۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

کاربرد موسیقی در هنرهایِ رزمی

 هنرهایِ رزمی  همیشه یکی از موضوعاتِ موردِ علاقهٔ من بوده است و شاید تنها کسی در ایران بوده ام و هستم که توانستم معنیِ «ذِن» (مدیتیشن) را به صورتِ تجربهٔ شخصی دریافته باشد. هرچند که استادی که مفهومِ «مدیتیشن» و هدایتِ من به «مدیتیشن» را مدیونِ او هستم؛ با هنرهایِ رزمی آشنایی نداشت. امّا میدانست که «ذن» نامی دیگر برایِ همین پدیده است.

«مدیتیشن» قدمتی ۶۰ هزار ساله دارد و نخستین کسانی که آنرا دریافتند؛ «شمن»ها بودند. آنچه که «هیپنوتیزم» و «سلف هیپنوتیزم» نامیده میشود؛ بعدها توسّطِ آخوندهایِ «Pagan» کشف شده و کاربردِ «اجتماعی» گسترده ای پیدا نمود که همین اکنون نیز به صورتی بسیار گسترده از آن استفاده میشود. هدفِ «هیپنوتیزم» کاشتنِ «باورها» در ذهنها است. فیلمِ سینماییِ «Inception» میخواهد این پدیده را تا حدودی  توضیح دهد امّا آنرا با «مدیتیشن» همسان میبیند که نقطهٔ ضعفی است که به خاطرِ «یکسان» انگاشته شدنِ این ۲ پدیده در فرهنگِ احمقانهٔ «روانشناسی» به صورتِ یک «باور» در آمده است.

در فیلمهایِ سینماییِ «شرلوک هولمز» که چند سالِ پیش تولید شده اند؛ به نوعی خاصّ از «مدیتیشن» اشارهٔ  شده است و تلاش شده است تا «موشین» را به تصویر بکشد. امّا تمامیِ تجربیاتِ نوشتاری و گفتاری و تصویری که در غرب خواسته اند «مدیتیشن» را توضیح دهند خالی از دانشِ تجربی (دانش بیواسطه) هستند. به عنوانِ مثال «موشین» که به «No Mind» ترجمه شده است مرحلهٔ نهایی و بسیار والایِ «مدیتیشن» انگاشته میشود؛ در حالی که «مدیتیشن» با «موشین» (No Mind) آغاز میشود. بدونِ «موشین» تجربه ای به نامِ «ذِن» (مدیتیشن) اصلاً نمیتواند آغاز شود و آنچه که بدونِ «موشین» آغاز میشود؛ همان «خود هیپنوتیزم» است. زیرا  «هیپنوتیزم» با « Mind» (از نوعِ «باوَر») آغاز میشود. در مجامعِ مذهبی نیز «هیپنوتیزم» و «هیپنوتیزمِ دسته جمعی» را با عناوینی مانندِ «عرفان»؛ «Mystics»؛ «کابالاه» به خوردِ مردم میدهند. 

البتّه انکار نمیکنم که این امکان وجود دارد که در تجربیّاتِ «صوفی گرانه»؛ برخی افراد تجربیّاتِ «مدیتیشن» نیز داشته باشند؛ امّا به خاطرِ فشاری که از طرفِ «هیپنوتیزم» به اینگونه افراد وارد میشود؛ «مدیتیشن» رنگ میبازد و «رؤیاهایِ  No Mind» به «رؤیاهایِ دیکته شده = Mind» از طرفِ «پیر» و «قطب» تبدیل میشوند.

تقریباً تمامیِ مراکزی که به «مدیتیشن سِنتر» مشهور هستند و بازارِ بسیار داغی دارند؛ فقط برای پول در آوردن از طریقِ «هیپنوتیزم» که «آرامش» را تلقین میکند؛ درست شده اند. «هیپنوتیزم» همانقدر با «مدیتیشن» قرابت دارد که «مسیح پسرِ خدا باشد و مریم پس از ۶ شکم زاییدن همچنان باکره بوده است».

«مدیتیشن» چیست؟

«مدیتیشن» را نمیتوان با «توضیح دادن»  به کسی فهمانید. مانندِ «طَعم ها» فقط باید «تجربه» شده تا به «درکِ بیواسطه» بینجامد.شما هر چقدر در رابطه با «شوری» و «تُرشی» و «بویِ بهار نارنج» به کسی که تجربه اش را نداشته است توضیح دهید؛ فقط اتلافِ وقت خواهد بود. صدها هزار کتاب هم که بنویسید؛ باز هم این طعم ها و بوها را نمیتواند به «تجربهٔ شخصیِ خواننده» تبدیل کند. لذا در دنیایِ «مدیتیشن» مزخرفاتِ کلامی (علمِ کلام) راهی ندارد؛ صغری و کُبری چیدن نیز بی معنی است. لذا بهتر میدانم که برای گشودنِ دریچه ای واقعی برایِ آشناییِ اوّلیّه با «مدیتیشن»؛  میخواهم شما را به سفری در رابطه با «خاطراتِ شخصی تان» ببرم. در این سفر خواهید دید که در زندگیِ شخصیِ خود «مدیتیشن» را تجربه کرده اید؛ امّا آنرا به عنوانِ یک «پدیده» موردِ بررسی قرار نداده اید و هر زمانی نیز که آنرا تجربه کرده اید؛ به صورتی کاملاً اتّفاقی بوده است.

تقریباً برایِ همه  اتّفاق می افتد که زمانی که به کارِ خاصّی علاقه دارند و در حالِ انجامِ آن هستند؛ در کاری که انجام میدهند؛ به «خود فراموشی» دچار شده و با اینکه دستها و پاها و گوشها وچشمهایشان کار میکنند؛ امّا با دستوری خاصّ و عمدی فعّالیت نمیکنند؛ زمانی که به این حالت میرسید؛ در زبانِ عامیانه میگویند: (آن شخص در کارَش  «محو» شده است). این «محو» شدگی نخستین پلّهٔ «مدیتیشنِ واقعی» است. زمانی که شما در روندِ کاری که انجام میدهید به طورِ مداوم «محو» شوید؛ همگان خواهند گفت: این شخص اصلاً احساسِ خستگی نمیکند و «خیلی آدمِ پیگیری است». واقعیّت نیز این است که شما خسته نمیشوید. زیرا کمترین انرژی را مصرف میکنید و از کارتان لذّت میبرید و این لذّت سراپایِ وجودِ شما را میگیرد. اگر همان کار را با دست یازیدن به «تمرکزِ فکری» انجام دهید؛ پس از مدّتی کوتاه خسته میشوید و چه بسا دوست دارید که بخوابید و لذا کار را نیمه تمام گذاشته و به استراحت میپردازید. زیرا «تمرکزِ فکری» قاتِلِ انرژی است. کسانی که به صورتی سطحی به «محو شدگی» میرسند کاملاً بیدار هستند؛ صداهایِ اطراف را میشنوند امّا این صداها به صورتِ «موجوداتی حاشیه ای» تبدیل شده اند و توجّه آن شخص را جلب نمیکنند. اگر این حالت به «عمقِ خاصّی» برسد؛ دیگر هیچ چیز وجود ندارد؛ مگر «سَفَر و تماشا» و در نهایت «دیدن» آغاز میشود. «تماشا» کردن از خانوادهٔ «نگاه کردن» است. امّا «دیدن» دارایِ «عُمق» است و نتیجهٔ «سفر و تماشاها» است. «دیدن» همان چیزی است که به آن «شهود» میگویند و فرقی که با «شهودِ صوفیگرانه» دارد این است که «شهودِ صوفیگرانه» یک «خرافهٔ هیپنوتیک» است. امّا «شهودِ شمنی» نتیجهٔ «تماشا» بدونِ باورهایِ کاشته شده در ذهن است. 

این معرّفی را به کسانی تقدیم میکنم که به بیراههٔ «شهودِ خرافیِ صوفیگرانه» افتاده اند؛ تا شاید بیدار شوند و ارزشِ «عرفان» (آیینِ دیدنِ بیواسطه) را بفهمند و «خرافه» را به جایِ  «عرفان» نخرند و به جایِ «عرفان» نفروشند.

در اینجا میخواهم چند مسئله را نیز  برای کسانی که در بخشی از  هنرهایِ رزمیِ ژاپنی که به «کاراته» مشهور هستند؛ فعالیّت میکنند تا جایی که میتوانم روشن کنم:

۱- حتماً  با نامهایی از قبیلِ «شینتو» و «بوشیدو» آشنایی دارید؛ در این رابطه باید بگویم که «شینتو» (راهِ خدایان) یک آیینِ «Pagan»ی است و ریشه در عقایدِ بومیهایِ ژاپن؛ پیش از ورودِ قبایلی از چین به آن مجمع الجزایر است که «Nippon» ها نامیده می شدند که «Japan» تلفّظی دیگر از آن نام است و آیینِ «شینتو» متعلّق به آنها است که با آیینِ «بودیسمِ جنگاوران»  آمیخته شد و آیینِ «بوشیدو» فرزندِ دورگهٔ آن است. لذا برایِ خالص کردنِ «آیینِ بوشیدو» باید آنرا غربال کرده و ناخالصیهایِ «شینتو» را از آن جدا سازید و «آشِ نذریِ ژاپنی» را بدونِ آگاهی سَر نکشید.

۲- چیزی به نامِ «سبکهایِ گوناگونِ کاراته» وجود ندارد و همهٔ این نامگذاریها برایِ «جلبِ مشتری» است. اساتیدی که بخشهایِ «دکوراتیو» را از هنرهایِ رزمیِ چینی حذف نمودند برایِ نخستین بار در «اوکیناوا» ظهور کردند. لذا سبکّ نخستین را «اوکیناواته» نامیدند که پدرِ «کاراته» امروزی است.امّا همچنان برخی حرکاتِ «دکوراتیو» را با آن آمیخته اند تا جلبِ توجّه کند.همهٔ نامهایِ «شوتوکان»؛ «شیتو ریو»؛ «کان زن ریو» «گوجو ریو»؛ «کیوکوشینکای» و ... همگی فقط «نامها» هستند و فرقی باهم ندارند. داشتنِ یک تکنیکِ بیشتر و یا کمتر نمیتواند نمایانگرِ «سبکی دیگرگونه» باشد.

۳- سبکهایِ مختلفِ مبارزه از نزدیک را میتوانید در «آیکیدو» و «جوجیتسو» و همچنین «جودو» پیدا کنید. «آیکیدو» و «جوجیتسو» هنرهایِ رزمیِ ترکیبی در «نبرد در فاصلهٔ نزدیک» هستند و بسیار مفید.

۴- هنرهایِ رزمیِ مسلّحانه که فنونِ شمشیرزنی بخشی مهمّ از آن است میتوان یک سبک دانست و سبکهایِ گوناگونی که معرّفی میشوند اصالت ندارد.

۵-  سبکِ «نینجا» نیز بخشی از آموزشهایِ رزمیِ ترکیبی ویژه است که به نیروهایِ امنیّتی و جاسوسانِ ژاپنی آموزش داده میشد  و میتواند سبکِ خاصّی به حساب آورده شود.  گزینشی بودنِ تکنیکهای مبارزه؛ پنهانکاری و  هنرهایِ رزمیِ مسلّحانه و شیوه هایِ فرار نشان میدهند که یک سیستمِ آگاهانه تر از سایرِ هنرهایِ رزمی بر آن حاکم است. در دنیایِ کنونی برایِ «بازاری»کردنِ این سبک نیز حرکاتِ نمایشیِ زیادی به آن افزوده اند. لباسی که «نینجا»ها میپوشیدند فقط برای «پنهان کاری» (پنهان شدن و پنهان کردنِ تسلیحات و ابزارها)  بود و نشان میدهد که ذهنِ و یا ذِهنهایِ بسیار آگاهی این سبکِ ترکیبی را طرّاحی کرده اند.

حال پرسش این خواهد بود که اگر «مدیتیشن» و «هنرهایِ رزمی» با هم در ارتباط هستند!!! «موسیقی» دیگر چه صیغه ای است؟

نقشِ موسیقی در «مدیتیشنِ هنرهایِ رزمی»

در اینجا نمیخواهم نقشِ آموزگارِ هنرهایِ رزمی را بازی کنم؛ زیرا در قدّ و قوارهٔ خود نمیدانم و فقط میخواهم تجربیّاتِ شخصی خود نقش موسیقی و مدیتیشن در هنرهایِ رزمی را منتقل کنم. 

همانطور که گفتم؛ «مدیتیشن» یک سَفَر و تماشا است و با «پیش فرض» (باور = ایمان) آغاز نمیشود. امّا مانندِ سفرهایِ معمولی باید مکانی برایِ سفر وجود داشته باشد. این مکان (موضوع) در مدیتیشن میتواند «ریاضیّات»؛ «فیزیک»؛ «آناتومی»؛ «شیمی»؛ «درونِ خود»؛ «ورزش»؛ «رقص» و .... موضوعاتِ بسیاری باشند در بسیاری از این موضوعات  شاید نتوان از موسیقی استفاده نمود و شاید من تجربه اش را ندارم. امّا در ورزش میتوان از موسیقی استفاده نمود. زیرا موسیقی میتواند ورزشها را به «حرکاتِ موزون» و به نوعی از  رقص تبدیل نماید و وجودِ «ضرباهنگها» در ورزش به خودیِ خود این پتانسیل را در درونِ ورزش ایجاد کرده است.

حال پرسش این است که موسیقی چه ربطی به مدیتیشن در ورزشها دارد؟ پاسخ این است که استفاده از موسیقی در ورزشها برایِ مدیتیشن «بستر سازی» میکند و ورزشکار را به جایی میکشاند که در کارِ خود «محو» شود. این محو شدگی و «خود فراموشی» باعث میشود که ورزش به یک «سفر و تماشا» تبدیل شده و مشاهداتِ زیادی صورت بگیرند و ورزشکار را به «دیدار و تماشایِ خویش» و «دیدار و تماشایِ حریف» بکشاند. «نگاه کردن» و «تماشا» و «دیدن» ۳ موضوعِ جداگانه هستند. در مرحلهٔ «نگاه کردن» شما یک تصویرِ کُلی را میبینید؛ در «تماشا»  شما به میانِ اجزاء آن تصویر کُلّی سفر میکنید و آن تصویرِ کُلّی «جان میگیرد». «دیدن» (شهود) مرحله ای است که در زمانِ «تماشا» برخی اجزاء آن تصویرِ کُلّی توجّه شما را جلب میکند (مانندِ جلبِ توجّه توسّطِ یک سنگریزهٔ برّاق در میانِ انبوهی از ماسه و شِن). در مرحلهٔ بعدی شما به نوعی دیگر از «دیدن»(شهود) میرسید و رابطهٔ میانِ آن اجزاء را که جلبِ توجّه میکردند را در می یابید. که «دیدنِ عمیقتر»  است. شما در طیّ این سفر و تماشا استدلال نمیکنید؛ فلسفه نمی بافید؛ بلکه به صورتِ بیواسطه یک سیستم را میبینید. 

شاید بتوان گفت که «عجله کردن برایِ دیدن»؛ دشمنِ اصلیِ «دیدن» است. «تماشا کردن» نقشی اساسی برایِ رسیدن به مرحلهٔ «دیدن» دارد. لذا صبور بودن و به تماشا نشستن و بارهایِ بار تماشا کردن؛ این پتانسیل را بوجود می آورد که شما را به مرحلهٔ «دیدن» برساند. بسیاری از افراد به مرحلهٔ دیدن نمی رسند و به همین دلیل نیز به «خرافه» روی می آورند و یا «آیینِ دیدن» را خرافه می انگارند.

رزمی کارها حتماً با «کیسه بوکس» و «کاتا» ها آشنایی دارند. «کاتا»ها ظاهراً برای این منظور طرّاحی شده اند که شما را با مبارزه با چند حریفِ فرضی به طورِ هم زمان آشنا سازند. امّا اکنون میبینیم که در مسابقاتِ کاراته و یا سایرِ هنرهایِ رزمی؛ شما باید مثلاً «کاتایِ شینتو» را در بازهٔ زمانیِ مشخّصی اجرا کنید (تقریباً ۲ دقیقه و ۴۰ ثانیه). همین امر نشان میدهد که اساساً اصلِ تولیدِ «کاتا» فراموش شده است. پرسشِ من این این است که آیا نمیتوان «کاتا شینتو» را در ۴۵ ثانیه اجرا کرد؟ البتّه که میشود. امّا اگر در مسابقه اینکار را بکنید رفوزه میشوید. موسیقی و مدیتیشن شما را به دنیایِ تولیدِ «کاتا هایِ شخصی» میکشاند.

اجرایِ دقیق واستانداردِ  «کاتایِ شینتو» در میدانِ مبارزه به شما هیچ کمکی نمیکند. امّا تولیدِ «کاتاهایِ شخصی» میتواند شما را بسیار هوشیارتر و زبردست تر کند. این امر ممکن نیست مگر با «مدیتیشن» و «موسیقی» میتواند آغازِ راه باشد. شاید نیز برایِ بسیاری هیچ اثری نداشته باشد. حتّی اگر بتوانید در حالتِ مدیتیشن کاتاهایِ شخصی و بسیار پیشرفته ای را تولید کنید؛ شاید در میدانِ مبارزه به دلایلِ دیگری شکست بخورید. «مدیتیشنِ عمیق» به شما کمک میکند که «رازهایِ شکست خوردن» را ببینید و در خودتان تا حدّ ممکن از میان ببرید.

در «مدیتیشنِ عمیق» که به آن «موشین» گفته میشود؛ حریفِ فرضی (سایه - شبح) بارها و بارها تماشا میشود و زمانی که میدانِ مبارزه قدم میگذارید؛ حریفِ فیزیکیِ شما هیچ حرفِ تازه ای برایِ شما ندارد.

امیدوارم که توانسته باشم نقشِ موسیقی و مدیتیشن را در هنرهایِ رزمی به صورتی ابتدایی (برایِ ورود) توضیح داده باشم.


کژدم

 

 


۴۲ نظر:

  1. درود کژدم
    بنظرتون میشه تو فوتبال سفر کرد؟
    یا تو هنر های رزمی کاربرد داره

    تجربه شخصی:
    شده مثلا شب قبل بازی، به دریبل زدن، گل زدن، حرکات حریف و حرکات خودم و کلا به اتفاقات بازی فکر کردم. تا حدودی هم جواب میداد.
    مثل همون فرض کردن حریف که توضیح دادین.
    و اتفاقا موسیقی هم خیلی کمک میکنه که اصطلاحا بری تو جَوِش


    این نوشتارو نوشتید یادش افتادم. نمیدونم آیا به اون چیزی که شما گفتین نزدیکه یا نه؟



    اشکان

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      بله میتوان در فوتبال نیز از مدیتیشن برایِ ارتقای تواناییهایِ فردی استفاده کرد؛ امّا فوتبال یک ورزشِ گروهی است و شما کنترلی بر سایرِ بازیکنان ندارید.

      حذف
  2. درود بر کژدم
    ترکیب مدیتیشن و هنرهای رزمی یا موسیقی بسیار زیباست ولی تو ایران که ردپای خرافات رو در هر مسئله میشه حس کرد چطور باید این تکنیک هارو یاد گرفت؟برام جالبه بدونم خودتون چطور تونستین تکنیک های ذن و مدیتیشن رو به تنهایی یاد بگیرید.حتی همین الان هم فقط با دسترسی به منابع انگلیسی میشه آیین های شرقی رو مطالعه کرد.
    اون چیزی که به شطحیات عرفا تو ادبیات فارسی معروفه نتیجه سفر و دیدن هست.یا مثلا رقص سماع مثل نماز مسلمونا نیست که بخواد با هدف کسب ثواب و بخشیدن گناهان باشه.
    فکر نمیکنم بتونیم همه ی فعالیت های صوفیان در گذشته رو خودهیپنوتیزم خطاب کنیم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      در آنچه که عرفان مینامید؛ «موشین» وجود ندارد و همهٔ تلاشها برایِ دیدارِ آن موجودِ خیالی (بُتِ خیالی = خدا) است. شطحیّات نیز مجموعه از «بازجویی» کردن از آن موجودِ خیالی هستند ونوعی بحثِ «فلسفی - کلامی» میباشند.
      خیالتان را راحت کنم؛ از «محی الدّین عربی» بگیر تا «منصورِ حلّاج» و «ملّایِ رومی» و «بسطمی» و «خرقانی» و «نسیمی» و «نعیمی» و..... همهٔ شان سر و تَه یک کرباسند. در دنیایِ این موجودات چیزی به نامِ «مدیتیشن» وجود ندارد.

      حذف
    2. همهٔ آنهایی که شما «عُرفا» مینامید؛ ریشه در اندیشه هایِ «یحیی تعمید دهنده» دارند که همان کسی است که «حضرتِ یحیی» نامیده میشود.
      اشکالِ کارِ یحیی این است که به جایِ شروع کردن از «همین جا» نخست از «آنجا» (نورِ مطلق) شروع میکند و بقیّه تجلیّاتِ «نورِ مطلق» هستند که هر چقدر از منبعِ نور فاصلهٔ بیشتری بگیرند؛ به دنیایِ «ظلمت» فرو می غلطند.
      به سر و تَهِ این نظریّه که نگاه کنید به سادگی می بینید که مُشتی «بافتنی» است و اصالت ندارد.

      حذف
  3. خوانندگانِ گرامی
    امیدوارم نوشتارِ بالا با مطالبِ مربوط با «آیینِ شمنی» را که به صورتِ جسته و گریخته گوشزد کرده ام؛ رابطه برقرار کرده باشد و آن مطالب را به دُورِ هم گرد آوری کرده باشد.
    اکنون میبینید که استفاده از «موادّ روان گردان» هیچ نقشی در رابطه با «مدیتیشن» ندارند و کاملاً از مرحله پرت هستند و به زبانی دیگر؛ «بیراهه» هستند.
    من در مجالسِ گوناگونِ دراویش شرکت داشته ام و هیچ فرقی میانِ مزخرفاتی که در «خانقاه ها» و یا «مساجد» در جریان هستند؛ هیچ فرقی ندیدم. همهٔ شان سر و تَه یک کرباسند. کارِ همهٔ شان «دروغ فروشی» است و «الحمدُ لله!!!!» بازارِ همهٔ شان گرم است.
    هیج «شمن»ی به دورِ خود «گَلّه» جمع نمیکند برایِ اینکه میداند که دلمشغولیِ «گلّه»ها چه هستند؟

    پاسخحذف
  4. یکی از خوانندگان نظری در رابطه با مقایسهٔ نوشتارِ کنونی با سایرِ نظراتی که از طرفِ «کارلوس کاستاندا» و .... استفاده از موادّ روانگردان و نظریّهٔ«OSHO» فرستاده بودند که متأسّفانه به جایِ انتشار به اشتباه حذف شد.
    اگر این خوانندهٔ گرامی همچنان نظرِ خود را قبول دارند؛ لطفاً بفرستند تا منتشر شود.
    سپاس

    پاسخحذف
  5. https://tinyurl.com/5h5t4y43

    این تنها آغازِ کار است. جنبشهایِ «به حاشیه رانده شدگان» در ۱۰ سالِ آینده بسیار شدید خواهد بود.
    از طبیعت بیاموزید. زمانی که موشها و میکروبها تعدادشان زیاد میشود و «جا» و «غذا» کَم میشود؛ به «همخواری» روی می آورند.
    بخشِ بزرگی از «گونهٔ انسانی» (تقریباِ ۹۸٪) موجوداتی؛ بسیار ناتوان و «متوهّم» و «مالیخولیایی انگار» هستند(انسان سانها). برای اینگونه موجودات «همخواری» (دیگر کُشی) در بسته بندیهایِ اعتقاداتِ مالیخولیاییِ دینی و فرقه ای وسیاسی پیچیده میشود.
    در هندوستان تعدادِ «گورو»ها(Guru) بیشتر از تعدادِ مستراح ها است. به مراسمِ «غسلِ تعمید» هندوها در رودخانه ها نگاهی بیندازید؛ آیا فرقی میانِ این مراسمِ احمقانه با مراسمِ «حجّ» و یا «عاشورا» و یا همین مراسمی که در اسرائیل اخیراً دهها نفر نفله شدند و «عزایِ عمومی» اعلام شد؛ میبینید؟
    به انتخاباتِ اسرائیل نگاه کنید که پس از چندین بار انتخابات؛ هنوز «دولتِ پایدار» ندارند. به انتخاباتِ اخیرِ آمریکا و نقشِ «توئیتر» و «فیسبوک» نگاهی بیندازید تا گنداب را بهتر ببینید.
    به پاکستان و یا همین ایرانِ خودمان نگاهی بیندازید که به قولِ خودشان ۷ میلیون نفر از راهِ «روسپیگری» ارتزاق میکنند و مهندسین «بساط فروشی» میکنند.
    داریم به جاهایِ بسیار بدی میرسیم. با تغییرِ جایِ «آجرهایِ سیستمِ کنونی» و ساختنِ سیستمِ جدید با همان «آجرها»؛ چیزی تغییر نخواهد کرد. در بهترین حالت شاید چند سالی زمان خرید؛ امّا پس از اتمامِ زمان؛ همان مشکلات با شدّتِ بیشتری بیرون خواهد زد.

    پاسخحذف
  6. ۲ مطلبِ جدید نیز هست که میخواهم مطرح کنم:

    مطلبِ نخست:
    بعد از این میخواهم «رادیو اسرائیل» را «رادیو منشه امیر» بنامم؛ زیرا مزخرفاتی را که ایشان میبافد و به خوردِ شنوندگان و خوانندگانِ احمق تحویل میدهد مرا تحریک به «استفراغ» میکند و تا زمانی که ایشان از «مزخرف بافی» دست بر ندارد؛ از همین نام (رادیو منشه امیر) استفاده خواهم کرد.

    چند هفتهٔ پیش گفتم که اسرائیل در حالِ «جلق زدن» با رژیمِ شیعی است و بازیِ «پینگ پونگ» یک بازیِ احمقانه است. امروز «رادیو منشه امیر» تیتر زده است که عدّه ای از «امیرانِ ارتش» میگویند که با «جلق زدن» (فرستادنِ چند پشّهٔ بمب انداز بر فرازِ کشتیها) نمیتوان کاری کرد. آقایِ منشه امیر باید بداند که «ننه کُلثوم» نیز اینرا از همان اوّل میدانست و فهمیدنِ این مسئله نیازی به «امیرِ ارتش بودن» ندارد.

    https://tinyurl.com/zpsjaja6

    «رادیو منشه امیر» چند روزِ پیش گفت:
    «بنی گانتز» نمیخواهد «جو بایدن» را آزرده خاطر کند.
    پس از آن نوشت که: «جو بایدن از خامنه ای میترسد».
    این ۲ گفته مرا به یادِ کتابِ «چنین کنند بزرگان» (اثرِ «ویل کاپی» و ترجمهٔ آزادِ «نجف دریابندری») انداخت که در بخشی از آن از زبانِ «ژولیوس سزار» میگوید:

    («رُم» از «ارتشِ رُم» میترسد... «ارتشِ رُم» از «من» میترسد .... «من» از «زنم» میترسم ... «زنم» نیز از «بچّه نُنُر»ی که داریم میترسد.)

    مطلبِ دوّم:
    اوباش «اسدالله اسدی» که برای حکمش «فرجام خواهی» کرده بود؛ از تصمیمِ خود خود داری کرد و «فرجام خواهی» را تعطیل کرد.
    دلیلِ این خود داری این بود که در دادگاهِ تجدیدِ نظر و پیش و پس از آن «گندهایِ بسیار بیشتری» بالا می آمد و «رازهایِ مگویِ بیشتری» به محافلِ رسانه ای و سیاسی راه می یافت که میتوانست «مذاکراتِ کنونی» را بیشتر به خطر بیندازد. لذا دستور گرفت که «خفه شود».

    پاسخحذف
  7. کشته شدنِ دبیرِ اوّلِ سفارتِ سوئیس؛ خودکشی نبوده و یک قتلِ عمدیِ حساب شده از طرفِ اوباشانِ «سپاهِ قدس» است.
    سفارت سوئیس برایِ این قتل به ۴ دلیلِ آشکار انتخاب شده است:
    ۱- سوئیس یکی از کشورهایِ «اسکاندیناوی» است که اوباش «اسد الله اسدی» را به ۲۰ سال زندان محکوم کرده است. لذا با این قتل پیامی انتقامی به «بلژیک» فرستاده
    شد.
    ۲- اتّحادیهٔ اروپا در حالِ تدوینِ برنامه هایی است که تا میتواند؛ از رژیمِ شیعی امتیازاتِ بیشتری بگیرد. لذا این قتل پیامی برایِ اتّحادیهٔ اروپا نیز میباشد.
    ۳- سفارتِ سوئیس چون دفترِ حفظ منافعِ آمریکا نیز میباشد بنا به ملاحظاتِ سیاسی قدرتِ چندانی به پاسخگویی ندارد و این قتل به موازاتِ «موشک پرانی» به پایگاههایِ آمریکایی در عراق است.
    ۴- فرماندهانِ قاتلین؛ برایِ جلوگیری از پیشرفتِ احتمالیِ مذاکرات این قتل را انجام داده اند و به مرور اطّلاعاتِ بیشتری در رابطه با قتل را برایِ زمین زدنِ «انگلِ بنفش» به بیرون درز خواهند داد تا آب را هرچه بیشتر گل آلود کنند و به اروپا و جو بایدن بگویند که قدرتِ اصلی در دستِ چه کسانی است؟
    حمله به سفارتها از مشخّصاتِ این رژیم است و تعجّبی ندارد و چه بسا مذاکره کنندگانِ غربی؛ پیام را گرفته اند. امّا اینکه چگونه به آن پاسخ دهند؟؟!! از هزار توهایِ سیاسی خواهد گذشت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اون سوئده که جز کشورهای اسکاندیناویه!

      حذف
    2. سپاس از اینکه اشتباه مرا یاد آوری کردید.

      حذف
    3. گفته شده که یه دستخط ازش مونده که نوشته بود که جسدم را بسوزانید و ...
      گزارش پلیس این بوده که دستخط با نوشته های قبلیش همخوانی دارد..به راحتی سفارت سوئیس میتونه اون دستخط رو درخواست کنه و در کشور خودش و یا جای دیگه کارشناسی دقیقتری روش انجام بشه

      حذف
    4. دستخط بدونِ امضا بوده و در ضمن کسی که کشته شده کلاهِ خواب بر سر داشته است. یعنی اینکه از تختِ خواب بیرون کشیده شده و به بیرون پرتاب شده است. هیچکس با کلاهِ خواب بر سر خودکشی نمیکند. بگذریم از اینکه کارمندانِ سفارت هیچگونه عوارضِ افسردگی در مقتول ندیده بوده اند.

      حذف
  8. سلام کژدم
    این آهنگ ساخته ی آقای مشکاتیان که با صدای ضربان قلب تلفیق شده رو گوش کنید دقت کنید متوجه میشوید که صدای قلب چقدر زیبا و چقدر واقعیه و چقدر با هر تپشی پیام زندگی میده، این اثر با ملودی پرویز مشکاتیان پزشک و موسیقیدان می باشد. صدای قلبی که در متن موسیقی می شنویدصدایی با فرکانس بالاست که توسط گوشی پزشکی در میانه ی انقباظ بطن ها شنیده میشود. صدای اول s1 و صدای دوم s2 قلب به صورت طبیعی شنیده میشود و صدای کلیک در میانه ی انقباظ بطن ها به علت افتادگی دریچه میترال به گوش میرسد.
    https://s18.picofile.com/d/8432875842/4432a612-aa4f-452c-af38-c32beb5fd537/AUD_20210419_WA0008.mp3

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      آهنگ را گوش کردم. زیبا بود. بویژه استفاده از «تپشِ قلب» که ضرباهنگِ اصلیِ آهنگ است. اگر آقایِ مشکاتیان به چنین فکری افتاده است که از صداهایِ طبیعی در ساختنِ آهنگها استفاده کند؛ یک گام به پیش است. امّا این آهنگ فقط نقطهٔ آغاز است و بیشتر از آن نمیتوان انتظار داشت. صداهایِ زیادی در طبیعت وجود دارند که حتماً در «پنج خطِ حامل و نُت ها» جایی دارند.
      من میگویم: «حتّی صدایِ سگها و گربه ها و گاوها و گوسفندها»....
      شاید برخیها به خاطرِ «اسلام زدگی» سگها را «نجس» بدانند و بگویند: «صدایِ پارسِ سگ و موسیقی؟؟!!»... بله حتّی صدایِ این موجودِ بسیار مهربان.
      من (کژدم) فکر میکنم که موسیقیِ ایرانی این «پتانسیل» را دارد که نوعِ نوینی از موسیقیِ ایرانی را به دنیا عرضه کند.
      نگران نباشید... زمانی که موسیقی دانانِ ایرانی این کار را با جدّیت آغاز کردند؛ «مسابقهٔ جهانی» براه خواهد افتاد.
      آهنگی که فرستادید به عنوانِ «آغاز» قابلِ ستایش است.

      حذف
  9. کژدم سلام

    آیا با توجه به لو رفتن (یا فرض درز عمدی) فایل صوتی ظریف، اعتقاد داری که ظریف رییس جمهور بعدی است؟

    البته شواهد هم میگه ظریف شانس بالایی داره و بقیه سر و صداها برای بازار گرمی است

    اما میخواستم بدونم شما نظرتون تغییری داشته یا خیر؟

    ممنون

    پاسخحذف
  10. سلام
    اهمیّتی ندارد که چه کسی رئیس جمهور بشود. در این رژیم دولت یعنی دستمالِ مستراح. کونشان را با این دستمال پاک میکنند و در سطلِ مستراح می اندازند.
    به پروژه هایِ «خاتمی شیّاد» و سپس «شمپانزه نژاد» و «انگلِ بنفش» نگاهی بیندازید.

    پاسخحذف
  11. سلام

    فایل ظریف باعث شد که روسیه خامنه ای رو وادار کنه بیاد توی تلویزیون و مسئولیت هدایت میدان رو گردن بگیره.

    این اتفاق بیسابقه بدین معنی بود که عملا ریاست جمهوری همون دستمال توالتی است که شما میفرمایید

    ولی نمیشه از این نکته گذشت که از این به بعد، ایران میشه تک حزبی

    حزب فقط حزب الله

    الان باید گفت، حزب فقط آیت الله پوتین

    و 1400 میشه یک کابوس برای مخالفین پوتین در ایران

    که داریم می بینم که حتی شورای نگهبان عملا دست برده تو قوانین من در آوردی خودشون تا هر چی بیشتر از جناح اصلاح طلب تو این سرند دانه ریز، گیر کنند و الک بشن و نتونند از فیلتر عبور کنند

    ظریف اگر رییس جمهور بشه، یک معجزه است

    چون ارباب پوتین حتی رهبر فرضانه رو وادار به استغفار کرد جلوی چشم میلیون ها بیننده صدا و سیمای میلی

    و ب فرض محال اگر ظریف فرصتی پیدا کنه تا به قول گفتنی ها، مردم ، دیپلماسی رو بر میدان ترجیح بدن

    مطمئنا بازی اونقدر پیچیده و خطرناک میشه که باید از همین الان جنگ جهانی سوم رو کلید خورده قلمداد کنیم

    به این خبر هم دقت کنید

    تلاشهای میدانی ببینید تا کجا ها عمق و وسعت گرفته

    https://www.radiofarda.com/a/us-energy-company-halts-pipeline-operations-after-cyberattack/31244594.html

    بازی جدی است و این دعوا، حتما سر شکستنک داره

    و این جنگ سرد، هر روز داره گرم و گرمتر میشه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      بارها گفته ام که تعریفِ «ژنرال پتریوس» از حاکمیّتِ شیعیِ ایران بهترین تعریف است.
      ژنرال پتریوس گفت: «حکومتِ ایران؛ حکومتِ رجّاله ها و اوباشان» است.
      در چنین حکومتی؛ شانسِ «یکدست شدن» بسیار کم است.
      حاکمیّتِ روسیه در دستِ «اُلیگارشها» است؛ به همین دلیل «یکدست» است.
      در چین حکومت در دستِ حزبِ کمونیست است. به همین دلیل «یکدست پذیریِ بالایی» دارد.
      در ایران شاهدِ «باندهایِ گوناگونِ اوباشان» هستیم. رژیمِ ایران به همین دلیل نمیتواند یکدست شود.

      حذف
  12. درود بر کژدم
    با توجه به اینکه شما با هنر های رزمی آشنایی دارین، نظرتون درباره آیین رزمی ایرانی چیه؟
    مثل ورزش «کُشتی» و «زورخونه». یا رفتار و منش پهلوانی و عیاران.
    و تفاوتشون با سایر هنر های رزمی.
    مثلا فرق پهلوان با سامورایی در چیه؟
    و در نهایت پیشنهادتون درباره اینکه چطوری یک سبک مبارزه ایرانی تولید کنیم یا اگه سبکی هست اونو پرورش‌ بدیم؟




    با سپاس اشکان

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما

      «سامورایی» یک «افسرِ نظامی» است. امّا «پهلوان» فقط یک «فرد» است و به هیچ حلقه ای تعلّق ندارد.
      یک سامورایی فقط مسئولیتِ وظایفی را به عهده دارد که یا خودش به عهده گرفته است و یا از طرفِ فرمانده به او محوّل شده است و برای انجامِ وظیفه؛ «مرگ» را به آسانی پذیرا میشود.
      امّا پهلوان یک «فردِ آرمان خواه» و «قاضی القضاة» است که میتواند «نخودِ هر آشی» بشود و در هر مناقشهٔ حتّی خیابانی نیز دخالت کند.
      اگر یک پهلوان با پهلوانِ دیگری مبارزه کرده و پیروز شود؛ بخشیدنِ جانِ پهلوانِ شکست خورده را «جوانمردی» میداند. امّا در آیینِ زندگیِ سامورایی؛ بخشیدنِ جانِ ساموراییِ شکست خورده نوعی «توهین» و «تحقیر» است. سامورایی شکست خورده چون شکست خورده است؛ تنها راهِ «اعادهٔ حیثیّت» برایِ او فقط «خودکشی» (مرگِ با افتخار) است و هنگامی که ساموراییِ شکست خورده در طیّ مراسمی کوتاه خودکُشی میکند؛ ساموراییِ پیروز سَرِ او را از تن جدا میکند و این امر را «احترام» به ساموراییِ شکست خورده میداند.
      اکنون شما حتّی اگر در شمشیر زنی استادِ تمام عیار شوید؛ نمیتوانید خود را «سامورایی» بنامید؛ زیرا شما نیرویِ نظامی نیستید.
      در دورانِ حکومتِ «شوگون»ها (پادشاهانِ محلّیِ ژاپن)؛ هر قبیله و عشیره ای نیرویِ نظامیِ خاصّ خود را داشت که فرماندهانِ آنها (افسران)را سامورایی مینامیدند. آیینِ «بوشیدو» این افسرانِ نظامی را چنان پرورش میداد که به افسرانِ نظامیِ نیروهایِ رقیب نیز احترام بگذارند و آنها را نیز مانندِ خود «سامورایی» بدانند. آیینِ بوشیدو به آنها اجازه میداد که اگر یک «افسر» از حلقهٔ نظامی جدا شده و «تارِکِ دنیا» شود؛ همهٔ طرفها به او احترام خاصّی میگذاشتند و کسی آنها را «خائن» نمینامید. آنچه که همهٔ این افسران را به هم ارتباطِ «معنوی» میداد؛ آیینِ «بوشیدو» بود.
      «هاگاکوره» توضیحِ کلامیِ «ارزشِ مرگ و زندگی» برایِ سامورایی است.
      «هاگاکوره» همان «بوشیدو» نیست؛ بلکه توضیحِ بخشی از آیینِ «بوشیدو» است که مفهومِ «مرگ و زندگی» را توضیح میدهد.
      اگر «هاگاکوره» را بخوانید؛ خواهید دید که یک سامورایی تمامیِ مفهومِ زندگی را در رسیدن به «مرگِ پُر افتخار» میبیند.
      این «مرگِ پُر افتخار» از نوعِ «مرگِ داعِشی» و «شهادت طلبیِ اسلامی» نیست که شومبولشان را برایِ «۷۲ حوری» تیز کرده اند. لذا «همسان انگاری» میانِ این دو شیوه؛ اشتباهی بزرگ است.
      «سامورایی» خود را مانندِ برگی میبیند که با افتخار از درخت پایین می اُفتد. یک سامورایی کسی را به «کُفر گویی» متّهم نمیکند و قتلِ او را واجب نمیداند و قتلِ و آزارِ کافر را نردبانی برایِ رفتن به «بهشت» نمیداند. اساساً یک سامورایی خودش را «قاضی القضاة» نمی انگارد و فقط میخواهد وظیفه اش را به نحوِ احسن انجام دهد.
      «عیّاران» همان «رابین هود»ها هستند که فکر میکردند باید ثروتمندان را غارت کرد و میانِ فقرا تقسیم نمود (عدالتِ اجتماعیِ با راهزنی). جنبشهایِ عیّاری در دهه هایِ گذشته تبدیل به «جنبشهایِ کمونیستی» شد که «عیّارِ کبیر»شان «لنین» و «استالین» و «مائو» و «چه گوارا» بودند.
      لذا در مجموع میتوانم بگویم که این تفکّرات هیچگونه قرابتی با هم ندارند.
      «کُشتیِ ایرانی» با اینکه در کاتاگوریِ هنرهایِ رزمی می گُنجد؛ امّا بسیار ضعیف و بی ارزش است.
      یک «آیکیدو» کار میتواند در ۵۰ ثانیه همهٔ انگشتان و دستها و مُچها و آرنج و کِتفهایِ یک قهرمانِ «کُشتیِ آزاد» را بشکند و او را مانندِ «تاپاله» بر زمین پهن کند. اگر به آموزشهایِ نیروهایِ ویژهٔ ارتشها نگاهی بیندازید؛ چیزی به نامِ آموزشِ «کُشتیِ آزاد» وجود ندارد.
      در پایان همانگونه که گفتم؛ من خود را در قامتِ «آموزگار» در هنرهایِ رزمی نمیدانم و این امر به عهدهٔ استادان است که سبکی ایرانی بسازند.
      من فقط پیشنهاد کردم که با «موسیقی» به عنوانِ «بستر» میتوانید «مدیتیشن» در هنرهایِ رزمی را بیاموزید و بکار ببرید.

      حذف
  13. سلام کژدم
    شما دربخش نخست این گفتارازاستادخودسخن گفتید که نقش مهمی درکمک به شما برای درک مفهوم مدیتیشن (ذن) ایفاکرده اگر نکته وگفتاری ازایشان که بتواند برای ما نیز مفید باشد به ذهنتان رسید لطفا ذکر کنید باتشکر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      در این وادی؛ «پروتوکول عمومی» وجود ندارد که اگر به آنها عمل کنی به فلانجا خواهی رسید. در این وادی به کسی آدرس داده نمیشود زیرا هر شخصی موجودی منحصر به فرد است.
      اگر توجّه کرده باشید من فقط خواستم که آنچه که مدیتیشن گفته میشود را با مراجعه به تجربهٔ شخصیتان برایتان «ملموس» سازم و هیچ راهِ خاصّی را پیشنهاد نکردم و نگفتم که اگر فلان تمرین را بکنید به بهمانجا میرسید.
      هیچ نکتهٔ خاصّی وجود ندارد. استاد با آن شخص همیشه گفتگو میکند و سوال میپرسد و راهنماییهایی میکند که دانش آموز نیز نمیداند که به کجا خواهد رسید؟
      مانندِ این میماند که استاد بگوید: «امروز برو تویِ آن باغ به تماشا بپرداز». فردایِ آنروز میپرسد که «چه دیدی؟» بر اساسِ دریافتهایِ خودش از پاسخهایِ دانش آموز؛ او را به سفری دیگر میفرستد و .... امّا هیچگاه به دانش آموز گفته نمیشود که اگر اینکار را بکنی؛ فلان چیزها را خواهی دید.
      آدرس دادن یعنی «هیپنوتیزم کردن».
      اگر به مجالسِ درویشان نگاهی بیندازید؛ میبینید که وقتی آب و کف از دهانشان ریخت به خودشان خنجر و میخ و سیخ فرو میکنند (البته به جاهایِ خاص). این افراد بارها توسّط «مُرشدِ شارلاتان» هیپنوتیزم شده اند که به آنجا برسند و زمانی که به آن «آدرس» رسیدند؛ بخشهایی از بدنشان دچارِ «بی حسّی» میشود و حالا بیا جمعِش کُن .... «کرامات طَبَق طَبَق».
      فقط خواستم که فرقها را ببینید.

      حذف
  14. سپاس کژدم کاملا متوجه شدم بگذارید بامثالی بیان کنم من سالهاست مطالب وبلاگ شمارامطالعه میکنم نقش این وبلاگ تایید همان استاد است برای شاگرد تحلیل هایی است که من ازاوضاع و شرایط داشته ام شما فقط مسیر را تایید کرده اید و بسیار هنرمندانه مطالب را در ذهن سازماندهی و بیان می کنید نوشتار که تحت عنوان مدیتیشن گفتید نقطه عطف این وبلاگ است وخیلی لذت بخش که من مطمئنم بیان این لذت از عهد کژدم عزیز هم خارج است و کاملا شخصی خوانندگان عزیز مطلب مهمی برای تک تک ماست...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوانندهٔ گرامی
      من فکر میکنم که علاقهٔ شما به «مدیتیشن» است که تصمیم گرفته است تا مطالبِ مربوط به «مدیتیشن» را «نقطهٔ عطف» بنامد.
      من اگر وبلاگ نویسی بودم که دربارهٔ خاندانِ پهلوی مطالبِ مثبت مینوشتم؛ خیلیها عاشقِ این وبلاگ می شدند و اگر در رابطه با رژیمِ کنونی مطالبِ مثبت مینوشتم؛ شاید بیش از چند ۱۰۰ هزار خواننده داشتم.
      من نوشتنِ مطلب در رابطه با «مدیتیشن» را نقطهٔ عطف نمیدانم؛ برایِ اینکه اگر شما حتّی فرقِ «مدیتیشن» را با آنچه که «صوفیگری» نامیده میشود را بدانید؛ باز هم مشکلِ اصلی خودِ «مدیتیشن» است. زیرا «مدیتیشن» یک کارِ «عملی» است و با توضیحاتِ کلامی نمیتوان کسی را آموزش داد.
      من این مطلب را به ۳ دلیل نوشتم:
      ۱- رابطهٔ مدیتیشن با هنرهایِ رزمی.
      ۲- سالها بود که همیشه میگفتم که «صوفیگری» همان «عرفان» نیست. اساساً «صوفیگری» هیچ ربطی به «عرفان» ندارد بلکه مقوله ای دیگر است.
      ۳- زمانی که در رابطه با موسیقی پرسشهایی کردم؛ و «م. اکبر» گرامی پاسخهایی در خور و بسیار گسترده دادند؛ از ایشان خواستم که «سفر کند». اکنون میدانم که اگر ایشان دوباره و چندباره در آن وادی سفر کنند؛ چنان تصاویری را کشف خواهند کرد که خودشان نیز تعجّب کنند و بگویند: «آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم». اینکار «هنرِ کژدم» نیست؛ بلکه هنرِ کسی است که «سفر» میکند و به تماشا می نشیند.
      کژدم فقط یک «پرسشگرِ فضول» بود.
      این مجموعهٔ ۳ گانه دست به دستِ هم دادند تا بخواهم که «مدیتیشن» را به صورتِ «ملموس» توضیح دهم.

      فقط همین.

      حذف
  15. درود بر کژدم
    به نظر من نقطه عطف وبلاگ مجموعه نوشتار های «گفت‌وگویی از نوعی دیگر» بود.
    حتی برای خود منم نقطه عطف بود.




    اشکان

    پاسخحذف
  16. سلام کژدم
    این بازی پینگ پنگ حماس. نتانیاهو به نظر من به فرمان ایران برای ارسال این پیام را در آستانه توافق وین به بایدن فرستاد که اگر با جمهوری اسلامی کنار نیایید من میتوانم از افغانستان تا شمال آفریقا را به هم بریزم. و به نتانیاهو نشان داد هیچ گه ی نمیتواند بخورد . گرفتار چهار تا لات و لوت فلسطینی شده است .
    افغانستان هم که هم جنگ شیعه و سنی و هم پیام محکمی به بایدن بود که سگ های هار و خطرناک زیادی دارد .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      اینکه این عملیّاتِ مشترکِ «حماس - جهاد اسلامی» یک عملیّاتِ سفارشی از طرف رژیمِ شیعی ایران بوده است؛ کاملاً درست است. امّا مجموعهٔ نظرِ شما بسیار مخدوش است.
      اگر این عملیّات به دستورِ رژیمِ ایران بوده است و رژیم در حالِ مذاکره است؛ چرا باید بگوید که با ما کنار نیایید؟ این حرف را شما همینطوری و نسنجیده گفته اید تا چیزی گفته باشید.
      «جو بایدن» اتّفاقاً از این درگیری بسیار خوشحال است؛ چون از «پیمانِ ابراهیم» ناراحت است و میخواهد که این پیمان به هم بریزد؛ رژیمِ ایران نیز با جو بایدن در فروپاشیِ «پیمانِ ابراهیم» هم نظر است. چون با وجودِ این پیمان؛ سخت بتوان جنگهایِ ۳۰ ساله را ادامه داد. امّا اینکه کشورهایِ عربی فریبِ خواهند خورد و پیمان را به هم خواهند ریخت؛ ماجرایِ دیگری است. اگر فریب نخورند؛ هم رژیمِ ایران و هم جو بایدن شکست خواهند خورد و در این میان اعرابِ فلسطینی بهایِ سنگینی خواهند پرداخت و پس از اتمامِ ماجرا دو دستی بر سرِ خودشان خواهند کوبید. ضرورتِ وجودیِ رژیمِ شیعی ایران و اینکه میخواهند آنرا سرِ پا نگه دارند؛ فقط برایِ گسترشِ جنگهایِ منطقه ای است (دقیقاً مانندِ اوباما). خروج از افغانستان نیز برایِ دامن به جنگهایِ داخلی در افغانستان است. روابطِ حسنهٔ رژیمِ ایران با طالبان نیز به همین شکلی که هست باقی نخواهد ماند. زیرا زمانی که طالبان به حاکمیّت رسید؛ به رژيمِ شیعیِ ایران به چشمِ «رقیب» نگاه خواهد کرد.
      در این ماجرایِ کنونی؛ اتّفاقاً ناتانیاهو و بنی گانتس نیز خوشحال هستند زیرا بهانه ای بدست آورده اند تااین ۲ سازمان را تا حدّ نزدیک به مرگ ناتوان سازند و همهٔ زیر ساختهایِ غزّه را را نیز ویران کرده و یکی از جبهه ها را پاکسازی نموده و از میان بردارند. زیرا میبینند که «چمن زنی» دیگر جواب نمیدهد.

      حذف
    2. در اسرائیل مجازلتِ اعدام وجود ندارد. به همین دلیل سعی خواهند کرد که کسی را زنده دستگیر نکنند. اشارهٔ ناتانیاهو و بنی گانتس به «جنگِ گسترده» نیز به این امر اشاره دارد که پس از زدنِ مراکزِ نظامی؛ نیرویِ زمینی واردِ غزّه شده و به جستجوهایِ خانه به خانه بپردازد که البتّه به جنگهایِ خیابانیِ بسیار نابرابر خواهد انجامید.
      پس از این جنگ؛ رژیمِ شیعیِ ایران نیز از این «عملیّاتِ سفارشی» پشیمان خواهد شد. زیرا توانِ بازسازیِ دوبارهٔ این نیروها (حماس - جهاد اسلامی) را نخواهد داشت و «حزب الله لبنان» نیز در مخمصه خواهد افتاد.
      رهبرانِ اسرائیل باید بسیار احمق باشند که چنین موقعیّتِ طلایی را از دست بدهند. زیرا چنین شانسی فقط یکبار درِ خانه را میزند.

      حذف
  17. سلام
    جناب کژدم آیا حملات اخیر حماس رو یک واکنش عمدی از طرف رژیم شیعی برای بازدارندگی از آن حمله نامتعارف فرض کنیم یا یک کنش عمدی از طرف اسراییل برای باز کردن زخم کهنه شیخ جراح در اورشلیم شرقی؟
    میشه نظرتون رو در این باره بگین ممنون

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      چیزی به نامِ طرحِ «حملهٔ نامتعارف» وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد؛ با «غزّه بازی» نمیتوان جلو آنرا گرفت.
      بازیِ جدیدِ «غزّه» به خاطرِ اشتباِ محاسباتیِ رژیمِ شیعی آغاز شده است و مانندِ اشتباهِ محاسباتیِ «انگل حسن نصرالله» که منجر به جنگِ ۳۴ روزه شد؛ به «تُفِ سربالا» تبدیل خواهد شد.
      حالا فعلاً بنشینید و تماشا کنید که چه خواهد شد؟
      فکر کردن به این «بازی» برایِ من بی ارزش است.

      حذف
  18. سلام کژدم
    منظور از کنار آمدن اینکه در صورت عدم توافق با جمهوری اسلامی با شعله ور کردن جنگ از افغانستان تا شمال آفریقا هم منطقه را نا امن میکند که یاعث درگیری آمریکا در منطقه و غفلت یا کاهش توان مقابله با چین و روسیه میشود و از سوی دیگر با براه اندازی موج مهاجرت جدسد به اروپا از مناطق جنگزده اروپا را مستاصل می نماید .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آمریکا در این درگیریها شرکت نمیکند. فقط اسلحه میفروشد و خوشحال میشود که این موجودات همدیگر را لَت و پار کنند.
      ماجرایِ کنونیِ غزّه فقط برایِ به هیجان آوردنِ عربها و شورش بر علیهِ «پیمانِ ابراهیم» تدارک دیده شده است.
      رهبرانِ اسرائیل وعدهٔ یک عملیّاتِ عجیب و غریب را داده اند. اگر این عملیّات بتواند اجرا شده و به اهدافِ خود برسد؛ حساب دستِ حزب الله لبنان نیز خواهد آمد.
      «ناتو» خودش تصمیم گرفته است که از افغانستان خارج شود تا ساکنینِ افغانستان به «همدیگر خواری» بپردازند. این تصمیم ماهها قبل از انتخاباتِ ۲۰۲۰ بنا بر دلایلی دیگر توسّط «ترامپ» گرفته شده بود و ربطی به عربده هایِ کنونیِ رژیمِ شیعی ندارد و حالا با دلایلی دیگر به دستِ جو بایدن اجرا میشود.
      موجِ مهاجرت نیز؛ شاید پاکستان و ایران و ترکیه و اروپا را تهدید کند؛ امّا آمریکا را تهدید نمیکند.
      نگرانِ مهاجرت به غرب نباشید. بهتر است نگرانِ مهاجرتِ گستردهٔ «هزاره ها» به ایران باشید.

      حذف
    2. السلام علیکم

      هدف ترامپ از به همدیگرخواری کشاندن در افغانستان چه بوده است؟ اگر اربابان رژیم شیعی اجازه بدهند که رژیم شیعیان را در افغانستان به قدرت برساند وضعیت چگونه خواهد بود؟

      حذف
    3. و علیکم السّلام و رحمةالله

      گاوِ گرامی
      شیعیانِ افغانستان جامعهٔ بسیار کوچکی هستند و نمیتوانند به حکومت برسند. اگر شلوارشان را به پایشان نگه دارند؛ شاهکار کرده اند. تعدادِ زیادی از «هزاره ها» که شیعه هستند؛ با «اسلام بازی» مخالفند.

      حذف
  19. برآوردهایِ مِیدانی نشان میدهد که تعدادِ کشته هایِ حماس و جهادِ اسلامی در میانِ نیروها و بویژه فرماندهانِ ارشدشان بسیار بالاتر از تعدادی است که اعلام میکنند.
    در روزهایِ آینده اگر رهبرانِ این ۲ گروه کشته نشده باشند؛ صدایشان را از «دوحه» و «لبنان» و «آنکارا» خواهیم شنید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه حماس و جهاد اسلامی و نه رهبرانِ اسرائیل نمیخواهند که تعدادِ کشته هایِ این ۲ گروه را به صورتِ رسمی اعلام کنند. اسامی زیادی از کادرهایِ کشته شدهٔ این ۲ گروه در رسانه هایِ جمعی در میانِ ساکنینِ غزّه ردّ و بدل میشود که بسیاری از آنها از فرماندهانِ ارشد و میان پایه هستند.
      دولت اسرائیل پیشنهادِ آتش بس از طرفِ حماس را که از طریقِ روسها به منتقل شده است را ردّ کرده و در پاسخ گفته اند که بااهدافی که باید از بین بروند؛ فاصلهٔ زیادی مانده است.
      با این حساب حدّ اقل باید شاهدِ اخبارِ بیش از یک ماه در رابطه با این جنگ باشیم و اینبار «آتش بس» در کار نخواهد بود و جنگ تا نابودیِ همهٔ زیرساختهایِ این ۲ گروه ادامه خواهند یافت.
      در رابطه با شورشهایِ داخلِ اسرائیل نیز احتمالاً به شورشیان کوچه خواهند داد تا به غزّه فرار کنند و در آنجا به قتل برسند. زیرا مجازاتِ اعدام وجود ندارد و داشتنِ زندانیهایِ زیاد مشکل آفرین است.
      علایم نشان میدهند که اسرائیل میخواهد این جبهه را به طورِ کامل از میان ببرد.

      حذف
    2. جنگِ غزّه برایِ اسرائیل نقشِ یک مانورِ نظامی در رابطه با مقابله با موشک پرانی دارد که از اهمیّتِ زیادی برخوردار است. زیرا ۲ گروهِ حماس و جهادِ اسلامی از آموزشهایِ «حزب الله لبنان» برخوردارند و به نوعی اهداف و تاکتیکهایِ احتمالیِ حزب الله لبنان نیز به رویِ پرده می آیند و به اسرائیل این امکان را میدهند که شیوه هایِ جنگیِ خود را بهینه سازی کنند.
      «گروهبان سردارها»ی رژیمِ شیعی؛ باز هم دسته گُلِ بزرگی به آب داده اند.

      حذف
  20. اسرائیل درسته مجازات اعدام نداره ولی نمیتونه مثل بقیه کشور های خاورمیانه با یه گلوله مخالفینش رو از سر راه برداره و جنازه هاشون رو سر به نیست کنه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. معمولاً اینگونه افراد را در خارج از اسرائیل به قتل میرسانند. مگر آنکه آن اشخاص در درگیریِ مسلّحانه در داخل کشور کشته شوند. امّا اگر دستگیر شدند؛ اعدام نمیشوند.

      حذف
  21. دوستان ..سال ۱۹۶۷من بقول معروف یک الف بچه بودم ! ۱۵ سال داشتم ولی از همان وقت دگرگونی های سیاسی دنیا را از طریق روز نامه ها و رادیو دنبال میکردم ..
    کشور های عربی شامل مصرناصر ؛ اردن ؛ سوریه ؛عربستان وعراق هم پیمان شده بودند که بقول خودشان جهودها را بدریا بریزند !..ولی اسراییل در حمله برق اسا کلیه هواپیما های مصر را روی باند فرودگاه نابود کرد و در نهایت در ان جبهه صحرای سینا را هم اشغال کرد ..در جبهه سوریه تانک های سوری در بلندیهای جولان با هم تصادف کردند و روی هم رفتند !و اسراییل در انطرف هم بلندیهای جولان را راحت تصرف کرد !..اردن هم با تلفات زیاد سر جایش نشست ..عربستان وعراق هم با وجود قولهایی که به ناصر داده بودند ؛ ترجیح دادند دخالت نکنند ..
    اینها را برای دوستانی گفتم که میگویند چرا اسراییل به حکومت ملایان کاری ندارد ؟..
    دنیای فعلی دنیای سال ۱۹۶۷ نیست ..ملا ها به اسد وحماس و حزب الله لبنان تعداد زیادی موشک و پهپاد و ..داده اند . در مورد سوریه میدانیم که صدها بار مزدوران را قلع و قمع کرده اند و بواسطه وجود بلندیهای جولان و نیروی هوایی مدرن اسراییل ازطرف سوریه احساس خطر نمیکند..
    میماند حماس و حزب الله ..در مورد حماس حماقت خامنه ای مانند همیشه کاردستش داد و حماس مجبور شد بدستور خامنه ای تعداد زیادی موشک بسوی اسراییل شلیک کند که الان اسراییل کلیه تشکیلات و حتی تونل های انرا از بین برده و بزودی حماس را ریشه کن میکند !..
    در مورد حزب الله قضیه کمی فرق میکند ..حزب الله در خاک لبنان است ؛ کشوری که تعداد زیادی از انها مسیحی ؛ ارمنی ؛ سنی و..هستند ..دیروز سه موشک از لبنان شلیک شد که دولت فوری بیانیه داد که عاملان انرا دستگیر کرده است ..مردم لبنان بعد از انفجار نیتراتها حزب الله را مقصر میدانند و اگرکار به جنگ با اسراییل بکشد « که نمیکشد ؛ چون لبنانی هستند نه فلسطینی و بقیه لبنانی ها اجازه نمیدهند » ولی در نهایت اسراییل ریشه انها را هم خشک میکند !..
    میماند رژیم خامنه ای که همینطوری هم لنگش هواست !..انوقت است که بعد از نابودی نوچه های خامنه ای نوبت به خودشان میرسد « که امیدوارم قبل از ان خود مردم ایران این شیاطین را سرنگون کنند ! » ..دنیای کنونی دنیای ۱۹۶۷ نیست که در چند جبهه بشود جنگید ..اسیاب به نوبت !!..
    من فکر میکنم باید ملایان دعا کنند که بهتر است که اسراییل حمله کند تامردم ایران بپا خیزند ؛ چون در صورت پیروزی مردمی که ۴۲ سال در فقر وبدبختی نگه داشته شده اند ؛ تمام عقده ها باز خواهند شد و کشتاری عظیم براه خواهد افتاد ..

    پاسخحذف