۱۴۰۴ آبان ۵, دوشنبه

داستانِ «شازده فیل خان» و «فیلِ صورتی»

«شازده فیل خان»؛ بازهم «فیلِ صورتی» هوا فرمودند. ایشان در سخنرانی خویش در کنفرانس کانادا؛ از مردم ایران خواستند که «گروههایِ کوچک» تشکیل داده و برایِ «نبردِ نهایی» آماده شوند.
با اعلامِ این نظر؛ آه از نهادِ هوادارانِ ایشان بر آمد و به «هلهله و کِلکِله» پرداختند.
این نظر بیش از ۱۴ سالِ پیش از طرفِ «وبلاگِ کژدم» و به صورتِ مِیدانی و راهکارها؛ پیشنهاد شده بود و بر رویِ زمین ماند. لذا «فرمایش ملوکانه» حتّی در حدّ یک «نظرِ وبلاگی»؛ آنهم ۱۴ سال دیرتر؛ هیچگونه ارزشی ندارد. زیرا مشخّص نیست که این گروه هایِ کوچک؛ بر اساسِ کدامین «اهدافِ مِیدانی»(منظورم اهدافِ سیاسی نیست) باید تشکیل شوند؟ مگر در «جنبش ملّی مَهسا»؛ همان «جوانانِ محلّه» تشکیل نشدند؟ و جُنبش را با دمیدن بر شعارِ «ولگردی در خیابان»؛ به شکست نکشانیدند؟
آنهایی که در میانِ «هوادارنِ بازگشتِ سلطنت»؛ واقعاً پایِ کار هستند؛ باید به خاطرِ به پیروزی رسانیدنِ جنبشِ خودشان به این پُرسش پاسخ دهند.
هوا کردنِ «فیلِ صورتی» (هم وَزنِ پلنگِ صورتی)؛ بازهم فقط «چاقویِ بی دستهٔ» دیگر است.

آقای «ناتانیاهو» نیز باز هم از مردمِ ایران خواسته اند که اُمیدشان را از دست ندهند.
آقایِ «ناتانیاهو» حتماً می دانند که شرط بندی بر رویِ «لاک پُشت» در «دو چهارصد متر»؛ اشتباه بسیار بزرگی است و اُمیدها را می کُشَد.
ایشان باید بر رویِ «یوز پلنگ» (چیتا) شرط بندی کنند.

در تاریخِ شکل گیریِ هیچ انقلابی در جهان؛ شاهدی پیدا نخواهید کرد که «همهٔ مردم» به خیابانها ریختند و کار را یکسره کردند.
در انقلابِ «۱۷ اُکتبر»؛ حزب کمونیستِ روسیه فقط ۱۰۰ هزار عضو و هوادار داشت و جمعیّتِ روسیه (امپراتوری) تقریباً ۱۲۰ میلیون نفر بود. «انشقاق» نیز به وفور یافت می شد؛ امّا همهٔ گروهها و سازمانها (اپوزیسیون)؛ پایِ کار بودند.
انقلابِ کوبا با «موتورِ کوچکِ ۷۰ تا ۸۰ نفره» شروع شد که در همان آغاز لَت و پار شدند و تنها افرادِ کمی از مهلکه جانِ سالم بِدَر بردند. در «افسانه هایِ انقلابِ کوبا»؛ این جان به دَر بردگان را «۱۲ مردِ طلایی» نامیدند.
این ۱۲ مردِ طلایی؛ هم شجاعتِ «کُشته شدن» و نیز «شجاعتِ کُشتنِ دشمنان» را داشتند. اینکه میگویند «چه گوارا»؛ به دستِ خودش بیش از ۳ هزار نفر را کُشته است؛ شاید اغراق آمیز باشد؛ امّا گفته نمی شود که چند هزار نفر به دستِ «انقلابیون» کُشته شدند؟ آن انقلابیون از «کُرهٔ مرّیخ» نیامده بودند؛ همهٔ شان یا کارگرانِ کشاورزی و یا شهرنشینان بودند.
کسانی نیز که به دستِ انقلابیّون کشته شدند؛ اکثراً «خبر چینها» و یا گروههایِ مسلّحِ «مزدور» بودند که در کُردستان به آنها «جاش» میگویند.
«آقا محمّد خانِ قاجار» به گرفتنِ «اسیر»؛ اعتقادی نداشت و می گفت که اگر آذوقه ای داشته باشیم؛ به نیروهایِ خود می دهیم؛ نَه به نیروهایِ دشمن (منظورشان اسیران بود).
از نظرِ ایشان اینکه: «اسیر بگیریم؛ جا و مکان تهیّه کنیم؛ عدّه ای را نیز برایِ نگهبانی بگماریم؛ به آنها آب و غذا بدهیم»؛ کاری احمقانه بود.
در سالهایِ اخیر دیدیم که اسرائیل؛ بر خلافِ نظرِ «آقا محمّد خان قاجار» عمل کرد؛ اسیر گرفت؛ برایِ دشمنانِ خودش جا و مکان تهیّه کرد؛ همهٔ نیازهایِ زندگی را حتّی در حدّ جرّاحی های پُرهزینهٔ پزشکی را برایشان فراهم نمود و سپس برایِ یک اسیرِ خود؛ آن اسیر را با هزار کثافتِ اخوان المسلمینی مبادله کرد. نتیجه اَش چه شد؟ «نتیجه اَش قتلِ عامِ روستائیان و جوانانِ شرکت کننده در فستیوال موسیقی؛ توسّط بی شرفهایِ اخوان المسلمین در هفتم اُکتبر» شد.
در این مسئله من(کژدم) به «آقا محمّد خانِ قاجار» رأی می دهم.
من(کژدم) در مبارزه بر علیه حکومتِ «تشیّع شنیعه»؛ به «یوز پلنگ» رأی می دهم.

کژدم

۱۰ نظر:

  1. آیا ما نیز میخواهیم که مانندِ اسرائیل رفتار کنیم تا از درونَش «قتلِ عامِ ۷ اُکتبر» بیرون آید؟
    آیا ما میخواهیم مانندِ «محمد رضا پهلوی» رفتار کنیم که از درونَش «حجّتیّه» و «هیئتِ مؤتلفه» و «کُس کِشی به نامِ «نوّابِ صفویِ هم جنسگرایِ اسلام گرا» بیرون آید؟
    آیا ما میخواهیم که «انقلابِ مشروطه» را با «متمّمِ قانونِ اساسی»؛ راه را برایِ «مشروعهٔ ولایتِ فقیهیِ اوباش علی افشاری» هموار کنیم؟
    اگر اینگونه میخواهید..... «فیلِ صورتی» گوارایِ وجودتان باد.
    زیرا «رؤیایِ پادشاهی خواهی» را حتّی در «رؤیاها یِتان» نخواهید دید؛ چه رَسَد «در مِیدان».
    از رؤیاهایِ «شعاری» بیدار شده و به «واقعیّتهایِ مِیدانی» بپیوندید.

    پاسخحذف
  2. اگر «شازده فیل پَرستان» و «شازده فیل خان»؛ اصلاحات میخواهند؛ کژدم میگوید:
    Go Fuck yourself

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آیا فرقِ میانِ «۱۰۰ هزار عضو و هوادارِ حزب کمونیستیِ لِنین» با ۱۲۰ میلیون جمعیَتِ «روسیهٔ تزاری»؛ زنگها را در «گوشهایِ کَرِتان» به صدا در می آوَرد؟
      فِکر نمی کُنم..... زیرا منتظرِ مُعجزهٔ «کیرِ ترامپ» هستید.

      حذف
  3. گویا همه لال تشریف دارند. زیرا مسئلهٔ سرنگونی برایشان جدّی نیست و یا اینکه ذهنشان با مالیخولیایِ «سرنگونیِ رژیمِ شیعی از طرفِ نیرویِ خارجی» انباشته شده است.
    افرادِ سلطنت طلب؛ بُزدل ترین ها هستند و افرادِ مذهبی «خائنینِ بالفطره»؛ و منتظرند که دیگران کار را انجام دهند و سپس به صورتِ «چماقدار»؛ «پهلوی صد در صد» راه انداخته و مردم را سرکوب کنند. و یا برای دفاع از اوباشانِ رژیمِ شیعی زیرِ پرچمِ «حقوق بشر» واردِ میدان شوند. این موجودات حتّی به شعارهایی مانندِ «رژیمِ اشغالگر» و «فرقهٔ تبهکار» و «ایران را پس می گیریم» و «می کُشم؛ می کُشم؛ آنکه برادرم کُشت»؛ که سَر می دهند؛ اعتقادی ندارند. هِلهله کِلکله های «کانادا» و «آلمان» حتّی به پَشیزی نمی ارزد. زیرا حتّی لیاقت و شجاعتِ انداختنِ ترس و وحشت در دِلِ «اوباشانِ حزب اللهی صادراتی» در آلمان و انگلستان و کانادا و استرالیا و آمریکا را نیز ندارند. بزرگترین کارشان؛ تظاهراتهایِ احمقانه و «پَرچم گَردانی» است. لذا از این دار و دسته ها چه در رسانه هایِ مجازی و یا مزخرف گویانِ بی انتها؛ دِل بشویید. زیرا این جماعت؛ نه تنها اهلِ عَمل نیستند؛ بلکه «ریگِ توی کَفش» هستند.
    لذا رویِ سُخَنم با آنهایی است که سرنگونیِ رژیمِ شیعی را از «نانِ شب»؛ ضروری تر میدانند و پایِ کار هستند. اینها هستند که شاکلهٔ حاکمیّتِ پس از رژیمِ کثیفِ شیعی را تعیین خواهند کرد.
    «ادامه دارد»

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. (ادامهٔ بالا)
      «مبارزه» و «انقلاب»؛ در واقع «جَنگ» است. «جنگ» به معنیِ «کشتار» و زخمی کردنِ نفراتِ دشمن و از میان بُردنِ آلات و ادواتِ جنگی دشمن؛ حمله به پایگاههایِ دُشمن و هراس انداختن در میانِ نفراتِ دُشمن در «مِیدان» است. نیروهایِ دشمن نیز؛ همگی یکسان نیستند؛ در میانِ آنها نیز «بُزدل» و «فرصت طلب» و «سودجو» به فراوانیِ همانهایی است که آنها را در میانِ «مردمِ عادی» می بینید و می شناسید.
      «راهپیمایی» و «اعتصاب» در کشورهایی مانندِ ایران هیچ ارزشی ندارند. مگر آنکه به عنوانِ بخشی از یک «استراتژیِ مبارزاتی» به حساب آیند.
      نخست باید «هدف ها» را تعیین کرد. بخشی از «هدفها»؛ «استراتژیک» هستند و بخشی دیگر ارزشِ «تاکتیکی» دارند.
      به تکرار شنیده و خوانده ام که به غَلَط گفته می شود: «استراتژیِ ما سرنگونیِ رژیم است و «هدف» را با «استراتژی» مُترادِف میدانند.
      امّا اینچنین نیست.
      «استراتژی» یعنی: «شناسایی تمامیِ منابع و ابزارها» و ترسیمِ «طرح و نقشه» برای بکاربُردنِ آنها برایِ رسیدن به «هدف» است.
      حتّی یک «عملیّاتِ تاکتیکی» نیز «طرحی کوچک و منابع و ابزارهایِ کوچک» را می طلبد که میتوان آنرا «استراتژیِ کوچک» نامید که میخواهد به یک «هدفِ کوچک» برسد؛ که رسیدن به آن «هدفِ کوچک»؛ به عنوانِ یکی از «ابزارها» و یا یکی از «منابعِ لازم» در «استراتژیِ کلان» نقشی مُثبت ایفا کُند.
      «طرحهایِ استراتژیک» را چه به صورتِ کَلان و یا کوچک؛ باید پیش از «عملیّات» (مبارزه) طرّاحی نمود. بدونِ داشتنِ «طرحِ استراتژیک» (چه کوچک و یا کَلان)؛ نمیتوان پیروز شد و یا حتّی به آن نزدیک شد و تنها میتوان به «رؤیا پردازی» پناه بُرد. مانندِ کسی که در یک کُتک کاریِ خیابانی؛ کُتک میخورد و سپس در «رؤیا پردازی» در ذِهنِ خود تبدیل به «بروس لی» شده و طرفِ مقابل را به روزِ سیاه می نشاند. (همان چیزی که رژیمِ شیعی پس از شکستهایِ مُکرّر در ۲ سالِ اخیر به آن دُچار شده است.).
      «سان زو»؛ همهٔ این گفته ها را در یک جملهٔ بسیار کوتاه خلاصه کرده است: «آنکس که در میانهٔ جنگ به دنبالِ پیروزی می گَردَد؛ شکست خواهد خورد».
      هدَفم از توضیحِ عامِّ این مسئله؛ این است که شما را برایِ بازنگریِ آنچه که تا کنون در «جُنبشهایِ گوناگون» انجام داده اید؛ به اندیشیدن دعوت کُنم؛ تا با خودتان صادق باشید و ببینید که چقدر در این جُنبشها؛ به این تعاریف «نزدیک» و یا از آنها «دور» بوده اید؟ و اگر «دور» بوده اید؛ چه کسانی شما را «فریب» داده اند؟
      (ادامه دارد)

      حذف
    2. (ادامهٔ بالا)
      برایِ ملموس شدنِ گفتارِ بالا؛ فرض کنید که در میدانِ نبرد؛ یک «تَلِ خاک» می بینید. این تلّ خاک؛ میتواند در طرحی که میخواهید بریزید؛ نقشِ یک «سنگر» و یا یک «کمینگاه» و یا یک «نقطهٔ اِستتار» را بازی کُند. و در طرحی دیگر؛ نقشی دیگر پیدا کُند.
      یک و یا چند سربازِ زخمیِ دُشمن میتوانند؛ به «طُعمه ای برایِ کمین» موردِ استفاده قرار گیرند.
      امّا هیچ یک از این جا بجاییهایِ «نَقش»؛ «هدف» را تحتِ تأثر قرار نمی دهند؛ امّا میتوانند به «رسیدن» و یا «نرسیدن» به هدف بینجامند.
      آیا حتّی به اندازهٔ یک «سَرِ سوزن» از آنچه که گفته شد؛ اثری در مزخرفاتی که در یوتیوب و «کلاب هاوس» و سایرِ «شیره کِش خانه ها» به صورتِ «نشخوارهایِ فلسفی و جامعه شناسی» موردِ گفتگو قرار میگیرند؛ مشاهده می کنید؟
      اگر مشاهده نمی کنید؛ چرا وقتتان را تلف می کنید و برایِ این «اوباشانِ شارلاتان» منبعِ و ابزارِ «پولسازی» و تبدیل به «سِلِبریتی شدنِ مجّانی» برایِ آنها می شوید؟
      (ادامه دارد)

      حذف
    3. اینکه «شازده فیل خان» میگوید: «برایِ آخرین نبرد آماده شوید»؛ با اینکه هیچ حرفی نزند؛ فرقی ندارد. زیرا شعار دادن؛ اگر جنبهٔ مِیدانی پیدا نکند؛ تبدیل به «رجز خوانی»هایِ توخالیِ «دیّوس فرزانه» می شود.
      مطمئن باشید که آنهایی که در «کنفرانس کانادا» شرکت کرده بودند و «هِلهِله کِلکِله» فرمودند؛ به امیدِ اینکه زمانِ «آخرین نبرد» فرارسیده است؛ برای هزینه هایِ «آخرین نبردِ دروغین»؛ «سَرکیسه» شده اند. همانگونه که با خریدِ «قُرآنِ کژیمِ آریامهر» سرکیسه شدند.
      بازیهایِ «شازده فیل خان» فقط نمایشی نیستند. بلکه نوعی از طرحِ (Pig Butchering) هستند. این اصطلاحی است که برایِ شارلاتانهایی که برایِ سرکیسه کردنِ مردم؛ نخست اعتمادِ آنها را جلب نموده و با دادنِ اُمیدهایِ واهی و ارائهٔ «برنامه هایِ دروغین» (دفترچه؛ قًقنوس؛ طرحِ شکوفایی؛نوفدی؛ و ....) آرام آرام آنها را می دوشند.
      البتّه همیشه نیز اتّفاقی «ناگوار» می افتد (مانندِ زیرِ اتوبوس انداختن) که مقصّرینِ اصلیِ این اتّفاقاتِ ناگوار نیز حکومتهایِ غربی هستند (آنهایی که گوادالوپ میکنند و می آورند و می بَرند).
      این تمامی ماجرا است.
      از هوادارانِ پادشاهی خواهش میکنم که از «تیمِ شازده فیل خان» و بویژه از «سعیدِ میرزا قاسمی نژاد» (سپهبُد سَرتیمداران) بپرسند که استراتژیِ «شاهنشاه کوروش فیل خان» برایِ سرنگونی چیست؟
      ........................................................
      در سویِ سایرِ «خود روشنفکر پنداران» نیز «باد می وَزَد».
      حتّی «دفترچهٔ مُشعشع» نیز ندارند و نه تنها اساساً با واژهٔ «انقلاب» بیگانه اَند؛ بلکه برایِ کنترلِ بحران در «دورانِ گذار» نیز آمادگی ندارند.
      باز هم برایِ چندمین بار پُرسش این است که:
      برایِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی چه باید کرد؟

      «ادامه دارد»

      حذف
    4. تقریباً همهٔ «آرزومندانِ سرنگونیِ رژیمِ شیعی»؛ به مزخرفاتی که از سویِ «اندیشکده»های اروپایی و آمریکایی منتشر می شوند؛ عکس العمل نشان میدهند و فشارِ خونشان بالا و پایین می رَوَد.
      آقایِ «ناتانیاهو» و کابینهٔ ایشان؛ یک «اندیشکدهٔ واقعی» است.
      «موساد» یک «اندیشکدهٔ واقعی» است.
      سخنانِ اخیرِ آقایِ «ناتانیاهو» که به «دلداری» از «آرزومندانِ سرنگونی» پرداخت و گفت: «نا اُمید نشوید»؛ نشان داد که نگاهشان نسبت به سرنگونیِ رژیمِ شیعی؛ مَنفی است.
      پس از ایشان؛ آقایِ «یوسی کوهِن»؛ آبِ پاکی را بر «دستها» و «خاکِ یأس» را بر «سَرِ» این «آرزومندانِ بی عمل» ریخت و گفت: «سرنگونیِ رژیمِ شیعی ۴ تا ۵ سال طول خواهد کشید»(نقل به معنی). ایشان در مقامِ واقعیِ پیشینِ ریاست یک «اتاقِ فکریِ مُعتبر»(موساد) سُخن گفت.
      حال از خودتان بپرسید که: وعدهٔ «نبردِ نهایی نزدیک است.»؛ خَرواری چند؟ (دیگر کیلویی نمی فروشند).

      «ادامه دارد»

      حذف
    5. اگر ۱۰ یا ۱۲ سالِ پیش؛ شخصی و یا جریانی توانا و «جِدّی» پیدا می شد که بفهمد؛ «اپوزیسیون در قامتِ حکومتی» یک ضرورَت است. امروز می شد بر رویِ آن حساب کرد.
      اینچنین اپوزیسیونی؛ دستگاهِ اطّلاعاتیِ آموزش دیده و با تجربه ای داشت که «صادراتی ها» را به چنان حال و روزی می انداخت که مانندِ «دیّوس فرزانه» در سوراخِ موش به «غیبتِ کُبری» بروند.
      دیگر آه و ناله هایی در رابطه با «لابی هایِ رژیمِ شیعی» در آمریکا و اروپا وجود نداشت.
      دیگر لازم نبود که «شازده فیل خان» به دستبوسِ اوباشانِ پاسدار و اطّلاعاتی رژیمِ شیعی رفته و از آنها بخواهد که «تو را خدا از من پُشتیبانی کنید تا در حکومتِ بعدی جایگاهتان را حفظ کنیم» و نامش را «مذاکره» بگذارد و هرگز نفهمد که پاسدارها در دِلِشان میگویند: «تو فکر میکنی که چی هستی؟؟ داراییها و نیروهایت را رویِ میز بگذار تا ببینیم که چند مَرده حلّاجی؟».
      اکنون نیروهایِ نظامیِ آموزش دیده داشتیم.
      اکنون یک «دولت» داشتیم.
      اگر همین امروز؛ چنین حرکتی آغاز شود؛ در بهترین حالت؛ میتوان اُمید داشت که در ۲ تا ۳ سالِ آینده؛ چیزی شبیه «اپوزیسیون در قامتِ حکومتی» بوجود آید و همهٔ اوباشانِ «خود روشنفکر پندار» را مانندِ «زباله» جارو کُند.

      «ادامه دارد»

      حذف
    6. آیا می فهمید که داشتنِ روابط دیپلماتیک و سیاسی و نظامی و اطّلاعاتی واقعی با «کشورهایِ دوست»؛ چه ارزشی دارند؟
      آیا می فهمید که داشتنِ «لابی هایِ قدرتمند» چه ارزشی دارند؟
      ما اکنون هیچ چیزی نداریم و فکر میکنیم که با «پرچم گَردانی» در مونیخ؛ شاخِ اژدها را شکانده ایم!!!!!؟؟
      آیا می توانید بفهمید که اگر با داشتنِ «اپوزیسیون در قامتِ حکومتی»؛ از میانِ ۶ میلیون ایرانی که در خارج از ایران زندگی میکنند؛ اکنون حدّ اقل ۱۰۰ هزار نفر افرادِ آموزش دیده و حرفه ای و همچنین ۱۰۰ ها هزار نفر ایرانیانِ پُرشور و فعّال در خارج از سرزمینِ ایران داشتیم؟ آیا میتوانید بفهمید که اینچنین قدرتی چه تأثیری بر رویِ مردمِ ایران در درونِ میهن می گذاشت؟
      و چه تعداد شبکه هایِ فعّالِ مخفی در درونِ میهن شکل گرفته بود؟ که به راحتی می شد نیروهایِ رزمی و تسلیحات به درونِ میهن فرستاد؛ تا زمانی که میگوییم: «مردم برایِ نبردِ نهایی آماده باشید»؛ حرفمان ارزش داشته باشد و «نبردِ نهایی» آغاز شود.

      متأسفانه؛.... «نَه»..... نمی فهمید.
      فقط اینرا می فهمید که:
      «خودشان آورده اند و خودشان باید ببرند».

      حذف