۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

خامنه ای فرزانه؛ احمدی نژاد فضا نورد؛ رفسنجانی های پسته-نفتی؛ لاریجانیهای دو قوه ای

به جرأت میتوانم بگویم که در چهار سال گذشته؛ نخستین کسی بودم که هم در مجموعه مقاله های «هنر جنگیدن» و سپس در مقالهٔ «مافیا در قامت حکومت» اکثر شیوه های یارگیری و گروگانگیری و پرونده سازیهای باندهای گوناگون رژیم کثیف شیعی حاکم بر ایران بر علیه یکدیگر و تجارت انسان و تجارت مواد مخدر را که با رهنمودهای سردار سازندگی (کوسهٔ بهرمانی) آغاز گردید را مطرح ساختم. اکنون پس از چهار سال؛ تمامی باندهای رژیم مثل سگهای هار و کفتارها به جان هم افتاده اند و «بگم بگم» تبدیل به فرهنگ پذیرفته شده ای گردیده است. هر باند مافیایی پرونده هایی زیر بغل دارد تا آبروی باند دیگر را ببرد؛ در حالی که همگی با تاریخ ۱۴۰۰ ساله شان و با تاریخ ۵۰۰ سالهٔ ننگین صفوی شان آبرو باختگان تاریخی هستند.
اخیراً ۲ فیلم از طرف باند «صفوی نوین» و برادران لاریجانی برای بی آبرو کردن یکدیگر منتشر شده است و سایت «بازتاب» نیز مدارک دیگری در افشای اراذل و اوباش باند صفوی نوین منتشر ساخته است.

این اراذل همگی به باندهای امنیتی و اطلاعاتی و سپاه قدس تعلق دارند و گردانندگان سایت بازتاب نیز عده ای از همین اوباشان هستند. اما آنچه که بعضی ها فراموش کرده اند کثافتهایی مانند سید ابراهیم نبوی و اکبر گنجی و نیک آهنگ کوثر و محسن سازگارا هستند که زمانی آنها نیز بخشی از همین کثافتها بودند و اکنون نیز برای باندهای رانده شده از قدرت سینه چاک میدهند. 
به نظر من دو فیلم مربوط به مرتضوی جلاد و سخنرانی سخنگوی خانوادهٔ کثیف لاریجانیها را باید در کنار هم مشاهده نمود و تمامی ترفند ها و باند بازیها و تشکیل خانواده های مافیایی شیعی مسلک را که همگی از یک قماشند را به عنوان «اسناد مکمل یکدیگر» مورد مطالعه قرار داد و نه به عنوان افشاگریهای بخشهای خوب و بد و بدتر علیه همدیگر. زمانی که نیک آهنگ کوثر از طرف کثافتی مانند مهدی هاشمی «کوثر جان» خطاب میشود؛ باید دانست که همهٔ باندها «کوثر جان»های خاص خود را دارند که به لطایف الحیل خود را به عنوان اصلاح طلب و یا راست میانه و امثالهم در میان اپوزیسیون فرو کرده اند. زمانی که مهدی هاشمی در برابر اصرار نیک آهنگ کوثر میگوید که : «من نقش خاصی دارم که برای من تعریف کرده اند» و «ما استراتژی خودمان را داریم که نقش مرا نیز تعریف کرده است» باید بدانیم که سایر باندها هم به همینگونه هستند و هر باندی برای خود استراتژی تعریف شده و نقشهای تعریف شده ای برای اعضای باند خود دارند و این امر مختص یک باند نیست.
حتی گسیل شدن عدهٔ زیادی از افراد به خارج از کشور که عنوان «اصلاح طلب» را به یدک میکشیدند و برایشان تاریخچه های انقلابی ساخته و پرداخته شد نیز؛ همگی دارای «نقش تعریف شده» بودند.
اکنون مبارزان باید پیش از آنکه به «فرد و یا باند افشا شده» تف کنند؛ باید بدانند که «باند افشاگر» به همان اندازهٔ طرف مقابل کثیف است. قدیانیها؛ نوریزادها و.... تنها چهره های نوینی هستند که قرار است جای مهره های سوخته ای همچون سید ابراهیم نبوی ها و نیک آهنگ کوثرها و اکبر گنجی ها را بگیرند.

به ته ریش همهٔ این کثافتها نگاه کنید که مانند یک «کُد سازمانی» بر چهرهٔ همهٔ شان نقش بسته است؛ مانند همان «داغ قاشق»ی که بر پیشانی اراذل حاکم کنونی به عنوان کُد سازمانی نقش بسته است.


به برنامه ریزی که نیک آهنگ کوثر خائن برای به بیراهه کشاندن جنبش از طریق به صحنه کشاندن خانوادهٔ کثیف بهرمانیها به این خانواده پیشنهاد میکند توجه کنید.


این ۳ ویدیو و فایل صوتی همانگونه که ژنرال پتریوس گفته بود؛ حاکمیت اراذل و اوباش و لابیهای خارج کشوری آنها را نشان میدهد.
نیروهای مبارزی که برای سرنگونی رژیم مبارزه میکنند؛ باید تمامی اراذل و اوباش اصلاح طلب و یا طرفداران کوسهٔ بهرمانی را از میان خود بیرون برانند و به کسانی که در چنین باندهایی سابقهٔ فعالیت داشته اند و ظاهراً از آنها جدا شده اند؛ به دیدهٔ شک نگاه کنند؛ تا زمانی که عکس آن ثابت شود. بنا بر سابقهٔ فعالیت ۳۰ سالهٔ این اراذل با باندهای گوناگون رژیم؛ دیگر اصل بر برائت آنان نیست و اسناد زیادی برای متهم نمودن آنها به خیانت وجود دارد.

کژدم

۹ نظر:

  1. کژدم جان، برآیند این جنگ قدرت که وارد فاز جدیدش شده معطوف به چیست؟
    آیا واقعاً دوگانه احمدی نژاد - خامنه ای را باید باور کرد یا اینکه تضاد این دو ظاهرسازی برای یکدست کردن حکومت است؟
    آیا کودتایی در پیش است؟
    قدرتهای جهانی هم از باندهای داخلی یارگیری کرده اند؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود
      بهتر است این گفته های احمدی نژاد و خامنه ای را پیش از هر چیزی یاد آوری کنم:

      احمدی نژاد: «من و رهبر معظم وقتی که با هم خلوت میکنیم؛ به تمامی تحلیلهای تحلیلگران میخندیم» (نقل به معنی)
      احمدی نژاد: «چه کسی گفته است که من وقتی دورهٔ ریاست جمهوری ام تمام شد؛ دیگر در قدرت نمیمانم؟ علم غیب دارید؟» (نقل به معنی)

      خامنه ای بعد از گفته های رحیم مشائی در رابطه با دوستی با مردم اسرائیل:
      « حالا یک شخصی اشتباهی کرده و نظری داده است... دیگر نباید زیاد پیگیر قضیه باشید» (نقل به معنی)
      قاضی مرتضوی در عرض ۲۴ ساعت بعد از بازداشت از طرف لاریجانیها؛ آزاد میشود و پاسدار سعید قاسمی در جمع بسیجیها دستگیری او را از طرف آخوند لاریجانی بودار و مشکوک مینامد.
      با اینکه نظر قطعی دادن بسیار سخت است؛ اما من به این نتیجه رسیده ام که چیزی به نام دوگانهٔ «خامنه ای - احمدی نژاد» وجود ندارد. در شرایطی که این رژیم به زیر تیغ رفته است؛ نیاز به «تمرکز فرماندهی» بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز است و امر محدود شدن مرکز فرماندهی در شرایط بحرانی یک ضرورت است.(فرقی نمیکند که چه حکومتی در شرایط بحرانی بر سر کار باشد).
      اگر به بعضی از مقاله های من نگاه کنید؛ منادی «احتمال وقوع کودتا» هستند. این امر نشانگر پیش بینی قطعی در رابطه با کودتا نیست؛ بلکه در ادامهٔ بحث مربوط به «قصد رژیم برای «تمرکز هر چه بیشتر» مطرح شده است؛ و چون کودتای نظامی متعالی ترین شکل تمرکز قدرت است؛ لذا این پیشبینی معطوف به عدم موفقیت دارودستهٔ خامنه ای برای رسیدن به «تمرکز قدرت» از راههای نسبتاً مسالمت آمیز تر است. اگر خامنه ای نتواند در انتخابات بعدی به تمرکز حد اکثریِ ممکن برسد؛ کودتای نظامی یک ضرورت انکار ناپذیر خواهد بود. لذا از دیدگاه من نظر دوم شما درست است و به احتمال قوی دوگانه ای وجود ندارد.
      در مورد پرسش دوم شما مبنی بر یارگیری قدرتهای جهانی از میان باندهای گوناگون باید بگویم که شما سوالهای سخت سخت میپرسید و من باید با چند نفر از بزرگان دنیای سرویسهای اطلاعاتی (بین خودمون باشه و به هیشکی نگید که آبرو ریزی نشه خدای نکرده؛ آدمهایی مثل آقای پانه تا و یا آقای مئیر داگان) صحبت کنم (شوخی). اما گذشته از شوخی؛ زمانی که «ضرورت تغییرات در خاورمیانه برای برقراری خاورمیانهٔ بزرگ» را «بهار عربی مینامند؛ طبعاً تلاشهای گوناگون و شدیدی برای یارگیریها انجام میگیرند و این تلاشها نمیتوانند....(دنباله در پایین)

      حذف
    2. و این تلاشها نمیتوانند مانند ملاقات شاهزاده رضا پهلوی و رئیس پارلمان اروپا در راهرو و برای گرفتن عکس باشند. اما اگر به خرابکاریهای متعددی که در عرض این چند سال چه در داخل ایران و چه در سوریه انجام گرفته اند و در همهٔ این عملیاتها رد پای دو قطب داخلی و خارجی را میتوان دید؛ هیچ بعید نیست که در عرصهٔ سیاسی هم چنین روابطی وجود داشته باشند.
      بعد از حملهٔ تازیان؛ ۱۴۰۰ سال است که ایران به عنوان «منطقهٔ نفوذ» تعریف شده و فرهنگ «موالی گری» در این سرزمین نهادینه شده است. داشتن این چنین فرهنگی در شرایط دنیای نوینی که ایران فرسنگها با آن فاصله دارد؛ به جز آنچه که شما «یارگیری» نامیده اید را در پیش پای «دولتمردان موالی» قرار نمی دهد. اما بزرگترین یاران این رژیم؛ مانند رژیم سوریه؛ روسها و چینی ها هستند. سایر کشور ها شاید توانسته باشند تا فقط «جای پا» ایجاد کنند و نه بیشتر.

      حذف
  2. ممنون از پاسختان!
    در مورد انقلاب 57، آیا شما هم مانند سلطنت طلبان معتقد به فتنه هستید و آیا معتقدید کودتایی رخ داد؟
    منبع خاصی در این زمینه معرفی می فرمایید؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود....
      نه. من مثل سلطنت طلبان فکر نمیکنم و پدر و پسر پهلوی را «پادشاه» نمیدانم. بلکه «سلطان» میدانم. چون پادشاه شخصیتی است انتخابی که توسط انجمن پادشاهی که در دو یا سه مقالهٔ پیشین به آن اشاره نموده ام باید انتخاب شود. اما در بارهٔ فاجعهٔ ۵۷ من به توطئه معتقد نیستم و آنرا نتیجهٔ همزمانی دو واقعه میبینم.:
      ۱- غرب میدانست که اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی است و در صورت فروپاشی؛ با توجه به وضعیت اسفبار سرزمینهای ایرانی جدا شده؛ احتمال پیوستن آنها به ایران وجود دارد. لذا باید جلو آن گرفته شود. تا قدرتی نوظهور که میتواند مسئلهٔ انرژی فسیلی را به یک معضل منطقه ای تبدیل کند؛ بوجود نیاید. لذا آنها در فکر سرنگونی محمدرضا یهلوی بودند.
      ۲- جنبش ضد استبدادی ولی تهی مغز ایران موقعیتی مقطعی برای بیگانگان بوجود آورد تا رژیم سابق را به دست ایرانیان سرنگون کنند و نیروی ویرانگر اسلامی را جایگزین سازد و در این راه از هیچ کاری دریغ نکردند. البته این در حد یک نظریه است(نظریهٔ خودم) و دلایل زیادی برای درست بودن آن را در تاریخ روند انقلاب میتوان پیدا کرد. اما چو.ن سندیت ندارد؛ همچنان در حد تئوری میماند. اثبات این تئوری نیاز به زمانی طولانی دارد تا اسناد آمریکا و اروپا که مشمول مرور زمان میشوند؛ منتشر شوند تا درست و یا غلط بودن این نظریه را اثبات کنند. اما این نظریه چه درست و چه غلط باشد ربطی به آنچه که میخواهیم بکنیم ندارد. آنچه که گذشته است دیگر وجود ندارد. آنچه که مهم است شناخت وضعیت کنونی و طراحی استراتژی برای سرنگونی رژیم و برقراری آیینی دموکراتیک بر اساس وحدت ملی در آینده است و گرنه باید با سرزمینی به نام ایران باید خداحافظی کرد.

      حذف
  3. به نظر بنده می توان در شرایط کنونی بین کسانی که بعد از گذشت 34 سال هنوز هم وقایع 57 را انقلاب می دانند و آنانی که انقلاب نمی دانند مرزبندی کرد و نتایج جالبی گرفت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پرسش این است که این نتیجه گیریهایی که شما جالب میدانید؛ چه ارزش کاربردی دارند؟ اگر ارزش کاربردی برای ساختن ایرانی دموکراتیک در آینده نداشته باشد. حتی فکر کردن به آن بی ارزش است. بحث بر سر فاجعهٔ ۵۷ همانقدر بی ارزش است که بحث بر سر شاه و مصدق بی ارزش است. مردگان را به مردگان بسپاریم. آینده را زندگان میسازند.
      اینگونه بررسیها کار تحلیلگران تاریخ است و برای مبارزین سیاسی؛ به جز تلف کردن وقت هیچ ارزشی ندارد.

      حذف
  4. دورود هم وتن از این همه توان که تا به اینگاه همسانش و راستی ودرستی نوشته هایتان راندیدهام خرسندم که ایرانی ایرانیار هنوز هم مپارز در راه ازادی ایران اینگونه زحمتکش وجود دارد خدای ایران نگهدارتان پا دورود پر استاد فرود فولادوند گرامی راهدار راه ازادی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      سپاس از دلگرمی و مهرتان. اگر نوشته ها را به چالش بکشید میتوانیم کانون ارزشمندی برای رشد فرهنگ سیاسی ایجاد کنیم. به امید دیدن نوشته های چالشگر و منتقد هستم.

      حذف