۱۴۰۰ دی ۱۳, دوشنبه

باز نشرِ نوشتاری قدیمی (شراب هفت ساله)

 ۷ سال پیش از این نوشته ای را منتشر نمودم. امّا چون یک «تُرکِ خَر» آنرا نوشته بود؛ شاید به عنوانِ «مالیخولیاهایِ یک  تُرکِ خَر» انگاشته شد. یکی دوسال  پس از آن؛ نوشته ها و افکارِ «یوال نواح هراری» جهانگیر شدند. به طوری که این شخص  کارش را به «دوره گردی» برایِ «فروشِ دروغهایِ عمدیِ خیانت آمیز» و «فریبِ افکارِ عمومی» کشانید. آن زمان بود که یکی از خوانندگان؛ مرا از وجودِ چنین موجودی باخبر ساخت. پس از مطالعهٔ نظراتِ این شخص؛ بارها او را «دروغگو و خائن» نامیدم که «همه چیز را بهتر از من میداند» ولی به طورِ عمدی دروغ میگوید. نویسنگانِ بسیاری پیش از ایشان نیز وجود داشته اند که «جورج لوکاس» و «استیون اسپیلبرگ» سرآمدانِ آنها هستند. البتّه کارهایِ آنها بیشتر «فانتزی» است؛ ولی «خشابِ» نظراتِ «یوال نواح هراری» از گلوله هایِ واقعی پُر هستند
 
این نوشتارِ قدیمی (شرابِ هفت ساله) را  به این دلیل باز نشر میکنم که «یوال نواح هراری»  به آن اشاره میکند؛ ولی به طورِ عمدی به سرعت از آن میگذرد.
 
جنبشهایِ «به حاشیه رانده شدگان»
 
براستی اگر امروزمسیح ظهور کند و بخواهد دنیا را با «آتش تعمید دهد» و یا مهدی ظهور کند و بخواهد همه را قتل عام کند؛ چه کسانی سربازان آنها خواهند بود؟ پاسخ این پرسش را میتوانید در چهره های بسیجی ها و سپاه پاچاهارداران و جنگاوران و هواداران «داعش» و «بوکو حرام» و.... ببینید....... یعنی: «به حاشیه رانده شدگان».
کسانی که قادر نیستند در جهان امروز برای خود جایگاهی شریف بیابند و به ناچار به «حبل المتین اراجیفی که توسط شارلاتانها بافته شده است» می آویزند تا وعدهٔ بهشت برینشان با کشتار و غارت و چپاول دیگران به «عین الیقین» تبدیل شود.
اساساً داستان هر شورش و انقلابی بر «به حاشیه رانده شدگی» استوار است. همهٔ انقلابها همینگونه بوده اند؛ از «مانی»  و «مزدک»  تا «اوباشان و ویرانگران مسیحی شدهٔ ارتودوکس در اسکندریه» در ۱۶۰۰ سال پیش؛ از شورش اسپارتاکوس تا  جنبشهای مارکسیستی وجنبش «هیپی ها» و «پانک» ها و هواداران موسیقی «رپ»... همه و همه یا نتیجهٔ وعده های پوچ  «شارلاتانها» و یا تلاش «مصلحین اجتماعی» برای بهبود دردهای «به حاشیه رانده شدگان» هستند.
در دوران ورود به «جهان صنعتی» شاید بتوان «جنبش ماشین شکنی» در انگلستان؛ که «کارگران» براه انداختند را بارزترین و گویاترین نوع این جنبش در آغاز عصر جدید نامید؛ جنبش موجوداتی که با «ظهور ماشین» آینده ای تاریک در انتظار خود می دیدند و هرچند ناپخته؛ اما درست هم میدیدند.
اگرچه در دورانهای کشاورزی و دامداری؛ جنبش «به حاشیه رانده شدگان» مفهومی دیگر داشت و «انقلابیون» کسانی بودند که میتوانستند در آن سیستمهای  اقتصادی-اجتماعی جایگاهی شرافتمندانه داشته باشند و به جای «بردگانی که در معدن کار میکنند»؛ «انسان آزادی باشند که در همان معدن کارکنند». اما اکنون جامعه ای که «جامعهٔ انسانی» خوانده میشود به خاطر رشد سرسام آور دانش و تکنولوژی؛ در حال تولید هر چه بیشتر «به حاشیه رانده شدگان» است. اما داستان «به حاشیه رانده شدگی کنونی» با داستانهای «کهن» فرقی کیفی دارد.
تعریف موجودی به نام «انسان» نیز در گذشته های نه چندان دور؛ هرچند سطحی؛ اما تعریفی بسیار نزدیک به واقعیت «آن زمانی» زندگی اجتماعی بوده است. زیرا برای همه کس جایی و مکانی شریف وجود داشت؛ اما اکنون همه چیز به هم ریخته است و مسیر «گشایش بازی»(مانند گشایش بازی درصفحهٔ شطرنج)؛ نشان ازآینده ای بیمناک برای انسان نماها دارد. بسیاری از کسانی که آیندهٔ خود را در تحصیلات عالی میدیدند؛ اکنون پس از پایان پرتلاش آن دوره؛ به خیل «بیجا شدگان» میپیوندند. به یکی از دوستان میگفتم که در ۲۰ سال آینده این امکان وجود دارد که «متخصصین جرّاحی توراکس» شغل خود را از دست بدهند و تبدیل به «بقّال» و یا «سبزی فروش» شوند. زیرا با توجه به رشد تکنولوژی؛ جایی برای آنها نخواهد ماند و «ماشین» جای آنها را خواهد گرفت و بهترینهای آنها شاید تنها تبدیل به «اپراتور کامپیوتر اتاق جراحی» شوند و بقیه باید غاز بچرانند و یا به همان جاهایی که القاعده رشد میکند پناه برند تا به عنوان پزشکی ارزشمند شناخته شوند؛ یعنی جاهایی که هنوز طلایه های خورشید تمدن به آنجا نرسیده است (بیغوله ها). این یک شعار نیست و بسیاری از فارغ التحصیلان ایرانی میتوانند طلایه های طلوع خورشید را ببینند و البته منتقدینی نیز هستند که بگویند: در ایران این «بیجا شدگی»ها نتیجهٔ وجود «رژیم غارتگران صفوی مسلک» حاکم بر ایران است هرچند که این نظر انتقادی کاملاً درست است و حاکمیت ننگین شیعی بیش از آنکه به «متخصص» نیاز داشته باشد؛ به  سازماندهی «لشکریانی از بی جایان طبیعی» (عقب مانده های طبیعی) نیاز دارد و مراکز تولید مدارک «رسمی - قلّابی» نیز در دست آنهاست. اما وارد کردن این نوع از «بی جا شدگی  فرهیختگان» که در حاکمیت ننگین اسلامی بوجود آمده است از نوع «بی جا شدگی گالیله» در عصر تاریک حاکمیت انگلهای مسیحی در اروپاست و نمیتوان آنرا در یک تصویر بزرگ به عنوان «آنتی تز» مطرح نمود. زیرا در صورت سرنگونی رژیم انگلهای صفوی و بازگشت فرهیختگان به جایگاه مناسب خویش؛ این بار کسانی که اشغالگران این جایگاهها بوده اند؛ «بی جا» خواهند شد و یا باید به خاطر «کیفیت پایین طبیعی»شان (انسان نما) به درجات بسیارپایین و شغلهای سادهٔ قابل هضم در مغزشان روی آورند و چه بسا به خاطر وجود جمعیت زیاد؛ حتی از پیدا کردن شغل ساده نیز عاجز باشند و یا به خیل «دهانها وشکمهای مصرف کنندهٔ بی مصرف» بپیوندند.
این مسئله نه تنها از نظر «جامعه شناسی مبارزه» اهمیت بسیار زیادی دارد و به مبارزین نشان میدهد که با چه «طیفها و اقشار انگلی اجتماعی» روبرو خواهند بود؛ بلکه تعداد نفرات لشکریان دشمن تازی پرست را نیز به مبارزان نشان میدهد؛ و از سوی دیگر یکی از معضلات مهم در ساختن ایرانی «بدون اقتصاد انگلی» است که در آینده با آن روبرو خواهیم بود. مگر آنکه کسانی سکّان رهبری را بدست گیرند که تنها میخواهند «صورت مسئله» را پاک کنند و «انگلها» را با وعدهٔ «تأمین امنیت» آنها به خود جذب کنند (مانند رضا پهلوی قرآن فروش)؛ در این صورت بهتر است که هیچ حرکتی نشود؛ زیرا آنچه که باید زدوده شود؛ پابرجا خواهد ماند. ما در ایران به «اصلاحات» نیاز نداریم؛ بلکه به یک انقلاب و تغییر تمامی معادلات نیاز داریم و گرنه کاری از پیش نخواهد رفت؛ همانگونه که نه با رضا شاه و نه با محمد رضا پهلوی پیش نرفت. زیرا از نظر من؛ مشکل ما این نیست که به یک کشور «ظاهراً در حال توسعه» مانند «برزیل» و یا «کرهٔ جنوبی» تبدیل شویم و جایگاه ایران همان «منطقهٔ تحت نفوذ» باقی بماند که ۱۴۰۰ سال است همینگونه بوده است. لذا تعداد شغلهای انگلی و نفرات مشغول به کار در آنها و نان خورهای جانبی آنرا بشمارید؛ تا آمار دقیق دشمنان ایران بدست آید و بر اساس آن تعداد گلوله ها و خشابها و نارنجکهای خود را بشمارید.
حال بیایید به غرب نگاه کنید. در یک تصویر بزرگ خواهیم دید که عوامل زیادی در «به حاشیه رانده شدگی»  در کشورهای غربی دخالت دارند؛ اما  تنوّع عوامل؛ نه تنها اصل قضیه را به زیر سوال نمیبرد؛ بلکه وجود آنرا به شدّت تأیید میکند و ابعاد گستردهٔ این پدیده را نمایان میسازد.
۱- اکثر آنهایی که به کشورهای غربی مهاجرت میکنند در نهایت خود را در پایین ترین سطوح اجتماعی میبینند و به خاطر فرهنگ عقب مانده و عدم وجود مهارتهای لازم شغلی نمیتوانند در آن جوامع جذب شوند و حرکتهای ضد اجتماعی آنها نهایتاً به عمیقتر شدن «به حاشیه رانده شدگی» می انجامد و خوراک آماده ای برای جذب شدن در سازمانهایی هستند که استراتژی آنها سرمایه گذاری بر روی «انگلها»ست و به سادگی با اندکی آسمان و ریسمان بافی آنها را شکار میکنند.
۲- «انگلهای طبیعی» شانسی برای زندگی شرافتمندانه در دنیای کنونی را ندارند؛ اما رویای آنها «داشتن زندگی شرافتمندانه» است که توانایی ورود به آنرا ندارند. لذا با یک ترفند سادهٔ روانشناسانه و آسمان و ریسمان بافی میتوان آنها را به کثیفترین کارهای ملکوتی (از روی میل باطنی) واداشت(مانند داعش - حماس- حکومت ننگین صفوی حاکم بر ایران - اخوان المسلمین و یا کلیساها و سخنوران زبردست و شارلاتان مسیحی). زیرا یک «انگل» توانایی محاسبهٔ هماهنگی میل باطنی و توانایی های واقعی خود با  ساختار اجتماعی را ندارد و به سادگی میتوان «بهشت آرزویی» (پول در برابرِ کشتار و کشته شدن)؛ آنها را در «ضدیّت با جامعه» به «عین الیقین» تبدیل کرد.
چه وعده ای بهتر از اینکه: کسانی که کمتر از «گاو و خر» هستند؛ ناگهان «امیران» شوند.

سرمایه گذاری بر روی «انگلها» یک «بیزینس جهانی» است.

اگر در کشورهای پیشرفته؛ بتوان پدیدهٔ «به حاشیه رانده شدگی» را شامل بخشی رو به گسترش در آن جوامع به حساب آورد؛ در سایر نقاط جهان این پدیده «کلیت وجودی یک کشور» را شامل میشود. کشورهایی مانند ایران و سوریه و عراق و اردن و بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیای میانه و جنوب آسیا را باید به «اصحاب کهف» تشبیه نمود که در خوابی سنگین فرو رفته اند (ناهماهنگی با روند جهانی). لذا از گردونهٔ هستی خارج هستند و زمانی نیز که بیدار شوند خود را در برهوت حیرت خواهند یافت. خواب سنگین امروزین آنها؛ بیرون رفتن کامل از گردونهٔ جامعهٔ جهانی  در فرداها را به ارمغان خواهد آورد. تصور اینکه ایرانیان روزی چشم باز کنند و ببینند که همان نقشی را در جامعهٔ جهانی دارند که بیغوله ای به نام «بورکینا فاسو» در زمان کنونی دارد شاید یک زنگ خطر پر صدا باشد؛ اما کیفیت شنوایی گوش نیز عامل دیگری است. به همین دلیل بیدار شدن کاری بسیار سخت و در بیشتر موارد غیر ممکن است و حتی دیدن نمونه ها نیز گاهی نمیتواند کمک چندانی بکند. ایرانیانی که به سن و سال من هستند؛ ترکیهٔ عثمانی را در پیش از فاجعهٔ ۵۷ به خوبی به یاد دارند که کشوری بسیار فقیر بود؛ اما با ظهور حاکمیت ننگین شیعی در ایران؛ آرام آرام رشد کرد و اکنون حال و هوای امپراطوری عثمانی را در سر میپروراند. اما ایرانیان همچنان به رسم دیرینه باید سبزیجاتی را که با آب فاضلاب مستراح تولید میشوند نوش جان کنند و بگویند: «به به... هیچی نمیتونه جای مزّهٔ سبزی ایرانی رو بگیره».... باید فرآورده های شیری شان با «صابون نخل داروگر» مخلوط شود تا مزهٔ «خامه و شیر طبیعی پر چرب ایرانی» را بدهد.
زمانی که رهبر احمق رژیم ننگین صفوی حاکم بر ایران؛ استراتژی رسیدن به ۳۰۰ میلیون جمعیت را مطرح میکند؛ تنها افقی که نمایان میشود؛ ظهور دهها میلیون «تن فروش شیعه» و «معتاد شیعه» و «اوباشان شیعه» و شغلهای شریف مربوط به این پدیده هاست که توسط  انگلهای قم و سپاه پاچاهاردارن توانمند اسلام بر روی آنها سرمایه گذاری شده و مدیریت خواهند شد. ماجرای «تجارت مواد مخدّر» به جایی رسیده است که در قارهٔ آمریکا دست کمی از «داعش» ندارد. براستی چه کسانی اکثریت مشتریان «مواد مخدر» را تشکیل میدهند؟ پاسخ واضح تر از آن است که تکرار شود..... «به حاشیه رانده شدگان».
شاید بخشی از به حاشیه رانده شدگی نتیجهٔ تبعیضهای سیاسی و مذهبی و قومی باشد که نتیجهٔ آن در نهایت به همانجایی ختم میشود که «به حاشیه رانده شدگی طبیعی» به آن میرسد؛ یعنی «زندگی در حاشیه».
امّا مسئله این است که «حاشیه» «لامکان» نیست؛ بلکه «جایی تعریف شده» با فرهنگی خاص است. همهٔ به حاشیه رانده شدگان در یک احساس مشترکند و آن اینکه خود را «مظلوم و تحت ستم» میدانند و این دیگران هستند که آنها را به این روز انداخته اند؛ اما این احساس تنها بر بخشی صدق میکند که با وجود داشتن تواناییها؛ «جایگاه شایسته» از آنها دریغ شده است؛ اما بقیهٔ آنها کسانی هستند که جایگاه اجتماعی-اقتصادی طبیعی آنها شاید همانی است که در آن قرار دارند و چه بسا حتی شایستهٔ آن هم نیستند.

کژدم
 

۱۶ نظر:

  1. ۷ سال پیش از این پیشبینی کرده بودم که «شازده شومبولِ شورشی» به «انگلهایِ صفوی مسلک» و «جنایتکارانِ پاچاهاردار» وعدهٔ عفو و تأمین امنیّت خواهد داد. فکر میکنم که ۲ سالِ پیش این پیشبینی به واقیّت پیوست و «شازده شومبولِ شورشی» خود اعتراف کرد که با این اوباشان رابطه دارد و به آنها وعدهٔ «تأمینِ امنیّت» داده است. البتّه بگذریم از اینکه این موجودِ سخیف در مقامی نیست که وعده هایش را به پشیزی بخرند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      همین الان «آمران» حمله به اتوبوس سپاه کسکشان در سیستان بلوچستان رو تروریست خونده و محکوم کرده.
      حتی آخر توییتش هم از «فرقه تبهکار» نام برده که اگه اشتباه نکنم گفته بودید مزدوران سپاهی با این رمز فعالیت میکنن.

      در کل خیلی موجود مادر قحبه ایه.



      اشکان

      حذف
    2. درود

      «شازده شومبول شورشی» شاخهٔ برو مرزیِ همان «فرقهٔ تبهکار» است. اگر حرکاتشان را در آمریکا رصد کنید؛ همکاریهایِ پیدا و پنهانِ این «شازده اوباش» را با «نایاک» حتماً خواهید یافت.

      https://tinyurl.com/mr3dwc3j

      حذف
  2. اشکان گرامی
    من به جایِ شما لینک را کوتاه کردم

    https://tinyurl.com/2p87z9wz

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اشکان گرامی
      چندی پیش نیز خبری منتشر شده بود که دولتِ چین از مردم خواسته بود هرچه میتوانند آذوقه بخرند.
      در آن رابطه نیز گفتم که چین در حالِ برنامه ریزی براي اتّفاقی است (احتمالاً تسخیرِ تایوان) که میتواند به یک جنگِ محدود بینجامد و موادّ غذایی را در دنیا و یا حدّ اقل در چین کمیاب کند. البتّه با انشایی دیگر نظرم را گفتم. مهمّ نیست که «ترامپ» و یا «جو بایدن» بر سرِ کار باشند؛ زیرا عکس العملشان اگر یکسان نباشد؛ «همسان» خواهد بود و «وا خواهند داد».
      به گزارشهایِ «موشکی» در رابطه با عربستان و مزخرفاتِ فلسفی که «بنی گانتس» و «شفتالو بِنت»و و «گروهبان گوز سرداران شیعی» و ... توجّه نکنید.
      همین اکنون حتّی «پوتینِ کبیر» نیز در بازیهایی که چین به راه انداخته است؛ یک «عروسکِ خیمه شب بازی» است. امّا بر اساسِ درکِ «KGB» مآبانه فکر میکند که خیلی مهمّ است. هرچند که «جودو» بلد است؛ امّا نمیتواند «آیینِ تائو» را بفهمد. زیرا «آیینِ تائو» با فرهنگِ «اُسقفی» بسیار بیگانه است؛ لذا به تله افتاده است و احساسِ غرور میکند که در «بازیِ بزرگ» نقشی دارد.
      زمانی که «پوتین» به «گریه» افتاد.... باید حالِ «روس - وایکینگ»ها را پرسید.

      حذف
    2. آلمانیها میخواهند از «معجزه خانم»(مِرکل) یک «ناپلئونِ مدرن» بسازند.(از معجزاتِ فمینیسم)

      https://tinyurl.com/2p9bnwaf

      امّا این ثروتهایِ «دیجیتال» در یک جنگِ ۶ ماهه حتّی اگر در «آسیا پاسیفیک» اتّفاق بیفتد؛ به «پُخ» تبدیل میشوند و دارندگانِ این ثروتهایِ دیجیتال به «گریه» می افتند.
      در دورانِ جنگ «آذوقه در خانه» بزرگترین و مهمّترین ثروت است.
      یک ماهِ پیش قیمتِ «بیت کوین» حدودِ ۵۸ هزار دلار بود؛ اکنون به زیرِ ۴۸ هزار دلار رسیده است.
      در شرایطِ جنگی شاید به ۱۰ دلار برسد.(آمار تقریبی هستند).
      زمانی که یک تاجر جنسی را میخرد؛ در واقع پول را به جنس تبدیل میکند و اگر نتواند جنس را به پول تبدیل کند؛ باید یا همهٔ «نخود»هایی را که خریده است را خودش بخورد و یا به هر قیمتی که میتواند بفروشد تا به «پول» تبدیل شود (البتّه اگر سکته نکند).
      زمانی نیز فرا میرسد که «تبدیلِ پول به جنس» بهتر است. زیرا پول در حالِ سقوطِ ارزش است و آنکه «جنس» دارد ثروتمند تر است و یا حدّ اقل اینکه میتواند چند سالی؛ بیشتر زندگی کُند.
      آلمانیها در این هیر و ویر به حماقتِ «فلسفی» دچار شده اند. در جنگِ جهانیِ دوّم با اینکه تجربه کردند؛ولی از تجربه نیاموختند که «حماقت» میتواند به همان راحتی که یک «سگ» به دیوار می شاشد؛ به «تجربه» بشاشد.

      حذف
    3. بیت کوین تحت سلطه ی بانک مرکزی چین و امریکا و … نیست که وقتی بجنگن قیمتش بالا پایین بشه.

      حذف
    4. در شرایط جنگی هیچکس به دنبالِ خریدِ «اعدادِ بی پشتوانه» نمی رود. همهٔ «کریپتو کارنسی»ها فقط با بالا و پایین رفتنِ «تَبِ خرید» بالا و پایین میرود. شدّتهایِ نوسان قیمتِ در کریپتو کارنسی ها غیر قابل باور است. زیرا تنها و تنها «هجومِ مشتریان» و یا «فرارِ مشتریان» است که پشتوانهٔ این این «اعدادِ بی پشتوانه» هستند.
      پولهایِ رایجِ بانکی؛ پشتوانه هایِ اقتصادی دارند و نوساناتِ آنها به این شدّت نیست. تا به حال شما ندیده اید که در طیّ یکسال قیمتِ پوند و یا دلار هزار برابر شود. حتّی افتِ قیمتِ «ریالِ ایران» در برابرِ دلار؛ ۴۲ سال کشیده است تا به اینجا برسد. اینکه عدّه ای از این مسیر ثروتمند میشوند؛ به این خاطر است که افرادِ دیگری پولهایشان را میبازند.
      فیلمِ سینمایی «Wolf of Wall street» را تماشا کنید که یک داستانِ واقعی است تا ببینید که چه خبر است.
      آنهایی که «باد» میفروشند و احمقهایی که «باد» میخرند.

      حذف
  3. روشنفکرانِ «خود خوانده» که معلوم نیست از کجا خود را اینچنین خوانده اند؛ میگویند که ما «دموکراسی» میخواهیم.
    در یکی از رِپورتاژهایِ «کوچه پس کوچه ها» (حتماً آشنایی دارید). سخنانِ یک «کشاورزِ اصفهانی» را یک حرکتِ «قهرمانانه» جلوه میدهند. زیرا به یک «انگلِ صفوی» میگوید که: «آخوندها همیشه در کنارِ مردم بودند؛ پس حالا چرا نمی آیند؟»(نقل به معنی).
    غافل از اینکه همین «پوفیوزِ احمق» (کشاورزِ)؛ رأیِ خود را برایِ کندنِ چند «حلقه چاهِ اضافی» فروخته بود و اکنون که کفگیر به تَهِ دیگ رسیده است؛ میخواهد که «قرمساقهایِ عمّامه ای» به کمکشان بیایند(عجب خواستهٔ روشنفکرانه و کار سازی؟؟!!!).
    آیا این «اوباش روشنفکرها» میخواهند با شعارِ «هر نفر یک رأی» به گداییِ رأیِ این «احمق - پُفیوزها» بیفتند؟
    آیا مشکلاتِ زیربنایی و پیچیده را میخواهند به همین سادگی حلّ کنند؟ یا اینکه میخواهند با «همدلیِ ریاکارانه» باز هم «موج سواری» کنند؟
    آیا معادله ای که من (کژدم) در برابرِ شما میگذارم؛ اینقدر پیچیده است که نمیتوانید آنرا حلّ کنید؟؟
    اگر نمیتوانید.... بهتر است ۲۰ سال به «دبستانهایِ اَکابر» بروید.

    پاسخحذف
  4. آقای «منشه امیر» از مصاحبه با «پیازچه ها» و «هویج ها» و «تُربچه ها» آنچنان نا امید شده است که به «مزخرف بافیهایِ خود» در ۴۲ سالِ اخیر پناه بُرده است.

    https://tinyurl.com/42jwjhw9

    پاسخحذف
  5. با سلام خدمت شما کژدم گرامی
    و با تشکر فراوان از بحثی که میان جنابعالی و شهاب گرامی رفت، بر سر مقوله تایوییسم.یا بهتر تایو. به گمانم این مباحث بسیار راهگشا و تاثیر گذار خواهند بود. اما خواهشی از حضرتعالی داشتم و آن اینکه خیلی مختصر نظرتان را در باب موضوعی بنام , فرهنگ, بنویسید. یعنی اگر کسی از ما پرسید فرهنگ چیست؟، یک جواب اصولی، و نه البته منطقی برای آن داشته باشیم.

    با احترام ٍاندیشهٍ


    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اندیشه گرامی؛ سلام
      این نظرِ شخصیِ من است و میتواند نادرست باشد.

      فرهنگ یک مجموعه است و چه بسا اجزاء آن بسیار ناهماهنگ و یا حتّی متضاد باشند.
      این مجموعه شاملِ «باورها»؛ «دانش»؛ «آداب و رسومِ اجتماعی»؛ «عادتهایِ اجتماعی»؛ «شیوهٔ عکس العملِ اجتماعی به اتّفاقات»؛ «عکس العملِ اجتماعی نسبت به محصولاتِ فرهنگیِ سایرِ اقوام»؛ «دانشِ سیاسی»؛ «سیستمِ سیاسی- اقتصادی-قضایی» موسیقی؛ هنر؛ و ....
      به نظرِ من در هر جامعه ای دو نوع فرهنگ وجود دارد:
      ۱- «فرهنگِ ادّعایی» که فقط مجموعه ای از «دروغهایی» است که به خود و دیگرا تحویل میدهیم و آنقدر تکرار میکنیم که خودمان نیز باور میکنیم.
      ۲- «فرهنگِ رایج» که مجموعه ای از «ادّعا ها» که واعظان در پشتِ منبر میکنند نیست؛ بلکه مجموعه ای از آنچیزهایی است که در کفِ خیابانها به صورتِ عاداتِ واقعی؛ رفتارهایِ حکومت؛ سیستمِ قضایی؛ و ..... که به صورتی واقعی مانندِ «خون» در رگ و پِیِ جامعه جریان دارد.
      فرقی نیز میانِ جوامعِ گوناگون در این رابطه (فرقِ فرهنگِ ادّعایی و فرهنگِ رایج) وجود ندارد. در آمریکا به شکلی؛ در اروپا به شکلی دیگر و در چین و روسیه و .... به اشکالی دیگر و در ایران نیز همینی هست که مشاهده میکنید.

      امیدوارم که توانسته باشم نظرِ خودم را به صورتِ خیلی خلاصه بیان کرده باشم.

      حذف
  6. سپاس بیکران.

    اندیشه

    پاسخحذف
  7. کژدم گرامی، من از شما آموختم که در این جهان «اختراع» مهم است و AI همه جا را خواهد گرفت.
    بیت کوین از تکنولوژی blockchain استفاده می کند و از نظر کد نویسی تلاشی شده که غیر قابل هک باشد. اعتبارش از پول جمهوری اسلامی که اعتبارش به «رییسی» و «رهبر جون» و «قاضی صلواتی» است بیشتر است.
    پول در کشور مستراح هایی همچون ایران کنونی بسیار متورم شونده است. سخن از این است که ایران «زیمبابوه ای» شود. بیت کوین ساخته شد تا جایگزین طلا در دنیای مدرن بشود. همچنین بیت کوین از کرونا جان سالم به در برد.
    این را گفتم تا بدانید کل ماجرای ارز های دیجیتال بد نیست.
    در ضمن باید یاد آوری کنم که هکر های وابسته به رژیم از «باج افزار» ransom ware استفاده کردند که به بیت کوین ربط دارد.
    همچنین می دانیم رژیم با گرفتن مالیات و دادن برق به اشخاص چینی (ماینینگ مجوز دار) برق ایران را می فروشد. با توجه به گازی بودن نیروگاه ها، نوعی غیر مستقیم از صدور گاز از راه تبدیل به انرژی و در نتیجه دور زدن تحریم هاست.
    همچنین می دانیم بعضی از آقازاده ها (انسان سان های باهوش) در ماینینگ «غیر قانونی» دست داشته اند.
    چیزی که نمی دانیم این است که خود سپاه جاکشان چه قدر مستقیما در ماینینگ دخیل است.
    باید بدانیم رژیم با وجود تلاش مانند دیگر اعمال قانون های شکست خورده اش نمی تواند همه ی کشور را کنترل کند. اگر نیرو های رژیم دستگاه ماینر بیتکوین کشف کنند، اتهام قاچاق بودن می زنند. اما بعد دستور ممنوعیت ماینینگ بدون مجوز را اجرا کردند.
    به نظر من رژیم نگرانی های دیگری دارد. مثلا اگر من همین الان جای رژیم بودم نگران شورش های مسلحانه می بودم که در واقع هم این چنین هست.
    نتیجه می گیریم که موضوع ارز های دیجیتال «کشک» نیست و همچنین باید بیندیشیم که چگونه این مراکز ماینینگ را یافته و نابود کنیم.
    توصیه ی دیگر من این است که اگر علاقه دارید اخبار را رصد کنید و اینترنت را رصد کنید می توانید آگاهی زیادی از جنبه های مختلف از جمله سیاست رژیم درباره ی ارز های دیجیتال به دست آورید.
    ماینینگ به خودی خود جرم نیست. در ایران وضع اقتصادی به قدری بد است که یک سرمایه گذار به طور طبیعی به سراغ آن برود. اما رژیم از آن یک هیولا ساخته.
    کژدم گرامی، خریدن هوا نادانی و فروختن آن جرم است. اما خریدن چیزی که از ماهیتش و نکات خوب و بد آن آگاه هستی نادانی نیست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی
      شما از من نیاموخته اید؛ بلکه «تعبیر و تفسیر» کرده اید. اگر فکر میکنید که «بیت کوین» قرار است جایگزینِ «طلا» بشود؛ لطفاً همهٔ داراییهایتان را بفروشید و «بیت کوین» بخرید.

      حذف
  8. با درود، ضمن تبریک به هلاکت رسیدن سردار مفنگی اسلام و میزاقاسمی شدن حاجی بادمجان به تازگی متوجه شدم آن حضرت در به گا دادن جوانان و فرستادنشان روی میدان مین و آتش دشمن در کربلای ۴ و ۵ دست داشته.
    کژدم گرامی نمی دانی رژیم چه قدر وقت صرف پروپاگاندا می کند و از این پهلوان پنبه ی پست چه قهرمان سازی می کنند.
    اشاره به سخنان کژدم در همان سال ۸۸ که سپاه در تجارت مواد مخدر دست دارد. من آن حضرت را «قاسم مفنگی» می نامیدم. به این دلیل که اولا پدر تجارت مواد مخدر در جهان بود و ثانیا این که مانند معتادان که همه چیز را می فروشند تا جنس به بدن بزنند از ثروت هایی که در اصل برای سرمایه گذاری در کشور بودند دزدید و صرف توهمات خودش و رهبرش می کرد.
    به نظرم او «ضعیف» بود و او را یک ضعیف و نامرد و احمق می انگاشتم. چشم خود را بر رنج مردم کشورش بسته، خود فروخته به یک آخوند شیعه ی دیوانه، بی رحم و مغرور و سرشار از کینه و نفرت و وهم بود.
    یکی از ابتکارات سردار مفنگی که به آن می نازند استفاده از تعداد زیاد نیروی میلیشیا (با مهارت اندک) و سلاح ارزان مانند جنگ ایران و عراق بود. با این تفاوت که نیرویی که قرار است ارزان باشد هر کدام تا روزی ۱۰۰ دلار پول می گرفت که برابر است با حداقل دست مزد یک ماه در ایران. سردار مفنگی مانند مستی بود که با پول های باد آورده قمار می کند و پشت هم می بازد و یکی از این قمار ها «اعتماد به روسیه» بود که همچنان هم ادامه دارد.
    قمار بعدی «سوریه» بود و ویران کردن و شخم زدن شهر هایی که از نظر استراتژیک «دارایی خودی» حساب می شوند.

    پاسخحذف