۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

هلال شیعی

داستان لبنان

بدون حاشیه های ژورنالیستی به اصل مطلب میپردازم :

1- لبنان از نظر جغرافیایی تنها با دو کشور مرز زمینی دارد که تقریبا 85 در صد آنرا با سوریه و 15 در صد آنرا با اسراییل هم مرز است و بقیۀ مرزهای این کشور کوچک را مرز های ساحلی دریای مدیترانه تشکیل میدهند. نزدیکترین همسایه لبنان از راه دریا جزیرۀ قبرس است که تحت تسلط مشترک ترکهای عثمانی و یونان میباشد. بنابراین هیچ یک از بازیگران منطقه ای به جز سوریه و اسراییل نمیتوانند نقش مستقیم نظامی در لبنان بازی کنند.
2- حاکمیت تازی پرستان شیعه مسلک ایران بنا بر ماهیت خود به طور طبیعی تنها میتوانست بر روی شیعیان منطقه حساب باز کرده و توسط آنان برج و باروهای دفاعی خویش را در خارج از ایران مستحکم نماید. این استراتژی " جنگ در خانۀ دیگران " نامیده میشود. حاکمیت اسلامی ایران از همان روزهای نخستین و درطی سی سال گذشته در این راستا حرکت نموده و هزینه های سنگینی را متحمل شده است و در یکی از این پروژه ها که پروژۀ شیعیان پاکستان بود کاملا شکست خورده است ، زیرا با فشار کشورهای عربی و استراتژی پاکستان در رابطه با افغانستان چنین اجازه ای به "اوباشان مقدس" ایران داده نشد و با کشتارهایی که از طرف وهابیون در پاکستان انجام گرفت. تمامی سرمایه گذاری های "اوباشان" حاکم بر ایران در آن مرحله به هدر رفت ولی داستان شیعیان پاکستان به طور نیمه تمام همچنان باقی است و اگر ما فراموش کرده ایم، کشورهای عربی و پاکستان و "اوباشان" حاکم بر ایران آنرا فراموش نکرده اند. این سرمایه گذاریها در کشور عراق به بهره دهی نسبی و در لبنان به بهره برداری کامل رسیده است.
3- به خاطرنقش سوریه به عنوان "دلال منطقه ای" و وابستگی ادامۀ حمایتهای آنان ازاستراتژی حاکمان ایران به روابط سوریه و اسرائیل، با اینکه تنها راه ممکن برای حاکمان اسلامی ایران به شمار می آمد اما هیچگاه راه مطمئنی نبوده است، از این روی " اوباشان" ایران همیشه به نیروی سوم و خارج از حیطۀ وابستگی به سوریه می اندیشیدند تا بتوانند جبهۀ لبنان را زیر چتر حمایت مستقیم خود داشته باشند و در شرایط بعد از سقوط صدام حسین، با سازماندهی شیعیان عراقی در حال رسیدن به این نیروی سوم هستند.
4- ایران در رابطه با مسئلۀ شیعیان زیدی یمن نیز شکست نسبی خورده است و در حالت صلح مسلح به سر میبرد و قضیّۀ حماس فلسطینی نیز در حال حاظر زیاد چنگی به دل نمیزند و بعد از شکست آخرین تلاشهای "اوباشان" برای نفوذ در مصر از طریق "حزب الله لبنان" در جهت گشودن جبهه ای لجستیک برای حمایت از حماس و بی آبرو شدن اخوان المسلمین مصر به خاطر دست داشتن در این طرح، اکنون "حماس" در ترشی خوابانیده شده است تا صبح دولتش بدمد.
5- بنابراین حزب الله لبنان در وحلۀ اول و شیعیان عراقی در وحلۀ دوم کلیدی ترین نقش را در استراتژی یاد شده بازی میکنند و در واقع میتوان گفت که نیروهای سازمان یافتۀ شیعیان عراقی در شرایط کنونی نقش پشتیبانی " حزب الله لبنان" را برعهده دارند و اگر بتواند به وضعیتی بهتر ازاین دست یابد میتواند موی دماغ ترکهای عثمانی و سوریه هم بشود که مطمئنا آنان نیز به این امر اشراف دارند و بازیهای پشت پردۀ خود را دارند که فعلا هرسه کشور در این رابطه سکوت میکنند و تمامی تلاشها به طور مخفیانه انجام میگیرد.
6- شیعیان ساکن عربستان سعودی که معمولا ار آنان نامی برده نمیشود شاید آخرین حلقۀ زنجیر استراتژی منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهند.

منافع و نقش سوریه

نقش سوریه را منافع آن کشور تعریف و تعیین میکند، بنا بر این آنچه در لبنان میگذرد باید پیش از آنکه منافع "اوباشان" ایران را تامین نماید، باید در وحلۀ اول منافع سوریه را منظور کرده باشد، هرچند که "اوباشان" حاکم بر ایران در طی این سی سال تمامی تلاشهای خود رابرای افزودن بر درصد سهم خود از منافع ، در این بازی مشترک به کاربسته اند امّا گمان نمیکنم که به نتیجۀ دندانگیری رسیده باشند و قتل "عماد مغنیه" که نقش فرماندهی عملیاتی ترور " رفیق حریری" را به عهده داشت، به دست و یا با صلاح دید سوریه و امتناع سوری ها از پیگیری ماجرا با بی اعتنایی کامل به فشارهایی که " اوباشان " ایران برای پیگیری قضیه آوردند ، به سادگی نشان میدهد که خانوادۀ اسد همچنان دست بالا را دارد و "اوباشان" ایران همچنان نقش "دم" را بازی میکنند و باید به دنبال منافع خانوادۀ اسد حرکت بکنند. داشتن نقش " دست بالا" در لبنان به خاطر مرز طولانی سوریه با لبنان و نفوذ سنتی است که در ارکان قدرت لبنان در طول سالیان دراز اشغال نظامی لبنان به دست آورده است و نقش "اوباشان" ایرا ن در لبنان، بدون اراده و اجازۀ سوریه تقریبا هیچ به شمار میرود ( زیاد به بوقهای تبلیغاتی توجه نکنید و مطمئن باشید که خانوادۀ اسد نیز از اینکه همه فکر کنند که ایران نقش اصلی را دارد سود میبرد). منافع سوریه را به ترتیب زیر میتوان دسته بندی کرد :
1- سوریه با در دست داشتن لبنان، مرزهای زمینی خود با اسرائیل را گسترش داده بود و با اعمال نفوذ در ارکان تصمیم گیرنده و معامله با عشیره های لبنانی در واقع لبنان را به بخشی اعلام نشده از خاک خود در آورده بود که البته هزینه های سرسام آوری را بر دوش اقتصاد غارنشینی سوریه میگذاشت.
2- بعد از جلب شدن نظر رژیم شیعه مسلک ایران به جنوب لبنان، سوریه دریافت که میتواند با استفاده از منابع مالی ایران، نیرویی سازمانیافته و مفت و مجانی "حزب الله" لبنان، که ظاهرا تحت کنترل و فرماندهی ارازل حاکم بر ایران و در واقع تحت محاصره و کنترل سوریه است را به عنوان اهرم فشار و کانون ایجاد بحران در بازیهای بین المللی بکار گیرد. از سوی دیگر سوریه در این راستا از سودهای سرشار مالی نیز بهره میبرد که یکی از آنها خریداری سیستمهای دفاع موشکی روسی با پول مردم ایران در سالهای اخیرمیباشد و داشتن میلیونها بشکه نفت مجانی مردم ایران که سالیانه و به مدت سی ویک سال است که به حلقوم خانوادۀ اسد ریخته میشود نمونۀ دیگر آن است. بنا بر این میتوان گفت که سوریه معاملۀ سود آور بزرگی را به پیش میبرد که هیچیک از کشورهای عربی نمیتوانند پیشنهادی بالاتر از آنرا به سوریه بدهند.
3- کمکهای مالی و دست و دل بازانۀ "اوباشان" به خانوادۀ اسد از سوی دیگر باعث بوجود آمدن نوعی از اعتیاد به منافع "یا مفت" که در طولانی مدت به نوعی از بیماری مزمن اقتصادی منجر گشته است که تنها نقطۀ ضعف سوریه در این رابطۀ "برادرانه" با دار و دستۀ "اوباشان" میباشد اما این ضعف اهمیت استراتژیک ندارد.
4- ادامۀ تنشها در لبنان نه تنها همیشه اسرائیل را در حالتی از نه جنگ ونه صلح قرار میدهد وهزینه های جاری خاصی را بر اقتصاد اسرائیل تحمیل میکند، بلکه از سوی دیگر حاکمیت خانوادۀ اسد و علوی ها را که از نظر جمعیتی در اقلیت قرار دارند را تضمین مینماید و نظر به اینکه بعد از کردها و سایر اقلیتهای مذهبی و قومی ساکن سوریه تقریبا میتوان گفت که اکثریت مردم سوریه سنی مذهب و تحت تاثیر "اخوان المسلمین" قرار دارند، لذا میل چندانی را در قدرتهای اروپایی و آمریکا و حتی اسرائیل برای بر هم زدن بازی قدرت در سوریه ایجاد نکرده و بازی در یک حالت " آچمز " نگهداری شده است و خانوادۀ اسد و علوی های سوریه در موقعیتی افسانه ای قرار گرفته اند، زیرا حتی دشمنانشان نیز در حفظ آنها بر اریکۀ قدرت کمال کوشش خود را به خرج میدهند و در اعمال عملیات خصمانه هم نوعی از احتیاط را در نظر میگیرند. لذا خانوادۀ اسد نیز باید بدانند ( که البته میدانند ) که چگونه بازی کنند تا آوار بر سر همگان نریزد و بازهم همگان میدانند که بلندیهای جولان تا آینده ای بسیار دور و نامشخص به سوریه پس داده نخواهد شد، همانگونه که میدانند اورشلیم نیز تقسیم نخواهد شد و بازیگران، نوعی از بازی "پوکر نیمه باز" را که دو برگ آن کاملا باز است و در واقع بهانۀ اصلی ادامۀ بازی است را برای رسیدن به اهدافی دیگر همچنان ادامه میدهند.

منافع و نقش "اوباشان" حاکم بر ایران

استراتژی کلان رژیم بر اساس هدف " حفظ نظام " طراحی شده است که شاید بتوان گفت یک استراتژی بی نظیر است و شاید تنها حکومتی در جهان باشد که تمامی وجود و داراییهای خود را در این جهت به "حراج" گذاشته است. این استراتژی مرا به یاد داستان کوتاه " دیوار چین " اثر "فرانتس کافکا" می اندازد. دیواری که هرگز به طور کامل ساخته نشد، و برای اینکه زودتر تکمیل شود امپراطور "عاقل" چین دستور داده بود که از چندین نقطۀ مختلف اقدام به ساختن آن شود تا این تکّه ها به هم وصل شوند و چین را از حملات مغولها در امان دارند، اما نه تنها این دیوار هرگز تمام نشد بلکه مغولها از دیوار چین هم گذشتند و بر اریکۀ حکمرانی چین تکیه دادند. "کافکا" در این داستان کوتاه پوچی و بی ارزشی تلاشهای بزرگی را ترسیم میکند که هیچگاه تلاشگران را نه تنها به هدف نمی رساند بلکه آنها را در حد " دیوار سازان همیشگی" نگه میدارد. دیواری که در استراتژی کلان " اوباشان " ترسیم شده است ساختن "دیوار شیعی" است که عربها آنرا هلال شیعی مینامند اما همانطور که در پیش به آن اشاره داشتم این دیوار دارای سوراخهای طبیعی است و قطعات آن هرگز به هم متصل نخواهد شد. بخشی از این دیوار که در لبنان ساخته شده است با بخش عراقی آن فاصلۀ زیادی به پهنای خاک سوریه دارد و بخش عراقی این دیوار را موریانه های " سنی مذهب " و حتی موریانه های " شیعه مذهب " میتوانند ویران سازند و جمهوری خودمختار کردستان و نفوذ ترکهای عثمانی و عوامل سوریه هم میتوانند سوراخهای دیگری در بخش عراقی دیوار بوجود آورند و آنچه که در نهایت نصیب " اوباشان " خواهد شد گیر افتادن در دور باطل دیوار سازی و نهایتا "روند از دست دادنها" و افلاس درونی خواهد بود. اما گذشته از اینها نمیتوان تلاشهای شبانه روزی " اوباشان" و اهداف مورد نظرشان را نادیده انگاشت ( هرچند که از نظر استراتژیک احمقانه و پوچ باشند ).

منافع رژیم "اوباشان اسلامی" را میتوان به دین ترتیب دسته بندی نمود :

1- هلال شیعی به عنوان "بخش بزرگی" از استراتژی کلان " تدافعی – تهاجمی " رژیم تازی پرستان به شمار میرود. لذا حضور فعال در لبنان برای ساختن برج و باروهای تدافعی و تهاجمی، امری ضروری به نظر میرسد که به نوبۀ خود بخشی از استراتژی " نبرد با دشمن در خانۀ دیگران" است که نقش زیر مجموعۀ استراتژی کلان را دارد.( زیاد به کلمۀ دشمن اهمیت ندهید زیرا بیشتر دشمنان "رژیم اوباشان"، تراشیدۀ دست خودشان است ، اما به هر حال هرکسی قصد جنگاوری داشته باشد باید این استراتژی را مد نظر بگیرد).
در آغاز، دوری فاصلۀ زمینی از یک سوی و استفادۀ لجیستیکی از خاکهای دو کشور ترکیه و سوریه به عنوان تنها راه زمینی ممکن، نه تنها مشکلات و هزینه های فراوانی را بر دامن رژیم اسلامی میگذاشت بلکه به خاطر تنشهایی که رژیم اسلامی با دولتها و احزاب ترکیه داشت ، امنیت مسیر را به خطر می انداخت، لذا رژیم اوباشان با واسطگی حافظ اسد به گروه P.K.K به رهبری عبدالله اوجالان نزدیک شد و تعدادی پایگاه و کمپهای آموزشی در اختیار این گروه قرار داد تا از آنها به عنوان نیروی فشار برای چانه زنی در رابطه با ایجاد راه امن لجستیکی از مسیر ترکیه به سوریه استفاده نماید ( در آن شرایط راههای هوایی و دریایی چندان امنیت نداشتند ) و از سوی دیگر با سازماندهی گروهی از ارازل و اوباش از شیعیان ترکیه "حزب الله ترکیه" را راه انداخت که همگی این تلاشها در جهت گسترش نیروی حزب الله لبنان بود. اما با بمباران کمپهای آموزشی و پایگاههای P.K.K در خاک ایران، توسط نیروی هوایی ترکهای عثمانی و سرکوب ارازل شیعۀ ترکیه این داستان خاتمه یافت و نیروهای اعزامی سپاه و اطلاعات در ترکیه که زیر پوششهای تجاری فعال بودند شروع به باز کردن یک ایستگاه جدید در قبرس نمودند و از سال 1364، تمامی توان نیروی قدس سپاه و وزارت اطلاعات در جهت ایجاد سه پایگاه اصلی به کار گرفته شد.
الف : سوریه و لبنان
ب : ترکیه و قبرس
پ : افغانستان و پاکستان
این سه پایگاه اصلی به کمک ارازل شیعۀ لبنانی که در کشورهای اروپایی و کانادا و آمریکای لاتین پراکنده هستند، بزرگترین شبکۀ مافیایی قاچاق و توزیع مواد مخدر و خرید سلاح در برابر هروئین و تریاک، شبکه های سرقت و اوراق اتوموبیل ودهها نوع از عملیاتهای تبهکارانه را سازماندهی و عملیاتی کردند که همچنان در ابعادی بسیار گسترده تر ادامه دارد. ( اوتوموبیل بمب گزاری شده که برای ترور رفیق حریری بکار رفت در ژاپن ناپدید گردیده " به سرقت رفته و اوراق شده" و در لبنان دوباره مونتاژ شده بود).
سودی که از این راه بدست می آمد مصرف باج سبیل و کرایۀ امکانات سوریه، مخارج تهیّۀ جنگ افزار برای جنگ عراق و هزینه های سپاه بدر و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و تسلیح حزب الله و ... میشد. در اینجا منظورم تاریخ نگاری نیست و تنها خواستم که درجۀ اهمیت تشکیل حزب الله لبنان را از همان آغاز نشان دهم و اینکه با چه تلاشهای بی امان و گسترده ای توأم بوده است. ( مقایسه کنید با تلاشهای؟؟!! گروههای اپوزیسیون در داخل و خارج کشور که منتظرند تا زمستان برود و سپس بهار شود و سپس تابستان شود و هلوها برسند و شالاپّی بیفتند تو دهن اپوزیسیون. در دورۀ دانشجویی دوستی داشتم که وقتی چنین آرزوهایی را میشنید میگفت : شب بخیر).
بنابر این میبینیم که تشکیلات "حزب الله لبنان" از همان آغاز برای رژیم رجالّه ها سود آور بوده است و از دست دادن آن یک ضایعۀ بزرگ و نتیجۀ آن شکست سیاستهای منطقه ای رژیم را به دنبال خواهد داشت. شکست در لبنان برای رژیم تازی پرستان، نه تنها شکست در عراق بلکه به معنی از دست دادن بخش عظیمی از شبکه های پر در آمد مافیایی رژیم نیز میباشد.

آیا به پایان ماجرا نزدیک شده ایم؟

با اینکه حزب الله لبنان و سوریه و رژیم اوباشان حاکم بر ایران ظاهرأ یک مثلث قوی را تشکیل میدهند اما ترور "رفیق حریری" خوردن گهی بسیار بزرگتر از دهان برای هر سه ضلع این مثلث بود. و اگر این خبر درست باشد که خامنه ای حکم قتل "رفیق حریری" را صادر کرده است، ای ماجرا مانند دادگاه میکونوس نیست و رفیق حریری هم زنده یاد شرفکندی نیست بلکه نخست وزیر یک کشور به رسمیت شناخته شده از طرف سازمان ملل است و آقای "بانکی مون" هم نه "پطرس غالی" است و نه "کوفی عنان" فاسد. حال به حرکتهای حریفها در شرایط کنونی بپردازیم :
1- از چند هفتۀ پیش نیروهای مهندسی سپاه قدس و ارتش سوریه به بازبینی سنگرها و استحکامات حزب الله لبنان میپردازند و یک هفته پیش از این بازدیدها ارتش اسرائیل مانور گسترده ای در مجاورت مرزهای لبنان داشته است.
2- مقتدی صدر به همراه جانشین منوچهر متکی وارد عراق میشود و احتمالا مشغول انجام سه ماموریت خواهد شد:
الف : آماده کردن اراذل عراقی برای گسیل کردن به لبنان از طریق سوریه.
ب : کمک به تخلیۀ احتمالی سلاحهای مهم حزب الله به عراق در صورت شکست.
پ : انتقال ارازل فراری حزب الله به عراق در صورت شکست.
3- سکوت مطلق دار و دستۀ اسد که در حال جشن گرفتن بازگشایی سفارت آمریکا در دمشق بعد از شش سال وقفه هستند و این نشان میدهد که در صورت افزایش تنشها سوریه بازهم نقش لجیستیک و اطلاعاتی را به عهده خواهد گرفت.
4- دادستان مامور پرونده ترور رفیق حریری کیفرخواست را علنی نمیکند و در واقع هم به حزب الله لبنان زمان بیشتری برای تصمیمگیری میدهد و از سوی دیگر برای شکل گیری حرکتهای سایر بازیگران زمان میخرد.
5- دادگاه لاهه از دولت لبنان تقاضای استرداد متهمین را نمیکند، زیرا از پیش برنامۀ احتمالی طراحی شده از طرف "مثلث ترور" برای سقوط دولت سعد حریری را پیش بینی میکرده اند ( زیرا حزب الله قبلا از این حربه استفاده نموده بود) و به جای آن کشور لبنان را فارغ از اینکه چه دولتی برسر کار بیاید مسئول استرداد متهمین میداند و در صورت عدم تمکین کشور لبنان شاهد تحریمهای سازمان ملل خواهد بود.
6- حزب الله لبنان با یک عمل شتابزده دولت قانونی را ساقط میکند تا راه را بر دادگاه لاهه ببندد اما بعد از دو روز معلوم میشود که تیرش به سنگ خورده است زیرا فرقی نمیکند که چه دولتی بر سر کار باشد.
7- در روز 19 ژانویه حزب الله لبنان و جنبش امل دار و دسته های اوباشان سیاهپوش شیعه را( به طور غیر مسلح) برای قدرت نمایی و تهدید به کودتا در نقاط مختلف بیروت مستقر میکنند و بخشی از اوباشان مسلح حزب الله نیز به مراکز اداری سازمان ملل حمله کره و از ورود و خروج افراد جلوگیری مینمایند.( شاید فکر میکنند که حرکت غیر منتظره ای کرده اند) اما ساعاتی بعد با فرمان حسن نصرالله دمشان را روی کولشان گذاشته و به سوراخهای خود میخزند.
8- دولت اسرائیل که اکنون تاکتیکهای حزب الله را در جنگ 33 روزه به دندان زده است در حال آماده باش است و بدش هم نمی آید که مناطق شیعه نشین را دوباره به تلّی از خاک تبدیل کند و شیعیان لبنان را به عهد غارنشینی بازگرداند و یا به شهرک صدر بفرستد تا مدتی هم در آنجا به تفریحات سالم بپردازند و با مقتدی صدر عکسهای یادگاری بگیرند و از سوی دیگر بازهم چند میلیارد دلار خرج و مخارج روی دست "اوباشان" حاکم بر ایران بگذارد.
9- حکومت عربستان اعلام کرد که به خاطر خطرناک بودن شرایط لبنان خود را از معادلۀ مذاکرات کنار میکشد ( این جملۀ کوتاه بیانگر پایان مذاکرات و پند و اندرز و نصیحت و من بمیرم و تو بمیری است و اشاره به اوضاع خطرناک لبنان و صحبت از تجزیۀ آن در واقع پیشنهاد این دستور العمل است : که زمان "زمان عمل های خطرناک" است.
10- ترکهای عثمانی و قطر نیز از ترس "بوی کباب شدن" کنار کشیدند و علی خامنه ای و بشار اسد باید به تنهایی وارد عمل شوند و جایی برای مذاکره نمانده است.


احتمالات نزدیک به واقعیت :

1- مطرح نمودن نام خامنه ای به عنوان دستور دهندۀ قتل و مشارکت بشار اسد و شوکت اسد و فرمانده اوباشان قدس "قاسم سلیمانی" (کشتارگربسیاری از بی گناهان و بی پناهان در عراق فقط به جرم سنّی بودن) توسط رادیو دولتی فرانسه این احتمال را مطرح میکند که حزب الله و بشار اسد و سپاه قدس را وادارند تا از ترس مرگ به تب راضی شوند و معامله را بپذیرند.
2- با توجه به پخش شدن یک خبر نامربوط که به طور مشکوکی در روزنامه های اسرائیلی ظاهر شد و عکس العمل تند و آتشین "اوباشان الاغ فکر" حکومتی و تهدید اسراییل به انتقام و سپس فرو کش ناگهانی ماجرا و سپس سکوت مطلق همۀ قورباغه ها. گویای یک دستی خوردن جمهوری اوباشان از چند روزنامۀ محلی ( در حد وبلاگ خبری) است. خبر نا مربوط و مشکوک "خودکشی علیرضا عسگری در یکی از زندانهای اسرائیل" بود. گمان قریب به یقین من این است که علیرضا عسگری نه تنها زنده است بلکه یکی از مهمترین شهود پروندۀ ترور رفیق حریری میباشد و شهادتش ازموضع معاونت وزارت دفاع در دورۀ شمخانی قایقران ( تئوریسین و روشنفکر نظامی که کتابهای "الوین تافلر" را خیلی دوست دارد) و به عنوان دارندۀ سمت سیاسی- نظامی به عنوان رابط بین ایران و حزب الله و سوریه در زمان ناپدید شدنش در ترکیه بسیار تاثیر گزار خواهد بود و چه بسا شهود دیگر نیز عناصر فراری سپاه قدس باشند.
3- کنار کشیدن عربستان و ترکهای عثمانی طرفدار کباب و قطر و از سوی دیگر پافشاری جریان 14 مارس بدون توجه به ادا و اطوارهای نظامی حزب الله نشان از سمبه ای پر زور دارد و با اینکه اخیرا ارازل وابسته به حزب الله و سوریه نوار ویدیویی را در لبنان مبنی بر دیدار "سعد حریری" با شهود قلابی پروندۀ "مهلیس" ( رئیس هیئت تحقیق پیشین که با یک ترفند اطلاعاتی و امنیتی بازی داده شدند و تمامی شهود دروغین از آب در آمدند و بعد از آشکار شدن این نیرنگ اطلاعاتی که احتمالا از طرف سوریه طراحی شده بود، نتیجۀ تحقیقات آقای "مهلیس" باطل گردید و گروه تحقیق جدیدی برای بررسی ترور رفیق حریری تشکیل گردید) در لبنان پخش شده است. سعد حریری که در آغاز فریب نیرنگ اطلاعاتی را خورده بود و این فیلم هم مربوط به همان دوره میباشد که برای سند سازی تهیه شده است، اکنون میداند که این پرونده از نوع دیگری است و به همین دلیل نیز با تمامی تهدیدها و ارعابها از میدان به در نرفت.
4- مصادف شدن عمدی مذاکرات 1+5 هم برای شیر دوشی مضاعف اتمی است.

باید منتظر وقایع بعدی بود، اما آنچه که مسلم است این است که طوفان بزرگی در راه است.

پاینده ایران، برقرار باد آیین ریشه ای، کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر