۱۴۰۴ مهر ۲۴, پنجشنبه

لازم نیست که زحمت بکشید.... فقط فرض کنید

 این فیلم را تا به آخر ببینید فقط ۳ دقیقه است.... فقط ۳ دقیقه...




- فرض کنید که آن زن؛ همان «کودکانِ کار» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «دخترانِ خیابان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ به صورتش اسید پاشیده اند.
- فرض کنید که آن زن؛ «تالاب گاوخونی» است
- فرض کنید که آن زن؛ «دریاچهٔ آذربایجان» است
- فرض کنید که آن زن؛ «بلوچستان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «کُردستان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «گور خوابان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «خانه به دوشان» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «سفره هایِ خالی» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «زاینده رود» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «رود کارون» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «مهسا و نیکا» است.
- فرض کنید که آن زن؛ «جنبشِ ملّی مهسا» است.

سپس به آن رهگذران نگاهی بیندازید.

این رهگذاران کیستند؟

این رهگذران شماها هستید که از کنارش «پِچ پِچ کنان» رد می شوید.
فقط یک نفر است که به جایِ «پِچ پِچ کردن» به یاری آن زن شتافت سپس یک نفرِ دیگر آمد و سپس فقط دو نفرِ دیگر آمدند.

تا به آخر ببینید. این فیلم یک «آیینه است» و چهرهٔ شما را به خودتان نشان می دهد.
نترسید؛ سیمایِ خود را در «آیینه» ببینید.

کژدم

۶۲ نظر:

  1. فشار مالی ؛فقر فرهنگی؛ نداشتن امید زندگی و کشتار بیرحمانه رژیم اخوندی و...این عوامل در نهایت باعث شدن که همگان منتظر بمونن،منتظر ظهور حضرت (ترامپ) یا حضرت (اسرائیل) یا حضرت (تحریم) یا (حضرت رضا پهلوی ) یا حضرت (مردم انقلابی که میریزن تو خیابون). ذهن انسان در خیلی از مواقع برای بهتر کردن اوضاع زندگی انسان، انسان رو فریب میده این موضوع که (بزودی قراره اتفاقی بیفته) هم یکی از فریب های ذهن است وگرنه تغییرات کلان با روسری درآوردن و شعارهای خیلی خیلی تند معلمین علیه دولت (البته با حفظ خط قرمز رهبری)اتفاق نمی‌افته...اینها هیچکدام راه نیست حکومتی که با زور اسلحه و جنگ بر روی کار امده جز با اسلحه و کشتار نخواهد رفت ...

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. نمیدانم که بکار بُردنِ «رژیمِ آخوندی» از طرفِ شما؛ «عمدی»بوده است و یا سَهوی؟
      هر آنچه در ایران به عنوانِ «حاکمیّت» می بینید؛ «حاکمیّتِ دینِ تشیّع شنیعه» است. اینکه «سلطنت طلبان» برایِ نجات و حفظِ «دیانتِ شیعه»؛ این حاکمیّت را «فرقهٔ تبهکار» می نامند؛ تا بگویند که «اسلام این نیست»؛ فریبکاری است.
      چیزی به نامِ «اسلامِ نَرم» و «تشیّع عدلِ علی» وجود ندارد.
      فقط ۴ گروه وجود دارند:
      ۱- مسلمانانِ اِغماضی (Ignorant Muslims)
      ۲- مسلمانانِ کامل.(داعش)
      ۳- شیعیانِ اغماضی (Ignorant Shiites)
      ۴- شیعیانِ کامل.(جعفری ۱۲ امامی + نوّاب اربعه + نائب پنجم و ششم و .....)
      نائب پنجم: «دیّوس بنیانگذار»
      نائب ششم: «قرمساقِ فرزانه»

      هرگز فراموش نکنید که:
      «شیعه گری» یک «دین» است و یک «فرقهٔ اسلامی» نیست.

      حذف
  2. ولگرد اینترنتی۲۴ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۱۲

    کژدم چرا این قدر خوانندگانت رو تحقیر میکنی؟مگه ما هموطن نیستیم نباید پشت هم باشیم؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. من کسی را تحقیر نمی کنم؛ فقط میگویم که ببینید در کجا ایستاده اید؟

      حذف
    2. این فیلمِ ۳ دقیقه ای مانندِ «مَحَکِ سنجش عیار» در «طلا سازی» است. یک «آیینه» است. نَه توهین است و نَه قصدِ تشویق دارد. فقط و فقط یک «آیینه» است.
      یا «رومیِ روم».... یا .... «زنگیِ زنگ»
      «خاکستری بازی» و «وسط بازی» نداریم.
      امّا هر کسی بر اساسِ «توانایی هایِش» واردِ مِیدان می شود.
      با «تواناییِ پایین» وارد شدن؛ به معنیِ «خاکستری بودن» نیست. بلکه عِینِ «رومیِ روم» بودن است.

      حذف
  3. سلام. کژدم. من بارها گفته ام. مردم ایران شیعه اند و نافشان به حکومت شیعه بند است .
    بارها گفته ام. مراد ویسی با اینکه کرد هستش و بقیه تحلولگران و سیاسیون ایران از کمونیست های مثل خسرو گلسرخی یا بازماندگانش. مثل ملیحه محمدی چندش. و فرخ نگهدار پفیوز و فرج سرکوهی. و شیرین عبادی و. نرگس محمدی و شازده قمبول ...تا لچک به سرها ی فرقه رجوی ضد خلقی شیعه هستند و بجز مریم قجر عضدانلو که سودای ریاست جمهوری دارد هیچوقت از عمق وجود خود حاضر به برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی نیستند. مردم شیعه ایرانی هم در داخل همینگونه هستند و در بحث و گفتگو در نهایت. به این نتیجه می رسند که اگر کمی ارزانی میشد مشکلی با حکومت ندارند .
    همه بی دین و ضد دین و لائیک و خدا ناباوران. با ریشه شیعی که دیده ام. به راحتی اسلام و پیلچامبر اسلام را لعن و نفرین می کنند و. پیامبر را بخاطر عایشه. بی غیرت می دانند. اما به علی که میرسند. لقب امیر المومنین و علی بن اب طالب بکار می برند . و از تو تعجب می کنم با ریشه شیعه یک استثنایی

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. گویا خودِ شما نیز «استثنا» هستید.
      «یک استثناء»+ «یک استثناء» = «دو استثناء»
      فکر میکنم که دیگر گَندَش در آمده است و «استثناء بودن» در حالِ «عمومی شدن» است.

      حذف
  4. کارِ «سلطنت طلبان» (شازده فیل خانی ها) به جایی رسیده است که؛ از آقایِ «مراد اوباما ویسی» و «اُستادِ بلاهت = مجید محمّدی» خواسته اند که به مردم بگویند:
    شما را به خدا.... شما را به خدا .... به خاطرِ خانم فرح پهلوی هَم که شده..... بیایید انقلاب کنید»
    اظهاراتِ «مجید محمّدیِ اصل» و «مراد اوباما ویسی»؛ در رابطه با عظمتِ «شهبانو فرح پهلوی» در ۲ روزِ متوالی؛ «تصادفی نیست».
    کار به «گدایی کشیده شده است.»
    امّا این «اساتیدِ فریب و بلاهَت» هنوز نفهمیده اند که گیرِ کار کجا است؟ و به همین دلیل است که به «راز و نیاز» پناه آورده اند.
    همیشه شیپور را از سَرِ گُشادش نواخته اند.
    اگر آقایِ ناتانیاهو؛ پس از جنگِ ۱۲ روزه؛ به صورتی مِیدانی فهمید که «رژیمِ شیعی» هیچ «پُخی» نیست.
    رژیمِ شیعی نیز با دیدنِ «خُنثی بودنِ ساکنینِ ایران» فهمید که «ساکنینِ ایران» هیچ «پُخی» نیستند.
    به همین خاطر است که «گشتهایِ ارشاد» باز هم جولان میدهند و زمزمهٔ افزایشِ تدریجیِ قیمتِ بنزین شنیده می شود.
    آن «اوباشِ نادان» که بینندگانَش را «کیر» کرده است و میگوید که هر سربازِ حماس و حزب الله لبنان که کُشته می شود؛ یک ماشینِ گَشتِ ارشاد؛ کَم می شود؛ دروغ میگوید.
    توقّفِ گشتهایِ ارشاد؛ به خاطرِ «وحشت» از فَوَرانِ خشمِ مردم در دورهٔ «بُحران» بود. این «فَوَرانِ دروغینِ خشم» را «شازده فیل خانیها» به خوردِ اسرائیل دادند و زمانی که «تُهی بودنِ این اِدّعا» روشن شد.
    میبینیم که آقایِ ناتانیاهو از دادنِ وعدهٔ سرنگونیِ سریع؛ پا پَس کشید؛ و «شازده فیل خانی ها» نیز اکنون به روایات از «سیرهٔ شهبانو فرح پهلوی» روی آورده اند (چیزی شبیهِ راهپیماییِ سکوتِ سبزهایِ لَجَنی).
    این موجودات از «آیینه» نفرت دارند و عاشقِ «عکسهایِ فوتوشاپی» هستند.

    پاسخ دادنحذف
  5. ولگرد اینترنتی۲۴ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۲۲:۳۰

    با این وضعیت گوهربار تکلیف ما چیه؟چه اقداماتی باید انجام بدیم؟دست روی دست بزاریم و سقوط خودمون رو تماشا کنیم؟یا منتظر حملات اسراییل و آمریکا بمونیم؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. منتظرِ هیچ چیز نَمان؛ بر اساسِ آنچه که هست؛ آغاز کُن.
      نوشتارهایِ مربوط به «سازماندهی» را در این وبلاگ پیدا کُن و از مطالعهٔ آنها خسته نشو و «بیاموز» و سپس «خلّاقیّت هایت» را به عرصهٔ امتحان(آزمایش) بگذار. اینگونه است که کارها پیش می روند.

      حذف
  6. در آیینِ «بودیسمِ جنگاوران»(راهِ زندگیِ سامورایی) که بر «ذِن بودیسم» استوار است؛ نوعی دیگر از «بودیسم» معرّفی می شود. این نوع از «بودیسم»؛ «بودیسمِ خُرافی = بودا پرستی» و بافتنِ قصّه هایِ «کلامی» نیست. بلکه «بودیسمِ کاربُردی» است.
    در آیینِ «بودیسمِ جنگاوران»؛ «بودا یک آموزگار است؛ نَه یک موجودِ مقدّس که باید ستوده شود.» آنچه که در این نوع از «بودیسم» برایِ من همیشه ارزشمند بوده و همچنان هست؛ اینکه: «بودا را گرامی می داریم؛ زیرا یک آموزگار است و بَس.»
    در آیینِ «سامورایی = بودیسمِ جنگاوران»؛ یک جملهٔ طلایی وجود دارد که شاید بتوان آنرا یک «شاخصهٔ مهمّ» در این آیین به شمار آورد.

    «.If you meet the buddha on the road, kill him»

    «اگر بودا در میانهٔ راه بر تو ظاهر شد؛ او را بِکُش».
    اینجا آنچه که مهمّ است؛ «آموزه هایِ بودا»؛ «هدفِ تعیین شده» و «راهِ رسیدن به هدف» است و شخصِ بودا؛ هیچ ارزشی به جُز «ارزشِ آموزگاری» ندارد. یعنی «هیچ موجودِ خارج از راهِ رسیدن به هدف» نباید در درونِ تو ایجادِ «حواس پَرتی و شُبهه» کُنَد.
    من(کژدم) بر این آیین استوارم.
    روزی گفتم: «یک خَدنگ؛ یک هدف. راست گوی و راست تیر انداز»
    این جمله برگرفته از سخنانِ «گُهربار نیچه» بود.
    یکی از «آخوندهایِ نیچه شناس» گفت: چنین جمله ای را در آثارِ نیچه ندیده است. امّا او «نیچه را در جملاتِ تکّه و پاره» فهمیده است و این مجموعه خارج از دَرکِ آن آخوند بود.
    آن جمله که من(کژدم) گفتم؛ رابطه ای ناگُسستنی و بسیار «همسان»(نَه یکسان) با آموزهٔ:
    «.If you meet the buddha on the road, kill him»
    برقرار می کُند.
    با «مردم» رابطهٔ زمینی برقرار کُن؛ خواسته هایِ بُنیادیِ آنها را بشنو و بفهم. به آنها وعده هایِ دروغ و یا «ابهام آمیز = غبار آلود» مَدِه و آنان را «قانِع کُن». سپس آنان را «سازماندهی کُن» تا دیگر نیازی به:
    «شما را به خدا.... به خاطرِ شهبانو فرح هم که شده بیایید و بازهم به وِلگردی در خیابان روی آورید»؛ نداشته باشی.
    «یک خَدنگ؛ یک هدف. راست گوی و راست تیر انداز».

    «یا رومیِ روم؛ یا زنگیِ زنگ»

    پاسخ دادنحذف
  7. یک پُرسِشِ مهمّ که شاید هرگز به آن فکر نکرده اید(Void شناختی):

    فرقِ «ساختارِ رَوَندِ انقلاب» میانِ انقلابِ کمونیستیِ روسیه در سالِ ۱۹۱۷ با انقلابِ کمونیستیِ کوبا چه بود؟
    پاسخِ درست بدهید و مدالَش را بر گردنِ خودتان بیاویزید.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. ولگرد اینترنتی۲۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۰:۲۰

      فقر شدید در کوبا
      قهرمان تصادفی در کوبا در مقابل حزب و سازمان یافتگی در روسیه.
      کوبا انقلاب ملی گرایانه بود بیشتر که بعد رنگ و بوی کمونیستی بخودش گرفت.روسیه از اول ایدئولوژی و انقلاب سوسیالیستی مطرح بود

      حذف
    2. اشتباه. در روسیه و کوبا؛ فقر بیداد می کرد. روسها به «کَلَم و سیب زمینی و تُرُب خور» معروف شده بودند.
      یک کمی بیشتر فکر کُن.

      حذف
    3. ولگرد اینترنتی۲۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۰:۵۵

      انقلاب روسیه ساختار طبقاتی داشت انقلاب کوبا مردمی بود و از درون روستاها شکل گرفت.
      انقلاب کوبا همون چند خط آخر متنتون توسط روشنفکران و جوانان چریکی شکل گرفت(چه گوارا فیدل کاسترو و…)
      با «مردم» رابطهٔ زمینی برقرار کُن؛ خواسته هایِ بُنیادیِ آنها را بشنو و بفهم. به آنها وعده هایِ دروغ و یا «ابهام آمیز = غبار آلود» مَدِه و آنان را «قانِع کُن». سپس آنان را «سازماندهی کُن»
      ولی انقلاب روسیه تسخیر قدرت توسط حزب بعد از فروپاشی امپراتوری روسیه بود.
      منظورم از فقر،سرمایه داری،فساد و وابستگی به آمریکا توسط دیکتاتورش بود(حق مردم رو خوردن) و رانت و دزدی بوده ولی روسیه تو ورشکستگی بعد جنگ جهانی اول بود و فقرش طبیعی بود.

      حذف
    4. در سالِ ۱۹۱۷؛ آمریکا هنوز در مرحلهٔ «خود سازی در درون» بود و هیچ رابطه ای با انقلابِ روسیه و یا استثمارِ روسیه و سایر کشورها نداشت.
      امپراتوریِ روسیه نیز فرو نپاشیده بود که حزبِ کمونیست جایش را بگیرد.
      نمی دانم این «پَرت و پَلاها» را از کجا می آوری؟

      حذف
  8. ولگرد اینترنتی۲۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱:۱۱

    کوبا انقلاب از درون کوهستان و جنگهای چریکی بوده(شبیه به کردستان میمونه)انقلاب روسیه با سقوط پایتخت و شهرها اتفاق میفته.منظورم اینه یکیش روستایی یکی دیگه شهری هست.
    شورش ۵۷ هم از جنس انقلاب روسیه است.شورش مارکسیستها و شیعیان و ظهور ایدئولوژی و سقوط ارتش ملی و ساخت شوراها و…
    ولی الان وضعیت شبیه به انقلاب کوبا شده که طبقه در فقر و ستم کامل قرار گرفتن(مرزنشینان و …) و منتظر ظهور رهبرانی از جنس چه گوارا هستند.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما مسائل را به صورتی بسیار «بی ربط» به یکدیگر وصل کرده اید. کردستان هیچ شباهتی به کوبا نداشت و ندارد. احزابی که در کُردستان بودند؛ حتّی به اندازهٔ «خروس قندی» نیز در کُردستان کاری انجام ندادند و نیروهایِ شبه نظامی شان نیز فقط «وِلگردیِ مسلّحانه» می کردند. انقلاب به معنیِ «درگیریِ مسلّحانه» نیست. بلکه «تولید واِعمالِ قوانین» و پی ریزیِ یک «ساختارِ اجتماعی» است.
      «کومه له» و «دموکرات» از «انقلابی گری؛ بویی نبرده بودند.»
      به همین خاطر من(کژدم) آنها را «دهاتی - روشنفکر» می نامیدم که خیلی عصبانی می شدند.
      فکر میکنم که شما فقط یک «دهاتی» هستید.

      حذف
    2. ولگرد اینترنتی۲۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۵۸

      این موضوع رو مطالعه ای نداشتم که جواب دقیقی بدم.صرفا تراوشات ذهنیه.دست مایه های ولگردیه

      حذف
  9. سلام کژدم
    انقلاب در روسیه ۱. هیچ الگوی قبلی برای انقلاب وجود نداشت ۲. از اول انقلابیون قصد سرنگونی حکومت تزارها را نداشتند و‌بیشتر اصلاح طلب بودند و با رفتن به غرب اروپا و پشتیبانی انگلستان و فرانسه و‌بخاطر کینه دایمی آنها از روسیه به و تشویق مستقیم و غیر مستقیم برای نابودی حکومت تزارها و دادن امکانات و انتقال آن به روسیه و شبکه سازی در داخل. در زمانی که روسیه درگیر جنگ جهانی بود و نیروها یش بیشتر در گیر دشمن خارجی بودند چون ارتش روسیه به نسبت انقلابیون خیلی قوی تر و منسجم تر بود از فرصت بدست آمده استفاده کردند .و بخشی از پیروزی بلشویکها ناشی از اراده خارجی اروپائیان برای پایان دادن به تزار بود
    ۲. در کوبا الگوی انقلابهای دیگر وجود داشت. . کمک آشکارا ی تجهیزاتی شوروی. ولی مهمترین عامل اراده. چگوارا و فیدل کاسترو برای پیروزی بود و بی رحمی و قاطعیت چگوارا در کشتن هم‌رزمان سست و مردد و اینکه هدف سرنگونی را با قاطعیت پی گرفتن. و یک پیروزی درخشان و بزرگ در چشم عامه. برای تشویق آنها به پیوستن به موج انقلابیون در تسخیر پادگان. و دادن این امید که آری میتوانیم .

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      روسها اُلگویِ قبلی داشتند. آن اُلگو«کمونیسم» بود. حزبِ کمونیست ۲ جناحِ عمده داشت که بخشی از آن به دنبالِ سرنگونی و انقلاب نبود و در اقلّیت بود (منشویک ها = اقلیّتی ها) و در انقلاب اُکتبر «منشویک ها» رهبرانِ اصلیِ «دولتِ موقّت» بودند. «بلشویک ها = اکثریّتی ها» در فکر سرنگونی بودند و سازمانیافته بودند (تقریباً حزبی در قامتِ حکومتی) بودند. حزبِ کمونیست حدودِ ۱۰۰ هزار عضو داشت.(عضو یعنی عُنصرِ سازمانیافته = داشتنِ جایگاهی مشخّص در تشکیلات).
      انقلابِ کمونیستیِ روسیه؛ در واقع یک «انقلابِ شهری» بود و نه «روستایی».

      حذف
  10. برزگ ترین تفاوت در «ساختار رهبری جنبش» بود. در کوبا تقریبا همه مردم رهبری « جنبش 26 ژوئیه» را قبول کرده بودند. اما در روسیه به این شکل نبود و در نهایت منجر به جنگ داخلی شد.

    فعلا به دلیل کمبود وقت، به طور کلی اشاره کردم، اگر نیاز شد به طور مُفَصَل توضیح میدم.


    اشکان

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. سخنِ شما از منظرِ نگاهِ «محتوایی» درست است. انقلابِ کوبا یک انقلابِ «مردمی» بود. امّا کوبا یک کشورِ صنعتی نبود و محصولِ عُمده اَش «شکر» بود. کوبا در واقع یک کشورِ «روستایی» بود. شهر نشینی نیز در حدّ خدمات و خرید و فروش و کارگاههای کوچک بود. به همین خاطر میتوان انقلابِ کوبا را یک انقلابِ «روستا مِحور» نامید.

      حذف
  11. یک پُرسشِ دیگر:
    دلیلِ اینکه تفاوتِ ساختاری در روندِ انقلابِ روسیه و کوبا را مطرح کردم؛ یک «آزمون» نبود. فقط میخواستم که فکرها را با طرحِ این پُرسش؛ به سمتِ اندیشیدن در رابطه با «ساختارِ رَوَندِ انقلاب» در ایران جلب کُنم.
    شما بدونِ شناخت از «ساختارِ اجتماعی و فرهنگیِ ایران»؛ «توقّع های گروه هایِ مالی و صنعتی و کشاورزی»؛ نمیتوانید یک «دارویِ معجزه آسا» را معرّفی کنید که هم «دارویِ دَفعِ سَرطان» باشد و نیز «دارویِ سرما خوردگی» و «دَفعِ زگیل».
    شما باید رویِ مسئلهٔ «ساختارِ ایران» فکر کنید. تجربیّاتِ دیگران در عرصهٔ موفّقیتها و شکستها را مطالعه کنید؛ امّا از «اُلگو سازی» بپرهیزید.
    اکنون برایِ نمونه یک سوالِ دیگر می پُرسم. رویش مطالعه و فکر کنید و پاسخی پُخته بدهید:

    «آیا می توان کشاورزان را قانع کرد که باید بِدِهیِ آبِ خود را به تالابها و دریاچهٔ آذربایجان و سفره هایِ آبهایِ زیرزمینی؛ باید به هر قیمتی که شده است بپردازند؟ ... چه راهِ حلّی پیشنهاد میکنید؟ تا کشاورزان را به آیندهٔ پس از سرنگونیِ رژیمِ شیعی امیدوار نمود؟»

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. ولگرد اینترنتی۲۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۳۸

      مالکیت زمین در برابر نگهداری از آب و پرداخت مالیات و…
      جایگزینی کشاورزی پیشرفته و آموزش و ابزار و… با کشاورزی سنتی(افزایش بهره وری)

      حذف
    2. مالکیّتِ زمین؛ مادرِ «اقتصادِ انگلی» است.
      راهکارهایی که با «......» ادامه می یابند؛ راهکار نیستند؛ فقط پرتابِ کلمات هستند.
      استفاده از کشاورزی مُدرن راهکاری است که در رابطه با «منابع طبیعی آب» بیشتر نقشِ «حفاظتی» دارد و نمیتوان با این روشها که در زمانی بسیار طولانی تأثیر میگذارند؛ به جنگِ «رشدِ سریعِ کویرِ آذربایجان» رفت.
      بیشتر فکر کنید. تا برایِ دُرست کردنِ «اَبرو»؛ «چشم را کور نکنید».

      حذف
    3. ولگرد اینترنتی۲۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱:۴۶

      مهمترین دلیل برای کشاورزی انگیزه ی مالی هست.دولت مجبوره براساس شرایط جغرافیایی و محیط زیستی هر منطقه محصولات خاصی رو برای پرورش تعیین کنه و در قبالش پاداش و یا حتی مجازات تعیین کنه.این پاسخ فوری هست.
      کشاورزان بابد در قبال حفاظت از آب و مصرف کمتر پاداش بگیرن.
      افزایش سیستم های کنترلی برای مصرف آب توسط کشاورزان
      دستور توقف کشاورزی محصولاتی که آب زیادی مصرف میکنند و واردات اونها
      مشارکت مردمی در جهت کمبود آب(افزایش قیمت آب در صورت نیاز)
      طبقه بندی کردن مصرف آب و جریمه برای طبقات پرمصرف

      حذف
    4. ولگرد اینترنتی۲۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱:۴۷

      تو زمینه آب باید از تجربیات اسرائیل در صرفه جویی و تصفیه آب کمک بگیریم.

      حذف
  12. دادنِ «پاسخهایِ ناپُخته» و یا «سکوت» نشاندهندهٔ این است که خودتان چقدر «پُخته» هستید؟ و آیا به خودتان اجازه می دهید که در «رأی گیریها» به یک شخص و یا «طرحها» رأی بدهید؟ آیا «حقّ رأی دادن» دارید؟ آیا حتّی حقّ «انقلاب کردن»(رأی دادن در سطحِ کلان) را دارید؟ آیا «چیزی بیشتر» از وعده هایِ توخالی و پوچی مانندِ «عدالت؛ آزادی و دموکراسی» که ظرفهایِ بسیار گُشادی هستند که هر چیزی را میتوان در آنها ریخت؛ در سَر دارید؟

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. ولگرد اینترنتی۲۶ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱:۵۴

      تو سرزمین فرنگ ولگردها هم حق رای دارن غیر از اینه؟

      حذف
    2. درست به همین خاطر است که «لندن» تبدیل به یک «مستراحِ اسلامی» شده است. چون «وِلگردها» حقّ رأی دادن دارند.

      حذف
  13. سوالی که مطرح کرده‌اید، نه‌تنها یک چالش اجتماعی و اقتصادی، بلکه یک مسئله پیچیده‌ای است که نیاز به تحلیل چندجانبه در زمینه‌های مختلف دارد. برای یافتن پاسخ مناسب، لازم است که از چند منظر مختلف به این مسأله نگاه کنیم:

    1- شناخت شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران

    کشاورزی در ایران بخش عمده‌ای از اقتصاد کشور را تشکیل می‌دهد و بسیاری از خانوارها به‌طور مستقیم از آن بهره‌برداری می‌کنند. با این حال، کشاورزان در ایران در شرایط دشواری قرار دارند. بحران کم‌آبی، خشکسالی‌های متوالی، و سیاست‌های ناکارآمد در مدیریت منابع آب باعث شده که کشاورزان به‌طور فزاینده‌ای تحت فشار باشند.
    بسیاری از آن‌ها به‌ویژه در مناطق خشک و نیمه‌خشک، با کاهش سطح آب‌های زیرزمینی و خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها روبه‌رو هستند. در چنین شرایطی، متقاعد کردن کشاورزان برای پرداخت بدهی‌های آب خود به منابع طبیعی، نیازمند درک دقیق از مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن‌ها است.


    2- ابعاد فرهنگی و اجتماعی

    کشاورزان ایرانی، به‌ویژه در مناطق روستایی و سنتی، ممکن است نگرش‌های خاصی به موضوع آب و محیط زیست داشته باشند. در بسیاری از این مناطق، کشاورزی به‌عنوان یک شغل خانوادگی و سنتی در نظر گرفته می‌شود و تغییرات در این حوزه ممکن است با مقاومت روبه‌رو شود. همچنین، بسیاری از کشاورزان از بحران‌های محیط‌زیستی و تأثیرات بلندمدت آن‌ها (مثل کاهش منابع آب و خشک شدن تالاب‌ها) به‌طور کامل آگاه نیستند یا احساس می‌کنند که به‌دلیل شرایط اقتصادی کنونی، نمی‌توانند این مسائل را در اولویت قرار دهند.


    اشکان

    پاسخ دادنحذف
  14. راه‌حل‌های عملی و قابل اجرا

    برای متقاعد کردن کشاورزان به پرداخت بدهی‌های آب خود و همچنین ایجاد تغییرات مثبت در زمینه حفاظت از منابع طبیعی، باید از یک رویکرد چندجانبه و مبتنی بر همکاری استفاده کرد:

    1- آموزش و آگاهی‌بخشی

    آگاهی دادن به کشاورزان در خصوص بحران آب و اهمیت حفظ منابع طبیعی باید اولین قدم باشد. این آموزش‌ها باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که کشاورزان متوجه شوند که استفاده بهینه از منابع آب نه‌تنها به نفع محیط‌زیست، بلکه به نفع خودشان نیز خواهد بود. این آگاهی‌بخشی می‌تواند از طریق برگزاری کارگاه‌ها، آموزش‌های آنلاین و مستندات آموزشی صورت گیرد.

    2- ارائه مشوق‌های مالی و حمایت از تکنولوژی‌های نوین

    یکی از چالش‌های اصلی کشاورزان، عدم دسترسی به منابع مالی و تکنولوژی‌های نوین است. به‌منظور کاهش مصرف آب و افزایش بهره‌وری، می‌توان از تکنولوژی‌های نوینی مثل سیستم‌های آبیاری قطره‌ای یا هوشمند استفاده کرد. برای این کار، دولت و نهادهای مرتبط می‌توانند مشوق‌های مالی مانند وام‌های کم‌بهره یا یارانه‌های مستقیم به کشاورزان ارائه دهند. این مشوق‌ها باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که کشاورزان بتوانند بدون فشار مالی، به‌طور تدریجی به استفاده از روش‌های پایدار روی آورند.

    3- حمایت‌های دولتی و مشارکت کشاورزان

    برای اینکه کشاورزان احساس کنند که تغییرات در راستای منافع آن‌ها است، باید در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها مشارکت داشته باشند. دولت باید سیاست‌هایی را وضع کند که به کشاورزان اطمینان دهد که در صورت پرداخت بدهی‌ها و تغییرات در شیوه‌های مصرف آب، تحت حمایت‌های کافی قرار خواهند گرفت. این حمایت‌ها می‌تواند شامل تسهیلات مالی، آموزش‌های فنی، و حتی بیمه‌های کشاورزی باشد که ریسک‌های طبیعی و اقتصادی را کاهش دهد.


    4- ایجاد سیستم‌های مشارکتی برای مدیریت منابع طبیعی

    یکی از بهترین راهکارها، ایجاد سیستم‌های مشارکتی برای مدیریت منابع آبی و تالاب‌ها است. در این مدل، کشاورزان می‌توانند در حفاظت از تالاب‌ها و دریاچه‌ها نقش فعال داشته باشند و حتی از مزایای آن بهره‌مند شوند. به‌عنوان مثال، می‌توان از کشاورزان خواست که به‌طور داوطلبانه در طرح‌های احیای منابع آبی مشارکت کنند و در عوض از مزایای مالی یا کاهش مالیات بهره‌مند شوند.

    5- تضمین حقوق کشاورزان در دوران گذار

    بسیار مهم است که در دوران گذار، کشاورزان احساس امنیت و حمایت کنند. به‌ویژه پس از تغییرات سیاسی، باید تضمین شود که کشاورزان در معرض خطر از دست دادن معیشت خود قرار نخواهند گرفت و در برنامه‌های حمایتی و بازسازی‌های بعد از تغییرات، نقش مؤثری داشته باشند.

    6- نقش دولت در تأمین منابع مالی

    دولت باید منابع مالی کافی را برای اجرای برنامه‌های حمایتی تخصیص دهد. یکی از چالش‌های اصلی کشاورزان در ایران، نبود دسترسی به منابع مالی است. دولت می‌تواند از طریق تخصیص یارانه‌های دولتی، تأسیس صندوق‌های حمایتی برای کشاورزان، و همکاری با نهادهای بین‌المللی منابع لازم برای حمایت از کشاورزان را تأمین کند.



    در نهایت، برای متقاعد کردن کشاورزان به پرداخت بدهی‌های آب خود به تالاب‌ها و منابع آبی، باید از یک رویکرد همه‌جانبه استفاده کرد که شامل آموزش، مشوق‌های مالی، حمایت‌های دولتی و مشارکت فعال کشاورزان باشد. این روند باید به‌گونه‌ای طراحی شود که کشاورزان احساس کنند که در کوتاه‌مدت و بلندمدت، منافع آن‌ها در اولویت قرار دارد و تغییرات در راستای بهبود شرایط کشاورزی و حفاظت از منابع طبیعی به نفع آنان خواهد بود. به‌علاوه، اگر تغییرات سیاسی در کشور رخ دهد، باید تضمین شود که کشاورزان در دوران پس از تغییرات از حمایت‌های کافی برخوردار خواهند بود و از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی مصون خواهند ماند.


    اشکان

    پاسخ دادنحذف
  15. کشت هندوانه و محصولاتِ آب‌بَر تا اطلاع ثانوی باید ممنوع بشه و جرایم سنگینی برای کشتش در نظر گرفته بشه. فقط برنج به شکلِ کاملا کنترل شده و با روش‌های بهینه‌ی آبیاری.
    سدهایی‌ که بر روی رودخانه‌هایی که دریاچه‌ی آذربایجان‌ ساخته شده‌اند،بایستی تخریب شده و به تدریج نیروگاه‌های تولید برق با انرژیِ خورشیدی بایستی جایگزینِ نیروگاه‌های برقابی‌ شوند.
    صنایعِ آب‌بَر مثل تولیدِ فولاد بایستی حداقل به شکل موقت تعطیل شوند و یا تولیدِ محدود که فقط دستمزدِ کارگران و نیروی کار خودش رو دربیاره.
    برای حفرِ چاه کنترل شدیدی باید اعمال بشه و جرایمِ سنگینی براش در نظر گرفته بشه.
    برای کشاورزانی‌ که پس از ممنوعیتِ محصولاتِ آب‌بَر از کار بیکار شده‌اند بایستی دوره‌هایی برای باغداری با شیوه‌ی آبیاری قطره‌ای برگزار بشه و تسهیلاتی بهشون داده بشه که بتونن به شکل عملی انجامش بدن.
    و در نهایت در صورتِ امکان طرحی برای انتقالِ آب از دریای خزر به دریاچه‌ی آذربایجان. البته خوده دریاچه‌ی کاسپین طی سال‌های اخیر کاهشِ سطحِ آب داشته و امکانِ انجامِ این طرح به مطالعاتِ کامل نیاز داره

    پاسخ دادنحذف
  16. دو تا چیزی که اول باید در نظر گرفت اولا چه قدر پول نیازه و دوما محاسبه زمانی که برای انجام اینکار نیازه
    بعد میشه با توجه به این دو تا راه حل ارائه داد که اونم دست ما نیست باید چند تا متخصص بیاری بگن «آقا سیب ارزش غذایی نداره» و من شخصا تابحال ندیدم به جز گیاه خوار ها کسی برای نهار و شامش سیب بخوره
    متخصص بیاد میگه «به جای هدر دادن آبی که وارد دریاچه ارومیه میشه برای درخت سیب، سیب زمینی یا گندم بکارید بعد اون درخت ها رو قطع بکنید»
    البته چند ماه پپیش از grok که پرسیدم تقریبا یادمه میگفت از طریق کشت گلخونه ای سیب زمینی تا دو برابر محصول در هر هکتار میشه به دست آورد اونم با مصرف کمتر آب

    پاسخ دادنحذف
  17. تو از کشاورزان پول اب طلب می کنی از بازاری شهری پول. سود ناشی از سود خرید و فروش این محصولات را طلب می کنی ؟! از فروشنده نهاده و ابزار و کمباین دار و کارخانه های تولید ادوات و سیستم حمل و نقل هم طلب پول می کنی ؟! غز صنایع تبدیلی غذایی ؟! از کارخانه های پتروشیمی تولد کننده کود و .. ‌از بانکهای وام دهنده ؟!

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. هووووشششش... ای «اُلاغ» صحبت از آب است؛ نَه پول.
      مردمِ ایران به «بانکِ آب»؛ پول بدهکار نیستند؛ بلکه «آب» بدهکارند.
      فهمیدی ای اُلاغِ «کُس لیسِ فاطی زهرا»؟

      حذف
  18. رویِ سخنم با شخص خاصّی نیست در مجموع پیشنهادهایِ گوناگونی فرستاده شدند و با اینکه این نظرات تخصّصی نیستند؛ امّا مشکلاتِ زمانِ «باز پس دِهی بِدِهی» و همچنین راهکارهایی را به صورتِ «عامّ» مطرح میکنند. ضمنِ سپاس از خوانندگانی که نظر فرستادند؛ نخست میخواهم از شما بپرسم:
    «آیا پرداختن به مشکلاتی که سرزمینِ ایران دارد» و «چگونه باید با این مشکلات در آینده برخورد کرد؟» بهتر است؟
    یا گوش به مسائل «اسرائیل و غزّه »؛ «ترامپ میخواهد چکار بکند؟»؛ «آیا ارتش کودتا خواهد کرد؟»؛ «آیا انگلِ فرزانه را خواهند کُشت؟» و .....؟ که هیچکدامشان نه تنها در حوزهٔ اختیاراتِ ما نیستند؛ بلکه اگر حتّی نظرمان کاملاً درست باشد نیز؛ حتّی برایِ ایران یک «خروس قندی» هم نمی شود؟
    امّا در نظراتی که فرستاده شده اند؛ به چند موضعِ مهمّ اشاره شده است:
    ۱- آموزش.
    ۲- مشوّقها.
    ۳- مجازات.
    ۴- تضمینِ زندگی کشاورزان.
    ۵- بُریدنِ درختان و یا ویران کردنِ سدّهایِ غیر ضروی.
    ۶- دولت محصولاتِ کشاورزان را بیمه کُند.

    در مجموع؛ این نظرات به ۴ مسئلهٔ اساسی اشاره دارند.
    ۱- آموزش (زمان بَر است).
    ۲- دادنِ «تضمین» و «مشوّقها». (شاید منجر به دوشیده شدنِ حکومت شود.)
    ۳- فشار آوردن. (موجبِ مقاومتِ کشاورزان می گردد.)
    ۴- استفاده از تکنولوژیهایِ نوین. (زمان بَر است.)
    ۵- هدایتِ آب بارندگیها به مناطقِ خُشک شده و سفره هایِ زیرزمینیِ آب.
    امّا به عنوانِ مثال؛ با «احیای قناتها» و و ساختنِ «قناتهایِ جدید» و «تحتِ مراقبت قرار دادنِ چاههایِ عمیق» و استفاده از آنها برایِ تزریقِ آبِ باران به سفره هایِ زیرزمینی؛ اشاره ای نشده است که این پروژه هانیز زمان بَر هستند و اثراتِ و نتایجِ آنی ندارند.
    به دَستِ بالایِ «مافیایِ حکومتی» در امورِ کشاورزی نیز اشاره نشده است. این مافیا که به «مافیایِ آب» نیز معروف است؛ برایِ کشاورزانی که محصولاتِ درخواستی آنها را تولید کنند؛ آب تهیّه می کند (از طریقِ ساختنِ سدّ ها و زدنِ چاههایِ عمیق و تغییرِ مسیرِ آبهایِ سطحی). این بخش از کشاورزان که هنوز کارشان پُر رونق است؛ به هیچ وجه با سرنگونیِ رژیمِ شیعی موافق نیستند.
    نظرِ من این است:
    مسئلهٔ خشکیدنِ دریاچه ها و رودخانه ها و تالابها و آبهایِ زیر زمینی؛ در شرایطی مانندِ فصلِ آخرِ جنگِ جهانی دوّم است که با ضربهٔ بسیار دَرد آوَرِ «هیروشیما و ناگازاکی» پایان یافت.
    هر سیستمی را که پیشنهاد کنید و دَرهایِ «زَد و بند» و «رشوه» و سایرِ تبهکاریها را نبندید؛ منجر به «نتایجِ مطلوبِ سریع» نخواهد شد و هزینه هایِ گزافِ بی بازدِه را بر دوشِ «ثروتهایِ ملّی» خواهد گذاشت.
    این کارِ بزرگ؛ با «من بمیرم و تو بمیری» و «به خاطرِ خدا» و ..... پیش نخواهد رفت. شاید بتوان عدّه ای را قانع کرد؛ امّا عدّهٔ بسیار بزرگتری راضی نخواهند شد.
    آیا تا به حال دیده اید که اگر به یک «بانک» بدهکار هستید؛ «بانک» به شما مشوّق بدهد که بدهی هایتان را پرداخت کنید؟ براحتی نامتان را در «لیستِ سیاه» قرار می دهند که حتّی نتوانید یک گوشیِ تلفن را به صورتِ «قِسطی» بخرید.
    در رابطه با «بیمه» نیز؛ باید «بیمه گری» را به بخشِ خصوصی سپرد. زیرا بخشِ خصوصی جایی نمی خوابد که زیرش آب بِرود.
    من به «مجازات» اعتقادی ندارم. امّا به «فشارهایِ هدفمند» باور دارم.
    امّا در نهایت؛
    ۳ عامل میتوانند جلو فساد و حیف و میلِ ثروتهای ملّی را بگیرند.
    ۱- تبدیلِ پولِ ملّی به «پولِ دیجیتال» و از میان برداشتنِ پولِ فیزیکی.
    ۲- الغایِ مالکیّت بر زمین.
    ۳- تصمیم هایِ کارشناسانه و تخصّصی برای ممنوع کردنِ محصولاتِ کشاورزی و ابلاغِ آن به مراکزِ «خریدِ انبوه». در چنین صورتی هیچ خریداری نمیتواند این محصولات را بخرد. زیرا تراکُنشهایِ مالیِ آن شرکت و یا شخص؛ ثبت می گردد. به همین دلیل هیچ کشاورزی به دنبالِ کاشتِ محصولی که خریدار ندارد؛ نخواهد رفت و راههایِ «دو دوزه بازی» و «رشوه» و «فامیل بازی» نیز بسته هستند.

    پاسخ دادنحذف
  19. https://x.com/mtm9920/status/1979645213800058916?s=46

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. این فیلم دستکاری شده است.
      به دست و بازویِ عروس توجّه کنید که زیرِ بَغَلِ پدرش است و در زمانی که گام بر میدارند؛ به صورتی غیر آناتومیک «درازتر می شود»(طولَش زیاد می شود).

      با دروغ نمیتوان رژیم را سرنگون کرد.
      امّا با راستگویی؛ ... می توان.

      مردم برایِ جانشین کردنِ یک «مادر قحبه» با «مادر جنده ای دیگر»؛ انقلاب نمی کنند.
      مردمِ ایران ۴۷ سال است که از تَرسِ «کیرِ خر» به «کیرِ اسب» رأی داده اند ؛ با این تصوّر که «بالاخره اسب حیوانِ نجیبی است».... امّا «نَه یک کیرِ نَجیب»؛ بلکه یک «کیرِ کُلُفت تر» گیرشان آمده است.
      فکر نمی کنم که حتّی «عقب مانده ترین ها» نیز؛ بارِ دیگر فریب بخورند.
      آنهایی نیز که رأی می دهند؛ میدانند که چکار میکنند و منافعِ کثیفشان چگونه تأمین می شود؟
      همیشه یادتان باشد که «انقلاب کردن» نوعی از «رأی دادن» است.

      حذف
    2. حتّی « گُل برگهایِ سفیدی» که افشانده می شوند؛ در هوا ناپدید می شوند و بر زمین نمی نشینند.
      دستِ راستِ «پدرِ عروس» (سمتِ چپ تصویر)؛ گویی که از «مُچ» قطع شده است و یا شبیه به «مُشتِ بی حرکت» و فقط آویزان است. اندکی دقّت؛ زمانِ زیادی نمی بَرَد و با زمانی که برایِ نشستن به پایِ سخنانِ «مجید محّمدی اصل»(استادِ بلاهت) و یا «قُرمساقِ نادان» و «مُرادِ اوباما اویسی» تلف می کنید؛ قابل مقایسه نیست.

      حذف
    3. https://x.com/vidarwarrior/status/1979654629349892542?s=46

      این نسخه کامل تر هست

      حذف
    4. نسخه هایِ دستکاری نشده ای منتشر شده اند که بی شرافتی اوباشانِ رژیم شیعی در زندگیِ خصوصیِ تجمّلاتی شان را نشان میدهند.. آنچه که در رابطه با ویدیویِ قبلی خواستم بگویم؛ این بود که:
      وقتی که «واقعیّت» را میتوان با «درستکاری» پوشش خبری قرار داد؛ نیازی به «Fake News» نیست.
      سعی کنید به «چوپانِ دروغگو» تبدیل نشوید.

      حذف
  20. کژدم غم و اندوه ما ایرانیان به پایان میرسه؟

    پاسخ دادنحذف
  21. مشکلاتِ ایران و اپوزیسیون را حلّ کردیم؛ رژیمِ شیعی نیز که نمیدانیم به چه دلیل؟ سرنگون شده است!!!
    حال به یک آهنگ گوش کنیم و نمی دانیم که به چه دلیل؟ جشن بگیریم:

    https://www.youtube.com/watch?v=kTqwy6ay1HQ

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. ولگرد اینترنتی۲۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۳۴

      چگوارا تا ابد قهرمان مردمی باقی میمونه.

      حذف
    2. زمانی که دستگیر شد؛ فقط ۲ تا تُخم مرغ تویِ کیفَش داشت. این تمامیِ داراییِ او بود.

      حذف
    3. ولکرد اینترنتی۲۷ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۰۷

      جایی خونده بودم که گفته بودید چگوارا نمونه یک سامورایی زندگی میکرد

      حذف
  22. کژدم زندگی هم لیاقت میخواد که خیلیا ندارند فقط زاد و ولد میکنند و نسلشون رو گسترش میدن

    پاسخ دادنحذف
  23. اسراییل باید در زمانی که جوانها در خیابانها و به میدان آمده بودند شروع به حمله هوایی و زدن بسیجی و سپاهی ها می کرد. نه در جنگ دوازده روزه. هر چیز جایگاه و زمان خود را دارد. اینهمه حرکت مردمی صورت گرفت و اسراییل خواب بود. باید موقع شناس بود. امیدوارم اگر حرکتی صورت گیرد اسراییل این بار همزمان حمایت کند.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. به رویِ چشم.
      به آقای ناتانیاهو دستور دادم که طبق گفتهٔ شما عَمل کند.

      حذف
  24. پاسخ‌ها
    1. این «کُس کِش» به من بدهکار است.
      «عشقِ ۱۵ سانتی»؛ اصطلاحِ من(کژدم) بود و این «مادرجنده» آنرا دُزدید.
      به مردمِ ایران نیز بدهکار است.
      اگر طرفدارِ این «کُس کِش» هستی؛... باید مانندِ این موجودِ هرزه؛ با «حذفِ موجودیّتِ فیزیکیِ خود» این بِدِهی را پرداخت کُنی.
      این حُکم نه به این خاطر است که «اصطلاحی» از «کژدم» دُزدیده است.
      بلکه برایِ اجرایِ «شرافتِ اجباری» است.
      من(کژدم) با «شازده فیل خان»؛ آبمان تویِ یک جوی نمی رَوَد؛ امّا اگر ببینم که برایِ ایشان؛ «لیچار» می بندند؛ آشفته می شَوم.
      «راستی» و همیشه «راستی»..... نقطهٔ «خاکستری» نداریم.

      حذف
  25. «دین افیون توده‌هاست.»
    🔹 یعنی دین مانند ماده‌ای آرام‌بخش، رنج انسان را کاهش می‌دهد، اما او را از دیدن ریشه‌های واقعی درد و ستم بازمی‌دارد.
    «کارگر چیزی برای از دست دادن ندارد جز زنجیرهایش.»
    🔹 دعوتی انقلابی به طبقهٔ کارگر برای رهایی از نظام سرمایه‌داری.
    «آگاهی انسان نیست که وجود او را تعیین می‌کند، بلکه وجود اجتماعی اوست که آگاهی‌اش را شکل می‌دهد.»
    🔹 یعنی اندیشه‌ها و باورهای ما نتیجهٔ شرایط مادی و اجتماعی‌مان هستند، نه برعکس.
    «سرمایه، کار مرده است که تنها با مکیدن کار زنده زنده می‌ماند.»
    🔹 اشاره به استثمار کارگر توسط سرمایه‌دار.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. چیزی به نامِ «طبقهٔ کارگر» هرگز وجود نداشته است و همچنان «وجود ندارد». وجودِ «طبقهٔ کارگر» هم سنگِ وجودِ «زئوس» و «پرومته» و «هرکول» است. تا به نامِ آنها حکومت را بگیرند و به «نام و زبانِ آنها» سخن بگویند. همانکاری که آفرینندگانِ «خدا»؛ او را آفریدند تا به نامِ «خدا» سخن بگویند.
      «الله» چنین فرموده است......
      کارگران موجوداتی هستند که در حالِ انقراض هستند(مرگِ آرام؛ مانندِ «سوختنِ شمع») (Slow Burn).

      حذف
    2. این جملهٔ مزخرف را از قولِ شما تکرار میکنم:
      ( یعنی اندیشه‌ها و باورهای ما نتیجهٔ شرایط مادی و اجتماعی‌مان هستند، نه برعکس.)
      یعنی اینکه: شرایط اجتماعیِ در دورانِ «صفویانِ کثیف» طوری بود که همهٔ ساکنینِ ایران به دینِ جدیدی به نامِ «شیعه گری» ایمان بیاورند. شرایط جدید را «صفویان» در «کون کُن خانه هایِ اردبیل»(خانقاه ها) کشف کردند. شرایط اجتماعی نیز مانندِ ۱۰۰ سال پیش از آن نبود و بسیار تغییر کرده بود و از «خان خانی»؛ به «کون خانی» تغییر یافته بود.
      وضعیّتِ ایران در سالِ ۵۷ در مقایسه با دورانِ قاجار؛ چنان پَس رفت کرده بود که تصویرِ آن «دیّوس» را در ماه ببینند و بازهم «چماقهایِ صفویها و قزلباشها» را از صندوقچه ها بیرون بیاورند.
      لطفاً پیش از آنکه حرفی بزنید؛ دقّت کنید که صدایتان از «ماتحتتان» بیرون می آید؟ یا از دهانتان؟ ببینید که با «روده هایتان» فکر میکنید؟ یا چیزی به نامِ «مغر» که در جایی دیگر به نامِ «جمجمه» است.
      با تغییرِ نامِ «روسپیگری» به «کارگرانِ جنسی»؛ نمیتوان «پرولِتاریایِ نوین» ساخت. برایِ همین است که نامِ شماها (نئو مارکسیستها) را «چپهایِ رنگین کمانی» گذاشته ام.
      آن کارگرانِ صنعتی؛ صنفی هستند که نفسهایِ آخر را می کشند و حتّی از بخشِ «بسته بندی کالا» نیز بیرون رانده شده اند.
      حتّی برنامه نویسانِ کامپیوتر نیز در حالِ به حاشیه رفتن هستند و باید به کار کردن در کارگاههایِ کوچکی مانندِ «ساندویچ فروشی ها» کاری «نیمه وقت» پیدا کنند.
      A.I در حالِ دیگرگون کردنِ سطح و عمقِ جوامع است؛ و «دایناسورهایی» مانندِ تو؛ هنوز در فضایِ دورانِ «کمون پاریس» زندگی میکنید.
      موجوداتی مانندِ تو؛ روشنفکر و «ترقّی خواه» نیستند؛ بلکه زخمی چرکین بر پیشانیِ تمدّن هستند.

      حذف
    3. این جملهٔ مزخرف را برایِ خوانندگان؛ اندکی توضیح دهید:
      ۱- منظورتان از «شرایط مادی» چیست؟ آیا فقط پرتابِ کلمات است که مانندِ «طوطی» تکرار میکنید؟
      ۲- منظورتان از «شرایط اجتماعی» چیست؟ این «شرایط اجتماعی» را در ایرانِ کنونی توضیح بفرمایید.
      با پرتابِ «کلمات و جملاتِ گُنگ»؛ هیچ مسئله ای حلّ نمی شود. و مسائل در تاریکخانه هایِ «افکارِ مزخرفِ فلسفی» باقی می مانند.
      اینگونه کلمات و جملاتِ گُنگ؛ مانندِ اشعارِ «نوستر آداموس» را میتوان به هزاران نوع تعبیر و تفسیر کرد. چیزی مانندِ «آچار فرانسه هایِ فلسفی» هستند که فقط به دردِ «میزگردهایِ نشخوارِ جملات» می خورند. هیچ چیزِ نوینی تولید نمیکنند و دنیا را با چند جمله توضیح میدهند و خدایانِ دانش و ترقّی خواهی تولید می کنند.
      من(کژدم) همیشه گفته ام:
      «فیلسوف اگر باهوش بود؛ در آزمایشگاههای علمی و صنعتی مشغولِ کار بود.)
      فضا پیمایِ ایلان ماسک؛ در تاریکخانه هایِ «فیلسوفان» تولید نمی شوند.؛ داروها در تاریکخانه هایِ «فلاسفه» تولید نشده اند و تولید نمی شوند. طرحهایِ صنعتی؛ در تاریکخانه هایِ «فلسفه بافی» تولید نمی شوند.

      حذف
    4. شخصی به نامِ «آمیلکار کابرال» که رهبرِ «جنبشِ کمونیستی گینهٔ بیسائو» بود ؛ پس از پایانِ تحصیلات در «انگلستان و یا فرانسه و یا پرتغال» به کشورش باز می گردد و میخواهد «انقلابِ کمونیستی» راه بیندازد؛ در کتابی که نوشته است؛ یک جملهٔ واقعاً مضحک وجود دارد. او میگوید:
      «متاًسّفانه در گینه؛ طبقهٔ کارگر وجود ندارد. گارگران فقط چند نفر «باربَر» هستند که در بندر کار میکنند.»
      سپس ادامه می دهد:
      «امّا در عوض طبقهٔ کارگرِ جهانی داریم که در حالِ اِعمالِ هژمونیِ خود است و ما بخشی از رودِ خروشانِ انقلابِ جهانی طبقهٔ کارگر هستیم.»
      این «احمقِ تحصیلکرده» میخواهد «هژمونیِ فرضیِ طبقهٔ فرضیِ کارگرانِ جهانی» را به عنوانِ «تحلیلِ مشخّص از شرایط مشخّص» را به خوردِ مردمِ گینه بدهد.
      من(کژدم) بسیار خوشحال هستم که این مزخرفات را خوانده ام و با بسیاری از گروههایِ سیاسی-عقیدتی از نزدیک رابطه داشته و به خاطرِ این روابط و مطالعهٔ افکار و دِل مشغولی هایِ این «عقبمانده هایِ ذهنی»؛ به جایی رسیده ام که اکنون بر رویِ آن ایستاده ام.

      حذف
  26. “While living, be a dead man, thoroughly dead;
    Then, whatever you do, just as you will, will be right.”

    Excerpt From
    Become What You Are
    Alan Watts

    پاسخ دادنحذف
  27. «آلن واتس»؛ اشتباهی نابخشودنی در رابطه با فَرقِ «سامورایی بودن» و «بودا شُدَن» دارد.
    «بودا» دقیقاً همان موجودی است که «آلن واتس» ترسیم میکند (مُرده ای متحرّک با یک کاسهٔ خالی برایِ گداییِ برنج).
    «بودا» نَه «عشق می وَرزَد؛ و نَه کینه ای دردِل دارد» ... بودا «صلحِ واقعی» است. زیرا «مُردگان هرگز نمی جنگند.»
    باور ندارید؟
    به «میدانهایِ جنگ» نگاه کنید و ببینید که «اجساد»؛ راستگوترین «معتقدین به صلح» و «پیام آورانِ واقعیِ صلح» هستند.
    امّا «سامورایی»؛ برخلافِ تفاسیرِ موجود؛ به دنبالِ جایی برایِ «مرگِ پُر افتخار» نیست.
    «سامورایی» بخشی را در درونِ خود کُشته است(آمال و آرزوها )؛ امّا «نیروانایِ سامورایی» زمانی تحقّق می یابد که به افتخارِ «دفاع از مردمِ خود» نائل شود. ... چه با «مرگِ فیزیکی» و یا «پیروزی بر دشمن»(حفظِ مردمِ خود از خطرها).

    پاسخ دادنحذف
  28. (مزخرفی دیگر با نام «کنفرانس اُسلو») منتشر شد.

    پاسخ دادنحذف