۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

پاسخی به یک نظر


دوستی در بخش نظرات مربوط به گفتار پیشین ( مروری بر آنچه در این ۱۷ روز گذشت)؛ مطلبی را بیان نموده است که لازم دیدم به صورت یک گفتار کوتاه به آن پاسخ دهم. زیرا این نظر؛ شاید از ذهن دیگر یاران نیز گذشته باشد؛ که این کژدم « بد مصّب» همینطوری میاد یک سری چیزها میبافد؛ ولی وقتی سر بزنگاه میرسد؛ طفره میرود. من نمیخواهم خود را تبرئه کنم و اساساً نیز نیامده ام که کاری کنم که بعدها مجبور به ماله کشی شوم. هر آنچه که در این وبلاگ از آغاز تا کنون نوشته شده است؛ به همان شکل ( حتی با غلطهای املایی و انشایی اش) نگهداری شده است. در طول این دو سال کمتر کسی را دیده ام که وقتی به این وبلاگ سر میزند؛ آنرا زیر و رو کرده باشد. من در این دو سال در رابطه با مبارزه و شیوه های گوناگون مبارزاتی و شیوه های موثّر مبارزاتی و حتی شیوه های درست راهپیمایی سخنها گفته ام؛ در مجموعهٔ مقالات « هنر جنگیدن » که هنوز ناتمام است بسیاری از مسائل را بازگشایی کرده ام. اما مسئله این است که حرفهای من مشتری ندارد؛ زیرا یا تلخ هستند و یا مثل « هلو بپر تو گلو» ساده نیستند. من به جنبش آنهایی که حد اکثر هدفش راه رفتن آزادانه با دوست دخترش در خیابان باشد؛ کاری ندارم و پشیزی هم برایش ارزش قائل نیستم. من به کودکانی که آینده شان و آرزوهای کودکانه شان هر روز خدا مثل گل خزان زده پرپر میشود کار دارم. من به مردان و زنانی که هم خون من هستند و برای بر آوردن کوچکترین خواستهٔ کودکانشان و یا همسرانشان؛ سر شرم ناتوانی فرود می آورند کار دارم. من به مردان و زنانی کار دارم که برای سربلندی تمامی مردم ایران می اندیشند. من به مردان و زنانی کار دارم که میدانند و عمیقاً به این درک رسیده اند که دشمن در درون سرزمین ماست و بر ما حکومت میکند و خون همهٔ شان و خون خانواده هایشان باید ریخته شود. من به ریشه کنی مالاریا می اندیشم.

از نظر من هر بسیجی و سپاهی تا زمانی که به سوی مردم نیامده است؛ باید حتماً کشته شود و خانواده اش نیز باید نابود شود. تا بدانند که طعم از دست دادن فرزند و خواهر و مادر چیست؟ و دست از اعمال ننگینشان بردارند. من راه بابک خرمدین را تنها راه گند زدایی میهن از وجود تازی پرستان میدانم. ایرانی نمیتواند مسلمان باشد و مسلمان نمیتواند ایرانی باشد. مسلمان یعنی تازی پرست.

دوست گرامی؛ اگر اکنون میبینی که از « صفوی نوین» مینویسم و نبرد میان باندهای حکومت تازی پرستان را تحلیل میکنم؛ تنها به خاطر دادن شناخت به کسانی است که شیفتهٔ این نبرد خواهند شد و به یکی از دو طرف نبرد خواهند چسبید. مگر سبزهای مذهبی را نمیبینید که برای شرکت در انتخابات برای خود « مهریه » تعیین کرده اند؟

مگر فرج سر کوهی و اکبر گنجی را نمیبینید که آب از لب و لوچه شان برای « صفوی نوین» روان است؟ آیا تا به حال حتی یک جمله در نوشتار های این روسپی زادگان دیده اید که به رنج و درد مردمان پایمال شدهٔ میهنمان پرداخته باشند؟ آیا تا به حال دیده اید که چه طرفداران دوران طلایی خمینی سگ تبار( سبز مذهبی ) و چه ولی وقیح کنونی و چه صفوی نوینی ها از مردم بد بخت بلوچستان سخنی به میان آورده باشند؟ همهٔ بحثهایشان تنها در محور انتخابات و اینکه ما هم باشیم؛ است. این بحثها همگی از ریشه تنها و تنها برای یه انحراف کشاندن مردم و جنبش نوجوان دموکراسی خواهی است. آیا میخواهید بدانید که چگونه میتوان این رژیم را سرنگون کرد؟ تنها راه این است :

از هر بسیجی و سپاهی مشعلی فروزان بسازید.

خانهٔ هر بسیجی و سپاهی را آتشکده سازید.

این تنها استراتژی مبارزاتی موثر است که میتواند سرزمینمان را از لوث وجود گند تازی پرستان نجات دهد.

آیا این حرف مشتری دارد؟ نه! ندارد. میدانید چرا؟ برای اینکه فرق بسیار است میان « اندیشهٔ سیاسی» و آرزوهای « شبه سیاسی».

نبرد « دین بین فو» را مطالعه کنید؛ مقاله های « هنر جنگیدن» را دهها بار بخوانید ( هرچند خسته کننده باشد)؛ فیلم نبرد الجزایر را دهها بار نگاه کنید و در تمامی لحظه ها و صحنه های آن دقت کنید.( این فیلم یکی از منابع آموزشی پنتاگون است و تمامی افسران نظامی آمریکا حد اقل یک بار به صورت تشریحی آنرا میبینند).

میخواهی سرزمینت را آزاد کنی؟ پس بکش این مادر قحبه های تازی پرست را حتی اگر همسایه ات باشد.

حتماً حالا میخواهی بگویی که اینجا نشسته ام و از دور میگویم « لنگش کن » ؛ نه! من به سهم خود آنچه که لازم بود انجام داده ام و اصلاً فکر نکن که زمانی که در کنار پیشمرگان دلاور کردستان بودم؛ برای حلوا خوردن رفته بودم. اکنون تنها میخواهم آنچه را که آموخته ام به مردان و زنانی که میخواهند این سرزمین را آزاد کنند منتقل سازم. دشمنان تازی پرست این مردم و این سرزمین؛ ازدلقکهایی مثل رضا پهلوی و سازگارا و اکبر گنجی و موسوی و کروبی نمیترسند؛ بلکه از فراگیر شدن این اندیشه میترسند که میگوید : به هیچکدامشان رحم نکنید و همهٔ شان و حتی خانواده هایشان را به گور بسپارید.

منتظر سوالات و فحشهای شما هستم.



کژدم



۲ نظر:

  1. تکان دهنده و درست

    پاسخحذف
  2. استاد فولادوند همیشه به نقل از سعدی گرانقدر میفرمودند: کلوخ انداز را پاداش را سنگ است.
    کاملا با دیدگاه شما موافقم. همان کاری که نیاکان ما با اعراب اشغالگر کردند و انها را به درک فرستادند باید بر سر این تازی پرستان بویژه بسیجی و سپاهی اورده شود. این نجاستهای مسلمان سپاهی و بسیجی مغزشسته کشتن مردم راهی برای رسیدن به وریهای بهشت محمد جانی میدانند.
    باید آرامش را از آنها گرفت و تک تک شان را به درک واصل کرد. میکشم میکشم آنکه هم میهنم کشت.
    درود بر تندر برفرار آیین ریشه ای.

    پاسخحذف