کاویانی های سرفراز؛
فرزندان آریابوم؛ دلاوران و همرزمان
ما بسیار خوشحال و سرخوش از مستی این تصور که
درفش کاویانی باری دیگر به دست کاویانیها از زمین برگرفته و به اهتزاز در آمد.
ما؛ یاد کاویانی بزرگ استاد فرود فولادوند را که
در تاریک ترین عصر ترکتاریهای دشمنان صفوی مسلک؛ درفش کاویانی را بر افراشت را
همچنان در ژرف ترین جای روانمان همچنان
پاس میداریم.
ما نیز مانند هزاران هزار آریایی تباران شیفتهٔ
آن کاوی بزرگ؛ گرمای بازگشت به هویت آریایی را با تمامی وجود خود حس کردیم. امّا
آن کاوی بزرگ را نمک نشناسان و فریب خوردگان اندیشهٔ «عربی- آریایی» (آریایی های
تازی پرست)؛ به دلسردی کشاند و آن مهر تابان در آخرین سخنش گفت: دیگر بر نمی
گردم؛ مگر آنکه فورس ماژور بگذارید.
پس از ناپدید شدن آن کاوی بزرگ؛ همهٔ امیدها نا
امید شد و کار به دست شیادان و رجاله ها افتاد؛ عده ای خود را وارثان نامیدند و
عده ای دیگر که به درگاهش سجده میبردند و در حضورش گریه میکردند؛ درفشهای نیرنگ بر
افراشتند و عده ای نیز خود را به مانند «نوّاب اربعه» آراستند که تنها کسانی هستند
که با استاد رابطه دارند؛ امّا استاد از چاه غیبت بیرون نیامد. این اتفاقات را
باید بزرگترین تراژدی شکست دانست که در پی آن «خیانت» و «روان پریشی» و «شیادی» به
جای مبارزه نشست.
اما ناگهان مردی از «ناکجا» آمد و همهٔ شیادان
را به چالش کشید. به ما گفت که چرا شکست خوردیم؟ به ما گفت که کاوی نمیتواند در صف
منتظران ظهور سوشیانت بماند. به ما گفت که: کاوی یعنی جنگاور ... کاوی یعنی «فرمانده
خورشید» که به خورشید بگوید در چه زمان و مکانی طلوع و در چه زمان و مکانی غروب کند.
به ما گفت که کاوی یعنی آفریننده و نه پیرو.
نخست از او ترسیدیم؛ زیرا ترس و وحشت؛ فرهنگ
حاکم بود. سپس دل به دریا زدیم و با او رابطه برقرار کردیم. نتیجه آن شد که «آیین
ریشه ای نوین پیشگامان کاویانی» تدوین گردید. از او خواستیم که به نخستین «انجمن
کاویانی برای فرخوان انجمن پادشاهی ایران» بپیوندد و او گفت که همیشه در حد «
همیار» باقی خواهد ماند تا آن آیین نیاکانی همیشه پا برجا بماند که «همیار»؛ تنها
«همیار» است و یک «مدعی» نیست.
او به ما گفت: به دنبال «سیمرغ» نباشید؛ سیمرغ
در درون کاسهٔ سر هر خردمندی لانه دارد؛ سیمرغ همان خردورزی و پاک اندیشی
آریاییست. او به ما گفت: به دنبال پرستش «اهورا مزدا» نباشید و با «افرینندگی» او
را پاس بدارید؛ زیرا «اهورامزدا» سرچشمهٔ آفرینندگیست.
اکنون از آن زمان؛ زمانها میگذرد. سوشیانت هنوز
ظهور نکرده است و «نواب اربعه» همچنان به شیادی و شعبده بازی سرگرم هستند و وارثین
سنتی (سنت سلاطین) استاد به درگاه «سلطان تازی پرست» سجده بردند؛ اما در نهایت
«اندیشهٔ پاک» ریشه دوانید و نخستین جوانه ها سر بر آوردند.
فرهنگ نوین دشمن ستیز «صدها چشم تازی پرستان در
برابر یک چشم آریایی » زاده شد و نخستین انجمن پیشگامان کاویانی در درون میهن؛
مرکز سوخت سلفچگان را با آتش انتقام در
برابر اسید پاشی به صورت دختران ایران؛ به آتش کشیدند. سپس «پیشگامان کاویانی برای
فراخوان انجمن پادشاهی ایران (روژه هلات)» نیز اعلام موجودیت کردند.
کاویان؛ جنگاوران؛ دلیران
بپا خیزید؛ انجمنهای پیشگامان کاویانی را در
درون و برون میهن تشکیل دهید و همهٔ «تازی پرستان» را به سزای اعمال ننگینشان
برسانید.
آنکه نیاکان و پدران و مادران و خواهران و برادران به اسارت رفته و
جان باخته اش را به فراموشی سپارد؛ آینده ای نخواهد داشت. زیرا آیندهٔ او را
دیگران خواهند نوشت و دیگران رقم خواهند زد.
پیش به سوی تشکیل
«اتحادیهٔ میهنی»
پیش بسوی «فراخوان
انجمن پادشاهی ایران»
پیشگامان کاویانی
برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران
بیانیهٔ شماره ۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر