔ تولیدِ مگس و آبدزدَک و پشه» را حفظ نمود و سپس صنعتِ «حشره کُش» براه انداخت و نامش را «اشتغال زایی» و «رُشدِ صنعتی» و «رُشدِ فرهنگی» و «رَوا داری» گذاشت.
    در دورانِ گذار؛ «ریشه کَنیِ مالاریا» بسیار ضروری است و باید توسّط مردم اجرا شود؛ نه با دستورِ حکومتی. آنچه که «بخشودگی» نامیده می شود نیز باید بر این اساس تعریف شود که آنهایی که میخواهند بخشوده شوند؛ باید «سَر بیاورند».

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. https://x.com/digiato/status/1971974168305717309?s=46

      حذف
    2. کژدم تو این کشتاری که ازش صحبت میکنی خودت حضور پیدا میکنی؟حاضری فرزندانت رو شرکت بدی؟

      حذف
  9. کژدم چرا از اسلام و مسلمانان متنفری

    پاسخ دادنحذف
  10. جدیدترین گفتگوی ⁧‫#رضاشاه_دوم‬⁩ با تاکید بر جذب نیروهای ریزشی :

    ‏"وضع مان خوب است چون خیلی چیزها تغییر یافته،
    ‏مبنای آزادی کشورمان بر مبنای تصفیه حساب و انتقام نخواهد بود بلکه بر آشتی ملی و همزیستی در صلح و صفا، کنارهم خواهد بود" !

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. هر وَقت توانستید «آبدُزدک ها» را جَذب کرده و قانِع کنید که «ریشه ها» را نَجَوند..... «وضع مان خوب است».

      حذف
  11. سم آلتمن: هوش جامع مصنوعی تا ۲۰۳۰ محقق می‌شود و ۴۰ درصد مشاغل را از بین می‌برد

    ‏«سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI، در جدیدترین پیش‌بینی خود گفته که هوش جامع مصنوعی (AGI) تا سال ۲۰۳۰ به‌دست خواهد آمد و البته این سطح از فناوری قادر است تا انجام ۳۰ تا ۴۰ درصد از کارهایی را که امروز در اقتصاد انجام می‌شود، برعهده بگیرد.

    ‏آلتمن گفت که جدیدترین مدل هوش مصنوعی شرکت OpenAI یعنی GPT-5 از بسیاری جهات از افراد زیادی باهوش‌تر است، اما یک هوش مصنوعی فوق‌العاده هوشمند پیش از پایان این دهه ظهور خواهد کرد. او گفت: «اگر تا سال ۲۰۳۰ مدل‌هایی نداشته باشیم که توانایی‌های خارق‌العاده‌ای داشته باشند و کارهایی انجام دهند که ما خودمان قادر به انجام آن نیستیم، بسیار شگفت‌زده خواهم شد.»

    ‏آلتمن همچنین در پاسخ به سؤالی درباره اینکه هوش جامع مصنوعی چه مقدار از مشاغل امروزی را از بین می‌برد، گفت حتی بدون تأثیر هوش مصنوعی، بسیاری از مشاغل ۳۰ سال پیش امروز وجود ندارند. او همچنین پیش‌بینی کرد که ۳۰ تا ۴۰ درصد از کارهایی که اکنون در اقتصاد انجام می‌شوند در آینده‌ای نه‌چندان دور توسط هوش مصنوعی انجام خواهند شد.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. Kajdoum۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵
      شاید در رابطه با مسائل اجتماعی؛ نتوان با دقّتِ بالایی از «دَر صدها» سُخن گفت؛ امّا آقایِ «آلتمن» در مجموع دُرست می گوید.
      «ایرانِ نوین» باید برایِ «ملاقات با آینده» سازماندهی شود.
      و «استراتژی هایِ کلان» در رابطه با «رویا رویی» با «مسائل کنونی» و «ملاقات با آینده»؛ میتوانند بسیار بی رَحم باشند.

      حذف
  12. «عِیبِ او را همه گفتی... هُنَرَش نیز بگو»
    به آقایِ مُراد ویسی انتقاداتِ اساسی مطرح نمودم. امّا برایِ این ویدیو نیز باید به ایشان «مِدالِ گزارِشِ تحلیلی»» داد.

    https://www.youtube.com/watch?v=wAZ_s6YyWiA

    به دلایلی که برایِ «اولویّتِ اهداف» تعریف میکنند دقّت کنید؛ نَه به «اهداف»؛ زیرا اهداف میتوانند «گاوان» و «خَران» و «آبدُزدَک ها» و «مگسها» نیز باشند.... اینگونه است که می آموزید.

    پاسخ دادنحذف
  13. حدودِ یک هفتهٔ پیش؛ آقایِ «مراد ویسی»؛ تُخمِ لقِّ تازه ای آفرید به نامِ «احتمالِ کودتا در رژیمِ شیعی»؛ در حالی که چند ماهِ پیش در پاسخ به یک پُرسش گفته بود که این امر امکان ندارد. امّا چند روزِ پیش؛ نخست گفت که: «احتمال دارد و احتمالش کم است». عدّه ای گاو نیز این «احتمالِ کَم» را پذیرفتند. اکنون این مسئلهٔ تخیّلی؛ بیشتر جا افتاده است.
    ایشان اکنون «هیزمِ کودتا» را بیشتر کرده است. سرانِ کودتا را نیز معرّفی کرده است که یا «شمپانزه نژادیها» هستند و یا «امام حسنِ بنفش».
    گاوهایی که به این مسئله فکر میکنند؛ باید با خودشان حساب کنند که حتّی اگر «الله» نیز کودتا کُند؛ نخست باید «۱۲ فرمانِ مایک پُمپِئو» را بپذیرد و به «گُه خوردن» بیفتد (تکرارِ داستانِ شاه سلطان حسین صفوی)؛ تا به مرورِ زمان و با «راستی آزماییهایِ دقیق» توسّط «بازجویان وچکمه هایِ هسته ای» و همچنین «بازجویانِ و بازرسانِ نظامی» و بدست آوردنِ «اطمینان»؛ گام به گام تحریمها برداشته شوند.
    کدامین خَری به چنین کودتایی دست می زند؟ از سویِ دیگر؛ این کسانی که آنها را به عنوانِ رهبرانِ کودتا نامیده اند؛ همگی پرونده هایِ سیاهی در داخل و خارج دارند.
    این تُخمِ لقّ فقط برایِ جَلبِ مُشتری و گرفتنِ «لایک» است.
    گاوها اگر هیچ کاری از دستشان بَر نیاید؛ خوب بلَد هستند که «لایک» بزنند.

    پاسخ دادنحذف
  14. کژدم جنگ قریب الوقوع است.کاری از دست ما ساخته هست؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. تا زمانی که از «کیر و خایهٔ شازده فیل خان» و اوباشانِ «دَفترچه نویس» آویزاند؛.... هرگز.....
      «ایرانِ فردا» بر اساسِ «ببینیم چه می شوَد؟» ساخته نخواهد شد.
      امّا اینکه «کاری از دستِ شما بر می آید؟ و یا نَه؟» .... بستگی به تواناییِ دیدنِ شما از «دورترین اُفقها» دارد.
      «دَفترچه» ایها میگویند که: بیایید با هم متّحد شویم و رژیم را سرنگون کنیم و بقیّّهٔ کار را به «ما = دفترچه ای ها» بسپارید. تا «بِدوزیم» و «ببافیم» و از شماها بخواهیم که آیا به «کیرِ خر» و یا «کیرِ اسب» رأی می دهید؟ و ... «هر نفر فقط یک رأی» دارد و «دموکراسی» یعنی همین.
      پَس از آن؛ «حقوق دانها»(ماله کِشها) را می اندازیم به «جانتان»؛ تا دلیل بیاورند که «وقت بسیار تَنگ است» تا مجبور شوید به «ک. خَر» و یا «ک. اسب» رأی دهید... زیرا بَندِ تُنبان پاره شده است و کونِ مبارکتان در معرضِ خطرِ است.

      حذف
  15. (ضرورتِ استراتژیکِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی برایِ آمریکا) منتشر شد.

    پاسخ دادنحذف
  16. خمینی می توانست فریب دهد دیگران نمی توانند؟!از کجا به شما معلوم شد که اشپزی ادغام پیش می اید؟!موضوع این است که برای رسیدن به پیروزی باید از همه ظرفیت ها استفاده کرد. و سپس کار درست را پیش گرفت. اما شما از همین اکنون بسیارانی را می ترسانی. که موجب پا پس نهادن می شود. اگر از همین اکنون قرار شود که با الدرم بلدرم و می کشم و می درم پیش رفت. که کار بدرستی پیش نخواهد رفت. و بخش بزرگی از جامعه را از دست خواهیم داد. ضمن اینکه اتحاد بزرگ نیز دستخوش پراکندگی اراء و تشتت خواهد شد و اصولا تا نقطه پیروزی پیش نخواهیم رفت.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما بخشی از کارهایِ مرا راحت می کنید. شاید لازم نباشد که «اسکرین شات» بگیرم.
      «دفترچه نویس» ماجرایِ «عراق» را پیش می کِشد که آمریکاییها پس از تصرّف عراق؛ ارتش را منحلّ کردند و این باعث شد که ارتشی ها به گروههایِ تکفیری بپیوندند.
      نخست اینکه: این یک حدس و گمان است و مهمّ تر اینکه نوعی پروپاگاندایِ مخالفینِ حمله به عراق بر علیهِ «جورج بوش» است که این داستان را مطرح ساختند (نُسخه پیچی برایِ گذشته) و فقط یک سویِ قضیّه است. سویِ دیگرِ قضیّه این است که آنها ارتش را پاکسازی و حفظ نکردند تا ببینیم که پس از آن چه می شد؟ آیا اگر چنین می کردند؛ این امکان بوجود نمی آمد که آنهایی که تصفیه شده اند؛ با همکاریِ آنهایی که تصفیه نشده اند؛ کارهایی بسیار سهمگین تر انجام میدادند؟ آن هَم با توجّه به بافتِ «عشیره ای-طایفه ای- قبیله ای» که در عراق ریشه هایی عمیق دارد.
      آشپزیِ ادغام «سپاه در ارتش» را لازم نیست با فلسفه بافی «استخراج» کرد. زیرا به صورتی آشکار در این «دفترچه» آمده است.
      در رابطه با «پراکندگیِ آراء» باید بگویم که این تشتّت همین الآن وجود دارد و در آینده نیز وجود خواهد داشت و مطرح شدنِ «دموکراسی» برایِ از میان بُردنِ «تشتّت آراء» و تبدیلِ آن به «تک صدایی» و یا «یک صدایی» نیست؛ بلکه امکان دادن برایِ همهٔ نظرها است تا خود را مطرح کنند و در عرصهٔ «نظر و انتقاد و چالش» راستی ها و کاستیها آشکار شوند. امّا اگر منظورتان از تشتّت افکار همین موجوداتی که خودشان را «اِلیت» می نامند هست؟؟!! پاسخِ من این است:
      «بِشاش تویِ این جماعتِ حرّاف».
      در همان «دفترچه» به «همکاریهایِ اطّلاعاتی» با کشورهایِ همسایه اشاره می شود. بدونِ اینکه گفته شود: «با کدامین سازمانِ اطّلاعاتی» میخواهند چنین کاری بکنند؟ مگر آنکه بگویند: «همین سازمانهایِ اطّلاعاتیِ موجود را با اندکی پاکسازی» حفظ خواهند نمود.
      اگر «نیک بنگرید»؛ هدفِ دفترچه نویسان؛ «انقلاب» نیست. بلکه «اصلاحات» است. «جا اندازی» است.
      آنچه را که من(کژدم) سالها است که فریاد می زدم را به تمسخر گرفتید(ایدهٔ اپوزیسیون در قامتِ حکومتی).
      اکنون که دستها خالی است و هیچگونه «اپوزیسیون در قامتِ حکومتی» وجود ندارد؛ میخواهید اجزایِ رژیمِ شیعی رابا «تُف» به خودتان بچسبانید و بگویید:
      «اینَک چراغِ مُعجزه مَردم».

      حذف