۱۳۹۵ دی ۳, جمعه

هدیهٔ کریسمس

خوانندگان گرامی

فیلم سینمایی Inferno را تماشا کنید و در کنار آن سلسله مقاله های «گفتگویی از نوع دیگر» را دوباره و چند باره بخوانید.

نظریهٔ حاکم بر این فیلم سینمایی؛ حدود ۴ سال پیش؛ پس از ۳۵ سال رمل و اسطرلاب انداختن از طرف کژدم؛ بالاخره منتشر شد.
درد بی درمانی که چه بسا  قتل عامهایی از نوع «قتل عام کامبوج» (راه حلّ خمرهای سرخ) به عنوان راه حلّ نهایی و آخرین پاسخ به بزرگترین پرسش زمان کنونی برگزیده شود.

کژدم


۱۳ نظر:

  1. نظریهٔ عدم تناسب منابع طبیعی با جمعیّت؛ برای ادامهٔ زندگی گونهٔ انسانی؛ نظریهٔ جدیدی نیست و بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد. از آن زمان تا کنون جمعیت کرهٔ زمین چند برابر شده است و شاید در ۳ دههٔ گذشته این نظریه به عنوان یک نظریهٔ کاملاً شکست خورده و ضد انسانی پنداشته می شد؛ امّا اکنون به خاطر موجهای سنگینی که در مقیاس جهانی وارد زندگی جوامع انسانی شده اند؛ میتواند بار دیگر به عنوان یک نظزیهٔ مهّم امّا در شکل و محتوایی نوین ظهور کند.
    واقعیت بسیار تلخ این است که جوامع انسانی نتوانسته اند خود را از نظر فرهنگی با این امواج سنگین هماهنگ کنند و همچنان با مقیاسهای قدیمی با مسائل روز و آینده برخورد میکنند. مشکل دیگر این است که روشنفکران کشورهای عقبمانده و جهان سوّمی که میخواهند با روند کنونی هماهنمگ شوند؛ اندیشمند نیستند؛ بلکه محصول تبلیغات فرهنگی جوامع پیشرفته هستند و دارای نظریهٔ مستقلّی که بر بنیاد تحقیقات گسترده بنا شده باشد نیستند. بسیاری از نظریه های کشورهای پیشرفته هم اکنون در حال تجربهٔ شکستهای بزرگ هستند؛ زیرا آنانی که بر طبق این نظریات به طور سازمانیافته عمل میکنند چنان در رویاهای خودساخته از دورنماهای تخیّلی فرو رفته اند که مردم کوچه و خیابان را نمیبینند. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیشتازی خانم ماری لوپن در فرانسه و اوجگیری جنبش ناسیونالیستی در اروپا؛ نتیجهٔ عدم انطباق این نظریات یک سویهٔ گلوبالیستی است.
    مهّم تر اینکه؛ گلوبالیسم و تشکیل یک حاکمیّت جهانی؛ تنها یکی از امواج سنگینی است که جامعهٔ جهانی انسانی با آن روبرو است.
    (دنباله در پایین)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. (ادامهٔ بالا)
      بهتر است که امواج سنگینی را که به آنها اشاره نمودم را حداقلّ نام ببرم تا بدانیم که با چه ملغمه ای روبرو هستیم.

      ۱- گرمایش کرهٔ زمین که هر روزه محیط زیست گونهٔ انسانی را کوچکتر و کوچکتر میکند.
      ۲- آلودگی کرهٔ زمین چه در سطح زمین و یا هوا و یا زیر زمین.
      ۳- رشد جمعیت گونهٔ انسانی از طریق «جفتگیری غریزی و انتخاب طبیعی» آمیخته با اهداف مذهبی و سیاسی و ملّی کور و احساسی؛ بدون توجّه به مدیریت آینده؛ بلکه تولید مشکلات بنیادی برای آیندگان.
      ۴- رشد تولید فراصنعتی و مسابقهٔ بیرون راندن انسان از چرخهٔ تولید تا فروش محصول و جایگزینی ماشینهای دقیقی که نه اشتباه میکنند و نه اعتصاب میکنند و بسیار فرمانبردار هستند و زندگی کنونی و آیندهٔ بخش عظیمی از موجوداتی که در چهارچوب «گونهٔ انسانی» تعریف میشوند را به شدّت تهدید میکند.
      ۵- گلوبالیسم؛ به عنوان یک موجودیّت «فرا ملّیتی» که اهداف «استیلاگرایانهٔ ملّی گذشتگان» را در مقیاس جهانی دنبال میکند.
      برای آشنایی با «گلوبالیسم»؛ شما را به دیدن وبسایت:

      https://www.illuminatiofficial.org/

      دعوت میکنم. این وبسایت را زیر و رو کنید و همهٔ مطالب مندرج در آنرا بدون داشتن پیش فرضهای دیکته شدهٔ پیشینیان که در ذهنتان به صورت «باور» شکل گرفته اند؛ مطالعه کنید.

      (دنباله در پایین)

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)
      اگر پیروزی دونالد ترامپ را نتیحهٔ خشم «به حاشیه رانده شدگان» آمریکا بنامیم؛ به بیراه نرفته ایم. این خشم را حتّی در چهرهٔ آقای پوتین نیز میتوان مشاهده نمود که برای پذیرفته شدن در جامعهٔ پیشرفته و بیرون رفتن از «به حاشیه راندگی» به چاقو و تَبَرِ اتمی و نظامی روی آورده و به دونالد ترامپ چشم دوخته است تا شاید بحرانهای میان گلوبالیسم و روسیه و همچنین بحرانهای داخلی روسیه را کاهش دهد.
      هرچند که روسیه به خاطر جمعیت کَم و زمینهای گسترده و نزدیکی به قطب شمال که در حال آب شدن است؛ دارای یک موقعیّت کم نظیر است؛ امّا استفاده از این موقعیّت کم نظیر نیاز به سرمایه گذاری مالی و فکری در جهت منافع روسیه دارد. اگر بخش نخست خدادادی است؛ بخش دوّم نیاز به مهاجر سودانی و چینی و لبنانی و سومالیایی ندارد؛ بلکه نیاز به «انسان» دارد.
      جنبشهای ناسیونالیستی اروپا دیگر رنگ و بوی «جنگ برای تصاحب خاک دیگران» را ندارد و یک جنبش تدافعی در مقابل مهاجرت اقوام بیگانه و تصاحب جایگاه شغلی آنها به عنوان ساکنین اصلی سرزمین است. امّا اینکه با شدّت گرفتن بحران به حاشیه رانده شدگی؛ شاهد جنگها باشیم؛ دور از انتظار نیست.

      (دنباله در پایین)

      حذف
    3. (ادامهٔ بالا)
      شاید جنبشهای ناسیونالیستی در کشورهای پیشرفتهٔ غربی بتواند برای مدّتی کوتاه (چند دهه) از بحران به حاشیه رانده شدگی بکاهد؛ امّا رشد جمعیت و رشد تکنولوژی نفسِ ناسیونالیسم را هم خواهد بُرید.

      حذف
  2. جناب کژدم ایا وقوع چنین جنبشی در میان ساکنین ایران محتمل هست البته با بارقه هایی که امسال در روز کوروش در پاسارگاد زده شد البته قبول دارم شاید حرفم با وجود ساکنین اسلام زده منفعت طلب مسخره باشد اما به هر حال نمی تونستم نپرسم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      زمینه های جنبش ناسیونالیستی وجود دارند. امّا ناپخته و سازمان نیافته هستند و بیشتر جنبهٔ احساسی دارند و متاسفانه برخی گروههای مدعّی ناسیونالیسم؛ برای منافع سخیف گروهی اینگونه جنبشها را به بیراهه میکشانند و بسیاری از نیروهایی که میتوانند در آینده نقشی تعیین کننده داشته باشند را با ترغیب به حرکاتی مانند «زیارت آرامگاه کوروش» لو میدهند و این نیروهای میهن پرست را به زیر ذرّه بین و تور امنیتی رژیم میکشانند.
      با چنین وضعیتی نمیتوان به چنین جنبشهایی تکیه کرد.

      حذف
  3. این وجدان افرادنیست که نشانگر وجود آنهاست بلکه وجود اجتماعی آنهاست که بوجود آورنده وجدان آنهاست. "مارکس"

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      برو چند کیلو چسب قطره ای و چند کیلو میخ ۱۵ سانتی متری بِخَر و خودت رابه دایناسوری به نام مارکس بچسبان و برای محکم کاری خودت را با میخ به او میخکوب کُن. پس از آن آینده حتماً از آنِ شما خواهد بود و با او در ژوراسیک پارک محشور خواهید شد.
      آمین یا فوئرباخ و هِگل متقَلِب..

      حذف
    2. کارل مارکس به تحلیل «مدفوع» علاقه مند بود و من به یافتن «منابع زندگی» علاقه مندم. شما؛ پیرو «مارکس» هستید. نمیدانم با فرهنگ لغات «فردریک ویلهلم نیچه» آشنا هستید؟ یا نه؟
      در آیین اندیشهٔ نیچه؛ موجوداتی به نام «پیروان» تحت عنوان «اکنونیان» به عنوان موجوداتی که از «نتیجهٔ نهایی روند هاضمه» تغذیه می کنند تعریف میشوند. امیدوارم که شما خود را در این ردیف از موجودات تعریف نکنید.

      حذف
    3. از «مارکس» و یا کرمهای «مدفوع زی» مارکسیست بخواهید که این معادله را حلّ کنند.... مگر نه اینکه یک جهان بینی علمی است؟

      http://www.radiofarda.com/a/f7-Hyrcanian-forest-may-destroyed-in-few-years/28196358.html

      حذف
    4. هم شما و هم من به خوبی میدانیم که اندیشه های مارکس نظریهّ های علمی نبودند. بلکه بر اساس حدس و گمان آفریده شدند. ماتریالیست بودن؛ نشانهٔ «دانشمند بودن» نیست؛ هرچند که ۹۹ درصد دانشمندان بیخدا هستند. این شیپور را نمیتوان از انتهای گشادش نواخت. اعتقاد به خدا و یا عدم وجود خدا تنها یک «حدس» است. خدا بزرکتر از آن است که در زیر چاقوی جراّحی مورد آزمایش قرار گیرد و کوچکتر از آن ان است که آفریگار نامیده شود. زیرا اگر کوچک نبود در ذهن جای نمیگرفت.
      آنچه که با کلمه ای به نام «علم و دانش» کُد گزاری شده است. با آنچه که «دانش به مزخرفات بافتنی» مینامیم فرق دارد. به عنوان مثال: «علّامهٔ طباطبایی» حتّی از ترکیب شیمیایی مدفوعش که بخشی از وجودش را تشکیل می داد بی خبر بود. تمامی دانش او نتیجهٔ مطالعهٔ بافته های ذهنی بی دَر و پیکر و مزخرفات بود.
      «شیوهٔ تولید آسیایی» و عدم وجود برده داری در ایران باستان به عنوان «شیوهٔ تولید» تیر خلاصی بر اندیشه های مارکس بود. «مارکس» یک محقق فلسفه باف بود ولی مارکسیست نبود.
      این احمقها بودند که «مارکسیست» شدند.

      حذف
  4. سلام کژدم گرامی
    در سیر تحولات در چند روز گذشته شاهد دو حرکت از دولت اوباما بودیم ابتدا عدم وتوی مصوبه شورای امنیت سازمان ملل که ضربه سنگینی به اسرائیلی‌ها و دومی اعلام رسمی حذف محدودیت ارسال سلاح به رزمندگان سوری در حالی که تنها چهار هفته به رحلت اوباما از کاخ سفید باقی مانده سبب جیغ بنفش کرملین شد به نظر میاد اوباما در صدد انتقام گیری از عاملان شکست دموکرات ها در انتخابات هست. اساسا این تئوری مطرح هست که روسها از توان لازم برای نفوذ به حزب دموکرات بدون کمک اسرائیلی‌ها ها برخوردار نبودند که این خود نشان دهنده هماهنگی های پشت پرده برای رسیدن به نتیجه مطلوب دارد. این اسرائیلی‌ها ها هستن که به تمام منافذ تصمیم گیری در آمریکا دسترسی داشته اند و ماجرای هک ایمیل های هیلاری کلینتون اساسا کوه یخی هست از انبوه همکاری های متراکم اطلاعاتی بین اسرائیل و روسیه که نوک این کوه یخ خود را در قالب افشاگری های ویکی ایکس نمایان ساخته.ولی جدا از وجه انتقام گرایانه تصمیم دولت اوباما (در صورت عملی شدن) این نقطه عطف جدیدی در صحنه سوریه خواهد شد از این جهت که دسترسی رزمندگان سوری به سلاح های دوش پرتاب محدودیت های روس ها را به شکل محسوسی افزایش خواهد داد ولی قسمت جالب ماجرا این حرکت خواسته یا ناخواسته برای دونالد ترامپ حکم پاس لب تور را دارد تصور کنید پاس لب تور از اوباما و آبشار زدن از ترامپ در زمین پوتین و نوکران منطقه ای. نحوه بازی کردن ترامپ با برگ بسیار مهمی که به صورت رمز آلودی توسط دشمن او یعنی اوباما در اختیارش قرار داده شده بسیار مهم و کلیدی هست. و در ضمن موید حرف شما در پیچیدگی شطرنج موجود میباشد ولی آیا واقعا حرکت دولت اوباما در جهت ایجاد برگ برنده برای ترامپ برای مقابله با پوتین در روسیه دارد یا نوعی پوست خربزه هست که به زیر پای ترامپ انداخته شده؟ باید همچنان تماشاگر بود

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. andromeda گرامی
      در رابطه با هک شدن ایمیلها ار طرف اسرائیل برای جلوگیری از رسیدن هیلاری کلینتون به قدرت؛ نظریّهٔ درست تری است (البتّه همچنان یک نظریه است).
      حرکت گلوبالیستها در سازمان ملل متّحد از طرف دولت اوباما را میتوان به یک تیر و دو نشان تعبیر کرد:
      ۱- فرار از شرم از دست دادن حَلَب.
      ۲- انتقام از اسرائیل.

      امّا دونالد ترامپ به این آبشار نیاز ندارد. زیرا موقیتهای زیادی در سوریه و بویژه عراق در دست دارد.
      دونالد ترامپ شطرنجبازی نیست که مثل اسپاسکی و فیشر بنشیند و فیل و سرباز و اسب و رُخ جا بجا کند. راه دیگر بازی شطرنج به هم ریختن صحنهٔ بازی است. در این شیوه از بازی؛ شطرنجباز با لگد به صفحهٔ شطرنج حمله میکند.

      حذف