۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

چشم انداز نتیجهٔ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

بسیاری از ایرانیانی که در آمریکا و اروپا زندگی میکنند؛ دچار توهّم خاصی در رابطه با مواضع احزاب بزرگ آمریکا و نقش کلیدی آنها در تعیین سیاستهای خارجی آمریکا هستند. لذا در این مقالهٔ کوتاه سعی میکنم تا این مسئله را حد اقل در حد گشودن سرفصلهای کلیدی که سیاست خارجی یک کشور را تعیین میکنند را مورد شناسایی و بحث قرار دهم.
در کشورهایی که حاکمیت آنها در فرهنگ کنونی سیاسی؛ دموکراتیک نامیده میشود؛ احزاب سیاسی موجود آنها درطول تاریخ مبارزاتی به شکل امروزی در آمده اند که به عنوان احزاب بزرگ شناخته میشوند. این احزاب توسط گروههای مالی و صنعتی و خدماتی گوناگونی که منافع خود را در برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت احزاب می یابند پشتیبانی میگردند. تمامی این گروهها گذشته از آنکه از حزب خاصی پشتیبانی نمایند؛ منافع مشترک دیگری نیز دارند که در استراتژیهای کلان کشوری تعریف میشوند.
لذا به طور کلی در این کشورها ما با دو نوع از استراتژیهای حکومتی روبرو هستیم :
۱- استراتژیهای کلان کشوری که منافع ملی و در نتیجه منافع تمامی گروههای اجتماعی را شامل میشود.
۲- استراتژیهای کلان حزبی.
نخست آنکه باید بدانیم که احزاب سیاسی بزرگ و حتی کوچک به شکلی از اشکال همیشه در قدرت سهیم هستند؛ حتی اگر در انتخابات در اقلیت قرار گرفته باشند.
 دوم آنکه این احزاب مانند احزابی که در ایران میشناختیم و یا میشناسیم ( احزاب جیره خوار) نیستند و اگرهم در حاکمیت که نباشند؛ با این همه آنها را « حکومت سایه» میخوانند. مفهوم «حکومت سایه» به تعبیر سیاسی کلمه یعنی : حزبی در قامتِ قدرتِ حکومتی. 
سوم آنکه استراتژیهای کلان این احزاب در چهارچوب استراتژیهای کلان ملی تعریف میشوند و یک حزب به تنهایی و با شکستن قواعد بازی؛ به پیش نمیرود. به عنوان مثال در جنگ اخیری که  آمریکا عراق را متصرف شد؛ جمهوریخواهان تمامی تلاش خود را برای جلب نظر دموکراتها به کار بستند و پس از اتمام کار نیز؛ سیاست خارجی آمریکا از حالت تهاجمی خارج شده و کارها به دست خانم کوندالیزا رایس سپرده شد و همان سیاست با انتخاب آقای اوباما؛ ادامه یافت و به ثمر رسید.
مطلب مهم دیگری که باید مد نظر قرار داد؛ در هم تنیدگی منافع اقتصادی است که اکنون به یک مجموعهٔ بین المللی تحول یافته است و این پیچیدگی خود را در استراتژیهای کلان احزاب نیز نشان میدهد و به همین روی است که مواضع احزاب محافظه کار و دموکرات؛ در رابطه با سیاست خارجی بیشتر از پیش به هم نزدیک شده اند و حتی در سیاستهای داخلی نیز اختلافات آنها بسیار رقیقتر از دوران اقتصاد صنعتی میباشد.
از همه مهم تر اینکه داشتن یک هدف مهم نیست؛ بلکه تدوین یک استراتژی کارآمد مهم است و در شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی؛ مرزهای بین دوست و دشمن بسیار ظریف هستند. لذا آنکه دشمن شمرده میشود دیگر قابل از میان برداشته شدن نیست؛ زیرا از میان برداشتن دشمن نوعی «خودزنی» به شمار می آید و از همین روی است که نام جدیدی را در سالهای اخیر در اخبار و مقالات سیاسی به وفور میبینیم و آن « سیاست جراحی موضعی» است.
اگر در سالهای اخیر دیده ایم که تحریمهای یکجانبهٔ آمریکا بر روی رژیم اسلامی حاکم بر ایران تاثیرات نفسگیر نمیگذاشت؛ بخشی از آن به همین تنیدگی اقتصاد جهانی مربوط میشود؛ به این صورت که فلان کالایی که باید در لیست تحریمها قرار گیرد؛ دیگر محصول خاص آمریکایی ها نیست و محصول مشترک کمپانیهای چند ملیتی بزرگی است که بخشی از آن نیز به آمریکا تعلق دارد. بخش مهمتر و دیگری که به عدم تاثیر گذاری تحریمها می انجامید نیز به تقابل منافع ملی کشورها و همچنین کمپانیها مربوط میشود.
مسئلهٔ مهم دیگری که باید مد نظر قرار گیرد آنکه: اکنون روابط حاکم بین المللی در مقایسه با ساختار قبلی که به دوران جنگ سرد مشهور است؛ تقریباً از میان رفته و اروپا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استراتژی نوینی را که به ایجاد اتحادیهٔ اروپا و پول واحد انجامید را در پیش گرفت و به همین دلیل احزاب آمریکایی از تدوین استراتژیهای تهاجمی که بتواند مانند آن دوران؛ از اروپا به عنوان ابزار استفاده نماید نیز تقریباً از میان رفته است و نخستین استراتژی تهاجمی آمریکا در رابطه با حمله به عراق تقریباً زمین گیر شد و ضرورت تدوین استراتژی جدیدی که اجرایی شدن آن به خانم کوندالیزا رایس و سپس دولت آقای اوباما سپرده شد نیز در همین چهارچوب به وجود آمد.
حال بعد از این آسمان و ریسمان بافی سیاسی؛ مسئلهٔ بزرگ دیگری نیز وجود دارد که در مقالات زیادی به آن پرداخته ام و آن «استراتژی خاورمیانهٔ بزرگ» است که استراتژی مشترک اروپایی-آمریکایی است و «تغییر رفتار رژیم اسلامی حاکم بر ایران» و در صورت عدم تمکین رژیم  «سرنگونی جمهوری اسلامی»؛ در این چهارچوب تعریف میشود و به همین خاطر هم هست که به نوعی از ائتلاف میان کشورهای غربی انجامیده و از سوی دیگر روسیه و چین را که بازندگان اصلی اجرایی شدن این استراتژی بزرگ خواهند بود نیز در جبهه ای دیگر در کنار هم نهاده است.
پیشبرد استراتژی خاورمیانهٔ بزرگ اکنون مهمترین مسئلهٔ اروپا و آمریکاست؛ اما همچنان که شاهد هستیم  تنها ابزار قابل دسترسی که در منطقه وجود دارد؛ گروههای اسلامگرا هستند که از طرف طرفداران « تئوری توطئه» به «توطئهٔ گسترس اسلامگرایی در منطقه» تعبیر میشود. در حالی که واقعیت این است که اگر اجرایی کردن این استراتژی را به دست هر جریانی که بسپارند؛ ناچار باید از ابزارها و امکانات موجود و ایجاد و گسترش امکانات دلخواه سود جوید و گرنه طرح بر روی کاغذ خواهد ماند. از سوی دیگر کشورهای غربی به داشتن «استانداردهای دوگانه» در رابطه با گسترش بهار عربی متهم میشوند که این نیز در شرایط خاصی به ناچار منطقی ترین راه است؛ مثلاً امیر نشینهای حوزهٔ خلیج فارس و بحرین و عربستان سعودی و یمن به عنوان تافته های جدا بافته ای به نظر میرسند که تنها در سایهٔ نقش کنونی آنها در تولید نفت و استفادهٔ ابزاری از خاک این کشورها برای حل معضل هلال شیعی است که آنها را اینچنین دست نخورده به جای گذاشته است. اما به نظر من بعد از فروپاشی هلال شیعی؛ نوبت این کشورها و شیخ نشینها نیز فرا خواهد رسید.
نتیجه اینکه؛ در انتخابات پیشروی آمریکا؛ چه جمهوریخواهان و چه دموکراتها انتخاب شوند؛ در روند کنونی همان نقشی را ایفا خواهند نمود که هم اکنون در جریان است و هیچ یک از این احزاب دست به حرکت تند و تهاجمی نسنجیده نخواهد زد. لذا این تفکر که در صورت انتخاب شدن آقای میت رامنی شاهد گشایش سریع در معضل سوریه و ایران خواهیم بود؛ توهمی بیش نیست.

چه کسی رئیس جمهور آمریکا خواهد شد؟

۱- آقای میت رامنی به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه؛ متعلق به جناح میانه رو این حزب است و این نشان از آن دارد که استراتژی خانم کوندالیزا رایس همچنان با قدرت به پیش میرود و همانگونه که پیشتر نیز گفته ام؛ آقای اوباما مجری بعدی همان استراتژی است؛ لذا جای زیادی برای آقای رامنی نمیماند.
۲- از مطالبی که در وبسایت   BBC  در رابطه با مذهب آقای رامنی به کرات منتشر شده است و اینکه ایشان اساساً مسیحی به شمار می آیند یا نه؟ چنین به نظر می آید که در شرایط کنونی دولت فخیمهٔ انگلستان نظر مساعدی نسبت به پیروزی جمهوریخواهان؛ حتی اگر نامزد انتخاباتی آنها متعلق به جناح میانه رو داشته باشد ندارند. این عدم علاقه با به بوق و شیپور دمیدن خبر تقاضای غیر رسمی آمریکا برای استفاده از پایگاههای نظامی انگلستان در منطقهٔ خاورمیانه و پایگاههای نظامی نزدیک به آن؛ و اظهار مخالفت دولت کنونی انگلستان آن هم به استناد سخن یک دادستان (اینجا) نشانی آشکار ازعدم رضایت انگلستان نسبت به پیروزی آقای رامنی دارد. انتشار این خبر در حالی که هنوز هیچ تقاضای رسمی انجام نگرفته است و تاکید بر ادامهٔ مذاکره در ۱۰ روز آخر مانده به انتخابات به جز تاثیر گذاری بر آرای رای دهندگان آمریکایی انگیزهٔ دیگری ندارد.
۳- آقای رامنی حتی اگر بخواهد سیاست تهاجمی تری به پیش ببرد؛ با پیغام پیشگیرانه و غیر رسمی دولت فخیمهٔ انگلستان روبرو است و این بیانگر کوتاه بودن دست آقای رامنی در اتخاذ سیاستهای تهاجمی تر است.
۴- در شرایط کنونی که بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم آمریکا به خاطر شرایط بحرانی؛ به زیر خط فقر (بر اساس استانداردهای آمریکا) نزول کرده اند؛ سیاستهای سوسیالیستی آقای اوباما به عنوان مسکّن فوری درد؛ برای رای دهندگان قابل پذیرش تر است و این در حالی است که سخنان آقای رامنی برای ایجاد اشتغال و باز کردن دروازه ای جدید برای گشترش سرمایه گذاری در آمریکای لاتین؛ حتی اگر در حد یک وعدهٔ توخالی نباشد؛ به ثمر رسیدن آن در افقی دور تر قرار دارد.
۵- انتشار خبر جریمهٔ یک میلیارد دلاری یکی از بانکهای آمریکایی به جرم تخلف در دادن وامهای مسکن که در زمان ریاست جمهوری آقای بوش اتفاق افتاده بود نیز یاد آوری گله گشاد بودن سیاستهای اقتصاد داخلی جمهوریخواهان و از سوی دیگر مصمم بودن آقای اوباما در مجازات متخلفین میباشد.
۶- کشته شدن یکی از کسانی که در قتل سفیر آمریکا و ۳ تن از کماندوهای آمریکایی در لیبی دست داشته است (توسط نیروهای مصری) نه تنها اشتباه آقای اوباما را در این رابطه لاپوشانی میکند؛ بلکه کشته شدن این شخص به دست دولت اخوان المسلمینی مصر نشانگر پیروزی سیاست خارجی اوباما در انظار عمومی میشود به این معنی که آقای اوباما توانسته است دوستان خوبی در میان مسلمانان پیدا کند و مردم آمریکا نباید نگران حکومت اسلامگرای مصر و یا سایر کشورهای خاورمیانه باشند. البته اخوان المسلمین نیز با دادن این هدیه؛ نظر خوب خود را نسبت به انتخاب دوبارهٔ آقای اوباما ابراز داشته است.
نتیجه اینکه: به نظر من آقای اوباما در کاخ سفید خواهد ماند.

کژدم

۱۶ نظر:

  1. http://www.dickmorris.com/the-carter-reagan-election-and-its-parallels-to-obama-romney-dick-morris-tv-history-video/
    گوراتا
    9-

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گوراتا 9 گرامی
      این ویدیو؛ یک کلیپ تبلیغاتی بی محتوی بود. مثل تبلیغات شرکت بیسکویت سازی مینو که میگفت: بر هر چه مارک مینوست.... همتا ندارد.
      مقایسه ها خیلی بی ربط و از هم گسیخته و سرهم بندی شده بودند.

      حذف
  2. کژدم گرامی به چند نکته اشاره کرده اید که برای من پرسش بر انگیز است. یکم اینکه به مذهب آقای رامنی اشاره کرده اید که اینکه ایشان اساساً مسیحی به شمار نمی ایند و از طرفی بدرستی به نزول بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم آمریکا به خاطر شرایط بحرانی؛ به زیر خط فقر (بر اساس استانداردهای آمریکا) اشاره کرده اید. اگر بر اساس دیدگاه شما این دو نکته تعیین کننده هستند٬ کفه ترازوی رامنی سنگین تر است. حد اقل رامنی مسلمان و مسلمان زاده با نام حسین نیست . چطور مسیحی نبودن صددرصدی رامنی تآيین کننده است اما مسلمان بودن اباما به حساب نمی اید؟ و اگر بی کاری و در نتیجه فقر عامل تعیین کننده در انتخاب اینده امریکا ییان است٬ باز کفه ترازو برای کسی که یک عمر افریننده بازار و کار بوده و قهرمان افریدن٬ نجات دادن و بازار کار بوده یعنی رامنی سنگین تر است. سیستم ورشکسته سوسیالیستی در امریکا هیچ جزابییتی ندارد. یکی از نقاط ضعف اباما تعداد روز افزون مردم به کمکهای دولتیست. مردم کار می خواهند نه دفترچه های کمک دولتی. این رامنیست که کارنامه خوبی در این ضمینه دارد. در جایی دیگر از زمان بوش و سیاستهای اقتصاد داخلی جمهوریخواهان و از سوی دیگر مصمم بودن آقای اوباما در مجازات متخلفین اشاره کرده بودید که کاملا اشتباه می کنید به این دلیل که تخلفات بانکی در زمان بوش در ارتباط با دادن وامهای بی رویه به کسانی که توانایی باز پرداخت ان را نداشتند است که ربطی به دولت بوش ندارد و ارتباط به کنگره امریکا (مجلس سنا و نمایندگان) دارد که در ان زمان در دست دمکراتها بود و جمهوری خواهان در اقلییت بودند. حتی در ان زمان از طرف بعضی از جمهوری خواهان به خطر این چنین وامها به اقتصاد امریکا اشاره شده بود. در ضمن اگر کسی در حال حاضر مجازات می شود باز ربطی به اباما ندارد بلکه به کنگره جدید امریکا دارد که خوشبختانه در دست جمهوری خواهان است. در ضمن باید یاداوری کنم که بزرگترین کمک کنندگان کمپین اغای براک حسین اباما از همین دارو دسته های دزد هستند. به بقیه پرسشها بعدا می پردازم.
    گوراتا
    ۹-

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گوراتا 9 گرامی
      نخست اینکه این من نیستم که رای ها را تقسیم میکنم و یا میدهم؛ اوباما در شرایط بحران شدید داخلی و خارجی که آمریکا دچارش شده بود به ریاست جمهوری رسید. دوم اینکه مسیحی به شمار نیامدن آقای رامنی روی رای دهندگان مسیحی مسلک آرماگدونی که رای دهندگان سنتی حزب جمهوریخواه هستند تاثیر خواهد گذاشت و از همین روی است که بی بی سی جیغ و داد راه انداخته است. سوم اینکه آنهایی که به کمک دولتی نیازمند شده اند و هر روز بر تعدادشان افزوده میشود به دولتی که به آنها کمک میکند رای خواهند داد. اما آنچه که سیستم ورشکستهٔ سوسیالیستی نامیده اید؛ به عنوان یک سیستم در آمریکا عمل نمیکند بلکه از المنتهای فروکش درد آن که همان گسترش کمکهای دولتی است استفاده میشود. اوباما و حزبشان سوسیالیست نیستند ولی در شرایط بحرانی؛ تکیهٔ دولت بر کمکهای دولتی به مردم نیازمند و همچنین فعالیتهای کلیسا برای رساندن کمکهای غذایی را بیشتر محترم میکند. اما اینکه دار و دستهٔ اوباما خودشان از سرمایه داران کلان هستند؛ درست است ولی این امر در مورد رامنی هم صدق میکند. اساساً در یک اقتصاد لیبرال؛ سوسیالیسم محلی از اعراب ندارد و برنامه های احزاب بزرگ از طرف کلان سرمایه داران تدوین میشوند. اما اینکه مسئلهٔ وامهای مسکن ربطی به دولت آقای بوش دارد و یا ندارد؛ مطرح نیست؛ مسئله این است که تمامی این بحرانها در زمان او شکل گرفته اند. اما در مجموع میتوان گفت که سیاست خارجی آمریکا در جنان شرایطی هم نیست که بتوانند «خبر اکتبر» بزرگی بسازند و در تغییر جهت آرای مردم تاثیر بگذارند.
      اگر قرار باشد که بین دو نفر که هر دوی آنها برنامهٔ خیلی مشابهی داشته باشند یکی را انتخاب بکنند؛ کفهٔ ترازو به سمت اوباما سنگینتر خواهد شد؛ زیرا زمانی که برای نقل و انتقال قدرت صرف میشود نیز بیهوده تلف نخواهد شد و ماندن کسی که ۴ سال برنامه های خود را پیگیری میکرده است ارجحیت پیدا میکند(البته در افکار عمومی).
      این مقالهٔ کوتاه به بهانهٔ یک پیش بینی نوشته شده است و قصد من برنده و یا بازنده اغلام کردن یکی از طرفین نیست بلکه تلاش بر این بوده است که ایرانیانی که بسیار به آقای رامنی به عنوان یک معجزه گر ایمان پیدا کرده اند را هشیار سازم که از این معجزه ها خبری نیست و رامنی هم در رابطه با ایران و سوریه و خاورمیانه همانکاری را خواهد کرد که اوباما انجام میدهد.

      حذف
  3. کژدم جان: اگرچه با اکثر نظریات و عقاید شما موافقم، ولی در اینمورد نظر من به نظر "گوراتا" نزدکتر است! الآنه میت رامنی در اکثر آمارگیری ها پا به پای اوباماست و در بعضی جاها حتا جلو افتاده. اون سفید پوستهایی هم که جمهوریخواه هستند، هیچوقت بی بی سی نگاه نمیکنند بلکه قبله آنها فاکس نیوز و راش لیمبو است. نه اینکه میت رامنی بتونه معجزه ای بکنه، بلکه همون انتخابش کلی خایه های جمهوری اسلامی رو جفت میکنه. اوباما در مورد ایران خیلی مسامحه کرده و سیاست های کارتر رو داره دنبال میکنه. موندنش بضرر ما ایرانیهاست.
    دیوید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دیوید گرامی
      نظر شما در این رابطه که اگر میت رامنی انتخاب شود؛ برای ایرانیها بهتر است را تنهها از این نظر میپذیرم که اگر در رند آنچه که اکنون در خاورمیانه میگذرد؛ نقطهٔ عطفی بوجود آید؛ آقای اوباما دوباره به مسامحهٔ عمدی دچار خواهد شد. اما آقای رامنی بنا بر پرنسیپهای حزبی و شخصی اش؛ تا تنور داغ است خمیر را خواهد چسبانید.
      اکنون اروپا دومین سیگنال نارضایتی خود را در رابطه با احتمال انتخاب شدن آقای رامنی اعلام نمود و پارلمان اروپا نمیخواهد حزب الله لبنان را در لیست سیاه تروریستی قرار دهد و فرانسه پرچمداری این ایده را بر عهده گرفته است. موضع سوئیس در رابطه با محکوم کردن تحریمهای یکجانبهٔ آمریکا نیز سیگنال دیگری بود. تمامی این سیگنالها نشان میدهد که اروپا از به قدرت رسیدن دیگر بارهٔ جمهوری خواهان در هراس است و در حال دادن سیگنالهای تدافعی و ساختن برج و باروها و موانع دیپلماتیک است. اگر به تاریخچهٔ جنگ عراق نگاه کنیم؛ بعد از سالها سکوتی که بر روند معادلهٔ عراق حاکم بود و طرفین اروپایی و روسیه و جین به خاطر سرمایه گذاری های کلان خود در عراق؛ داستان را کش و قوس میدادند؛ ناگهان آقای جورج بوش مسئلهٔ عراق را به طور یکجانبه به نفع آمریکا حل نمود؛ هر چند که به نتیجهٔ صد در صد مطلوب نرسید ولی همهٔ طرفهای اروپایی و روسیه و چین را گیج و مبهوت نمود. ترس اروپاییها و روسیه و چین و رژیم اسلامی حاکم بر ایران نیز از تکرار همان سناریو در رابطه با سوریه و ایران است. شاید بعضیها تصور کنند که آمریکا دیگر توان چنین کاری را به تنهایی ندارد و سیگنال انگلستان نیز خبر از از دست دادن متحد طبیعی آمریکا در سالیان سخت گذشته را در بر دارد. اما اسرائیل میتواند به آسانی این جایگاه را پر کند و مطرح شدن مسئلهٔ عدم تروریست بودن حزب الله لبنان دقیقاً برای ایجاد سد راهی در برابر اسرائیل است. (ادامه در پایین)

      حذف
    2. اسرائیل نیز به نوبهٔ خود در پی ترمیم حفره هایی است که همیشه داشته است و این حفره ها همیشه باعث شده بودند که دو بار به موضع تحویل بلندیهای جولان بیفتد؛ اما اگر هلال شیعی فرو بپاشد؛ بخش مهمی از حفره های استراتژیک اسرائیل ترمیم میشوند. اما دیدیم که آقای رامنی نه در دیدار از اسرائیل و نه در مناظره با آقای اوباما نتوانست به طور رسمی و علنی به اسرائیل چراغ سبز نشان دهد. البته باید توضیح دهم که آقای جورج بوش با حمله به عراق؛ یک منطقهٔ استراتژیک را به دست آورد ولی مردمی که رای میدهند؛ به دستاوردهایی که در طولانی مدت تاثیرات خود را نشان خواهند داد؛ زیاد توجه نمیکنند و اگر توجه میکردند دیگر «مردم» نبودند بلکه رهبران بودند. لذا با اینکه برگزیده شدن آقای رامنی در طولانی مدت به نفع آمریکاست؛ اما باید چشمهای بینایی هم وجود داشته باشند که آنرا ببینند.
      بار دیگر باید به استراتژی پذیرفته شدهٔ آمریکا که اجرایی شدن آن از زمان دور دوم ریاست جمهوری آقای بوش کلید خورد اشاره کنم و تمامی سیگنالهای اروپایی نیز به طور آشکار میخواهند بگویند که در صورت گزینش آقای رامنی باید این استراتژی و دست آوردهای آنرا؛ آمریکاییها باید نادیده و از میان رفته بدانند. از سوی دیگر دار و دستهٔ سپاه و خامنه ای؛ به بازی دیپلماسی پنهان و مذاکرات محرمانهٔ صوری با حاکمیت کنونی آمریکا روی آورده اند تا بتوانند به عنوان کانون بحران در نتیجهٔ انتخابات تاثیر بگذارند. به نظر من اکنون تمامی بازیگران دست به دست هم داده اند تا از انتخاب آقای رامنی جلوگیری نمایند. آقای رامنی برای انتخاب شدن باید از هفت خوان رستم عبور کند. من در متن مقاله به این سائل اشاره نکردم و از اینکه شما و گوراتا 9 کمک نمودید که مسئله بیشتر روشن شود سپاسگذارم. در هر حال میخواهم بگویم که این پیشبینی من بر چه ستونهایی استوار است و بعضی از این ستونها «ستونهای پنهان» هستند و گاهی بسیار موثر تر از «ستونهای آشکار» عمل میکنند. اما اگر پیش بینی من درست در نیامد؛ گردن من از مو باریکتر است.

      حذف
  4. کژدم گرامی من به ان قسمت هایی از دیدگاه شما « بار دیگر باید به استراتژی پذیرفته شدهٔ آمریکا که اجرایی شدن آن از زمان دور دوم ریاست جمهوری آقای بوش کلید خورد اشاره کنم و تمامی سیگنالهای اروپایی نیز به طور آشکار میخواهند بگویند که در صورت گزینش آقای رامنی باید این استراتژی و دست آوردهای آنرا؛ آمریکاییها باید نادیده و از میان رفته بدانند. » کاملا موافق هستم ٬ اما به دو دلیل دمکراتها با مشکل غیر منتظره ای روبرو شده اند که زمان کافی هم برای ترمیم ان دو مشکل وجود ندارد. اولین مشکل حمله تروریستها به سفارت امریکا در لیبی است که من به روسیه شک دارم که حمله را سازمان دهی و عملیاتی و به ثمر رسانده اند و بعد از ان دولت اباما با رسوایی و عدم امادگی با این حمله برخورد بچه گانه ای کرد که هر روز ابعاد بیشتری از ان اشکار می شود که تاثیر منفی زیادی بر مردم بی طرف گذاشته و همچنین خود دمکراتها هم به رامنی نزدیک نکرده ولی انقدر عصبانی کرده که خیلی از انها از شرکت در رای گیری منصرف شده اند. که نهایتا به نفع رامنی است. دومین اشتباه دمکراتها بر خورد انها به مسئله زنان بود. برخوردی که ناشی از عدم شناخت انها از نقش کلیدی زنان در خانواده و جامعه امروز امریکا را دارد . دمکراتها با کستاخی تمام٬ زن را یک دستگاه جوجه کشی می دانند که فقط به ان و پیرامون ان توجه دارد. انها باور دارند که زنان فقط به بچه دار شدن یا نشدن است که توجه دارند. در صورتی که در صد زیادی از زنان که خودشان نان اور خانواده ( پرووایدر ) و با اقتصاد و مشکلات اقتصادی دست به گریبان هستند را عصبانی کرده و از طرفی به رامنی که کارنامه خوبی در زمینه ایجاد کار دارد متمایل کرده است . در ضمن طوفان هفته اینده در مناطق کلیدی امریکا هم قوز بالا قوز برای اباما شده است. من هنوز به اغاز یک جنگ برای نجات اباما اعتقاد دارم.
    گوراتا ۹

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گوراتا 9 گرامی
      به نظر من ارتباط دادن حمله به سفارت آمریکا در لیبی به امام جعفر صادق و یا امام باقر بسیار منطقی تر از ارتباط دادن آن به روسهاست. اگر تصور شما این باشد که بعد از به روی کار آمدن آقای رامنی جهشی و یا چرخشی اساسی در سیاستهای خارجی آمریکا رخ خواهد داد؛ باید بگویم که اینچنین اتفاقی شدیداً به ضرر روسها است؛ زیرا روسها شاید بتوانند با آقای اوباما بازی بکنند ولی به حزب جمهوریخواه نمیتوانند گلاویز شوند و آقای پوتین نیز در همان آغاز اعلام کرد که طرف آقای اوباما است. اما اینکه دولت آقای اوباما در رابطه با حمله به سفارت آمریکا نه تنها ضعیف برخورد نموده است بلکه حتی بسیاری از مسائل مربوطه را نیز لاپوشانی کرده است حق را به شما میدهم؛ اما هدیهٔ اخوان المسلمین را هم نباید فراموش کنید. بخشی از گروه انصارالشریعه که کشتار سفارت آمریکا را انجام داده بودند به مصر منتقل شده و به نیروهای ۶۰۰۰ نفرهٔ سلفی های جهادی مصر پیوسته بودند که از طرف پلیس مصر؛ یکی از آنها کشته شد.
      از طرف دیگر من تحت تاثیر بوق و کرناهای تبلیغاتی دو طرف مبارزات انتخاباتی در آمریکا نیستم و همانگونه که گفتم بر اساس مسائل کلان سیاسی به این نتیجه رسیده ام و از طرف دیگر مخالف تاثیرات مهندسی افکار و تغییر نظر رای دهندگان نیز نیستم و ممکن است حق با شما باشد. اما در رابطه با براه انداختن جنگ؛ باید بگویم که هم اوباما و هم رامنی آخرین چیزی است که به آن فکر خواهند کرد.

      حذف
    2. کژدم گرامی . به نظر من روسیه یا هر گروهی که این کار را کرده بزرگترین اشتباه محاسبه ای خود را انجام داده و کنترل بحران از دستشان خارج شده و اباما ٬ روسیه و رژیم ایران همگی بهای سنگین ان را خواهند داد. روسیه همیشه از چنین اهرمهایی برای نجات رژیم استفاده کرده و هم کلاهی برای خود ساخته . روسیه در ارتباط با مسائل ایران و فشاری که اباما به رژیم ایران اورد و تا اندازه ای هم تاثیر گذار بود و هست به امریکا دندان نشان داده ولی همیشه نقشه انها موفقییت امیز نیست و ظاهرا این٬ یکی از انهاست. . حمله حساب شده تر و مهندسی شده تر از اینهاست که گروههای شیپیشویی از جنس بخشی از گروه انصارالشریعه ان را طراحی کرده باشد. مسائل حمله به سفارت عمیق تر از این حرفهاست. در ضمن این اعمال سطحی از جنس هدیهٔ اخوان المسلمین هیچ جذابییتی برای هیچ کس در امریکا ندارد .
      گوراتا ۹

      حذف
    3. من هیچ مرجعی که به نقش داشتن روسها در حمله به سفارت آمریکا اشاره کرده باشد ندیده ام. روسها اشتباه محاسباتی از این جنس نمیکنند. رژیم ایران هم که در پی به قدرت رسیدن دوبارهٔ اوباما است چنین کاری نمیکند. میماند همان شپشوها که در بعضی موارد اهل محاسبه نیستند.

      حذف
  5. درتاریخ۲۸ جولای ۲۰۰۹،بنگاههای تبلیغاتی،هالیوودی امپریالیسم،امابنگاههائی درحدنوه ونوچه وخرده ریزه،دریک داستان بافی وخیال پردازی سینمائی،قصهُ شب گونهُ تروریک ایرانی به نام جمشیدشارمهدراچنان سریال تلویزیونی درست وازکاه چنان کوهی ساختندکه هرفردناآگاه ونادان وغیرسیاسی،وبی تجربه،چنان اشک تمساحی،ریختندکه بیاوببین وتماشاکُن

    https://tondar.org/content/2011/02/1301.html

    هیچ ایرانی مقیم لوس آنجلس،نه توجه ئی به این سناریوی ساختگی کردونه هیچ ایرانی،حتی برای شخصیت این سناریودل سوزاندونه حتی یک همدردی کوچک ازخودنشان دادندتنهاآتش بیارمعرکه،دایه مهربان ترازمادرشده،کاسهُ داغ ترازآش شده برای تعدادی ازافراددردرون انجمن به اصطلاح پادشاهی ایران،آقایان البرز،مسئول .ک.خ.ا.ک،وبهمن مسئول بخش مالی سازمان،شاهین مسئول ارتباط بین کمیته هادرسازمان می شوند
    سه روزپس ازآن سناریوی ساختگی واحمقانه،که حتی احمقهاهم آن راباورنکردند،رفیق نیماازشهراورنج کانتی کالیفرنیادرتماس تلفنی به رفیق بیژن مسئول سازمان اطلاع می دهدکه
    مسئول.ک.خ.ا.ک-آقای البرز،دریک ماجراجوئی،وآرتیست بازی ازنوع هالیوودی،بلافاصله به دیداریک فردمتقلب وحقه بازبه نام جمشیدشارمهد(هدف موردترورِساختگی دریک سناریوی ساختگی)،شتافته وچون دایه ای مهربان ترازمادر،وکاسه ای داغ ترازآش،نه تنهاباآقای جمشیدشارمهد،هم دردی بلکه جهت نشان دادن به اصطلاح شجاعت چریکی خود،اسلحهُ کمری خودرابه آن شخص هدیه وپیشکش میکندوحتی چندروزمتوالی چون یک(بادیگاردهالیوودی)دوروبرآقای جمشیدشارمهدمیگرددتابه اصطلاح تروریستهای خیالی حکومتی،به فردموردنظرنزدیک نشوندوهنگامی که رفیق بیژن ازرفیق نیماسئوال می کندکه
    ______________________

    البرزچرااین کارراکرد؟اون خودش احتیاج به محافظ ومحافظت دارد؟
    رفیق نیماجواب داد
    ازکارهای این رفیق مان هیچ سردرنمی آوریم
    ...........................................
    گزارش کامل رفیق سعید
    ادامه
    http://sazemanemakhfi.blogspot.com/2012/08/blog-post_20.html

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یاران گرامی
      با اینکه شما مطالب خود را در بخش نظرات این مقاله که نا مأنوس است فرستاده اید منتشر نمودم تا همانگونه که همیشه قول داده ام تا هر مطلبی را منتشر نمایم؛ منتشر کردم. باید خدمتتان عرض کنم که سناریوهای آبگوشتی-هالیوودی جمشید شارمهد (شهناز تهرانی سابق) بی انتهاست و در فرصتی دیگر بخشی از این سناریو ها را به سمع و نظر خوانندگان خواهم رسانید.

      حذف
  6. سازمان مخفی ایران
    تئوریسین چریکیِ رفقای متعصب وفناتیک فدائی درسازمان،که جزرنگ جنگ چریکی،وترورهای به اصطلاح انقلابی،هیچ رنگ سیاسی دیگررانمی شناسد،به همین دلیل هم هرگزبرای یک لحظه به مخالفین خود،نه حق اظهارنظرداده ونه حتی فرصت گفتمانی کوتاه،به(ترکتازی های)چریکی خودادامه می دهد،این چریک متعصب ودوآتشه،نمی خواهدابداًگوش فرادهدکه اگروالدین ماگناهی رامرتکب شده اند،ماچرابایدگردن زده شویم،اگرجریان به اصطلاح فدائیان اکثریت،اگرواگرواگر،جریانی خائن،مزدور،آدم فروش بود،ماکدام رفیق فدائی درسازمان رافروختیم،?به کدام رفیق خیانت کردیم?،کی وکجامزدوری حکومتِ ننگین آخوندهاراکردیم،?اگربنابرآن باشدکه خصلتهای فردی وخصوصیِ سیاسی،عقیدتی یک فردرابراساس عقایدسیاسی والدینِ آن شخص سنجیدبایدبگویم که آقای البرز،آقای پویان،آقای شهرام مازندرانی آقای بهمن

    والدین وپدربزرگ ومادربزرگ همهٌ شماازتوده ای های متعصب قدیمی بودند

    رفیق کوچک شما-چریک فدائی خلق:سعیدمیرشاهی-تهران

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. البته باید اذعان کنم که هیچ یک از آقایان نامبرده را به جز آقای البرز (البته اگر تشابه اسمی نباشد) را نمیشناسم و با آقای البرز حدود ۲ سال پیش در رادیو تندر هم سخن شدیم.
      همچنین امیدوارم که وبلاگ من به میدان جنگ جناحهای درونی سازمان شما تبدیل نشود.
      کژدم

      حذف
  7. من داشتم بحث جذاب گورتا و کژدم را در مورد انتخابات امریکا می خواندم که نمی دانم چه شد یهو دو نفر با نام "سازمان مخفی" و "رفیق سعید" پابرهنه پریدند وسط بحث و فحش و بد و بیراه به هم دادند و رفتند.
    ادم تو محیط نت هم یک دقیقه ارامش نداره. مثل این زن و شوهری هستند که همسایه دیوار به دیوار من هستند و ناگهان جیغ و فریادشان مانند گوز ناغافل سکوت نیمه شب را می شکافد و بر اعصاب ما اره می مالد.
    اکبر

    پاسخحذف