این پرسشی است که BBC در برابر «اندیشمندان ایرانی!!!!!» نهاده است؛ آدامسی که ۶۰ سال است جویده شده و هنوز معلوم نشده است که چه طعمی دارد؟ مانند تسبیحی که مومنین مسیحی و یهودی و مسلمان و بودایی هزاران بار آنرا میشمارند و آخرش هم معلوم نمیشود که تسبیحشان چند دانه داشته است. ولی جویدن آدامس و سقز (ژاژ خایی) و شمردن دانه های تسبیح حتماً باید لذت خاصی داشته باشد و گرنه اینهمه طرفدار نداشت.
با رجوع به صفحه ای که BBC و رادیو فردا و DW و وبسایت مختصر فارسی زبان رادیو فرنسه (فرانسویها مشغول کشورهای عربی و آفریقایی هستند و بعد از فرو کردن خمینی به ایرانیان و قتل زنده یاد شاهپور بختیار در رابطه با ایران بازنشسته شده اند) در رابطه با «آدامس ۶۰ ساله» باز کرده اند (اینجا) و (اینجا) و (اینجا) و (اینجا) و جاهای دیگری که شاید من نمیدانم (با عرض پوزش)؛ میبینیم که یکدفعه دهها پژوهشگر و استاد علوم سیاسی و استاد جامعه شناسی مثل مور و ملخ ظاهر میشوند و در ۲۰۰ کلمه تسبیح خودشان را میچرخانند و ژاژ خودشان را می خایند...... و
نهایت اینکه:
ایرانیان هنوز نمیتوانند در مورد ۶۰ سال پیش؛ به یک دیدگاه فنی و علمی مشترک سیاسی برسند.
شاید مزخرف ترین نظریه را احمقی به نام ابراهیم گلستان که لقب فیلمساز و نویسنده را به یدک میکشد داده باشد؛ این شخص بعد از هنرنمایی فلسفی و منطق ارسطویی در آغاز سخنانش که خود نشاندهندهٔ شامورتی بازی هنرمندانه ایست (جایزهٔ اسکار رو شاخشه) تا خود را قطب تفکر و منطق جلوه دهد... به جای مطرح نمودن حد اقل مسائل طبق معمول اینگونه شامورتی بازان (به سایر اشخاصی که در این صفحات اظهار «فضله» نموده اند مراجعه نمایید).... «کلاردشت» را مرکز سیاست عالم و عالمیان قرار داده است....
شاید باور نکنید؛ اما من ایمان دارم که اگر BBC پرسشی با این عنوان که چرا نام این عملیات را آژاکس گذاشته بودند مطرح مینمود؛ تعداد ارازل و اوباشی که هر یک لقبی و عنوانی به خود آویخته اند در پاسخگویی به این پرسش؛ حد اقل هرکدام ۱۰ بار کتابهای ایلیاد و اودیسه را دوباره خوانی میکردند تا نقش «نمادین-افسانه ای» آژاکس را بر رسی کنند تا مدال طلا و جایزهٔ اسکار بگیرند.
اما زمانی که از این اشخاص بخواهید تا در رابطه با سرنگونی رژیم یک استراتژی عملیاتی طراحی کنند و از علوم جامعه شناسی و سیاسی که آنها را در دانشگاههای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان تدریس میکنند در راستای این طرح استفاده کنند؛ همهٔ شان «جیم فنگ» میشوند و حد اکثر اینکه جزوهٔ آشپزی «جین شارپ» را مخفیانه به در خانه هایتان می فرستادند.
اما فارغ از این پاسخهای مشعشع؛ پرسش اصلی این است که چرا این وبسایتها این پرسش را به صورتی تکراری همچنان مطرح میکنند؟ چه چیزی پشت سر این پرسش خوابیده است؟ این وبسایتها در حال ارزیابی چه چیزی هستند؟ آیا میزان حماقت ایرانیان را مورد ارزیابی مجدد قرار میدهند؟ تا ببینند که این ملت که با روشنفکرانش ارزیابی میشود همچنان در حماقت ژاژخایی مانده اند؟ آیا توانایی طراحی برای آیندهٔ خودشان و میهنشان را دارند؟ یا همچنان به عملیاتهایی مانند «عملیات آژاکس» چشم دوخته اند؟... مانند سید رضا دیبا که از طراحان «آژاکس» به عنوان سرمایه های سیاسی خودش نام میبرد.
خوانندهٔ گرامی.... در کجا ایستاده ای؟
«آژاکس» ؟.... یا «کاوهٔ آهنگر»؟.... کدامیک؟
کژدم