بنا بر منابع اطلاعاتی اسرائیلی؛ اکنون آنچه که در کریدورهای دستگاه دولتی و کلوپهای سیاست سازان اسرائیلی مورد بحث قرار دارد؛ موضوع فشار آمریکا بر دولت اسرائیل برای بازگشت جدی به دور میز مذاکرات صلح با فلسطینیها است. این آن چیزی است که کشورهای غربی امیدوارند در پاسخ فعالیتهای عملی خود برای حقظ امنیت اسرائیل؛ در یافت دارند. اما گویا جناحهای راستگرای اسرائیلی؛ با توجه به اینکه بخش اعظم « سپر امنیتی» را اکنون در کیسهٔ خود دارند؛ حاضر به پاسخ مثبت به این خواستهٔ کشورهای غربی نیستند و چنین استدلال میکنند که اگر مورد حمله قرار گیرند؛ آمریکا و سایر کشورهای غربی عضو ناتو به ناچار به دفاع از آنها برخواهند خواست. لذا غرب نمیتواند از مسئلهٔ تامین امنیت اسرائیل به عنوان یک برگ در مذاکرات خود با اسرائیل استفاده نموده و بر آنها فشار آورد. اما اسرائیل ۳ برگ مهم در دست دارد که یکی حملهٔ غافلگیرانه به پایگاههای اتمی ایران و قرار دادن آمریکا در مقابل « عمل انجام شده» است و برگ دوم؛ تهدید به اشغال بخش دیگر بلندیهای جولان در خاک سوریه میباشد که در صورت حملهٔ احتمالی ناتو به سوریه؛ آنرا عملی ساخته و تمامی معادله را به هم بریزد. برگ سوم اینکه راستگرایان اسرائیل میدانند که اگر به طور جدی بر سر میز مذاکرات با فلسطینیها ننشینند و جدی بودن آنرا تضمین نکنند؛ عربستان سعودی از حمایت نظامیان پاکستان دست نخواهد شست و نیروهای ناتو نه تنها برای مدتی طولانی در باتلاق افغانستان گرفتار خواهند ماند؛ بلکه قضیهٔ « یمن » و « بحرین» نیز همچنان لاینحل باقی خواهد ماند. لذا اسرائیل خود را در شرایط بسیار مناسبی برای چانه زنی بیشتر برای کمرنگ تر کردن خواسته های فلسطینیان میبیند. اما از سوی دیگر آمریکا و سایر کشورهای غربی از اسرائیل میخواهند که تا دیر نشده است با دادن تضمینهای جدی؛ در پشت میز مذاکره نشسته و خود را از انزوای فزایندهٔ پیش رو؛ برهاند و با کمک مصر و اردن و ترکیه نه تنها به انزوای خود پایان دهد بلکه در آیندهٔ خاورمیانهٔ بزرگ نقشی مهم به عهده گیرد. اما اسرائیل میداند که قضیه به مذاکرات جدی با فلسطینیها ختم نمیشود و پس از فروپاشی رژیم اسد؛ باید به پشت میز مذاکره با حاکمیت جدید سوریه بنشیند و بلندیهای جولان را تخلیه نماید. و دقیقاً به همین دلیل است که مسئلهٔ « سوریه» دوباره با دیپلماسی « ملچ مو لوچ» کشورهای غربی مواجه شده است. اما نهایت اینکه اسرائیل یک نقطهٔ ضعف مهم نیز در کیسهٔ تارخی خود دارد و آن حاضر شدن « اسحاق رابین» برای پیشبرد طرح صلح با فلسطینیان و پس دادن بلندیهای جولان به سوریه بود و این طرح محبوبیت نسبتاً بالایی در میان مردم اسرائیل داشت که با کشته شدن « اسحاق رابین» توسط راستگرایان؛ عقیم ماند. این نکتهٔ کلیدی میگوید که اگر اسرائیل یکبار حاضر بوده است که در برابر خروج از انزوا با دست آوردهای کم؛ در پشت میز مذاکرات جدی قرار گیرد؛ در شرایط کنونی که خروج از انزوا تبدیل به یک مسئلهٔ بسیار جدی شده است و دست آوردهای بزرگ و بلند مدتی در پی آن است؛ میتواند بار دیگر به سیاست « اسحاق رابین» باز گردد. نتیجه آنکه اسرائیل با اندکی عشوه و کرشمه نهایتاً به آن تن در خواهد داد.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر