۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

کودتای مصر

پیشگفتار

چندی است که حرکت نظامیان مصر عده ای از میهن پرستان را به وجد آورده است و فرماندهان نظامی مصر را با ژنرالهای قلابی ارتش محمد رضا یهلوی مقایسه میکنند؛ که چگونه حاکمیت را به دست تازی پرستان حاکم کنونی ایران سپردند و محمد رضا پهلوی را تنها گذاشتند و با کیسه های پر از پول به خارج رفتند و اکنون نیز به گِرد رضا پهلوی جمع شده اند و مزخرف میبافند. راستش را بخواهید محمد رضا پهلوی نیز نه تنها یک پادشاه نبود؛ بلکه یک سلطان قلابی بود. اگر به همان شیوه ای که در میان عامهٔ مردم شایع است بخواهیم نامی بر او نهیم بهتر است او را «حاجی محمد رضا پهلوی» و همچنین «مشهدی محمد رضا پهلوی» نامید و با پادشاه خواندن او دهانی شیرین نمیشود. لذا انتظار میهن پرستی داشتن از اطرافیان چنین شخصیتی آنهم پس از ۳۴ سال که همه چیز تمام شده است و حاکمیت تازی پرست تمامی ارکان اقتصادی کشور را با غارتگری و اقتصاد دلالی به ویرانی کشانیده است؛ انتظاری  عجیب مینماید و دست کمی از پرداختن به دعوای مصدق السطنه و محمد رضا پهلوی ندارد. همینقدر بگویم که اگر «آیین ریشه ای» به همان شکلی که موجود است در ایران برقرار میشد؛ نخستین کسانی که به زباله دان ریخته میشدند همینهایی بودند که یا لقب پادشاه را به یدک میکشیدند و یا اطرافیان بی پشم و پیلشان بودند. زمانی که ایرانپرستانی همچون زنده یاد احمد کسروی و سپهبد رزم آرا با همدستی «مشهدی محمد رضا پهلوی» و دستگاه حکومت موازی آخوندها و چاقوکشهای آنها «نواب صفوی و خلیل طهماسبی» کشته میشوند و آب از آب تکان نمیخورد؛ دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟
ایرانیان میگویند که ما مردمانی با فرهنگ هزاران ساله هستیم. از نظر من این یک ادعای پوچ و توخالی است. این ایرانیان باید ثابت کنند که فرهنگ هزاران سالهٔ شان را پاس داشته اند و همچنان نیز همان فرهنگ آنان را به پیش میراند؛ اما واقعیت این است که آن فرهنگ در طول ۱۴۰۰ سال توسط ایرانیان به خاک سپرده شده است و فرهنگ تازی پرستی را جایگزین آن نموده اند و در ۵۰۰ سال اخیر نیز همین مردم با تبعیت از حاکمیت ننگین صفوی؛ آخرین میخ را بر تابوت فرهنگ ایرانی کوبیده اند. اکنون نیز که به فکر احیای فرهنگ نیاکانی افتاده اند؛ آنرا به سخیف ترین شکل آن دنبال میکنند و نه به راه زرتشت؛ بلکه با گرویدن به «دین زرتشتی» که ساختهٔ دست آخوندهایی است که ایران را در دورهٔ ساسانیان به انحطاط بردند و گردنش را به زیر تیغ تازیان سپردند در فکر احیای فرهنگی هستند که نه مایهٔ سربلندی ایران؛ بلکه آغاز انحطاط تمدن ایران را رقم زد.
چرا نمیخواهیم با خود روراست باشیم و حد اقل به خود دروغ نگوییم؟ براستی چه بخشی از فرهنگ نیاکانی مان را پاس داشته ایم؟
عده ای به شکل احمقانه ای «بهایی» میشوند و آنرا دینی ایرانی مینامند؛ در حالی که بهائیت ریشه در تازی پرستی دارد و هرکس کتاب «ایقان» را بخواند عمق تازی پرستی را در این دین در می یابد. انقلابی بودن «جنبش بابیه» هیچ ربطی به «دین بابی» و «آیین بهایی» ندارد. جنبش بابیه با ۱۹ بار نماز روزانه و هر بار ۱۹ رکعت شروع شد و در پی آن فرمان «سوزاندن» کتابهای اسلامی و بویژه تازینامه به بابیان داده شد و سپس به مرز کشف حجاب شیر زنی همچون «طاهره قرةالعین» رسید و سپس همان بابیان بنیانگذاران انقلاب مشروطیت شدند که با حماقت تازی پرستان به «مشروطهٔ مشروعه» تبدیل گردید و رژیم حاکم تازی پرستان کنونی نیز ادامهٔ همان است. اما اکنون از بابیت چه مانده است؟ به جز اینکه تبدیل به یک «دین» شده است؟ کسی که بابی بشود تبدیل به طاهره و یا ملا حسین بشرویه ملقب به «قدوس» (فرمانده نبرد قلعهٔ شیخ طبرسی) نخواهند شد؛ بلکه قلادهٔ تقلید خود را به دست عده ای آخوند بابی و یا آخوندهای بدون عمامهٔ بهایی خواهند سپرد. زرتشتی شدن نیز به همین مسخرگی است و هیچ ربطی به پاسداشت و زنده کردن فرهنگ نیاکانی ایرانیان ندارد. فرهنگ کنونی ایرانیان «رای دادن به حسن روحانی» و مسابقهٔ «حلقه به بینی و ابرو انداختن» و مسابقهٔ «پشت ابرو برداشتن پسران و عملهای جراحی زیبایی» است. دهها میلیون نفر از ایرانیان زیر فشار فقر و تحقیر و تبعیض قومی و فرهنگی زجر میکشند و میلیاردها دلار از ثروت ملی برای حفظ مزدوران بین المللی دستگاه آخوندی به حلق بیگانگان ریخته میشود و در این میان ایرانیان برای یک «توپ گرد» پای افشانی میکنند و در پوست خود نمیگنجند که به کرهٔ جنوبی و ایتالیا توپ زده اند. اینها فرهنگ واقعی ایرانیان کنونی است و کوروش و زرتشت و آریو برزن و بابک را ایرانیان صدها سال است که به گور سپرده اند و پیرو فرهنگ بیگانگان شده اند.

کودتای ارتش مصر

محمد مرسی با رای احمقانهٔ انقلابیون مصر به ریاست جمهوری رسید ولی انقلابیون مصر با داشتن تجربهٔ به قدرت رسیدن رژیم اسلامی ایران و همچنین حرکت کودتای خزندهٔ اسلامگرایان ترکیهٔ عثمانی و رفتار مشابه اسلامگرایان تونس آشنا بودند و به همین روی در مقابل اخوان المسلمین و سایر اسلامگرایان هرگز سپر نینداختند و تسلیم نشدند و در هر حرکتی؛ به آتش زدن دفاتر اخوان المسلمین دست بردند و البته نباید نقش بیطرف ماندن عمدی ارتش مصر را فراموش نمود. انقلابیون مصر نیز مانند اپوزیسیون قلابی ایرانیان؛ اکبر گنجی ها و بنی صدر ها و رضا پهلوی ها را در میان خود داشتند و قصه های فراوانی از زبان آنها میشنیدند؛ اما به هیچ وجه فریب آنها را نخوردند. ارتش مصر نیز نهایتاً با تجربهٔ یکساله ای که از حاکمیت اخوان المسلمین داشت و شاهد پاکسازیهای گام به گام نهادهای نظامی و قضایی به بهانهٔ وابستگی به حاکمیت پیشین بود؛ اکنون به حمایت نیروهای انقلابی ترقی خواه مصر و نفرت آنها از جریانهای اسلامگرا دلگرم شده و راه را برای گام اصلی  که انقلاب مصر به خاطر ورود اسلامگرایان نتوانست بپیماید؛ باز کردند.
محمد مرسی نیز مانند همکیشان شیعی مسلکش به رهبری خمینی گجستک؛ اقتصاد را «مال خران» میدانست و مانند او که «فتح کربلا» را در سر میپرورانید؛ در فکر فتح عربستان و سوریه و شیخ نشینهای حاشیهٔ خلیج فارس بود. در طی تجربهٔ یکسالهٔ گذشته؛ مردم و انقلابیون مصر نه تنها ثمری مثبت از حاکمیت اخوان المسلمین ندیدند؛ بلکه هر روز بیش از روز پیش؛ شاهد نابسامانیهای اقتصادی و بحران های اجتماعی و تنشهای مذهبی بودند که فرماندهان ارتش آنرا به «دالان تاریک» تشبیه نموده و بارها هشدار دادند که نخواهند گذاشت؛ مصر وارد دالان تاریک جنگهای فرقه ای و مذهبی  شود و سوریه و لیبی دیگری در مصر بازتولید گردد.
عربستان سعودی و امیر نشینهای حوزهٔ خلیج فارس و اردن که از همان نخست با بروی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر؛ به مقابله با سیاست غرب در رابطه با حمایت از «بهار عربی» مخالفت میکردند اکنون خود را از حملهٔ اخوان المسلمین در امان میبینند. امیر قطر که برای رقابت با عربستان سعودی به اخوان المسلمین بال و پر میداد؛ حتماً از این حرکت ناخشنود خواهد شد و جایگاه خویش را به عنوان «یک امیر نشین کوچک» باز خواهد یافت و باید در حرکات سیاسی منطقه ای خود در رابطه با حمایت از اخوان المسلمین و گروههای جهادی اسلامگرا؛ تجدید نظر کند. کشور اسرائیل نیز میتواند نفس راحت تری بکشد.
با توجه به موضع ارتش مصر در چند سال اخیر؛ به نظر میرسد که با نیروهای ترقی خواه و ملی گرای مصر به توافق رسیده و با برگزاری انتخابات دوباره؛ حاکمیت به دست نیروهای ترقیخواه سپرده شده و در مجموع مسیر پروژهٔ «خاورمیانهٔ بزرگ» باز میگردد. اکنون باید منتظر تاثیرات زلزلهٔ مصر در تونس و لیبی و سوریه و ترکیهٔ عثمانی نیز باشیم.
جمهوری اسلامی و رهبر فرزانه اش؛ از این تحول سودی نخواهند برد. همانگونه که رهبر فرزانه فکر میکرد که با قدرت گرفتن اخوان المسلمین خواهد توانست یک همپیمان داشته باشد و در عمل همانگونه که در همان آغاز تنشهای مصر گفته بودم؛ با قدرت گرفتن اخوان المسلمین  دوستی شیعه مسلکان با اخوان المسلمین به تیرگی و دشمنی خواهد گرایید؛ همانگونه شد و آرزوهای رهبر فرزانهٔ خرفت؛ نقش بر آب گردید. اکنون نیز رژیم با دو مشکل عمده روبرو است. نخست اینکه با توجه به تحریمها و گرفتار شدن در باتلاق سوریه؛ تلاش برای دوستی با مصری ها بسیار دیر هنگام است و از سوی دیگر با موضع سرسختانهٔ ارتش مصر مواجه خواهند بود.
ارتش مصر نقش ناجی مصر را ایفاء کرده است و این نقش بدون مزد نخواهد بود و با توجه به تجربهٔ تاریک و سیاهی که نیروهای ترقیخواه مصر در این مدت یکساله در زیر سیطرهٔ نیروهای «تباهیخواه» تجربه نموده اند؛ به «نقش پدری» ارتش مصر احترام خواهند گذاشت و دشمنی سنتی حکومت مصر با رژیم جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد یافت.

کژدم   



۸ نظر:

  1. عالی بود.

    همیشه خوب و بجا مینویسید

    پاسخحذف
  2. نوشته خیلی خوبی بو د اما قسمت هایی از ان عادلانه نبود. محمد رضا شاه یک گرفتاری که نداشت ولی از همه دست وپا گیر تر قانون اساسی ٬ که پادشاه را قبل از هر چیزباید یک مسلمان باور مند باشد بود. جامعه ای که کمونیستش مسلمان دو اتیشه و کشته مرده علی سگ کش و حسین نوره کش بود٬ میشد به اسلام گفت بالای چشمت ابرو؟ کشور ما موش ازمایشگاهی در منطقه است . هر بلایی که بگی نه یک بار بلکه چندین بار تجربه کرده. از همه مخرب تر و طولانی تر هم همین پدیده اصلاح طلبی و مبارزه بدون خشونت هست. یکی به این اوردندگان خمینی بگوید یک کشور را نشان بدهید که با مبارزه بدون خشونت به جایی رسیده. همین مصر را نگاه کنید . تا نباشد چوب تَ ر٬ فرمان نبرد گاو و خر. زمانی که رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس می گوید مرسی باید بدنه‌ « امنیتی و اطلاعاتی و نظامی »رژیم مبارک را از بین میبرد تف به صورت انهایی است مبلغ مبارزه بدون خشونت هستند. مشت و گلوله تنها راه نجات است.
    در ضمن همان جور که برکناری مصدق السلطنه کودتا نبود ٬ کار مردم مصر هم کودتا نبود بلکه قیام بود .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود بر شما
      آنچه که در رابطه با محمدرضا پهلوی گفته شد؛ نه تنها ناعادلانه نبود؛ بلکه حتی کمتر از آن چیزی است که شایستهٔ اوست.
      در رابطه با داشتن بازوی نظامی حق با شماست و دیدیم که ارتش مصر با بازی کردن نقش بازوی نظامی برای نیروهای ترقیخواه کار را فیصله داد.
      اپوزیسیون ایران نیز اگر بازوی نظامی نداشته باشد؛ در همین حد بی پشم و پیلهای ذق ذقو خواهد ماند.

      حذف
    2. سـندرم پـهلوی ستیزی یک زمانی (35 تا 40 سال پیش) برای افراد شخصیت میاورد و مترقی نشونشون میداد، شما چهل سال دیر تشریف آوردید.
      امروز دیگر میهن پرستی و خدمات پهلوی ها اونقدر بر همگان واضح و روشن هست که دریای ارادت یک ملت ِ از خواب پریده را هیچ چیز نـجس نتواند کرد!
      سـندرم پهلوی ستیزی تنها باعث میشه که اون 4 تا حرف بدرد بخوری که شاید در لابلای توهین هاتون هست هم در کنار بدوبیراه هاتون به زباله دان ریخته شود. از ما گفتن

      حذف
    3. درود

      به جای اینکه به زباله دان بریزید؛ لطفاً بگویید که چه چیزی اشتباهی گفته شده است؟ مطمئن باشید من گوش شنوایی دارم. من پهلوی ستیز نیستم؛ چون حاکمیت دست پهلوی ها نیست. اما اگر با طرز فکری که اکنون دارم؛ در زمان محمدرضا پهلوی میزیستم؛ حتماً از پادشاهی در برابر سلطنت دفاع میکردم. مقایسهٔ آنچه که در دورهٔ محمدرضا پهلوی انتجام شد؛ با ویرانیهایی که رژیم تازی پرستان به جای گذاشته است مقایسهٔ درستی نیست. شاید شما در دورهٔ محمدرضا پهلوی فقط تهران و اصفهان و تبریز را دیده اید؛ اما من ویرانه هایی را دیده ام که اکثریت مردم ایران در آن میزیستند. البته همان ویرانه ها در تهران و تبریز و اصفهان هم بودند ولی حاشا کردن یک چیز و پذیرفتن واقعیتها چیز دیگریست. ما از واقعیتها می آموزیم و نه از واقعیتهای دستچین شده. حداقل من اینگونه می آموزم.

      حذف
  3. ba dorood. jomhoorye "choslamiye Iran" inghadr dar jahan be shekle yek hokoomate jozami dar-aamadeh ke Egypt che eslami che sekular haazer be nazdiki baa anha nistand. in natijehe syasate sarkoobe mardome dakhele Iran wa nokariye biganeh boodan mibashad. shoma faghat tasavor konid ke Iran daaraaye hokoomati mardomi mibood an zaman hatta dar kharej az keshwar ham mitawanest baa etemaade be nafse baalaa wa tekyeh be mardomash ba digar keshwar-ha rabetehe saalem dashteh bashad. amma haala majboorand hazineh bedehand wa hattaa "hamas" ham barayeshan gholdori konad. tof bar eslaame taazi.

    پاسخحذف
  4. اینجا ایران است .مردمش خس و خاشاک ، نخبگانش فراری ، وبلاگ نویسانش زندانی ، مخالفش محارب ، منتقدش در تبعید ، نداها و سهراب هایش شهید ،جوانانش نا امید ،مادرانش عزادار،مسافرکشانش سیاستمدار، بسیجی هایش عشق ساندیس ،مدیرانش کاسه لیس ،اقتصادش بازار، اطلاعاتی هایش بی ام و سوار،چاه های نفتش سر سفره مردم ، خوراکشان نان خالی گندم ،موفقهایش دلال ، حاکمانش حمال، رهبرش اهل دود ، رییس جمهورش محمود ،اینترنتش محدود ، سایت های سبزش مسدود، آزادی اش مطلق ، هاله ی نورش طبق طبق، دولتش مهرورز، الگویش چاوز،پاسدارانش متجاوز، مدیریتش جهانی ،قوه ی قضاییه اش جانی ، ناجی اش در چاه، پوشش ملی اش چادر سیاه، سیستمش خدمتگذار، معلم های روستاهایش بمب گذار، فرزاد هایش بی شمار، شیرین هایش بر سر دار،فرهادهایش قهرمان، جان دادن آسان ، بهای آزادی گران ، این وطن ماست، ایران ..این ایران ماست ،ویران.کاری کنیم!

    پاسخحذف
  5. ایرج میرزا می فرماید:

    جز گه و گند و کثافت چیزی
    اندر این شهر ندیدم بنده

    هر کجا شهر مسلمانان است
    از گه و گند بود آکنده
    درود بر مردم و ارتش مصر که این گه و گند را شسته وبه ننگ و بردگی ابدی « نه » گفتند.

    پاسخحذف