طرح کلی برای براندازی رژیم کثیف اسلامی
آنالیز رفتار جمهوری اسلامی :
رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم توتالیتر است که همان پروتوکلی را در دستور کار دارد که رژیمهای مشابهی از قبیل رژیمهای کمونیستی مثل شوروی سابق و چین و کره شمالی و یا رژیمهایی از قبیل آلمان هیتلری و رابرت موگابه و یا حکومت حاکم بر برمه در آن راه گام برمیدارند، با این تفاوت که این رژیم از دست آوردهای تمامی رژیمهای توتالیتر پیش از خود نیز سود میبرد.
این رژیم از ابتدای پای گیری خود جامعه را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم نموده و از همان ابتدا شروع به حذف فیزیکی افراد و تشکلهای غیر خودی نمود. در ابتدا بنا به شرایط زمان دایره خودیها بسیار بزرگتر بود و دایره های کوچکتر حذف شدند و سپس دایره های خودی و ناخودی درون رژیم شکل گرفتند و این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه به مرحله کنونی انجامیده است و دایره خودیها به اندازه دایره نهانخانه رهبری و سپاه پاسداران در آمده است.
رژیم در طول عمر سی ساله اش با فرستادن سیگنالهای ضد اطلاعاتی موجبات فریب اکثریت قریب به اتفاق مردم و مخالفین و حتی حکومتهای غربی را فراهم آورد و این امر با کمک نیروهای خودی مرحله ای و کشورهای غربی صورت گرفته است. فرستادن سیگنالهای دروغین در رابطه با مراکز اصلی تصمیم گیری توانست موجبات تحلیلهای اشتباه فراوانی را فراهم آورد که به عنوان مثال مسئله ریاست جمهوری خاتمی را عنوان نمود که بر اساس فریب مردم و با رای مردم بر سر کار آمد اما در حقیقت وظیفه اش لاپوشانی حقایق و شستن چهره کریه خامنه ای و رفسنجانی و سایر باندهای قدرت در عرصه ملی و بین المللی بود و در طول هشت سال حکومت فریبکارانه خود، حتی برای یک بار هم نامی از یک فرد حقیقی به عنوان سردمدار آنهمه جنایاتی که انجام شده بود نبرد و بعد از اینکه خر خامنه ای و باندهای قدرت از پل دادگاه میکونوس و خشم اروپا و آمریکا گذشت جای خود را به کسانی داد که میشناخت ولی هیچگاه از آنها نامی به میان نیاورد و این روند بازی همچنان ادامه دارد و تمامی سعی رژیم در لاپوشانی مراکز اصلی تصمیمگیری بوده است تا بدینوسیله همیشه بتواند از یک سوی راه اما و اگر را باز بگذارد و از سوی دیگر نیروهای مخالف را به مبارزه با یک دشمن ناشناخته که هیچکس هم نمیداند چه کسی است رهنمون شود و از این طریق یک بازی هزار لایه ای که نتیجه آن سردرگمی نیروهای مخالف و مبارز است را کنترل و هدایت کند و این سیاست برخلاف اندیشه های مالیخولیلیی اصلاح طلبانه ( رایج در میان بخشی از نیروهای مخالف ) بسیار موفق بوده است زیرا توانست یک جنبش بالقوه بر اندازانه را به بازی رای من کو؟ و جنبش یوتیوبی و گلباران مزدوران رژیم تبدیل نماید. در یک سال اخیر نیز چنانکه شاهد بودیم از سه فرد به عنوان مراکز اصلی قدرت نام برده شده است که میتواند موجب برآوردهای غلط از شیوه اداره و مرکز اصلی تصمیمگیری حکومت را به همراه آورد که موفق هم بوده است. این سه مرکز ادعایی به قرار زیر بوده اند:
1- خامنه ای به عنوان رهبر
2- فیروز آبادی به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی
3- احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور
این شیوه بازی تا زمانی که خریداران احمق وجود دارند همچنان ادامه خواهد یافت و اصلاح طلبان حکومتی خود بخشی از این بازی هستند و وظیفه شان کنترل و زمینگیر ساختن جنبش بود و موفق هم شدند. وجود افرادی از قبیل خاتمی و موسوی و کروبی تا زمان نامعلومی که نیروی واقعی تصمیم گیرنده و به قولی دیگر نیروی واقعی حاکم بتواند خود را از نظر بین المللی و داخلی تثبیت نماید تحمل خواهد شد، زیرا اینگونه افراد در پراکنده ساختن و یا به بیراهه کشاندن نیروهای بالقوه و بالفعل اپوزیسیون و همچنین فرو کاستن سطح خواسته های اساسی مردم نقش موثری دارند و شاید اگر عمرشان کفاف دهد، بتوانند همین بازی را با ساختن و پرداختن قهرمانان جایگزین دیگری مثل نوری زادها و لاریجانی ها و انواع و اقسام آیت الله های مثلا مبارز ( به جای مهره های سوخته ای از قبیل موسوی و کروبی و خاتمی) ادامه دهند همانگونه که میبینیم توانستند از اعضای ظاهرا بریدۀ وزارت امور خارجه ( سفیر های سبز) به شکلی از اشکال قهرمان بسازند و پروسه قهرمان سازی را هم به دار ودسته های اصلاح طلبان حکومتی سپردند و این حرکت از زمان دوره خاتمی شیاد شروع گردید و میبینیم که جل و پلاس اینگونه قهرمانهای قلابی در اروپا و آمریکا پهن است و هر روزه جایزه های گوناگون صلح و دموکراسی و قلمهای قلابی را میربایند و رسانه های مواجب بگیر فارسی زبان بیگانه و بیگانه پرست نیز برای تبلیغات در جهت این قهرمانسازیها اجیر شده اند.
گروه حاکم در مرحله کنونی به جای حذف کامل گروههای مخالف قصد دارد آنها را تضعیف و تحت کنترل در آورده و به سود خود از آنها استفاده نماید. تمامی گروههای سلطنت طلب و در راس آنها رضا پهلوی مفلوک و گروههای ظاهرا اصلاح طلب و رسانه های صوتی و تصویری و نوشتاری آنها در خدمت رژیم در آمده اند و با کلمات فریبنده ای از قبیل مزخرفاتی که خاتمی بلغور میکرد سعی در بقای رژیم منحط و کثیف اسلامی دارند و تنها چیزی که با آن مبارزه میکنند نیروهای برانداز هستند و به همین دلیل هم معشوق دلربای برون مرزی خامنه ای و دارو دسته اش میباشند و نقش مزدوران بی جیره و مواجب را بازی میکنند.
حکومتهای ظاهرا دموکراتیک غربی که در واقع متشکل از سیاستمداران حرفه ای هستند که نقش لابی گروههای مالی و صنعتی و تجاری و نظامی گوناگون را بازی میکنند نیز به خاطر گیر افتادن در هزارتوی تارهای عنکبوتی استراتژیکی که خود تنیده اند گیر افتاده و هر روز بیش از پیش در منجلاب خود ساخته بازیهای شبه منطقی دست و پا میزنند و در سیاستهای داخلی و خارجی شان دچار مشکلات فراوان و چه بسا لا ینحل هستند و شدیدا از روزمرگی رنج میبرند و در واقع استراتژیهای کلان و درهم برهم آنها تنها بر روی کاغذ و در آرشیوها موجود است که در واقع نمیتوان آنها را استراتژی های عملگرایانه نام نهاد. از سویی دیگر آرایش نیروهای مخالف رژیم نیز در واقع آرایش شکست است و نه پیروزی، زیرا دشمنی که از آن صحبت به میان می آورند یک دشمن موهوم و تعریف نشده است و این امر نه به دلیل نادانی اصلاح طلبان بلکه به طور عمدی و آگاهانه اعمال میشود و استراتژی آن به دنبال نخود سیاه فرستادن مبارزین میباشد. زیرا اگر دشمن و ساختار قدرت دشمن را تعریف کنند ناچار خواهند بود که استراتژی مبارزاتی بر اندازانه و موثری را ارائه دهند و این دقیقا همان چیزی است که نمیخواهند. اصلاح طلبان مردم را به مبارزه در تاریکی و بر علیه اشباح تعریف نشده فرا میخوانند و نتیجه این امر شکست جنبش دموکراسی خواهی مردم خواهد بود و این اساسا همان چیزی است که دقیقا دنبال میکنند. از این روی رژیم اسلامی در شرایط بقا و ادامه حکومت قرار دارد و هرگونه تبلیغات در جهت از پا افتادگی رژیم اسلامی دروغی بیش نیست و ارزش امید بستن را ندارد و آنهایی که دل به اینگونه دروغها بسته اند احمقهایی بیش نیستند. برای مثال حکومت کره شمالی و برمه و رابرت موگابه را در نظر بگیرید که سالیان سال است که در شرایطی به مراتب بدتر از رژیم اسلامی حاکم بر ایران قرار دارند ولی همچنان باقی هستند و با قدرت تمام حکمرانی میکنند. زمانی که دادگاه بین المللی لاهه حتی جرات اعلام کردن اسامی افراد موثر در ترور رفیق حریری را ندارد و عمر البشیر با وجود حکم جلب بین المللی همچنان به عیش و عشرت مشغول است و به خون صدها هزار انسان بیگناه دارفور میخندد ، امید بستن به تظلم نامه های یوتیوبی و تاثیر تحریمها و بمباران مراکز اتمی برای سقوط رژیم نظامی حاکم بر ایران کاملا مسخره است.
منابع قدرت رژیم اسلامی ایران :
آنالیز رفتار جمهوری اسلامی :
رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم توتالیتر است که همان پروتوکلی را در دستور کار دارد که رژیمهای مشابهی از قبیل رژیمهای کمونیستی مثل شوروی سابق و چین و کره شمالی و یا رژیمهایی از قبیل آلمان هیتلری و رابرت موگابه و یا حکومت حاکم بر برمه در آن راه گام برمیدارند، با این تفاوت که این رژیم از دست آوردهای تمامی رژیمهای توتالیتر پیش از خود نیز سود میبرد.
این رژیم از ابتدای پای گیری خود جامعه را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم نموده و از همان ابتدا شروع به حذف فیزیکی افراد و تشکلهای غیر خودی نمود. در ابتدا بنا به شرایط زمان دایره خودیها بسیار بزرگتر بود و دایره های کوچکتر حذف شدند و سپس دایره های خودی و ناخودی درون رژیم شکل گرفتند و این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه به مرحله کنونی انجامیده است و دایره خودیها به اندازه دایره نهانخانه رهبری و سپاه پاسداران در آمده است.
رژیم در طول عمر سی ساله اش با فرستادن سیگنالهای ضد اطلاعاتی موجبات فریب اکثریت قریب به اتفاق مردم و مخالفین و حتی حکومتهای غربی را فراهم آورد و این امر با کمک نیروهای خودی مرحله ای و کشورهای غربی صورت گرفته است. فرستادن سیگنالهای دروغین در رابطه با مراکز اصلی تصمیم گیری توانست موجبات تحلیلهای اشتباه فراوانی را فراهم آورد که به عنوان مثال مسئله ریاست جمهوری خاتمی را عنوان نمود که بر اساس فریب مردم و با رای مردم بر سر کار آمد اما در حقیقت وظیفه اش لاپوشانی حقایق و شستن چهره کریه خامنه ای و رفسنجانی و سایر باندهای قدرت در عرصه ملی و بین المللی بود و در طول هشت سال حکومت فریبکارانه خود، حتی برای یک بار هم نامی از یک فرد حقیقی به عنوان سردمدار آنهمه جنایاتی که انجام شده بود نبرد و بعد از اینکه خر خامنه ای و باندهای قدرت از پل دادگاه میکونوس و خشم اروپا و آمریکا گذشت جای خود را به کسانی داد که میشناخت ولی هیچگاه از آنها نامی به میان نیاورد و این روند بازی همچنان ادامه دارد و تمامی سعی رژیم در لاپوشانی مراکز اصلی تصمیمگیری بوده است تا بدینوسیله همیشه بتواند از یک سوی راه اما و اگر را باز بگذارد و از سوی دیگر نیروهای مخالف را به مبارزه با یک دشمن ناشناخته که هیچکس هم نمیداند چه کسی است رهنمون شود و از این طریق یک بازی هزار لایه ای که نتیجه آن سردرگمی نیروهای مخالف و مبارز است را کنترل و هدایت کند و این سیاست برخلاف اندیشه های مالیخولیلیی اصلاح طلبانه ( رایج در میان بخشی از نیروهای مخالف ) بسیار موفق بوده است زیرا توانست یک جنبش بالقوه بر اندازانه را به بازی رای من کو؟ و جنبش یوتیوبی و گلباران مزدوران رژیم تبدیل نماید. در یک سال اخیر نیز چنانکه شاهد بودیم از سه فرد به عنوان مراکز اصلی قدرت نام برده شده است که میتواند موجب برآوردهای غلط از شیوه اداره و مرکز اصلی تصمیمگیری حکومت را به همراه آورد که موفق هم بوده است. این سه مرکز ادعایی به قرار زیر بوده اند:
1- خامنه ای به عنوان رهبر
2- فیروز آبادی به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی
3- احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور
این شیوه بازی تا زمانی که خریداران احمق وجود دارند همچنان ادامه خواهد یافت و اصلاح طلبان حکومتی خود بخشی از این بازی هستند و وظیفه شان کنترل و زمینگیر ساختن جنبش بود و موفق هم شدند. وجود افرادی از قبیل خاتمی و موسوی و کروبی تا زمان نامعلومی که نیروی واقعی تصمیم گیرنده و به قولی دیگر نیروی واقعی حاکم بتواند خود را از نظر بین المللی و داخلی تثبیت نماید تحمل خواهد شد، زیرا اینگونه افراد در پراکنده ساختن و یا به بیراهه کشاندن نیروهای بالقوه و بالفعل اپوزیسیون و همچنین فرو کاستن سطح خواسته های اساسی مردم نقش موثری دارند و شاید اگر عمرشان کفاف دهد، بتوانند همین بازی را با ساختن و پرداختن قهرمانان جایگزین دیگری مثل نوری زادها و لاریجانی ها و انواع و اقسام آیت الله های مثلا مبارز ( به جای مهره های سوخته ای از قبیل موسوی و کروبی و خاتمی) ادامه دهند همانگونه که میبینیم توانستند از اعضای ظاهرا بریدۀ وزارت امور خارجه ( سفیر های سبز) به شکلی از اشکال قهرمان بسازند و پروسه قهرمان سازی را هم به دار ودسته های اصلاح طلبان حکومتی سپردند و این حرکت از زمان دوره خاتمی شیاد شروع گردید و میبینیم که جل و پلاس اینگونه قهرمانهای قلابی در اروپا و آمریکا پهن است و هر روزه جایزه های گوناگون صلح و دموکراسی و قلمهای قلابی را میربایند و رسانه های مواجب بگیر فارسی زبان بیگانه و بیگانه پرست نیز برای تبلیغات در جهت این قهرمانسازیها اجیر شده اند.
گروه حاکم در مرحله کنونی به جای حذف کامل گروههای مخالف قصد دارد آنها را تضعیف و تحت کنترل در آورده و به سود خود از آنها استفاده نماید. تمامی گروههای سلطنت طلب و در راس آنها رضا پهلوی مفلوک و گروههای ظاهرا اصلاح طلب و رسانه های صوتی و تصویری و نوشتاری آنها در خدمت رژیم در آمده اند و با کلمات فریبنده ای از قبیل مزخرفاتی که خاتمی بلغور میکرد سعی در بقای رژیم منحط و کثیف اسلامی دارند و تنها چیزی که با آن مبارزه میکنند نیروهای برانداز هستند و به همین دلیل هم معشوق دلربای برون مرزی خامنه ای و دارو دسته اش میباشند و نقش مزدوران بی جیره و مواجب را بازی میکنند.
حکومتهای ظاهرا دموکراتیک غربی که در واقع متشکل از سیاستمداران حرفه ای هستند که نقش لابی گروههای مالی و صنعتی و تجاری و نظامی گوناگون را بازی میکنند نیز به خاطر گیر افتادن در هزارتوی تارهای عنکبوتی استراتژیکی که خود تنیده اند گیر افتاده و هر روز بیش از پیش در منجلاب خود ساخته بازیهای شبه منطقی دست و پا میزنند و در سیاستهای داخلی و خارجی شان دچار مشکلات فراوان و چه بسا لا ینحل هستند و شدیدا از روزمرگی رنج میبرند و در واقع استراتژیهای کلان و درهم برهم آنها تنها بر روی کاغذ و در آرشیوها موجود است که در واقع نمیتوان آنها را استراتژی های عملگرایانه نام نهاد. از سویی دیگر آرایش نیروهای مخالف رژیم نیز در واقع آرایش شکست است و نه پیروزی، زیرا دشمنی که از آن صحبت به میان می آورند یک دشمن موهوم و تعریف نشده است و این امر نه به دلیل نادانی اصلاح طلبان بلکه به طور عمدی و آگاهانه اعمال میشود و استراتژی آن به دنبال نخود سیاه فرستادن مبارزین میباشد. زیرا اگر دشمن و ساختار قدرت دشمن را تعریف کنند ناچار خواهند بود که استراتژی مبارزاتی بر اندازانه و موثری را ارائه دهند و این دقیقا همان چیزی است که نمیخواهند. اصلاح طلبان مردم را به مبارزه در تاریکی و بر علیه اشباح تعریف نشده فرا میخوانند و نتیجه این امر شکست جنبش دموکراسی خواهی مردم خواهد بود و این اساسا همان چیزی است که دقیقا دنبال میکنند. از این روی رژیم اسلامی در شرایط بقا و ادامه حکومت قرار دارد و هرگونه تبلیغات در جهت از پا افتادگی رژیم اسلامی دروغی بیش نیست و ارزش امید بستن را ندارد و آنهایی که دل به اینگونه دروغها بسته اند احمقهایی بیش نیستند. برای مثال حکومت کره شمالی و برمه و رابرت موگابه را در نظر بگیرید که سالیان سال است که در شرایطی به مراتب بدتر از رژیم اسلامی حاکم بر ایران قرار دارند ولی همچنان باقی هستند و با قدرت تمام حکمرانی میکنند. زمانی که دادگاه بین المللی لاهه حتی جرات اعلام کردن اسامی افراد موثر در ترور رفیق حریری را ندارد و عمر البشیر با وجود حکم جلب بین المللی همچنان به عیش و عشرت مشغول است و به خون صدها هزار انسان بیگناه دارفور میخندد ، امید بستن به تظلم نامه های یوتیوبی و تاثیر تحریمها و بمباران مراکز اتمی برای سقوط رژیم نظامی حاکم بر ایران کاملا مسخره است.
منابع قدرت رژیم اسلامی ایران :
شناخت منابع قدرت رژیم میتواند ما را به سوی شناختی اساسی از تار و پود قدرت رژیم رهنمون سازد و لذا در طراحی استراتژی براندازی میتواند نقش اساسی داشته باشد و هر اندازاه که بتوان تحلیل دقیقتری ارائه نمود به همان اندازه نیز میتوان دقیقتر محاسبه نمود و از نتیجه محاسبات در طراحی استراتژی براندازی سود جست.
منابع اقتصادی :
شبکه های پولی از قبیل بانکها و سایر موسسات مالی در داخل و خارج کشور، گروههای صنعتی متعلق به دولت و سپاه ، شبکه های تجاری دولت و سپاه که کارهای واردات و صادرات را دردست دارند، شبکه های ساختمان سازی دولت و سپاه ، شبکه ها و ارگانهای تولید و فروش نفت دولت و سپاه ، شبکه های مافیایی تولید و خرید و فروش بین المللی و داخلی مواد مخدر که اساسا متعلق به سپاه هستند و از طرف سپاه قدس سازماندهی و هدایت میشوند. شبکه های هتل داری و کازینوها و مراکز روسپیگری که از طرف سپاه راه اندازی و هدایت میشوند و دارای کاربردهای چندگانه هستند، شبکه های قاچاق کالاهای مصرفی که از طرف سپاه اداره میشوند، شبکه های خدمات الکترونیکی و ارتباطات، شبکه های تولید و توزیع انرژی ، کارخانه های تولیدات نظامی متعارف، کارخانه های تولیدات نظامی غیر متعارف (سلاحهای میکروبی و شیمیایی و اتمی ).
تا آنجایی که میدانیم ، بیشتر این شبکه ها از طرف کشورهای غربی و چین و روسیه شناسایی شده اند و در طی سالیان دراز نه تنها با آنها به طور جدی برخورد نشده است بلکه در روند معاملات سود آور با حکومت کثیف اسلامی در تقویت آنها نیز کوشش به عمل آورده اند و سودهای کلانی به جیب زده اند. و این به عهده نیروهای برانداز است که با نفوذ و شناسایی و ایجاد تخریبهای خرد و کلان و از هر طریق ممکن در این شبکه های استراتژیک هرچه میتوانند کوشش نمایند تا دستهای آلوده به خون رژیم را از تامین مالی سیاستهای ویرانگر خود کوتاه کنند و این یک ضرورت استراتژیک است.
منابع نظامی :
سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی عمده منابع نظامی رژیم در سرکوب مردم هستند که در واقع ستون فقرات رژیم و تضمین کننده بقای لجنزار اسلامی میباشند. لذا هر ضربه ای بر پیکره نیروهای نظامی و انتظامی بر بی ثباتی رژیم خواهد افزود.
1- نفرات نظامی اعم از بسیجی و سپاهی و نیروهای انتظامی و خانواده هایشان ابزار و اموال حکومتی هستند و از طریق کشتار و سرکوب و شکنجه ارتزاق مینمایند. لذا در کشتار آنها نباید تردیدی به خود راه داد و هرگونه ترحم نسبت به آنها در واقع کمک به آنهاست. از طریق نا امن کردن محیط زندگی برای خانواده های این افراد میتوان مزدوران بزدل را به انزوا کشاند و به آنها فهماند که هیچگونه امنیت جانی و مالی برای خودشان و همسران و فرزندانشان وجود ندارد. شکار افراد نظامی و انتظامی و آتش زدن خانه هایشان یک امر ضروری استراتژیک است تا لقمه نانی را که از طریق سرکوب و شکنجه و کشتار مردم به دست می آورند در خون فرزندان و همسرانشان فرو برده و بخورند و یا از مزدوری رژیم دست بشویند. وحشت آفرینی در میان نفرات رژیم ستون فقرات نظامی رژیم را به آسانی درهم خواهد شکست.
2- ادوات ترابری نیروهای نظامی و انتظامی قابلیت تحرک و جابجایی نیروهای نظامی را به شدت بالا میبرد، لذا تخریب و از بین بردن ناوگان ترابری این نیروها از قدرت آنها به شدت میکاهد و در واقع نیروهای دشمن اسلامی را زمین گیر میکند و ضربات سنگین مالی نیز به حساب می آید.
3- آتش زدن انبارهای آذوقه و مسموم کردن منابع تغذیه نیروهای نظامی و انتظامی.
4- نفوذ وشناسایی و تخریب زاغه های مهمات ، قدرت آتش دشمن را به شدت کاهش میدهد.
5- تخریب منابع انرژی و سوخت ادوات نظامی در پادگانهای سپاه و جایگاههای انتظامی.
6- فرار از خدمت سربازی در سپاه و نیروی انتظامی منابع انسانی رژیم را خواهد کاست.
7- کشتار فرماندهان بلندپایه و میان پایه نظامی و انتظامی سیستم فرماندهی و طراحی عملیاتی نیروهای سرکوبگر را به شدت تحلیل میبرد.
8- ایجاد تخریب در شبکه های ارتباطات نیروهای نظامی و انتظامی.
منابع قانونگذاری :
منابع قانونگذاری رژیم نه در جهت رفاه و آسایش مردم بلکه در جهت چپاول و سرکوب مردم به کار گرفته میشود لذا نمایندگان مجلس فرمایشی موسوم به مجلس شورای اسلامی تنا ابزاری برای دادن وجهه حقوقی و قانونی به چپاولها وشکنجه ها و اعدامها بکار میروند و لذا خود و خانواده هایشان به عنوان مزدوران وابزار و اموال حکومتی به شمار میروند که بی درنگ باید نابود شوند.
منابع قضایی :
سیستم قضایی جمهوری اسلامی نه در جهت اعاده حقوق مردم بلکه در جهت اجرای قوانین کثیف اسلامی و تحقیر و سرکوب و شکنجه و کشتار مردم به کار گرفته میشود . قوه قضائیه در جمهوری ننگین اسلامی یک قوه مستقل نیست و منویات دارو دسته حاکم را به اجرا در می آورد و بخش مهمی از نیروهای سرکوبگر رژیم میباشد ، لذا نیروهای قوه قضائیه و خانواده هایشان جزو ابزار و اموال حکومتی میباشند که از طریق مزدوری و کشتار و شکنجه و ارعاب مردم امرار معاش میکنند، لذا کشتن این نیرو ها و خانواده هایشان ضروری است مگر آنکه دست از اعمال ننگینشان بردارند.
منابع اطلاعاتی و امنیتی :
تمامی افسران و کادرهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم در داخل و خارج از کشور باید شناسایی شوند زیرا در سرکوب مبارزین ایرانخواه شرکتی موثر دارند و با جمع آوری اطلاعات توشه طراحی های عملیات سرکوبگرانه را فراهم میسازند. این عناصر و خانواده هایشان به عنوان مزدوران و اموال حکومتی شناخته میشوند و باید حذف شوند.
آنچه که ذکر گردید در واقع اشاره کلی به منابع قدرت رژیم میباشد و در مرحله عملیاتی باید تمامی توان نیروهای بر انداز بویژه انجمنهای پادشاهی ایران صرف شناسایی دقیق عملیاتی این مراکز ا و ضربه زدن به آنها باشد ( هنر جنگیدن را در این رابطه مطالعه نمایید ) و از سوی دیگر نیروهای برانداز بدون در نظر گرفتن مسائل گروهی در جهت تبلیغ حرکت مبارزین آزادیخواه بکوشند.
منابع دیپلماتیک :
تمامی سفارتخانه های رژیم اسلامی و نیروهای آنها و خانواده هایشان بخشی از ابزار و داراییهای رژیم اسلامی هستند و باید شناسایی و حذف شوند.
در این جهت ایرانیان خارج از کشور نقش بسیار مهمی دارند و میتوانند هسته های اولیه گروههای شکار را سازمان دهند. تجربه اسراییل در رابطه با دستگیری نازیهای جنایتکار فراری و سپردن آنها به دادگاهها میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
تمامی نیروهای برانداز باید توجه داشته باشند که عملیاتی کردن استراتژی براندازی نیازمند منابع قدرت انقلابی میباشد و اولین وظیفه انقلابی بوجود آوردن این منابع است.
منابع قدرت انقلابی :
در اینجا روی سخن با نیروهای انجمنهای پادشاهی ایران است. زیرا تنها نیروی باورمند به سرنگونی رژیم آیین تباهی ( اسلام ) هستند و دارای گزینه جانشینی دموکراتیک مبتنی بر فقرزدایی در سراسر ایران میباشند که همانا برقراری آیین ریشه ای است.
انجمنهای پادشاهی ایران ضمن دعوت به اتحاد از نیروهای ایرانخواه ، باید شرایط را تغییر داده و نیروهای مبارز و مخالف دیگر ایرانخواه را به دنبال بکشانند و در واقع مبارزه عملی برای براندازی رژیم را بر سایر نیروها تحمیل کنند و در میدان مبارزه عملی دشمنان دوست نما را رسوا سازند.
در ماههای پیش رو رژیم اسلامی دچار بزرگترین توفانهای اقتصادی و جنبشهای اجتماعی و سیاسی کم نظیری خواهد شد و هر آنکس که تواناتر و برنده تر در این صحنه ها عمل نماید خواهد توانست مردم ستمدیده را به سوی سرنگونی رژیم جلادان اسلامی رهنمون شود. کشتار نیروهای دشمن و شکستن ستون فقرات نظامی رژِم و ایجاد وحشت در میان نیروهای دشمن و به خواری و ذلت کشاندن آنان اسطوره شکست ناپذیری آنان را که به خاطر سیاستهای عوامفریبانه اصلاح طلبان گسترش یافته است ، خواهد شکست و مردم ستمدیده خواهند دید که این نیروهای به ظاهر قدرتمند چگونه در خون کثیف خود میغلتند و یا گروه گروه برای حفظ جان کثیف خود و خانواده های مفت خورشان فرار میکنند. و این ممکن نخواهد شد مگر با حرکت انتقام جویانه و بی رحمانه نیروهای پیشرو انجمنهای پادشاهی ایران، در جهت به خاک و خون کشیدن تمامی جرثومه های فساد اسلام در سرتاسر ایران. آنانی که نام بابک خرمدین را به یدک میکشند باید بدانند که نیروهای وفادار به بابک خرمدین از کشتار اجنبی پرستان سرسپرده خلیفه بغداد و خانواده هایشان هیچ باکی به خود راه نمیدادند و اگر افشینهای خائنی ( همچون رضا پهلوی بی پشم و پیل و اصلاح طلبان اسلام خواه کنونی ) وجود نمیداشتند، خلیفه بغداد و تازیان و تازی پرستان هرگز روی پیروزی را نمیدیدند. لذا کشتار بیرحمانه نیروهای دشمن باید در راس تمامی تلاشهای نیروهای میهن پرست و ایرانخواه قرار گیرد. ( در این رابطه رهنمودهای فراوانی در مجموعه مقالات هنر جنگیدن ارائه شده است ).
مهمترین و اصلی ترین منبع قدرت انجمنهای پادشاهی مردم سرزمین ایران و بویژه ستمدیدگان و اقشار وسیع فراموش شده هستند که چیزی برای از دست دادن برایشان نمانده است و تنها با سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری آیین ریشه ای است که میتوانند از زیر یوغ بندگی و فقر رهایی یابند. لذا عملیات های گسترده و متناوب نظامی و همزمان با آن تبلیغ و ترویج آیین ریشه ای و شناساندن آن به توده های مردم تنها راه شکستن جو رعب و وحشت از یک سو و به حرکت در آوردن توده های عظیم مردم در جهت براندازی رژیم از سوی دیگر میباشد.
از این نظر در مرحله کنونی مسائل زیر پیشنهاد میگردد :
1- بوجود آوردن پایگاههای نظامی در مناطق آزاد برای پرورش نیروهای رزمی و گسترش این مناطق از طریق نبرد رهایی بخش. این پایگاهها میتواند منطقه امنی برای مبارزان تحت پیگرد و ادامه مبارزه این نیروها در مناطق آزاد شده باشد.
2- طراحی برنامه های جلب کمکهای مالی و بوجود آوردن منابع کسب در آمد برای تامین هزینه های مبارزاتی.
3- ایجاد پایگاه رادیویی برای آموزش سیاسی و نظامی و ایجاد هماهنگی عملیاتی و مبارزاتی در میان نیروهای انجمنهای پادشاهی ایران در داخل و خارج کشور. این امر از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و در شرایط کنونی که دشمنان پنهان ایران در حال دروغ پراکنی و فریبکاری با ظاهرا ایرانخواهانه هستند، تنها صدایی که خاموش است صدای انجمن پادشاهی ایران است.
4- ایجاد انجمنهای پادشاهی ایران به طور گسترده و فعال در درون میهن بر اساس عملیات نظامی و تبلیغی و مصادره اموال دولتی و اموال مزدوران رژیم برای تامین هزینه های مبارزاتی .
یاران انجمنهای پادشاهی و سایر مبارزان باید بدانند که هرگونه چشم دوختن به حرکت قدرتهای خارجی برای سرنگونی رژیم اسلامی گیر افتادن در دامی است که دار و دسته خامنه ای و سپاه پاسداران و اصلاح طلبان اسلام خواه و ضد ایران و ایرانی برای کنترل و زمینگیر کردن نیروهای مبارز پهن کرده اند و نتیجه ای جز خشکیدن و تبدیل به شوره زار شدن مانند دریاچه ارومیه نخواهد داشت. زیرا حرکتهای قدرتهای بیگانه دارای مکانیزم بسیار پیچیدۀ درون کشوری و بین المللی گوناگون میباشد. اما آنچه که مسلم است کشورهای بیگانه با نیرویی وارد معامله خواهند شد که حدث میزنند آینده را رقم خواهد زد و به همین دلیل هم با رژیم حاکم بر ایران وارد معامله میشوند و اصلاح طلبان را هم در ترشی میخوابانند تا شاید زمانش برسد. نیروهای اصلاح طلبان اسلام خواه و حکومتی تنها نیرویی است که هم دارودسته خامنه ای و هم قدرتهای بیگانه بر سر حفظ آن توافق نظر دارند ( البته از دو دیدگاه گوناگون ) زیرا که نیرویی تعریف شده میباشد و مقاصد نهایی آنان برای هر دو طرف شناخته شده است و چه بسا جمهوری اسلامی به وجود اصلاح طلبان بیش از اروپا و آمریکا نیازمند باشد که تا کنون نشان داده است که هست. در این میان تنها نیرویی که میتواند این معادله را به هم بزند و دشمنان خارجی و داخلی را وادار به تجدید نظر و محاسبه دگر باره نماید نیروهای انجمنهای پادشاهی ایران هستند زیرا حتی آنانی که دم از جمهوریخواهی و یا سلطنت میزنند تنها چیزی را که فراموش کرده اند گنجانیدن برنامه ای فراگیر و اساسی در جهت فقر زدایی به صورت ریشه ای و شناختن حقوق اقوام گوناگون ایرانی میباشد و دقیقا همینجا است که قافیه را خواهند باخت زیرا اگر از کنار این دو مسئله محوری بیتفاوت بگذرند، پشتیبانی مردمی را بدست نخواهند آورد و اگر آنرا بپذیرند این به نشانه پیروزی ایده های انجمن پادشاهی ایران است.
در چنین شرایطی وظیفه انجمنهای پادشاهی بسیار بالاتر و مهمتر از پیش است و آن شکل و جهت دادن مبارزات مردم در جهت بر اندازی و برپایی آیین ریشه ای میباشد و اگر اکنون نتوانیم به نقش تاریخی خود جامه عمل بپوشانیم ما نیز مانند سایرین تبدیل به طبلهای توخالی خواهیم شد.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر