نخستین دلیلِ مزخرف بودنِ این به اصطلاح «کنفرانس» در این است که گویی شرکت کنندگان در این کنفرانس اساساً با یکدیگر آشناییِ قبلی ندارند و مانندِ گروهی از میهمانان در این کنفرانس شرکت کرده اند تا خودشان را به همدیگر معرّفی کنند. حتّی آقایِ «شاهین مدرّس» که ظاهراً «آکادمیک» است و سخنرانیِ غرّایی می کند؛ در رابطه با نقشِ مشعشعِ «احزاب» در آموزش و پرورش و شبکه سازی را دلیلی بر پذیرفتنِ «پارتی کراسی» به عنوانِ یک «ضرورت» معرّفی می کند ولی حتّی با عینکِ تَه استکانیِ نیز نمیتواند «جنبش ملّی مهسا» را به عنوانِ نقطهٔ آغازِ «سازماندهیِ اُفقی» ببیند و به صورتِ احمقانه ای میگوید: حزب توده تشکل را یاد داد؛ حزب توده مطالعه کردن و نوشتن را یاد داد و ....
امّا گویا آقایِ «شاهینِ مدرّس» اساساً کور است و نمی بیند که حزبِ توده؛ «خواندنِ کتابهایِ خطّی» و «تشکّلهایِ خطّی» و «نوشتنهایِ خطّی» را یاد داد. .... «تشکّلهایِ «هِرَمی» را یاد داد. که «رهبر» و «کمیتهٔ مرکزی» می رینند و اعضا و هواداران؛ مدفوعِ انها را برایِ صبحانه و نهار و عصرانه و شام؛ میل می فرمایند و گرنه «تصفیه» می شوند.
نمایندهٔ حزب دموکرات کردستان نیز؛ گویی که تازه از رختخواب بیرون آمده و همچنان خواب آلود است؛ همان سخنانِ کُهنه را تکرار میکند و «فدرالیسم» را تنها نوعِ واقعی دموکراسی معرّفی می کند که البتّه منظورش این است که «جایگاهِ حزبِ ایشان» باید به رسمیّت شناخته شود و بودجه هایِ کردستان نیز از «قیفِ حزب دموکرات» ردّ شده و سَرشکن شود و راههایِ «رانت خواریِ حزبی» باز شوند.
نمایندهٔ «کومه له» نیز میگوید که کُردستان ظرفیّتِ ادارهٔ کُردستان برایِ پیشرفتهایِ مشعشع را دارد و نیازی به آقا بالاسَر ندارد. پول بدهید؛ ما خودمان میدانیم که چطوری بخوریم و «میلیشیا» بسازیم. این ۲ به اصطلاح حزبِ سیاسی؛ هنوز هم که هنوز است؛ نتوانسته اند فرهنگِ «زیستن بدونِ عشیره و قبیله و اطاعت از سرانِ عشایر» را به «فرهنگِ منطقه ای» تبدیل کنند. امّا چنین ادّعاهایِ «کونِ خر پاره کُن» دارند. هر وقت؛ توانستید با شنیدنِ نامِ «ایلِ منگور» خایه هایتان جُفت نشود؛ بیایید به کنفرانسِ بَعدی و گرنه جایتان در کُردستانِ عراق امن تر است.
بقیّه نیز همان مزخرف بافانِ تکرار گوی هستند.
من که حالم به هَم خورد.
حالا هِی بیایید و بپرسید که چرا رژیم سرنگون نمی شود؟
پاسخ جلو چشمهایتان است.... به خاطرِ وجودِ این «نسناس ها».
https://www.instagram.com/reel/DP9UkJwDFSU/
کژدم

پاسخحذفمشکل دوم، اقتصاد رانتیه
اینا هیچ وقت دنبال رشد واقعی نبودن، دنبال گردش پول بین خودشون بودن
نفت، گاز ،معادن، بانکها، بيمه ها، واردات، همه چی بین یه حلقهی بسته ست که با عنوان نهادهای انقلابی» و «شرکتهای وابسته» مدیریت میشن ! اونم بدون نظارت، بدون حسابرسی ! یعنی یه اقتصاد پنهان با صورت حسابهای رسمی !
نتیجه؟
ثروت انباشته در بالا، فقر انباشته در پایین
و هفتم، انحصار روايت !
پاسخحذفيعني هر رسانه هر دانشگاه، هر منبر هر تريبون باید فقط یه صدا رو پخش کنه صدای تایید ! صداهای مخالف یا سانسور میشن یا برچسب میخورن
يا حذف فيزیکی میشن ! چون اگه یه مناظره ی واقعی، یه گفتوگوی آزاد اتفاق بیفته، تمام این ساختار فرو میریزه. چون هیچ منطق و دانشی پشتش نیست. فقط ترس و کنترل
واقعیت اینه که جمهوری اسلامی نه از بیرون تهدید میشه نه از دشمن خارجی فروپاشی از درونه،
پاسخحذفاز همین دروغهای انباشته از همین بی سوادی مدیریتی از همین گسست بین مردم و قدرت ! چون هیچ نظامی نمیتونه تا ابد با ریا نفس بکشه
شماها مردم رو چاپیدید، عقلشونو تحقیر کردید و ایمانشونو گروگان گرفتید. ولی بدترین اشتباهتون این بود که فکر کردید جامعه همیشه خواب میمونه ! نه، جامعه بیداره فقط دیگه حرف نمیزنه چون شما ارزش شنیدن رو از بین بردید
پاسخحذفهمەی این چیزهایی كە در این مطلب نوشتید ما هم اكنون در كردستان عراق داریم بصورت عالی می بینیم و احزاب مسلح اینجا شدن همە كارەی این منطقە و بقیەی احزاب هم نوكر اینها هستند چون پول و بودجە هایی كە از بغداد برای اینجا اومدە قبلا تماما دردست 2 حزب و توی اون هم دردست 2 خانوادە بودە و كە چشم دیدن حتی عموزادەهای خود را ندارند ودیدیم كە توی سلیمانیە بر سر قدرت چە بلایی سر هم اوردن و هم اكنون كە بغداد دخالت كردە و مثل قبل بودجەی مفت بهشون نمیدە تا حالا 54 تا حقوق مردم و كار مندان رو ندادن و احتمال دارد امسال هم 3 تا حقوق دیگە برە روش ولی اینو میگم اگرمردم كردستان ایران هم بە همین منوال حركت كنند همان بهتر تحت تسلط حكومت مركزی باشد تا اینكە برای یك بشكەی نفت ناچار شوند دست حزب را ببوسند
پاسخحذفخوانندهٔ گرامی؛ اگر همهٔ آنچه را که «کژدم» گفت؛ می بینید؛...
حذفکاری کُنید که این مشکلات «حذفِ فیزیکی» شوند؛ تا دیگر چهره هایِ کثیفِ؛ «هجری» و «مُهتدی» و «علی افشاری» و «مریم رجوی» و «مُجتبی واحدی» و «سازگارا» و «مخملباف» و «سازگارا» و «کُس کِشِ نادان» و «تیزهوش خانِ دفترچه نویس» و ... ۱۰۰ ها نوع از این «بی شَرفها» را نبینید.
این بی شرفها برایِ «راهنمایی» نیامده اند؛... بلکه برایِ «شکستِ اُمیدها و آرزوهایِ شما» آمده اند.
همین اکنون کثافتکاریهایِ «پارتی کراسی» در آمریکا بر رویِ پرده است. دموکراتها که در انتخابات شکست خورده اند؛ دولتِ مرکزی را با قطع بودجه؛ به تعطیلی تهدید میکنند. این امر مختصّ دموکراتها نیست؛ در دورهٔ «بایدن» و «اوباما» نیز همین کثافتکاری از طرفِ «جمهوریخواه ها» اجراء شدند و دولتِ مرکزی را با قطعِ بودجه و تعطیلی دولت روبرو کردند. همهٔ این تلاشها برایِ «باج خواهیِ حزبی» هستند. ما آثارِ این حرکتها بر رویِ «پروژه ها» در آمریکا را رَصد نمیکنیم و از کنارش میگذریم و میگوییم که «به ما مربوط نیست». امّا نمیفهمیم که این «شُتُرِ حزب بازی» قرار است که فردا جلو دَرهایِ سیاسی ایران بنشیند.
پاسخحذفنمیدانم با «فیلی باستر»(Filibuster) که یک قانونِ داخلیِ مجلس در آمریکا است آشنایی دارید یا نه؟ طبق این قانونِ داخلیِ مجلس؛ زمانی که مجلس واردِ بحث و گفتگو برای تصویبِ یک قانون می شود و حزبِ دیگر مخالفِ آن است؛ حزبِ مخالف یک «گلادیاتورِ سخنرانی» را مأمور میکند که چندین ساعت سخنرانی از نوعِ «عنان داشت و سنان داشت و خنجر داشت و ....» براه بیندازد تا نمایندگان خسته شده و جلسه را ترک کنند و مجلس اکثریّتِ لازم را از دست بدهد. «نانسی پلوسی» توانست ۷ ساعتِ تمام چنین سخنرانی انجام دهد و مدالِ طلایِ «فیلی باستر» را بدست آورد. آنهایی که میخواهند «شُتُرِ پارتی کراسی» به ایران بیاورند و آنرا «دموکراسی» بنامند و زمانی که گَندِ کارها در می آید میگویند:«دموکراسی عالی نیست؛ امّا بهترین گزینه در میانِ گزینه ها است». امّا نمیگویند که دیگر گزینه هایی که «پارتی کراسی» را با آنها مقایسه میکنند چیستند؟ اگر به تاریخ نگاه کنید؛ منظورشان همان «شیوه هایِ حکومتیِ پیشین» هستند. اگر از «دموکراسی بدون احزاب» حرف بزنی؛ حتماً به «آنارشیسم» و یا «کمونیسم» و یا مزخرفِ دیگری متّهم خواهی شد. زیرا هدفِ همهٔ «احزاب» این است که: «حفظِ حزب؛ اوجَبِ واجبات است».
حال آقایِ «آکادمیک» (شاهین مدرّس) میخواهد به ما بگوید که: این احزاب به مردم آموزش می دهند.
بله؛ آموزش میدهند که اگر حزبی گفت: «ماست سفید است»؛ به هر وسیله ای شده است باید مردم را قانع کنید که «آنچنان نیز که میگویند.... سفیدِ سفید نیست.» تا «مُهرِ حزبی» را بر آن گفتگو بزنید.
«لندن» را همین کثافتکاریهایِ حزبی به «مستراحِ اسلامی» تبدیل کرده اند. به سراسرِ کشورهایِ اروپایی نیز نگاهی بیندازید؛ زیرا مُشکلاتی که این کشورها با آن دست و پنجه نرم میکنند؛ توسّط همین «پارتی کراسی» ساخته شده اند.
بدهی خارجی آمریکا؛ زمانی که ترامپ برایِ دورِ نخست پیروز شد؛ ۲۲ تریلیون دلار بود. اکنون بیش از ۳۵ تریلیون دلار است و همچنان در حالِ رُشد است.
بخشِ بزرگی از این بدهی ها را «هزینه هایِ پروژه هایِ ناتمام» تشکیل می دهند(حیف و مِیل بودجه ها). این امر مرا به یادِ گزارشها به کنگرهٔ حزبِ کمونیست در دورهٔ «استالین» می اندازد(کنگرهٔ ۱۵ و کنگرهٔ ۱۶) که همهٔ شان دروغ بودند (از جنسِ ویروس یابِ مُستعان) و آرام آرام «اتّحادِ دروغینِ شوروی» را به ورشکستگی کشانیدند.
«حزب بازی» یعنی همین. در «حزب بازی»؛ مردم فقط «اعداد» هستند.
«سعید میرزاقاسمی نژاد»(سپهبُد سرتیمداران) اخیراً فرموده اند که چون «انقلاب» نیاز به حمایتِ خارجی دارد و نمیتوان از مردم خواست که ریسک بکنند؛ لذا رهبر(شازده فیل خان) فراخوانِ برایِ انقلاب نخواهد داد.
پاسخحذفآیا بویِ «استعفایِ یواشکی» به مشام نمی رسد؟
«شاهین مدرّس» از اینکه «مؤسسهٔ نظر سنجی گمان» (بخوانید مؤسسهٔ گمانه زنیِ گمان) گفته است که ۳۵٪ از مخالفینِ رژیمِ شیعی «شازده فیل خان» را میخواهند؛ وحشت کرده است.
ایشان از این مؤسسه نمی پرسد که «پُرسش» چگونه طرّاحی شده بود؟ زیرا نوعِ پُرسش؛ میتواند پاسخهایِ گوناگونی داشته باشد. اگر از من(کژدم) بپرسند که میانِ «مریم رجوی» و «شازده فیل خان» کدام یک را ترجیح میدهی؟ خواهم گفت: «شازده فیل خان». سپس میتوانند کژدم را هوادارِ «شازده فیل خان» به شمار آورند.
به قولِ خودِ «شاهین مدرّس»؛ او فقط یک «آکادمیسین» است. با «مِیدان» قطعِ رابطه کرده و در لا به لایِ کتابها و مقاله ها «گُم شده است». به همین خاطر از عدد ۳۵٪ وحشت کرده است.
به نظر می رسد که رسانهٔ «ایران اینترنشنال» در رَوندِ «گُسست» از سلطنت طلبان افتاده است. دلیلَش را نمی دانم. امّا «رَوَندِ گُسَست» مشهود است.
پاسخحذفکژدم حرفامون همش داره تکراری میشه
پاسخحذفاگر حرفی تازه داری؛ حرف بزن.
حذفاگر نداری.... به طورِ «طبیعی» لال و خفه هستی.
بهتر است که حدّ اقلّ از «طبیعتِ خودِت» پیروی کُنی و «خفه بمانی».
تا وقتی که نیازی حس نشه پاسخی هم تولید نمیشه.جا با مهره پهلوی مردم رو در توهم اپوزوسیون نگه داشته و بخوبی آگاه هست که مردم با این این شخص هیچ توانمندی رو بدست نمیارن و حفظ حکومت تضمین شده است.من گفته بودم اگر شخص پهلوی رو ترور کنن و مردم رو تو اوج ناامیدی و درد قرار بدن کم کم پاسخهای تازه ای شکل میگیره.ما تا زمانی که مریض نیستیم به دکتر مراجعه نمیکنیم و این وبلاگ هم نقش دکتری داره که فقط فریاد آزادی و رهایی از بیماری رو میزنه ولی تو عمل مردم اصلا احساس نداشتن اپوزوسیون نمیکنن که بخوان به دنبال دکتر(ساخت اپوزوسیون) باشن.تا زمانی که این احساس جمعی حفظ بشه مردم منفعل و خنثی در خدمت جا میمونن.مردم به قدری درد کشیدن که دیگه به دردهاشون عادت کردن.
حذفاپوزوسیون در قامت حکومتی باید تو اسرائیل ساخته بشه و از اونجا رهبری رو شروع کرد.هیچ دوستی محکم بین مردم ایران و کشورهای خارجی وجود نداره و فقط کمک های اسرائیل هست که میتونه به شکلگیری اپوزوسیون منجر بشه.سرنگونی جا از مسیر اسرائیل میگذره و نه آمریکا و اروپا.
پاسخحذفاین سخنِ شما را به صورتِ مشروط قبول دارم. زیرا سرنگونیِ رژیمِ شیعی؛ برایِ اسرائیل یک «ضرورتِ موجودیّتی» است. امّا دستهایش نیز کاملاً باز نیست. این «دستهایِ بسته»؛ میتواند به «شُل کُن ؛ سِفت کُن» بینجامد.
حذفشاهزاده سوپاپ اطمینان جا هست.
پاسخحذفاین سخنِ شما گرچه تازه نیست؛ امّا واقعیّت دارد.
حذفبرایِ قتلِ بانو «مسیح علی نژاد»؛ ۵۰۰ هزار دلار جایزه گذاشتند و مُزدور استخدام کردند؛ امّا «شازده فیل خان» همچنان در حالِ «فروختنِ قُرآنِ آریامِهر» است.
زیرا «ستونِ پنجم» است و قرار است که در روزِ مبادا؛ این اوباشان را نجات دهد. اینرا خودش گفته است و ساخته و پرداختهٔ کژدم نیست.
ما تو داخل کشور از همه طرف محاصره ایم ولی شما که خارج از کشورید میتونید تلاش کنید برای ساخت اپوزوسیون.ما اینجا فقط سربازهای میدانی هستیم که هر روز شاهد مرگ خودمونیم.اندیشه هارو کنار هم بزارید و با قدم های کوچک شروع کنید تا ما از داخل همراهتون بشیم.
پاسخحذفاگر درونِ ایران هستید؛ از فردا هم خودتان و نیز همفکرانتان را تشویق کنید که به جایِ نوشتنِ «مرگ بر خامنه ای»؛ دیوار نویسی کنند که: «وبلاگِ کژدم را بخوانید».
حذفتا ببینیم چه می شود؟
نوشتنِ شعارِ «مرگ بر خامنه ای»؛ بسیار «کُهنه» و «بی اَثر» است.
حذفامّا شعارِ «وبلاگِ کژدم را بخوانید»؛ میتواند دریچه ای تازه در برابرِ مبارزان باز کُند.
https://x.com/sghasseminejad/status/1980775063990251935?s=46
پاسخحذفبنا بر تجربه؛ چون این صفحات پس از مدّتی از دسترس خارج می شوند و لینکها ناکارآمد میگردند؛ عین مطلب را کاپی - پیست میکنم تا در اینجا باقی بماند. تا اگر کسی در آینده بخواهد وبلاگ را شخم بزند؛ نیازی به «لینکهایِ تاریخ گذشته» نباشد و بداند که موضوع چه بوده است:
حذف(با چپ افراطی که نمیخواهد جامعه ثبات داشته باشد چگونه میخواهید حکومت تشکیل دهید؟
گفتگوی دکتر سعید قاسمینژاد و دکتر محمدرضا جهانپرور در «فریدون»
پاییز ۲۵۸۱ شاهنشاهی (۱۴۰۱)
محمدرضا جهانپرور، اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا در بخشی از این گفتگو میگوید:
«امیدوارم که یک موضع چپ میانه در ایران داشته باشیم. حداقل ضرورت دموکراسی این است که شما باید دو حزب داشته باشید که با هم رقابت کنند. البته من هنوز قانع نشدهام که سیستم دو حزبی آمریکا بهترین فرم است، ولی بدترین هم نیست. یا سیستم حزبی بریتانیا نیز شاید بهترین شکل نباشد ولی بدترین هم نیست.
مسأله این است که با چپ افراطی... حکومت نمیشود تشکیل داد. یا اگر بشود، واگرایی سیستم آنقدر شدید است، که این حکومتها پایدار نخواهد بود. مثلا گروههای نو مارکسیست پلتفرمشان این است که جامعه و تمامی نهادهای حاضر باید از هم بپاشند. با گروهی که نمیخواهد جامعه پابرجا باشد یا ثبات داشته باشد، چطور میخواهید حکومت تشکیل دهید؟
یا مثلا گروههایی که مارکسیست سنتی هستند، اینها میخواهند دولت را به صورت کامل در تمام شئون کشور رواج دهند و خودشان هم بالای سرش بنشینند. مردم ۴۰ سال با جمهوریاسلامی سر کردند؛ آن طبقهی الیگارشی که در جمهوریاسلامی سرکار هستند و حتی گروه نظامی خودشان را دارند، دیدهاند. اینها در این کشور تجربه شده است و مردم نتیجهاش را دیدهاند. چه دلیلی دارد که باز بخواهیم انجامش دهیم؟»)
نظرِ کژدم:
منظورِ این آقایان از «نئو ماکسیستها» و «ماکسیستهایِ سُنّتی» کدامین سازمانها و احزاب هستند؟
مگر قرار است که با «سازمانها و احزابی که وجود ندارند» حکومت تشکیل دهید؟
اساساً این آقایان تعریفِ خاصّی از این دو نوع مارکسیسم دارند؟ اگر دارند؛ حدّ اقل برای هوادارانِ «جاوید شاهی» خود آموزش دهند.
من(کژدم) نمیدانم که شما با چه هدفی این لینک را فرستاده اید؟
امّا از شما نیز می پُرسم که آیا تعریفِ خاصّی از این دو گروه دارید؟ آیا میخواهید که این «چِکِ یک میلیون دلاری» را کژدم برایتان خُرد کند؟ اگر ذهنتان از این تعریفها خالی است؛ چرا مثلِ «گاو» دنبالِ کسانی افتاده اید که کارشان فقط «پرتابِ کلمات و جملات است»؛ بدونِ اینکه توضیحی بدهند که این کیست؟ و آن کیست؟ آیا میخواهید با پرتابِ کلمات؛ «آسیابهایِ بادی» بسازید و سوارِ «یابو» شده با آنها بجنگید؟ و به هوادرانتان بگویید که «با آسیابهایِ بادی» نمیتوان حکومت تشکیل داد؟
این آقایِ «محمّد رضا جهان پور» میگوید که باید یک حزبِ «چپِ میانه» نیز باید وجود داشته باشد. آیا دارید؟ یا اینکه سفارشِ «پُختِ حزبِ چپِ میانه» را به رستوران داده اید؟
لطفاً حدّ اقل دستورِ پُختِ این «چپِ میانه» را به «جاوید شاهی هایِ دهان گُشادتان»(بسیجی دهان گشاد) یاد بدهید. زیرا به «علوفه نیاز دارند».
من(کژدم) هر دویِ این نظریّه ها را که به «مارکسیتِ سُنهتی» و «نئو مارکسیست» مشهور هستند؛ می شناسم. امّا به اندازهٔ «پِشگل» نیز برایشان ارزشی قائل نیستم. زیرا در گسترهٔ سیاسیِ؛ به اندازهٔ «بالِ مگس» نیز وزن ندارند.
امّا این آقایان طوری مسئله را بزرگ میکنند که بتوانند «مُنجیِ هایِ دارایِ درجهٔ دُکترا» دیده شوند.
این گفتگوها ارزشی بیشتر از «گفتگوهایِ شب نشینی» ندارند.
این آقایِ دارایِ «دکترایِ اقتصاد» میگوید که ضرورتِ «دموکراسی» این است که حدّ اقل دو حزب داشته باشیم؟؟؟؟!!!!
حذفیعنی اینکه نیاز داریم که « دو عدد قیف» داشته باشیم. یعنی اینکه میخواهیم «پارتی کراسی» را به جایِ «دموکراسی» فرو کنیم.
میخواهیم «اصلاحات کنیم».... نمی خواهیم شالوده ها را «بازتعریف کنیم».
من(کژدم) نامِ «آمیلکار کابرال»(کمونیستِ گینهٔ بیسائو) را در چند کامنتِ پیشین؛ به طورِ تصادفی مطرح نکردم و هدفی داشتم تا این نام را یادآوری کنم.
حذفحال نامِ «فوآد مصطفی سلطانی» را نیز می آورم.
حال از «محمّد رضا جهان پرور» و دوستان و همفکرانَش می پرسم که این دو فرد را در کدام کلاسه بندی قرار می دهند؟
«مارکسیستِ سُنّتی»؟ یا «نئو مارکسیست»؟ یا «تباری ناشناخته از مارکسیستها»؟
یکی از خوانندگان پرسیده بود که «آیا من میتوانم سازماندهی کنم؟»
پاسخحذفمتأسفانه نظرِ ایشان را به اشتباه به جایِ انتشار حذف کرده ام.
پاسخِ ایشان این است:
بله می توانم. امّا باید «زمینی داشته باشیم» که بتوانیم در آن «گوجه و یا بادمجان و یا گندم» بکاریم.
اگر شما نوشتارهایِ مربوط به «سازماندهی» و «شناسایی» را مطالعه کنید؛ میتوانید بفهمید که نویسنده؛ توانایی دارد؟ یا ندارد؟
داشتنِ توانایی یک مسئله است؛ و داشتنِ «نیرو» مسئلهٔ «مُکمّل» است.
اگر شما هزار ژنرال داشته باشید و فقط ۱۰۰ سرباز داشته باشید؛ بشاشید توش بِره.
https://x.com/sghasseminejad/status/1981092558139797809?s=46
پاسخحذفمن(کژدم) با اینکه می دانم که تُخمِ لقّ «زبانِ مادری» را «کمونیستها» بر زبانها انداختند تا نوعی «هیزمِ مبارزاتی» تولید کنند؛ امّا با «آموزش به زبانِ مادری»؛ مخالفتی ندارم ومی دانم که پروژه ای بسیار پُرهزینه است؛ امّا باید این هزینه ها پرداخت شوند؛ تا مردم؛ خودشان به صورتِ تجربی ببینند که پروژهٔ بی حاصلی است تا بتوان این «افسانهٔ آموزش به زبانِ مادری»(آوازِ دُهُل شنیدن از دور خوش است) در میدان به زانو در آورد. در «اتّحادِ شوروی» و در «فدراسیون روسیهٔ کنونی». زبانِ آموزشی زبانِ روسی است و نه «داغستانی» و «چچنی» و .....
حذفحاکمیّتِ زبانِ روسی به عنوانِ «زبانِ آکادمیک» به خاطرِ زورگوییِ روسها نبوده است. بلکه این زبان در مقایسه با زبانهایِ دیگر؛«نو آوری» داشته است و به مرور توانا تَر شده است. امّا همین روسها؛ ایران را به «خلقها»(اتنیکها) تقسیم کردند؛ تا هیزمی برای «نفوذ» از طریقِ زبان و همچنین بوسیلهٔ «کمینتِرن»(هژمونی سیاسی) براه بیندازند.
تا زمانی که در کنارِ «مدرسهٔ فارسی»؛ مدارس تُرکی و کُردی و عربی نداشته باشیم؛ هرگز نخواهیم دید که استقبالِ مردم چگونه خواهد بود؟ و اگر در آغاز استقبال کردند؛ در مراحلِ بعدی بفهمند که اشتباهِ بسیار بزرگی کرده اند و سالهایی از زندگیِ کودکانِ خود را به هَدَر داده اند.
من(کژدم) بارها گفته ام که زبانِ فارسی یک «زبانِ مُرده» است. امّا در میانِ «زبانهایِ مُردهٔ اتنیکهای سرزمینِ ایران»؛ زبانی تواناتَر است.
دَعوا بر سَرِ «زبانهایِ مُرده»؛ دعوا بر سرِ لحافِ مُلّا است.
https://x.com/iraj_mesdaghi/status/1981250738580869355?s=46
پاسخحذفتا زمانی که «کژدم» را بایکوت میکنید و نمی گذارید که صدایش شنیده شود؛ همین اوباشان (مصداقی؛ مدرّس؛ شازده فیل خان؛ مجیدِ استادِ بلاهت؛ سازگارا؛ قوریزاده و قرمساقِ نادان و .......) نوش جانتان باد.
حذفکژدم کسی شما رو بایکوت نکرده فقط قدرت رسانه ای ندارید.من همیشه تلاشم رو میکنم تا شما و اندیشه هاتون رو به بقیه معرفی کنم ولی کسی تمایل به شنیدن صحبت های شما نداره.جملاتتون ساختار تخریب کننده داره و باورهای شخص رو تخریب میکنه.
حذفاساساً تلاشِ من(کژدم) برایِ تخریبِ «آیینها و اندیشه هایِ کُهن» است. آنهایی که می ترسند که «خروس قندی شان» را کسی از دستشان بگیرد؛ بگذارید که با همان «خروس قندی» خوش باشند. این موجودات؛ از نظرِ من؛ «اهلِ تغییر» نیستند و فقط میخواهند که «مستراحی شیک» داشته باشند.
حذفکژدم فعالیتتون رو به توییتر،تلگرام و اینستاگرم گسترش بدید یا سیستمی طراحی کنید که نوشته هاتون در فضای تویتتر پخش بشه.منظورم رباتی هست که مطالب رو از وبلاگ برداره و در توییتر پست کنه.
پاسخحذفمن به موجوداتی که در فضایِ مجازی شلنگ تخته می اندازند و برایشان بیشتر یک دنیایِ «سرگرمی» است؛ اعتقادی ندارم.
حذفمن؛ نوشتن را ترجیح می دهم.
خواندند و فهمیدند و عَمل کردند؛ خوشا به حالشان.
نخواندند و یا هراسیدند؛ به دَرَک.
کسانی که از اینطرف و آن طرف؛ لینک میفرستند؛ شخصیّت خودشان را تا حدّ «گزارشگر فوتبال» پایین می آورند و نشان میدهند که خودشان هیچ «پوخی» نیستند و به طورِ احمقانه ای خودشان را «موجودی سیاسی» میدانند.
پاسخحذفپیشنهاد:
شخصیّتِ خودتان را از همینی که هستید؛ پایین تر نیاورید.