۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

شاهزادۀ خاموش

شاهزادۀ خاموش، به دیار خاموشان شتافت

حدود بیست سال پیش با یکی از افسران بازنشستۀ ارتش که دارای افکار ملی و بازگشت حکومت سلطنتی بود گفتگویی داشتم، افسری که پیش از موعد مقرر بازنشسته اش کرده بودند. برای اولین بار از ایشان شنیدم که شاهزاده علیرضا پهلوی مانند پدرش و ولیعهد رضا پهلوی نرم خوی نیست و مانند رضا شاه بزرگ درشت خوی و دلیر است. آن افسر ایران یار پیر میگفت که چشم امیدی به ولیعهد نیست و متاسفانه شاهزاده علیرضا نیز بسیار جوان است و در حال ادامۀ تحصیلات در رشتۀ ایرانشناسی است. پیش خود فکر میکردم که شاهزادۀ جوان در حال انجام کاری است که شایستۀ یک رهبر است که یکی از آنها داشتن دانش حرفه ای و تخصصی دربارۀ تاریخ نیاکانی و سرزمین خویش است ( آن چیزی که نیروهای کلیشه ای مارکسیستی و مارکسیستهای شیعه مسلک هوادارانشان را با شعارهای احمقانه و توخالی از آن منصرف میکردند و آنرا اتلاف وقت جلوه میدادند ).
اما در این بیست سال نه تنها من ( که کسی نیستم ) بلکه بسیاری دیگر و شاید همگان هیچ اثری از آثار وجودی ایشان ندیدند و تنها میدانستیم که چنین شخصی وجود دارد، همانقدر که میدانیم چند ده هزار نفر به نام محمد در عربستان سعودی زندگی میکنند. مطالعه و تحصیلات دانشگاهی و تخصصی در رابطه با سرزمین نیاکانی اش ایران، نشان از علاقۀ ایشان به آریابوم دارد و چه بسا این علاقه ها در سالهای پیشین رو به افول رفته است، زیرا بعد این همه تحصیلات ، حتی دریغ از یک کتاب و یا حد اقل یک مقالۀ تحقیقی و یا یک سخنرانی کوتاه در بارۀ ایران زمین!!؟؟ ما حد اقل میدانیم که در سیستم تحصیلات کشور های غربی حتی در دورۀ اولیۀ دبیرستان به دانش آموزان پروژه های تحقیقاتی میدهند تا آنها را با روشهای تحقیق آشنا سازند و باز هم میدانیم که گذراندن دورۀ دکترا آمیخته با انتخاب یک نظریه و تحقیقات وسیع برای پروردن آن است که در ایران آنرا با نام تز دکترا میشناسیم. حتی دریغ از انتشار آن که شاید بتواند مورد استفادۀ محققین و ایران یاران قرار گیرد.
بنابراین میبینیم که ما در رابطه با شاهزاده ای صحبت میکنیم که با اینکه در یک خانوادۀ شبه سیاسی بزرگ شده است ( سیاسی و شبه سیاسی با هم فرق دارند ) در نهایت تبدیل به هیچکس میشود و دست به خودکشی میزند و لازم به ذکر است که شاهزاده علیرضا فردی غیر قابل دسترس بوده است، بدین معنی که هیچگونه آدرس و یا شمارۀ تلفن و یا نشانی که قابل رهگیری و تماس با ایشان باشد ( به غیر از خواص ) در دست عموم نبوده است که بیانگر عدم علاقۀ ایشان به تماس با ایرانیان میباشد و این نکتۀ قابل توجهی است.
گذشته از بیانیۀ زنانه ای که در وبسایت رضا پهلوی ( به شیوۀ، ای وای بچه ام مرد ) منتشر شده است و گذشته از داستانسرایی های گوناگون دایی جان ناپلئونی که در روز های آینده و یا از همین اکنون در روزنامه ها و رادیو تلویزیونهای فارسی زبان برای پر کردن صفحات و یا ساعات برنامه هایشان خواهیم دید، احتمالات منطقی که میتوانسته است دلیل خود کشی شاهزاده علیرضا پهلوی باشد را در زیر بیان میکنم و باز تاکید میکنم که اینها تنها در حد احتمالات میباشند و هر چند که منطقی باشند دلالت کامل برواقعیت نمیتوانند داشته باشند، اما اگر ذهنم یاری دهد و بتوانم سری کاملی از احتمالات را بیان کنم حتما یکی از آنها منطبق با خودکشی شاهزاده خواهد بود.

1- شرم از رفتار و گفتارهای شبه سیاسی که به شکل ادا و اطوار زنانۀ شبه سیاسی از برادرش شاهزاده رضا پهلوی صادر میشد و آبروی خاندان را به بازی میگرفت، و عدم توانایی برخورد با سیاستهای رضا پهلوی و مادرش فرح السلطنه و چه بسا قطع رابطه و غیر قابل دسترس بودن ایشان در همین راستا بوده باشد تا مجبور به پاسخگویی در رابطه با خزعبلات بافتۀ مادر و برادر بزرگتر نباشد ( نوعی از یاس سیاسی و عدم توانایی در پاسخگویی به آن ).
2- داشتن انگیزۀ رهبری و گفتن پرچم از دست برادر بزرگتر و تناقض این انگیزه با شخصیت سست ایشان در بدست گرفتن رهبری و یا عدم ایمان و اعتقاد ایشان به مردم ایران که در سال 57 در یک خیزش احمقانه به خود و فرزندان خویش و آیندگان و میهن خود خیانت کردند و این حماقت آلوده به خیانت را همچنان در لایه هایی از مردم که هنوز هم بوی بهشت را در کون کروبی و موسوی و رفسنجانی میجویند میتوان دید ( نوعی دیگر از یاس سیاسی و عدم توانایی در روبرو شدن با آن ).
3- این امکان هم وجود دارد که شاهزاده علیرضا از دنیای سیاست کاملا جدا بوده و به زندگی بسیار عادی مشغول بوده است و به همین دلیل هم با دنیای ایرانیان قطع رابطه نموده بودند تا هیاهوها و جنجالهای سیاسی موجب آشفتگی زندگی شخصی ایشان نگردد که کاملا امری طبیعی است، که در این صورت پایان دادن به زندگی خویش میتواند ناشی از این علل باشد :
الف : شکست در یک ماجرای عاشقانه و یا در گیر شدن در یک رسوایی جنسی و یا عاشقانه. ( شوک ناگهانی )
ب : ورشکستگی اقتصادی و یا ترس از رویارویی با رسوایی مالی . ( شوک ناگهانی )
پ : رسیدن به یاس فلسفی به مرور زمان و قطع ارتباطات با دنیای خارج و بریدن از علایق و وابستگیهایی که لازمۀ زندگی و ادامۀ حیات است و در نهایت گفتن " نه " مقدس به زندگی.
ت : داشتن سیندروم ژنتیک خودکشی که نا محتمل هم نیست زیرا شاهدخت لیلا پهلوی نیز به دست خود به زندگیش پایان داد.

اما اگر در آینده آثاری منتشر نشده از آثار احتمالی شاهزاده علیرضا پهلوی منتشر شود موارد ( 1 ) و ( 2 ) بسیار محتمل تر خواهد بود.

در صورت ناتوانی در زیستن شادمانه، مرگ خود خواسته تنها پاسخ برای پایان بخشیدن به رنج هاست.

روانش شاد باد

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر