اگر جنگ را به همان مفهوم جنگ ۸ سالهٔ ایران و عراق بپنداریم؛ هنوز شاهد چنان جنگی نیستیم. جنگی که با پاره کردن معاهده و سپس بمباران تهران و حملهٔ نیروهای عراقی به خوزستان آغاز شد یک آغاز کلاسیک بود؛ اما جنگی که از دو سال پیش آغاز شده است یک نبرد بین المللی بر سر منطقهٔ خاورمیانه است و از نوعی دیگر است و عناصر جنگ کلاسیک را نمیتوان تا لحظه ای که یک یا چند قدرت به ضرورت عملیاتی کردن آن برسند مشاهده نمود. لذا پرسش این است که پس آنچه میان رژیم اسلامی ایران و قدرتهای غربی در جریان است چگونه تعریف میشود؟
رژیم اسلامی در زیر چتر حمایتی چین و روسیه؛ که حاکمیت این رژیم را در چهارچوب استراتژیهای تدافعی منطقه ای خود تعریف میکنند؛ در طول سالهای طولانی گذشته موفق به بوجود آوردن مناطقی شده است که «حوزهٔ نفوذ» ویا حیاط خلوت و یا به قول پاسدارها «عمق استراتژیک جمهوری اسلامی» نامیده میشوند. هدف از ایجاد حوزه های نفوذ به آن شکلی که رژیم اسلامی در پی بنیاد نهادن آن بوده است «جنگ با دشمن در خانهٔ دیگران» است. البته ظاهراً چنین به نظر می آید که رژیم اسلامی در این سالهای طولانی به موفقیت های بزرگی دست یافته است و آنهایی که به دورهٔ حکومت پیشین نظر می اندازند چنین میپندارند که در آن دوران ما با چنین پدیده ای روبرو نبوده ایم ولی رژیم اسلامی توانسته است که ایران را با دستیابی به تکنولوژی هسته ای و ایجاد حوزه های نفوذ بلند آوازه کند. این بخش بزرگی از تبلیغات شبانه روزی رژیم اسلامی برای بلند نظر و بزرگ جلوه دادن خویش است و بخشی از ایرانیان نیز در تور فریب این تبلیغات افتاده اند و به مبلغین رژیم تبدیل شده اند. آنچه که در حاکمیت پیشین کم و بیش به آن توجه شده بود «ساختن درون» بود که از نظر استراتژیک اهمیتی بسیار زیاد دارد و اگر به تمامی قدرتهای غربی نگاه کنیم؛ خواهیم دید که روند رشد آنها نیز به همین گونه بوده است؛ یعنی نخست ساختن درون و بالا بردن تواناییهای درونی که در نهایت اندیشیدن به چشم اندازهای گسترده تر از فضای سرزمینی خویش را به دنبال داشته است و هر گاه که چنین چشم اندازهایی بر عناصری فراتر از واقعیتهای موجود بنا گردیده؛ ناگزیر به شکست انجامیده است (مانند چشم اندازهای بسیار بلند آلمان نازی) که در زبان عامیانه آنرا به دراز کردن پاها به اندازهٔ گلیم تشبیه میکنند. رژیم اسلامی تنها و تنها با تکیه بر پول نفت و سپس در آمدهایی که از طریق اعمال جنایتکارانهٔ بین المللی از قبیل خرید و فروش مواد مخدر به دستشان میرسید؛ بدون «ساختن درون» به فکر گسترش حوزه های نفوذ از طریق تزریق پول افتادند و ساختن درون را نیز به مفهوم «تلاش برای ساخت بمب اتمی» تعبیر نمودند و شاید هم در این زمینه از تاریخ زندگی محمد و پیشرفت کار او در سایهٔ راهزنی و گرد آوری سپاه جنگی که سیرهٔ نبوی میخوانند تبعیت کرده اند؛ اما غافل از اینکه در آن زمان چیزی به نام سرمایهٔ جهانی وجود نداشت و حتی جوامع انسانی در حد قبایل جدا و مستقل از یکدیگر تعریف میشد و حتی چیزی به نام «ملت» در کار نبود. در واقع کاری که جمهوری اسلامی در طول این ۳۴ سال انجام داده است؛ به همان اندازه احمقانه است که در یک نبرد ؛ نیروهای خط حمله را چنان به جلو بفرستیم که تمامی خطوط ارتباطی آنها با عقبهٔ نظامی قطع شود و طبیعتاً تمامی این نیروها در منطقه ای که فتح کرده اند؛ کشته خواهند شد.
مسئلهٔ جالبتر اینجاست که رژیم جمهوری اسلامی تمامی این شاهکارها را نه تنها در زیر ذره بین قدرتهای بزرگ بلکه در مواردی با کمک آنها انجام داده است و شاید هم همیشه فکر کرده اند که الله بر چشمهای قدرتهای غربی پرده کشیده است و آنها نمی بینند و نمیفهمند که این حاکمیت الهی به چه کاری مشغول است (برای یک ذهن زنگ زده و منجمد مذهبی این تعبیر بسیار معنوی به نظر می آید و اینکه نقش حمایت کنندهٔ الله را در زندگی روزمرهٔ خود به تکرار میبینند و بر ایمانشان نیز افزوده میشود). اما این یک پرسش واقعی است که چرا قدرتهای غربی در برابر چنین حرکتهایی اینچنین بی تفاوت بوده اند؟ آیا قضیه برایشان بی اهمیت بوده است؟ یا اینکه نه تنها این ماجرا برایشان بی اهمیت بوده است؛ بلکه حتی در سایهٔ آن صدها میلیارد دلار در آمد نفتی ایران و سایر کشورهای منطقه را بلعیده اند. بدین گونه که ارتششان را کرایه داده اند؛ سلاح فروخته اند؛ جنس ۲ دلاری را با تحریم کردن به قیمت ۱۰۰ دلار به رژیم فروخته اند؛ قراردادهای امنیتی کلان و پر در آمدی بسته اند و..... خلاصه آنکه هم از آخور و هم از توبره خورده اند.
اما اکنون زمان تغییرات بسیار مهمی فرا رسیده است که این درآمدهای کلان در برابر آن دیگر رنگی ندارند. قیچی کردن بال و پرهای رژیم اسلامی (فروپاشی دژ هلال شیعی) نخستین گام این نبرد است و همراه با آن بمباران اقتصادی منابع در آمد رژیم وقطع روابط مواصلاتی اقتصادی آن؛ رژیم را هم در حوزه های نفوذش و هم در درون میهن دچار چنان بحرانی خواهد نمود که چه بسا بدون شلیک حتی یک موشک؛ به زانو در آید. نمونهٔ اخیر این نوع از عملیاتها را میتوان در غزه مشاهده نمود:
۱- حزب الله لبنان یک پهپاد به پرواز در می آورد و این پهپاد به مدت یک ساعت بر فراز آسمان اسرائیل پرواز میکند.
۲- اسرائیل در پاسخ میگوید که پاسخی دردناک خواهد داد و چند روز یعد یک کارخانهٔ مونتاژ موشک سپاه پاسداران در سودان بمباران میشود.
۳- گروه جهاد اسلامی و حماس و سلفیهای فلسطینی تحت حمایت سپاه قدس به شلیک موشک به طرف اسرائیل آغاز میکنند و اسرائیل نیز در یک مانور واقعی به آزمایش سیستم دفاعی گنبد آهنین (یکی از سیستمهای دفاعی) و میزان کارایی آن میپردازد و از سوی دیگر بیش از نیمی از انبارهای ذخیرهٔ موشکی گروههای فلسطینی را از میان میبرد. میزان از دست دادن انبارهای موشک چنان بوده است که یکی از رهبران حماس میگوید که میتوان به عملیات انتحاری و عملیاتهای بزرگ در خاک اسرائیل روی آورد (معنی این گفتار یعنی پذیرفتن اینکه دیگر ذخیره های موشکی در حال پایان یافتن است).
۴- شیخ حسن نصرالله در طی فرستادن پیغام همدردی به فلسطینیها میگوید که از اینکه نمیتواند در شرایط فعلی به فلسطینیها کمک کند متأسف است؛ زیرا دستشان در سوریه شدیداً بند است (یعنی از هم گسیختگی جبهه ها).
۵- نیروهای نظامی اسرائیل آنگونه که گفته میشود؛ از قدرت تحرک بسیار بالا و بسیار منسجمی برخوردار بوده است که قابل مقایسه با سرعت عمل آن در طی جنگ ۶ روزه ارزیابی شده است.
نتیجهٔ نهایی اینکه جنگ آغاز شده است و وظیفهٔ اصلی اسرائیل در این مرحله از جنگ؛ برخلاف تصور همگانی؛ نه حمله به تاسیسات اتمی ایران بلکه از میان بردن ذخایر و نیروهای نظامی مزدور رژیم اسلامی ایران در منطقه؛ از قبیل حماس و حزب الله لبنان است.
هر چند که با حذف شاخ و برگهای منطقه ای رژیم اسلامی ؛ اسرائیل میتواند در حملهٔ نظامی احتمالی به ایران نیز با دستی بسیار بازتر عمل نماید؛ اما اسرائیل درگیر جنگ مستقیم با ایران نخواهد شد.
کژدم
همزمان با یا بعد از اینکه سر حماس و حزب ا... را زیر آب کردند نوبت کجاست؟ کردستان عراق؟
پاسخحذففکر نمیکنم نوبت کردستان عراق باشد. رژیم اسلامی ایران میتواند هدف بعدی باشد و اساساً سرکوب حماس و حزب الله لبنان برای از میان بردن حوزه های نفوز رژیم اسلامی حاکم بر ایرانه.
حذفجناب کژدم، سایت اسرائیلی دبکافایل خبرداده که نتانیاهو در تماس تلفنی با اوباما اعلام کرده تا زمانی که خامنه ای پای میز مذاکره نیاد به حمله به غزه ادامه می دهد.
پاسخحذفتحلیلتان چیست؟
دبکا فایل یک وبسایت اطلاعاتی امنیتی است. بخشی ازانتشارات این وبسایت تنها جنبهٔ تبلیغاتی دارد و گاهی حتی بی ارزش تر از تحلیلها ونظرات نظریه پردازان رادیو بی بی سی و رادیو فردا است. مطمئن باشید که در چنین شرایطی اهمیت حماس برای رژیم اسلامی در مقایسه با وضعیت بشار اسد؛ ارزشی درجه چندم دارد. در ضمن حزب الله لبنان با فرستادن پیغام همدردی به حماس و اظهار تاسف از اینکه در این شرایط نمیتواند به آنها کمکی بکند؛ ارزش حماس و نوار غزه را برای رژیم اسلامی نشان میدهد. رژیم اسلامی حاکم بر ایران به سراشیبی روند از دست دادنها افتاده است و در شرایط عقب نشینی اشیاء کم ارزش تر را به جا میگذارند. اسرائیل این را به نیکی میداند و تا آنجایی که بتواند زیرساختهای نظامی گروههای تندرو اسلامی غزه را نابود خواهد کرد. دادن این شعار از طرف دبکا فایل تنها جنبهٔ تبلیغاتی دارد. مشکلات کلان بعدی رژیم جمهوری اسلامی کنترل بحران ناشی از سقوط رژیم بشار اسد خواهد بود و امواج این بحران در لبنان و عراق دیده خواهد شد.لذا از نظر جمهوری اسلامی غزه تقریباً یک منطقهٔ فراموش شده به حساب می آید و هیچکس بر روی اشیاء بی ارزش معامله نمیکند.
حذفمن دقیقا نمی دونم وابستگی حماس به ایران تا چه اندازه از اساس حرف درستی می تواند باشد؟ خیلی از کشورهای عربی از ابتدا هم به حماس کمکهای مالی می کردند و مواضع جدید رهبران حماس هم کاملا روشن می کند حماس مانند حزب الله ساخته و پرداخته ایران نیست و احتمالا فقط در حد "هر شب مهمان کسی" به زندگی خود ادامه می داده است.
پاسخحذفاز طرفی دیدار اخیر امیر قطر و درگیریهای نظامی حماس با اسد دلیلی شده است که ایران هم چندان بی رغبت نباشد تا حماس نابود شود و از خلا به وجود امده تشکیلاتی جدید در انجا بسازد و یا حداقل در این شرایط سخت در قبال حمایت از انها سند رسمی بردگی از حماس بگیرد.
من گمان می کنم دیدار با امیر قطر و مواضع حماس دلیلی بود تا خاصیت وجودی این گروه برا همه طرفین درگیر از بین برود و من گمان می کنم تمام ساختارهای حماس و رهبرانشان نا بود خواند شد و جنگ در همین مرحله متوقف خواهد ماند.
اکبر
حماس در برهه ای از زمان که جنبش فتح قدرت بزرگی بود توسط «شین بت» و «موساد» تشکیل شد و افراد آن توسط آنها آموزش دیده و مسلح گردیدند. اینها همان اخوان المسلمینی های فلسطینی بودند و وظیفه ای را که بر عهده داشتند و آن هم از میان بردن یکپارچگی سیاسی مردم فلسطین بود را به خوبی انجام دادند. بعدها همان ماجرای القاعده تکرار شد یعنی اینکه برای خودشان نقش دیگری نیز تعریف کردند. به وجود آمدن حماس مسئلهٔ فلسطین را به خاطر دو دستگی و شکاف عمیق میان فلسطینیان تا کنون به اینجایی که میبینید کشانیده است. کمکهای رژیم اسلامی به حماس از جنس کمکهای برادران اخوان المسلمینی در سایر کشورهای عربی نیست. رژیم با دست و دلبازی هایی که نشان داد؛ امتیاز خلق گروهی به نام «جهاد اسلامی» را از حماس گرفت. اما جهاد اسلامی هرگز نتوانست به نیرویی رقیب تبدیل شود و با اینکه سنی مذهب هستند از طرف هواداران حماس و الفتح برای تحقیر شدن « رافضی» و «شیعه ای» نامیده شده اند. اکنون رژیم اسلامی ایران در قبال کمکهایش دو امتیاز به دست آورده است. نخست جهاد اسلامی و دیگری کمک به تشکلهای سلفی-جهادی فلسطین.
حذفاما در مجموع باید گفت که حماس دست هیچکس را رد نمیکند و از صدام حسین هم کمکهای زیادی میگرفت. مثلث حمای و جهاد اسلامی و سلفی-جهادی ها چیزی است که در صورت بوقوع پیوستن جنگ با ایران؛ میتواند خطر ناک باشد. چه آنکه به رژیم ایران وابسته باشند و یا نباشند.
سیاست «هرشب مهمان کسی» از همان نخست تبدیل به سیاست حاکم بر حماس بوده است. برای رژیم اسلامی ایران و حکومت سوریه هم همینقدر کافی بود که از این طریق برای خودش جای پایی دست و پاکنند. حماس سازمانی است که خیلی ها از وجودش لذت برده اند. اما اینکه از هم فرو بپاشد جای سوال دارد. شاید در این شرایط حماس را وادار کنند که دُم جهاد اسلامی و سلفی-جهادی ها را قیچی کند و البته این هم بستگی به مقدار فشار و پیشنهاد شکلاتی است که باید به حماس بدهند. اما اسرائیل هم برای اینکه فلسطینیها متحد نشوند ظاهراً به چنین نیروهایی نیاز دارد وبخشی از نارضایتی اسرائیل از پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ هم همین است. زیرا در چهارچوب استراتژیهای تعریف شدهٔ اسرائیل نمیگنجد.
حذفاساساً یکی از فرهنگهای اسلامی-عربی که برای ایران نیز به عنوان تحفه آورده شده است و متاسفانه در ایران نیز نهادینه شده است؛ «خائن» خواند آنهایی که است که میخواهند چیزی بسازند (مانند رضا شاه بزرگ) و در عوض قهرمان دانستن دهانهای گشاد عربده کش (مانند خمینی و خسرو گلسرخی و نواب صفوی) است که به جز ویرانی به چیز دیگری نمی اندیشند. آرمان گلسرخی را در کوبا و کرهٔ شمالی ببینید و آرمان خمینی هم همینی است که در طول این ۳۴ سال سال درست کرده اند. آرمان حماس نیز به راه انداختن ازدواجهای دسته جمعی به شیوهٔ موتلفهٔ اسلامی و عسگر اولادیها در ایران است که دختران ۹ ساله را به عقد مبارزان جهادی حماس در می آورند.
اساس نظریهٔ بوجود آوردن و تقویت چنین گروههایی را هم خصوصیات رفتاری آنها تشکیل میدهد و لزومی هم ندارد که ارباب خاصی هم داشته باشند. همانقدر که گرگ هستند؛ تنها کافی است که آنها را میان گله ها رها کنید و بقیه اش قابل حدس است که چه خواهند کرد.
کژدم گرامی رژیم ایران که در هیچ زمینه ای امادگی برای رویارویی با حتی قطر و عمارات را ندارد٫ چگونه می تواند کوچکترین عرض اندامی در برابر اسراییل بکند؟ پس هارت و پورت اینها از چیست؟ ایا نباید به این اعتقاد داشت که این حرکات مزبوحانه همان دست و پا زدن چین و روسیه است که از دست دادن ایران برای انها اغاز پایان انهاست ؟ در حال حاضر چین و روسیه موفق شده اند که امریکا را در سه جبهه در گیر کرده و انها را قبل از اقدام به هر کاری به دوبار فکر کردن وادارند. اولین گوشمالی٫ حمله تروریستی به سفارت امریکا در لیبی بود که هنوز در پردهایی از ابهام نگه داشته شده دوم موشک باران کردن اسراییل و هدف قرار دادن تلاویو برای اولین بار با شهاب ۵ تفی و فکسنی ساخت جمهوری بی سواد اسلامی و سوم که با سانسور بی نظیری در پستوهای خبرگزاریها پنهان شد٫ طرح ادعای مالکییت چین بر یک جزیره در ژاپن بنام سین کاکو ( Senkaku ) بعد از ۲۰۰ سال است که به نظر می اید که اگر ملاقاتهای بی سر و صدا و پنهانی بجایی نرسد شاهد جنگ دیگر در اسیا خواهیم بود. نتیجه امریکا در ان واحد باید در سه جبهه بجنگد لیبی ٫اسراییل و ژاپن . مشکل لیبی را با از دست دادن چهار امریکایی و داستان ژنرال و معشوقه اش و ودر اخر محرمانه کردن کل جریان و با سرپوش خبری بخیر گذشت. دومی با معرفی کردن سلاح جدید ضد موشکی اسراییل و شاید ورود ارتش اسراییل کنترل و بخیر گذشت و از طرفی با اعلان دقت و کاراییه ۸۹٪ ان در مرحله عمل پیروزی بزرگی برای اسراییل بود . تا جایی که امریکا امروز خبر سفارش خرید این سلاح از اسراییل را داد. و از طرفی سبک سنگین کردن برنامه و امادگی برای یکسره کردن رژیم ورشکسته اسلامی در ایران تمرین خوبی بود . سوم که از همه جدی تر است ادعای مالکییت چین بر جزیره سین کاکو است که احتمال اغاز جنگ در این جزیره خیلی جدیست .احتمالا پرزیدنت اباما در سفر خود به تایوان و چند کشور دیگر که در حال حاظر در جریان است سعی در حل ان دارد . هنوز نمی دانم به کجا می کشد. اتش بس یا ادامه جنگ در غزه جهت ان را اشکار خواهد کرد. لازم به یاد اوریست که رییس جمهور هلو و خوش تیپمون هم به طور اتفاقی به همین جاهایی که پرزیدنت اباما سفر کرده اند حضور داشته اند. نتیجه این که رد پای چین و روسیه برای حفظ لقمه چرب و نرم جمهوری گیج اسلامی را نباید نادیده گرفت.
پاسخحذفگوراتا
گوراتای گرامی
حذفبه نظر می آید که شما قضیه را برعکس میبینید؛ چون روسیه و چین در حالت تدافعی هستند. از عراق بیرون رانده شده اند؛ روسیه حد اکثر با تلاش بسیار توانسته است با بخشی از مستعمرات خود که پیشتر از این ضمیمهٔ خاکش هم بودند؛ تنها روابط نیم بندی برقرار کند؛ از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی قرار ندارد و چین نیز در صورت پیشرفت پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ بخش عظیمی از بازار خود را از دست خواهد داد و اقتصاد بزرگش به اقتصادی انقباضی تبدیل خواهد شد. من پیشتر از این نیز گفتم که تاکنون هیچ منبع موثقی ماجرای لیبی را به روسها و یا چینی ها نسبت نداده است و این نوع از بازیها در عرف سیاسی حاکمیتهای پخته و استخوان داری مانند چین و روسیه نیست. ماجرای جزایر مورد اختلاف کره جنوبی و شمالی و ژاپن با چین شاید سر آغاز نقاط فشار جدیدی باشد که در حال کلید خوردن هستند. البته چینیها مشکل تبت و تایوان و ترکستان را هم دارند و به طور بالقوه این پتانسیل را دارند که در آینده مورد توجه عملیاتی شدن قرار بگیرند و به نقاط فشار متعددی علیه حکومت مرکزی چین تبدیل شوند. اما در این رابطه که رژیم اسلامی نمیتواند حتی در برابر امارات بایستد؛ فکر میکنم که یا قصد شوخی داشته اید و یا احساساتی شده اید. اگر این مقایسه را در رابطه با اسرائیل انجام دهید درست است ولی امارات تقریباً تمامی نیروی دریایی و بخش عظیمی از ارتش آمریکا را کرایه کرده است تا بتواند نفس بکشد ولی همچنان نگران است.