پیش از آغاز این بخش؛ باید از خوانندگان گرامی بخواهم که این سلسله نوشته ها را جدا از هم و به عنوان مقالات مستقل؛ مورد مطالعه قرار ندهند و اگر این مقاله (بخش پنجم) نخستین مقاله ای است که میخوانند؛ بهتر است که پیش از مطالعهٔ این بخش؛ بخشهای چهارگانهٔ پیشین را مطالعه نموده و تصویری کامل از آنچه که من در پی نشان دادن آن هستم داشته باشند.
تشکیلات افقی یک ضروت است
نخست اینکه یک تشکیلات اعم از هرمی و یا افقی تمامی خصوصیات یک تشکیلات را دارد و پیشنهاد تشکیلات افقی تنها برای کاستن خطرهای امنیتی است. دوم اینکه تشکیلات افقی با به دست آوردن امنیت بیشتر؛ باید بخشی از مزیتهای تشکل هرمی را فدا کند. این مسئله را با آوردن مثال توضیح میدهم:
در تشکیلات هرمی؛ مرکزیت تشکیلات به نیروهای خود اشراف کامل دارد؛ مثلاً میداند که بخش تبلیغاتی سازمان تا چه حد فعال است و چه نیازهایی برای گسترش فعالیت خود دارد و یا بخش ارتباطات بیرونی سازمان چه کمبودهایی دارد و آیا کادرهای آن به اندازهٔ کافی ورزیده هستند و یا نیستند و چه کارهایی برای ارتقأ کیفیت ارتباطات باید انجام گیرند؛ همچنین مرکزیت میتواند با اشراف بر «آنچه که دارد»؛ اولویتهای نیازهای مبارزاتی و تشکیلاتی را تشخیص دهد و به عنوان مثال بخش جدیدی را تاسیس کند و برای آن بخش کادرسازی و تعیین بودجه نماید.
در تشکیلات افقی؛ تنها کاری که مرکزیت میتواند انجام دهد صدور بیانیه هاست و مراحل اجرایی شدن فرامین مرکزیت به هموندان سپرده میشود و مرکزیت نظارت حرفه ای بر کیفیت انجمنهای تشکیل شده ندارد؛ لذا تلاش مرکزیت برای ارتقأ کیفیت انجمنها از طریق آموزشها به پیش میرود و بفیهٔ امور اجرایی و تامین بودجهٔ اجرایی شدن فرامین به عهدهٔ انجمن هاست.
در یک تشکیلات هرمی؛ اگر در یک منطقهٔ جغرافیایی خاصی؛ نیاز به وجود تشکل تعریف شدهٔ ویژه ای باشد؛ مرکزیت میتواند آن تشکل ویژه را سازمان داده و در منطقهٔ مورد نیاز مستقر نماید. اما در تشکیلات افقی تنها با بیانیه و فراخوان از هواداران و هموندان خواهد خواست که این تشکل را بوجود آورند که شاید اجرأ شود و یا نشود و یا نیرویی بیش از حد نیاز و به طور موازی از طرف هموندان و هوادارن برای اجرای آن فرمان گذاشته شود.
لذا همانگونه که دیده میشود؛ تنها پشتوانهٔ عملی شدن سازماندهی افقی پشتکار انجمنهای مستقل هموندان است. اما در شرایط حاد امنیتی؛ تشکیلات هرمی حتی شاید چند ماه هم دوام نیاورد و با یک ضربه؛ تمامی تشکل در هم فرو ریزد. لذا اینجا مسئله ای به نام انتخاب میان تشکیلات هرمی و یا افقی وجود ندارد بلکه تشکیلات افقی به عنوان تنها راه مبارزهٔ امن و پایدار است؛ هر چند که تشکیلات افقی کاستیهای فراوانی دارد ولی به مرور زمان و با گسترش مبارزه و تجربیات مبارزاتی و نو آوری ها میتوان بسیاری از این کاستیها را از میان برد. البته اکنون تقریباً تمامی هواداران سازمانها و گروههای گوناگون؛ در عرصهٔ عملی به شکل افقی فعالیت میکنند. اما میان آنکه به طور خود به خودی به صورت افقی فعالیت بکنیم و یا اینکه مکانیسم تشکلهای افقی را بررسی نموده و با شناخت ساختار و تواناییها و ناتوانیهای آن آشنا شویم فرق بسیار است و این فرق زمانی خود را آشکار خواهد کرد که در روند مبارزه برای از میان بردن نقاط ضعف و یا تقویت تشکلهای ضروری؛ نیاز به برنامه ریزی و محاسبات پیش آید. به زبان ساده تر باید گفت که همهٔ موجودات به طور خود بخودی تنفس میکنند؛ اما عده ای هم هستند که به بررسی مکانیسم تنفس و نقش آن در زندگی بیولوژیکی؛ از قبیل نقش آن در متابولیسم؛ انتشار بیماریها و .... میپردازند. دستهٔ اول در صورت ایجاد مشکل یا بیمار میشوند و یا میمیرند؛ دستهٔ دوم کمتر بیمار میشوند و کمتر میمیرند و جان بسیاری از نفرات وابسته به دستهٔ نخست را هم از خطر نجات میدهند.
در رابطه با تشکیل انجمنهای مبارزاتی به اندازهٔ کافی در سلسله مقالات «هنر جنگیدن» و همچنین درنسخهٔ جدید بخشی از آن که با ویرایش نو در مقالهٔ «سازماندهی برای جنبش سرخ بخش هفتم» منتشر کرده ام توضیحات کاربردی نسبتاً کاملی داده شده است و نیازی به تکرار آنها نمیبینم و ادامهٔ بحث را با این پیش فرض که انجمن و یا انجمنهایی تشکیل شده و موجود هستند ادامه میدهم.
مسائل امنیتی در تشکیلات افقی
تنها دلیل روی آوردن به تشکیلات افقی؛ تامین امنیت مبارزان و غیر قابل نفوذ کردن انجمنها (تا حد ممکن) برای دامنه دار و ادامه دار نمودن مبارزه است. لذا به کار بستن روشهای امنیتی میتواند انجمنها را از ضربات نیروهای دشمن مصون دارد و ضرورتی حیاتی دارد.
۱- هر انجمنی از یاران شناخته شده و قابل اطمینان تشکیل میشود وهیچ انجمنی حق ندارد برای ارتباط گرفتن با انجمنهای دیگر تلاش نماید و گرنه در صورت ضربه خوردن یکی از انجمنها خطر دستگیری و فروپاشی میتواند انجمن دوم را نیز تهدید کند. از سوی دیگر خطر نفوذ نیروهای اطلاعاتی رژیم را افزایش میدهد. لذا مشاهدهٔ هرگونه تلاش از سوی هر گروه دیگری برای ارتباط گرفتن با انجمنهای دیگر؛ باید به عنوان یک حرکت مشکوک ارزیابی شود. انجمنها در شرایط انقلابی و عمومیت پیدا کردن مبارزات به طور طبیعی از وجود یکدیگر مطلع خواهند شد و در صورت ایجاد اعتماد و بر اساس ضرورتهای انقلابی به همدیگر خواهند پیوست و به همین خاطر در این رابطه باید بسیار محتاط و صبور باشند.
۲- تمامی انجمن ها تنها به مرکز واحدی متصل میشوند که شیوهٔ ارتباط امن با مرکز واحد به این شرح است:
الف: هر انجمنی بدون اشاره به اطلاعات فردی هموندان خود؛ تنها با انتخاب یک «کُد» و ذکر تواناییهای انجمن؛ مرکز را از وجود خود مطلع مینماید.
ب: هر انجمنی به عنوان یک انجمن مستقل؛ سیستم کُد گزاری (رمز نگاری) اختصاصی خود را تدوین و به مرکزیت میفرستد تا ارتباطات بین آنها بر اساس آن سیستم تنظیم گردد. این سیستم ارتباط رمز شده باید مختص همان انجمن باشد. به مفهومی دیگر مرکزیت برای ارتباط با هر یک از انجمنها از سیستم رمزی منحصر به آن انجمن بهره میگیرد و بالعکس.
پ: مهم ترین مسئله در تدوین سیستمهای رمزی؛ تبعیت از عادی ترین و طبیعی ترین ادبیات در مکالمات است که میان دو نفر میتواند صورت پذیرد. به عنوان مثال انجمنی که تحت پوشش مسائل هنری کار میکند؛ سیستم رمز آنها نیز باید شامل کلمات و جملاتی باشد که کاملاً در زیر فعالیتهای هنری استتار شده و تعریف شوند تا حساسیت برانگیز نباشد. در سیستمهای رمز از کاربرد هرگونه کلمه ای که بوی انقلاب و وابستگی گروهی و یا آرمانی داشته باشند باید شدیداً پرهیز شود. رهگیری و ردیابی مکالمات الکترونیکی بر اساس کلمات و جملاتی است که کامپیوترهای ویژهٔ کنترل؛ بر اساس آن ارتباطات را رهگیری نموده و آنها را سفید و زرد و قرمز ارزیابی میکنند. لذا سیستمهای رمزی که بر اساس روابط معمولی ساخته میشوند «رادار گریز» هستند.
ت: پس از تبادل نسخهٔ سیستم رمز هیچ دلیلی وجود ندارد که رابطه با ایمیل و یا تلفن و یا سایر امکانات الکترونیکی مستقیم با مرکزیت برقرار شود و شیوه های گوناگونی وجود دارند که میتوان با امنیت صد در صدی؛ پیامها را منتقل نمود.
۳- ارتباطات امن درون گروهی یکی دیگر از مسائل مهم در جهت مقابله با تلاشهای رژیم برای از میان بردن انجمنهاست؛ که به شرح آن میپردازم:
الف: اگر هموندان یک انجمن؛ رابطهٔ عادی با هم دارند و انجمن نیز در همین رابطهٔ عادی تشکیل شده باشد؛ مشکل ارتباطات آنها بسیار کمتر خواهد بود. به عنوان مثال کارگرانی که در یک کارخانه کار میکنند و یا افرادی که در یک مجتمع تجاری کار میکنند به سادگی بدون اینکه پاسخگوی کسی باشند و شکی را بر انگیزند؛ میتوانند با یکدیگر رابطه داشته باشند. به عنوان مثال فرض کنید که هموندان انجمن از افرادی تشکیل شوند که در یک پاساژ تجاری که دهها مغازه در آنجا وجود دارند مشغول به کار هستند. اینچنین انجمنی هیچگونه مشکل ارتباطات درون گروهی نخواهد داشت اما محیط فعالیت این انجمن باید بدور از محل کار آنها باشد. اعضای اینچنین انجمنی حق ندارند در محیط کار که پوشش طبیعی فعالیت آنهاست؛ دست به تبلیغات بزنند و یا حرکت غیر عادی انجام دهند. زیرا چنین فعالیتهایی به مفهوم ویران کردن خانه بر سر خویش است. هموندان اینچنین انجمنهایی نباید از امکانات ارتباطی محیط خود برای ارتباط با مرکزیت استفاده نمایند؛ زیرا در صورت رصد شدن و رهگیری از طرف نیروهای اطلاعاتی رژیم میتواند آسیبهای جدی به انجمن وارد سازد. داشتن ارتباط کاری و یا حرفه ای میتواند نه تنها ارتباط در محیط کار؛ بلکه ارتباطات خارج از محیط کار را نیز تحت پوشش «طبیعی بودن» قرار دهد.
ب: اگر هموندان یک انجمن از همدیگر جدا هستند؛ نخست باید در جهت فراهم نمودن پوششی طبیعی برای ایجاد روابط عادی و طبیعی کاملاً غیر مشکوک حرکت کنند و در صورت عدم امکان بوجود آوردن چنین پوششهایی؛ اجباراً از قوانین و روشهای ایمن سازی گروه که تیمهای چریکی و یا محافل سیاسی مخفی از آنها بهره میبردند روی آورند.
همانگونه که در سلسله مقاله های «هنر جنگیدن» یاد آور شده ام؛ تشکلهایی که از پروتوکولهای تیمهای چریکی و محافل مخفی سیلسی پیروی میکنند؛ نیاز به محیطهای امنی برای انجام کارهای عملی دارند که به خانه های تیمی مشهورند. اما جمع شدن عده ای بدون پوشش طبیعی در زیر یک سقف نخستین نقطهٔ ضعف امنیتی یک تیم و یا خانهٔ تیمی است. خانهٔ تیمی چیزی است که خارج از بافتهای طبیعی و عادی جامعه است و به همین خاطر نیز حتی میتواند از طرف همسایه هایی که احساس خطر کنند به پلیس گزارش داده شوند و این احساس عدم امنیت لزوماً احساس خطر سیاسی نیست بلکه میتواند احساس خطر از وجود یک گروه جنایتکار مانند مشکوک شدن به وجود گروهی قاچاقچی مواد مخدر در همسایگی باشد. همچنین انجمنهایی که از افراد جدا از هم تشکیل میشوند؛ همیشه با حس عدم امنیت ارتباطات زندگی میکنند که باعث بوجود آمدن رفتارهای ویژه ای میگردد. به عنوان مثال زمانی که دونفر آدم عادی قرار میگذارند که با هم به سینما بروند؛ هیچ دلهره ای ندارند؛ اما اگر این دو شخص هموندان یک انجمن باشند که نتوانسته اند روابط طبیعی برقرار کنند؛ باید برای رسیدن به محل قرار دهها ضد تعقیب بزنند؛ پیش از ملاقات خبر سلامتی بدهند و آخر سر هم که به محل قرار میرسند؛ اگر مشکلی پیش آمد و مورد پرسش قرار گرفتند پوششی طبیعی برای رابطهٔ شان ندارند و این دلهره ها همیشه ادامه دارند و مانند یک تار عنکبوتی روانی و در بیشتر مواقع کاملاً غیر واقعی و مالیخولیایی افراد را احاطه کرده اند و اینچنین افرادی زمان زیادی را برای جمیزباند بازیهای الکی وا میدارد. اما به هر روی با تمامی معایبی که چنین تشکلهایی دارند و محصول نهایی آنها نیز به خاطر اتلاف وقت؛ بسیار ناچیز است؛ بخشی از پروتوکولهای ضروری و مورد نیاز آنها را به شرح زیر ذکر میکنم.
۱- اجارهٔ خانهٔ تیمی در صورت امکان باید توسط کسانی انجام شود که از طرف ادارهٔ اماکن که با وزارت اطلاعات در تماس دائمی هستند؛ مشکوک نباشند.
۲- خانهٔ تیمی باید در محیطی قرار داشته باشد که رفت و آمد به آن مورد شک همسایگان قرار نگیرد.
۳- عده ای از هموندان انجمن باید به عنوان ساکنین خانهٔ تیمی تحت پوششی طبیعی اسکان داشته باشند و سایر هموندان انجمن به عنوان دوستان و همبستگان آنها با پوشش طبیعی به آن خانه رفت و آمد کنند. تعداد رفت و آمدها باید شدیداً کنترل شود و تنها در موارد ضروری به عنوان میهمانی و شب نشینی و... از خانه استفاده شود.
۴- استفاده از امکانات ارتباطاتی خانهٔ تیمی از قبیل تلفن و اینترنت باید بسیار طبیعی باشند تا سوژهٔ رصد شدن و رهگیری وزارت اطلاعات قرار نگیرند.
۵- خانهٔ تیمی از نظر امکانات ورود و خروجی و راههای خروج اضطراری و سریع و یا تخلیهٔ سریع؛ و همچنین از نظر جغرافیایی شهری مانند کوچه ها و خیابانهای اطراف و دوری و نزدیکی مراکز تجمع نیروهای دشمن باید مورد شناسایی کامل قرار گیرد.
۵- هموندان انجمن باید یک سیستم ارتباطی گویشی و نوشتاری رمزی «درون گروهی» داشته باشند که سیستمی جدا از سیستم رمزی ارتباطات با مرکزیت باشد. ضرورت وجود دو سیستم رمز را باید در این مسئله که تا زمان آغاز اعتراضات عمومی؛ مرکزیت نباید از چند و چون ارتباطات درونی انجمنها اطلاع داشته یاشد جستجو کرد. بعد از آغاز اعتراضات عمومی نیز داشتن دو سیستم رمز ضروری است؛ زیرا نیروهای اطلاعاتی رژیم هیچگاه تا زمان شکست کامل بیکار نخواهند نشست و این تنها نیروهای حاکمیت نیستند که در کمین انجمنها نشسته اند؛ بلکه نیروهای دشمنان خارجی نیز میتوانند در رهگیری و انهدام انجمنها فعال باشند.
۶- انجمنها باید خبر سلامتی روزانه ای داشته باشند و فرمانده انجمن را در جریان امور؛ از قبیل تحت تعقیب بودن و یا هر حادثهٔ ناگواری قرار دهند.
۷- باید یک کلمهٔ رمز خصوصی میان تک تک افراد با فرمانده انجمن وجود داشته باشد که به طبیعیترین شکل تنظیم شده است تا در شرایط پیش بینی نشده موقیت نهایی هموند را برای انجمن مشخص سازد. مانند تصادف رانندگی و یا هر حادثهٔ ناگوار دیگری که میتواند انجمن را به خیالپردازی امنیتی دچار سازد. داشتن رمزهای طبیعی برای اطلاع رسانی به انجمن بعد از دستگیر شدن نیاز به خلاقیت فراوانی دارد.
۸- نخستین اصلی که بعد از دستگیری باید رعایت شود؛ لو ندادن خانهٔ تیمی است. لذا هموندان انجمن باید سرعت عمل بسیار بالایی در تخلیهٔ خانهٔ تیمی داشته باشند و بر اساس پروتوکولهایی که وضع میکنند رفتار نمایند. این پروتوکولها باید بر اساس بدترین شرایط قابل تصور تدوین شده باشند؛ به عنوان مثال از فردی که دستگیر شده است نباید انتظار داشت که برای مدتی طولانی شکنجه ها را تحمل کند و اگر نتوانست؛ او را خائن نامید. بلکه باید زمانبندی کوتاه خاصی را برای تخلیهٔ خانهٔ تیمی و پاک کردن رد پاها در نظر گرفت. در زمان پیش از فاجعهٔ ۵۷ در سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق این محدودهٔ زمانی تا ۲۴ ساعت پایین آمده بود. اگر تصور کنیم که همه چیز سیاه و یا سفید است؛ تنها افرادی قهرمان خواهند ماند که هیچگاه دستگیر نشده اند. سقف تحمل انسانها در برابر درد و شکنجه های گوناگون جسمی و روانی بسیار متفاوت است و تجربهٔ چند دههٔ گذشته اینرا به وضوح نشان میدهد. لذا داشتن هرگونه انتظاری که بیش از توانایی مبارزان در شرایط بعد از دستگیری باشد؛ رویایی و به دور از واقعیت است. به عنوان مثال در میان مبارزانی که به تور پلیسی تشکل تندر افتاده بودند؛ محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را دیدیم که با آنکه انگیزه و روحیهٔ بالایی برای مبارزه با حاکمیت اسلامی را داشتند؛ اما بعد از دستگیری و شکنجه های فروان و نا امید شدن از ادامهٔ مبارزه تنها به امید آزاد شدن و ادامهٔ زندگی عادی دل بسته بودند و این حق طبیعی آنان بود. حال اگر آزاد میشدند شاید عده ای آنان را خائن میشمردند و چون ناجوانمردانه کشته شده اند اکنون کسی جرأت ندارد که آنان را خائن بنامد ولی میدانیم که این دو زنده یاد نه تنها تمامی اطلاعات خود را تخلیه کردند بلکه در برابر دوربین مجبور به داستانسرایی نیز شدند. بنابراین مبارزه برای تقسیم مدالهای خیانت و افتخار نیست بلکه برای پیشبرد اهداف سیاسی اجتماعی و اقتصادی است و تصور اینکه تمامی هموندان یک انجمن؛ بعد از دستگیری مانند بابک خرمدین و یا منصور حلاج و نسیمی رفتار نمایند؛ یک تصور غیر واقعی و رویایی است و در لحظات بحرانی میتواند به قضاوتهای اخلاقی زشتی منتهی شود و تمامی تلاشهای مبارزان میتواند به خاطر داشتن اندیشه های مطلق نگری و رویایی حاکم بر انجمنها ناگهان خط بطلان خورده و به هیچ انگاشته گردد. این یک درس تاریخی مبارزاتی است که یک انجمن باید خود را برای بدترین شرایط آماده سازد و برنامه های خود را بر اساس امید و انشاءالله و ماشأالله بنا نکند. آنچه که از یک هموند انجمن به عنوان یک انتظار واقعی میتوان داشت؛ کوشش و تلاش و از خودگذشتگی در انجام ماموریتهایی است که به عهدهٔ او گذاشته میشوند و البته در طول زمان مبارزه تمامی افراد تشکیل دهندهٔ انجمن به طور طبیعی شجاع تر و از جان گذشته تر خواهند شد و این امر نیز یک نتیجهٔ تجربی است؛ مانند سربازی که روز نخست از صدای شلیک نیز وحشت دارد و بعد از مدتی به آن عادت میکند و با اندوختن تجربیات نظامی تبدیل به سربازی بسیار فداکار میشود. تنها انتظارات واقعی نیز که از یک هموند انجمن میتوان در شرایط بعد از دستگیری انتظار داشت؛ عدم تخلیهٔ اطلاعات در ساعتهای اولیه و سوزاندن اطلاعات زنده و مراقبت در تخلیهٔ اطلاعات به طوری که: «آنچه که از او خواسته نمیشود را نگوید» و آنچه را که از او خواسته میشود را با دروغ و اطلاعات غلط و گمراه کننده بیامیزد و روند پالایش اطلاعات را برای بازجویان و تحلیلگران مشکل سازد.
۹- هموندان انجمنهایی که خود را برای فعالیتهای نظامی سازماندهی میکنند؛ به هیچ وجه نباید در زمان اجرای قرارهای تشکیلاتی مسلح باشند؛ مگر آنکه ماهیت اجرای قرار یک حرکت نظامی باشد. مانند نقل و انتقال سلاح و یا مهمات که اجرای مسلحانهٔ قرار تشکیلاتی را ضروری میسازد.
۱۰- هموندی که دستگیر شده و بر سر قرار آورده میشود میتواند با اجرای رمز عملی اختصاصی که با هموند دیگر دارد؛ او را از نا امن بودن قرار آگاه سازد. داشتن این رمز عملی اختصاصی میان تک تک افرادی که با همدیگر به اجرای قرار میپردازند ضروری است و باید از رمزهای عمومی حذر نمود. نظر به اینکه این سلسله مقالات برای همهٔ مبارزان نوشته میشوند و مورد مطالعهٔ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم نیز قرار میگیرند؛ از دادن اطلاعات بیشتر در این زمینه ها معذورم و بقیه را به خلاقیت ذهنی یاران میسپارم. این محذوریت در تمامی مقالات و بویژه در بخشهای آموزش امنیتی برای من وجود دارند و در بسیاری از موارد تنها به ذکر عناوین میپردازم و اطمینان دارم که یاران میتوانند آن عناوین را با خلاقیتها و نو آوریهای خود بپرورانند.
(ادامه در بخش ششم)
کژدم
نخست اینکه یک تشکیلات اعم از هرمی و یا افقی تمامی خصوصیات یک تشکیلات را دارد و پیشنهاد تشکیلات افقی تنها برای کاستن خطرهای امنیتی است. دوم اینکه تشکیلات افقی با به دست آوردن امنیت بیشتر؛ باید بخشی از مزیتهای تشکل هرمی را فدا کند. این مسئله را با آوردن مثال توضیح میدهم:
در تشکیلات هرمی؛ مرکزیت تشکیلات به نیروهای خود اشراف کامل دارد؛ مثلاً میداند که بخش تبلیغاتی سازمان تا چه حد فعال است و چه نیازهایی برای گسترش فعالیت خود دارد و یا بخش ارتباطات بیرونی سازمان چه کمبودهایی دارد و آیا کادرهای آن به اندازهٔ کافی ورزیده هستند و یا نیستند و چه کارهایی برای ارتقأ کیفیت ارتباطات باید انجام گیرند؛ همچنین مرکزیت میتواند با اشراف بر «آنچه که دارد»؛ اولویتهای نیازهای مبارزاتی و تشکیلاتی را تشخیص دهد و به عنوان مثال بخش جدیدی را تاسیس کند و برای آن بخش کادرسازی و تعیین بودجه نماید.
در تشکیلات افقی؛ تنها کاری که مرکزیت میتواند انجام دهد صدور بیانیه هاست و مراحل اجرایی شدن فرامین مرکزیت به هموندان سپرده میشود و مرکزیت نظارت حرفه ای بر کیفیت انجمنهای تشکیل شده ندارد؛ لذا تلاش مرکزیت برای ارتقأ کیفیت انجمنها از طریق آموزشها به پیش میرود و بفیهٔ امور اجرایی و تامین بودجهٔ اجرایی شدن فرامین به عهدهٔ انجمن هاست.
در یک تشکیلات هرمی؛ اگر در یک منطقهٔ جغرافیایی خاصی؛ نیاز به وجود تشکل تعریف شدهٔ ویژه ای باشد؛ مرکزیت میتواند آن تشکل ویژه را سازمان داده و در منطقهٔ مورد نیاز مستقر نماید. اما در تشکیلات افقی تنها با بیانیه و فراخوان از هواداران و هموندان خواهد خواست که این تشکل را بوجود آورند که شاید اجرأ شود و یا نشود و یا نیرویی بیش از حد نیاز و به طور موازی از طرف هموندان و هوادارن برای اجرای آن فرمان گذاشته شود.
لذا همانگونه که دیده میشود؛ تنها پشتوانهٔ عملی شدن سازماندهی افقی پشتکار انجمنهای مستقل هموندان است. اما در شرایط حاد امنیتی؛ تشکیلات هرمی حتی شاید چند ماه هم دوام نیاورد و با یک ضربه؛ تمامی تشکل در هم فرو ریزد. لذا اینجا مسئله ای به نام انتخاب میان تشکیلات هرمی و یا افقی وجود ندارد بلکه تشکیلات افقی به عنوان تنها راه مبارزهٔ امن و پایدار است؛ هر چند که تشکیلات افقی کاستیهای فراوانی دارد ولی به مرور زمان و با گسترش مبارزه و تجربیات مبارزاتی و نو آوری ها میتوان بسیاری از این کاستیها را از میان برد. البته اکنون تقریباً تمامی هواداران سازمانها و گروههای گوناگون؛ در عرصهٔ عملی به شکل افقی فعالیت میکنند. اما میان آنکه به طور خود به خودی به صورت افقی فعالیت بکنیم و یا اینکه مکانیسم تشکلهای افقی را بررسی نموده و با شناخت ساختار و تواناییها و ناتوانیهای آن آشنا شویم فرق بسیار است و این فرق زمانی خود را آشکار خواهد کرد که در روند مبارزه برای از میان بردن نقاط ضعف و یا تقویت تشکلهای ضروری؛ نیاز به برنامه ریزی و محاسبات پیش آید. به زبان ساده تر باید گفت که همهٔ موجودات به طور خود بخودی تنفس میکنند؛ اما عده ای هم هستند که به بررسی مکانیسم تنفس و نقش آن در زندگی بیولوژیکی؛ از قبیل نقش آن در متابولیسم؛ انتشار بیماریها و .... میپردازند. دستهٔ اول در صورت ایجاد مشکل یا بیمار میشوند و یا میمیرند؛ دستهٔ دوم کمتر بیمار میشوند و کمتر میمیرند و جان بسیاری از نفرات وابسته به دستهٔ نخست را هم از خطر نجات میدهند.
در رابطه با تشکیل انجمنهای مبارزاتی به اندازهٔ کافی در سلسله مقالات «هنر جنگیدن» و همچنین درنسخهٔ جدید بخشی از آن که با ویرایش نو در مقالهٔ «سازماندهی برای جنبش سرخ بخش هفتم» منتشر کرده ام توضیحات کاربردی نسبتاً کاملی داده شده است و نیازی به تکرار آنها نمیبینم و ادامهٔ بحث را با این پیش فرض که انجمن و یا انجمنهایی تشکیل شده و موجود هستند ادامه میدهم.
مسائل امنیتی در تشکیلات افقی
تنها دلیل روی آوردن به تشکیلات افقی؛ تامین امنیت مبارزان و غیر قابل نفوذ کردن انجمنها (تا حد ممکن) برای دامنه دار و ادامه دار نمودن مبارزه است. لذا به کار بستن روشهای امنیتی میتواند انجمنها را از ضربات نیروهای دشمن مصون دارد و ضرورتی حیاتی دارد.
۱- هر انجمنی از یاران شناخته شده و قابل اطمینان تشکیل میشود وهیچ انجمنی حق ندارد برای ارتباط گرفتن با انجمنهای دیگر تلاش نماید و گرنه در صورت ضربه خوردن یکی از انجمنها خطر دستگیری و فروپاشی میتواند انجمن دوم را نیز تهدید کند. از سوی دیگر خطر نفوذ نیروهای اطلاعاتی رژیم را افزایش میدهد. لذا مشاهدهٔ هرگونه تلاش از سوی هر گروه دیگری برای ارتباط گرفتن با انجمنهای دیگر؛ باید به عنوان یک حرکت مشکوک ارزیابی شود. انجمنها در شرایط انقلابی و عمومیت پیدا کردن مبارزات به طور طبیعی از وجود یکدیگر مطلع خواهند شد و در صورت ایجاد اعتماد و بر اساس ضرورتهای انقلابی به همدیگر خواهند پیوست و به همین خاطر در این رابطه باید بسیار محتاط و صبور باشند.
۲- تمامی انجمن ها تنها به مرکز واحدی متصل میشوند که شیوهٔ ارتباط امن با مرکز واحد به این شرح است:
الف: هر انجمنی بدون اشاره به اطلاعات فردی هموندان خود؛ تنها با انتخاب یک «کُد» و ذکر تواناییهای انجمن؛ مرکز را از وجود خود مطلع مینماید.
ب: هر انجمنی به عنوان یک انجمن مستقل؛ سیستم کُد گزاری (رمز نگاری) اختصاصی خود را تدوین و به مرکزیت میفرستد تا ارتباطات بین آنها بر اساس آن سیستم تنظیم گردد. این سیستم ارتباط رمز شده باید مختص همان انجمن باشد. به مفهومی دیگر مرکزیت برای ارتباط با هر یک از انجمنها از سیستم رمزی منحصر به آن انجمن بهره میگیرد و بالعکس.
پ: مهم ترین مسئله در تدوین سیستمهای رمزی؛ تبعیت از عادی ترین و طبیعی ترین ادبیات در مکالمات است که میان دو نفر میتواند صورت پذیرد. به عنوان مثال انجمنی که تحت پوشش مسائل هنری کار میکند؛ سیستم رمز آنها نیز باید شامل کلمات و جملاتی باشد که کاملاً در زیر فعالیتهای هنری استتار شده و تعریف شوند تا حساسیت برانگیز نباشد. در سیستمهای رمز از کاربرد هرگونه کلمه ای که بوی انقلاب و وابستگی گروهی و یا آرمانی داشته باشند باید شدیداً پرهیز شود. رهگیری و ردیابی مکالمات الکترونیکی بر اساس کلمات و جملاتی است که کامپیوترهای ویژهٔ کنترل؛ بر اساس آن ارتباطات را رهگیری نموده و آنها را سفید و زرد و قرمز ارزیابی میکنند. لذا سیستمهای رمزی که بر اساس روابط معمولی ساخته میشوند «رادار گریز» هستند.
ت: پس از تبادل نسخهٔ سیستم رمز هیچ دلیلی وجود ندارد که رابطه با ایمیل و یا تلفن و یا سایر امکانات الکترونیکی مستقیم با مرکزیت برقرار شود و شیوه های گوناگونی وجود دارند که میتوان با امنیت صد در صدی؛ پیامها را منتقل نمود.
۳- ارتباطات امن درون گروهی یکی دیگر از مسائل مهم در جهت مقابله با تلاشهای رژیم برای از میان بردن انجمنهاست؛ که به شرح آن میپردازم:
الف: اگر هموندان یک انجمن؛ رابطهٔ عادی با هم دارند و انجمن نیز در همین رابطهٔ عادی تشکیل شده باشد؛ مشکل ارتباطات آنها بسیار کمتر خواهد بود. به عنوان مثال کارگرانی که در یک کارخانه کار میکنند و یا افرادی که در یک مجتمع تجاری کار میکنند به سادگی بدون اینکه پاسخگوی کسی باشند و شکی را بر انگیزند؛ میتوانند با یکدیگر رابطه داشته باشند. به عنوان مثال فرض کنید که هموندان انجمن از افرادی تشکیل شوند که در یک پاساژ تجاری که دهها مغازه در آنجا وجود دارند مشغول به کار هستند. اینچنین انجمنی هیچگونه مشکل ارتباطات درون گروهی نخواهد داشت اما محیط فعالیت این انجمن باید بدور از محل کار آنها باشد. اعضای اینچنین انجمنی حق ندارند در محیط کار که پوشش طبیعی فعالیت آنهاست؛ دست به تبلیغات بزنند و یا حرکت غیر عادی انجام دهند. زیرا چنین فعالیتهایی به مفهوم ویران کردن خانه بر سر خویش است. هموندان اینچنین انجمنهایی نباید از امکانات ارتباطی محیط خود برای ارتباط با مرکزیت استفاده نمایند؛ زیرا در صورت رصد شدن و رهگیری از طرف نیروهای اطلاعاتی رژیم میتواند آسیبهای جدی به انجمن وارد سازد. داشتن ارتباط کاری و یا حرفه ای میتواند نه تنها ارتباط در محیط کار؛ بلکه ارتباطات خارج از محیط کار را نیز تحت پوشش «طبیعی بودن» قرار دهد.
ب: اگر هموندان یک انجمن از همدیگر جدا هستند؛ نخست باید در جهت فراهم نمودن پوششی طبیعی برای ایجاد روابط عادی و طبیعی کاملاً غیر مشکوک حرکت کنند و در صورت عدم امکان بوجود آوردن چنین پوششهایی؛ اجباراً از قوانین و روشهای ایمن سازی گروه که تیمهای چریکی و یا محافل سیاسی مخفی از آنها بهره میبردند روی آورند.
همانگونه که در سلسله مقاله های «هنر جنگیدن» یاد آور شده ام؛ تشکلهایی که از پروتوکولهای تیمهای چریکی و محافل مخفی سیلسی پیروی میکنند؛ نیاز به محیطهای امنی برای انجام کارهای عملی دارند که به خانه های تیمی مشهورند. اما جمع شدن عده ای بدون پوشش طبیعی در زیر یک سقف نخستین نقطهٔ ضعف امنیتی یک تیم و یا خانهٔ تیمی است. خانهٔ تیمی چیزی است که خارج از بافتهای طبیعی و عادی جامعه است و به همین خاطر نیز حتی میتواند از طرف همسایه هایی که احساس خطر کنند به پلیس گزارش داده شوند و این احساس عدم امنیت لزوماً احساس خطر سیاسی نیست بلکه میتواند احساس خطر از وجود یک گروه جنایتکار مانند مشکوک شدن به وجود گروهی قاچاقچی مواد مخدر در همسایگی باشد. همچنین انجمنهایی که از افراد جدا از هم تشکیل میشوند؛ همیشه با حس عدم امنیت ارتباطات زندگی میکنند که باعث بوجود آمدن رفتارهای ویژه ای میگردد. به عنوان مثال زمانی که دونفر آدم عادی قرار میگذارند که با هم به سینما بروند؛ هیچ دلهره ای ندارند؛ اما اگر این دو شخص هموندان یک انجمن باشند که نتوانسته اند روابط طبیعی برقرار کنند؛ باید برای رسیدن به محل قرار دهها ضد تعقیب بزنند؛ پیش از ملاقات خبر سلامتی بدهند و آخر سر هم که به محل قرار میرسند؛ اگر مشکلی پیش آمد و مورد پرسش قرار گرفتند پوششی طبیعی برای رابطهٔ شان ندارند و این دلهره ها همیشه ادامه دارند و مانند یک تار عنکبوتی روانی و در بیشتر مواقع کاملاً غیر واقعی و مالیخولیایی افراد را احاطه کرده اند و اینچنین افرادی زمان زیادی را برای جمیزباند بازیهای الکی وا میدارد. اما به هر روی با تمامی معایبی که چنین تشکلهایی دارند و محصول نهایی آنها نیز به خاطر اتلاف وقت؛ بسیار ناچیز است؛ بخشی از پروتوکولهای ضروری و مورد نیاز آنها را به شرح زیر ذکر میکنم.
۱- اجارهٔ خانهٔ تیمی در صورت امکان باید توسط کسانی انجام شود که از طرف ادارهٔ اماکن که با وزارت اطلاعات در تماس دائمی هستند؛ مشکوک نباشند.
۲- خانهٔ تیمی باید در محیطی قرار داشته باشد که رفت و آمد به آن مورد شک همسایگان قرار نگیرد.
۳- عده ای از هموندان انجمن باید به عنوان ساکنین خانهٔ تیمی تحت پوششی طبیعی اسکان داشته باشند و سایر هموندان انجمن به عنوان دوستان و همبستگان آنها با پوشش طبیعی به آن خانه رفت و آمد کنند. تعداد رفت و آمدها باید شدیداً کنترل شود و تنها در موارد ضروری به عنوان میهمانی و شب نشینی و... از خانه استفاده شود.
۴- استفاده از امکانات ارتباطاتی خانهٔ تیمی از قبیل تلفن و اینترنت باید بسیار طبیعی باشند تا سوژهٔ رصد شدن و رهگیری وزارت اطلاعات قرار نگیرند.
۵- خانهٔ تیمی از نظر امکانات ورود و خروجی و راههای خروج اضطراری و سریع و یا تخلیهٔ سریع؛ و همچنین از نظر جغرافیایی شهری مانند کوچه ها و خیابانهای اطراف و دوری و نزدیکی مراکز تجمع نیروهای دشمن باید مورد شناسایی کامل قرار گیرد.
۵- هموندان انجمن باید یک سیستم ارتباطی گویشی و نوشتاری رمزی «درون گروهی» داشته باشند که سیستمی جدا از سیستم رمزی ارتباطات با مرکزیت باشد. ضرورت وجود دو سیستم رمز را باید در این مسئله که تا زمان آغاز اعتراضات عمومی؛ مرکزیت نباید از چند و چون ارتباطات درونی انجمنها اطلاع داشته یاشد جستجو کرد. بعد از آغاز اعتراضات عمومی نیز داشتن دو سیستم رمز ضروری است؛ زیرا نیروهای اطلاعاتی رژیم هیچگاه تا زمان شکست کامل بیکار نخواهند نشست و این تنها نیروهای حاکمیت نیستند که در کمین انجمنها نشسته اند؛ بلکه نیروهای دشمنان خارجی نیز میتوانند در رهگیری و انهدام انجمنها فعال باشند.
۶- انجمنها باید خبر سلامتی روزانه ای داشته باشند و فرمانده انجمن را در جریان امور؛ از قبیل تحت تعقیب بودن و یا هر حادثهٔ ناگواری قرار دهند.
۷- باید یک کلمهٔ رمز خصوصی میان تک تک افراد با فرمانده انجمن وجود داشته باشد که به طبیعیترین شکل تنظیم شده است تا در شرایط پیش بینی نشده موقیت نهایی هموند را برای انجمن مشخص سازد. مانند تصادف رانندگی و یا هر حادثهٔ ناگوار دیگری که میتواند انجمن را به خیالپردازی امنیتی دچار سازد. داشتن رمزهای طبیعی برای اطلاع رسانی به انجمن بعد از دستگیر شدن نیاز به خلاقیت فراوانی دارد.
۸- نخستین اصلی که بعد از دستگیری باید رعایت شود؛ لو ندادن خانهٔ تیمی است. لذا هموندان انجمن باید سرعت عمل بسیار بالایی در تخلیهٔ خانهٔ تیمی داشته باشند و بر اساس پروتوکولهایی که وضع میکنند رفتار نمایند. این پروتوکولها باید بر اساس بدترین شرایط قابل تصور تدوین شده باشند؛ به عنوان مثال از فردی که دستگیر شده است نباید انتظار داشت که برای مدتی طولانی شکنجه ها را تحمل کند و اگر نتوانست؛ او را خائن نامید. بلکه باید زمانبندی کوتاه خاصی را برای تخلیهٔ خانهٔ تیمی و پاک کردن رد پاها در نظر گرفت. در زمان پیش از فاجعهٔ ۵۷ در سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق این محدودهٔ زمانی تا ۲۴ ساعت پایین آمده بود. اگر تصور کنیم که همه چیز سیاه و یا سفید است؛ تنها افرادی قهرمان خواهند ماند که هیچگاه دستگیر نشده اند. سقف تحمل انسانها در برابر درد و شکنجه های گوناگون جسمی و روانی بسیار متفاوت است و تجربهٔ چند دههٔ گذشته اینرا به وضوح نشان میدهد. لذا داشتن هرگونه انتظاری که بیش از توانایی مبارزان در شرایط بعد از دستگیری باشد؛ رویایی و به دور از واقعیت است. به عنوان مثال در میان مبارزانی که به تور پلیسی تشکل تندر افتاده بودند؛ محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را دیدیم که با آنکه انگیزه و روحیهٔ بالایی برای مبارزه با حاکمیت اسلامی را داشتند؛ اما بعد از دستگیری و شکنجه های فروان و نا امید شدن از ادامهٔ مبارزه تنها به امید آزاد شدن و ادامهٔ زندگی عادی دل بسته بودند و این حق طبیعی آنان بود. حال اگر آزاد میشدند شاید عده ای آنان را خائن میشمردند و چون ناجوانمردانه کشته شده اند اکنون کسی جرأت ندارد که آنان را خائن بنامد ولی میدانیم که این دو زنده یاد نه تنها تمامی اطلاعات خود را تخلیه کردند بلکه در برابر دوربین مجبور به داستانسرایی نیز شدند. بنابراین مبارزه برای تقسیم مدالهای خیانت و افتخار نیست بلکه برای پیشبرد اهداف سیاسی اجتماعی و اقتصادی است و تصور اینکه تمامی هموندان یک انجمن؛ بعد از دستگیری مانند بابک خرمدین و یا منصور حلاج و نسیمی رفتار نمایند؛ یک تصور غیر واقعی و رویایی است و در لحظات بحرانی میتواند به قضاوتهای اخلاقی زشتی منتهی شود و تمامی تلاشهای مبارزان میتواند به خاطر داشتن اندیشه های مطلق نگری و رویایی حاکم بر انجمنها ناگهان خط بطلان خورده و به هیچ انگاشته گردد. این یک درس تاریخی مبارزاتی است که یک انجمن باید خود را برای بدترین شرایط آماده سازد و برنامه های خود را بر اساس امید و انشاءالله و ماشأالله بنا نکند. آنچه که از یک هموند انجمن به عنوان یک انتظار واقعی میتوان داشت؛ کوشش و تلاش و از خودگذشتگی در انجام ماموریتهایی است که به عهدهٔ او گذاشته میشوند و البته در طول زمان مبارزه تمامی افراد تشکیل دهندهٔ انجمن به طور طبیعی شجاع تر و از جان گذشته تر خواهند شد و این امر نیز یک نتیجهٔ تجربی است؛ مانند سربازی که روز نخست از صدای شلیک نیز وحشت دارد و بعد از مدتی به آن عادت میکند و با اندوختن تجربیات نظامی تبدیل به سربازی بسیار فداکار میشود. تنها انتظارات واقعی نیز که از یک هموند انجمن میتوان در شرایط بعد از دستگیری انتظار داشت؛ عدم تخلیهٔ اطلاعات در ساعتهای اولیه و سوزاندن اطلاعات زنده و مراقبت در تخلیهٔ اطلاعات به طوری که: «آنچه که از او خواسته نمیشود را نگوید» و آنچه را که از او خواسته میشود را با دروغ و اطلاعات غلط و گمراه کننده بیامیزد و روند پالایش اطلاعات را برای بازجویان و تحلیلگران مشکل سازد.
۹- هموندان انجمنهایی که خود را برای فعالیتهای نظامی سازماندهی میکنند؛ به هیچ وجه نباید در زمان اجرای قرارهای تشکیلاتی مسلح باشند؛ مگر آنکه ماهیت اجرای قرار یک حرکت نظامی باشد. مانند نقل و انتقال سلاح و یا مهمات که اجرای مسلحانهٔ قرار تشکیلاتی را ضروری میسازد.
۱۰- هموندی که دستگیر شده و بر سر قرار آورده میشود میتواند با اجرای رمز عملی اختصاصی که با هموند دیگر دارد؛ او را از نا امن بودن قرار آگاه سازد. داشتن این رمز عملی اختصاصی میان تک تک افرادی که با همدیگر به اجرای قرار میپردازند ضروری است و باید از رمزهای عمومی حذر نمود. نظر به اینکه این سلسله مقالات برای همهٔ مبارزان نوشته میشوند و مورد مطالعهٔ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم نیز قرار میگیرند؛ از دادن اطلاعات بیشتر در این زمینه ها معذورم و بقیه را به خلاقیت ذهنی یاران میسپارم. این محذوریت در تمامی مقالات و بویژه در بخشهای آموزش امنیتی برای من وجود دارند و در بسیاری از موارد تنها به ذکر عناوین میپردازم و اطمینان دارم که یاران میتوانند آن عناوین را با خلاقیتها و نو آوریهای خود بپرورانند.
(ادامه در بخش ششم)
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر