۱۳۹۷ تیر ۲۶, سه‌شنبه

بدرود

پروندهٔ خود (کژدمِ باتربیت) را می بندم.

درودِ مرا به «شاهینِ نجفی» برسانید.



همزمانی «گوسفند» با تصویر را از دست ندهید.

من انکار میکنم.
من انکار میکنم.

میکنم .... میکنم ....میکنم... میکنم ... و هزاران بار «میکُنَم».

بدرود.

۴۶ نظر:

  1. برای من و ما افسوس ،برای تو عزیز، شادی درهمه وقت.
    جواد

    پاسخحذف
  2. به نظر می‌رسه به تحقق اون رؤیا بسیار نزدیک شدیم.

    سرزمینی ویران، که بر دیوارهای خرابه‌های آن، نوشتارهایی بود که مطالب شما نیز در میان آنها دیده می‌شد.
    به امید دیدارت در جهان‌های دیگر...
    آریو

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بدرود آریو گرامی ... بدرود.
      مواظبِ زندگیّت باش.
      همانگونه که گفتم؛ این «راه»؛ هَم «آفریننده» است و هَم «ویرانگر».
      بدرود آریو گرامی.

      حذف
    2. آریو گرامی
      اگر به Big Bang نیز نگاه کنید؛ «ویرانگری» و «آفرینش» را به صورتِ «همزمان» میبینید.
      دانش آموزِ «آیینِ شمنی» هر روزه «ویران» و از «نو» آفریده میشود.
      آیا میتوان همیشه «ایستا» ماند و «نَگَندید»؟
      پس؛ «مُردابها» چه چیزی به ما «درس» میدهند؟

      حذف
  3. من (کژدم) این ترانه از «شاهینِ نجفیِ گرامی» برای «بدرود گفتن» را «همینطوری» انتخاب نکرده ام. آیا متوجّهِ همزمانیِ «انکار» و «غُسلِ تعمید» شده اید؟
    «انکارِ گذشته» بدونِ «غُسلِ تعمید» و دوباره «زاده شدن» امکان ندارد.
    به یاد بسپارید:
    (مسیح ... هرگز مسیح نمیشود؛ مگر آنکه از «یحیی» تعمید بیابد).

    پاسخحذف
  4. همیشه از بچگی از بدرود متنفر بودم چون ان را با بار سنگینی از غم می یافتم هاله ای از درد و رنج و بار سنگینی از ناراحتی همراه بدرو گفتن می دیدم و الانبا انکه تو را ندیدم ولی از نگاه کلمات و جملات تو را شناختم به امید دیدار دوباره

    پاسخحذف
  5. زمانی که «انسان سان = حیوان انسان»؛ «پادشاه»؛ «ولی فقیه»؛ «سلطان»؛ «رئیس جمهور» میشوند:

    https://www.dw.com/fa-ir/world/a-44704273

    یا «پول شو» میشوند و یا با «قاری قرآنِ بیت رهبری» نَردِ عشق میبازند و یا دستشان را آنجای زنان میگذارند.

    همگی یک «پوخ» هستند .... با «رنگهای مختلف». رنگشان را از «شامِ شب» میگیرند.

    پاسخحذف
  6. در آینده ۳ پادشاه و یک رئیس جمهور خواهید داشت:

    ۱- پادشاهی که «شهردار - شهروند» و مسئول جمع کردنِ زباله های «کشورِ تهران» است.
    ۲- پادشاهی که قانونِ «طلاقِ مسلّحانه» را به یکی از «بندهای استراتژیکِ آیینِ ریشه ای» برای «حقوقِ مساویِ ماده ها با نَرها» تبدیل خواهد کرد.
    ۳- پادشاهی که جسدِ «مصدّق» را از گور بیرون آورده و با او «ملّی شدنِ نفت» را به «تساوی» تقسیم خواهد کرد.
    ۴- رئیس جمهوری قاجاری و «لَچَک به سر» که:
    «حاکمیتِ قلعهٔ الموتی» را به عنوانِ «دموکراسی» «رنگِ قناری» خواهد زد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در سخت ترین لحظات با خواندن مطالبت ارامش خاطر می گرفتم به ماننند جملات یک پسر به یک پدر بود از فردا برای بار دوم بی پدر خواهم شد اندوه بار اول را توانستم با خواندن مطالبت از سر بگذرانم اما نمی دانم برای بار دوم باید به کجا پناه ببرم

      حذف
    2. جناب کژدم میشه موضوع سه پادشاه و یک رییس جمهور رو با زبان عامیانه تر توضیح بدین تا قابل فهم تر باشه...چون فکر کنم در اخرین لحظات موضوع بسیار مهمی رو مطرح کردین...ممنون

      حذف
    3. ناشناس گرامی
      از این عامیانه تر نمیشه.

      حذف
  7. از پیش بینی سه پادشاه و یک رییس جمهور تا اونجا که متوجه شدم منظورتون اینه که کشور دچار الیگارشی میشه ...و زمام امور از دست کشور تهران در می اد و مجاهدین خلق هم امکان فعالیت میدانی پیدا می کنند
    اما دو جریان دیگه رو می تونید یه کم بیشتر توضیح بدین منظورتون چیه؟خدایی مثل سامورایی ها حرف نزنید ...ممنونم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ۱- پادشاهِ نخست؛ «سیّد رصا دیبای شهروند - شهردار» است.
      ۲- پادشاهِ دوّم «رهبرِ سِکته ای تُندر» است که مشعشع ترین نظریهٔ استراتژیکِ او «طلاقِ مسلّحانه» بود.
      ۳- پادشاهِ سوّم؛ مشروطه خواهان هستند.

      ۴- «مریمِ قِجَر خانوم» نیز مشهور تر از آن است که معرّفی شود.

      آشِ کشکِ خالته؛ بخوری پاتِه ... نخوری پاتِه.

      امّا اگه چراغِ جادویی در جیب داری ... بیرون بیار.

      البتّه هیچکدامشان هیچگونه «درخشندگی» ندارند و تنها بازگویِ «قحط الرّجال» در ایران هستند.

      حذف
    2. روزی؛ «ژنرال پترئوس» گفت:
      حکومتِ ایران (رژیمِ ننگینِ شیعی)؛ «اوباش سالاری» است.
      امّا او اشتباه کرد.
      حکومتِ آیندهٔ ایران نیز «اوباش سالاری» خواهد بود. زیرا مدّعیانِ حکومتِ آیندهٔ ایران نیز همگی «اوباشانِ کراواتی و فوکولی» هستند.

      حذف
    3. ای بابا...پس بزودی کوه موش می زاید...قبلا با یه دسته اوباش سرو کار داشتیم الان با چهار دسته....یه چیزی میشیم تو مایه های عراق....اونم بعد کلی خسارت ....بعدش تو حکومت بعدی باید به روح کثیف خامنه ای درود بفرستیم...که خامنه ای کجایی یادت به خیر

      حذف
    4. ناشناس گرامی
      پَس آستیناتو بالا بزن. نشون بده که اینطوریها هم نیست که هر ننه قَمَری برات تصمیم بگیره.
      صبح شده ... بلند شو ... تنبلی نَکُن ....
      تنبل هرگز نیاسود.

      حذف
    5. «توپِ فوتبال» نباش و گرنه «فوتبالیستها» خیلی زیادند. آنقدر لگَد میخوری که استخونات خورد بشه و مثلِ «کرمِ خاکی» به «نرم تنان» تبدیل بشی.

      حذف
  8. حکومت کثیف صفویی نزدیک چهل سال هست که هر جنبش و فکر نوینی را در نطفه خفه کرده آنهم به مدد سرمایه های نفتی و ارتش و نیروی نظامی و قوه قهریه به جا مانده از حاج محمدرضا شاه و با مشاوره های کا گ ب و گلوبابیستها. ..و با ابزار تورم و ناامنی اقتصادی و اجتماعی و رعب ....وبا بودن فرهنگ شیعه ایرانی هزاران ساله چاپلوسی و ضعیف کشی و دروغگویی...ببین چه اش شله قلم کاریست ....واقعا قرار هست چه اتفاقی بیافته ....یا مثلا قراره من چی کار کنم ....یک عقبه قویی می خواهد که شاید با معجزه فقط ایجاد بشه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      مهم نیست که به چه حزبی و سازمانی وارد میشوید؛ مهمّ این است که سعی کنید عنصری مؤثر باشید. موثّر بودن تنها به این معنی نیست که «حلقه بگوش» باشید و تلاش فراوان در جهت رهبران داشته باتشید؛ بلکه باید بتوانید در تصمیم گیریها تأثیر داشته باشید.
      همین الآن به سیستم رهبری چه در خارج کشور و چه در داخل کشور نگاهی بیندازید:
      «خامنه ای مادام العمر»؛ «رضا پهلوی مادام العمر»؛ «مریم رجوی مادام العمر»؛و ...
      این سیستمِ «مادام العمری» باید برداشته شود؛ و این شما هستید که باید چنین رهبرانِ مادام العر را به سطل آشغال بریزید. زیرا به جُز «چاپلوس پروری» و «تمرکزِ قدرتِ بلامنازع» هیچ ارزشی ندارد.
      لذا باید بر روی قانونِ اساسی و قوانینَ مدنی و جزایی کار شود. تا احزابِ سیاسی شفّاف؛ اقتصادی شفّاف؛ حکومتی شفّاف و جامعه ای شفّاف داشته باشیم.
      لازم هم نیست که چنین سیستمی مانند «ساعتِ سوئیس» کار کُند؛ حتّی اگر مثلِ «ساعتِ ساختِ چین» هم کار بکند؛ کافی است.
      اقتصادِ ایران باید از تمرکز در دست دولت و اُرگانهایی مانند نظامیان و «بنیادهای دُزد» بیرون بیاید.
      در اقتصاد کلان وسیاست نیز باید «تمرکز زدایی» شود. تا در درونِ ایران؛ «کشورِ تهران» نداشته باشیم.
      جمعیّت ایران باید به شدّت کاهش یابد.
      و بسیاری مسائل دیگر.
      زمانی که به خیابان می آیید باید بدانید چه اهدافی دارید و گرنه «فوتبالیستها» لِه و لَورده تان میکنند. یکی میگوید میخواهد برایتان «افلاتون» بیاورد؛ یکی وعدهٔ «عدالتِ علوی» میدهد و ....

      حذف
    2. آنکه میگوید اگر ما بر سرِ کار بیاییم دروازه ها را برای سرمایه گذاری خارجی باز میکنیم تا اقتصادِ ایران براه بیفتند؛ ... دروغ میگوید. زیرا در آغاز شاید چنین حلوایی باشد؛ امّا با افزایش جمعیّت به سرعت به سوی جامعه ای فقیر و فاسد و چه بسا غیر قابلِ بازگشت روبرو خواهیم شد.
      آنکس که میگوید: «انگلها» به مسجد باز گردند؛ دروغ میگوید. زیرا «انگل» به مسجد باز نمیگردد. بلکه باز هم به «قدرتِ موازیِ انگلی» تبدیل میشود.
      بسیاری از این وعده ها «بی اساس» هستند.

      حذف
    3. نگو که توانایی نداری؛ برای نمونه به مسئله ای به نامِ «زندان» فکر کُن. زندانهای کشورهای گوناگون را مطالعه کُن. ببین چه هزینه هایی روی دست ثروتِ ملّی میگذارند؟ و دست آورد چیست؟
      آنهایی که میگویند «زندان» مسائل را حلّ نمیکند؛ بلکه باید «فقر زدایی» کنیم تا جُرم و جنایت از میان برود؛ دروغ میگویند.
      اگر قوانینِ جزایی شفّاف و تیز مثل شمشیرِ سامورایی داشته باشیم؛ میتوان کاری کرد. وگرنه مانند برزیل زندانهای مخوف و چند میلیون داریم که رهبرانِ سندیکاهای جنایتکاران؛ از درونِ زندان عملیاتهای سندیکاهایشان را رهبری میکنند.
      فرض کنید که قانونی داشته باشیم که بگوید:
      اگر کسی رشوه بگیرد؛ بدونِ در نظر گرفتنِ مقدارِ رشوه؛ تمامی داراییهایش مصادره میشود و به اردوگاهِ کار اجباری فرستاده میشود. همهگان به صورتِ اجباری «شرافتمند» میشوند. (البتّه این یک مثال بود).

      حذف
    4. مردمی که گرفتار آیین اهریمنی اسلامی شیعی هزار و چهارصد ساله هستن هنوز لزوم تغییر بنیادی را درک نکردن... هر چقدر هم برایشان بگویی گویی یاسین در گوش خر خواندی ... من که سال ها تلاش کردم برای آگاهی میبینم این احمق ها به سادگی آب خوردن باز تولید میشن. چطور خودمون رو امیدوار نگه داریم کژدم گرامی ؟؟؟

      حذف
    5. ناشناس گرامی
      همه جای دنیا همینطور است. به هندوستان و پاکستان و حتّی آمریکا نگاهی بینداز.
      تا «انسان سانها» هستند؛ «ادیان» و «شارلاتانها» هم خواهند بود.

      حذف
  9. کژدم گرامی امیدوارم سالم و سلامت باشی اما میدانم که حتما مسائل ایران رو دنبال خواهی کرد حتی اگه به غار بری ... امیدوارم مردم ایران این بار به خودشون بیان و این نکبت هزار و چهارصدساله رو به زباله دانی بفرستن .

    پاسخحذف
  10. با تمام احترام ها.. قبلا بدرودم را گفتم پس دیگر اسیر غم نیستم، حالا وقت ان هست که از اولین پست و شروعت دوباره شاگرد بشیم برای اموختن شما میرید اما میراثتان هر لحظه با ما زندگی خواهد کرد/ نمیدونم ایا چنین گستاخی رو بکنم یا نه اما جسارت میکنم که بپرسم شما ای مسیح یحیی خود را پیدا کردی که به چیزی برسی؟ فضول و بازجو نیستم اما میخواهم بدانم شخصی در شرایط شما چه هدف والایی دیگر خواهد داشت بعد چنین وبلاگ تابنده ای.. صرفا دانش اموز بهتری شدن، مرگ دانش اموز شمنی و تولد یک یحیی../ایا میتونم بپرسم که کسی که نه مسیح هست و نه یحیی از چه نشانه هایی میتونه این اشخاص رو تشخیص بده میدونم که سوالم یک چاقو دو لبه است من برای حکمت اموزی و خیر میخواهم و شاید دیگری برای سواستفاده و یا شکار٬٬٬٬اما چه کنم که چنین افکاری برایم سوال شد، شما بقدری نیش زدید که معتاد نیش شدیم.. و دنبال نیش خوردن :)، خوش بحال فرزندان و همسر شما که باید زندگی متفاوتی رو تجربه کرده باشند. و در اخر شاید با توجه به تمام مهملات که نوشتم، برای یکبار دیگر از اولین نفس های وبلاگ دوباره زندگی کنم تا به اینجا برسم و پرسش خود رو ببینم... واقعا از قضاوت و سنجش شخص قبلی خودم نمیدونم چه احساسی خواهم داشت.. با تمام ارزوهای خوبی و دورانی که با هم داشتیم بار دیگر نگاهت میکنم.. ای طبیعت بازم نگاهت میکنم..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      این امر یک «کِشِشِ درونی» است. مثلِ تشنگی و گرسنگی که شما را به جستجوی آب و غذا میکشاند.

      حذف
  11. کژدم جان باور نمی کنم به لحظه خداحافظی نزدیک می شویم

    پاسخحذف
  12. کژدم گرامی...
    خیلی چیزها ازت آموختم ای کاش که نمیرفتی...به هر حال هر کجا که هستی و میروی امیدوارم که همیشه پایدار و پیروز باشی...

    «محسن»

    پاسخحذف
  13. کژدم گرامی درود
    لطفا در یوتیوب به سخنان دکتر افتخاری اقتصاد دان مبنی بر سیاست های نرم و سخت لمریکا توجه فرمایید و اگر ممکن است تحلیل خود را بفرمایید ظاهرا ما مردم شده این گریس چرخ خودرو که باید له شویم تا چرخ خوب بچرخد و ما مدام.در له شدن و روغن کاری چرخ . بدرود !
    ایرانی گمنام

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ایرانی گمنام گرامی
      امروز روزِ آخر من است.

      حذف
  14. با درود

    زمان بدی را برای خودسازی و عزیمت انتخاب کردید.به هر حال خود وضعیت خود را بهتر تشخیص خواهید داد.

    بودیم،هستیم و خواهیم بود. در میان همین مردم و بر روی خاک همین سرزمین و در انتظار طوفان های بعدی .
    از رهنمودها یت استفاده بردیم در طی تمام این مدت .از شما سپاسگزاریم.

    مهم نیست چگونه آغاز شد و چگونه بر اساس توهمات یک جانبه از سوی شما ، ما الالظاهربریدم.
    اما ،در طی این دوران همچنان ماندیم واقرار می کنیم صبگاه اگرخام بودیم، شبانگاه پخته شدیم،اما نسوختیم.

    تا هر زمان که باشیم،حافظ پرتو روشنی بخش استاد فرودفولادوند،راهبردهای کژدم گزنده و آئین ریشه ای نوین برای فراخوان انجمن پادشاهی ایران توسط کاویانی ها خواهیم بود.

    مجدداً از شما سپاسگزاریم.
    هرکجا که هستید موفق باشید.
    از طرف خودم rahā و دیگر یارانم
    (ا.و.گ.ا)

    پاسخحذف
  15. چه نوع رژیمی را برای آینده ایران شایسته تر می دانید؟

    کدام نظام سیاسی را برای آینده ایران بهتر میدانید؟
    پادشاهی؟ مشروطه؟ جمهوری؟ فدرال؟ یا هر رژیم دیگر.
    توضیح دهید که رژیم پیشنهادی شما چه برتری‌هایی دارد و رژیم های دیگر چه کاستی‌هایی دارند.
    گزینه‌ی انتخابی خود را با شرح و استدلال در حداکثر ۶۰۰ واژه، برای ما به آدرس ای-میل info@radis.org بفرستید.
    وبسایت رادیو پیام اسرائیل، تریبون آزاد برای تمام گرایشهای سیاسی است.
    http://radis.org/

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      در ۶۰۰ کلمه اینهمه مطلب را که شما خواسته اید را نمیتوان توضیح داد. ۶۰۰ کلمه یعنی یک انشاء کودکانه برای توضیح اینکه علم بهتر است یا ثروت؟
      آیا سیستمی را که در اسرائیل دارید؛ میتوانید در ۱۰۰۰ کلمه توضیح دهید؟ بدون اینکه با سیستمهای دیگر مقایسه بکنید؟

      متأسفانه من آنقدر ها هنرمند نیستم.

      سپاس از پیشنهاد شما.

      حذف
  16. کژدم گرامی آیا توصیه ای در این آخرین لحظات برای ما داری؟ نکته بسیار مهمی که باعث نجات ما شود؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      من هیچ توصیه ای برای هیچکس ندارم.
      شادکام باشید.

      حذف
  17. Nobody
    «شمنها بسیار بی تربیت هستند اما نکته بینی آنها از حد فزون است.»
    سپاسگزارم بی نظیر بودی ، در تحسین تو باید بگم با تربیت ترین بی تربیت و تنها شمن واقعی هستی که می شناسم (خودت بهتر می دانی که شمنها هکر های دنیای شناختی ما هستند و تربیت مرسوم برای آنها امری هجو است ) برایت خیر ، آزادی و شادی بیکران آرزو دارم.

    پاسخحذف
  18. کژدم گرامی برای قوی شدن و جریان سازی به منابع فراوان نیاز داریم که مهم ترینش پول هست. از چه راهی پول فراوان به دست بیاریم؟ پیشاپیش بابت سوالات احمقانه پوزش میخوام.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      داشتنِ منابع مالی بخشی از استراتژی مبارزاتی است. هر زمان توانستید چنین استراتژی را تدوین کنید؛ راههای آن نیز پیدا میشوند. به سازمانِ مجاهدین نگاه کنید.
      هوادران و اعضای آن کار میکنند و بخشی از در آمدشان را به سازمان میدهند. سازمان مجاهدین نیز همین پولها را در کمپانیهای تولیدی و تجاری سرمایه گذاری کرده و بر ثروتِ سازمان می افزاید. بخش دیگری از منابعِ مالی سازمان را نیز «از ما بهتران ها» تأمین میکنند.
      از «ببرهای تامیل» یاد بگیرید که چکارها کردند؟
      یعنی همهٔ کارها را کرده اید و فقط پول لازم دارید که رژیم را سرنگون کنید؟


      لطفاً شوخی های بیمزّه نکنید.

      حذف
  19. با درود.. نمیدونم آیا هنوز صدای خوانندگان وبلاگت را میشنوی یا نه... آیا میتوانید که چند کتاب معرفی کنید یا نویسنده ای را معرفی کنید که بدرد ما دانش اموزان، دانش آموز راه شمنی باشد، حالا با هر زبانی که نوشته شده باشه... رفتن شما ترسناک ترین شوخی هاست :(

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس گرامی
      با کتاب خواندن نمیتوان «شمن» شد.

      حذف
  20. nobody
    کژدم گرامی مرامت خیلی شبیه سرسپردگان آزادیست ( شمنها).
    هر که هستی حق با توست سیالیت و آزادی هیچ عنوان و قیدی را بر نمی تابد.
    می دانم نیازی به تعریف نداری و اگر خبر ناگوار رفتنت نبود و ضرورت ادای دین، مثل همیشه سکوت می کردم و مثل همیشه شنونده باقی می ماندم.
    پاینده باشی.

    پاسخحذف
  21. من این وبلاگ رو از لینکی در سایت آزادگی در چند سال پیش پیدا کردم. بدرود

    پاسخحذف
  22. نمیشود کاری کنید که کامنت ها دیگر نیازی به تایید نداشته باشند؟

    پاسخحذف
  23. خوانندگان گرامی

    بدرود.

    پاسخحذف