به بهانۀ هدفمند شدن یارانه ها
در این نوشتۀ کوتاه منظور وارد شدن به بحث یارانه ها به عنوان موشکافی آن از نظر اقتصادی و اظهار نظر در رابطه با تاثیرات یارانه ها در معادلات اقتصادی داخلی و خارجی آن به طور عام نیست، زیرا در آن صورت باید وارد مباحث مقدماتی عمومی از قبیل اقتصاد خرد و کلان و مدیریت اقتصادی گردید که به خودی خود تبدیل به یک مقالۀ بلندبالایی خواهد شد که مخاطبانش نیز ضرورتا تنها متخصصین امر خواهند بود، اما به هر حال در آغاز باید تعریفی کلی و کاربردی از "یارانه" داشته باشیم تا ببینیم که حضرات شیادان اسلام خواه و اسلام پناه در حال پختن چه آشی هستند و تا جای ممکن حدث بزنیم که برآیندهای گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن چه خواهد بود.
تعریف عملی یارانه
یارانه در واقع به کمکهای مالی و یا خدماتی اطلاق میشود که از طرف حکومت و با استفاده از منابع در آمد حکومت به اقتصاد کشور تزریق میشود تا به نوعی از تعادل اقتصادی بیانجامد. یارانه ها میتوانند از طریق پرداختهای نقدی و یا کم کردن مالیاتها و یا هزینه های گمرکی و یا ارائۀ خدمات و انواع و اقسام روشهای دیگر اعمال شوند و معمولأ همیشه هدفمند هستند.
تاریخچه یارانه
در ایران که به عنوان کشوری تک محصولی و وابسته تعریف و شناخته میشود ، یارانه ها از زمانی شکل گرفت که ایران دارای حکومت متمرکز مرکزی شد که در تاریخ بعد از حملۀ تازیان برای اولین بار با ظهور رضا شاه بزرگ آغاز گردید و در ادامۀ تکاملی خود در زمان شاهنشاه آریامهر به دورۀ بلوغ و نوجوانی خود پای نهاد که متاسفانه به خاطر ضعفهای زیادی که خارج از این مقاله است با فاجعۀ سال 57 به سراشیبی افول و انحطاط افتاد.
یکی از ضعفهای مهمی که در زمان شاهنشاه آریامهر در رابطه با یارانه ها وجود داشت این بود که بیشتر رایانه ها صرف خدمات و مواد مصرفی میگردید و تنها بخشی که جنبۀ تولیدی داشت یارانۀ تحصیل رایگان بود که به تولید انبوهی از تحصیل کردگان و متخصصین انجامید و شاید هم این ضعف به خاطر نو پا بودن حکومت مرکزی و تلاش آن برای رسیدن به پای اقتصاد مدرن از یک طرف و حفظ نوعی از تعادل معیشتی در حد توان حکومت بوده و در واقع یک ضرورت زمانی بوده است و باز متاسفانه به خاطر وجود فلان الدوله ها و فلان السلطنه ها و اندیشه های خاص متعلق به آنان که یادگار دوران منحط قاجار بود و از سوی دیگر به خاطر دولتیان بی کفایتی که یا سر در آخور بیگانگان داشتند و یا دچار خود کم بینی مفرط بودند و به عنوان لابیهای بیگانگان عمل میکردند هیچ نوعی از اندیشگی در جهت رشد اقتصادی در جهت خود کفایی صورت نگرفت.
بعد از فاجعۀ 57 و از میان رفتن حکومت واقعی مرکزی و جایگزین شدن آن با باندهای گوناگون رجاله های اسلامی که هر کدام از آنها با ولع سیری ناپذیری در پی تصاحب بخشهای گوناگون اقتصادی بر آمدند و در واقع ایران با خلاء وجود دولت روبرو شد و آنکس هم که به عنوان رهبر و تصمیم گیرنده در راس امور قرار داشت حتی قادر به ادارۀ طویله هم نبود و تنها فکر و اندیشه اش حفظ حکومتی بود که حتی تعریفی علمی و فنی از آن نداشت و در همین راستا که به استراتژی حفظ نظام مشهور بود و همچنان هست، تقسیم وتدوین بودجه ها و یارانه ها هم در این جهت شکل گرفت. به عنوان مثال در دو سال آخر حکومت شاهنشاه آریامهر زمانی که از تغذیۀ رایگان صحبت میشد ( حال با درست و یا اشتباه بودنش کاری ندارم ) مانند باران به سرتاسر ایران میبارید، اما بعد از بیرون آمدن ارواح خبیث تازیان از گور هزار و چهارصد ساله، یارانه ها به دو بخش تقسیم شد که یکی به شکل عمومی و دیگری برای خواص ( سپاهیها و بسیجیها و کمیته ای ها ) تعلق میگرفت. از سوی دیگر با دو و سه قیمتی کردن مصنوعی ارز دروازه های بزرگ وگشادی را برای چپاول و غارت ایران ( نوع دیگری از هدفمند کردن یارانه ها ) که از نظر خمینی گجستک غنیمت شمرده میشد باز کردند و با در اختیار گذاشتن تسهیلات مخصوص برای روسپی زادگان حزب اللهی ( نوع خاص دیگری از یارانه های هدفمند اسلامی ) در واقع شیرازۀ تمامی قانونمندیهای اقتصادی را از هم گسیختند و در تمامی این سی سال از هیچ یک از گاوهای انقلابی چه چریکهای فدایی خلق ( اشرف دهقانی که بزرگترین هنرش نقد کتاب اسپارتاکوس است ) و چه مجاهدین خلق ( مسعود رجوی با صدای آهای ای گلوله ها برمن ببارید ) و چه علی کشتگر و یا فرخ نگهدار( توده ای های شرمگین ) و چه توده ای هایی که همیشه از داشتن دهها آکادمیسین در رهبری حزب خود دم میزدند ندیدیم و نشنیدیم ونخواندیم که چه بر سر اقتصاد ایران می آید و متاسفانه این داستان همچنان ادامه دارد و هنوز هم هیچیک از این گاوهای اندیشمند و هواداران ( مقلدین شان ) از قضایا درکی ندارند و همچنان در فکر موسی خیابانی و بیژن جزنی و شیوه های مشعشع انقلابی آنها در نوعی از خماری افیونی و عاشقانه در گل مانده اند و گویی که میگویند : هر آنچه که میگذرد به درک اسفل السافلین ، ما که نه سر پیازیم و نه ته پیاز، اگر بر سر کار آمدیم همه چیز را درست میکنیم.
و بدینگونه خود را نه تنها از مسائل واقعی و سخت زمینی دور نگاه میدارند بلکه نسلی از جوانان را نیز به تنبلی ذهنی از نوعی که خود دچارش هستند معتاد میسازند.
زمانی که بخشهای بزرگی از در آمد ملی یا به یغما میرود و یا صرف هزینه های بی در و پیکر حفظ رژیم میشود و یا به خاطر بازیهای کودکانۀ اقتصادی از قبیل عوض کردن ذخیره های ارزی و یا جا بجا نمودن اموال از این بانک به آن بانک میشود. دیگر چه چیزی برای دادن یارانه ها میماند؟ زمانی که کفگیر به ته دیگ میخورد و هر روزه شاهد بلوکه شدن کشتیهای دولت فخیمۀ امام زمان و علی سگ کش (ع ) در بنادر بین المللی به دلیل عدم پرداخت اقساط آن هستیم دیگر یارانه مفهوم خود را از دست میدهد و دقیقا به همین دلیل است که اکنون با این شتاب شگفت آور ناگهان " هدفمند کردن یارانه ها " را از درون کلاه شعبده بازی بیرون می آورند و همزمان برای توجیح کردن سرکوب اعتراضات احتمالی در بوق تبلیغاتی توطئۀ اقتصادی میدمند . و بعضی ها هم که تئوریسینهای تحمیق مردم هستند آنرا به عنوان نمونۀ شجاعت دولت احمدی نژاد به حساب می آورند و میگویند که او دارد کاری را انجام میدهد که هیچیک از دولتهای پیشین نتوانستند به آن دست یازند و اصلاح طلبان وا مانده هم که از کشتی شکستۀ نظام الهی به درشکه منتقل شده اند میگویند که این کار در شرایط کنونی درست نیست در صورتی که خود آنها بانی این نوع از هدفمند کردن رایانه ها بودند که در بالا بدانها اشاره کردم.
آنچه که مسلم است داستان جدید حذف یارانه ها و هدفمند کردن آنها باز هم در جهت حفظ رژیم است و به طور عملی بدین شکل به پیش خواهد رفت :
1- حذف عملی یارانه ها نمیتواند به صورت صد در صد باشد و محدود به حدودی خواهد شد که حدود آنرا به خطر افتادن رژیم تعیین میکند و اتاقهای فکری رژیم شدیدأ بر روی آن کار میکنند ( برخلاف تنبلهای فکری انقلابی نما که هیچ گونه تولید فکری ندارند ) و تمامی جوانب آنرا تا جایی که میتوانند ارزیابی میکنند.
2- حذف یارانه ها در همین حدودی که اعلام شده است میتواند سالانه دهها میلیارد دلار از هزینه های دولتی را بکاهد که یک امر نقدی است در صورتی که هدفمند کردن آنها یک امر نسیه میباشد که قابل تعبیر و تفسیر و شامورتی بازیهای گوناگون خواهد شد و رادیو و تلویزیون و سایر بوق و کرناهای تبلیغاتی رژیم با تشکیل میز گردهای گوناگون برای اجرای این شعبده بازی و در اصل تحمیق بیشتر گاوهای روشنفکر نما و گیر انداختن آنها در بازیهای فکری ظاهرا آکادمیک اقتصادی نقش فعالی خواهند داشت.
3- بعد از حذف یارانه ها دست رژیم برای بازی با دهها میلیارد دلار در سال بازتر خواهد شد و میتواند با حاتم بخشی در بخشی از آن، سربازان بیشتری را برای امام زمان اجیر کند و بخش دیگر آنرا هزینۀ هزاران درد بی درمان حفظ رژیم نماید و اگر چیزی در ته آن ماند با چانه زنیهای امام زمانی ( ظهور بکنم و یا نکنم ) به عنوان یارا نه های عمومی به شکل نقدی و یا خدمات ارائه دهد.
آنچه که مسلم است، این است که اگر حذف یارانه ها به نفع رژیم نباشد دست به آن نمی برد و نفع رژیم یک نفع نقدی است در حالی که هدفمند شدن آن یک امر واهی و تعبیری است و باز آنچه که مسلم است هیچ بخشی از این یارانه ها برای شکوفایی اقتصاد ملی هزینه نخواهد شد و در واقع هیچ سودی از آن نصیب مردم نخواهد شد و این بازی تنها و تنها در جهت حفظ رژیم طراحی شده است.
پاینده ایران، برقرار باد آیین ریشه ای ، کوبنده تندر
کژدم
در این نوشتۀ کوتاه منظور وارد شدن به بحث یارانه ها به عنوان موشکافی آن از نظر اقتصادی و اظهار نظر در رابطه با تاثیرات یارانه ها در معادلات اقتصادی داخلی و خارجی آن به طور عام نیست، زیرا در آن صورت باید وارد مباحث مقدماتی عمومی از قبیل اقتصاد خرد و کلان و مدیریت اقتصادی گردید که به خودی خود تبدیل به یک مقالۀ بلندبالایی خواهد شد که مخاطبانش نیز ضرورتا تنها متخصصین امر خواهند بود، اما به هر حال در آغاز باید تعریفی کلی و کاربردی از "یارانه" داشته باشیم تا ببینیم که حضرات شیادان اسلام خواه و اسلام پناه در حال پختن چه آشی هستند و تا جای ممکن حدث بزنیم که برآیندهای گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن چه خواهد بود.
تعریف عملی یارانه
یارانه در واقع به کمکهای مالی و یا خدماتی اطلاق میشود که از طرف حکومت و با استفاده از منابع در آمد حکومت به اقتصاد کشور تزریق میشود تا به نوعی از تعادل اقتصادی بیانجامد. یارانه ها میتوانند از طریق پرداختهای نقدی و یا کم کردن مالیاتها و یا هزینه های گمرکی و یا ارائۀ خدمات و انواع و اقسام روشهای دیگر اعمال شوند و معمولأ همیشه هدفمند هستند.
تاریخچه یارانه
در ایران که به عنوان کشوری تک محصولی و وابسته تعریف و شناخته میشود ، یارانه ها از زمانی شکل گرفت که ایران دارای حکومت متمرکز مرکزی شد که در تاریخ بعد از حملۀ تازیان برای اولین بار با ظهور رضا شاه بزرگ آغاز گردید و در ادامۀ تکاملی خود در زمان شاهنشاه آریامهر به دورۀ بلوغ و نوجوانی خود پای نهاد که متاسفانه به خاطر ضعفهای زیادی که خارج از این مقاله است با فاجعۀ سال 57 به سراشیبی افول و انحطاط افتاد.
یکی از ضعفهای مهمی که در زمان شاهنشاه آریامهر در رابطه با یارانه ها وجود داشت این بود که بیشتر رایانه ها صرف خدمات و مواد مصرفی میگردید و تنها بخشی که جنبۀ تولیدی داشت یارانۀ تحصیل رایگان بود که به تولید انبوهی از تحصیل کردگان و متخصصین انجامید و شاید هم این ضعف به خاطر نو پا بودن حکومت مرکزی و تلاش آن برای رسیدن به پای اقتصاد مدرن از یک طرف و حفظ نوعی از تعادل معیشتی در حد توان حکومت بوده و در واقع یک ضرورت زمانی بوده است و باز متاسفانه به خاطر وجود فلان الدوله ها و فلان السلطنه ها و اندیشه های خاص متعلق به آنان که یادگار دوران منحط قاجار بود و از سوی دیگر به خاطر دولتیان بی کفایتی که یا سر در آخور بیگانگان داشتند و یا دچار خود کم بینی مفرط بودند و به عنوان لابیهای بیگانگان عمل میکردند هیچ نوعی از اندیشگی در جهت رشد اقتصادی در جهت خود کفایی صورت نگرفت.
بعد از فاجعۀ 57 و از میان رفتن حکومت واقعی مرکزی و جایگزین شدن آن با باندهای گوناگون رجاله های اسلامی که هر کدام از آنها با ولع سیری ناپذیری در پی تصاحب بخشهای گوناگون اقتصادی بر آمدند و در واقع ایران با خلاء وجود دولت روبرو شد و آنکس هم که به عنوان رهبر و تصمیم گیرنده در راس امور قرار داشت حتی قادر به ادارۀ طویله هم نبود و تنها فکر و اندیشه اش حفظ حکومتی بود که حتی تعریفی علمی و فنی از آن نداشت و در همین راستا که به استراتژی حفظ نظام مشهور بود و همچنان هست، تقسیم وتدوین بودجه ها و یارانه ها هم در این جهت شکل گرفت. به عنوان مثال در دو سال آخر حکومت شاهنشاه آریامهر زمانی که از تغذیۀ رایگان صحبت میشد ( حال با درست و یا اشتباه بودنش کاری ندارم ) مانند باران به سرتاسر ایران میبارید، اما بعد از بیرون آمدن ارواح خبیث تازیان از گور هزار و چهارصد ساله، یارانه ها به دو بخش تقسیم شد که یکی به شکل عمومی و دیگری برای خواص ( سپاهیها و بسیجیها و کمیته ای ها ) تعلق میگرفت. از سوی دیگر با دو و سه قیمتی کردن مصنوعی ارز دروازه های بزرگ وگشادی را برای چپاول و غارت ایران ( نوع دیگری از هدفمند کردن یارانه ها ) که از نظر خمینی گجستک غنیمت شمرده میشد باز کردند و با در اختیار گذاشتن تسهیلات مخصوص برای روسپی زادگان حزب اللهی ( نوع خاص دیگری از یارانه های هدفمند اسلامی ) در واقع شیرازۀ تمامی قانونمندیهای اقتصادی را از هم گسیختند و در تمامی این سی سال از هیچ یک از گاوهای انقلابی چه چریکهای فدایی خلق ( اشرف دهقانی که بزرگترین هنرش نقد کتاب اسپارتاکوس است ) و چه مجاهدین خلق ( مسعود رجوی با صدای آهای ای گلوله ها برمن ببارید ) و چه علی کشتگر و یا فرخ نگهدار( توده ای های شرمگین ) و چه توده ای هایی که همیشه از داشتن دهها آکادمیسین در رهبری حزب خود دم میزدند ندیدیم و نشنیدیم ونخواندیم که چه بر سر اقتصاد ایران می آید و متاسفانه این داستان همچنان ادامه دارد و هنوز هم هیچیک از این گاوهای اندیشمند و هواداران ( مقلدین شان ) از قضایا درکی ندارند و همچنان در فکر موسی خیابانی و بیژن جزنی و شیوه های مشعشع انقلابی آنها در نوعی از خماری افیونی و عاشقانه در گل مانده اند و گویی که میگویند : هر آنچه که میگذرد به درک اسفل السافلین ، ما که نه سر پیازیم و نه ته پیاز، اگر بر سر کار آمدیم همه چیز را درست میکنیم.
و بدینگونه خود را نه تنها از مسائل واقعی و سخت زمینی دور نگاه میدارند بلکه نسلی از جوانان را نیز به تنبلی ذهنی از نوعی که خود دچارش هستند معتاد میسازند.
زمانی که بخشهای بزرگی از در آمد ملی یا به یغما میرود و یا صرف هزینه های بی در و پیکر حفظ رژیم میشود و یا به خاطر بازیهای کودکانۀ اقتصادی از قبیل عوض کردن ذخیره های ارزی و یا جا بجا نمودن اموال از این بانک به آن بانک میشود. دیگر چه چیزی برای دادن یارانه ها میماند؟ زمانی که کفگیر به ته دیگ میخورد و هر روزه شاهد بلوکه شدن کشتیهای دولت فخیمۀ امام زمان و علی سگ کش (ع ) در بنادر بین المللی به دلیل عدم پرداخت اقساط آن هستیم دیگر یارانه مفهوم خود را از دست میدهد و دقیقا به همین دلیل است که اکنون با این شتاب شگفت آور ناگهان " هدفمند کردن یارانه ها " را از درون کلاه شعبده بازی بیرون می آورند و همزمان برای توجیح کردن سرکوب اعتراضات احتمالی در بوق تبلیغاتی توطئۀ اقتصادی میدمند . و بعضی ها هم که تئوریسینهای تحمیق مردم هستند آنرا به عنوان نمونۀ شجاعت دولت احمدی نژاد به حساب می آورند و میگویند که او دارد کاری را انجام میدهد که هیچیک از دولتهای پیشین نتوانستند به آن دست یازند و اصلاح طلبان وا مانده هم که از کشتی شکستۀ نظام الهی به درشکه منتقل شده اند میگویند که این کار در شرایط کنونی درست نیست در صورتی که خود آنها بانی این نوع از هدفمند کردن رایانه ها بودند که در بالا بدانها اشاره کردم.
آنچه که مسلم است داستان جدید حذف یارانه ها و هدفمند کردن آنها باز هم در جهت حفظ رژیم است و به طور عملی بدین شکل به پیش خواهد رفت :
1- حذف عملی یارانه ها نمیتواند به صورت صد در صد باشد و محدود به حدودی خواهد شد که حدود آنرا به خطر افتادن رژیم تعیین میکند و اتاقهای فکری رژیم شدیدأ بر روی آن کار میکنند ( برخلاف تنبلهای فکری انقلابی نما که هیچ گونه تولید فکری ندارند ) و تمامی جوانب آنرا تا جایی که میتوانند ارزیابی میکنند.
2- حذف یارانه ها در همین حدودی که اعلام شده است میتواند سالانه دهها میلیارد دلار از هزینه های دولتی را بکاهد که یک امر نقدی است در صورتی که هدفمند کردن آنها یک امر نسیه میباشد که قابل تعبیر و تفسیر و شامورتی بازیهای گوناگون خواهد شد و رادیو و تلویزیون و سایر بوق و کرناهای تبلیغاتی رژیم با تشکیل میز گردهای گوناگون برای اجرای این شعبده بازی و در اصل تحمیق بیشتر گاوهای روشنفکر نما و گیر انداختن آنها در بازیهای فکری ظاهرا آکادمیک اقتصادی نقش فعالی خواهند داشت.
3- بعد از حذف یارانه ها دست رژیم برای بازی با دهها میلیارد دلار در سال بازتر خواهد شد و میتواند با حاتم بخشی در بخشی از آن، سربازان بیشتری را برای امام زمان اجیر کند و بخش دیگر آنرا هزینۀ هزاران درد بی درمان حفظ رژیم نماید و اگر چیزی در ته آن ماند با چانه زنیهای امام زمانی ( ظهور بکنم و یا نکنم ) به عنوان یارا نه های عمومی به شکل نقدی و یا خدمات ارائه دهد.
آنچه که مسلم است، این است که اگر حذف یارانه ها به نفع رژیم نباشد دست به آن نمی برد و نفع رژیم یک نفع نقدی است در حالی که هدفمند شدن آن یک امر واهی و تعبیری است و باز آنچه که مسلم است هیچ بخشی از این یارانه ها برای شکوفایی اقتصاد ملی هزینه نخواهد شد و در واقع هیچ سودی از آن نصیب مردم نخواهد شد و این بازی تنها و تنها در جهت حفظ رژیم طراحی شده است.
پاینده ایران، برقرار باد آیین ریشه ای ، کوبنده تندر
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر