ویکی لیکس
در زمانی نه چندان دور ( دهۀ 1980 میلادی ) کشورهای غربی و کشورهای عربی و پاکستان در ادامۀ گفتگوها و بده و بستانهای سرّی که ماهها به طول کشید اولین گروههای شبه نظامی اسلامی افغان و عرب در پاکستان شکل گرفتند و رهبری ظاهری این حرکت را به دست فردی به نام عبدالله یوسف عزام سپردند . این شخص که به عبدالله عزام و شیخ عزام معروف است بیش از بیست هزار نفر از نیروهای اسلامی از کشورهای گوناگون و با گرایشهای گوناگون فرقه ای و تفسیری را در اردوگاههای نظامی در داخل پاکستان و زیر نظارت و رهبری سازمان اطلاعات پاکستان و اطلاعات ارتش پاکستان آموزش نظامی داده و آنچه که به مجاهدین افغان مشهور است تولد یافت. در فراز بعدی کشورهای عربی و به طور مشخص عربستان سعودی و امارات متحده عربی به خاطر پشتیبانی مالی وسیع خواهان نفوذ بیشتری شده و گروههای وهابی را از کشورهای عربی وارد معادله نموده و در این راستا مدتی بعد از ورود بن لادن ( مامور 007 عربستان سعودی ) و دار ودسته اش، عبدالله عزام به طور مرموزی ترور شد و بن لادن به جای او نشست و رهبری ظاهری سازماندهی و آموزش مجاهدین را در دست گرفت و سپس آمریکاییها با ابتکارات یکی از نمایندگان مجلس به نام چارلز ویلسون به حمایت مالی و نظامی گسترده ازگروههای مجاهدین افغان وارد معادله شد و اتحاد شوروی را از معادله افغانستان حذف کرد ( استراتژی آمریکا در آن مقطع ) و جالب اینکه نه تنها مسئله افغانستان به عنوان یک سرزمین و مردمانش حل نشد بلکه در راستای استراتژیهای سیاسی و نظامی پاکستان و کشورهای عربی ، افغانستان به فاز جدیدی از جنگهای داخلی پرتاب شد که در ظاهر امر به اختلافات قومی و فرقه ای شباهت داشت اما با ظهور طالبان وسازمان القائده دستهای بازیگران منطقه ای قدرت که مطامع خود را از این مسیر ( اختلافات درونی افغانها ) به پیش میبردند به وضوح در پشت پردۀ این بازی مرگبار آشکار گردید.
چه بسا زمانی که مسلمانهای ساده لوح نام مجاهدین افغان و مبارزین علیه کفر را میشنیدند اشک شوق حماقت مذهبی بر گونه هایشان جاری میشد و هنوز هم جاری میشود ( اگر باور ندارید با چند نفر از پاکستانیها صحبت کنید ) واین حماقت، همیشه آنان را به عنوان سربازان بازیهای بزرگ نگه خواهد داشت. این اشکهای شوق و ذوق شبه سیاسی را اکنون میتوان با ظهور ویکی لیکس بار دیگر مشاهده کرد.
بازی اخیر ویکی لیکس
گروههای مالی و صنعتی و لابیهای سیاسی و حقوقی و عقبۀ اجتماعی آنها که به اندازه ای بزرگ هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت و از سوی دیگر چنان ضعیف هستند که حرفشان شنیده نمیشود، دست به ابتکاری جنجالی زده اند که اکنون شاهدش هستیم و در واقع ویکی لیکس ابزار جنگی گروههایی مالی و سیاسی است که منافع آنها در معاملات بزرگ به نوعی نادیده گرفته شده و فریادها و فغانهای آنها نیز ناشنیده انگاشته شده است و از سوی دیگرچنان قدرتمند هستند که میلیونها سند محرمانه را دردست دارند و میتوانند همچنان به طور فله ای به دست آورند و سپس مورد بررسی و پالایش قرار داده و در وبسایت خود منتشر کنند و این نشان از گستردگی نفوذ سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی آنها دارد. شاید ویکی لیکس برای ساده لوحان سیاسی همان ارزشی را داشته باشد که مجاهدین افغان برای احمقهای مذهبی داشت و برای گروههای شبه سیاسی همان ارزشی را دارد که یک گروه انقلابی افشاگر دارد ،اما اینها بسترهایی نیستند که گردانندگان پشت پرده ویکی لیکس از آن سود میبرند، بلکه وبسایت ویکی لیکس بخش آشکار نبردی پنهان است که در لایه های تشکیل دهنده قدرت مالی و صنعتی و نظامی و سیاسی آمریکا و اروپا و اسرائیل در جریان است، که با بحرانهای مالی و سیاسی سه سالۀ اخیر شدت گرفته است که سیاست روزۀ اقتصادی در اروپا و اعلام ورشکستگی و یا در حال ورشکستگی چندین کشور اروپایی و ظهور حزب چای در آمریکا نتیجه طبیعی آن است.
اطلاعاتی که در ویکی لیکس منتشر میشود تنها برای ایجاد جنجالهای تبلیعاتی در روزنامه ها نیست، هرچند که از آن سود میبرند و چه بسا در لابلای این اسناد، اطلاعاتی که جنبۀ ضد اطلاعاتی دارند نیز منتشر شود و البته این اسناد بسته به جریانهایی که آنها را مطالعه میکنند، میتواند معانی و کاربردهای گوناگونی داشته باشد، به عنوان مثال سازمانهای اطلاعاتی میتوانند اطلاعات خام خود را پرورده تر کنند و مورخین میتوانند بخشی از صفحات گمشده تاریخ را در آن پیدا کنند و گروههای سیاسی نیز میتوانند با اشکال مبارزاتی و ظرفیتهای تحمل سیاستمداران و سیاست سازان آشنا شوند و اندکی درعرصه علوم سیاست عملی رشد کنند، بدین معنی که دریابند که لایه های پنهان در عرصۀ سیاسی و مبارزاتی چگونه شکل میگیرد و اهداف مبارزاتی و استراتژیها چگونه در تلاطم بازیهای پنهان از خطر فروپاشی مصون نگاه داشته میشوند و یا دچار تغییر اجباری میشوند.
اما هدف اصلی قدرتهای پنهان پشت پرده ویکی لیکس هیچکدام از اینها نیست و در واقع آنچه که گفته شد عوارض جانبی انتشار اسناد است و گردانندگان این وبسایت باید این عوارض جانبی را در جهتهای مختلف آن کنترل کنند.
هدف اصلی گردانندگان این بازی بزرگ نوعی از بازی گروگانگیری و تهدید به کشتن تدریجی گروگانها است و این بازی تا زمانی که یا به شکست گروگانگیرها و یا معامله با آنها بیانجامد ادامه خواهد داشت. هدف اصلی گردانندگان پشت پردۀ ویکی لیکس آنهایی هستند که با انتشار اسناد لطمه خواهند خورد و چه بسا کار به رسواییهای سیاسی و مالی بزرگی کشانده شود که مسائل قانونی و پیگرد قضایی آنان را در پی داشته باشد و چه بسا در حال حاضر هم در حال شکل گیری هستند ( البته بدون اعلام علنی ) و البته طرف مقابل هم بازیهای خاص خود را دارد و در هر حال هر دو طرف میدانند که تعداد اسناد و موضوعات اسناد و عمق نفوذ نیروهای طرفین برای بدست آوردن و افشای آنها و یا جلوگیری از انتشار آنها تا چه حد است. به هر حال از نظر من یک نبرد بزرگ و پنهان در جریان است که نباید کوچک انگاشته شود.
از نظر من مطالبی که در ویکی لیکس منتشر میشود ارزش آنرا دارد که با آنها برخورد حرفه ای انجام گیرد، به این معنی که تمامی اسناد منتشر شده با دقت مطالعه شده و مورد پالایش و دسته بندی قرار گیرد، زیرا دارای ارزشهای پنهانی فراوانی است که در صورت دسته بندی کردن مطالب و یافتن ارتباط میان مطالب منتشر شده ، این ارزشها آشکار میشود و برای دوستداران علوم سیاسی و مبارزین فرصت بزرگی است که با علوم عملی سیاسی آشنا شوند.
ویکی لیکس برای احمقهای سیاسی هم مفید است و میتوانند به سادگی مغز علیلشان آنرا توطئۀ سیاسی دشمن امپریالیستی بخوانند و چند مطلب دستچین شده از ویکی لیکس را به عنوان سند توطئه علیه ایران اسلامی جا بزنند ( مانند توده ای های وبسایت پیک نت ) . برای عوام الناس هم ماجراهای شیرینی از قبیل مافیای حکومت روسیه و ماجراهای معمر القذافی و دختران اوکرایینی و کلِّه گندیده زرداری پاکستانی را دارد.
کژدم
در زمانی نه چندان دور ( دهۀ 1980 میلادی ) کشورهای غربی و کشورهای عربی و پاکستان در ادامۀ گفتگوها و بده و بستانهای سرّی که ماهها به طول کشید اولین گروههای شبه نظامی اسلامی افغان و عرب در پاکستان شکل گرفتند و رهبری ظاهری این حرکت را به دست فردی به نام عبدالله یوسف عزام سپردند . این شخص که به عبدالله عزام و شیخ عزام معروف است بیش از بیست هزار نفر از نیروهای اسلامی از کشورهای گوناگون و با گرایشهای گوناگون فرقه ای و تفسیری را در اردوگاههای نظامی در داخل پاکستان و زیر نظارت و رهبری سازمان اطلاعات پاکستان و اطلاعات ارتش پاکستان آموزش نظامی داده و آنچه که به مجاهدین افغان مشهور است تولد یافت. در فراز بعدی کشورهای عربی و به طور مشخص عربستان سعودی و امارات متحده عربی به خاطر پشتیبانی مالی وسیع خواهان نفوذ بیشتری شده و گروههای وهابی را از کشورهای عربی وارد معادله نموده و در این راستا مدتی بعد از ورود بن لادن ( مامور 007 عربستان سعودی ) و دار ودسته اش، عبدالله عزام به طور مرموزی ترور شد و بن لادن به جای او نشست و رهبری ظاهری سازماندهی و آموزش مجاهدین را در دست گرفت و سپس آمریکاییها با ابتکارات یکی از نمایندگان مجلس به نام چارلز ویلسون به حمایت مالی و نظامی گسترده ازگروههای مجاهدین افغان وارد معادله شد و اتحاد شوروی را از معادله افغانستان حذف کرد ( استراتژی آمریکا در آن مقطع ) و جالب اینکه نه تنها مسئله افغانستان به عنوان یک سرزمین و مردمانش حل نشد بلکه در راستای استراتژیهای سیاسی و نظامی پاکستان و کشورهای عربی ، افغانستان به فاز جدیدی از جنگهای داخلی پرتاب شد که در ظاهر امر به اختلافات قومی و فرقه ای شباهت داشت اما با ظهور طالبان وسازمان القائده دستهای بازیگران منطقه ای قدرت که مطامع خود را از این مسیر ( اختلافات درونی افغانها ) به پیش میبردند به وضوح در پشت پردۀ این بازی مرگبار آشکار گردید.
چه بسا زمانی که مسلمانهای ساده لوح نام مجاهدین افغان و مبارزین علیه کفر را میشنیدند اشک شوق حماقت مذهبی بر گونه هایشان جاری میشد و هنوز هم جاری میشود ( اگر باور ندارید با چند نفر از پاکستانیها صحبت کنید ) واین حماقت، همیشه آنان را به عنوان سربازان بازیهای بزرگ نگه خواهد داشت. این اشکهای شوق و ذوق شبه سیاسی را اکنون میتوان با ظهور ویکی لیکس بار دیگر مشاهده کرد.
بازی اخیر ویکی لیکس
گروههای مالی و صنعتی و لابیهای سیاسی و حقوقی و عقبۀ اجتماعی آنها که به اندازه ای بزرگ هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت و از سوی دیگر چنان ضعیف هستند که حرفشان شنیده نمیشود، دست به ابتکاری جنجالی زده اند که اکنون شاهدش هستیم و در واقع ویکی لیکس ابزار جنگی گروههایی مالی و سیاسی است که منافع آنها در معاملات بزرگ به نوعی نادیده گرفته شده و فریادها و فغانهای آنها نیز ناشنیده انگاشته شده است و از سوی دیگرچنان قدرتمند هستند که میلیونها سند محرمانه را دردست دارند و میتوانند همچنان به طور فله ای به دست آورند و سپس مورد بررسی و پالایش قرار داده و در وبسایت خود منتشر کنند و این نشان از گستردگی نفوذ سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی آنها دارد. شاید ویکی لیکس برای ساده لوحان سیاسی همان ارزشی را داشته باشد که مجاهدین افغان برای احمقهای مذهبی داشت و برای گروههای شبه سیاسی همان ارزشی را دارد که یک گروه انقلابی افشاگر دارد ،اما اینها بسترهایی نیستند که گردانندگان پشت پرده ویکی لیکس از آن سود میبرند، بلکه وبسایت ویکی لیکس بخش آشکار نبردی پنهان است که در لایه های تشکیل دهنده قدرت مالی و صنعتی و نظامی و سیاسی آمریکا و اروپا و اسرائیل در جریان است، که با بحرانهای مالی و سیاسی سه سالۀ اخیر شدت گرفته است که سیاست روزۀ اقتصادی در اروپا و اعلام ورشکستگی و یا در حال ورشکستگی چندین کشور اروپایی و ظهور حزب چای در آمریکا نتیجه طبیعی آن است.
اطلاعاتی که در ویکی لیکس منتشر میشود تنها برای ایجاد جنجالهای تبلیعاتی در روزنامه ها نیست، هرچند که از آن سود میبرند و چه بسا در لابلای این اسناد، اطلاعاتی که جنبۀ ضد اطلاعاتی دارند نیز منتشر شود و البته این اسناد بسته به جریانهایی که آنها را مطالعه میکنند، میتواند معانی و کاربردهای گوناگونی داشته باشد، به عنوان مثال سازمانهای اطلاعاتی میتوانند اطلاعات خام خود را پرورده تر کنند و مورخین میتوانند بخشی از صفحات گمشده تاریخ را در آن پیدا کنند و گروههای سیاسی نیز میتوانند با اشکال مبارزاتی و ظرفیتهای تحمل سیاستمداران و سیاست سازان آشنا شوند و اندکی درعرصه علوم سیاست عملی رشد کنند، بدین معنی که دریابند که لایه های پنهان در عرصۀ سیاسی و مبارزاتی چگونه شکل میگیرد و اهداف مبارزاتی و استراتژیها چگونه در تلاطم بازیهای پنهان از خطر فروپاشی مصون نگاه داشته میشوند و یا دچار تغییر اجباری میشوند.
اما هدف اصلی قدرتهای پنهان پشت پرده ویکی لیکس هیچکدام از اینها نیست و در واقع آنچه که گفته شد عوارض جانبی انتشار اسناد است و گردانندگان این وبسایت باید این عوارض جانبی را در جهتهای مختلف آن کنترل کنند.
هدف اصلی گردانندگان این بازی بزرگ نوعی از بازی گروگانگیری و تهدید به کشتن تدریجی گروگانها است و این بازی تا زمانی که یا به شکست گروگانگیرها و یا معامله با آنها بیانجامد ادامه خواهد داشت. هدف اصلی گردانندگان پشت پردۀ ویکی لیکس آنهایی هستند که با انتشار اسناد لطمه خواهند خورد و چه بسا کار به رسواییهای سیاسی و مالی بزرگی کشانده شود که مسائل قانونی و پیگرد قضایی آنان را در پی داشته باشد و چه بسا در حال حاضر هم در حال شکل گیری هستند ( البته بدون اعلام علنی ) و البته طرف مقابل هم بازیهای خاص خود را دارد و در هر حال هر دو طرف میدانند که تعداد اسناد و موضوعات اسناد و عمق نفوذ نیروهای طرفین برای بدست آوردن و افشای آنها و یا جلوگیری از انتشار آنها تا چه حد است. به هر حال از نظر من یک نبرد بزرگ و پنهان در جریان است که نباید کوچک انگاشته شود.
از نظر من مطالبی که در ویکی لیکس منتشر میشود ارزش آنرا دارد که با آنها برخورد حرفه ای انجام گیرد، به این معنی که تمامی اسناد منتشر شده با دقت مطالعه شده و مورد پالایش و دسته بندی قرار گیرد، زیرا دارای ارزشهای پنهانی فراوانی است که در صورت دسته بندی کردن مطالب و یافتن ارتباط میان مطالب منتشر شده ، این ارزشها آشکار میشود و برای دوستداران علوم سیاسی و مبارزین فرصت بزرگی است که با علوم عملی سیاسی آشنا شوند.
ویکی لیکس برای احمقهای سیاسی هم مفید است و میتوانند به سادگی مغز علیلشان آنرا توطئۀ سیاسی دشمن امپریالیستی بخوانند و چند مطلب دستچین شده از ویکی لیکس را به عنوان سند توطئه علیه ایران اسلامی جا بزنند ( مانند توده ای های وبسایت پیک نت ) . برای عوام الناس هم ماجراهای شیرینی از قبیل مافیای حکومت روسیه و ماجراهای معمر القذافی و دختران اوکرایینی و کلِّه گندیده زرداری پاکستانی را دارد.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر