۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

شدت گرفتن تحریمها

در بارۀ تحریمها

چندی پیش با یکی از جمهوریخواهان ایران دوست ؟؟!! صحبتی داشتیم و سایۀ نا امیدی و یاس را در سخنانش میدیدم. ایشان میگفتند که دیگر نه اخبار گوش میکنند و نه به خواندن مطالب وبسایتهای خبری - تحلیلی – سیاسی علاقه ای دارند و جوهر کلامش این بود که " آدم را سرد و گرم میکنند"، " یک روز طوری مینویسند که فکر میکنی دیگر کار تمام است و روز بعد چنان آب پاکی روی دستت میریزند و دلسردت میکنند که تا چند روز از همه چیز بیزار میشوی". مطمئن هستم که این دوست تنها فردی نیست که از بیماری صبر و انتظار و امیدهای واهی که در اثر بی اطلاعی از مکانیسم "واقعی" و نه "ادعایی" عملکرد "تحریمها" و "تهدیدها"، بوجود آمده و بدان دل بسته اند، اما در آخر کار آنچه به دست خواهند آورد " بیماری تب و لرز و سرد و گرم شدن" است.

مکانیسم تدوین و عملکرد تحریمها :

1- جمع آوری اطلاعات به روز شده در رابطه با نقاط گرهگاهی اقتصادی ایران که میتواند از مواد اولیۀ تولید تا مراکز تولید صنعتی و یا قطعات یدکی و ماشین آلات ... ترابری و مسائل مربوط به آن از قبیل بیمه و شرکتهای حمل و نقل و .... صادرات کالاها و مقصد نهایی ... مسایل مالی و بانکی که در خدمت تمامی چرخه های گوناگون اقتصادی نقش دارند... و صدها مسئله دیگر.
2- جمع آوری اطلاعات و دسته بندی آنها در رابطه با اینکه در صورت تحریمها کدام گروههای مالی و یا خدماتی و یا صنعتی "کشور تحریم کننده" آسیب خواهند دید و نقش این آسیبها در رابطه با کم شدن مالیات و افزایش بیکاری، تاثیرات کوتاه و یا دراز مدت تحریمها در چرخۀ اقتصاد کشور "تحریم کننده" چه خواهد بود.
3- بر رسی این امر که در صورت اجرای تحریمها چه گروههای اقتصادی از کشورهای دیگر برای پر کردن خلاء سوء استفاده خواهند کرد و مطالعۀ راهکارهای اجرایی برای خنثی ساختن آنها.
4- طراحی استراتژی و تاکتیکهای اجرایی کار.
5- دخالت لابیهای گروههای مالی و خدماتی و صنعتی که منافعی دارند و یا میتوانند داشته باشند، برای تلطیف نظریه های تحریم.
6- تمامی نتایج بدست آمده به صورت لایحه و یا لوایح به مراکز قانونگزاری فرستاده میشود و باید از مسیر نبردهای جناحهای احزاب گوناگون و فراکسیونهای حزبی که هرکدام نقش "لابی" گروههای تولیدی و مالی و خدماتی را بازی میکنند عبور کند.
البته این تنها بخشی از مکانیسم است و نخواستم که زیاد طول و تفصیل دهم ولی شما میتوانید بقیّۀ مسایل را خودتان حدث بزنید. بنابر این مسئلۀ تحریم ها مانند تحریم کردن بقّال سر کوچه نیست و از دالانهای ملّی هر کشور و سپس از دالانهای بین المللی میگذرد. برای همین هم است که تمامی موارد تحریم یک چهارچوب قانونی وعملی پیدا میکند. به عنوان مثال، مثلا گفته میشود که هر شرکتی که سالانه بیش از بیست میلیون دلار در صنعت نفت ایران سرمایه گزاری کند شامل لیستی از تحریمها میگردد. پس میبینیم که آنچه در روزنامه ها و یا رادیوها به صورت آتشین در بارۀ تحریمهای "گسترده" بیان میشود، زمانی که به مرحلۀ اجرایی میرسد "سردتر" و "باریکتر" میشود و کشوری هم که شامل تحریمها میشود "مغز خر" نخورده است و با مکانیسم آن آشنایی دارد و محدودیتهای عملی آنرا به طور وسیع مورد مطالعه قرار داده و با "پاتک" های لازم تا جایی که میتواند تحریمها را "کمرنگ تر" و "باریک تر" و "سرد تر" مینماید و درست به همین دلیل است که آن دوست گرامی و میلیونها نفر نظیر او، دیگر از "گوش دادن به اخبار" و "سرد و گرم شدن" جانشان به لب می آید.

درد سرهای کشور تحریم کننده :

1- کشور تحریم کننده باید از بخشی از بازار فروش و سود خود چشم پوشی کند.
2- کشور تحریم کننده باید سازمانهای عریض و طویل برای اجرای تحریمها بوجود آورد که اینکار موجب بدوش گرفتن هزینه های فراوانی است.
3- کشور تحریم کننده باید سازمانهای عریض و طویل دیگری هم برای نظارت داخلی و بین المللی بر اجرای تحریمها را بوجود آورد که شامل سیستمهای جاسوسی و سیستم حقوقی و قضایی مربوط به آنها میشود که خود داستانی دیگر است و سازماندهی خاص خود را دارد ( در حد یک لشکر تخصصی بین المللی) و به طور طبیعی بازهم هزینه های سرسام آوری را بر دوش کشور تحریم کننده میگزارد.

آیا فکر میکنید که داستان تمام شد؟ نه خیر تمام نشد، داستان تازه شروع شد.

" پاتکها"

از این به بعد نوبت سازمانهای مالی و صنعتی و خدماتی ، چه در سطح داخلی کشورهای تحریم کننده و چه در سطح بین المللی فرا میرسد تا با استخدام متخصصین حقوقی و اقتصاد دانها شروع به زدن "پاتک" کنند و با ایجاد کانالهای چند لایه و ایجاد شرکتهای صوری به "دور زدن" تحریمها به قصد فروش کالا ها و خدمات ممنوعه به "کشور تحریم شده" بپردازند و تصور کنید که در سطح بین المللی تمامی کشورها و شرکتها همین کار را بکنند و کشور "تحریم شده" هم که طبیعتا میخواهد از تحریمها فرار کرده و آنها را دور بزند از همین راهکارها استفاده نماید. لذا از آغاز این مرحله بازی "سگها و گربه ها و موشها" شروع میشود که خود به تنهایی یک "بیزینس" بسیار بزرگی است و چه بسا بعضی شرکتها سود غیر قانونی شان چندین برابر سود های رسمی شان شود. نهایت داستان این است که با اینکه هزینه های کلانی را بر گردۀ کشور و یا کشورهای تحریم کننده میگذارد از سوی دیگر هزینه های سنگینی هم بر دوش کشور تحریم شده گذاشته میشود و نتیجۀ عملی تمامی این تکاپوها این است که تحریمها عملا غیر اجرایی و بیفایده میشوند و یا در بهترین حالت به طور ضعیفی عمل میکنند.
البته تمامی این ماجراها ( پاتک ها ) زیر پوششهای سنگین حقوقی و استفاده از تبصره ها و خلاء های قانونی پیش میرود و معمولا چند "فرشتۀ نگهبان" قدرتمند هم پشت سر آنها قرار دارد که در مواقع ضروری به حمایت گروههای مالی و صنعتی و خدماتی می شتابند، لذا اخباری که شنیده میشوند تنها بخش کوچکی از این بازی بزرگ بین المللی را پوشش میدهند و موجبات "سکته های خفیف" در شنوندگان را فراهم می آورند.
برای اینکه ذهنمان در این باره بیشتر باز شود ، ماجرای تحریمهای گستردۀ بین المللی در رابطه با حکومت "صدام حسین" را مثال می آورم که سنگینی تحریمها به حدی زیاد بود که به حد " فروش مقداری نفت در برابر دارو و غذا" کشانیده شده بود و دیدیم که حکومت صدام حسین همچنان بر سر کار باقی مانده بود و اگر حملۀ نظامی انجام نمیگرفت همچنان میتوانست بر سر قدرت باقی بماند.
در پی افشای اسنادی که بعد از فروپاشی حکومت صدام حسین انجام گرفت تقریبا تمامی شرکتهای بزرگ در سرتاسر جهان و حتی رژیم اوباشان اسلامی حاکم بر ایران هم به نقض تحریمهای بین المللی علیه صدام متهم شدند و شگفت انگیز تر از همه اینکه ، خود افراد قدرتمند سازمان ملل از جمله "پسر کوفی عنان" نیز در نقض این تحریمها شرکت داشتند و از خوان گستردۀ پولهای باد آورده سودهای کلانی به جیب زدند و باز هم دیدیم که چگونه بعد از چند روز "تب و تاب" خبری ، همۀ قورباغه ها یکدفعه ساکت شدند و داستان به گورستان فراموشی سپرده شد. حال تصور کنید که افرادی مثل " محسن سازگارا" و " محسن مخملباف" که نه سر پیاز هستند و نه ته پیاز، به مردم دلداری های مجانّی و دروغ میدهند و با دهانی گشاد میگویند که : " ما با اتحادیۀ اروپا وارد گفتگوهای همه جانبۀ دیپلماتیک شده ایم و از آنها خواسته ایم تا سپاه پاسداران را به طور همه جانبه مورد تحریم قرار دهند" و کسی هم به این آقایان نمیگوید " کاسه کوزۀ تان را جمع کنید و بروید کشکتان را بسابید".

هدف تحریمها

با توجه به توضیحاتی که در بالا داده شد، آیا فکر میکنید که تحمل اینهمه تلاشها و به جان خریدن ریسک "از دست دادن بازار فروش کالا"و پرداخت هزینه های بسیار سنگین "مدیریت بحران تحریمها" و بسیاری هزینه های نفس گیر دیگر به این دلیل است که کشورهای تحریم کننده "عاشق چشم و ابروی کمانی ایرانیها" هستند؟ و یا عاشق "قبایل عرب عراقی" هستند و میخواهند که آنها هم از موسیقی "رپ" لذت ببرند؟ و مردان هم بتوانند مثل خانمها بدون موانع قانونی زیر ابروهایشان را بردارند؟ و یا اینکه سرنوشتشان را به دست خویش بسازند؟ اگر در چنین رویایی به سر میبرید لطفا فوری بیدار شوید. هیچ هم از این خبرها نیست. تمامی این تلاشها که از طرف کشورهای اروپایی و آمریکا به عمل می آید جایگاه خاصی دارد که در "استراتژیهای کلان" و "استراتژیهای منطقه ای" آنها تعریف شده است . همانگونه که بوجود آمدن جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان و سازماندهی مجاهدین اسلامی افغانستان در جهت تحقق استراتژی منطقه ای " کمربند امنیتی سبز اسلامی" در برابر اتحاد جماهیر شوروی در 30 سال پیش تعریف شده بود و با موفقیت هم به پیش برده شد و در نهایت آنها از تمامی مزایای برنامه ریزیهای دقیق خود بهره مند شدند و ایران هم به عنوان "غنیمت جنگی" بین دار و دسته های اسلامی تقسییم گردید و در واقع اینهم سهم ما بود. اکنون نیز داستان به همان روال است. بدین معنی که " رژیم اوباشان اسلامی" و حتی جریان "جنبش آزادیخواهی" در استراتژیهای خرد و کلان قدرتهای بزرگ تعریف شده و کلاسه بندی گردیده است .

آیا میتوان از اهرم تحریمهای به نفع "جنبش آزادیخواهی" سود جست؟

اگر درک و فهم نیروهای مبارز در همین حد باشد که این تحریمها توان رژیم را فرو خواهد کاست و آخوندها و پاسدارها و بسیجیها از فرط گرسنگی و تشنگی گروه گروه در خیابانها خواهند افتاد و خواهند مرد، بهتر است که به تجربۀ کشور کرۀ شمالی و میانمار و رژیم "رابرت موگابه" و " صدام حسین" نگاهی دوباره بیفکنند و مطمئن باشند که آنهایی که "ساندیس" و برنج و مرغ و گوشتشان به راه است، به سادگی از میان نخواهند رفت.
اما اگر درک این باشد که منابع اقتصادی رژیم را شناسایی کرده و از درون طوری خشک کنیم ( سابوتاژ اقتصادی) که قادر نباشند از تاکتیک های "پاتک" که در بالا به آن اشاره شد، استفاده نمایند، آنگاه میتوان گفت که شاید امیدی به ثمر باشد وگرنه این میوه به خودی خود نخواهد رسید و به شیوۀ " شالاپّی" در دهان کسی نخواهد افتاد.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر