۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

سنجیده گوی... و یا خموش

تحلیل سیاسی چیست؟

فارغ از اینکه یک تحلیل سیاسی درست و یا غلط از آب در آید، مسئلۀ مهم این است که تحلیلگر، قوانین مربوط به یک تحلیل سیاسی را رعایت کند. مثلا زمانی که شما به سخنان آقای بهرام مشیری گوش میدهید، هزار بار جملۀ : "بله هموطن مشکل اصلی ما نبود دموکراسی است " را خواهید شنید که تبدیل به چیزی مانند دمپایی شده است که برای ورود به حمام و دستشویی باید آنرا بپوشید و یا در بهترین حالت به یک سری اطلاعات بسیار کهنه سیاسی دست می یابید که نه تنها به درد امروز ما نمیخورد حتّی به درد مصدق و ستارخان هم نمیخورد بلکه بیشتر رنگ و بوی تصفیه حسابهای "شخصی" و یا در خوشبینانه ترین حالت "شبه سیاسی" را دارد و آنچه که بدست می آورید تقریبا "باد هوا" است که اندکی اسانس سیاسی خورده است تا شما را پای تلویزیون نگه دارد. زمانی که پای صحبت آقای نوری زاده مینشینید که پالان "تحلیلگر سیاسی و کارشناس مسائل ایران و خاورمیانه" را گردانندگان بی.بی.سی و رادیو فردا و صدای آمریکا برپشتش نهاده اند، به غیر از داستانهای من در آوردی بی پایه و اساسی که مثلا : از حاج آقا فلان کس شنیدم که با اینکه از افراد بیت رهبری است، اما تصادفا مرد بسیار نازنینی است و ..... را خواهید شنید که داستانهای "عمه کلثوم" است و در ردیف داستانهای "حسن کچل" و "امیر ارسلان نامدار" به حساب آید. اما همین افراد در شمار کسانی هستند که بسیاری را پای تلویزیون میخ میکنند و همۀ تماشاچیان ( بخوانید قربانیان ) هم بدون اینکه چیزی بدست آورده باشند شاد و خندان میشوند و بر علم این آقایان احسنت و درود میفرستند. دو تن دیگر که در رادیو آلمان و رادیو فردا قلم فرسایی میکنند نیز آقایان "رضا تقی زاده" و "مجید محمدی" میباشند که با اینکه یک سری اصول را رعایت میکنند اما متاسفانه در حد تحلیلگران وقایع اتفاقیه میباشند و تا به حال ندیده ام که نقاط تاریکی را روشن کرده باشند اما به هر حال بسیار بهتر از دو فرد قبلی هستند. به عنوان مثال اگر در چند روز آینده موارد اتهامی دادستان تحقیق ترور "رفیق حریری" به طور علنی اعلام شود شما بازهم شاهد "قار قار" کلاغها خواهید بود و شاید دونفر آخری اندکی متین تر و فنی تر " قار قار" نمایند. آنچه را هم که از گروههای شبه سیاسی مثل فداییها ( از اکثریت گرفته تا اشرف دهقانی ) به عنوان تحلیل دریافت خواهید کرد نه یک تحلیل سیاسی بلکه مقاله های توجیهی است ( مقاله های توجیهی مانند اینکه یک چیز جدیدی کشف شود و تازی پرستها فوری بروند و تازینامه را ورق بزنند و یکی از آیات موسوم به "متشابهات" را پیدا کنند و مقالۀ بلند بالایی بنویسند که این در "قرآن" آمده است، برای آشنایی با این نوع مزخرفات کتابهای مهندس بازرگان را بخوانید.) در واقع مقالاتی که در ارگانها و روزنامه های دارای خط ایدیو لوژیک میخوانید مقاله های " خر رنگ کنی " است و نه تحلیل سیاسی. به عنوان مثال سلسله مقاله هایی که سازمان مجاهدین خلق با عنوان " آموزشهای استراتژی و تاکتیک" و به قلم مسعود رجوی منتشر نموده است را بخوانید تا ببینید که تنها چیزی که آموزش داده نمیشود "استراتژی و تاکتیک" است و همه اش تاریخ من در آوردی سازمان است که ارزشی بیشتر از تاریخهای نوشته شده در زمان استالین و یا گزارشهای دروغ استالین به کنگرۀ حزب کمونیست ندارد، زیرا سرتا سر دروغ و لاطایلات در جهت توجیح شکستهای سازمان است و هیچ ارزشی ندارد ( نه ارزش آموزش ادعا شده در عنوان مقاله و نه ارزش ثبت در تاریخ به خاطر دروغگویی و دروغ پردازی.).
شاید برای روشن شدن بیشتر قضیه ناچار هستم اندکی روده درازی کنم و مسئلۀ موسوم به "تحلیلهای سیاسی" را که به خورد مردم داده میشود از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار دهم تا بتوانیم به دید روشن و ملموسی برسیم. به عنوان مثال قضیّۀ شعار " مجتبی بمیری....... رهبری رو نبینی " که در جنبش آزادیخواهی موسوم به سبز، مطرح شد و به سرعت برق و باد در تمامی حرکتهای اعتراضی به عنوان یکی از شعارهای اصلی در آمد، را مطرح میکنم تا ببینیم که داستان از چه قرار بوده است. در تمامی نوشته هایی که در این رابطه در وبلاگها و وبسایتهای پر مشتری به رشتۀ نگارش در آمد به هیچ منبع خبری اشاره ای نشده است و توده ایها بیشترین هوچی گری را در این رابطه انجام دادند ( وبسایت پیک نت که تمامی خمیرمایه اش به جز هوچیگری چیز دیگری نیست) آقایان سازگارا و مخملباف نیز به عنوان تاکتیسینها و تکنیسینهای مبارزات مدنی به این مسئله دامن زدند و هرکسی هم تحلیل بلند بالایی در این مورد نوشت و چند عکس هم از مجتبی خامنه ای به طور نشسته و یا در حال راه رفتن با عده ای از عمامه داران را زینت نوشته های بلند بالای خود نموده و تمامی ملاقاتهای خامنه ای با سایر ارازل قم را در این راستا دانستند که میخواهد درجۀ فقاهت مجتبی را تایید نمایند و تمامی این بافتنیها که به نام تحلیل به خورد مردم داده شد بخشی از جنبش سبز را به این مسیر کشاند که گلوی خود را برای یک مسئلۀ بی ارزش پاره کنند، گویی که تمامی مسئله برای جلوگیری کردن از "موروثی شدن ولایت فقیه" است و چون خامنه ای میخواهد اینکار را انجام دهد بنا بر این میخواهند "رژیم سلطنتی آخوندی" را جایگزین جمهوری بسیار مترقی اسلامی بکنند که در این سی سال اخیر ایران را به قلّه های رفیع تمدن بشری رسانده است!!!!؟؟؟ نتیجۀ عملی اینگونه هوچیگریها تنها "هوچی" و "نفهمیده" پروری است. این مسئله مرا به یاد هوچیگریهای خمینی گجستک می اندازد که میگفت : "مملکت مارا خراب کردند و قبرستانهای ما را آباد کردند" یا " فرهنگ ما را خراب کردند " و تقریبا 36 میلیون گاو نفهمیده هم به دنبالش راه افتادند و هیچکس با خود نیندیشید که این روسپی زاده دارد دروغ میگوید و مملکتی که او دارد از آن صحبت میکند مربوط به سالهای پیش از 1341 است که هنوز سیستم خان خانی و ارباب و رعیتی بر این کشور حاکم بود و اگر به دوران جوانی این شارلاتان باز گردیم خواهیم دید که نه تنها وضعیت بدتر از 1341 بوده است بلکه خود این شخص از مخالفان آزادی و رشد اقتصادی و مدرنیسم از جمله تحصیلات پسران در مدارس و مخصوصا دختران بوده است و پدرانی را که فرزندانشان را به مدرسه میفرستادند "قرمساق" میخواندند و با انقلاب فرهنگی بعد از فاجعۀ 57 و جایگزین کردن رجالّه ها با نام متعهد به جای متخصصین تمامی شالودۀ اقتصادی و آموزشی و صنعتی این سرزمین را که برایش 50 سال تمام کار شده بود را در عرض چند سال به ویرانی کشانید ( مقالۀ اوباش سالاری ).
مسئلۀ اصلی این است که بعد از مرگ خامنه ای، هر پدرسگ دیگری هم که جانشین او شود فرقی در کل قضیه نمیکند و آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود، اما در متد مبارزاتی مسلمانها و مارکسیستها "هوچیگری" یک امر متداول است. میگویند که جعفر صادق گجستک در یک از احادیث گفته است که هر که برعلیه ما بود هر چه میتوانید تهمت و افترا بر او ببندید که بی آبرو شود و این بخشی از فقه مبارک و پیشرفته و مترقی شیعه است.
حال به تحلیل منطقی این شعار بپردازیم :
1- منبع خبر مشخص نیست.
2- هیچ سندی برای خبر به غیر از این جمله که " ما اطلاع داریم" وجود ندارد.
3- این خبر با داده های فراوانی که در اخبار موجود است در تناقض است. آن داده ها عبارتند از بسته بودن شدید بیت رهبری از نظر درز اطلاعات و حاکم بودن شرایط بسیار سخت امنیتی برای تماس با آن، که بعد از انتخابات نیز شاهد بودیم که هیچیک از نامزدها حتی برای درد دل نیز با سگ نگهبان بیت رهبری روبرو میشدند و اجازۀ تماس نداشتند.
4- "اتاقهای فکر" بیت رهبری آنقدر هم احمق نیستند که اجازه دهند این مسئلۀ مهم بدین شکل به بیرون درز کند.
5- سکوت مطلق خامنه ای و بیت رهبری و دارو دستۀ احمدی نژاد در برابر این خبر، که هم میتواند نشانۀ تایید باشد و هم برای ایجاد گمراهی و تاریکی و باز گذاشتن درها به روی حدث و گمانها و در نتیجه بیلاخ کشیدن به تحلیلگران و بی آبرو کردن آنها.
6- اگر تصمیم بر جانشینی مجتبی خامنه ای باشد این تصمیم عوض نخواهد شد، چون چنین تصمیمی با شیر یا خط اتخاذ نشده است و مدتهای زیادی بر روی آن کار شده است. بنابر این اگر بعد از مرگ خامنه ای دیدیم که مسئلۀ جانشینی به شکل دیگری در آمد سازندگان شعار نمیتوانند بگویند که چون شعار دادیم ترسیدند و نظرشان را عوض کردند، زیرا هیچ هم نترسیدند و احمدی نژاد را هم نگه داشتند و تسلیم هم نشدند.
7- این شعار ذاتأ خامنه ای را بی آبرو تر کرد که میتواند به نفع دو جریان تمام شود : الف : دار و دستۀ احمدی نژاد که به دنبال "اسلام ایرانی" و زنده کردن " صفویۀ نوین" هستند و آخوند را تنها در صورتی که استخدام شده باشد قبول دارند. ب : دارو دستۀ آخوندهای پیاده شده از کشتی که هنوز در فکر ولی فقیه سانسور وقیچی شده ای از قبیلۀ خود هستند.
8- اینکه این شعار به نفع دار و دستۀ اصلاح طلبان باشد کاملا منتفی است، زیرا که کاملا شکست خورده اند و هر آنکس هم که فکر میکند اینها دوباره بر سر کار خواهند آمد باید اندکی رویا اندیش باشد، زیرا اینان نه مردم را دارند و نه بخشی از ارکان قدرت در دست آنهاست، لذا این شعار با آنکه فکر میکردند به نفع آنها تمام خواهد شد ولی نشد زیرا در کل شکست خوردند و نه در یک جبهۀ خاص. لذا تنها گروهی که این شعار به نفع آنها تمام شد، دار و دستۀ احمدی نژاد است و نه تنها از این شعار بلکه از فرمان غیر مستقیم به قتل مردم که از طرف خامنه ای در آن نماز جمعه کذایی صادر شد نیز نتیجه عملا بی آبرویی ولایت فقیه در کل و خامنه ای به طور مشخص بود که میتواند راه " صفویان جدید " را که با شعار "ولایت مطلقۀ فقیه" به میدان آمدند، برای زدودن اصل ولایت فقیه هموارتر سازد.
9- حال نتیجۀ منطقی این است که : اگر اصلاح طلبان این شعار را جای انداختند محصولش را "اوباشان نظامی" درو خواهند کرد و احتمال دیگر اینکه دار و دستۀ "اوباشان نظامی" با استفاده از "اوباشان اصلاح طلب" این شعار را جای انداختند تا بی آبرویی اش برای اصلاح طلبان و خامنه ای بماند و محصولش را خودشان درو کنند. آنچه هم که برای شعار دهندگان ماند تنها و تنها "هوچیگری" و "نفهمیدگی" است که متاسفانه از ماجراهای سال 57 درس نگرفته اند.
در اینجا خواستم تا شیوۀ درست تحلیل را ( تا آنجایی که عقلم قد میدهد ) در رابطه با باز خوانی یک شعار ظاهرا ساده بیان کنم.

عناصر مهم در یک تحلیل سیاسی

تحلیلهای سیاسی در کل به چند دسته تقسیم میشوند که هر کدام ابزار و عناصر خاص خود را دارند و میتوان از تحلیهای سیاسی خرد تا تحلیلهای سیاسی کلان به شکل زیر دسته بندی نمود:

1- تحلیل های سیاسی از وقایع اتفاقیه روزمره و یا موضعی.
2- تحلیلهای سیاسی که یک روند را زیر ذره بین قرار میدهند.
3- تحلیلهای سیاسی در رابطه با گروهها و احزاب.
4- تحلیلهای سیاسی منطقه ای که معمولا یک منطقۀ جغرافیایی – سیاسی ( ژئوپولیتیک) را در نظر دارند.
5- تحلیلهای سیاسی مربوط به بلوکهای سیاسی جهانی.
6- تحلیهای سیاسی تاثیرات منطقه ای سیاستهای بلوکهای سیاسی را مد نظر دارد.
7- تحلیلهای سیاسی که تاثیرات سیاسی منطقه ای در سیاستهای بلوکهای سیاسی را زیر ذره بین قرار میدهد.
8- تحلیلهای سیاسی جهانی که یافتن مسیر و یا مسیرهای احتمالی پیش رو در جهان را با در نظر گرفتن موارد 4و5و6و7 مد نظر قرار میدهد.

همیشه باید بیاد داشت که هر تحلیل سیاسی یک کار گروهی است و یک فرد به عنوان تحلیلگر از اطلاعات و داده های دیگران استفاده میکند که در ظاهر یک کار فردی به نظر می آید، اما در واقع تحلیلگر از دیگران بنا به خواستۀ آنان و یا بدون اطلاع آنان استفاده مینماید.

تحلیلهای سیاسی وقایع اتفاقیه :

در اینگونه تحلیلها گرد آوری اطلاعات دقیق و حتی شایعات و مراکز صدور شایعات ، بررسی سابقه و یا عدم سابقۀ آن، بررسی اینکه آیا بخشی از یک برنامه میتواند باشد و یا اینکه آغازگر یک فصل جدید است، بررسی همه جانبۀ تاثیرات آن، بر آورد سود و زیان آن و در نهایت بررسی عامل و یا عاملان اصلی و یا احتمالی آن مورد بحث قرار میگیرد.حال اگر این تحلیل از طرف یک گروه سیاسی خاص انجام میگیرد در پایان چند راه عملی هم برای همراهی و یا مخالفت با آن ارائه داده میشود تا جنبۀ کاربردی داشته باشد. این نوع از تحلیل میتواند در تاریخ ثبت شود و برای دیگران به عنوان یک منبع قابل استناد بکار رود، و بدین گونه است که یک فرهنگ علمی سیاسی شکل میگیرد.

تحلیلهای سیاسی در رابطه با "روند" :

در این نوع از تحلیلها نه تنها به اطلاعات بسیار زیاد و موثق نیاز است بلکه کشف رابطه بین اتفاقات و در صورت ممکن داشتن اطلاعات از پشت پردۀ گردانندگان اتفاقات جاری، اهمیت فوق العاده زیادی دارد و در واقع آنچه که این نوع از تحلیلهای سیاسی در پی آن است، نه تنها کشف رابطه و یا روابط بین اتفاقات و همگرایی و واگرایی گروههای ذینفع و یا متضرر، بلکه روشن نمودن و حدث زدن ادامۀ روند و اتفاقات بعدی است و پیدا کردن هدف و یا اهدافی است که یک روند در پی آن است. از سوی دیگر باید تحلیلگر به دنبال این امر هم باشد که آیا این روند از قبل طراحی شده است و یا اینکه به طور تصادفی بوجود آمده و سپس نیروهای سیاسی برای استفاده از ادامۀ آن و یا توقف آن وارد ماجرا شده اند.

تحلیلهای سیاسی در رابطه با گروهها و احزاب :

در این نوع از تحلیلهای سیاسی ضمن مطالعۀ مرامنامه و اساسنامۀ گروهها و احزاب، باید تاریخچۀ عملی و پاسخگوییهای عملی احزاب در رابطه با مسائل گوناگون بررسی شده و اهداف واقعی میان مدت و بلند مدت آنها کشف شود. همچنین روابط پنهان و آشکارحزب با احزاب دیگر و مطالعۀ معاملات احتمالی با دیگران و تاثیر آن بر روند آتی حرکت حزب، شخصیت فردی کادرهای رهبری و بازوهای عملیاتی احزاب، نفوذ پذیری و یا غیر قابل نفوذ بودن آنها، نوع رابطۀ کادرهای فرماندهی با بدنۀ حزب، منابع انسانی و مالی ، نقاط ضعف و قدرت آنها از نظر تشکیلاتی و یا مالی ، پتانسیل همگرایی و واگرایی آنها با گروههای دیگر، فراکسیونهای درون گروهی و تاریخچۀ کش و قوسهای درونی فراکسیونها، همه و همه به طور مستند و بر اساس اطلاعات درست مورد بر رسی قرار گیرد. این نوع از تحلیلهای سیاسی به کار گروهی و تیمی طولانی مدت نیاز دارد و اگر نگوییم که از عهدۀ یک فرد خارج است باید گفت که بسیار خسته کننده و طاقت فرسا خواهد بود و میزان فراموش شدن پارامترهای دخیل بسیار بالا است.

تحلیلهای سیاسی منطقه ای ( ژئوپولیتیک) :

در این گونه از تحلیلها موارد زیر باید کلاسه بندی شده و اطلاعات درست در رابطه با هر کدام جمع آوری گردد:
1- منافع مشترک اقتصادی منطقه ای.
2- منافع مشترک اقتصادی فرا منطقه ای.
3- توان اقتصادی ( نقاط قوت و ضعف ) یک به یک کشورها از قبیل بدهیها، میزان بیکاری، نوع تقسیم سرمایه های بنیادی و یا سرمایه های در گردش در نقاط مختلف یک کشور، در آمد سرانۀ واقعی ، جهت گیری اقتصادی، سرمایه های فعال کشور در خارج و سرمایه های فعال خارجی در داخل کشور و نوع فعالیتهای آنها.
4- تواناییهای آفندی و پدافندی هر کشور و پیمانهای دفاعی.
5- نوع حکومت ومیزان پذیرفتگی حکومت از طرف بخشهای مختلف جامعه.
6- احزاب سیاسی فعال و قانونی و احزاب فعال غیر قانونی و ساختار تشکیلاتی و پایگاه مردمی و اهداف آنها و.... (مانند همانچه که در بالا برای تحلیل گروهها گفته شد.)
7- سیستمهای جاسوسی و ضد جاسوسی هر کشور.
8- روابط خارجی و دیپلماتیک هر کشور.
9- بافت اجتماعی و فرهنگی و مراکز تمرکز و پراکندگی جمعیت.
10- بافت جغرافیایی و پراکندگی و یا تمرکز مراکز اقتصادی از نظر جغرافیایی.
11- ترسیم درست مسایل مختلف مورد اختلاف کشورها و شیوه های برخورد با آنها از طرف هر کشور به طور جداگانه.
12- مطالعۀ تاریخچۀ تشدید اختلافها و یا دوستی ها.

این نوع از تحلیلها کار حتی یک تیم نیست و گروههای کاری گوناگونی را میطلبد و به همین لحاظ تحلیلهای کلان تر شاید سالها طول بکشد تا استخوان بندی اولیۀ آنها بدست آید و به مرور زمان نیز دستخوش تغییرات خواهد گردید و مطلب دیگر اینکه تحلیهای کاربردی نیز باید همپای آنها پیش برود.
در تمامی انواع تحلیلهای سیاسی ، تصورات و رابطۀ منطقی بین تصورات نقش اساسی دارد و در واقع نوعی بازی فکری منطقی بر اساس داده های واقعی به شمار میرود.
آنچه که گفته شد تنها باز کردن دریچه ای کوچک به روی دنیای بزرگ و واقعی است و یاران و مبارزان راه آزادی و مردمسالاری میتوانند با استفاده از آن نقاط ضعف و قوت تحلیلهای سیاسی را دریابند و یا فرق بین داستانسرایی شبه سیاسی و تحلیل سیاسی را درک نمایند.

پیروز باشید

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر