۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

تحلیلی کوتاه بر اتفاقات دو هفتهٔ گذشته

در دو هفتهٔ گذشته ۴ اتفاق مهم در صحنهٔ سیاسی داخلی و خارجی ایران به وقوع پیوست که هر چهار اتفاق نشان از شکست دارد.
۱- بمباران اهداف مشترک حزب الله لبنان و ارتش بشار اسد توسط نیروی هوایی اسرائیل.
رژیم بشار اسد اعلام نمود که این حمله را پاسخ نخواهد داد و دلیل آن نیز بسیار روشن است؛ زیرا توانایی جنگیدن در دو جبهه را ندارد و توان نظامی اسرائیل هم قابل مقایسه با «ارتش آزاد سوریه» نیست و چه بسا با نخستین پاسخ؛ بخش مهمی از تواناییهای ارتش رژیم حاکم سوریه در همان روز نخست به تلی از خاکستر و آهن پاره تبدیل شود. سران نظامی و سیاسی رژیم توانمند اسلامی نیز با انکار و آه و ناله های ضد صهیونیستی و حواله دادن پاسخگویی نظامی به رژیم بشار اسد؛ نشان دادند که تا چه به پیمان استراتژیک نظامی شان با کشوری که از آن به عنوان «عمق استراتژیک» یاد میکنند و همچنین به شعارهای خود مبنی بر نابودی رژیم اسرائیل وفادار هستند. این عدم پاسخگویی در روابط سپاه قدس با سایر مزدورانش در منطقه تاثیر خواهد گذاشت و جایگاه خود در روابط سیاسی و نظامی که با رژیم اسلامی حاکم بر ایران برقرار کرده اند را در آینده ای نزدیک مورد بازنگری جدی قرار خواهند داد. روش برخورد ذلیلانهٔ رژیم اسلامی در رابطه با حملهٔ اسرائیل برای عده ای از حزب اللهی ها و پاسداران نیز درسهای دیگری در بر دارد و اکنون میتوانند به چشم خود ببینند که نابودی صهیونیسم اکنون حتی از سطح عربده های توخالی هم پایین تر آمده و تبدیل به آه و ناله گردیده است.
۲- بر خلاف تصوری که خبرگزاریهای وابسته به رژیم در گزارشها و تحلیلهای خر رنگ کنی خود ارائه میدهند؛ سفر احمدی نژاد به مصر بخشی از برنامهٔ منطقه ای رژیم اسلامی برای یارگیری های جدید بود که به شکل مفتضحانه ای شکست خورد و حاتم بخشیهای پیشنهادی رژیم به حکومت اردن را تقریباً نقطه به نقطه برای حکومت اخوان المسلمینی مصر نیز تکرار نمودند. اما به جز یک سفر تحقیر آمیز چیزی حاصل نشد. اکنون شاید وبسایتهای گوناگون وابسته به باندهای مختلف رژیم بخواهند برای طفره رفتن از زیر ننگ این شکست دیپلماتیک؛ تقصیرها را به گردن احمدی نژاد بیندازند؛ اما حتی اگر شخص خامنه ای هم به این سفر میرفت پاسخی بهتر از این نمیگرفت. پاسخ مصری ها به رژیم شیعه مسلک حاکم بر ایران؛ پاسخی به تمامیت این حاکمیت و در راس آن آخرین ولی فقیه فرزانه و رهبر مسلمین جهان بود. تکرار شکست اردن در مصر که یکی از قطبهای سیاسی جهان عرب است نشانهٔ بادهای تندی است که از طرف مسلمین جهان بر علیه ولی فقیه فرزانه وزیدن گرفته است و در ادامهٔ این شکست مفتضحانه؛ اظهارات آقای معاذ خطیب رهبر ائتلاف ملی سوریه مبنی بر اظهار همسایگی بی تنش با اسرائیل؛ نقش استخوان لای زخم را برای رهبر فرزانه و حزب الله لبنان را داشت.
۳- مغازله ها و هم آغوشیهای علی اکبر صالحی به عنوان یکی از وزیران امور خارجهٔ آخرین ولی فقیه فرزانه در ستودن تیم جدید آقای باراک اوباما که در روزهای پیش از چهاشنبهٔ گذشته هر روز شدت میگرفت از روز پنجشنبه با سخنرانی رهبر معظم مسلمانان جهان خاتمه یافت. تمامی این غزلسرایی ها و همآغوشیهای دیپلماتیک تنها برای یک احتمال سازماندهی شده بودند و هدف آن به تعویق انداختن «اجرایی شدن» تحریمهای جدید آمریکا در روز چهارشنبهٔ گذشته بود. این تحریمها هرگونه انتقال ارز به هرشکلی در برابر خرید نفت به رژیم را ممنوع اعلام نمود و باز هم نشان داد که نه تنها این کارها کاغذ باطله هستند؛ بلکه آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. رهبر فرزانه که تنها یکی از وزرای امور خارجه اش را برای مغازله و جفتگیری فرستاده بود؛ بعد از اجرایی شدن تحریمهای نفسگیری که در یکی دو ماه آینده اثرات کمرشکن آنها را خواهند چشید؛ دوباره انقلابی شد و گفت که مذاکره مردود است. آخرین ولی فقیه فرزانه نخواست اعتراف کند که سکوت ایشان تا آخرین دقایق روز چهارشنبه به این دلیل بود که علی اکبر صالحی بدبخت؛ در حال ایفای نقش تعریف شده ای بود که سناریو اش را رهبر معظم نوشته بودند. نتیجهٔ چنین رفتارهایی؛ یک «کون پاره» برای علی اکبر صالحی ها و «انقلابی ماندن و قاطعیت» برای رهبر فرزانه است. البته این یک تاکتیک جدید و مختص به خامنه ای نیست؛ آنهایی که در پایان جنگ هشت ساله در میدانهای نبرد به اسارت نیروهای عراقی در آمدند؛ میدانند که به اسارت رفتن آنها نتیجهٔ یک بند از توافق صلح بود که به طور خائنانه از طرف رفسنجانی و خمینی و تمامی سران رژیم پذیرفته شد. این بند از رژیم اسلامی به رهبری خمینی بت شکن میخواست که حدود ۵۰ هزار نفر از نیروهای ایرانی را در جبهه ها به حال خود رهاکنند تا توسط نیروهای عراقی اسیر شوند و تعداد اسرای طرفین به حالت توازن برسد و در عوض رژیم صدام حسین نیز سازمان مجاهدین خلق را فدا کند. کهنه سربازان و نیروهایی که در اواخر جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه در جبهه ها بودند به خوبی بیاد دارند که بسیاری از جبهه ها ناگهان از فرماندهان خالی شدند و تنها افسران جزء و گروهبانها و استوارهای بلا تکلیف در جبهه ها مانده بودند که حتی به پیامهای تعیین تکلیف آنها از مراکز فرماندهی پاسخی داده نمیشد. خمینی و رفسنجانی به طوری خائنانه بیش از ۵۰ هزار نفر را اینگونه معامله نمودند تا به اسارت دشمن در آیند و بعد از آن نیز به مدت چند سال برنامهٔ هفتگی حمل تابوت و تشییع جنازه راه انداختند تا همه چیز به باد فراموشی سپرده شود. خمینی تبدیل به قهرمانی شد که مردانه مسئولیت نوشیدن جام زهر را با فروتنی پیامبرگونه به عهده گرفته است و بسیاری از الاغها نیز برای فروتنی «امام» خمینی شان اشک ریختند. خمینی تبدیل به مردی با رفتار پیامبرگونه شد و بیش از ۵۰ هزار نفر از فرزندان این سرزمین بیش از دو سال با عمر از دست رفتهٔ خود؛ بهای پیامبرگونگی خمینی را پرداختند (کهنه سربازان میدانند که چه میگویم). این ماجرا در حال تکراری دوباره است و آخرین ولی فقیه قهرمان و «انقلابی» و مالک اشترهای قلابی و مجیز گوی او که از یک طرف دست بر سفرهٔ نفت دارند و از سوی دیگر در آمدهای کلانی از طریق تجارت مواد مخدر به دست می آورند بار دیگر تکرار خواهد شد و بسیجی ها و پاسداران قلاده به گردنشان را برای نجات خود بار دیگر به بیگانگان خواهند فروخت تا همچنان به عنوان قهرمانان عربده کش بر سر خوان یغما بمانند. شیعیان ایرانی رها شده در سوریه نمونه ای از آیندهٔ پیش روی مجیزگویان داخلی است (اینجا).
۴- درگیریهای باند صفوی نوین که تحت حمایت رهبری هستند؛ با جناح «برادران لاریجانی دو قوه ای» یک جنگ زرگری نیست و هدف صفوی نوین و رهبر فرزانه کشاندن حاکمیت به سوی تمرکز هرچه بیشتر است و سایر باندها در برابر این حرکت مقاومت میکنند و نبرد موجود حاصل این کش و قوس است. این درگیریها در شرایط کنونی نشان میدهد که باندهای گوناگون مافیای اسلامی؛ سکون عصبی خود را به شدت از دست داده اند و هرچه دایرهٔ محاصره تنگتر میشود؛ تنشها هر چه بیشتر اوج میگیرند و هریک از باندها با چمدانهای پر از پرونده های اختلاس و دزدی بر علیه یکدیگر «بگم بگم» راه انداخته اند. این روند به ریزشهای بیشتر در میان ساده لوحانی که فریب موعظه های انقلابی را خورده اند خواهد انجامید و از نظر بین المللی نیز همهٔ جناحهای رژیم به صورت یک کاسه و علنی به عنوان دسته های دزدان و جنایتکاران شناخته خواهند شد.

اجازهٔ دیدار از پایگاه نظامی پرچین

رژیم بار دیگر به دیپلماسی با برگهای سوخته روی آورده است؛ پرداختن رشوه های کلان به دزدان آرژانتیتینی برای هم آوردن سر و ته ماجرای «آمیا» و اینک هم اجازهٔ بازدید به آژانس بین المللی انرژی اتمی از پایگاه نظامی پرچین؛ بازی از پیش سوخته ای را را آغاز نموده اند. پایگاهی که کوس رسوایی شسته شدن و خاکبرداری آن دهها بار از طریق ماهواره ها رصد شده است بر بامهای بین المللی نواخته شده است. آیا بازهم میخواهند زمان بخرند؟ برای خریدن زمان بسیار دیر شده است و آخرین ولی فقیه فرزانه و مالک اشترهای قلابی اش هر روز بیشتر از روز پیش به گوشهٔ صفحهٔ شطرنج کشانده میشوند و برای فرار باید مهره های زیادی را فدا کنند.

تحریمهای جدید

آنچه که در هیچ یک از مقاله های تحلیلی اخیر مورد توجه قرار نگرفته است؛ تاثیرات واقعی تحریمهای اخیر است. تمامی تحلیلها نهایتاً به این جمله ختم میشوند که چون در تحریمهای جدید هیچ یک از کشورهای خریدار نفت ایران حق ندارند به رژیم حاکم پول نقد بدهند و باید حساب خاصی باز نموده و پولها را در آن حساب نگهداری نمایند و در ازای خرید اجناس غیر ممنوعه از طرف رژیم  بهای آنرا از حساب مذکور برداشت نمایند؛ لذا قدرت انتخاب رژیم در خرید اجناس به تولیدات کشور خریدار نفت محدود خواهد شد. اما این تمامی داستان نیست. مسئله این است که پولی که بلوکه شده است و قابل دریافت نیست؛ نمیتواند پشتوانهٔ پول ملی به حساب آید و در ماههای آینده شاهد کاهش شدید بهای ریال در برابر ارزهای خارجی خواهیم بود. از سوی دیگر پشتوانهٔ پول ملی به جای ارزهای خارجی و طلا؛ تبدیل به نخود و لوبیا و گندم و شکر و چسب پنچرگیری و طایر دوچرخه خواهد شد.
نبردی که اکنون میان باندهای رژیم در جریان است؛ برای بهره برداری هرچه بیشتر از این خوان یغمای جدید است که نامش را «معاملهٔ تهاتری» گذاشته اند. اگر دامنهٔ این معاملهٔ تهاتری به درون میهن نیز کشیده شود؛ باید منتظر بود که حقوق کارگران و کارمندان را با برنج و لوبیا و نخود و روغن بپردازند؛ و این دقیقاً همان خوان یغمای جدیدی است که گرگها و کفتارها را به افشای یکدیگر کشانیده است. آخرین ولی فقیه فرزانهٔ خرفت نیز گفته است که حسابتان را به الله میسپارم و دیگر بیش از این نمیتوانم مدیریت کنم.

کژدم 

۷ نظر:

  1. توان نظامی اسرائیل هم قابل مقایسه با ارتش "آزاد" سوریه نیست

    agha ino fecr konam bayad edit konid

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. چگونه باید ادیت شود؟ حروف الفبایی که وبلاگ در اختیار میگذارد بهتر از این نیستند.

      حذف
  2. با سلام
    این نوشته از نظر لحن و ادبیات گفتاری مانند ادبیات گفتاری سران حکومتی ایران است و با فرهنگ غنی ایرانی فاصله زیادی دارد وتأثیر پذیری آنرا بشدت کاهش می دهد درفرهنگ ما هرچه حرف منطقی تر باشد ادب آن بیشتر است موفق باشید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آنچه که در رابطه با علی اکبر صالحی گفته شده است؛ تنها چیزی است که لیاقتش را دارد. مردک الدنگی که ارزشش حتی کمتر از اینهاست. شایستگی یک دیپلمات به دستاوردهای دیپلماتیک است و نه دلقک بازی در محافل دیپلماتیک. تمامی اطرافیان ولی فقیه فرزانه؛ چیزی بیش از آنچه که برای علی اکبر صالحی ماند؛ برایشان باقی نخواهد ماند.

      حذف
  3. ba dorood be shoma, man nemidanam in aghayan ya khanomhaye "titish-Mamani" ke az yek wajeh morede estefade be mohtawaye neweshteh tawajoh nemikonand az korehe mah amadeand ya dar mamlekate Iran bozorg shodeand? doostane garami be mohtawa bepardazid.payande bashid.

    پاسخحذف
  4. در مورد بند 4 این احتمال هم وجود دارد که رهبری بشکل مخفیانه و کوتاه مدت با احمدینژادائتلاف کرده و احمدینژاد را شیر کرده و به جان لاریجانیها انداخته است تا اعتبار آنها را پیش مردم از بین ببرد. ولی در این درگیری هم باند احمدینژاد و هم باند لاریجانی بی‌آبرو و ضعیف شوند و رهبر به این شکل از این دو باند آسوده شود. و تا قبل از انتخابات رهبری ائتلاف مخفیانه با احمدینژاد را بشکند و برای احمدینژاد هم فقط یک «کون پاره» بماند. سپس خامنه‌ای که همچنان «قاطع و انقلابی» مانده است دست در دست سپاه بدهد و کسی مثل ولایتی را که خود را از این درگیریها دور نگه داشته به عنوان دلسوز واقعی مردم رئیس جمهور کنند.
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود آریو گرامی
      سپاس از تلاش بی وقفٔ شما. کاش خوانندگان دیگر نیز مانند شما برای پربارتر شدن و تولید اندیشه تلاش میکردند. آیا من نمیدانم که معنی وحدت ملی چیست؟ و یا خوانندگالن هم نمیدانند؟ باید عرض کنم که اگر به من بدترین فحشها را بدهید ولی در ازای آن نظری مطرح کنید که به مفهوم «تولید» باشد و نه «تکرار»... منتشر خواهم کرد و سپاسگذار خواهم بود و از نظر من وحدت ملی یعنی این.
      آریو گرامی؛ این احتمال نیز میتواند درست باشد و چه بسا خیلی هم درست باشد. بالاخره رهبر به فدائیان «کون پاره» نیاز مبرم دارد.

      حذف