چگونه میتوان اندیشه های حاکم دورهٔ «فئودالی» و امپراتوریهای «ایوان مخوفی» و «پتر بزرگ» و «کاترین کبیری» که اکنون شپشهایشان ریخته و کت و شلوار و کراوات میپوشند و بمب اتمی و موشکهای فلان و بهمان دارند؛ امّا اقتصادشان مانند «ایران گربه نشان» و «عربستان» فقط به «ناف نفت» بسته شده است؛ امّا ذهنشان همان ذهنیت چند صد سال پیش «روسهای بربر» است را به زانو در آورد؟
جمعیتشان بالای ۱۴۰ میلیون نفر است؛ تسلیحات استراتژیک و تجربیات «جیمزباند بازی» دوران جنگ سرد را نیز در سبد دارایی هایشان دارند.
از سوی دیگر با «اروپای فرسوده» که حتی توان کنترل «لیبی» پس از معمر القذافی را نداشت و پس از پایان جنگ جهانی دوّم تمامی زندگی و بالندگی خود را مدیون «طرح مارشال» است و در طی این ۷۰ سال؛ همیشه مثل بچّه گربه از پستان آمریکا شیر خورده است؛ چه باید کرد؟
آلمان تجربهٔ «دیوار برلین» را دارد و «آلمان یکپارچهٔ کنونی» در فریب «فروشگاههای آدیداس در روسیه» غوطه ور است. در واقع میتوان گفت که آلمان کنونی یک کشور «دلّال» میان غرب و روسیه است؛ هرچند که ظاهراً یک کشور غربی است؛ امّا به خاطر تاریخچهٔ «آلمان شرقی» و «آلمان غربی» ترجیح میدهد که «دلّال» باقی بماند. شاید هم نقشی بهتر از این برای خود تصور نمیکند؟؟!! .... یکی از معانی «فرسودگی» همین است. در دوران «فرسودگی» تمامی تلاشهای «فرهنگ حاکم فرسودگی» بر روی «حفظ داشته های ناپایدار» متمرکز میشود تا بتوانند «دورهٔ ناپایداری» را طولانی تر کنند (فکر نکنید که آلمانیها همگی انشتین هستند. تعداد گاوها و انسان سانهای آلمانی کمتر از سهم طبیعی دیگر گروههای شاخهٔ انسانی نیست).
با فرانسهٔ فرسوده چه باید کرد؟ که «فروختن سردار بزرگ ژندارک» و سپس «حکومت ویشی» در جنگ جهانی دوّم را در سبد دارد. اگر به تغییر جهت های ناپایدار حکومت فرانسه در همین ۵ سال اخیر نگاهی بیندازید؛ تغییر جهت های «اردوغان عثمانی» را در ذهنتان بیدار میکند و حالتان را به هم میزند.
بنا بر این باید پرسید که: از «اروپا» چه مانده است؟
من به شما میگویم: «وحشت از روبرو شدن با آینده ای که میتواند از روی پل اروپا بگذرد. پلی که باید ریخته شدن خونهای بسیاری را تحمل کند.».
آیا پُلی که نمیتواند بار «کنترل بحران در لیبی» را تحمّل کند؛ میتواند بارهای بسیار سنگین تر را تحمل کند؟ پاسخ روشن است.
چرا روسها از «گسترش ناتو» وحشت دارند؟
پرسش بنیادی تر این است که: «چرا سازمان ناتو که برای استراتژیهای دوران جنگ سرد طراحی شده بود» پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ موضوعیت خود را نه تنها از دست نداد؛ بلکه «موضوعیتی پنهانی و سرّی» برایش تعریف شده است. امّا هیچ ذهنی به دنبال یافتن این «تعریف نوین موضوعیت ناتو» نیست. هم من (کژدم) و هم بسیاری دیگران (میلیاردها نفر)؛ اسیر معادلات روزمرّه شده ایم و به خاطر تراکم موضوعات روزمرّه و شدت جریان حرکت آنها؛ نمیتوانیم ذهن خود را به سوی دیدن آن تصویر بزرگ سوق دهیم.
از نظر موجوداتی مثل من و شما؛ همینقدر که بتوانیم حوادث چند ماه و یا چند سال آینده را پیشبینی کنیم؛ افتخار بزرگی بشمار می آید. زیرا میلیارده نفر حتّی در همین سطح از تفکّر و تولید فکر نیز نیستند. لذا این «مدال» با اینکه در ابعادی گسترده تر؛ باید موجب «خنده» باشد؛ امّا در شرایط کنونی و در سطح افرادی مثل من و شما؛ یک افتخار به حساب می آید.
براستی مشکلی به نام «روسیه» چیست؟ آیا این مشکل فقط مشکل آمریکایی ها است؟ یا اینکه چینی ها نیز به حلّ این مشکل نگاهی دارند؟ آیا «سازمان شانگهای» یک سازمان «استراتژیک بلند مدّت» است؟ یا برای چینیها «پلی برای گذار» به آینده ای «بدون روسیهٔ تعریف شدهٔ کنونی» است؟
به نظر من؛ مشکل روسیه این نیست که هنوز هم مردمانی تنبل و مفتخور زاییدهٔ کمونیسم و در عین حال «بربر» هستند را دارد!!!
بلکه مشکل روسیه این است که :
سرزمینهای وسیعی را در اختیار دارد که برای یک جمعیت ۱۴۰ میلیونی نه تنها بسیار بزرگ است؛ بلکه بهترین بخشهای کرهٔ زمین در تصویر ۲۰۰ سال آینده از کرهٔ زمین را در اختیار دارند.
پرسش این است که: حال چگونه میتوان این مشکل را حلّ کرد؟
پاسخ این است که روسیه باید بخشهای وسیعی از سرزمینهای گسترده را در اختیار دیگران قرار دهد.
حال چه با جشنهای پیوستن به «اقتصاد جهانی» و یا بوسیلهٔ جنگ.
در هر صورت روسها صاحب سرزمینهایی هستند که «صاحب بودن آنها» در مولکولهای تشکیل دهندهٔ آن سرزمینها به عنوان یک عنصر «فیزیکی» و «واقعی» ثبت نشده است.
«مالکیت» امری قراردادی است و میتواند تغییر کند و در مورد بهترین سرزمینهای قابل زیست در ۲۰۰ سال آینده؛ باید گفت که این سرزمینها باید تقسیم شوند. (باید یعنی باید .... چه با لگد چه با مشت).
امّا این پرسش «روزمره» همچنان بدون پاسخ ماند که با «روسیهٔ اتمی» چه باید کرد؟
پاسخ از نظر من این است:
روسها را به بیماری «لانهٔ زنبور» دچار کنید؛ تا تسلیحات اتمی آنها «بی ارزش» شود.
اگر قرار است که «توکیو» و «سنگاپور» در ۲۰۰ سال آینده به زیر آب فرو روند..... اگر در ۳۰ سال گذشته؛ دریاچهٔ آذربایجان خشک شده است و عمق آب دریای مازندران ۱ متر کمتر و غلظت نمک آن بالاتررفته است؛ در ۹۰ سال آینده؛ نه تنها ایران گربه نشان؛ بلکه بسیاری از سرزمینها یا به زیر آب فرو خواهند رفت و یا به کویر تبدیل خواهند شد.
این است آن موضوعیت و مأموریت جدید تعریف شده برای «سازمان ناتو».
کژدم
جمعیتشان بالای ۱۴۰ میلیون نفر است؛ تسلیحات استراتژیک و تجربیات «جیمزباند بازی» دوران جنگ سرد را نیز در سبد دارایی هایشان دارند.
از سوی دیگر با «اروپای فرسوده» که حتی توان کنترل «لیبی» پس از معمر القذافی را نداشت و پس از پایان جنگ جهانی دوّم تمامی زندگی و بالندگی خود را مدیون «طرح مارشال» است و در طی این ۷۰ سال؛ همیشه مثل بچّه گربه از پستان آمریکا شیر خورده است؛ چه باید کرد؟
آلمان تجربهٔ «دیوار برلین» را دارد و «آلمان یکپارچهٔ کنونی» در فریب «فروشگاههای آدیداس در روسیه» غوطه ور است. در واقع میتوان گفت که آلمان کنونی یک کشور «دلّال» میان غرب و روسیه است؛ هرچند که ظاهراً یک کشور غربی است؛ امّا به خاطر تاریخچهٔ «آلمان شرقی» و «آلمان غربی» ترجیح میدهد که «دلّال» باقی بماند. شاید هم نقشی بهتر از این برای خود تصور نمیکند؟؟!! .... یکی از معانی «فرسودگی» همین است. در دوران «فرسودگی» تمامی تلاشهای «فرهنگ حاکم فرسودگی» بر روی «حفظ داشته های ناپایدار» متمرکز میشود تا بتوانند «دورهٔ ناپایداری» را طولانی تر کنند (فکر نکنید که آلمانیها همگی انشتین هستند. تعداد گاوها و انسان سانهای آلمانی کمتر از سهم طبیعی دیگر گروههای شاخهٔ انسانی نیست).
با فرانسهٔ فرسوده چه باید کرد؟ که «فروختن سردار بزرگ ژندارک» و سپس «حکومت ویشی» در جنگ جهانی دوّم را در سبد دارد. اگر به تغییر جهت های ناپایدار حکومت فرانسه در همین ۵ سال اخیر نگاهی بیندازید؛ تغییر جهت های «اردوغان عثمانی» را در ذهنتان بیدار میکند و حالتان را به هم میزند.
بنا بر این باید پرسید که: از «اروپا» چه مانده است؟
من به شما میگویم: «وحشت از روبرو شدن با آینده ای که میتواند از روی پل اروپا بگذرد. پلی که باید ریخته شدن خونهای بسیاری را تحمل کند.».
آیا پُلی که نمیتواند بار «کنترل بحران در لیبی» را تحمّل کند؛ میتواند بارهای بسیار سنگین تر را تحمل کند؟ پاسخ روشن است.
چرا روسها از «گسترش ناتو» وحشت دارند؟
پرسش بنیادی تر این است که: «چرا سازمان ناتو که برای استراتژیهای دوران جنگ سرد طراحی شده بود» پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ موضوعیت خود را نه تنها از دست نداد؛ بلکه «موضوعیتی پنهانی و سرّی» برایش تعریف شده است. امّا هیچ ذهنی به دنبال یافتن این «تعریف نوین موضوعیت ناتو» نیست. هم من (کژدم) و هم بسیاری دیگران (میلیاردها نفر)؛ اسیر معادلات روزمرّه شده ایم و به خاطر تراکم موضوعات روزمرّه و شدت جریان حرکت آنها؛ نمیتوانیم ذهن خود را به سوی دیدن آن تصویر بزرگ سوق دهیم.
از نظر موجوداتی مثل من و شما؛ همینقدر که بتوانیم حوادث چند ماه و یا چند سال آینده را پیشبینی کنیم؛ افتخار بزرگی بشمار می آید. زیرا میلیارده نفر حتّی در همین سطح از تفکّر و تولید فکر نیز نیستند. لذا این «مدال» با اینکه در ابعادی گسترده تر؛ باید موجب «خنده» باشد؛ امّا در شرایط کنونی و در سطح افرادی مثل من و شما؛ یک افتخار به حساب می آید.
براستی مشکلی به نام «روسیه» چیست؟ آیا این مشکل فقط مشکل آمریکایی ها است؟ یا اینکه چینی ها نیز به حلّ این مشکل نگاهی دارند؟ آیا «سازمان شانگهای» یک سازمان «استراتژیک بلند مدّت» است؟ یا برای چینیها «پلی برای گذار» به آینده ای «بدون روسیهٔ تعریف شدهٔ کنونی» است؟
به نظر من؛ مشکل روسیه این نیست که هنوز هم مردمانی تنبل و مفتخور زاییدهٔ کمونیسم و در عین حال «بربر» هستند را دارد!!!
بلکه مشکل روسیه این است که :
سرزمینهای وسیعی را در اختیار دارد که برای یک جمعیت ۱۴۰ میلیونی نه تنها بسیار بزرگ است؛ بلکه بهترین بخشهای کرهٔ زمین در تصویر ۲۰۰ سال آینده از کرهٔ زمین را در اختیار دارند.
پرسش این است که: حال چگونه میتوان این مشکل را حلّ کرد؟
پاسخ این است که روسیه باید بخشهای وسیعی از سرزمینهای گسترده را در اختیار دیگران قرار دهد.
حال چه با جشنهای پیوستن به «اقتصاد جهانی» و یا بوسیلهٔ جنگ.
در هر صورت روسها صاحب سرزمینهایی هستند که «صاحب بودن آنها» در مولکولهای تشکیل دهندهٔ آن سرزمینها به عنوان یک عنصر «فیزیکی» و «واقعی» ثبت نشده است.
«مالکیت» امری قراردادی است و میتواند تغییر کند و در مورد بهترین سرزمینهای قابل زیست در ۲۰۰ سال آینده؛ باید گفت که این سرزمینها باید تقسیم شوند. (باید یعنی باید .... چه با لگد چه با مشت).
امّا این پرسش «روزمره» همچنان بدون پاسخ ماند که با «روسیهٔ اتمی» چه باید کرد؟
پاسخ از نظر من این است:
روسها را به بیماری «لانهٔ زنبور» دچار کنید؛ تا تسلیحات اتمی آنها «بی ارزش» شود.
اگر قرار است که «توکیو» و «سنگاپور» در ۲۰۰ سال آینده به زیر آب فرو روند..... اگر در ۳۰ سال گذشته؛ دریاچهٔ آذربایجان خشک شده است و عمق آب دریای مازندران ۱ متر کمتر و غلظت نمک آن بالاتررفته است؛ در ۹۰ سال آینده؛ نه تنها ایران گربه نشان؛ بلکه بسیاری از سرزمینها یا به زیر آب فرو خواهند رفت و یا به کویر تبدیل خواهند شد.
این است آن موضوعیت و مأموریت جدید تعریف شده برای «سازمان ناتو».
کژدم
طبق آخرین آمار رسمی، جمعیت روسیه ۱۴۳ میلیون نفر است. نمیدانم شما رقم بیش از ۳۰۰ میلیون نفر را از کجا آوردهاید؟
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفسخن شما درست است. ذهن من بر روی جمعیت اتحاد شوروی یخ زده بود.
اصلاح میکنم.
سپاس
عالی بود کژدم گرامی.من موندم از اینور دنیا چطور اونور دنیا رو ردیابی وریکاوری میکنی. میکنی. فک کنم رادارت اس900 ده. ضمنن خوب خظ دادی. اگه ایران بهر علت نابود شد. بد نیست اینهمه زمین درجه یک. میتونند راحت برند اونجا. مشکل وطن جدید ایرانیهای هشتاد نژاد روهم حل کردید. بقول زهاک . آورین .آورین.
پاسخحذفکژدم گرامی،
پاسخحذفمگر مشکل فقط روسیه است؟ با مسلمانان و انگلهای مذهبی روی زمین چه باید کرد؟ با تن پروری و بی مصرفی ساکنین زمین که نام آن را پیشرفت گذاشته اند چه باید کرد؟ شاید روزی روسها نیز بفهمند که اگر درهای آن سرزمین بزرگ را به مردمان دیگر نگشایند، خودشان هم توان بهره برداری از آن را نخواهند داشت و تنها دلخوشی آنها پز دادن برای داشتن بزرگترین کشور جهان خواهد بود. با همان هزارتویی که در غرب ساخته اند چه باید کرد؟ مگر جز این است که در همین جهان به اصطلاح پیشرفته، ترس تک تک ساکنین زمین از هم نوع خود بیشتر شده؟
یکی از چیزهایی که نام آن همواره با چیزی به نام پیشرفت همراه است، سرعت است. سرعت دادن به هر چیزی. سرعت در کار ، سرعت در ماشین و هواپیما، سرعت در خوردن و سرعت در هر کوفت و زهر مار دیگری. و این همان چیزی است که همان غربی های باهوش به خورد مردمان احمق جهان داده اند. شاید کمتر کسی از این سخن بگوید که بسیاری از جنگ ها و تجاوزهای امروزی از همین سرعت بخشیدن به هر چیزی بدست آمده. زمانی که انسان نمی داند که چرا دوست دارد به هر چیزی سرعت ببخشد، گرفتار همین هیجان های احمقانه و ناپایداری در رفتار خودش خواهد شد. ولی از آنجایی که انتقاد کردن از چنین پیشرفتی گناه کبیره است پس باید گذاشت تا بردگان خوشحال کره ی زمین با اسباب بازی های غربی و شرقی خود سرگرم باشند.
گاهی به پدرخوانده های زمین حق می دهم که چنین نگاهی به ساکنین اینجا داشته باشند زیرا آنها هم مانند همان ساکنین، جانورانی افسرده و بدبخت و پوچ هستند که برای پر کردن حس تنهایی خودشان چاره ای جز همین سرگرمی ها ندارند.
اینها بهای سنگینی است که جانوری به نام انسان باید برای گریختن از خودش بپردازد.
شناخت گرامی
حذفدر این نوشتار منظور من تاختن به روسها نبود و مشکل اصلی را نه روسیه و نه آمریکا و یا اروپا نمیدانم.
مشکل اصلی فرهنگهای متعلق به عصرهای گذشته هستند که توسط گونه های مختلف انسانی؛ تبلیغ و ترویج میشوند. در حالی که این فرهنگها دیگر راهگشای هیچ مشکلی نیستند. بلکه خودشان یکی از مشکلات اساسی در راه آنچه که «نجات بشریت» نامگذاری شده است؛ می باشند.
در یکصد سال آینده ما شاهد نبردهایی بسیار خونین تر از آنچه که اکنون در سوریه و عراق در جریان است و بسیار شدیدتر از جنگ جهانی دوّم خواهیم بود که رهبری این نبردها را شارلاتانها در دست خواهند داشت و بهانه نیز «پاسداشت ملل و فرهنگها و موجودیت های ملّی» خواهد بود و این در حالی است همهٔ ما از کنار یک پدیدهٔ واقعی به آسانی میگذریم و آنرا «پیشرفت علمی» میدانیم و هرگز از خود سوال نمیکنیم که:
چرا «گوگل» به سمت خریدن کمپانیهایی که «روباتهای جنگی» تولید میکردند رفته است؟ آیا میخواهد این کمپانیها را بخرد و تعطیلشان کند؟ یا اینکه میخواهد پیشرفت پروژه های «روباتهای نظامی» را تسریع کند؟
در ذهن دیوانهٔ من بسیار چیزها میگذرد. مانند آنچه که در گردبادهای سهمگین مانند «کاترینا» میگذرند. نه میتوانم جمع و جورشان کنم و یک تصویر شفاف ارائه کنم و نه میتوانم فراموششان کنم.
امّا آنچه که در این میانه میبینم؛ و نام آنرا «نبرد گذشته و آینده» میگذارم؛ «گونهٔ انسانی» به سوی آینده ای درخشان نمیرود.
عدّه ای میگویند که آینده را ما میسازیم و آینده با ما و آفرینش های ما تولید میشود. من میگویم :
تا زمانی که «گذشته» را «بدون غربال کردن» برای «ساختن آینده» به یدک بکشی .... «آیندهٔ رؤیایی» را نیز خواهی باخت.
نمیدانم در کدام یک از نوشته ها گفته بودم که «طبیعت بسیار مهربان تر از خدا است» و جسد «سوسک و سگ و خوک» و «محمد» و «عیسی» و «موسی» و «انشتین» و «بودا و زرتشت» را به یکسان در خود میپذیرد و «هضم» میکند. بدون آنکه از «دین و ایمان و یا دانش آنها» بپرسد!!!.
شناخت گرامی
نبردهای آینده؛ نبرد میان «نیک و بد» و «شیعه و سنی و مسیحی و یهودی و بودایی و هندو» نخواهند بود؛ هر چند که شارلاتانها از این عناصر برای توجیه آن جنگها استفاده کنند.
نبردهای آینده را دو پدیدهٔ بسیار مهم شکل خواهند داد:
۱- بدست آوردن سرزمینهای قابل زیست.
۲- نبرهای به حاشیه رانده شدگان طبیعی و اجتماعی.
«روسیه» به خاطر داشتن «سرزمینهای قابل زیست»؛ بزرگترین هدف جنگهای آینده خواهد بود
درود بر کژدم گرامی،
حذفبله می دانم که منظور شما تاختن به روسها نبود. این عادت من است که همیشه دوست دارم کلی تر نگاه کنم. شاید برای همین هم هست که نوشته های شما با این همه نکته و جزییات برایم سخت می شود. با سپاس از پاسخی که برایم نوشتید. تلاش می کنم از روی نوشته های شما نگاهم را دقیق تر کنم.
من بسیار افسوس خواهم خورد اگر همانجور که شما گفتید، جنگ های آینده نبرد میان " نیک و بد " نباشد. نگاه من به جنگ میان " نیک و بد" برابر با جنگهای ایدئولوژیک نیست بلکه برای بازگشت به سادگی و بی آلایشی است. جنگی که سربازانش کسانی باشند که در گرسنگی و تنگنا هم وارستگی را فراموش نکنند.
اشاره ی درستی که شما به «غربال کردن گذشته» داشتید برای تک تک انسانها در گذشتۀ شخصی آنها نیز کارکرد دارد. برای همین هم آرزو می کنم اگر انسانها به زبان خوش به خودشناسی رو نیاوردند، جنگ بزرگی رخ دهد که گمان می کنم گریزناپذیر خواهد بود.
زمانی گمان می کردم جنگ ها و خانمانسوزی ها می تواند تلنگری به انسان بزند و بگوید که یک جای کارش می لنگد، ولی گویا امروزه معادلات گذشته نیز درست کار نمی کنند. اگر به سادگی می پذیریم که «راستی و درستی در سیاست جایی ندارد» بدین معنی است که پذیرفته ایم در هیچ کجا جایی ندارد و این یعنی پایان کار انسان. برخی گمان می کنند که من از اخلاق کلیشه ای سخن می گویم ولی اینجور نیست. من هم مانند شما باور دارم که طبیعت بسیار مهربانتر از خداست (امیدوارم اگر ناچار به جنگ شدیم برای نگه داشتن همین مهربانی باشد) و همین طبیعت به ما می گوید که «قانون» دارد و من همان قانون را راستی و درستی می گویم. (شناخت کنشها و واکنشهای طبیعت برای داشتن اکنون و آینده ای روشن تر، پیش از آنکه کارمان به جایی برسد که بخواهد ما را برای همیشه سر به نیست کند). ولی گویا انسان از شناخت طبیعت، تنها شیوه های دانشگاهیِ چپاول زمین را آموخته است.
چیزی که درباره ی گوگل گفتید برای من هم جالب است. گوگل از دو دهه پیش به دنبال خرید جزیره هایی بوده که من همیشه از خودم می پرسیدم چه کسانی در پشت نام گوگل هستند. من هرگز نتوانستم باور کنم که چنین سازمانهایی برای آسایش انسانها به راه بیفتند، آن هم در چهارچوبی که راستی و درستی جایی در آن ندارد.
نگ داخلی و بحران کنونی سوریه محصول شرایط خاصی از تغییرات ژئوپلتیک در سطح جهانی است که تنها هنگام افول قدرتهای هژمونیک در جهان پدیدار میشود.
پاسخحذفاما در این میان نکتهی مهم آن است که قدرتهای رقیب هژمونیکی که همتراز ایالات متحد باشند هنوز پدیدار نشدهاند و مهمترین کشوری که انتظار میرفت قادر باشد چنین نقشی را در درازمدت ایفا کند، یعنی چین، اکنون خود گرفتار یک رکود ساختاری شده است که برونرفت از آن، بازگشت به نرخهای رشد جادویی پیشین و توان این کشور برای ایفای نقش هژمونیک در نظم جهانی، در مقطع کنونی بعید به نظر میرسد.
در مورد روسیه باید عنوان نمود
ه جریان بهغایت ارتجاعی داعش همانند یک جریان چریکی عمل میکند و ورود نیروهای زمینی اسد با حمایت هوایی روسیه به شهرهای تحت کنترل داعش میتواند از طریق زنجیرهای از جنگهای خانهبهخانه، عملیات انتحاری، بمبگذاریها و غیره ضربات تحملناپذیری به ارتش سوریه بزند. ضمن آن که باید توجه داشت که اقتصاد روسیه نیز اجازهی بلندپروازیهای بلندمدت جهانی را به این کشور نمیدهد. چنانکه هزینهی تحمیلشده بر اقتصاد امریکا نیز مؤثرترین نقش را در بازداشتن این کشور از استمرار عملیات نظامی در منطقهی خاورمیانه داشته است و همانگونه که حضور نظامی درازمدت اتحاد شوروی سابق در دههی 1980 در افغانستان قابل دوام نبود.حملات هوایی بیوقفهی روسیه به جبههی نیروهای مخالف اسد و به طور خاص داعش پرسش مهمی در مورد دلایل حضور روسیه در این کشور مطرح میکند. تردیدی نیست که نظام امروز روسیه نوعی سرمایهداری بوروکراتیک ـ اولیگارشیک ـ رفاقتی است. بخش گستردهای از این سرمایهداران جدید در دوران قبل از فروپاشی به خانوادههای الیت حزبی متعلق بودند. به هر حال، از سویی پایان دادن به آشوب اقتصادی دوران شوک درمانی و انباشت اولیهی سرمایه در روسیهی دههی 1990 که به شکلگیری سرمایهداران روس انجامید و از سوی دیگر افزایش جهانی بهای انرژی به رشد اقتصادی روسیه در دوران ریاست جمهوری / نخستوزیری و در واقع دوران اقتدار سیاسی پوتین انجامید. همین مسئله در کنار فرهنگ مردمی که روزگاری خود را یک ابرقدرت در جهان میپنداشتند و اکنون خود را در پیرامون اقتصاد جهانی میدیدند زمینهساز توسعهی موج جدیدی از ناسیونالیسم روسی شد. نمادهای ناسیونالیسم روسیهی امروز از سویی راستگرایانی است که شکوه روسیهی تزاری، پتر کبیر و رومانفها را به یاد میآورند و از سوی دیگر حزب کمونیست فعلی روسیه که از «جنگ کبیر میهنی» و دوران پرشکوه استالین یاد میکند (البته برنامهی این حزب در حوزهی اقتصادی نوعی سیاستهای سوسیال دموکراتیک مانند مالیاتهای تصاعدی و مالکیت بیشتر بخش عمومی را دنبال میکند در واقع ناسیونالیسم نوع روسی امروز نوعی ائتلاف طنزآمیز گاردهای «سفید» و «سرخ» برای احیای عظمت امپراتوری روسیه است. اما این چیزی فراتر از ناسیونالیسم صرف است، نوعی توسعهطلبی در سطح جهانی نیز به شمار میرود که نخستین مورد آن را در بحران اوکراین و جدایی کریمه و مورد اخیر آن را در سوریهی امروز میبینیم. ایدئولوژی این ناسیونالیسم مبتنی بر نوعی پدرسالاری سنتی، هموفوبیا و ریتوریک ضدلیبرالی است. دولتهایی از این دست معمولاً گناه همهی مشکلات داخلی را به گردن خارجیها میاندازند. این خارجی میتوانند قدرتهای خارجی باشند یا اقلیتهای غیرروس که «خارجی» محسوب میشوند. در عین حال، اگرچه حزب حاکم «روسیهی متحد» سیاستهای اقتصادی کاملاً راستگرایانه و نولیبرالی را دنبال میکند و شاهد شکلگیری و تثبیت اولیگارشی ثروتمندی در این کشور هستیم، اما برای بهرهمندی از حمایت مردمی از ریتوریک عدالت اجتماعی استفاده میکند.با همهی اینها باید به یک نکتهی کلیدی توجه و بر آن تأکید کرد در پهنهی سیاست، روسیه با دنبال کردن سیاستهای ضدهژمونیک شاید در مقاطعی بتواند نقش مترقی ایفا کند. اما این مخالفت با هژمونی مخالفتی تناقضآمیز، نامستمر و صرفاً با هدف دنبال کردن منافع ژئوپلتیک مشخص این کشور است و در هر مقطعی میتواند با دیگر رقبای ژئوپلتیک منطقهای و جهانی سازش کرده و اهداف دیگری را دنبال کند.(انچه که باید کشورهای اقماری روسیه تزاری از ان بترسند و به روسیه دل خوش نکند)
شاید مهمترین تفاوت دو دورهی مورد قیاس، یعنی نیمهی نخست سدهی بیستم با اوضاع کنونی، جهانیسازی اقتصادی و ادغام بازارهای مالی جهانی در یکدیگر طی دهههای اخیر است. این عامل تعیینکنندهی مهمی است که در درازمدت میتواند مانع از رویارویی مستقیم قدرتهای امپریالیستی شود که اکنون اقتصادهایشان برخلاف دورهی حمایتگرایانهی نیمهی نخست سدهی بیستم کاملاً در یکدیگر ادغام شدهاند.
پاسخحذفدر مجموع، از بحث حاضر نتیجه میگیریم که:
1.اکنون جهان رکود حادی را تجربه میکند که تنها با رکود بزرگ دههی 1930 در جهان قابل قیاس است و چشماندازهای برونرفت از رکود بسیار دور و دشوار به نظر میرسد.
2.ظرفیتهای رشد و استمرار نظام انباشت سرمایه برخلاف دورههای قبلی بحرانهای اقتصادی به دلایل محدودیتهای جغرافیایی، زیستمحیطی وبسیار محدودتر از قبل شده است.
3.به سبب افول هژمونی امریکا و پیدایی قدرتهای نوظهور شاهد نوعی بینظمی و آشوب ساختاری در نظام جهانی هستیم که در آن رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای شدت گرفته است. با این حال، به سبب درهمآمیزی اقتصادهای جهانی عوامل محدودکنندهای وجود دارد که احتمالاً میتواند مانع از آن میشود که آشوب شکل یک جنگ جدید جهانی را به خود بگیرد.
4.هر دو تجربهی «سوسیالیسم واقعاً موجود» در روسیه و چین و «سوسیالدموکراسی» و دولتهای رفاه اروپای غربی تجربههایی شکستخورده هستند، چنین پیداست که هم در حوزهی نقد ایجابی این تجربههای بدیل و هم در حوزهی طرح اثباتی بدیل از ضعفهای جدی آسیب میبینیم
در اینجا هست که به جریان اصل عدم قطعیت در صحنه کنونی جهان می ترسیم واقعا جریان برنده چه جریانیست؟
آقای پوتین مشهور به «استراتژیست سیاست تحریم گوجه فرنگی عثمانی» در حال انتقال «مسکو» به «سوریه» است ))):
پاسخحذفآیا شباهت نام «سوریه» و «روسیه» فقط یک تصادف خنده دار است؟
http://farsi.alarabiya.net/fa/middle-east/2015/12/04/%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF-.html
۱۰ نفر داعشی برای شکست دادن روسیهٔ کبیر؛ آن هم در تایلند؛ میخواهند توریستهای روسی را بکشند و این پیشبینی سازمان امنیت روسیه؛ «رسانه ای» میشود تا بازی «طفلان مسلم روس تبار» که هنوز کشته نشده اند تکرار شود.
پاسخحذفآیا حالتان از «داعش بازی» به هم نمیخورد؟
واقعیت این است که دورهٔ «طفلان مسلم بازی» سپری شده است.
یا «طفلان مسلم» را به کارزار نَبَر ... و یا اگر کشته شدند؛ به اسهال و استفراغ دچار نشو.
http://www.bbc.com/persian/world/2015/12/151204_l03_russia_thailand_conspiracy
لینک زیر در رابطه با بسته مشکوک در بوستون هست. همه دیدن . امریکا چه نقشه ای برای بعد از آماده شدن افکار عمومی در سر داره؟؟؟؟
پاسخحذفناشناس گرامی
حذفنمیدانم چه وقتی از مثل مشهور «کار کارِ انگلیس هاست» که حالا توسط «روسها» و توسط آأنهایی که ادبیاتشان در روسیه تولید شده اند؛ دست از این مسخره بازی بر میدارید؟
۱۱ سپتامبر ... کار خودشان بود.
چند توریست آمریکایی در مصر کشته شدند .... کار؛ کار خودشان بود.
میشه یک آفتابه ورداری «طهارت مغز» بگیری؟
ناراحت نشو؛ آفتابه رو وردار... مغزتو بشور. تا طبیعت را «هفت رنگ» ببینی ... مثل دیدن رنگین کمان.
ناشناس گرامی
حذفکدام لینک زیرین؟
لینک زیر در رابطه با زائرین گمشده در عراق است. در پاراگرافی نوشته .زائرینی که خانواده خود را گم کرده اند!!! یعنی در عراقم زنهای ایرانی گم و یا ربوده میشن و پس از تجاوز چند روزه و یا چند ماهه آزاد میشن و یا برای همیشه میبرشوند. اگر اینجوریه جالبه که بازم کودنها با زناشون میرن پهن های عربهارو بو کنند و متبرک بشن. ضمنن بنظر من سایت تابناک خطرناکه. چون من فیس بوکم باز بود و رفتم تو تابناک . فیس سریعن هم اسمس داد و هم با خود صفحه فیس آلارم داد چیزی در حال رخنه به فیس بوک شما هست. تابناک رو که بستم مسئله منتفی شد. حتی توی ایمیل هام هم آلارم فیس وجود داشت. از ما گفتن بید. http://www.tabnak.ir/fa/news/551519/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A7%D8%A6%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%AF%D9%85%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82
پاسخحذفاون طور که گفته میشه عثمانی به موصل نیرو فرستاده
پاسخحذفاگر امکانش هست مقداری هم درباره اینده ی ترکیه ی عثمانی در بازی های سیاسی بنویس
ناشناس گرامی
حذففکر میکنم که در بارهٔ ترکهای عثمانی؛ به اندازه ای که در یک وبلاگ میگنجد نوشته باشم.
منظور من "آینده" عثمانی هست نه وضع فعلیش
حذفبمباران مواضع داعش از طرف آمریکا و پیوستن کشورهای اروپایی به این نبرد؛ نقطهٔ مقابل استراتژی رژیم انگلهای صفوی حاکم بر ایران (نوکران روسیه) و استراتژی «آقای پوتین» است. زیرا این دو دار و دسته؛ بیش از هر چیز به «میخکوب شدن داعش در سوریه» علاقه دارند. بقیهٔ حرفها مانند «نفت داعش» نوعی از بازیهای تبلیغاتی اخلاقی است (دیپلماسی عمومی) که نه «پوتین» و نه «نوکر پاستور نشین روسیه» به آن اعتقادی ندارند.
پاسخحذفروسها و رژیم اسد (نوکر روسیه) و «رژیم انگل فرزانه» (نوکرروسیه) به هیچ وجه دوست ندارند که داعش از سوریه خارج شده و به مناطقی که برای حیات سیاسی آنها بسیار خطرناک است برود.
«پادو محسن رضایی» گفته است که در روزهای آینده مردم خبر نابودی داعش را خواهند شنید. من به این گروهبان با«چهرهٔ پخمه» میگویم:
نقش «سعید الصحّاف» را بازی نکن؛ زیرا دیگر خنده دار نیست.
اگر قرار است که خبرهای نابودی داعش شنیده شود؛ ....پس این مانورهای مقابله با «داعش» در کشور تهران برای چیست؟
گامهای نخستین برای تولید «انسان» و کلید خوردن «حذف تدریجی انسان سانها»؛ نبرد میان «اخلاق کهن» و «اخلاق نوین علمی» را در سطوح کارشناسی به دنبال آورده است.
پاسخحذف«اخلاق کهن»؛ شکست خواهد خورد؛ زیرا نتیجهٔ کاربردی آن «تولید بردگان» بوده است.
http://www.radiofarda.com/content/f8-human-gene-editing/27411661.html
در ادامه این بحث، حیفم آمد به این مطلب اشاره نکنم:
حذفگزارش پژوهشگران دانشگاه MIT که در technologyreview.com منتشر شده است، نشان میدهد توانایی عملی اصلاح ژنهای انسان پیش از تولد و مهندسی او از زمان تولد، اکنون در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است.
ترسناکترین کاربرد این فناوری ممکن است اصلاح ژنتیکی برای ساختن کودکانی برای گروههای نخبه جامعه باشد که بهصورت طبیعی باهوشتر، قویتر و سالمتر از افراد دیگر در جامعه هستند.
جنیفر دودنا در گفتوگو با گزارشگر فناوری دانشگاه MIT گفته است: «بیشتر مردم واقعاً متوجه نیستند که چه اتفاقی در حال وقوع است.»
فناوری CRISPR با وجود ناکافی بودنش تاکنون در مورد گاوها و خوکها نتایج موفقیتآمیزی داشته و حتی سال گذشته نمونههایی از میمونها که دستکاری ژنتیک با این روش در مورد آنها با موفقیت آزمایش شده بود، به نمایش گذاشته شدند. گاوها و خوکها سالمتر طراحی شدهاند و ژن میمونها را از لحاظ سوختوساز بدن، دستگاه ایمنی و سلولهای بنیادی به شکلی موفقیتآمیز مهندسی شده است.
جنیفر دودنا در گفتوگو با گزارشگر فناوری دانشگاه MIT از «ایجاد تغییر در سیر تکامل بشر» سخن به میان آورده است. در همین حال، یک متخصص فناوری زیستی به نام جان هریس به این گزارشگر گفته اسنت که بشریت نیاز به اصلاح دارد و نباید جلوی پیشرفت این فناوری را گرفت. به گفته این پژوهشگر «ژنوم انسان کامل نیست و از لحاظ اخلاقی لازم است که از این فناوری حمایت شود.»
به گفته یکی از پژوهشگران انستیتو مکگاورن دانشگاه MIT که گوپینگ فِنگ نام دارد، تولید انسانی که از لحاظ ژنتیکی اصلاح شده باشد، احتمالاً طی 10 تا 20 سال آینده امکانپذیر خواهد شد.
منبع: وبسایت خبرگزاری آنا (دانشگاه آزاد) کد خبر: 18916
فیلم سخنرانی خانم جنیفر دودنا در TED:
http://www.ted.com/talks/jennifer_doudna_we_can_now_edit_our_dna_but_let_s_do_it_wisely?language=fa
متن کامل این سخنرانی:
https://www.ted.com/talks/jennifer_doudna_we_can_now_edit_our_dna_but_let_s_do_it_wisely/transcript?language=fa
ناشناس گرامی
حذفبا سپاس فراوان. از لینکهایی که دادید.
تمامی آرزوی دیرینهٔ من این بود که «ظهور انسان» از ایران آغاز شود. همانگونه که «حقوق بشر» در زمانی که «انسان» درای «تعریفی بسیار ابتدایی» بود؛ را نیز ایرانیان به دنیا عرضه کردند.
امّا گویا ساکنین ایران قرار است که در «شپش زار فکری» زندگی کنند و «انسان» در سرزمینهایی دیگر ظهور خواهد کرد.
ژرمن:داعش نخاله هارو با خود یکجا جمع خواهد کرد واین خیلی خوبه و...
پاسخحذفژرمن گرامی
حذفبا پیشرفت این تکنولوژی و گسترش کاربرد عمومی آن ؛ دیگر اوباشانی مثل داعشی و پاسدار و شیعه و سنّی و مسیحی و یهودی نخواهیم داشت و «فرهنگ انسانی» به جای «فرهنگ انسان سانها» خواهد نشست. سرکرده های اوباشان نیز مانند خمینی ها و پاپها و خاخام ها و البغدادیها نیز به خودی خود از صفحهٔ روزگار پاک خواهند شد. دیگر کسی در جلو دیوار ندبه لقلقه نخواهد گرفت و کسی برای آمرزش گناهانش سینه و زنجیر نخواهد زد و تمامی این «پلشتی های فکری» به زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد.