۱۳۹۶ تیر ۲۴, شنبه

ستاره ای خاموش شد


کژدم

۲۱ نظر:


  1. با تمام وجود غمگینم

    «روحش شاد»

    (محسن)

    پاسخحذف
  2. میرود از فراغ تو خونِ دل از دو دیده ام

    دجله به دجله یم به یم، چشمه به چشمه جو به جو

    پاسخحذف
  3. راستش فهم موضوع تحقیقاتشان برای من دشوار است ولی به دنبال آرزو و علاقه شان رفتند و موفق بودند. متاسفانه عمرشان کوتاه بود ولی از طرفی در محیط آزاد بودن با ذهن زیبا موهبتی است که هر انسانی ندارد. روحت شاد مریم خانم.

    پاسخحذف
  4. با درود. با وجود اینکه ارجاع به لینک پایین ربطی به موضوع این هفته ندارد اما به خواندنش میارزد.پیروز باشید.
    http://ghalamro.net/نظم-اقتصادی-کهنه-جهان-فرو-می‌ریزد/

    پاسخحذف
  5. چرا چنین انسان هایی براحتی میرند، در حالیکه مثلا ملایان ایران رو عزرائیل(بنا بر قصه های مذهبی) باید بیل از دستگاه جدا کنه.. مرگ زود هنگام این جوان موفق احساس بدی داره، تلخ.. Don, t worry for Pains anymore Beauty

    پاسخحذف
  6. درود کژدم خان پرسشی ازتون دارم ...نخست اینکه یادش گرامی....در ادامه میخواستم بدانم که دانش اندازه گیری ایشون (ریاضی)تاثیری در ساخت اختراعات وسایلی که بدرد جامعه آدمی بخورد یا بهتر بگم در راستای کمک به زندگی مردمی بود یا اینکه حل مسایلی بود که در نهایت امر به خوشحالی اندیشه ای ادمی در جهت رسیدن به پاسخ درست می انجامید ....و به اندازه ای بسیار کم کمک به دانش پزشکی ،هوایی آسمانی،ژنتیک و......بسیاری دیگر از دانش ها مینمود...بی گمان این زن دارای اندیشه ای کار امد بوده است اما پرسش بنده به گونه دیگریست که آیا این دانش چه کمکی به آدمی کرده است و میکند‌‌.....باسپاس ادمی کهتر و دون پایه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس خان گرامی
      ریاضیات بازی با اعداد نیست. نمیدانم که کدامین مادر قحبه ای «مریم» را در DW «نابغهٔ اعداد» نامیده است؟

      https://goo.gl/AwB44c

      آیا قرمساقی که گردانندهٔ DW و یا نویسندهٔ این مزخرفنامه است؛ ... دَرکَش از ریاضیات همین است؟ .... بازی با اعداد؟ ... و «نابغهٔ اعداد»؟

      امّا پاسخ شما این است:
      همینگونه که میتوانی بر اساس «صفر» و «یک» با من ارتباط برقرار کّنی؛ «بنیاد تعریفی» این سیستم ارتباطی؛ معجزهٔ ریاضیات است.

      حذف
    2. ریاضی محض نوعی بازی با اعداد هست که ممکن هست زمانی تبدیل به ریاضی کاربردی شود. اما بر اساس تجربه من ریاضی کاربردی خیلی راحت تر آموخته میشود ولی ریاضی محض احتیاج به هوش بالایی دارد.

      حذف
    3. ناشناس گرامی
      من ریاضی دان نیستم. امّا درک من از ریاضیات این است:

      ۱- ریاضیات نوعی زبان است که من آنرا «زبان محاسباتی» مینامم.
      ۲- هر جایی که نظمی هست؛ ریاضیات به آن حمله ور میشود؛ تا آنرا به زبان محاسباتی ترجمه کرده و قابل فهم کند.
      ۳- هر جایی که ظاهراً بی نظمی وجود دارد؛ ریاضیات به آن حمله میکند تا آن بی نظمی را محاسبه کند؛ و اگر از تعریف آن عاجز بود؛ به دنبال «جزیره های باثبات» (جزایر منظّم) در اقیانوس بی نظمی می گردد؛ تا با تعریف محاسباتی آنها بخشی از مشکل را در آن اقیانوس تعریف نموده و پایگاههای مستحکمی برای تحقیقات آینده فراهم کند.
      ۴- دنیای ریاضیات آکنده از «الگوریتم»ها است. هر یک از این الگوریتمها؛ تلاش برای ساختن یک «جزیرهٔ محاسباتی» برای تعریف محاسباتی پدیدهٔ خاصّی هستند که یا به «پارادوکس» می انجامند و یا به نوعی از موفقت میرسند. امّا پارادوکسها به فراموشی سپرده نمیشوند و ریاضی دانها همچنان بر روی آن کار میکنند و در مواردی این پارادوکسها گشوده میشوند و دنیای جدیدی از تعاریف محاسباتی جهان پدیدار میشوند.
      ۵- آنچه که ریاضیات محض نامیده میشود؛ مربوط به حوزهٔ «گشودن پارادوکسها» هستند. امّا بر خلاف تصوّر عامیانه(ولگار)؛ این حوزه را نباید بازی با اعداد و یا «ریاضیّات محض» نامید. بهتر است آنها را در بد ترین حالت؛ «تلاشهای شکست خورده برای محاسبه» نامید. تا ارزش «تلاشهای هوشمندانه»؛ به سُخره گرفته نشوند.
      ۶- نباید به اوباشان خبرگزار و خبرنگار که حدّ اکثر توانایی شان داشتن دوربین و قلم و نام پر طمطراقی مانند DW است اجازه داد؛ تا ظاهراً وارِدِ قلمروی شوند که با آن فاصله ای نجومی دارند و هیچگاه نمیتوانند به آن وارد شوند (زیرا بی شعور هستند)؛ و پس از ورودی خیالی به «لجن پراکنی» (ولگاریسم) مشغول شوند.
      ۶- آنچه که ریاضیّات محض مینامید؛ در دنیای ریاضی دانها بی معنی است. امّا در روستاهای «ولگار» بسیار پُر معنی است.

      حذف
    4. خبر خوب اینکه:
      پفیوزهای بی شعور و احمق در DW تعریف احمقانه و کثیف خود از «مریم» را به عنوان «نابغهٔ اعداد»؛ را از «ویترین» مزخرفبافیهای خود؛ به «گورستان مطالب» منتقل کردند.

      بسیار خبر خوبی است. به DW مرجعه کنید .... انگار ... نه .... انگار که چنین مطلبی تا چند ساعت پیش در این دستگاه «پروپاگاندا» وجود داشته است...!!!!

      حذف
  7. ورود «ماده ها» و بویژه «ماده سگهای حَشری فصل جفتگیری» (زینب صیغه ای های دائم الّذّت) به حریم «زنان» موقوف.

    https://goo.gl/PNc6AF

    «ماده سگهای حَشَری زینبی»؛ آیندهٔ کودکان را به باد میدهند.

    https://goo.gl/tMtihW

    آیااین «ماده سگهای حَشَری»؛ مادر هستند؟ ... و.... یا همان «مزرعهٔ محمّدی» در قرآن کژیم؟

    هر مدفوعی که هستند؛ ... به حریم «زنان» وارد نشوند.

    پاسخحذف
  8. ای دختران شیر دل ....

    گوارای وجودتان باد.

    https://goo.gl/CxwDRk

    پاسخحذف
  9. کژدم گرامی، در چند پست پیش شما نوشته بودید که هر کاری که انجام می‌دهید با تمام وجود انجام دهید. مرگ این بانو که قطعا از چنین کسانی بوده برای من سوالی پیش آورد.

    هر کسی از این سخن برداشتی در سطح خودش دارد، یک کارخانه دار از کارکنان کارخانه می‌خواهد با تمام وجود کار کنند. هدف او افزایش سود کارخانه‌اش است. یک کارمند هم ممکن است با تمام وجود کار کند ولی هدف او می‌تواند ارتقای شغلی سریع باشد. فرد دیگری که کمی وسیع‌تر می‌نگرد می‌تواند این برداشت را داشته باشد که اگر تمام افراد یک جامعه کار خود را با تمام توان انجام دهند، جامعه جای بهتری برای زندگی خواهد بود (البته قضیه کمی پیچیده‌تر است. برای مثال آیا در حاکمیت کنونی ایران فرد باید تمام توانش را برای انجام کارش بکار بگیرد؟)

    ولی یک شمن، چه چیزی را دیده است که چنین حرفی می‌زند، و هدفش از گفتن این حرف چیست؟
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آریو گرامی
      پرسش خوبی را مطرح نموده اید. برای شمن ارتقای درجهٔ اجتماعی و یا سازمانی به خودیِ خود هیچ ارزشی ندارد. مگر آنکه به عنوان «ضرورت» تعریف شده باشد. شمن به مدالهایی که دیگران به او بدهند؛ ارزشی قائل نیست. بلکه شکستن دندان خرس؛ پس از کُشتن آن و آویختن به گردن خویش؛ تنها مدالی است که برای او ارزش دارد. زیرا خرس را «او» کشته است و دندان خرس مُرده را نیز «او» شکسته و تبدیل به «مدال طبیعی» کرده است. همین خنذر پنذرهایی که شمنهای قلّابی (فالبین ها) به خود می آویزند؛ ادا و اطواری شبیه سازی شده با آیین شمنی است.
      آنچه که برای یک شمن ارزش دارد؛ مأموریتی است که «او» برای «خودش» طراّحی کرده است و آنچه که در اطراف (بیرون از «او») و یا در درون «او» وجود دارند؛ ارزششان به عنوان «موانع» و «ابزار» تعریف میشوند.
      یک «شمن جنگاور» بر اساس «ضرورتها» حرکت می کند؛ و نه بر اساس «نیک و بَد». امّا این «ضرورتها» باید در استراتژی «ارتقای تواناییِ او» تعریف شوند؛ و گرنه بی ارزش هستند. «شمن» عاری از احساساتی شدن به خاطر «مدالهای ننگ» و «مدالهای افتخار» است؛ شمن تنها به کار طاقت فرسای خود مشغول است. شمن از «فقر» همانقدر لذّت می بّرّد که از «ثروت». زیرا هر دو آنها در حوزهٔ «ابزار» و «موانع» تعریف میشوند. این «هنرِ شمن» است که بتواند یک «مانع» را به «ابزار» تبدیل کند.
      شمن تا زمانی که خرس را نَکُشد و دندانش را نَشکَنَد و مدال افتخار خود را به دست خود نسازد و بر گردن خویش نیاویزد؛ آرام نمی گیرد.
      شمن به طور کامل از «ننگ» و «نام» تعریف شده در «روابط اجتماعی» (طبیعت ثانویّه)؛ پاک است.

      حذف
  10. این البته جواب اریو نبود. همه شمن نیستند و سئوال اریو در رابطه با تگلیف یک غیر شمن در حکومت ارتاپاید اخوندی بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      اینکه شما از پرسش آریو چه برداشت و یا تفسیری داشتید؛ به من مربوط نمیشود. امّا پرسش شما به هر شکل و بهانه ای که مطرح نموده اید؛ نیز یک پرسش «بسیار بجا» است. من به شکلها و بهانه ها اهمیت نمیدهم و به آنها به عنوان «کوچه ها» برای ورود و خروج نگاه میکنم. لذا آنچه که اهمیّت دارد؛ ...«پرسش» به عنوان رهگذرِ درون کوچه هاست و نه ... کوچه ها.
      «آپارتاید» پیش از آنکه موضوعی «سیاسی - اجتماعی» باشد؛ یک «امر طبیعی» است.
      «گوریلها» به عنوان موجوداتی «قلمرو گرا» (Territorial) هرگز به شمپانزه ها و اورانگوتانها و حتّی خانوادهٔ دیگری از گوریلها اجازهٔ سکونت در همسایگی را هم نمی دهند؛ تا چه رسد به «آمیختگی». آپارتاید در میان حیوانات نیز به شکل ابتدایی و «بنیادین» وجود دارد. در «گونهٔ انسانیِ حیوانات»؛ استفاده از «غیر هم شکلها» به عنوان «بردگان» و «فرو دستان»؛ پذیرفته میشوند؛ امّا برای این پذیرش؛ قوانینی تولید شده و به صورت «باوَر» به ذهن قوم و قبیله تزریق و میخکوب میشوند (Inception).
      اگر به چرخهٔ زندگی «فاخته ها» نگاهی بیندازید؛ با «آپارتاید» آغاز نمی شود. بلکه با «قتل عام» شروع میشود. فاختهٔ مادر در لانهٔ مرغ دیگری که رنگ پوستهٔ تخم مرغهایش؛ شبیه تخم مرغ فاخته است؛ تخم میگذارد و فاختهٔ کودک؛ پس از سر بر آوردن از تخم؛ همهٔ کودکان دیگر را قتل عام میکند.

      بقیّه اش را خودت تعبیر و تفسیر کُن.

      حذف
  11. کژدم تو اینکار را تایید میکنی یا صرفا یک کار کور بی ارزش است؟
    https://www.youtube.com/watch?v=Qa3qZweUInY&feature=youtu.be

    https://www.facebook.com/hedayat.ashtarilarki/posts/10210429140469432

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من منظور شما را از جملهٔ «تو اینکار راتأیید میکنی؟» چیست؟
      این حرکت از نظر من یک حرکت کور نیست. بلکه یک «حرکت اعتراضی فردی» است.
      اگر اینگونه اعتراضات سازمان یافته باشند؛ به این شکل پایان نمی یابند.
      اگر اینگونه اعتراضات سازمان یافته باشند؛ من تأیید میکنم.
      اگر حرکتی فردی باشند؛ با اینکه حرکت کور نیستند؛ با اینکه بی ارزش نیستند؛ امّا بازی ساز هم نیستند.

      حذف
  12. دولت ترامپ شش ماهه شد اما در طول این مدت مشکلات سیاسی او تخفیف پیدا نکرد؛ بلکه بر حجم آنها روز به روز افزوده شده است.

    خبرها حکایت از آن دارد که باب مولر که مسئول تحقیق بر روی دخالت روسیه در انتخابات امریکا و رابطه ترامپ و کمپ انتخاباتی او با روسیه است، در حال دست گذاشتن بر روی حساس‌ترین مدارک بر روی زندگی ترامپ در این رابطه است.

    ترامپ سنت بزرگی را در انتخابات آمریکا شکست و حاضر نشد که به مردم این کشور مدارک مالیاتی خودرا نشان دهد. مولر دارد به سراغ مدارک مالیاتی او و اطرافیانش می‌رود تا بتواند سرنخ‌های روابط مالی او را با پوتین و الیگارشی روسیه پیدا کند.

    روزنامه «واشینگتن پست» خبر داد که ترامپ به دنبال آن می‌گردد تا وکلای او روشن کنند که آیا او می‌تواند از حقوق قانونی خود برای بخشیدن اطرافیان و خود استفاده کند.

    سخنگوی تیم وکلای او دیروز استعفا کرده و همه این خبرها حکایت از آن دارد که در حال حاضر رییس‌جمهور آمریکا در حال دیدن آینده سیاسی بحرانی برای خود، خانواده و دولتش است.

    ترامپ دیروز نارضایتی خود را از وزیر دادگستری انتخابی خود، جف سشن، اعلام کرد. او در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز اعلام کرد که به خاطر اینکه وزیر دادگستری او خود را از تحقیق در رابطه با کمپ انتخاباتی او و روسیه کنار گذاشته؛ بسیار ناراضی است.

    ترامپ توقع داشته که سشن کنترل این تحقیقات را زیر نظر خود قرار می‌داده است.

    ترامپ همچنین نارضایتی خود را از باب مولر اعلام کرده و تمام تلاش خود را در چند روز گذشته معطوف بر بی‌اعتبار کردن کار کمیته تحقیق مولر کرده است.

    او به لحاظ قانونی می‌تواند مولر را از این کمیته کنار گذارد، اما بسیاری اعتقاد دارند که اگر ترامپ این کار را انجام دهد، آمریکا را با یک بحران قانون اساسی روبرو خواهد کرد.

    ترامپ در ماه‌های گذشته جیمز کومی، رییس اف‌بی‌آی را از کار خود کنار گذاشت که اگرچه قانونا می‌توانست این کار را انجام دهد، اما این عمل او یک سنت شکنی بزرگ در سیاست داخلی آمریکا بود.

    دولت ترامپ روز به روز دارد به استیضاح نزدیک‌تر می‌شود. جمهوریخواهان در مقابل یک آزمایش بزرگ در صحنه سیاست امریکا مردود شدند.

    آن آزمایش بزرگ دفاع از اصول و ارزش‌های دموکراتیک این کشور بود که برای دفاع از این ارزش‌ها در مقابل ترامپ نخواستند ایستادگی کنند.

    دموکرات‌ها در کنگره در اقلیت قرار گرفته‌اند و عملا نمی‌توانستند در این رابطه کاری انجام دهند.

    قدرت رسانه آزاد در آمریکا برای حفظ ارزش‌های دموکراتیک بپاخاست. نیویورک تایمز، واشینگتن پست، بلومبرگ، نیویورکر، MSNBC و CNN نقش بسیار بزرگی را در این رابطه ایفا کردند.

    بدون این رسانه‌های آزاد، جمهوریخواهان هرگز برای حفظ اصول سیاسی این کشور مایه‌ای نمی‌گذاشتند و ترامپ می‌توانست در پشت پرده پوپولیسم همچنان در صحنه سیاست آمریکا بماند. در حقیقت، آنها برای قدرت حاضر شدند که از سر اصول بگذرند.

    صحنه سیاست امریکا با بحران‌های بزرگ سیاسی روبه روست. این بحران‌ها پتانسیل آن را دارند که به عمر ریاست جمهوری ترامپ به زودی خاتمه دهند.


    ......

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      قصّهٔ «ننه بادمجانی» شما را که سرِ هم بندی شدهٔ قصّه های پُر آب و تاب رسانه های «گلوبالیستها» است را خواندم. متاسفانه منبع این قصّهٔ «ننه بادمجانی» سرِ هم بندی شده را ذکر نکرده اید.
      پاسخ من به منبع انتشار این قصّه این است:

      «ترامپ برای دور دوّم نیز انتخاب خواهد شد.»

      همانگونه که بارها در پاسخ به «آرزومندانِ شکست ترامپ» در مقاطع گوناگون گفته ام؛ ترامپ محصول زد و بندهای سیاسی در حلقهٔ آنچه که «نخبه های سیاسی» نامیده میشوند نیست و دشمنان دهها تریلیون دلاری دارد. چین یکی از آن دشمنان است. امپراتوری اقتصادی آلمان نیز دشمن قدرتمند دیگری است.
      دشمنان ترامپ؛ سربازان داخلی دارند؛ امّا دشمنان داخلی نیستند. بلکه یک «موجودیّت فرا مليّتی» هستند که اگر به اهداف خود برسند؛ وای به حال ایران. منظورم از ایران نیز حکومت شیعی ایران نیست؛ بلکه آن سرزمین با مردمان آن است.
      آنچه که شما به آن توجّه نکرده اید؛ دیدار سمبلیک ترامپ از «آرامگاه ناپلئون بناپارت» است که رئیس جمهور «مکرون» نیز در کنارش بود. امیدوارم که معنی این دیدار را بفهمید.
      آن قصّهٔ سرِ هم بندی شده که البتّه گویای استراتژی «سرنگونی ترامپ» است؛ به سرنگونی ترامپ نخواهد انجامید؛ بلکه باید منتظر یک «Shocking Action » از طرف دولت ترامپ در آینده ای نزدیک باشیم. حرکتی که توازن را به هم بزند و صدای رسانه های گلوبالیستی را خفه کُند. موج انفجار این حرکت؛ همهٔ گوشها را «زنگدار» خواهد کرد و سربازان در پشت شاخه های «نیشکر» سنگر خواهند گرفت.

      امّا بهتر میدانم که در بارهٔ زبانها سخن بگویم:

      در یکی از کامنتهای پیشین به زبانی به نام «زبان ریاضیّات» اشاره کردم. امّا واقعیّت این است که برخلاف تصوّر عامیانه (تصوّر انسان سانها)؛ زبانها را نباید در چهارچوب «محاورهٔ خیابانی» محصور دانست. به گویشی دیگر: زبان در انگلیسی؛ فارسی؛ عربی؛ سنگالی؛ سومالیایی؛ فرانسوس؛ گیلکی؛ مازندرانی؛ زولویی؛ و .... خلاصه نمیشود. آنهایی که از «زبان» اینگونه میفهمند و «کتاب کوچه» و یا «آمریکانا» و «بریتانیکا» مینویسند؛ در «تاریخ» زندگی میکنند و به زبان «بیولوژیک»؛ دایناسور هستند.
      ۱- زبان ریاضی.
      ۲- زبان فیزیک.
      ۳- زبان بیولوژی.
      ۴- زبان سیاست.
      ۵- زبان شیمی.
      .....
      .....
      .....

      چه تعداد از موجوداتی که «انسان» نامیده میشوند؛ با این زبانها آشنایی حرفه ای دارند؟
      تعداد واژه هایی که یک «سیم کارد فروش» و یا «جغول بغول پَز» و یا «بقّال» و یا «رانندهٔ تاکسی» در زندگی روزمرّهٔ خود بکار میبرند؛ چند تا است؟
      چه تعداد از ساکنین ایران و یا زامبیا با زبانهایی که به طور نمونه مطرح کردم؛ آشنایی حرفه ای دارند؟ چه تعداد از این «حرفه ای ها» در چهارچوب «ملّی کذایی» میمانند؟ و چه تعداد از آنها «فرار = مهاجرت» میکنند؟ زیرا در آن چهارچوب تعریف شدهٔ «عصر دایناسوری = قجری = عثمانی = صفوی = محمّدی و ...» نمی گُنجند.

      با این نوع از گشایش بازی شطرنج در دنیایی که با آن آشنایی اوّلیه هم ندارید؛ تنها خواستم که با صفحهٔ دیگری از شطرنج آشنا شوید.

      کژدم

      حذف
    2. ناشناس گرامی
      حتماً پیش از فرستادن آن «قصّهٔ ننه بادمجانی» باید میدانستید و بیشتر از آن؛ ... می فهمیدید که:

      «باب» و «طاهرهٔ قزوینی» (قرةالعین کژدم) و «ژاندارک» و «ناپلئون بناپارت» و «نیچه» (نیمچه) و «انشتین» و «لئوناردو داوینچی» و ..... و «مریم میرزا خانی»؛ چه جایگاهی در فرهنگنامهٔ کژدم دارند.

      پیشنهاد من برای شما این است:

      برو به جهنّمی که «بالاترین» میخوانید.

      حذف