۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

درسهای توا‌مان نبرد سوریه برای رژیم اسلامی حاکم بر ایران و مبارزان راستین راه آزادی (بخش نخست)

چنانچه از وضعیت کنونی رژیم بشار اسد بر می آید؛ این رژیم چه بسا هفته ها و حد اکثر ماههای آخر حیات خود را سپری میکند.
دیدار سران کرملین با دولت ترکهای عثمانی نشان از عقب نشینی روسها از مواضع پیشین خود در رابطه با دفاع از بقای رژیم اسد را دارد و با پیشنهاد روسیه برای جایگزین شدن منابع گاز آن کشور به جای گاز صادراتی رژیم جمهوری اسلامی؛ نشان از گفتگوهایی فراتر از آیندهٔ سوریه را در بر می گرفته و چشم اندازهای این گفتگوها عدم توانایی احتمالی رژیم اسلامی در صادرات گاز به ترکیه را به خاطر رشد درگیری های نظامی آینده در مناطق غربی کشور را نیز مد نظر داشته است.
رژیم اسد در چند روز گذشته دست به نقل و انتقال بخشی از زرادخانهٔ شیمیایی (کلاهک های محتوی گاز سارین) خود به سوی شهر حلب دست یازیده و اولتیماتومهای لازم را نیز از طرف کشورهای غربی؛ در صورت استفاده از سلاحهای شیمیایی دریافت نموده است. این احتمال نیز وجود دارد که روسها نه تنها از حمایت خود از رژیم اسد دست برداشته اند؛ بلکه در معاملات پنهانی با غرب به بازی دوگانه با رژیم بشار اسد روی آورده و در رابطه با استفاده از سلاح شیمیایی به حاکمان علوی-بعثی سوریه چراغ سبز نشان دهند تا زمینهٔ حملهٔ نیروهای غربی را فراهم سازند؛ مانند بازی دوگانه ای که آمریکا با صدام حسین بازی کرد و از یک سو در رابطه با حمله به کویت به صدام حسین چراغ سبز دادند و از سوی دیگر بعد از حمله صدام به کویت؛ آن را به بهانه ای برای نابودی عراق و رژیم صدام حسین تبدیل نمودند. به هر حال اکنون کشور سوریه به اندازهٔ لازم و کافی ویران شده است تا سرمایه های خارجی برای بازسازی آن وارد میدان شوند و روسیه نیز میتواند با گامهای سنجیده از میدان خارج شده و بخشی از منافع خود در سوریه را حفظ نماید. به هر حال روسها دیر یا زود باید از یادگارهای به جا مانده از سیاستهای تزاری که بوسیلهٔ بلشویکها نیز به همان صورت تعقیب شد جدا شده و در جهت مشارکت بین المللی در اقتصاد آسیای میانه گام بردارند. ماجرای تغییر موضع روسیه در رابطه با بقای رژیم بشار اسد چنان آشکار شده است که وبسایت «دیپلماسی ایرانی» نیز آنرا مانند خرگوش از کلاه شامورتی بازی خود بیرن آورده است. (اینجا)
یکی دیگر از مسائل بسیار مهمی که سوریه در پی سرنگونی رژیم اسد با آن دست به گریبان خواهد بود مسئلهٔ «خط انتقام» است و از هم اکنون میشود پیش بینی نمود که آن بخش ازعلویهای های سوریه بویژه نیروهای معروف به شبیحه که همانند بسیجیهای رژیم اسلامی هستند و در قتل عامها شرکت داشته اند به طور وسیعی قتل عام خواهند شد و خط انتقام تا لبنان نیز پیش خواهد رفت 
برای انجام چنین ماموریتی طبعاً از نیروهای احزاب رسمی که حاکمیت آیندهٔ سوریه را تشکیل خواهند داد استفاده نخواهد شد و این بخش کثیف را نیروهایی به عهده خواهند داشت که بعد از انجام وظیفه؛ به عنوان نیروهای غیر بومی و نیروهای غیر مسئول و بدون پرداخت بهایی سنگین؛ مانند اشباح از صحنه خارج خواهند گردید؛ نیروهایی که در سالیان گذشته چنین هویتی برای خویش ساخته اند و افکار بین المللی به وجود آنها عادت کرده است.

درسهای سوریه برای رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران

هر چند که رهبر فرزانه و سایر نیروهای حلقه های قدرت اطراف او هرگز درسی نخواهند آموخت و خود را تافته های جدابافته ای می انگارند اما از هم اکنون اگر نیک بنگرند ماههاست که دچار روزمرگی شده اند و هر روزه در حال گرفتن سوراخ سمبه های کشتی پوسیدهٔ حاکمیت ننگینشان هستند. گاهی به یورو و گاهی به ین ژاپن؛ گاهی به طلا پناه میبرند و اکنون نیز گندمهای کپک زدهٔ پاکستانی و کالاهای بنجل چینی و برنج های مسموم و غیر استاندارد هندی؛ کمدی ادامه دار نیروگاه اتمی بوشهر؛ ماجرای هزاران تن لوله های نفتی مدفون شده در خلیج فارس که معلوم نیست چه بلایی بر سر کشتی حامل آنها آمد و از روی خجالت زدگی آنرا نتیجهٔ سانحه نامیدند (اینجا) . ماجرای شعیان حوثی یمن؛ ماجرای بحرین؛ ماجرای دستگیریهای مکرر تیمهای عملیاتی برون مرزی سپاه قدس و وزارت اطلاعات و فروپاشی شبکه ها و حلقه های اطلاعاتی در کشورهای گوناگون؛ بمباران کارخانهٔ مونتاژ موشک سپاه پاسداران در سودان و عدم توانایی در پاسخگویی به آن و اخیراً نیز فرار حلبیهای شناور نیروی دریایی از دریای سرخ  که در دو مورد اخیر رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران با سکوت از کنار هر دو مورد گذشتند و حتی نشانی از عربده جوییهای سپاهیان دلاور و به شدت ترسیدهٔ اسلام نیز شنیده نمیشود و بوق و کرنای پیروزی هالیوودی و بسیار حاشیه ای شکار پهپاد یک متری غیر نظامی و دهها و دهها مسئلهٔ دیگر که از فاش شدن آنها هراس دارند؛ نشان میدهد که در چه حال و روزی به سر میبرند؟ اما همچنان به امید پشت سر گذاشتن هر موجی گام به گام ضعیف تر شده و با موج بعدی با ناکامی بیشتری رو برو میگردند تا زمانی که با نقطهٔ عطفهای بزرگی روبرو شوند؛ همان بلایی که نه تنها بر سر بشار اسد آمد؛ بلکه داستان تکراری تمامی حاکمیتهای پوشالی است.
اما درسهایی که نه تنها رژیم جمهوری اسلامی؛ بلکه تمامی عناصر تشکیل دهندهٔ آن اعم از نیروهای نظامی و شبه نظامی و اطلاعاتی و قضایی و یا عروسکهای خیمه شب بازی مجلس و تمامی آخوندها باید از آن بگیرند به قرار زیر است:

۱- پناه بردن به زیر بال و پر کشورهایی مانند چین و روسیه نه تنها در دراز مدت مشکل رژیم غارتگران اسلامی را حل نخواهد کرد؛ بلکه باید بدانند که این دو کشور آنها را در استراتژیهای کلان خود؛ تنها و تنها به صورت ابزار و به قول خودشان زن صیغه ای تعریف نموده اند که برای مدتی بد نیست و بعد از مدتی آنها را مانند آدامس جویده شده به بیرون تف خواهند نمود و هواداران رژیم هم باید بدانند که ادعای استفادهٔ ابزاری رژیم از این کشورها دروغی بیش نیست و باید به قول معروف جوجه ها را در آخر پاییز شمرد و دید که چه کسی مانند آدامس جویده به بیرون تف شده است؟ و در این مورد مشخص اکنون رژیم بشار اسد است که شیرینی خود را برای چین و روسیه از دست داده است و بزودی مانند مدفوع از خود دفع خواهند کرد و آنهایی که گرفتار خط انتقام خواهند شد؛ نه نیروهای روسی و چینی؛ بلکه آن دسته از علویها و شیعیان سوریه و عناصری خواهند بود که به بوق و کرناهای تبلیغاتی رژیم اسد باور نمودند و در قتل عامهای کنونی سوریه و ویرانی کشور خود دست دارند.
روند جذب و هضم حکومت اسلامی از طرف روسیه و چین و نهایتاً دفع آنها به صورت مدفوع همانند ماجرای سوریه تکرار خواهد شد و آیندهٔ شوم و ناگوار خط انتقام در انتظار نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای سرکوب رژیم اسلامی و همچنین آخوندها نیز خواهد بود هر چند که اکنون از روی سرمستی به این گفته ها ریشخند بزنند. حتی بسیاری از افرادی که به اصلاح طلبان شهرت دارند؛ به خاطر گذشتهٔ کثیف خود از خط انتقام جان سالم به در نخواهند برد. خط انتقام چیزی نیست که من مبلغ آن باشم؛ بلکه این خط مانند آتش زیر خاکستر در میان لایه های اجتماعی قرار دارد؛ آنانی که اکنون با هویت ملی و آریایی خود آشنا شده و ریشه های حقارت ۱۴۰۰ ساله ای را که توسط تازیان و تازی پرستان بر این سرزمین رفته است را میشناسند و میخواهند که اینبار برای یکبار و همیشه؛ به شیوه ای ایرانی این دمل چرکین را از وجود سرزمینشان محو سازند و در کنار آنان؛ تحقیر شدگان؛ فرزند از دست دادگان ؛ برادر و خواهر و فامیل و دوست از دست دادگان؛ آنانی که به خاطر سرکوبهای سنگین بغض خود را فرو خورده اند نیروی بسیار عظیمی را تشکیل میدهند که مطمئن هستم در زمانی که حاکمیت؛ قدرت کنترل بحران را از دست بدهد؛ سازمان خواهند یافت و آن روز روزی است که خدای مهربان بر روی زمین نخواهد بود؛ بلکه خدای انتقام بر زمین حکم خواهد راند.
هواداران و مزدوران رژیم برای درکی حسی و عمیق از خط انتقام باید اتفاقات سوریهٔ بعد از سرنگونی رژیم اسد و همچنین خط انتقام در لبنان؛ بعد از فروپاشی حزب الله لبنان را دنبال کنند تا ببینند که از چه چیزی سخن میگویم؟ هر چند که شاید تاکنون بخشهایی از اخبار منتشر شده در رابطه با وضعیت هواداران قذافی در لیبی را شنیده اند ولی باید بدانند که بسیاری از از اخبار مربوط به خط انتقام در لیبی به شدت سانسور میشوند و آنچه که میشنویم گوشه هایی بسیار ناچیز از آن است و مظمئن باشند که سران وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات به شدت از انتشار این اخبار در میان مزدوران خود جلو گیری میکنند تا از رشد ترس و وحشت در میان مزدوران خود بکاهند. اما مسئله این است که خط انتقام بخشی از طبیعت مبارزه بر علیه حاکمیتهایی از نوع رژیم اسلامی حاکم بر ایران است. اکنون بخشی از اراذل رژیم مانند رفسنجانی و اصلاح طلبان با دمیدن در بوق آشتی ملی و شفاف سازی در بارهٔ قتل عامهای دههٔ ۶۰ در پی آنند که خط انتقام را تلطیف نموده و از مسیر خود خارج سازند؛ اما طبیعت غارتگر و درندهٔ اندیشه های حاکم بر تمامی لایه های هواداران حاکمیت اسلامی (اعم از اصلاح طلب و اصول گرا) در روند مبارزات آتی نشان خواهد داد که این تازی پرستان گرگهای گرسنه ای بیش نیستند و سناریوی طفلان مسلم را در زمان شکستها و برای جلب ترحم اجراء میکنند وگرنه آموزش نیروهای به اصطلاح ضد اغتشاش و تشکیل گردانهای سرکوب چه معنایی به جز برنامه ریزی برای خونریزیها و شکنجه های آینده میتواند داشته باشد؟ لذا مزخرفاتی که از دهانهای گشادی همچون رفسنجانی و اصلاح طلبان بیرون می آید تنها و تنها برای بستر سازی در جهت فرار از خط انتقام است و مردم ایران و تمامی مبارزان و آزادیخواهان در آینده ای نزدیک در خواهند یافت که توبهٔ گرگ مرگ است.
۲- رژیم بشار اسد از تولید مخالفین و اپوزیسیون قلابی سودی نبرد؛ اینگونه احزاب فرمایشی که بقای آنها در حفظ نظام موجود تعریف میشود و سخنان آنها در حد «نقّ و نقّ» شبه سیاسی است از طرف عامهٔ مردم پذیرفته نشد و تشکیل سمینارها و جلسات به اصطلاح مذاکرات فرمایشی نیز کاری از پیش نبرد و رژیم اسد را با بخشی از جیره خواران علویش تنها گذاشت. این یک قانون طبیعی و عمومی در جنبشهاست. حال چه جنبشهای آزادیخواهانه و چه جنبشهای قهقرایی در طبیعت خود که از طبیعت اجتماعی انسانها سرچشمه میگیرد عامل ناباوری به هر آنچه که بخواهد رژیم حاکم را حتی با تغییراتی بر سر کار نگاه دارد را با خود دارد و آنرا هر روزه بیش از پیش پرورش میدهد.
۳- کشتار رهبران بالقوهٔ جنبش و یا مبارزان بالفعل شاید در زمانی که جنبش مردمی نشده است؛ برای سالیان سال جنبش را به تاخیر بیندازد؛ اما در صورت حرکتهای عظیم مردمی این رهبران دوباره پیدا خواهند شد و کشتار آنان هیچ دردی را دوا نخواهد کرد. اگر در دههٔ ۶۰ رهبران و کادرهای نیروهای مخالف قتل عام شدند و حتی صدای مخالفی از طرف مردم در نیامد نشانگر این است که مردم به سوی قبله ای دیگر نماز میخواندند و منتظر شاهکار عدالت اسلامی موعود و موهوم بودند اما اکنون دیگر پرده ها کنار رفته اند و عوامفریبیهایی از نوع یارانهٔ نقدی مدل شاه عباسی دیگر نمیتواند پاسخگوی مشکلات بنیادینی که ناشی از گسیختگی تار و پود اقتصادی و اجتماعی ایران است؛ باشد. لذا این اندیشه که اگر آلترناتیوی در کار نباشد؛ کشورهای غربی به دنبال سرنگونی رژیم اسلامی نخواهند بود دروغی است که رهبران و اتاقهای فکری رژیم خود را با آن سرگرم میکنند و در مورد سوریه میبینیم که این آلترناتیو بالاخره بوجود آمد و از درون مبارزه ای خونین نیز برخاست و پاسخ نخستین این چنین آلترناتیوی نیز بسیار بسیار خونین خواهد بود و طبق تجربه نیز یاد گرفته اند که چگونه از اشباح برای این پاسخ خونین استفاده کنند و با دستی پاک از معرکه بیرون آیند. سناریوی نیروهای لباس شخصی؛ شبه نظامیان شبّیحه (بسیجیهای بشار اسد) و نیروهای خود سر؛ سناریوهایی نیست که تنها از طرف حاکمیتهایی از نوع رژیم بشار اسد و یا جمهوری اسلامی نوشته شده و اجراء شوند؛ این سناریوها از طرف نیروهای انقلابی و خط انتقام نیز به همان شیوهٔ اشباح کشتارگر غیرقابل رهگیری؛ نوشته شده و به اجراء در خواهند آمد.
۴- جدا شدن فرماندهان میان پایه و ارشد از بدنهٔ رژیم اسد درس دیگری است که دفترچهٔ آن در برابر فرماندهان سپاه و نیروهای اطلاعاتی رژیم گشوده است. طبیعتاً فرماندهان ارتش و سپاه و سایر ارگانهای سرکوب رژیم میدانند که مرحلهٔ زمانی جدا شدن نیروهای رژیم بشار اسد چه نقشی در تشخیص صداقت آنها در داعیه های میهن پرستانهٔ  آنان دارد؟ پذیرفته شدن هر نیروی جدا شده از رژیم که نتواند مانند دشمن رژیم عمل کند یک حماقت محض است و نیروهایی که از بدنهٔ رژیم اسد جدا میشوند نقشی فعال در سرنگونی رژیم سوریه را بر عهده میگیرند وتنها اظهار جدا شدن و فرار به خارج از کشور نیست که آنها را تظهیر مینماید.
البته در رابطه با نیروهای رژیم جمهوری اسلامی قضیه مقداری مشکلتر خواهد بود و شاید بسیاری از این نیروها برای حفظ اموالی که در طول سالیان دراز از طریق غارت ثروتهای ملی و انتقال آن به خارج از کشور؛ بخواهند از رژیم جدا شوند. اما اصل جدا شدن باید بر یک اصل غیرقابل گذشت استوار باشد و آنهم فعال شدن به عنوان یک نیروی انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی و بازگرداندن اموال به یغما رفته به خزانهٔ ثروت ملی است.
در سوریه به زودی شاهد فرارهای دسته جمعی بسیاری از افرادی که تاکنون در کشتارها شرکت داشته ان خواهیم بود و باز هم خواهیم دید که با آنان به عنوان خائنین و جلادان رژیم برخورد خواهد شد و چه بسا هرگز اثری از آنان یافت نشود. مانند بسیار کسانی که در لیبی ناپدید شدندن و یا نیروهای طالبان که تسلیم شده بودند در نقل و انتقالات اسراء به ناپدید شدگان پیوستند (ماجرای ژنرال دوستم).
۵- نیروهای خارجی سلفی-جهادی که از طرف شیخ نشینها و عربستان سعودی؛ آموزش داده شده و پشتیبانی و تسلیح میشوند و نیروهای انقلابی دیگر سوریه نیز از وجود آنها بهره مند میشوند و ضمن نگه داشتن فاصله؛ از وجود آنها در کشتار و پراکنده نمودن نیروهای رژیم اسد استفاده میکنند و به احتمال زیاد در پیش بردن خط انتقام و پاکسازی نیروهای علوی وفادار به رژیم اسد نیز از آنها سود خواهند جست. موضوع ایران نیز تافتهٔ جدا بافته ای نخواهد بود و مبارزین میهن پرست ایران نیز شاهد ورود وحضور چنین نیروهایی به ایران خواهند بود. آنچه که مسلم است وظیفهٔ اصلی اینگونه نیروها و نوک پیکان حملهٔ آنها نیروهای  رژیم اسلامی حاکم خواهد بود و دامنهٔ مناطق فعالیت احتمالی آنها در خراسان؛ قم؛ کرمان؛ سیستان و بلوچستان؛ خوزستان و بندرعباس و اصفهان گسترش خواهد یافت. این نیروهای خارجی به یکی از بزرگترین چالشهای مزدوران رژیم و همچنین مبارزان راه آزادی تبدیل خواهد گردید.
۶- رژیم اسد با داشتن نیروهای نظامی بسیار وفادار علوی مسلک و هم قبیله و عشیرهٔ خود سطح مبارزه بر علیه مبارزات آرام مردم سوریه را ناگهان به سطح کشتار وحشیانه و شکنجه و تهیهٔ فیلم و انتتشار آنها برای ایجاد رعب و وحشت ارتقاء داد. بعضی ها میگویند که اجرای این سناریو از طرف اتاقهای فکری رژیم اسلامی ایران و بویژه سپاه قدس به رژیم بشار اسد پیشنهاد شد. خارج از این که چه کسی چنین سناریویی را پیشنهاد کرد؛ این سناریو شکست خورد و اجرای دوبارهٔ آن در ایران نیز شکست خواهد خورد؛ زیرا جنبش آزادیخواهی ایران در آینده یک جنبش یوتیوبی و بر اساس جزوهٔ «جین شارپ» نخواهد بود و این بار فرزندان دلیر آریابوم هستند که سطح جنبش را به مسیر سرنگونی رژیم ارتقاء خواهند داد. هرگونه تلاش رژیم برای طولانی تر کردن مسیر پیروزی انقلاب ایرانی؛ از نظر استراتژیک به نفع رژیم و اراذل و اوباش حامی آن نخواهد بود لذا آنچه که تک تک عناصر رژیم باید به آن عمیقتر بیندیشند این پرسش است که : آیا در جنگی که شکست حتمی خواهند خورد داخل بشوند؟ و یا نه؟
۷- دخالت نیروهای بین المللی و کشورهای همسایه در جهت تامین منافع خود. این دخالتها از رصد کردن گروهها و احزاب تا یارگیریها و پشتیبانی گروهها همگی نه در جهت تامین منافع استراتژیک سوریه بلکه چنگ اندازی به مراکز تصمیم گیری آتی در سوریه انجام گرفته اند و در ایران نیز به همین گونه خواهد بود.

درسهای جنبش سوریه برای مبارزان راه آزادی

شاید آنچه که از جنبش سوریه به تصویر کشیده شد از نظر بعضی خوانندگان تصویری زشت و خونین باشد و پیش خود چنین بیندیشند که چنین روندی را نه تنها نمیپذیرند؛ بلکه حتی در آن وارد نخواهند شد و یا نخواهند گذاشت که در ایران اتفاق بیفتد. اما مسئله این است که این تصویر نسبتاً دقیق  ماجرایی است که در سوریه از ۲۰ ماه پیش تا کنون آغاز شده است و ادامه دارد. این تصویر چه زشت و چه زیبا آن چیزیست که در ایران نیز اتفاق خواهد افتاد و با گفتن اینکه ما اجازه نخواهیم داد؛ تنها میتوان به عنوان یک فرد و یا یک گروه سخن گفت و نه به جای همگان. لذا بسیار ضروری است که حتی گروههایی که از این روند منزجر هستند؛ برای رویارویی با آن بیندیشند و باید از هم اکنون بدانند که با گفتن من مخالف چنین رویدادهایی هستم؛ مسیر روند تغییر نخواهد کرد و تنها چیزی که نصیب دارندگان چنین افکاری خواهد شد؛ خارج شدن از گردونهٔ تغییر است و مانند پر کاهی به حاشیه رانده خواهند شد. از نظر من حتی برای عملیاتی کردن جملهٔ «ما نخواهیم گذاشت» نیز نیاز به تدوین یک استراتژی است.
زمانی هست که برای آشنایی با روند انقلابات؛ کتاب میخوانیم و هر کسی بنابر خواسته های از پیش تعیین شده اش نویسنده ای را انتخاب نموده و به خدای خویش مبدل میکند(مانند مارکسیستها). زمانی هست که با گشاده رویی تاریخهای نوشته شده از سوی نویسندگان گوناگون را مطالعه میکنیم.... اما زمانی نیز هست که این کتاب در پیش چشمهایمان به طور زنده به طور روزانه نوشته میشود و بسیار رنگین و مصوّر است. ما اکنون شانس خواندن کتاب نبردهای سوریه رابه طور زنده داریم. ماجراهایی که هنوز گرم و خونین هستند و به دروغها و شعارهای نویسندگان آلوده نشده اند. این نوع از مطالعه ذهن را با واقعیتهای موجود به طوری عملی صیقل میدهد و  مردان و زنانی را پرورش میدهد که میتوانند خود را آمادهٔ وارد شدن به میدان مبارزه سازند.

پایان بخش نخست
در بخش دوم « درسهای عملی» چه از نظر تئوریک و چه از نظر میدانی مورد بحث قرار خواهند گرفت.

کژدم    




۵ نظر:

  1. در سوریه، اگر نیروهای مختلف مبارزان با هم زودتر به توافق می‌رسیدند و نیروی واحدی را تشکیل می‌دادند، نتیجه کار را زودتر مشاهده می‌کردند و وجهه سیاسیشان را دنیا زودتر می‌پذیرفت.
    ولی بنظر من این همبستگی در نظرها و اهداف، در ایران بخاطر سرکوب شدیدی که از طرف حکومت می‌شود که باعث عدم شناخت گروهها از افکار یکدیگر شده است، خیلی دیرتر بوقوع خواهد پیوست و باید فکری به حال این مشکل کرد.
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      شما به یکی از عوامل بسیار مهم و کلیدی در رابطه با جنبش اشاره کردید که عامل «زمان» است.در بخش دوم به آن خواهم پرداخت.

      حذف
  2. من فکر نمیکنم بالا بردن ناگهانی سطح سرکوب مردم در سوریه به سطح سرکوب خشن و نظامی، پیشنهاد اتاق فکری رژیم اسلامی حاکم در ایران باشد چون اگر دقت کرده باشید رژیم در برخورد با اعتراض 88 بدون اینکه تجربه انقلابهای بهار عربی را در اختیار داشته باشد خیلی با حوصله عمل کرد و اتفاقا بر خلاف تبلیغات اپوزوسیون به هیچ عنوان خشونت عریان بی دلیل به کار نبرد و تا جایی که توانست از واکنش عصبی خودداری کرد و حتی مقدار بسیار زیادی از نیروی سخت افزاری و نرم افزاری امنیتی خود را برای کنترل نیروهای سرکوب برای جلوگیری از اقدامات احساسی و عصبی به کار برد.
    اینکه برخی سرکوب اغتشاشات 88 را خونین می نامند به نظر من فقط از روی شارلاتانی و یا بی خبری است. البته منکر سرکوب نیستم اما خشونت در حداقل ممکن به کار برده شد.
    من گمان نمی کنم نیروی اپوزوسیون ایران توانایی مبارزه سنگین با رژیم را داشته باشد. انهایی که پارس می کنند و دندان برای گاز گرفتن دارند سمت رژیم هستند و ما تا به حال خشونت واقعی انها را به طور کامل ندیده ایم در حالی که نیروی مخالف ایران فیس بوکی و اهل فس فس هستند ولی در کشورهای عربی نیروی دندان دار هار گاز بگیر با دندانها و چنگال تیز همیشه جزو مخالفان حکومت بودند.
    اگر حکومت اسلامی کنترل عصبی خود را از دست ندهد و همچنان عاقلانه رفتار کند من خیلی بعید می دانم به این زودی از شر انها راحت شویم.
    اکبر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. البته اینکه مشاورین اطلاعاتی و امنیتی رژیم چنین مشاوراتی را به رژیم اسد داده و یا نداده اند؛ مسئلهٔ اصلی این مقاله نیست و من هم با ذکر ابهام از کنار آن گذشتم. اما در رابطه با سوریه باید بگویم که با اینکه تحت تأثیر بهار عربی قرار داشت؛ اما سازمان و یا حزبی که بتوان اپوزیسیون زبردست و سازمانیافته ای در سوریه نامید نیز یک افسانه است و من نمیدانم که شما از کجا جنین خبری را نقل میکنید؟ سوریها هنوز هم که هنوز است یک حزب سیاسی کارکشته ندارند و احزاب و گروهها بیشتر رنگ قبیله ای و عشیره ای دارند. ر رابطه با استفاده از فیسبوک هم باید بگویم که نخستین فراخوانها از طریق همین فیسبوک صادر میشدند ولی مردم سوریه چه غلط و یا درست به صادر کنندگان فراخوانها اعتما کردند و حرکتها آغاز شد و به خاطر ایستادگی مردم و رهبرانشان گسترش یافت. اما در رابطه با آنچه که نیروهای اپوزیسیون ایران خوانده میشوند؛ حق با شماست و اگر در فیس بوک فس فس میکنند؛ نه به این خاطر است که فیس بوکی هستند؛ بلکه به این خاطر است حرفی برای زدن ندارند و اگر فیس بوک هم نبود؛ در جایی دیگر فس فس میکردند. اما در مور اینکه رژیم اسلامی تا چه زمانی میتواند کنترل عصبی خود را از دست ندهد تنها بستگی به اپوزیسیون ندارد؛ بلکه رابطهٔ مستقیم با از دست دادن حوزه های نفوذ و از دست دادن منابع مالی و در نتیجه رشد سریع فقر عمومی دارد. من فکر میکنم که گروهها و سازمانهای مبارز واقعی در درون میهن شکل خواهند گرفت و اپوزیسیون خارج از کشور که میتوانست و شانس آنرا داشت که با اشاعهٔ آگاهی به رشد نیروهای آگاه و مبارز در ایران کمک نماید؛ حتی در این عرصه هم ناکام مانده است و لذا فاتحهٔ شان خوانده شده است و حد اکثر اینکه شاید بتوانند در خارج از کشور حمایت تبلیغاتی جنبش درون میهن را حمایت بکنند (البته آنهم شاید)زیرا این دار و دسته های بیکاره و علاف با اینکه هیچکاری نمیکنند؛ بیشرمانه داعیهٔ هویت سیاسی هم دارند و چه بسا به اندازهٔ رژیم از گسترش و رادیکال شدن جنبش وحشت کنند.

      حذف
  3. منکه خبری در مورد اپوزسیون سوریه نگفتم که شما گفتید از کجا!
    امامنظورم از مخالفان هار چنگ و دندنان تیز بیشتر اسلامی ها بود.
    اکبر

    پاسخحذف