۱۴۰۴ شهریور ۱۹, چهارشنبه

یک پیشنهاد برایِ آنهایی که میخواهند در آیندهٔ ایران نقشِ فعّالِ فکری داشته باشند

 به تمامیِ وقتی که صرفِ خواندنِ و گوش دادن به اخبار و نظریه پردازی ها نگاهی بیندازید و ببینید که تا چه حدّی شما را برایِ «ساختنِ ایرانِ نوین» پرورش داده اند؟ آیا واقعاً پرورش یافته اید و یا «شنیدن و خواندنِ اخبار و گزارشها» برایتان نقشی مانندِ «هروئین» و «سیگار» و «الکل» برایِ معتادان داشته است؟

آیا بهتر نیست که وقتتان را صرفِ مطالعهٔ مسائلی از این قبیل که پیشنهاد میکنم بکنید؟

۱- در ایران آینده؛ آیا روی آوردن به تکنولوژی پیشرفته؛ «آبادگر» خواهد بود و یا «ویرانگر»؟
- چه گروههایِ شُغلی و چه تعداد از مردم ایران با ورود و یا تولیدِ «تکنولوژی هایِ پیشرفته» از بازارِ کار خارج خواهند شد؟
- چگونه و با چه شیوه هایی میتوان این «به حاشیه رانده شدگان» را به ادامهٔ زندگیِ شرافتمندانه امیدوار نمود؟

۲- چگونه میتوان نه تنها از رُشدِ اختلافاتِ قومی؛ قبیله ای و عشیره ای کاست؛ بلکه این اختلافات را به صفر رسانید و به «ملّت» تبدیل شد؟

۳- چه تعداد «زبان» در ایران وجود دارند؟

- آموزش به زبانِ مادری؛ به چه ابزار و ملزوماتی نیاز دارد؟
- آیا چنین پروژه ای اِتلافِ وقت و سرمایه است؟ یا اینکه هزینه هایِ آن برایِ «رُشدِ فرهنگی» یک امرِ ضروری است و به هیچ وجه اتلاف به حساب نمی آید؟

۴- حذفِ «مالکیّت بر زمین» چه تأ ثیری بر اقتصادِ ملّی در سطوحِ اُستانی و ملّی میتواند داشته باشد؟
- آیا به «تأمینِ مسکن» کمک میکند؟
- آیا به رُشدِ کشاورزی کمک میکند؟
- و آیا هایِ دیگر.

۵- آیا میتوان «سازمانهایِ مَدنی» را جایگزینِ «احزاب» کرد؟

۶- آیا باید کار را به «کاردان»(تکنوکرات) سپرد؟ یا اینکه «کاردانها» باید در مسیرِ «استراتژیهایِ کلانِ تدوین شده» به کار گمارده شوند؟

اگر اندکی بیشتر فکر کنید؛ میتواند مسائلِ دیگری را نیز پیدا کرده و راهکارهایی برایشان تدوین کنید.

برایِ مطالعهٔ اینگونه مسائل؛ بهتر است که «متونِ آکادمیک» در هر مورد را مطالعه کنید و از مطالعهٔ «متونِ حِزبی» که آلوده هستند پرهیز کنید.

کژدم

۶۹ نظر:

  1. ۱ تکنولوژی های کنونی برای مهندسین و مخترعین آینده بسیار سازنده هست ولی باعث ویرانی سیستم های کنونی خواهد شد.سوال اینجاست بعد از ویرانی مراکز علمی و آموزشی کنونی جایگزینی برای اونها وجود داره؟طرح درس های بیست سی ساله ای که بکار گرفته میشه کاملا منسوخ و بی فایده است و با ورود تکنولوژی ها یه گپ(gap) وجود داره بین ویرانی ساختارهای گذشته و سازندگی برای قدم برداشتن به سمت آینده

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. شما واقعاً با فرستادنِ این نظر «شاهکار» فرمودید و مُشکلِ به حاشیه رانده شدگان توسّط تکنولوژی پیشرفته را با یک پاراگراف حلّ نمودید. در «ایرانِ نوین» دیگر مشکلی به نامِ «به حاشیه رانده شدگان» نخواهیم داشت. لذا اصلاً لزومی ندارد که بخواهیم این مُشکل را رفع کنیم.
      واقعاً شاهکار بود.

      حذف
  2. ۱ کسانی که بااستعداد محسوب میشن در بازار کار میمونن ولی کسانی که صرفا اطلاعات و دانش رو حفظ کردن و توانایی بکارگیریش رو در حد ابتدایی بلدن به سمت حاشیه رانده شدن میرن.

    پاسخ دادنحذف
  3. دنیای آینده فردیت مهمتر از ملته.من فکر نمیکنم یک ملت منسجم شکل بگیره بلکه هر شخصی به عنوان یک فرد مورد احترام و ارزش قرار میگیره.افتخارات ملت و افتخارآفرینی برای هم میهنان و… متعلق به گذشتگانه

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. تُرکهای آذربایجان مَثلی دارند که میگوید: «گاوِ ایستاده؛ بر سَرِ گاوِ نشسته می رینَد».
      فکر میکنم که شما دوست دارید همیشه «بخوابید». لذا نیاز به گاوهایِ ایستادهٔ زیادی داریم تا سهمِ شما و امثالِ شما را بدهند.
      شما مزخرفاتی در رابطه با رابطهٔ «فرد و اجتماع» شنیده اید. امّا فقط شنیده اید.
      کسی که میخواهد «فَرد» بماند؛ بهتر است که بِرود و در بیغوله ها به صورتِ فردی زندگی کُند و «شِپش هایش» را بشمارد.

      حذف
    2. فکر میکنم که موجوداتی مانندِ شما؛ زیادی در مزخرفاتی که بوسیلهٔ استفراغی به نامِ «موسیقیِ رَپ» بیرون ریخته میشوند؛ غرق شده اید.
      زندگی بسیار بِه دور از «استفراغهایِ رَپ» جریان دارد.

      حذف
  4. ایران یه کشور و فرهنگ مرده است و ساکنینش هم از مردگان تشکیل شده و این روند مرگ ملتها و سقوط کشورها پیش‌زمینه قدم برداشتن به سوی آینده بهتره.تا مادامی که توانایی ویران کردن سیستم های کنونی رو نداشته باشیم قادر به ساخت آینده نیستیم.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. کسی که فکر کُند: الآن وقتِ ویران کردن است و ساختنِ آینده را به پس از ویران کردن حواله می دهد؛ در حالِ «مَغلطه» است. زیرا «داشتنِ طرح برایِ ساختنِ آینده» به شما این توان را می دهد که پس از ویرانی؛ قادِر به ساختِ آینده باشید. وگرنه چه مرضی هست که اصلاً به «ویران کردن» روی بیاوَرَد.
      امّا نظرتان در رابطه اینکه «ایران یک کشور و فرهنگِ مُرده است» کاملاً درست است. زیرا موجوداتی مانندِ شما در آن زندگی می کنند که من آنها را «ساکنینِ ایران» و «انسان سانها» می نامم.

      حذف
  5. کژدم متون آکادمیک کسل‌کننده و بی محتواست که از زیر تیغ سانسورهای مختلفی میگذره.یکی از دلایل محبوبیت وبلاگتون لحن کلام منحصربه‌فرد خودتونه.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر متونِ آکادمیک به نظرتان کسل کننده است. معنی اَش این است یا علاقه ندارید و یا اینکه استعدادِ خواندنشان را ندارید و یا اینکه «تَنبل» تشریف دارید.
      مطالعهٔ متونِ آکادمیک؛ شما را پرورش می دهد تا حدّ اقلّ «گاو» را از «سوسک» تشخیص دهید. تا سرِتان کلاه نَرَود.

      حذف
  6. این سوالات پساانقلابی متعلق به دفترچه های شاهزاده است.هنوز ورق ج‌ا روی میزه و چین و روسیه براحتی ازش نمیگذرن.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. نخست اینکه؛ اینها پُرسش نبودند. بلکه پیشنهاد به آنهایی بودند که علاقه مند هستند در آیندهٔ «ایرانِ نوین» نقش ایفا کنند و با مطالعات بتوانند؛ «راست گویی» و «شعارهایِ دروغ» تشخیص دهند تا سَرِشان کلاه نرود.
      دوّم اینکه: پروندهٔ رژیمِ شیعی؛ روی میزِ هر کسی که باشد؛ رویِ میزِ «شازده» و «ساکنانِ ایران» نیست.
      سوّم اینکه: بی لیاقتی های «ساکنینِ ایران» و «شازده» را به گردنِ چین و روسیه نیندازید.
      دیدید که روسها در سوریه دُمشان را رویِ کولِشان گذاشتند و رفتند.
      در سوریه شاهد ۳ عاملِ مهمّ بودیم:
      ۱- ارادهٔ ملّی برایِ سرنگونیِ رژیمِ اَسد.
      ۲- سازماندهیِ نظامی برایِ سرنگونی.
      ۳- کمکهایِ خارجی.
      در ایران؛ عواملِ «۱ و ۲» وجود ندارند. لذا کمکهایِ خارجی
      نیز وجود نخواهند داشت.

      حذف
  7. آقای «مراد ویسی» با این ویدیو واقعاً «اسهالِ شاهکار آفرینی» گرفته اند.
    اگر این ویدیو را تماشا کنید؛ خواهید دید که اصلاً نیازی به «مطالعه کردن» ندارید. همهٔ اَشکالِ حکومتیِ «موجود» را در سینیِ طلایی جلوتان میگذارند. گویی که هیچکس این اَشکال را نمیداند. سپَس از وسطِ این توضیحات؛ ناگهان «پادشاهیِ شازده فیل خان» و یا «جمهوریِ دموکراتیک» را بیرون می کِشد. بدونِ اینکه نشانه ای از «کار آمد بودن» را نشان دهد و فقط میگوید که در طیّ یک سال ۶۰ یا ۷۰ درصد مشکلات حلّ می شوند. فقط کافی است که «ریش و قیچی» را به دستِ «شازده فیل خان» بسپارید تا شما را به «آلِن دلون» تبدیل کُند.

    تا بلیطها تمام نشده ... بشتابید.... بشتابید.

    https://www.youtube.com/watch?v=GpEf1sXX6Sw

    پاسخ دادنحذف
  8. درود کژدم‌ گرامی
    از همان وقتی که این پیشنهاد هارو دادی احساس کردم
    این مطلب در عین سادگی بسیار متفاوت هست.
    دنبال کردن این پرسش ها میتونه آغاز ساختن ساختار ذهنی برای فرد بشه.
    و مثلا اون فرد وقتی برخورد میکنه به پیشهادی مثل نوشتارهای ۱۸ گانه کژدم. میتونه اون رو سیقل بده.
    برای برخی ذهن ها این پرسش ها میتونه فرد رو به ریشه ها نزدیکتر کنه تا جایی که ضرورت ساختن سیستمی پایدار و متوازن رو درک کنه.

    کژدم گرامی سپاس.

    پاسخ دادنحذف
  9. این سوالهارو باید ببری از think tank های موجود بپرسی که اصلا در اشل ایرانی وجود نداره نه اینکه بیای تو بلاگ خودت از چند تا خواننده هات بپرسی مگه اینکه فکر کنی سطح مخاطبت اینقدر گسترده شده که می تونه سوالهات یه تلنگر فکری در جامعه ایرانی ایجاد کنه!!!!

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. گاو گرامی
      من پرسشی مطرح نکردم. پیشنهادِ مطالعه دادم.

      حذف
    2. ای کاش کتاب یا مقاله هم معرفی می‌کردی.

      حذف
    3. نمیتوانم کتابِ خاصّی را پیشنهاد کُنم. نظراتِ من(کژدم) را کتابِ خاصّی تعیین نکرده است و افکارِ من نتیجهٔ مطالعات نوشتارهایِ گوناگون و اندیشیدن بر اساسِ واقعیّتها و «داده هایِ مِیدانی» شکل گرفته اند و اساساً «کتابی» و «اُلگو برداری» نیستند.

      حذف
    4. متوجه‌ام. منظورم در رابطه با متن اصلی پستت بود که گفتی روی این زمینه‌ها مطالعه کنید. من خودم اهل مطالعه‌ام، ولی مشکلی که دارم نمی‌دونم کتاب خوب و ارزشمند رو چه‌جوری پیدا کنم. خیلی وقت‌ها بهم کتاب معرفی شده یا توی اینترنت دربارهٔ یه کتاب به‌به و چه‌چه می‌کنند، ولی با خوندن چند صفحه‌اش متوجه می‌شم که کتاب نیست بلکه کتاب‌سازیه (نویسنده از هر کتابی چند برگ برداشته و یک کتاب جدید درست کرده، یا به قولی گلچین ساخته).
      اگه نمی‌خوای کتاب معرفی کنی دست‌کم بگو آخرین کتابی که خودت خوندی چی بوده؟

      حذف
    5. من نخستین کتابی که خواندم؛ «دُن کیشوت» بود که با «رفتن به جنگِ آسیابهایِ بادی» میخواست «قهرمان» شود.
      کتابهایِ زیادی در رابطه با «داروینیسم» و «نئو داروینیسم» مطالعه کرده ام. کتابهای زیادی در رابطه با «سرمایه داری» و «سوسیالیسم» خوانده ام. امّا همیشه این خواندنها با «فکر کردن» همراه بود و به همین با مطالعاتِ بیشتر؛ پلّه به پلّه تغییر می کردم. در رابطه با «انسان شناسی» تقریباً تمامیِ آثارِ «گُهربار نیچه» را خوانده ام که البتّه با خواندنِ «چنین گفت زرتشت»؛ نیازی به خواندنِ آثارِ دیگرِ ایشان را ضروری و جذّاب نیافتم. گویی که همگی «تشریحِ چنین گفت زرتشت» هستند. «چنین گفت زرتشت» را بارها خوانده ام.
      در رابطه با «بودیسم» مطالعه کرده ام. در رابطه با «آیینِ تائو» مطالعه کرده ام. کتابهایِ «مارکسیستی - لنینیستی» را خوانده ام. «نامه به شهریار» اثرِ «ماکیاولی» را بارها خوانده ام. کتابِ «قدرت» اثرِ «برتراند راسل» و کتابهایِ دیگری که در این رابطه وجود دارند را خوانده ام. کتابهایی در رابطه با مسائل نظامی را نیز خوانده ام.
      در ضمن فیلمِ سینمایی «پدر خوانده» (بخشِ ۱ و ۲) نیز در رابطه با چگونگیِ شکل گرفتنِ «ساختارِ قدرت» و «دیپلماسی» برایِ من نقطهٔ عطفی بود. این ۲ فیلم را توصیه می کُنم.
      امّا آخرین کتابی که خوانده ام و در من تأثیرِ بِسزایی داشته است؛ کتابِ «هنرِ جنگیدن» اثرِ «سان تسو» (سان زو) بود.
      امّا «فقط خواندن» به تنهایی؛ شما را به «آرشیو» تبدیل می کُند. آنچه که مهمّ است؛ «اندیشیدن» با «مدیتیشن» است.
      در مجموع باید بگویم که کتابهایی که میخوانید؛ نقشهٔ «نتایج» را روشن نمی کند. زیرا «اندیشیدن» است که این مسائلِ ظاهراً از هم گسیخته را به یکدیگر وصل میکند.
      من میگویم:
      افکارِ کنونیِ شما اگر بر اساسِ «مطالعهٔ آزاد» باشد؛ «Blue Print» ندارد. بلکه پارامتری به نامِ «اندیشیدن»؛ از آن یک و یا چند «Recipe» می سازد. به زبانی دیگر یک «سیستمِ سیّال» و در عینِ حال «چهارچوب دار» می سازد و شما را قادر به «دیدن» می کُند.
      در رابطه با «نگاه کردن» و «تماشا کردن» و «مدیتیشن» و «دیدن» بارها در این وبلاگ سخن گفته ام و نیازی به تکرار ندارد.

      حذف
    6. «مطالعهٔ آزاد»؛ شاید از پلّهٔ پیش فرضها آغاز شود؛ امّا آن پیش فرضها آرام آرام رنگ می بازند و جایِ خود را به پلّه هایِ دیگر می دهند. امّا اگر با پیش فرضهایی مانندِ «الله چنین گفته است»؛ واردِ مطالعه شوید؛ در واقع به دنبالِ این نیستید که بدانید «چه خبر است؟». بلکه به دنبالِ چیزهایی هستید که که «الله چنین گفته است» را بر کُرسی بنشانید.
      واقعاً عجیب است که «مجاهدینِ خلق» چگونه توانسته اند از «قرآنِ کژیم» و زندگیِ «محمّد و علی»؛ «کمونیسم» و «عدالت» استخراج کنند؟ آثاری که در رابطه با «حقوقِ راهزنان» و «باج گیران» نوشته شده اند. اینکه «علی» با «معاویه» دعوا داشت؛ ۳ جنبه داشت:
      ۱- از طایفهٔ بنی هاشم بود و رهبریِ بنی اُمیّه بر بنی هاشم را قبول نداشت.
      ۲- در رابطه با تقسیمِ غنایم و باج و خراج؛ روِشِ معاویه را «ظلم بر سایرِ دُزدان» می دانست.
      ۳- خودش را وارِثِ بلامنازع به خاطرِ «همخونی با محمّد» می دانست.
      شما در دورانِ محمّد و آن ۴ خلیفه؛ هیچگونه «نو آوری» در «تولیدِ ابزار» و «کشاورزی» نمیبینید و همهٔ اقتصادشان بر اساسِ «غارت و باج و خراج و برده داری و برده فروشی» استوار بود.

      یا اینکه: «حسین سرورِ آزادگان» را چگونه میتوان از زندگیِ این موجود استخراج کرد؟
      نتایجِ چنین مطالعاتی که با پیش فرضهایِ دروغین و خرافی و غیرِ قابلِ بحث (شمشیرِ کفر و الحاد) آغاز می شوند؛ به دردِ «دستمال مستراح» می خورند.
      پرسشهایی از آن نوعی که شما میکنید؛ که چه کتابهایی خوانده ای؟ آخرین کتابی که خوانده ای؟ نمیتواند هیچ ارزشی برایِ شما داشته باشد. اگر به دنبالِ «Blue Print» می گَردی؟ چنین چیزی وجود ندارد.

      حذف
    7. پرسش دربارهٔ کتاب‌های خونده‌شده بی‌ارزش نیست. از روی کتاب‌خونهٔ طرف‌تون تا اندازه‌ای می‌شه فهمید از چه قماشیه و اینکه مغزش چه‌جوری ورز داده شده. برام جالب بود بدونم با چه کتاب‌هایی اندیشه و نگاهت رو تیز می‌کنی. بگذریم. سپاس‌گزارم از کتاب‌هایی که نام بردی.
      ...............
      در رابطه با پرسش "چگونه میتوان نه تنها از رُشدِ اختلافاتِ قومی؛ قبیله ای و عشیره ای کاست؛ بلکه این اختلافات را به صفر رسانید و به «ملّت» تبدیل شد؟"
      به‌نظرم در گام نخست ریشهٔ جریانات قوم‌گرا باید خشکیده بشه. این کار هم حتماً باید به‌دستِ مردمانِ همان منطقه انجام بشه؛ برای نمونه پان‌ترکیسم رو خودِ آذری‌ها باید نابود کنند تا بهانه برای ننه‌من‌غریبم بازی به این جریانات داده نشه ("به فریادمون برسید، فارس‌ها دارن ترک‌ها رو نابود می‌کنند"). من مطمئن نیستم ولی می‌گن جمهوری آذربایجان و ترکیه پان‌ترکیسم رو در ایران هدایت می‌کنند، اگه این‌طور باشه، حکومت بعدی باید هشدار جدی به این دو تا کشور بده.
      سرکرده‌های طایفه‌هایی که با رژیم اهریمنی همکاری کردند باید دستگیر و دادگاهی بشن (ایل منگور، شیخ‌های عرب خوزستانی ...). این انگل‌ها بیش از همه به مردم خودشون ظلم می‌کنند؛ نابودی‌شون پیام همکاری و همدلی رو به مردم اون منطقه میده و همچنین بساط مرید و مراد بازی هم تا حدی جمع میشه.
      الان خیلی از مردم ذهنیتی از ایران ندارند، برای نمونه کسی که در کرمانشاه زندگی می‌کنه شناخت آن‌چنانی از بلوچ‌ها نداره. مردم باید به هم نزدیک‌تر بشن. دم‌دستی‌ترین راه به‌نظر من راه‌اندازی جشنواره‌های مردمیه. از هر استانی گروه‌های رقص و ساز و آواز بومی به جشنواره بیان تا مردم با آداب و رسوم همهٔ ایرانیان آشنا بشن. شاهنامه‌خوانی یکی از بهترین کارهایی‌ست که دل مردم رو به‌هم نزدیک می‌کنه و همچنین جوان‌های ایرانی رو از خمودگی و بی‌خیالی درمیاره. همچنین ساخت فیلم و سریال از تاریخ ایران باستان حسِ میهن‌پرستی در ایرانیان رو تقویت می‌کنه.
      سازمان‌های مردم‌نهاد باید تشکیل بشه و در زمینه‌های بهداشت، آموزش، فرهنگ و هنر فعالیت کنند. این نهادهای مردمی وقتی به همه‌جای ایران سر بزنند، نتیجه‌اش همدلی مردم ایران خواهد بود. وقتی یک خراسانی مدتی در روستاهای ارومیه زندگی کنه و نون‌ونمک مردم اونجا رو بخوره، امکان نداره در برابر خشک‌شدن دریاچهٔ ارومیه ساکت بنشینه.
      این‌ها کارهایی‌ست که به‌نظرم در کوتاه‌مدت میشه انجام داد. در درازمدت باید برنامه‌های فرهنگی و آموزشی رو پیگیری کرد. هیچ چیزی به‌اندازهٔ آموزش اهمیت نداره. باید از همون کودکی تخم مهر به ایران رو دل بچه‌ها کاشت. تنها چیزی که مهمه ایرانه. هر کسی هر کاری که انجام میده فقط باید به این فکر کنه که انجام این کار چه سودی به ایران و مردمش می‌رسونه. اول ایران، آخر ایران.

      حذف
    8. فکر می کنم که کتابهایی را که من خوانده ام را در کتابخانهٔ شخصیِ «اوباش مهدی بازرگان» و افرادِ زیادی در کشورهایِ غربی که دارایِ گرایشهایِ گوناگونِ سیاسی هستند نیز میتوانید پیدا کنید. مُشکل شما این است که به دنبالِ «Blue Print» هستید.
      در رابطه با پاسخ به پُرسشی که کرده بودم نیز نظراتی ناپُخته و «شعاری» مطرح نموده اید.
      با «شاهنامه خوانی» نمیتوان «ملّت» ساخت.

      حذف
    9. درسته، جمع کردن بساط پان‌بازی شعاره.
      به نظرم برای کار عملی باید مردم رو دچار «انسداد روده» کنیم. این درد مشترک مایهٔ همدلی میشه. حالا چه‌جوری مردم به انسداد روده مبتلا بشن بماند. اسرائیل چند میلیارد دلار بهم بده تا بهشون یاد بدم (:
      مطمئنم تا حالا از یک کیلومتری شاهنامه رد هم نشدی. شاهنامه همیشه پشت و پناه مردم ایران بوده. شاهنامه بود که ملت ایران رو از فراموشی هویت‌شون نجات داد.
      منتظرم پاسخ مشعش خودت به اون پرسشی که طرح کردی رو بخونم، ببینم چیزی توی چنته داری یا فقط توی این دنیای خودساخته‌ات ادای پادشاهان رو درمیاری.

      حذف
    10. نُخُست اینکه:
      من(کژدم) خود را در مَقامِ «پادشاه» نمی بینم. زیرا یک «Populist» هستم. امّا نَه از نوعِ «Narodinik»هایِ روسیهٔ ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷؛.... زیرا نه تنها در سالهایِ ۱۹۰۰ زندگی نمیکنیم؛ بلکه «نارو دنیسم» (مردُم گرایی) همیشه با «اصلاحات از بالا» با جایگزین کردنِ مردم با «احزاب = قیف ها»؛ چه به صورتِ «کمونیسم» و یا «سرمایه داریِ لِجام گُسیختهِ کار آفرین»؛ به لَجَن کشیده شده است.
      «شاهنامه» بخشی از «ناسیونالیسمِ صَفوی» بوده است و همچنان در «رَگ و پِیِ»؛ «پان ایرانیسم» جریان دارَد که بر اساسِ تفسیری از «شعوبی گری» (ناسیو نالیسمِ شیعی = اعتقاد به آفریدنِ شیعی گری توسّط ایرانیان = اسلامِ ایرانی) بنا شده است. در حالی که بنیانگذارِ «شیعی گَریِ ۱۲ امامی»؛ «جاکِش و مادَر قحبه ای» به نام و یا لَقَبِ «جعفر صادق» بوده است که دعواهایِ درونِ قبایلِ «قُریش» را به جنگِ «خِیر و شَرّ» (الله و شیطان) تبدیل کرده است.
      پُرسِشِ بنیادی این است کِه:
      چرا ما(ایرانیان) باید «اکنونِ خود» و «آیندهٔ خود» را بر اساسِ «اختلافاتِ کیرِ خَر»ی به نامِ «اختلافاتِ دَرونیِ قبایِلِ قُریش» تعریف کُنیم؟
      گیرم که «علی سَگ کُش» با ابوبکر و عُمر و عُثمان؛ بر سَرِ «تقسیمِ غنایم» اختلاف داشته است. مشکِلِ یک «ایرانی» باید این باشد که: اختلافِ «علیِ سگ کُش» با «بنی اُمیّه» که هَر دویِ آنها «دشمنانِ مردمِ ایران» بودند؛ نَه برایِ «نجاتِ ایرانیان» از «اسارت و بَردگی»؛ بَلکه بر سَرِ «تقسیمِ خونِ ایرانیان» میانِ «بنی هاشم» و «بنی اُمیّه» بوده است.
      «پان ایرانیسم» فقط یک «کیرِ خَرِ صفوی مَسلَک» است که همچنان در «خونِ سلطنت طلبان» به شدّت جریان دارد.

      حذف
    11. "«شاهنامه» بخشی از «ناسیونالیسمِ صَفوی» بوده است".
      واشگفتا! به‌نظرم تو تواناییش رو داری گوز رو به شقیقه ربط بدی، ولی شاهنامه با هیچ سریشی به صفویه نمی‌چسبه. همون‌طور که حدس زدم تا حالا لای شاهنامه رو هم باز نکردی. این حرف‌ها رو از پان‌ترک‌ها شنیده بودم، ولی از تو نشنیده می‌گیرم چون ۱۶ ساله دارم وبلاگت رو می‌خونم و می‌شناسمت.
      مشکل تو اینه که هیچ آشنایی‌ای با نسل امروزی ایران نداری. جوان‌ها و نوجوان‌های ایرانی اصلا دغدغه‌شون "اختلافاتِ دَرونیِ قبایِلِ قُریش" نیست. از این وبلاگت دربیا، با چهار تا نوجوان دهه ۸۰‌ای حرف بزن، ببین چه‌جوری برات می‌رینند روی برگ برگ قرعان و اسلام. اگه تو هم مثل رضا پهلوی فکر می‌کنی چون جوان‌ها محرم می‌رن بیرون پس حتما اسلام‌زده هستند در اشتباهی! محرم یه جشنواره‌ست برای این بچه‌ها تا بدون نگرانی از گاز گرفته‌شدن یه‌خورده عشق و حال کنند.
      چرا با لحن تحقیرآمیز دربارهٔ دستگیری از گذشته حرف می‌زنی؟ مردم ایران نیاز به یک چسب دارند که همبسته‌شون کنه، هیچ چسبی هم بهتر از هویت ملی و ریشه‌های نیاگانی‌مون نیست. حالا اگه تو می‌خوای هزاران سال تاریخ و فرهنگ رو با عنوانِ بی‌معنیِ «پان ایرانیسم» اخته کنی، توی واقعیت تاثیری نداره. برو توی اینستاگرام ببین کلیپ‌هایی که از هویت باستانی ایرانه، مثل به زانو دراومدنِ امپراتورِ روم در برابرِ شاپور بزرگ، چقدر بازدیدکننده داره و بچه‌ها رو سر ذوق میاره.
      شعوبیه یک جنبش فرهنگی بود که از دلش ابوطاهر گناوه‌ای و قرمطیانی دراومدند که توی مکه لاشه‌ٔ حاجی‌ها رو به چاه زمزم ریختند و حجرالاسود رو سنگ توالت کردند. خشکاندنِ ریشه‌های عفونی اسلام چنین نیروهای میهن‌پرستی رو می‌خواد که با لودر تک تک حوزه‌های علمیه و مسجدها و امام‌زاده‌ها رو صاف کنند، و اگه "مردم عادی" خواستند جلوشون رو بگیرند با خونسردی جمجمه‌شون رو نرم کنند (مردم عادی: "اگه ما هم خشونت کنیم یعنی با اونا فرقی نداریم"). هر وقت خواستی از این دست نیروها تربیت کنی می‌فهمی شاهنامه یعنی چی و به چه درد می‌خوره.
      برای سرنگونی رژیم گذرت به همین کسانی میوفته که بهشون می‌گی انسان‌سان و به‌حاشیه‌رانده‌شده. رژیم هم سرنگون بشه برای ساخت‌وساز باز هم گذرت به همین‌ها می‌افته. من خودم هم بخشی از همون به‌حاشیه‌راندگانم که دارم توی ایران زیر فشار این زندگی نکبت‌بار خورد می‌شم، برای همین خوب می‌دونم با "چنین گفت زرتشت" و طرح پرسش‌های عمیق توی وبلاگ نمیشه مردم رو تکون داد، بلکه نیاز به ابزاری بومی داری.
      با توجه به اینکه پیش‌تر هم بارها با هم حرف زدیم (من با نام‌های دیگه)، و تهش فحش و فحش‌کاری شد و تو هم دیگه پیام‌هام رو منتشر نکردی، بهت پیشنهاد میدم اگه فکر می‌کنی من احمقم سطح گفتگوت رو بیار پایین. این که گفتم منتظرم پاسخت رو به پرسشی که طرح کردی بشنوم برای کل‌کل نبود، واقعا دوست دارم بدونم پیشنهاد‌های خودت چیه. هم من یاد می‌گیرم، هم عیار خودم رو می‌سنجم.
      (فحش هم نده، به اندازهٔ کافی اعصابم خرابه).

      حذف
    12. پرسشِ من این است:
      در کدامین فضاها؛ دهه ۸۰ی ها با داستانِ به زانو در آوردنِ امپراتورِ روم به وَجد می آیند؟ در فضایِ «تُرک زبانها»؟ در فضایِ کُردستان؟ در فضایِ بلوچستان؟ در فضایِ «فارس زبانها»؟
      یا اینکه این به وَجد آمدنها «همه گیر» است و به فشایِ خاصّی تعلّق ندارد؟
      پیشنهادِ من برایِ تبدیل شدن به «ملّت» و خلاصی از حماقتی به نامِ «قوم گرایی»؛ دُور زدنِ «احزاب» و رجوعِ مستقیم به «مردم» است. اگر تشکیلِ همهٔ احزاب را «غیرِ قانونی» اعلام کرده و به جایِ آن «نهادهایِ مَردم پایه»(نهادهایِ مَدنی) را به رسمیّت بشناسیم؛ فضایی بوجود می آید که نهادهایِ مردمی در کُردستان و آذربایجان و تهران و اصفهان و سیستان و بلوچستان و ..... همگی واردِ گفتگو با یکدیگر شده و «اتّحادیه هایِ سراسری» در تمامیِ زمینه ها بوجود می آیند. ورودِ این اتّحادیه ها و نهادهایِ مردمی؛ بلندگو را از دست «رهبرانِ خودخوانده» میگیرند و به همین خاطر در یک دورهٔ زمانی؛ از رفتارهایِ «شِبه سیاسی» به سویِ «رفتارهایِ پُختهٔ سیاسی» روی می آورند. این نهادهایِ مردمی را نمیتوان «خرید» و «رهبرانِ خودخوانده» دیگر نمی توانند به «جایِ آنها» و به «نامِ آنها» سخن گفته و سَرِشان شیره بمالند.
      شما را به گوش دادن به سخنرانیهایِ «نمایندگانِ حزبی» در همهٔ پارلمانهایِ کشورهایِ غربی دعوت میکنم؛ تا ببینید که ۹۰٪ این سخنرانیهایِ آتشین؛ را مزخرفاتِ اتّهام زنی به حزبِ رقیب تشکیل میدهند.
      اگر «حزب» نداشته باشیم؛ چه کسی را میتوان متّهم نمود؟
      تنها کسی که متّهم می شود؛ همین نهادهایِ مَردمی خواهند بود و نمیتوانند پَرت و پَلا بگویند و تقصیرات را گردنِ دیگران بیندازند. لذا مجبور خواهند شد تا خودشان را اصلاح کنند.
      این رَوَند؛ یک شبه و یا در یکی دو سال معجزه نخواهد کرد و چالشهایِ زیادی برایِ نهادینه شدن به عنوانِ یک «سیستمِ نوین» در پیشِ رویِ خود خواهند داشت. امّا زمانی که «ادارهٔ سرزمینِ ایران» بوسیلهٔ این نهادهایِ مردمی به «فرهنگِ سیاسیِ نوین» تبدیل شوند؛ فاتحهٔ «قوم گرایی» خوانده خواهد شد و یک «ناسیونالیسمِ طبیعی» در گسترهٔ «سرزمینِ ایران» متولّد خواهد شد.

      حذف
  10. درود بر شما
    عناوینی که برای مطالعه پیشنهاد کردم؛ فقط بخشی کوچک هستند و انتظار داشتم که خوانندگان؛ عناوینِ بیشتری را مطرح سازند.
    امّا می بینید که چه شد؟؟!!
    بعضیها «قَر تو کَمرشون فراوونه» نمیدانند کجا بریزند؟ تا صدایِ موسیقی میشنوند؛ «قِرِ خودشان» را میخواهند بریزند و توجّهی ندارند که با «راک اَند رول» نمی شود «بابا کرَم» رقصید. اینجور آدمها فرقی برایشان ندارد؛ فقط می آیند و قِری می دهند و می روند.

    پاسخ دادنحذف
  11. آن گاو گرامی؛ در میانِ مزخرفاتش به اَمری مهمّ اشاره کردند.
    ما «Think Tank» نداریم. البتّه بدونِ اینکه از آن دَرکی داشته باشند و فقط در «ولگردی در اینترنت» این کلمه نیز نظرشان را جلب کرده است و برای فهمیده نشان دادنِ خود؛ احتمالاً آنرا همه جا بکار میبرند تا هم مجلسی هایَش؛ برایش «هورا» بکشند.
    آنچه که در آمریکا و اروپا «Think Tank» نامیده میشوند؛ به هیچ وجه «مستقل» نیستند. یا به دنبالِ «پول» هستند و یا دُمشان به یکی از «احزاب» بَند است. لذا آنچه که به نامِ «محصولات فکری» ارائه میدهند؛ ارزشی واقعی ندارند. یا به دنبالِ «خریدار» و یا به دنبالِ «راه حل هایی پیشنهادی برایِ احزاب» می باشند.
    زمانی که در یک سرزمین همه چیز «حزبی» می شود؛ «Think Tank»ها نیز به یک «پوسته» تبدیل میشود و آن «Think Tank»ها به زایدهٔ حزبی تبدیل می شوند. مانندِ همین ماجرایِ «رسانه ها» در رژیمِ کثیفِ شیعی؛ که به «تشتک نیوز» و «پشمک نیوز» تبدیل شده اند و کار و بارشان این است که چگونه مجیزِ «کُس کِش فرزانه» را بگویند و یا «دروغ سازی» کنند.
    اگر این «Think Tank»ها در دنیایِ غرب اصالت داشتند؛ پس اینهمه مشکلاتِ ساختاریِ غیرِ قابلِ تحمّل از کجا سَر بر آورده اند؟
    اگر هر یک از سازمانهایِ مَدنی (نهادهایِ مَدنی)؛ «Think Tank» هایِ خود را داشته باشند شاهدِ ظهورِ «Think Tank»های «فرا سازمانی» نیز خواهیم بود که تلاش خواهند نمود تا «برآیندهایِ گوناگونِ کِش - مَکش ها» را بر رسی کرده و در اختیار جامعه قرار دهند.
    اینگونه است که «راهِ رُشدِ سیاسی و اجتماعی» باز می شود.
    نَه «قیف»(حزب) وجود دارد که نافمان به آن بند باشد و نَه «آلاف علوفی» در کار است. البتّه راهِ «Think Tank» هایی که محصولاتشان برایِ فروش است نیز؛ سمت و سویی «اجتماعی» می گیرند و «سلامت و رُشدِ جامعه» به تنها قُطب و قبله تبدیل میشود.
    یعنی اینکه: «همهٔ جویبارها؛ به یک رودخانه می ریزند».
    تولیدِ این نوع از «Think Tank» نیاز مطالعهٔ علمی و فنّی دارد.
    امّا اگر بخواهیم مانندِ «گاوها» به دنبالِ «گاودارِ خوب» باشیم و همه چیز را به دستِ «گاوداران» بسپاریم؛ دوباره باید شاهدِ «انباشتِ مُشکلاتِ کوچک و قابل تحمّل» باشیم که در نهایت به «مشکلی بسیار بزرگ و غیرِقابلِ تحمّل» تبدیل گردند.

    پاسخ دادنحذف
  12. چرا نپال تونست ما نتونستیم؟

    پاسخ دادنحذف
  13. قطری‌ها چنان برای برقراری صلح و ایستادگی در برابر اسرائیل سخن می‌گویند که انگار یادشان رفته سالها میزبان تروریست‌های خاورمیانه بوده‌اند.
    ‏کسانی که بهترین هتل‌ها را برای رهبران حماس و سایر تروریست‌های خاورمیانه تدارک دیده‌اند، قبایی بپوشند که به تنشان گشاد نباشد.

    پاسخ دادنحذف
  14. همه اَش آه و ناله و تکرارِ آه و ناله ها.....
    اندکی نیز لذّت ببرید.

    https://www.youtube.com/watch?v=vxmJCk9J5fE

    پاسخ دادنحذف
  15. در «سرزمینِ ایران»؛ خبری نیست. امّا «ادّعاها»یِ «اپوزیسیون چیها» برایِ تغییرِ بسیارند. البتّه با «حذفِ روندِ سرنگونی» از «استراتژیهایِ حواله به حپَروتی» پس از سرنگونیِ رژیمِ شیعی که البتّه وظیفهٔ سرنگونی اَش به «مهدیِ موعود» سپرده شده است.
    لذا به «خِیلِ منتظران» بپیوندید. امّا میتوان استراتژیهایِ پا برَ هوا را در دورانِ «انتظار» موردِ بحث قرار داد. زیرا تنها کاری است که می توان کرد و از «بیکاری» بهتر است.
    به همین دلیل تصمیم گرفتم که «دفترچهٔ دورهٔ اضطرار» را به تیغِ انتقاد بسپارم.(کاچی؛ بِه از هیچّی).
    نوشتارِ بعدی بر این موضوع تمرکز خواهد داشت.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. از ساکنین ایران انتظاری نیست لذا فعلا باید منتظر ماند. در قسمت نظرات نوشتار قبلی به «علی محمد شیرازی» ( باب) اشاره شد، لذا دومرتبه تاریخ ایران در آن دوران را مطالعه کردم. متاسفانه شرایط حاضر مانند آن دوران است ( در اقلیت بودن ایرانیان). بنابراین به نظر من به هیچ وجه نباید به ساکنین ایران اعتماد کرد حتی برای برپایی تظاهرات ایذایی. زیرا وقت تلف کردن است و باعث شناسایی نیروها و ضربه خوردن مبارزین می‌شود.
      تنها در صورت نیاز می‌توان آن هم با مختل کردن « روند عادی جامعه» می‌توان از جمعیت آنها به عنوان سایه مبارزین استفاده کرد.
      در حال حاضر مبارزین می‌توانند به صورت پنهانی نیروهای خود را جمع و سازماندهی کنند که کار بسیار پُر زحمت و زمان بری است.


      اشکان

      حذف
    2. اشکان گرامی
      من(کژدم)؛ سالها است که میگویم که «مردمِ ایران» هنوز آماده نیستند (ساکنینِ ایران را فراموش کُنید) و بارها آن قطعه از فیلم سینماییِ «آخرین سامورایی» را به تکرار منتشر کرده ام. بارها گفته ام: «ایران؟ کدام ایران؟».
      زمانی که از «باب» سخن میگویم؛ اساساً خارج از مبحثِ «دینی و مذهبی» است. بخشی از آرزوهایِ «باب» از قبیلِ «کشفِ حجاب»؛ تأسیسِ مدارسِ و دانشگاهها؛ «تساویِ حقوقِ زن و مَرد»؛ در دورهٔ «رضا شاه» و سپس «محمّد رضا پهلوی»؛ تا حدودی بر آورده شدند. امّا «ریشه کَنیِ مالاریا»(حذفِ دستگاه و شبکه هایِ گوناگونِ انگلهایِ صفوی مَسلک) همچنان بر رویِ زمین مانده بود و در نهایت نیز؛ به همین جایی که ایستاده ایم؛ ختم شد.
      لذا میتوان گفت که از برخی جهات؛ شبیهِ دورانِ قاجاریّه هستیم و از برخی جهات؛ از آن دوران گُذر کرده ایم. امّا هیچ پرنده ای نمیتواند با «یک بال» پرواز کُنَد. برخی میگوین که «سکولاریسم» میتواند آن بالِ دیگر را نیز آزاد کُند و به «راهِ رُشدِ غرب» استناد میکنند. در حالی که مسیحیّت در بطنِ خود «سکولاریسم» را دارد و به همین خاطر است که پس از «رُنسانس» توانست به زندگی خود ادامه دهد.(منظورم از مسیحیّت؛ اندیشه هایِ مسیح نیست).
      اسلام و تشیّع؛ ۲ دینی هستند که تا «خِرخِره» سیاسی و «حکومتی» هستند و نمیتوان این ۲ دین را از «سیاست» جدا نمود. لذا «سکولاریسم» در کشورهایِ «شیعه زده» و «اسلام زده» غیرِ قابلِ تصوّر است. لذا آنهایی که از «سکولاریسم» دَم می زنند؛ هنوز پیامِ «باب» را نفهمیده اند.
      من(کژدم) بر اساسِ «اُلگویِ رفتاریِ ساکنینِ ایران» هیچ اُمیدی به «ساکنینِ ایران» ندارم و فرقی هم ندارد که اینها «دین باور» و یا «بی دین» باشند. این موجودات؛ تنها زمانی به حرکت وادار خواهند شد که آنها را در «روغنِ داغ» بیندازی؛ تا مجبور به «شنا کردن» شوند.
      «طرحِ انسداد» به خاطرِ گذار از این «الگویِ رفتاری» طراحی شده است.
      اینکه نوشتارهایِ «چگونه شورشهایِ کورِ مردمی را به انقلاب تبدیل کنیم؟» را ادامه ندادم؛ به این خاطر بود که «مردم آماده نیستند»؛ ولی رژیمِ شیعی بسیار آماده است تا هرگونه طرحی را به آسیابِ خود بریزد و برایِ مقابله با آن نیروهایِ خود را سازمان بدهد.

      حذف
  16. در رابطه با «بازدارندگی و امنیّت»؛ رژیمِ شیعی راه تولیدِ بمب اتمی و یا «ابهامِ اَتمی» و «موشکها» و آویختن به کیر و خایهٔ «پوتین» و «ژی جین پینگ» را انتخاب کرد. امّا «تُرکهایِ عثمانی» و «اوباشانِ حاکم بر قَطر»؛ راهِ دیگری را طرّاحی نمودند. به این معنی که خودشان را به غَرب چسباندند و در زیرِ سایهٔ همین «چَسب»؛ به کثافتکاریهایِ اسلامیِ خود ادامه می دهند.
    هرچَند که این طرح نیز شکست خواهد خورد؛ امّا بسیار بهتر و «دیر پا تر» از طرحِ رژیمِ شیعی بوده است. دیدنِ آن نیز نیازی به «انشتین» بودن ندارد و هر «بچّه کودَنی» میتواند آنرا ببیند.

    پاسخ دادنحذف
  17. در رابطه با «پیمانِ ابراهیم»؛ اسرائیل احتمالاً می داند که این پیمان از همان جِنسِ «صلحِ حُدیبیه» است و بُنیادِ آن ترس از «شیعه گری» بود و اکنون که می بینند رژیمِ شیعی به شدّت تضعیف شده است؛ آرام آرام به سویِ «خروج از پیمانِ ابراهیم» گام بر می دارند.
    تَبعاتِ منفیِ این خروج؛ برایِ اسرائیل بسیار سنگین تر از «سودِ موقّتِ ورود» به این پیمان خواهد بود.

    پاسخ دادنحذف
  18. مکانیسم ماشه، بازگشت همه ی تحریم ها ، پاکسازی های فیزیکی ، تروریستی شناخته شدن سپاه تروریستی پاسداران ، کشته شدن خامنه ای ، منهدم شدن گور خمینی و در هم کوبیده شدن نمادین مجلس شورای اسلامی و البته برآمدن اسب تروآ.

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. منظورتان از «اسب تروا» چه بود؟

      حذف
    2. منظورم از اسب تروآ همان بی بی ایرانی است که گویا دارد آموزش می بیند کی و کجا و چه کسی اش را من نمی دانم.
      یعنی تا این اندازه تقلب به دستم رسیده است.

      حذف
  19. ج.ا. با بحرانهای عمیقی در ابعاد و سطوح مختلف روبرو شده
    ‏که بصورت خیلی خلاصه به این ترتیب است

    ‏۱-مشروعیت( شکاف درونی قدرت- فرسایش و عملا پایان مشروعیت - جانشینی - بار امنیتی مدیریت از بالای )

    ‏۲- امنیتی و بازدارندگی ( ضربه پذیری زیاد عملیاتی- ترس از جنگ فرسایشی- پارادوکس حفاظت از سران - فرسایش نهادی)

    ‏۳- اقتصادی(تورم -بیکاری - بی‌ثبانی ارزی - بودجه - زیرساختها - گسترش فقر)

    ‏۴- سیاست خارجی ( وضعیت هسته‌ای -هزینه نیابتی ها - تحریمها- اثرات جنگ و احتمال تکرار و اثر روانی)

    ‏۵- جامعه و فرهنگ( مهاجرت - پسروی در کنترل آزادی‌های اجتماعی- شکاف نسلی - فروپاشی سرمایه اجتماعی)

    ‏۶-حکمرانی و فساد ساختاری ( رانتها - سومدیریت- باندهای الیگارشی)

    ‏این موارد باعث بوجود آمدن یک چرخه معیوب هم‌افزایی تضعیف و تخریب حکومت شده

    ‏که چند مورد به عنوان مثال به این شکل است

    ‏-تحریم/تهدید ماشه => انتظارات منفی =>دلار =>تورم => نارضایتی اجتماعی => سرکوب/امنیتی‌سازی =>انزوای بیشتر.
    ‏-فساد/تعارض منافع => ناکارآمدی خدمات عمومی => بی‌اعتمادی => مشارکت پایین/فرار سرمایه => تعمیق فساد.
    ‏-ترس از ترور/حمله => اختفای رهبر/لایه‌لایه شدن ارتباطات => کندی تصمیم‌گیری => خطای سیاستی => بحران تازه

    ‏حالا رصد این تضعیف یک سری شاخص داره
    ‏و در نهایت میشه نتیجه گیری برای سناریوهای محتمل کرد
    ‏که بعدا اضافه میکنم

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. حتّی اگر ۵۰ موردِ دیگر به این لیستِ بلند بالایتان که تکرارِ مکرّرات هستند و همهٔ «تحلولگران» به این پارامِترها تکیه میکنند؛ اضافه کنید؛ به سرنگونیِ رژیم منجرّ نخواهد شد.
      اُلگویِ رفتاریِ «ساکنینِ ایران» همیشه «وادادگی» و «چسبیدن به سُفرهٔ گُستردهٔ کنونی» بوده است.
      تکرارِ این موارد شاید برایِ اِرضایِ روانی بوسیلهٔ «روشنفکر نمایی» و «خود روشنفکر پنداری» مفید باشد؛ امّا منجرّ به «انقلاب» نمی شود. همهٔ آنهایی را که به این مزخرفاتِ تکراری گوش می دهند و یا میخوانند و یا پایِ «منبَرهایِ یوتیوبی» می نشینند نیز شاید ۳ درصدشان در زمانِ نیاز؛ «پایِ کار» باشند. این مسئله در سویِ هوادارانِ رژیمِ شیعی نیز به همین شکل است و حدّ اکثر ۳ درصدِ آنها «پایِ کار در زمانهایِ سخت» هستند و اگر زمین اندکی سِفت باشد؛ من(کژدم) به شما قول میدهم که حاضر خواهند شد تا به رویِ «قُرآنِ کژیم» و سایرِ کتابهایِ مُقدّسشان؛ با افتخار «بِرینند» و «سِلفی» بگیرند.
      این همه؛ «کارشناسانِ مسائل استراتژیک» در اینجا و آنجا مانندِ «شِپِش» ریخته اند؛ امّا هیچکدامشان حتّی قادر نیستند که برایِ اینکه یک جُنبش بتواند «دستاوردها» را لَمس کرده و برایِ ادامهٔ حرکت؛ «امیدوار شود»؛ ندارند. موجوداتی مانندِ «حُسین آقایی» که «اُتاقِ جنگِ یوتیوبی» راه انداخته و مانندِ آقای «مراد وِیسی» در حالِ اجرایِ «عنان داشت و سنان داشت و خنجر داشت و سِپر داشت و نیزه داشت و ....» مشغول هستند. امّا زمانی که سُخن از طرّاحیِ یک «تظاهراتِ سازمان یافته» پیش می آید؛ همگی «لال» تشریف دارند. زیرا از درون «تُهی» هستند.
      لذا لطفاً از فرستادنِ «آدامس هایِ هزاران بار جویده شده» خود داری فرمایید.
      خودتان نیز میبینید که کژدم فقط «هَر از گاهی» مطلبی می نویسد. زیرا زمانی که غذایی پُخته اید و همچنان بر رویِ سفره مانده است و کسی حال و حوصلهٔ خوردَش را ندارد؛ مگر بیمار هستم که هر روز مانندِ «طوطی» حرفهای خودم و دیگران را تکرار کُنم؟
      شما نیز بهتر است که چندتا «قُرص» بخورید تا «بیماریتان» خوب شود.

      حذف
    2. پیشنهادِ من(کژدم) این است که برنامه هایِ آقایِ مراد ویسی را هر ماه یکبار و در حدّ «نمازِ شکسته» و «نوک زدن» در ۲ تا ۳ دقیقه گوش کنید تا ببینید که بالاخره حرفِ تازه ای دارد و یا همچنان «عنان داشت و سنان داشت و ......»است.
      برنامه هایِ آقای «حسینِ آقایی» را ۳ ماه یکبار در حدّ «نوک زدن» در ۲ تا ۳ دقیقه مرور کنید.
      بقیّه نیز دَستِ کَمی از اینها ندارند.

      حذف
    3. توضیحِ «نمازِ شکستهٔ کَژدمی»:
      ۱- وضو و یا تیمّم می کنی.
      ۲- سجّاده و مُهر و تسبیحت را پهن میکنی.
      ۳- با «بسم الله الرّحمن .....» یعنی با خلاصه و جویده جویده شروع میکنی.
      ۴- در ادامه به «الله» میگویی: خَر که نیستی؛ بقیّه اش را خودِت میدونی...... اینقدر هم ما را «کیر» نَکُن که هر روز بیاییم و هِی «تکرار» کنیم.

      حذف
  20. https://x.com/papati_par/status/1967820175195144672?s=46
    این شکلی حکومت رو سرنگون میکنیم

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      عالی بود.
      مرا به یادِ جُنبشِ «لجنهایِ سبز» انداخت که میخواستند با وصل کردنِ همزمانِ «اُتوها» به پریزِ برق؛ رژیم را اصلاح کرده و به «دورانِ طلایی دیّوس بنیانگذار» رجعت کنند.
      آخر سَر هم به «راهپیماییِ سکوت» و «جنبِشِ ایستادن در صَفِ نانوایی ها» رسیدند.

      حذف
    2. هُنَر نَزدِ ایرانیان است و بَس

      حذف
  21. مرگ خامنه‌ای برای چند سال فرصتی بود تا هم جلوی تخریب بیشتر مملکت گرفته شود و هم تغییراتی با هزینه کم در سطح حکومت اتفاق بیافتد ، کم کم به مرحله‌ای میرسیم که مردن این موجود هم نمیتواند جلوی وقایع بدی که در پیش است را بگیرد

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. کسانی که «امروز» را با بهانه هایِ گوناگون؛ به «فردا» می سپارند؛ اُمیدهایشان نیز مانندِ «نان»؛ بَیات میشود.
      این مزخرفاتی که عدّه ای «تحلولگر» میبافند که اگر «دیّوس فرزانه» بمیرد؛ قیامت خواهد شد؛ دروغی است که آنقدر تکرار میکنند که خودشان نیز به آن باورمَند می شوند.
      یکی از مُشکلاتِ اصلی که سدّ راهِ «آگاهی» است؛ همین «تحلولگران» (کُس شعر بافانِ عنان داشت و سنان داشت و ....) هستند.
      مشتریانِ زیادی نیز دارند.

      حذف
  22. کژدم خوانندگان جدیدت شاید باهات آشنایی نداشته باشن ولی من چندین ساله که با لحن باتربیتت آشنا هستم و بسیار ناراحت کننده است که اون لحن باتربیت رو فراموش کردید.کص ننه روزگار که هر چی دلخوشی داریم رو از ما میگیره

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. هر جایی که لازم باشد؛ همچنان «با تربیت» هستم.

      حذف
  23. امیر طاهری: «شاهزاده توجهی به پایگاه اصلی خودش به عنوان وارث مشروطه سلطنتی ندارد و مقدار زیادیش را از دست داده و بیشتر سعی کرده که مخالفان واقعی یا خیالی خودش رو جمع کند تا هواداران اصلی خودش، در حالی که می‌دانید در فعالیت سیاسی قدم اول متحد کردن طرفداران خودتان است.»

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. اگر اشتباه نکرده باشم؛عیسی مسیح به «پطرس» گفت:
      - با مَن بیا.
      پطرس گفت:
      - پدرم مُرده است. بگذار او را به خاک بسپاریم و پس از آن به دنبالِ تو خواهم آمد.
      عیسی مسیح گفت:
      - بگذار مُردگان را مُردگان دَفن کنند.

      مشهور است که عیسی مسیح؛ «مُردگان» را «زنده» می کرد.

      «امیر طاهری» و «شازده فیل خان» و «تیمِ او»؛ همگی «مُردگان» هستند.
      «بگذار مُردگان؛ مُردگان را دفن کنند.»

      با مَن بیا و «زنده» شو.

      حذف
  24. حالا جمهوری اسلامی مجبوره بره سراغ مکانیسم «باشه».

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. برخی از «تحلولگران» چنین برآورد میکنند که کشیده شدنِ ماشه؛ رژیمِ شیعی را به سویِ سرنگونی می بَرَد. برخی دیگر نیز فکر می کنند که فشار بر مردم زیاد می شود و تأثیری بر حاکمیّت ندارد.
      من(کژدم) چنین می اندیشم که تحریمهایِ بین المللی؛ یک «فشارِ مضاعفِ سنگین» است. امّا اثراتِ آن به مرور آشکار میشود و «ساکنینِ ایران» را بیدار نخواهد کرد و بانیِ «جنبشِ سیاسی» نخواهد شد. اگر دیدید که تظاهراتهایی نیز برگذار می شوند؛ هیجان زده نشوید و این تظاهراتها را در حدّ «چُس ناله هایِ صِنفی» بینگارید که معمولاً پراکنده و بسیار جدا از یکدیگر اتّفاق می افتند. مگر آنکه «جنبش های سیاسی» در گُسترهٔ ملّی باشند.
      رژیمِ شیعی نیز میتواند بر طبلِ تبلیغاتِ «تحریم هایِ ظالمانه» بکوبد و از خود «خلعِ مسئولیّت» نموده و همهٔ تقصیرها را به گردنِ آمریکا و اسرائیل بیندازد.
      یکی از احتمالاتِ قوی؛ این است که «ساکنینِ ایران»؛ بیش از همینی که هست (زنده مانی) به سویِ «فرهنگِ بقاء»(Survival Culture) کشانیده شوند که همین اکنون در «هندوستان» و «کرهٔ شمالی» شاهد آن هستیم و در دورانِ جنگِ جهانیِ دوّم؛ به شدّت اوج گرفته و تا حدّ خوردنِ گوشتِ مُردگان (آدمخواری) پیش رفته بود.
      چنین فرهنگی؛ جامعه را به شدّت فاسد می کُند.

      حذف
    2. مکانیسم ماشه اینبار می تونه باعث ریزش مزدورها و طرفداران حکومتی هم بشه و همین خودش از نظر امنیتی و قدرت سرکوب حکومت اثر تضعیف کننده می زاره . ...و فکرش بکن با ضربات کوچک اما متعدد اسرائیل و غرب هم همراه باش . ...باعث فروپاشی ساختارهای قدرت در ج ا هم میشه....البته مکانیسم ماشه که فعالند برا غرب فقط فروپاشی سیستم مالی که نتونه مزدورهاش و طبقه وفادارش رو حکومت اسلامی تغذیه بکنه مهم بود و از بین رفتن مردم عادی اهمیتی نداره چون اصلا نقشی براشون در نظر گرفته نشده و مردم عادی هم به خاطر منفعل بودن و سکونت و دودوزه بازی لیاقت بیشتری ندارن که دلسوزی براشون بشه

      حذف
    3. اکنون دیگر چیزی به نامِ مکانیسمِ ماشه وجود ندارد. زیرا ماشه کشیده شد و برجام نیز دود شد و به هوا رفت. اکنون دورانِ «آغازِ تحریمهایِ سنگینِ بین المللی» است که به «برجامی دیگر» منتهی نخواهد شد. بلکه همانگونه که پیشتر گفته ام؛ چیزی به نامِ «مذاکرات» نیز موضوعیّت ندارد که مستقیم باشد و یا غیرِ مستقیم. آنچه که باید انجام شود؛ فقط «ملاقات برای اظهارِ تسلیمِ کامل» و پذیرفتنِ «۱۲ فرمانِ پومپِئو» و باز کردنِ درها برایِ ورودِ «چکمه هایِ هسته ای» است.
      حتّی اگر همین امروز معجزه ای رُخ دهد و رژیمِ شیعی سرنگون گردد؛ حاکمیّتِ بعدی باز هم باید درها را برایِ ورودِ «چکمه هایِ هسته ای» باز کُند وگرنه آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود.
      برای داشتنِ دَرکِ واقعی از آنچه که بر سرزمینِ ایران در ۴۷ سالِ اخیر گذشته است. شما را برایِ تماشایِ «غزّه» دعوت می کنم. در ۲ هفتهٔ اخیر بیش از ۷۰۰ ساختمانِ بلند؛ ویران شده اند. امّا ساختنِ دوبارهٔ آنها؛ به چندین سال و چه بسا یک دهه زمان نیاز دارد. البتّه اگر «مَصالحِ لازم» و پشتوانهٔ مالی فراهم باشد.
      سرزمین ایران از ویرانیهایِ ساختاری که تولیدِ آنها توسّط شیعیانِ شنیعه؛ ۴۷ سال طول کشیده است؛ باید در «چند دهه» با تلاشِ فراوان و طرّاحی استراتژیهای گوناگون که چه بسا «دَرد آور» نیز باشند و با تلاشهایِ طاقت فرسا در گُسترهٔ ملّی تا حدودی ترمیم شود.
      رؤیایی که آقای «مراد ویسی» در حالِ فروختنِ آن است (حلّ شدنِ ۷۰٪ مشکلات در یک سال)؛ اگر نگویم که «دروغ فروشی» است؛ حدّ اقل فروشِ یک «حُباب» است.
      مُشکلاتِ ایران با «یا جمهوری؛ یا سلطنت» حلّ نخواهند شد.
      ساختنِ «راه آهن سراسری» توسّط «رضا شاه بزرگ» و بر اساسِ «آینده نگری»؛ ۱۰ سال طول کشید. اکنون مسائل بسیار پیچیده تر از آن دوران است و ویرانیها نیز بسیار عمیق و گسترده هستند و با ماست مالیِ قضایا بوسیلهٔ «دفترچه نویسی» توسّط «تیزهوش خان» (سعید «میرزا قاسمی»نژاد) حلّ نخواهند شد.
      اگر «ساختنِ راه آهن» در آن دوره؛ بر اساسِ «آینده نگری» بود؛ اکنون ساختنِ چه چیزی را باید «آینده نگری» نامید؟
      این مهمّ ترین پرسشی است که هر «دفترچه نویسی» باید به آن پاسخ دهد. وگرنه همه شعار می دهند که «ما آباد میکنیم».
      رژیمِ شیعی نیز ۴۷ سال است که در حالِ «آباد کردنِ زندگی و معنویّات»(شعارِ دیّوس بنیانگذار) بوده است و همچنان میخواهد به این آبادانی ادامه دهد.

      حذف
  25. اقای چگوارا شما فقط ایه یاس ناله کن. مشتی پیر و پاتال تو۵۷ مانده و رانده. برای اطلاع شما در ۲۸ سپتامبر علاوه بر اجرای ۶ قطعنامه که تحریم کسترده هست قطعنامه ۷ هم اتوماتیک اجرا میشود که حمله نظامی است. جاوید شاه

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. کسکش تمام این تحریمها رو دوش مردمه قراره از داخل گاییده بشیم کیز تو خودت و جاویدشاه

      حذف
  26. من به پفیوزهایِ مرده و گرفتنِ یقهٔ مرده ها کاری ندارم. اگر میخواهید کاری درست انجام دهید؛ یقه پفوزهایِ زنده را بگیرید

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. این جمله را من(کژدم) گفته ام. امّا نفهمیدم که چرا آنرا اینجا آورده اید؟

      حذف
  27. https://x.com/gratomicai/status/1969300118558945359?s=46

    پاسخ دادنحذف
  28. سفارت سوریه در آمریکا افتتاح شد
    ‏یادی کنیم از شاش قاسم پلاستیکی

    پاسخ دادنحذف
  29. {نقدی بر «دفترچهٔ دوران گُذار» (مرحلهٔ اضطرار) بخش نخست}
    منتشر شد.

    پاسخ دادنحذف
  30. این چند وقته نکات مهمی رو گفتی نمیدونم کسی اصلا به حرف هایی که زدی دقت کرد یا به اون اندازه تیز بود که متوجه بشه؟ به عنوان مثال اینکه گفتی مردم خنثی هستن به نظرم نکته مهمیه یا تئوری موتور کوچک و موتور بزرگ کار میکنه ولی موتور بزرگ زنگ زده و اینا

    پاسخ دادنحذف
  31. اگه آدم و گروه خوب و قدرتمندی پیدا بشه که داستان سوریه رو در ایران پیاده بکنه مردم به علت خنثی بودن واکنش منفی نشون نمیدن و باهاش کنار میان و خودشون رو وفق میدن منتهی باید به حدی قدرتمند باشه که بتونه جلوی جلوی آدم ها و گروه های بد رو بگیره

    پاسخ دادنحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما.
      شما ۳ نکتهٔ بنیادی را درست متوجّه شده اید.
      ۱- خنثی بودنِ مردم.
      ۲- موتورِ بزرگِ زنگ زده که تعبیرِ دیگری از «خنثی بودن» است.
      ۳- «موتورِ کوچک». این موتورِ کوچک باید به مردم وعده هایِ عَملی و مِیدانی بدهد و مردم در زندگیِ روزمرّه از همان روزِ نخست؛ ببینند که این وعده ها اجراء میشوند و زندگیشان بسیار بهتر شده است. نَه وعدهٔ ۳ سالِ بَعد؛ بلکه «همین امروز» پس از سرنگونیِ رژیمِ شیعی.
      من(کژدم) میدانم که چگونه میتوان از همان روزِ نخست؛ رَنگِ مُرده و خاکستریِ زندگیِ روزمرّهٔ مردم را به رنگِ گرمِ بهاری تبدیل نمود.
      فقط امیدوارم که پیامهایِ «کژدم» به میانِ مردم برود. تا هَم «موتورِ کوچک» زاده شود و نیز «موتورِ بزرگ» به حرکت در آید.
      من(کژدم) شاید اشتباه کُنم؛ امّا هرگز دروغ نمی گویم.
      جلوی آدمها و گروههایِ بَد را نیز در آغاز همان نیروهایِ مردمی خواهند گرفت و نیازی به گدایی از دَرگاهِ «نیرویِ انتظامی» که تا خِرخِره در فساد فرو رفته است نیست. این نیرو نیز مانندِ «سپاه پاچاهارداران» باید منحلّ شود.
      تجربهٔ آقای «رُدریگو دوتِرتِه» در فیلیپین؛ درسهایِ بسیاری برایِ مطالعه و آموختن دارد. اَعمّ از اشتباهات و پیروزیها.

      حذف
    2. گروههایِ مردمی میتوانند خود را «انجمنهایِ کاویانی» برایِ کُنترل بحران در دورانِ پس از سرنگونیِ رژیمِ شیعی بنامند؛ تا زمانی که «سیستمِ قضایی نوین» و نیرویِ «شهربانیِ نوین» و «ژاندارمِری» تشکیل شوند. کارِ «انجمنهایِ کاویانی» در دورانِ گذار؛ دستگیری و بازداشت نخواهد بود. بلکه سرلوحهٔ کارِ آنها «ریشه کَنیِ مالاریا» است.

      حذف