۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

چرا نیروی دریایی روسیه به چهار منطقه گسیل و مستقر گردید؟

در پشت پرده ها چه گذشت؟

حرکت ناگهانی و گسیل شدن بخشی از ناوگان دریایی روسیه به ۳ منطقهٔ مهم در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۱۲ نشان از ضرورتهای نظامی غیر قابل انکاری دارد. البته نقطهٔ چهارمی نیز وجود داشت که تنها برای جایگزینی دوره ای نیروها در سواحل لیبی بود که یک حرکت عادی توصیف میشود.

ناوگروه های روسیه و مناطق استقرار آنها به این ترتیب بوده است:

۱- دو کشتی تهاجمی بزرگ با امکانات عملیات «آبی - خاکی» و در مجموع با ۸۰۰ نیروی ویژهٔ کماندویی واکنش سریع و ۲۵ تانک پیشرفتهٔ آبی-خاکی؛ همراه با یک کشتی تانکر نظامی و یک کشتی پشتیبانی در بندر طرطوس سوریه پهلو گرفتند.
ماموریت این ناوگروه در آغاز کمک کردن به خروج ۳۰ هزار اتباع روسی از سوریه به نظر میرسید. اما با سخنان اخیر آقای سرگئی لاووروف مشخص گردید که وظیفهٔ اصلی این ناوگروه برای جمع آوری نمودن سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی و تحت کنترل در آوردن آنها بوده است و گویا این ماموریت با موفقیت به پایان رسیده است و اکنون روسها در حال خارج نمودن اتباع خود از خاک سوریه هستند.
۲- ناوگروه دوم که شامل بزرگترین کشتی ضد زیردریایی به طرف خلیج عدن و دریای عمان حرکت نمودند. این ناوگروه اکنون در دریای عمان مستقر شده است.
حدود یک ماه پیش در طی آخرین روزهای نبرد ۸ روزهٔ اسرائیل و حماس؛ دو حلبی شناور «نداجا» در هنگام بارگیری در بندر عباس و حرکت به طرف سودان از طرف ماهواره های اسرائیلی رصد شدند و اسرائیل اعلام کرد که این دو شناور را خواهند زد. مقامات سودان نیز پیشاپیش اعلام نمودند که این دو شناور در سواحل سودان سوختگیری خواهند نمود که سپس مشخص شد که دو شناور نظامی پاکستان نیز همزمان میخواهند در سواحل سودان پهلو بگیرند و با اولتیماتوم آمریکا و اسرائیل؛ حلبیهای شناور «نداجا» مجبور شدند برای مدت ۱۵ روز در آبهای بین المللی سرگردان بمانند. و سپس بعد از دور شدن شناورهای پاکستان از آبهای نزدیک به سودان؛ نوبت به حلبیهای شناور رژیم اسلامی رسید تا در سواحل سودان پناهنده شده و بوقهای تبلیغاتی رژیم با پراکندن شایعهٔ شکار پهپاد آمریکایی و سپس شایعهٔ ایجاد پایگاه نظامی در سواحل سودان؛ تلاش نمودند این خفت را لاپوشانی کنند.
حرکت ناوگروه دوم روسیه به سوی دریای عدن احتمالاً در این راستا انجام گرفته است که از طرف رژیم دلاوران سلحشور اسلام از آنها تقاضای کمک فوری شده است و بسیار محتمل است که این دو حلبی شناور از اینکه در محاصرهٔ زیردریاییهای اسرائیلی قرار گرفته باشند وحشت نموده و از پدرخوانده پوتین تقاضای کمک نموده اند. ناوگروه دوم روسیه بعد از رفتن به دریای عدن و اطمینان از عدم وجود زیردریاییهای اسرائیلی راه خود را به طرف دریای عمان ادامه داده است.
۳- اما مهم ترین بخش این حرکت مربوط به استقرار ناوگروه دوم (ضد زیر دریایی) در آبهای دریای عمان و پهلو گرفتن ناوشکن شاپوشنیکوف در بندر عباس باعث شد تا خبر گسیل شدن ناوگروههای روسی؛ از ردهٔ  اخبار نیمه مخفی به ردهٔ اخبار علنی ارتقاء یافته و در رادیو فردا (اینجا) و چند وبسایت امنیتی اطلاعاتی (اینجا) به صورت سطحی منتشر شود.

تحلیل خبر استقرار ناوگروههای دریایی روسیه در دریای عمان و بندر عباس

۱- حدود یک ماه پیش؛ برای اولین بار  در منابع اطلاعاتی غربی این خبر روی خط خروجی قرار گرفت که میله های سوخت اتمی نیروگاه بوشهر از سلولها خارج شده اند و دلیل آن نیز یافت شدن چند پیچ و مهره در درون سلولها بوده است و اگر این کار انجام نمیگرفت بایستی شاهد یک فاجعهٔ زیست محیطی نظیر فاجعهٔ چرنوبیل در بوشهر و خلیج فارس میشدیم که تعداد کشته های آنرا تا ۸۰۰ هزار نفر در مرحلهٔ اول حدس میزدند.
۲- آقای فریدون عباسی در پاسخ سوال خبرنگاران مبنی بر زمان عملیاتی شدن نیروگاه بوشهر از خبرنگاران خواست که دیگر در این مورد هیچگاه سوالی مطرح نکنند. این سخن آقای فریدون عباسی؛ در واقع به این معنی بود که پروژهٔ بوشهر اگر به طور کامل شکست نخورده است؛ حداقل برای مدت زمان طولانی و نامعلومی به عقب افتاده است.
۳- نخستین شک تحلیلگران مسائل اتمی ایران در ماجرای خارج شدن سوخت از سلولهای این نیروگاه به دلیل پیداشدن پیچ و مهره در سلولها به دو معنی است:
الف: خروج میله های سوخت یعنی مرگ ۱۰۰ درصد نیروگاه بوشهر. (پایان کمدی هسته ای چند پرده ای و بسیار پر هزینهٔ رژیم اسلامی).
ب: کار گذاشتن پیچ و مهره ها در سلولها نشانگر یک خرابکاری عمدی از طرف اسرائیل و یا سایر کشورهای غربی انجام گرفته است ولی به هر حال نیروگاه بوشهر مُرده است.
۴- در تحلیلهای بعدی این مسئله مطرح شد که پیچ و مهره ها  از طرف عناصر رژیم اسلامی و به طور عمدی در سلولها قرار داده شده اند تا بعد از رسیدن به مرحلهٔ هشدار؛ به بهانهٔ جلوگیری از یک فاجعهٔ انسانی و زیست محیطی؛ میله های سوخت از سلولها خارج شده و در واقع با فدا کردن نیروگاه بوشهر؛ اورانیوم را خارج نموده و به مراکز غنی سازی مانند فردو منتقل نمایند تا برای غنی سازی ۲۰ درصدی و یا بالاتر از آن آماده شود.
این تحلیل آخر اولتیماتوم احتمالی اسرائیل را برای حمله به بوشهر و به دست گرفتن کنترل اورانیوم خارج شده از نیروگاه و یا انهدام آنرا در بر داشته و احتمالاً با گزارشهای کارشناسان روسی مستقر در نیروگاه بوشهر نیز همخوانی کامل داشته است.
نتیجه اینکه به دستور شخص پوتین یک ناوگروه متشکل از یک ناو شکن و بزرگترین کشتی ضد زیردریایی روسیه به همراه کشتیهای جنگی دیگر؛ به سوی خلیج فارس حرکت میکنند و در میانهٔ راه از وضعیت سلامتی حلبیهای شناور رژیم در آبهای ساحلی سودان اطمینان حاصل کرده و به سوی خلیج فارس روانه میشوند تا ضمن جلوگیری از حملهٔ زیردریاییهای اسرائیل و آمریکا؛ خود کنترل چندین تن اورانیوم خارج شده از نیروگاه بوشهر را به دست گیرند.
جالب تر از همه اینکه: اگر نیروگاه بوشهر کاملاً مرده باشد؛ میله های سوخت اورانیوم به روسیه باز خواهند گشت و بخش خبرهای خوش هسته ای تعطیل میشود و بعد از این یک پرسش بزرگ در برابر رژیم تباهی ناب محمدی قرار خواهد گرفت که قصد رژیم از غنی سازی اورانیوم؛ در حالی که حتی یک نیروگاه هم ندارد (به فرض مرگ نیروگاه بوشهر) به چه منظوری انجام میگیرد؟
سخن آخر اینکه به یمن وجود رهبر فرزانه و معصوم و اتاقهای فکری بیت و خیمهٔ امیرالمؤمنین خامنه ای؛ روسها حسابی  هم از توبره و هم از آخور خورده اند و در نهایت نیز از نظر حقوقی نه تنها قابل پیگرد نیستند؛ بلکه این شکست مفتضحانه نیز باید از طرف رژیم  آیین تباهی ناب محمدی غورت داده شود.

کژدم

 

۱۰ نظر:

  1. ba dorood bat to mikhastam in ra ezafeh konam ke khatare senario syria dar entezare iran ham hast. be khabare dirooz ke mawade enfejariye zyadi dar sharghe keshwar kashf shod moraje-e konid. javid iran-zamin

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با سپاس از یاد آوری شما
      لینک مطلب را در پایین ثبت میکنم تا در آینده به سادگی قابل دسترس باشد.
      http://www.radiofarda.com/content/f9-iran-police-radan-time-bombs-iran-borders/24805932.html
      همچنین سختگیریهایی که در رابطه با افغانهای مقیم ایران در ماههای اخیر اعمال شده است نیز در همین راستا بوده است. اما رژیم غافل از این است که شاید بتوان جلو یک یا دو محموله را گرفت ولی زمانی که چنین پروژه ای کلید بخورد؛ غیر قابل کنترل خواهد بود.

      حذف
  2. درود به شما کژدم گرامی
    کشف محموله انفجاری نشان دهنده زمینه‌چینی برای کشتارهای جمعی در داخل ایران است. و در صورتی که ایران شرایطی مشابه شرایط سوریه پیدا کند مردان این سرزمین چاره‌ای نخواهند داشت جز رودررویی با مهاجمین به این سرزمین. ولی سوالی که مطرح است این است که چگونه باید وارد مبارزه میدانی شوند. در حالی که نیروهای مهاجم تجربه و توانایی و سلاح و پشتیبانی بسیار بیشتری در مقابل مردم خواهند داشت آیا عقل حکم می‌کند که برای دفاع از مرز و بومشان با نیروهای سپاه و بسیج در یک جبهه قرار گیرند؟ (چون بالاخره در جنگ به فرماندهی نظامی و سلاح نیاز است که مردم عادی فاقد آن هستند و راحتترین راه برای بدست آوردن آن همکاری با حکومت فعلی است) یا راه دیگری را پیشنهاد می‌کنید؟
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      من در حدود ۱۳ ماه پیش مقاله ای در رابطه با بوجود آمدن شرایط جنگی و اینکه هم میهنان چکار باید انجام دهند نوشته بودم. که لینک آنرا در پایین همین نوشته خواهم گذاشت. به نظر من رفتن به زیر پرچم رژیم نه تنها به سرنگونی رژیم نخواهد انجامید بلکه پایه های آنرا مستحکمتر خواهد ساخت.رژیم در تلاش است که چنین القاء کند که این مهمات برای کشتار مردم از مرزها وارد ایران شده است. درحالی که چنین نیست و نیروهای وهابی نیز در آغاز برای سرنگونی رژیم وارد معادله خواهند شد. اکنون جوانان ایران به راحتی میتوانند از دوره های آموزش نظامی در خدمت سربازی بهره گرفته و دانش نظامی خود را بالا ببرند. آنهایی که فریب رژیم را بخورند؛ موجبات جنگ شیعه و سنی را فراهم خواهند ساخت و به خاطر خونریزی که در این میان بوقوع خواهد پیوست؛ مناطق سنی نشین نهایتاً از ایران جدا خواهند شد. لذا مردم باید جبههٔ مستقل خود را داشته باشند و سازمانهای خود را بوجود آورند و متاسفانه باید در چندین جبهه بجنگند ولی نهایتاً اگر جوانان ایران تصمیم درستی بگیرند؛ نه تنها زمینه های وحدت ملی عمیقتر بین مردم (چه شیعه و چه سنی) دبوجود خواهد آمد بلکه رژیمک نیز در درون جنگ میهنی مستقل مردم سرنگون شده و یکپارچگی سرزمین نیز دپر سایهٔ وحدت ملی به خطر نخواهدت افتاد. در آینده خواهید دید که رژیم تلاش خواهد نمود تا این نبرد را به نبرد شیعه و سنی تبدیل کند و اینجاست که خطر تجزیه ایران را به دنبال خواهد داشت. مقاله ای که در ۱۳ ماه پیش نوشتم خطاب به انجمنهای پادشاهی درون میهن بود. در آن دوره بر اساس دروغهای جمشید شارمهد چنین می انگاشتم که چنین انجمنهایی وجود دارند. در حالی که وجود نداشتند و تنها عده ای فریب خورده به صورت افراد پراکنده وجود داشتند. و تعدادی از آنها هم اساساً نه به فکر آزادی میهن؛ بلکه سودجویی در شرایط جنگی از قبیل غارت اموال ملی و آثار باستانی و انتقال آنها به خارج از کشور بودند و عده ای از آنها هم پاسدارانی هستند که از رژیم بریده اند و به قصد غارت و موقعیت سازمانی خود در سپاه؛ به تشکل تندر و جمشید شارمهد وعدهٔ همکاری در جهت تشکیل گروهها برای غارت اموال ملی را داده اند.(ادامه در پایین)

      حذف
    2. لذا اکنون روی سخنم با جوانان دلیر اتیران است؛ چه هواغدار نظام پادشاهی و چه هوادار نظام جمهوری؛ باید به طور مستقل گروههای محلی خود را تشکیل دهند و شیوه های کار را در ادامهٔ سلسله مقاله های درسهای نبرد سوریه خواهم نوشت. اما برای یک پاسخ کلی به لینک زیرین مراجعه نمایید و خود خواهید دید که چه وظایفی بر عهدهٔ نیروهای آزادیخواه است.
      http://kajdoum1.blogspot.com/2011/11/blog-post_11.html
      البته آنچه که در این مقاله آمده است و آنچه که در صفحهٔ ویژهٔ تدوین استراتژی مبارزاتی برای سرنگونی رژیم در سمت راست صفحه نوشته شده است مکمل یکدیگرند و ۱۳ مقالهٔ سازماندهی برای جنبش سرخ نیز به هم چنین. و مقالات آینده نیز در همین راستا بوده و در این مقالات سعی در پیگیری و ارائهٔ راههای عملی خواهم داشت.
      این هم لینک نخستین مقاله از سری مقاله های ۱۳ گانهٔ سازبماندهی برای جنبش سرخ (منظور سرخ بابک است و نه سرخ کمونیستی)
      http://kajdoum1.blogspot.com/2011/10/blog-post_12.html
      پیروز و سرفراز باشید
      سپاس از توجه شما

      حذف
    3. در ضمن نگران سلاح و فرماندهان نظامی نباشید و بعد از آغاز و سپس پیشرفت جنبش؛ افسران نظامی زیادی از درون ارتش به صفوف مردم خواهن پیوست. البته به افسران سپاه هیچ امیدی نیست؛ زیرا به شدت فاسد شده و در کثافت غلط میزنند.

      حذف
    4. همچنین مردم ایران؛ هنوز زمان کافی برای سازماندهی خود و ترویج اندیشه و فرهنگ وحدت ملی دارند و مدتها طول خواهد کشید تا موج فروپاشی دژ هلال شیعی به ایران برسد. اگر تصور کنیم که در چند ماه آینده جنگ با ایران آغاز خواهد شد؛ بسیار اشتباه است. بعد از سوریه؛ حزب الله لبنان و رژیم شیعه مسلک عراق در صف فروپاشی قرار دارند.

      حذف
    5. به این مطلب که در العربیه منتشر به نقل از نیویورک تایمز نقل شده است توجه کنید که علویهای سوریه در حاتل کوچیدن به مناطق علوی نشین هستند و برای بوجود آوردن یک کشور علوی نشین تلاش میکنند که در مقالات پیشین به آن اشاره کرده ام. اما اینچنین نخواهد شد و وظیفهٔ نیروهای سلفی جهادی؛ تار و مار کردن علوی هاست و علوی ها به این سادگی از زیر بار قتل عام ۶۰ هزار نفر در زمان حافظ اسد و بیش از ۳۰ هزار نفر در دو سال گذشته نخواهند توانست بدون پرداخت بهای انتقام خونهای ریخته شده فرار کنند. و این آینده در انتظار پاسداران و بسیجیها و سران رژیم اسلامی حاکم بر ایران نیز هست.
      http://www.alarabiya.net/articles/2012/12/23/256692.html

      حذف
    6. لینک زیر را یک نگاهی بیندازید. فراخوانی از طرف رزمگاه کماندو هست:
      http://www.darka91.blogspot.de/
      اگر با این گروه آشنا نیستید مطالب زیر رو بخونید:
      http://diarkohan.mihanblog.com/post/13
      http://diarkohan.mihanblog.com/post/12
      با توجه به مطالب شما چنین گروههایی توان آغاز مبارزه را دارند و بهمین خاطر هم هست که حکومت بشدت از اونها ترسیده است.
      آریو

      حذف
    7. آریو گرامی
      نظر شما را منتشر نمودم. این گروه را سالها است که میشناسم. یک جریان رزمی کار هستند که استادشان مدعی بوجود آوردن سبکی ایرانی در هنرهای رزمی است. در زمان پیش از فاجعهٔ 57 نیز استاد ابراهیم میرزایی سبکی در هنر رزمی «کونگ فو» بوجود آوردند که به «کونگ فو تو آ» مشهور بود و شاگردان بسیاری داشتند. شاید اینگونه افراد روحیهٔ رزمی بالا و اعتماد به نفس بی نظیری داشته باشند؛ اما گروههای سیاسی نیستند و اندیشهٔ سیاسی آنها از مفاهیم عام سیاسی فراتر نمیرود. کلمهٔ «کوماندو» که ظاهراً جلب نظر میکند؛ مترادف کلمهٔ کوماندوی نظامی نیست بلکه شکل اصلی آن به این صورت است «کومان دو» مانند «تکوان دو»؛ «بوشی دو» و یانخستین سبک ایرانی کاراته در ایران که توسط استاد فرهاد وارسته بوجود آمد و نام سبک «کان ذِن ریو کاراته دو» بود. پسوند «دو» به معنی سبک و یا روش است. اما بر تمامی مبارزان جوان و میانسال آموزش هنرهای رزمی یک ضرورت مبارزاتی است.
      سپاس از توجه شما

      حذف