۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

بحث آزاد «ساختار شناسی» بخش ۲

از خوانندگان گرامی دعوت میشود که بحث آزاد « ساختار شناسی»  که بدون در نظر گرفتن و تبلیغ مواضع حزبی و یا سازمانی و به صورت  کاربردی در اختیار تمامی مبارزین گذاشته میشود گوش فرا داده و به این موضوع کلیدی که میتوان گفت درمان تمامی دردهای بی درمان جنبش دموکراسی خواهی در آن نهفته است توجه فرموده و در صورت امکان به صورت زنده در بحثها شرکت نمایند و یا با گذاشتن کامنتها و نظرات آنرا پربارتر سازند. باشد که گشایشی باشد در عرصهٔ شیوهٔ اندیشهٔ نوین سیاسی. این بحثها هر یکشنبه در ساعت ۱۰/۳۰ به وقت لوس آنجلس در رادیو تندر ( صدای انجمن پادشاهی ایران) ادامه خواهد یافت.


کژدم

۱۶ نظر:

  1. صدائی که شنیده نشه میشه فریاد زیر آب!
    برا همه طبابت میکنید واسه خودتون یه نسخم نمیپیچین!
    محاسبات.آمار و ... برا دیگران خوبه؟
    یه نگاه به آمار سایت تندر=250 تا 500 بیننده.احتمالا 30 درصد ویا کمتر از داخل ایران!چرا؟
    یکی از صدها دلیل اینکه هنوووووز درک نمیکنین اینترنت کم سرعت و فیلتر شکن یعنی چی!این برنامه 2 ساعتتون 3 روز طول میکشه یعنی چی!
    بگذریم که قبل از اینکه مشکل بشه باید پیشبینیو پیشگیری میشد!(آموزشهای جنابعالی)
    تندر و فراموش کنیم چون بسیار پر عیراده .
    یک سوال از شما دارم / شخص با اطلاعاتی مثل فولادوند که افراد آگاهی مانند شما را نیز در اطراف خود داشتند با چه استراتژی و برنامه ای آنقدر نابخردانه دست به چونین اشتباهی زدند که منجر به شکستشان شد؟
    مایلم نقد شما را در این باب بدانم. چون به نظر شخص بنده علت اطلاعات غلط و خیانت ازطرف افرادی بود که امروز با حذف ایشان بر کرسی او نشستند.

    پاسخحذف
  2. درود بر شما؛ یار گرامی
    دوست گرامی؛ از یک هفتهٔ پیش تلاشهایی شروع شده است تا برنامه ها به قسمتهای ۱۵ دقیقه ای با فورمت MP3 تبدیل به فایلهای صوتی تقسیم گردند که به صورت چند فایل در اختیار شنوندگان قرار خواهند گرفت.
    از شما یار گرامی خواستارم که در بارهٔ تندر نظرات خود را به آدرس ایمیل من که در پروفایل وبلاگ میتوانید ببینید؛ بفرستید. بسیار خوشحال خواهم شد.
    اما در رابطه با سوالاتی که در رابطهاستاد فرود فولادوند نمودید؛ باید بگویم که من در دورهٔ استاد؛ حتی از وجود انجمن پادشاهی ایران اطلاعی نداشتم و از مسائل سیاسی کاملاً کنار کشیده بودم و دو سال پیش بود که با انجمن آشنا شده و به آن پیوستم. دوست دارم آنچه را که در ذهن شما به عنوان تاریخچهٔ آن زمان هست را بشنوم.. منظورتان را از خائنین را نیز نمیفهمم که اشاره به چه کسانی است؟ اگر توسط آدرس ایمیل با من تماس بگیرید بسیار خرسند خواهم شد.
    با سپاسی دوباره و از صمیم قلب
    کژدم

    پاسخحذف
  3. شما سوال من را با سوال پاسخ دادید.
    یعنی تا به امروز هیچ درباره مفقود شدن فولادوند کسی که به استاد از او یاد میکنید از خود سوال نپرسیده اید؟
    استراتژی وعلت شکست او را تفکر نکرده اید؟
    با شناختی که از شخصیت ریزبین ومحاسبه گر شما جستم یقین دارم که به نکات فوق فکر کرده و پاسخ ویا احتمالی برای خود یافته اید که اینک راه او را پیشه کرده اید. مایلم تا نظر شما را بدانم .

    پاسخحذف
  4. درودگرم مرا بپذیرید
    ناشناس گرامی یااگر اشتباه نکرده باشم لقب گرفته از tنdر.نeت(روزبهان5)(یا همانی که!! این نام رابه صاحب ایمیل ها اطلاق داد)
    گفتم شاید اشتباه کرده باشم اما مدتی بود که از شیوه نگارش شما وکامنت هایی که در این سایت می گذاشتید متوجه شخصیت شما شده بودم.من ایمل های ارسالی شما را به آن سایت دنبال کردم (انّا للّه و انّا الیه راجعون - بازگشت همه بسوی خداست! (پروژه جدید))وهمیشه این سوال برایم بود که اگر شما بدنبال چرایی خیلی ازموضوعات بودید !؟وحق دارید باشید.چرا فکر افرادی مثل مارا نکردید که ممکن است ونه صدالبته کله هایماه تبدیل به کپسول گاز خواهد شد!!وسفره ی دیگران هفت قلم آرایش از اهداءهدایا(آب نطلبیده مراد شد).هرجایی مکان بیان موارد درون گروهی نیست!!!.چه خوب بود شما وبگاهی را راه اندازی می کردید و نظرات خود را می نوشتید.آن عمل خود را!هرجند سعی کردید توجیه کرده باشید!که به نظر من بازم غیر موجه می نمود. با توجه به (برداشت ازصحبت های خودشما) در رابطه با به سرقت رفتن اسناد طبقه بندی شده از دفتر مرکزی لندن وسوء استفاده ها نه تنها شما بلکه خیلی از کسان بانام وبی نام را در معرض تردید قرار میدهد.آنها سرشاخه ها را زدند.دیگران به جان اره کردن تنه درخت افتادند. وشما با ارسال آن ایمیل ها به آن سایت ،ندانسته یا دانسته اطراف ریشه ها را خالی کردید تا درخت برزمین بیافتد.ما با نوع عمل کرد گلوله های دو وچند زمانه آشنا هستیم.اول ایجاد یک روزنه ی کوچک وبعد یک انفجار بزرگ در داخل.وهمچنین باجنبش طلب ارث ازقدرت اصلاح طلبهاوسبزمذهبی ها.من یکبار با آدرس دهی وکامنت گذاری ناشناسی جهت خورد کردن جایگاه وزحمات دکتر میرفطروس مخالفت کردم .نه اینکه موافق آن نامه وآن درخواست دکتر باشم زیرا دقیقا با تحلیل کژدم گرامی( درباب موضوع استمدادیامخالفت با حمله ی بیگانگان به میهنمان) موافقم زیرا دود باید از خود کنده برخیزد.دکتر میرفطروس شاید فکر کرده مرگ یک بار وشیون یکباردرد را کشید وجراحی غده را کرد ویا اینکه اگر در حین انجام عملیاتی فردی ولو بی گناه سرراه قرار بگیرد وخطر شکست آن عملیات مهم برود باید درد را کشید ووی راحذف نمود..به هر حال ایشان دیدگاهی برای خودش داشته واگر از دید من اشتباه بوده نبایستی منجر به نادیده گرفتن یکدفعه تمام زحمات روشنگری ایشان در طول این سالها شد .به نظر بنده ایشان قبل از اینکه سیاسی باشند یک محقق زحمتکش وپژوهشگرخیلی محترم هستند.
    به هرحال ناشناس گرامی
    اگر از یاران قدیمی بودید ودر خارج هستیددویااگردر داخلید( هنوووووز درک نمیکنین اینترنت کم سرعت و فیلتر شکن...)مکان را دریابید! به درخواست وآدرس کژدم گرامی پاسخ مثبت بدهید.مسیر باید پاک شود!مسیر باید پاک باشد.هرمکانی شاید مکان آن نباشدهرچیزی را گفت ولی هر زمانی شاید آن زمانش باشد.باز هم می گویم مسیر باید پاک باشد.وبعدا لطف نموده اگر امکانش بودازهرراهی که صلاح بدانید ازگیجی وفشار گاز کپسول کله های ما آشخورها(اصطلاح سربازی) یکم کم کنید.واگر ازون (tنdر.نeت) ها هستی!ای ول !کارت درسته.مخ ماهارو خوب بازی گرفتی.هه هه

    پاسخحذف
  5. دوست ناشناس.از نظر شخص من؛ اینکه استاد چه استراتژی را در عرصهٔ مبارزهٔ فیزیکی اتخاذ نمودند؛مهم نیست. آنچه که استاد در آن عرصه پیروزی بزرگی را بدست آورد؛ باز کردن راه برای نشانت دادن ماهیت کثیف اسلام بود. شیوه ای که استاد در این رابطه به کار برد شیوهٔ بهره گیری از خرد مطلق بود. ایشان تقدس قلابی اسلام ننگین را شکستند.این در تاریخ سی سالهٔ اخیر بی نظیر بود. و ایشان پیروز شدند.عرصهٔ دیگری که استاد پیروز شدند؛ گش.دن دریچه ای برای بازگشت به خویشتن ایرانیان بود.

    پاسخحذف
  6. پای در راه گذاشتن؛ بدون لایروبی طویلهٔ شبه اندیشه هایی که به نامهای گوناگون از لجنزار اسلام و یا سرگین افکار موالی گرایانه تغذیه میکنند و بازگشایی تبار تباهی آفرین آنها؛ کار سترگی بود که استاد فرود فولادوند انجام دادند و اکنون نوبت مردانی دیگر است تا با دیدی روشن و بنایی پاک و مستحکم؛ دژهای مبارزه را بسازند.

    پاسخحذف
  7. خسته نباشید و امیدوارم هر روز قویتر از گذشته به کار خود ادامه دهید.
    در ساختارشناسی فکر می‌کنم یک قسمتی مبهم است. بطور مثال فرض کنیم که می‌خواهیم ساختار یک ساعت کوکی جیبی را بررسی کنیم. فنر آن را در می‌آوریم مرحله اول شناخت اجزا شناخت خود این فنر است که چه شکلی دارد و از چه ماده‌ای و در چه درجه حرارتی ساخته شده است و ... . در این مرحله راهی نداریم جز اینکه به منابع رجوع کنیم. مثلا اگر از فولاد ساخته شده است باید رجوع کنیم که اجزای تشکیل دهنده این فولاد چه هستند. ولی مرحله دوم که شناخت رابطۀ این فنر با اجزای دیگر ساعت هست و همچنین مرحله سوم که شناخت رابطۀ کلی ساعت با دیگر اشیاء است به دو شکل می‌تواند باشد. 1) اینکه بمانند مرحله اول به مراجع و منابع رجوع کنیم (مثلا در مرحله دوم که شناخت اجزاء است به دفترچه راهنمای ساعت یا خودِسازندۀ ساعت؛ یا در مرحله سوم که شناخت کل ساعت باشد به صاحب ساعت) 2) اینکه خودمان با توجه به محل قرارگیری و رابطۀ فنر با دیگر اجزای ساعت به شناختی از آن برسیم. (همچنین در مرحله سوم با توجه به موقعیت و عمل و عکس‌العمل ساعت با محیط اطرافش از خود تحلیلی ارائه دهیم)
    بنظر می‌رسد شما در بحث ساختار شناسی فقط شماره 1 را درنظر گرفته‌اید درحالی که در عمل شماره 2 بسیار بیشتر کاربرد دارد (فکر می‌کنم اگر برای آن از کلمه «استدلال» استفاده کنم مناسب باشد). و تفاوتش در درصد دقت شناخت در آن مرحله است. در حالت 1 اگر در دسترس باشد معمولا صددرصد و در حالت 2 با توجه میزان شناختِ اجزاء و محیط فرق می‌نماید. فرض کنیم که بجای ساعت دستگاهی از ده هزارسال قبل را کشف کرده‌ایم و می‌خواهیم آن را ساختار شناسی کنیم. مرحله اول (شناخت اجزا) به جای خود است و باید بشکل مستقیم انجام شود. ولی مرحله دوم و سوم بخاطر اینکه به هیچ منبعی دسترسی نداریم تنها با استدلال قابل دسترسی است. یا فرض کنیم که تیم فوتبال قرمز و آبی با یکدیگر مسابقه می‌دهند و در وسط بازی مربی قرمز یک بازیکن را تعویض می‌نماید. در این صورت مربی تیم آبی نمی‌تواند برود و از مربی قرمز سوال کند که «لطفا بگو چرا بازیکنت را عوض کرده‌ای؟» بلکه باید با توجه به مرحله اول که شناخت اجزاء (شناخت بازیکنان) است و همچنین شرایط جاریِ بازی استدلال کند که مثلا «بازیکن قبلی در خط دفاعی‌تر بازی می‌کرد و این یکی در جلوتر بازی می‎کند و با توجه به اینکه ما جلو هستیم می‌خواهد بازی را حمله‎‌ای کند.» در زمان یک جنگ نیز مرحله اول بجای خود است. یعنی باید موقعیت و توان نیروهای دشمن بشکلی عملی و مستقیم معلوم شود. ما در این مرحله نمی‌توانیم «استدلال» کنیم که مثلا ممکن است نیروی دشمن در پشت این دیوار باشد یا آن دیوار چون ساختارشناسی ما بسیار ضعیف خواهد شد. ولی در مرحله دوم و سوم بخاطر عدم دسترسی مستقیم به نقشه‌ها و منابع دشمن مجبور هستیم از استدلال استفاده کنیم.
    و اینجا یک مشکل دیگر هم معلوم می‌شود که ممکن استضعف اصلی در ساختار شناسی نباشد، بلکه مشکل اصلی در توانایی«استدلال» (یا هرچیزی که مناسب می‌دانید) است.
    با تشکر و امیدوارم مبهم نشده باشد.
    ~~

    پاسخحذف
  8. دوست گرامی؛ از توجه عمیقی که داشتید سپاسگذارم تمامی مواردی که تحلیل کرده اید درست است. به جز یک مورد که گفته اید من یک بخش را در نظر گرفته و بعضی موارد را فراموش نموده ام.نه من فراموش ننموده ام. بلکه در کل گفته ام که هر جزئی خودش یک ساختار است و یک ساختار بزرگ مجموعه ای از ساختارهای دیگر واست و باید تمامی روابط درونی و بیرونی این اجزأ با همدیگر و بیرون آن باید دقیق بر رسی شود. در رایطه با تیم فوتبال هم توضیح داده ام ولی مانند شما به جزئیات نرفتم. زیرا که خسته کننده و وقت گیر است. ولی میبینید که آن بحث شما را به کجا کشانیده است که بسیار به جزئیات دقت نموده اید و بگر هنوز هم به همان مثالهایی که آورده اید نگاهی دیگر بیندازید؛ خواهید دید که چیزهای دیگری نیز کشف میکنید. برای همین هم در آموزه های « هنر جنگیدن» گفته میشود که از صدها بار محاسبه نهراسید.
    کارتان عالی بود و من با این بحثها میخواهم که یاران چنین شوند و حتی عمیقتر.
    پیروز باشید

    پاسخحذف
  9. نظر شمادر مورد پاراگراف آخر من که مشکل اصلی می‌تواند در چگونگی «استدلال» باشد چیست؟ آیا درست است. اگر بله راه‌حل آن چه می‌تواند باشد؟
    ~~

    پاسخحذف
  10. اساساً نیروی دشمن در رابطه با ادوات و نفرات و سازماندهی آن تعریف نمیشود بلکه جغرافیای نظامی که در آن مستقر شده است و مسیرهای لجیستکی و تپه ها و گودالها و کوهها و دهها چیز دیگر است که تعریف میشود. استدلال زمانی بکار خواهد آمد که برای دفع حملات دشمن و یا حمله به دشمن طراحی عملیاتی بر اساس شناخت وسیع انجام میپذیرد. در این مرحله استدلالهای منطق کاربردی لازم است.

    پاسخحذف
  11. یار گرامی ؛ در رابطه با نوع استدلالهای عملی؛ باید بگویم که مانند استدلالهای بازی شطرنج است. یعنی زمانی که حرکتی میکنید تمامی مهره های خود و نقش آنها و مهره های حریف و نقش آنها را بر رسی نموده و زمانی که تصمیم به حرکت دادن مهره ای میگیرید؛ تمامی حرکتهای احتمالی حریف را بر رسی میکنید. سپس دو یا سه حرکت بعد از آنها را هم بر اساس استدلال پیش بینی نموده و امکان حرکات بعدی خود در مقابل هر حرکت از طرف مقابل میسنجید و هر چقدر مهارت بیشتر باشد؛ دید شما نسبت به آیندهٔ بازی وسیع تر و عمیقتر میشود.در بازی شطرنج هر « تئوری ممکن» فوری « عملیاتی» میشود. یعنی اینکه استدلالها از نوع فلسفه(‌فلسفه یعنی بافتنی) نیست و کاملاً جنبهٔ عملیاتی دارد .

    پاسخحذف
  12. شیوهٔ استدلالی که معمولاً در نوشته های گروههای مارکسیستی دیده میشود؛ میان حادثه ای که پیشبینی میشود که اتفاق خواهد افتاد و دلایلی که برای آن ذکر میشود؛ یک « گسست» وجود دارد و در این گسست حلقه های مفقوده بسیارند. مثلاً گفته میشود که طبقهٔ کارگر چون طبقهٔ پیشرو است؛ بنا بر این نهایتاً پیروز خواهد شد و سوسیالیسم را برقرار خواهد نمود. در این جمله پیشرو بودن طبقهٔ کارگر تنها یک « پیش فرض ادعایی» است و هیچگونه دلیلی برای پیشرو بودن آن نشان داده نمیشود. آنها فکر میکنند که چون کارگران کارخانه ها چون با ابزار تولید پیشرفته کار میکنند؛ بنابر این دوست دار رشد صنعتی هستند. در حالی که اگر صنایع رشد کنند؛ بسیاری از کارگران و کارمندان « بیکار» میشوند. « جنبش ماشین شکنی» که حتی در اوایل انقلاب صنعتی رخ داد گواه این مدعا است و من نمیدانم که چرا از دید مارکس پنهان ماند؟اما گسل اینجاست که حتی اگر طبقهٔ کارگر پیشرو ترین طبقه باشد؛ پیروزی را نه بر اساس پیشرو بودن؛ بلکه بر اساس استراتژی مبارزاتی و تاکتیکها جستجو کرد. و این یک گسست بزرگ در استدلال است و استدلال را تا حد « شعار توخالی» پایین می آورد.

    پاسخحذف
  13. شاهین واقعا متوجه حرفهای شما نشدم.یقین دارم من را با کسی اشتباه گرفتید . فردی هستم کاملا مستقل که سوالی از کژدم پرسیدم چون دوست دارم نقطه نظر ایشان را بدانم.
    کژدم. تشکر از پاسخ شما و وقتی که گذاشتید. بنا به اصرارم در ناشناس ماندن از ارسال ایمیل معضورم.در موفقیتهای فولادوند در مقطع اطلاع رسانی شکی نیست ولی بی شک نباید منکر شکست او نیز باشیم.توقع من بر این بود حداقل به بهانه جلوگیری از شکستهای مجدد آنالیزی از آن واقعه انجام میدادید! ویا به چشم یک طرفدار کمی کنجکاوی به خرج میدادید.خیلی جالبین اینهمه سنگشو به سینه میزنین اسمشو خرج میکنین ولی یه نیم نگاهم به نحوه حذفش نمیکنین.به اینجا که میرسه نحوه استراتژیش مهم نیست. حالا اگه موفق میشد تبدیل میشد به مهمترین استراتژیش میرفت تو کتابهای تاریخ. :)

    پاسخحذف
  14. منظور شاهین این است که شما شاید از همانهایی باشید که وبسایتوزارت اطلاعات موسوم به « تندر.نت» نامه نگاری میکنند. من کاری ندارم که شما چه کسی هستید. برای اینکه حتی اگر شما مکأمور اطلاعات هم باشید؛برای من فرقی نمیکند هرچند که هرکس کامنت شما را بخواند؛ از کینهٔ نهانی شما که تلاش دارید پنهانش کنید ولی سر کلاف ادبی که در نخست آغاز کرده اید؛ بعد از چند جمله از دستتان در رفته است و کلمهٔ مرکب « خیلی جالبین» به اندازهٔ کافی گویای آن چیزی است که در زیر لایه های لبخند شما میگذرد. به هر حال سوالی را مطرح میکنید که یا پیش از شما در ذهنهای بسیاری مطرح بوده است و یا اینکه؛ همانقدر که شما مطرح نموده اید؛ برای دیگران هم مطرح شده است. آنچه که شما از من میپرسید نتیجتاً « پاسخ شخصی» مرا میطلبد. از نظر من برای بر اندازی رژیم کثیف اسلامی؛ باید سطح مبارزه را تا حد اقل تا حد مبارزهٔ رژیم رسانید. و هرکس به سوال « ستون فقرات نظامی رژیم» پاسخی در خور نداشته باشد؛ سخن از براندازی در حد نبرد تبلیغاتی خواهد ماند و هدف استاد نیز دقیقاً در همین حد بوده است؛ بدین معنی که جامعهٔ مایوس و خود سانسور ایرانیان را وادارد که ترسشان را فرو ریزند و این کار را با یک « شوک بزرگ» که همانا شکستن « تقدس قلابی آیین تباهی» بود آغاز نمود. پیش از استاد زنده یاد کسروی این کار را آغاز نموده بود ؛ ولی متاسفانه در دوره های بعدی؛ « مارکسیستها » به جای نقد اسلام و تازینامه؛ با پاک کردن صورت مسئله یعنی « عدم وجود خدا» کار خود را راحت نمودند و چون دیگر خدایی نیست پس هر چه پیامبر است مانند برگ خزان میریزند. این ساده انگاری مارکسیستها باعث شد که آنها در بحثهای « وجود و یا عدم وجود خدا» بمانند؛ در حالی که دین اساساً ربطی به خدا ندارد. و گیرم که فرضیهٔ وجود خدا را قبول کنیم؛ چگونه میتوان خدا را به برگزیدن « مردک مخبط و بچه بازی» چون محمد به عنوان پیامبر خود باور کنیم؟ در حالی که از نظر شخصیتی؛ ابوبکر بسیار « انسانتر» از محمد بچه باز است؟مگر اینکه « الله مسلمانان» را در حد یک « الاغ» بپنداریم؟! طرح این مسئله در آن دورهٔ « یاس و ترس» و آشفتگی فکری بزرگترین کاری بود که استاد فولادوند به عنوان یک سردار مبارزات فرهنگی؛ به عهده گرفتند. اکنون انجمن پادشاهی ایران(تندر) وارد فاز جدیدی شده است که نتایج آنرا در ماههای آینده مشاهده خواهید نمود. از نظر شخص من؛ بحث کردن در رابطه با اینکه استاد چه شد؟ آیا دایناسورها او را خوردند؟ و یا رژیم اسلامی ایشان را کشت؟! در حد بحث در رابطه با « مصدق» است که هیچ ربطی به آنچه که اکنون در جریان است ندارد. شما میتوانید هزاران سال در رایطه با مصدق بحث کنید ؛ همانگونه که میتوانید در رابطه با « دایناسور ها» صحبت کنید.

    پاسخحذف
  15. کژدم.
    من از استراتژی و علت شکست میپرسم و شما به من درس فولادوند شناسی و اسلام میدهی!به من برچسب مامور میزنید. مثل رژیم رفتار میکنید.
    من نپرسیدم فولادوند چی شد.پرسیدم بنظر شما چرا شکست خورد کهظاهرا دوست ندارید راجع بهش حرف بزنید.البته آگاهان پاسخ را گرفتند.همین طفره رفتن از پاسخ خود هزاران جواب در دل داشت.
    درضمن خیلی خنده داره حفاظت اطلاعات بیاد کامنت بزاره.جنگ سایبری قرن 21 ماموران اطلاعاتی سیا واسه ک گ ب کامنت میگذارند :)

    بازهم تشکر از ربط دادن تحلیل شکست یک استراتژی انقلابی به دایناسورها.

    پاسخحذف
  16. دوست عزیز من کلی توضیح دادم که بر اندازی رژیم بدون شکستن ستون فقرات نظامی آ» ممکن نیست و شما از من دوباره میپرسید که چرا استاد فولادوند شکست خورد؟ استاد فولادوند چه زمانی در پی تشکیل نیروی نظامی بود؟ و اگر حتی میخواست؛ کی این ارتش تشکیل شد و کی درگیر شد؟ و کی شکست خورد و کجا شکست خورد؟ من میگویم که شما لطف کنید از خودتون چیزی در نیاورید که واقعیت عینی نداشته است.هر زمان شما این نیروی نظامی و درگیریهای نظامی را دیده اید که گزارش شده است به ما هم بگویید تا من هم بگویم که اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی چه بوده است. اما زمانی که چنین چیزی عملاً وجود نداشته است؛ چگونه شما از شکست استراتژی سخن میگویید؟ تمامی تلاش استاد برای شکستن جو سکوت و ترس و یاس بود و اگر شما چیزی به جز این دیدید به من هم نشان دهید. مگر سخن گفتن از بر اندازی؛ در سطح نظریه؛ مساوی عملیاتی شدن آن است؟ دوست عزیز مگر شما فکر میکنید که با یک طرفدار موسوی و یا کروبی سخن میگویید که یوتیوب را نهایت مبارزه میدانستند؟ من استراتژیست نیستم ولی هرّ را از برّ تشخیص میدهم.تا آنجایی که من میدانم و همگان میدانند؛ استاد دست به تشکیل ارتش ملی نزد؛ هر چند که حتی در نظراتش به عنوان تنها راه از آن ذکر کرده باشند.

    پاسخحذف