همانگونه که در مقالات پیشین نیز گفته بودم؛ دورهٔ بازداشتها و دستگیری های گلّه ای نیروهای برون مرزی وزارت اطلاعات و سپاه قدس فرا رسیده است. دستگیریهای اخیر در ترکیه آخرین نمونهٔ اعلام شدهٔ این دستگیریهاست و البته موارد اعلام نشده ای نیز وجود دارند که در صورت عدم توافق در گفتگوهای پنهان از نظر؛ به ترتیب اعلام خواهند شد. رژیمی که تمامی تخم مرغهایش را در سبد «هلال شیعی» نهاده است و تمامی دار و ندار خود را بر سر آن قمار میکند؛ هرگز درس نخواهد آموخت و زمان برای عقب نشینی نیز بسیار دیر شده است. از سوی دیگر رژیم اسلام ناب محمدی چنان قافیه را باخته است که به هر خس و خاشاکی برای برون رفت از بحرانی که هر روزه عمیقتر میشود دست می یازد؛ نشست شکسته بستهٔ کشورهای ظاهراً غیر متعهد با مخارج هزاران میلیاردی نتوانست به کارناوالی که نشانهٔ سرپا بودن رژیم است تبدیل شود. این نشست نه تنها در سطحی بسیار نازل انجام گردید؛ بلکه با امنیتی کردن اخبار مربوط به نشست نیز؛ رژیم ثابت کرد که در چه منجلابی دست و پا میزند. همچنین رئیس جمهور اسلامگرای مصر با سخنرانی خود در روز گشایش این نشست به رژیم اسلامی حاکم بر ایران نشان داد که اخوان المسلمین اختلافات عمیقی با رژیم شیعه مسلک ایران دارد؛ هرچند که در ماجرای اخیر صحرای سینا به طور عملی تمامی ارازل و اوباش وابسته به سپاه قدس در صحرای سینا تا دریای سرخ را از هم تارانده بود. پیشتر نیز گفته بودم که اخوان المسلمین به همان اندازه که قدرتمندتر شود؛ به همان اندازه به سوی دشمنی بیشتر با شیعه مسلکان حاکم بر ایران کشانیده خواهد شد.
از سوی دیگر موجهای درگیری در لبنان که هر روزه عمیقتر و وسیعتر میگردد نفس حزب الله لبنان را بریده است و دیگر از قلدری و قرق کردن خیابانها به مانند چند سال پیش از طرف نیروهای حزب الله لبنان خبری نیست و بوجود آمدن دو دستگی عمیق در میان نیروهای حزب الله لبنان که به دو گروه طرفدار مداخله در سوریه و عدم مداخله در سوریه شقه شده است نشان از نفوذ بحران در میان مزدوران شیعه مسلک رژیم در بیرون مرزها دارد و این اختلافات هر چند که هنوز با سکوتی سنگین لاپوشانی میشود؛ در آینده ای نزدیک آشکار خواهد شد و نیروهای حزب الله لبنان ؛بعد از سرنگونی رژیم اسد دچار بحرانی عمیقتر خواهد گردید که محور آن را عواقب سقوط رژیم اسد در لبنان رقم خواهد زد و شیعیان لبنان عملاً به دو دسته تقسیم خواهند شد. آنهایی که برای جلوگیری از قتل عام شیعیان لبنان ترجیح خواهند داد تا سلاح بر زمین بگذارند و از رژیم حاکم بر ایران دور شوند و آنهایی که با رژیم خواهند ماند و چه بسا خواهند جنگید. شاید این پیش بینی از نظر بعضی ها پیش رس باشد ولی به خاطر عمق بحران در تمامی جبهه هایی که رژیم در آن درگیر است بسیار طبیعی است و به طور حتم به وقوع خواهد پیوست. زمانی که از شکست استراتژیک سخن میگوییم؛ همانگونه که بارها گفته ام یک شکست بزرگ در یک یا چند جبهه نیست؛ بلکه روندی است که تمامی تار و پود سیاسی؛ نظامی؛ اقتصادی و اجتماعی رژیم را از هم خواهد درید و طبعاً به خاطر ضعف مفرط تمامی مگسهای دور شیرینیهای چند صد میلیون دلاری اعتماد خود را نسبت به سرچشمهٔ دلارهای بادآورده را از دست خواهند داد.
مشکلات بعدی رژیم در عراق و با حاکمیت ترکیه رقم خواهند خورد و به احتمال قوی نیروهای کرد عراقی مرتبط با اتحادیهٔ میهنی کردستان (جلال طالبانی) نیز از رژیم اسلامی ایران فاصله خواهند گرفت و بازی قدرت در عراق به نفع ترکیه تمام خواهد شد و به همین دلیل است که ترکهای عثمانی اینچنین دو آتشه در بحران سوریه نقش بازی میکنند.
مشکلات بعدی رژیم در عراق و با حاکمیت ترکیه رقم خواهند خورد و به احتمال قوی نیروهای کرد عراقی مرتبط با اتحادیهٔ میهنی کردستان (جلال طالبانی) نیز از رژیم اسلامی ایران فاصله خواهند گرفت و بازی قدرت در عراق به نفع ترکیه تمام خواهد شد و به همین دلیل است که ترکهای عثمانی اینچنین دو آتشه در بحران سوریه نقش بازی میکنند.
در جبههٔ داخلی نیز رژیم دچار بحرانهای عمیق اقتصادی و نظامی و سیاسی شدیدی است که هم در سطح جغرافیایی و هم در عمق در حال گسترش سریع است و تنها چیزی که شاید بتواند رژیم را برای مدتی ظاهراً بیشتر بر سر پا نگه دارد؛ یک کودتا خواهد بود. آنهم نه کودتایی که شیعه گری رادیکال را ادامه دهد؛ بلکه کودتایی که سردمداران آن پرچم سفید شکست را در برابر غرب بلند کنند و گرنه اتحاد ظاهری سگها و کفتارهای اسلامی که در باندهای گوناگون به دریدذن هم مشغول هستند حتی برای یک مدت کوتاه هم دوام نخواهد آورد.
مهمترین متحد رژیم اسد یعنی روسها در حال بsتن بار و بندیل خود از سوریه هستند و آوای سازهای جدیدی که روسها بعد از گرفتن تکه استخوان خود و پیوستن به سازمان تجارت جهانی؛ نشان از عقب نشینی آنها از سوریه را دارد. اکنون سران رژیم اسلامی ایران بیش از آنچه که به نظر می آید یتیم شده اند و از سیاست سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی پیروی میکنند و همچنان به طور احمقانه چشمهایشان را به سایتهای اتمی و پرچین دوخته اند و این آخرین برگی است که با آن بازی خواهند نمود و برگ دیگری نمانده است.
اکنون بعد از ۳۳ سال این شانس بزرگ به ایرانیان وطن پرست چهره نموده است که بتوانند در این شرایط نقش مهمی در دو جبهه را به عهده بگیرند. نخست جبههٔ سرنگونی رژیم و دوم جلوگیری از به یغما رفتن سرزمینمان توسط بیگانگان. طبعاً گروههای ظاهراً ایرانی که در اپوزیسیون لانه کرده و چشم امیدشان را به غرب دوخته اند؛ در این معادله نقش دشمنان ایران را بازی میکنند و نباید به فریادهای «اتحاد اتحاد» دروغین و مالامال از وطن فروشی آنها وقعی نهاد و این مشکل برای یک بار و همیشه باید به دست خود ایرانیان و به شیوه ای ایرانی حل شود. فارغ از هرگونه شعارهای دوآتشهٔ میهن پرستانه و احساساتی باید دانست که سرزمینی که به خاطر وجود حاکمیتی شیعی مسلک وغارتگر و بر اساس اقتصاد دلالی در این ۳۳ سال بنا نهاده شده است و تمامی برنامه های داخلی و خارجی آن در حال فروپاشی و ورشکستگی است؛ ایران را در بدترین وضعیت ممکن از نظر اقتصادی و سیاسی قرار داده است و اگر این حاکمیت نه به دست ایرانیان میهن پرست؛ بلکه به دست بیگانگان سرنگون شود؛ هیچ سهمی از این سرزمین برای ایرانیان قابل تصور نخواهد بود و حاکمیت فرمایشی که بیگانگان با زد و بندهای بین المللی بر سر کار خواهند آورد؛ برای دهه های متمادی حافظ منافع بیگانگان خواهد بود و اگر تا کنون اسلام خواهان با سمبل «سیکها» به گدایی و آستان بوسی روسها و چینیها مشغول بوده اند؛ حاکمیت بعدی نیز با سمبل «فروهر» در خدمت و آستان بوسی بیگانگان غربی خواهند بود و شبه روشنفکران مزلّف نیز دلشان به این خوش است که میخواهند حاکمیت سکولار به ارمغان بیاورند. لذا آنچه که بر شانه های میهن پرستان واقعی سنگینی میکند نبرد در دو جبههٔ سرنگونی رژیم حاکم و جبههٔ مقابله با خواستهای لجام گسیختهٔ بیگانگان است و در این راستا کنار کشیدن از صفوف شیفتگان نوکری اروپا و آمریکا چه در لباس جمهوری خواهی و یا سلطنت طلبی و آغاز به تدوین استراتژی مبارزاتی وظیفه ای فوری میباشد و اگر میهن پرستان واقعی بتوانند رهبری مبارزات را بدست گیرند؛ خطر ایرانی زبانان بیگانه پرست که در درون جنبش نفوذ کرده اند میتواند بسیار کمرنگ شود. من در حد یک وبلاگ نویس به سهم خود در آینده ای بسیار نزدیک با تدوین دیگربارهٔ «صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی» تلاش خواهم نمود که یاران و مبارزان این فرصت را داشته باشند که در این امر مهم به صورت ملی شرکت نمایند. باشد که توسط ایران پرستان و ایران یاران بتوان پرسشهای اساسی را مطرح نمود که در این ۳۳ سال نه تنها پاسخی به آنها داده نشده است بلکه حتی این پرسشها اساساً از فرهنگ سیاسی ایرانیان خارج شده است و تنها دلیل اخته بودن و اخته ماندن جنبش نیز در همینجا نهفته است. زیرا آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد؛ از این فرهنگ کنار گذاشته شده و جای آنرا کاسهٔ گدایی از بیگانگان گرفته است و شعارهایی مانند « اوباما.... اوباما... یا با اونا یا با ما» و یا « ایرانیان برای میت رامنی» نشانی بارز از فرهنگ کاسهٔ گدایی به دست گرفتن است. خائنینی که این فرهنگ اخته و سرتا پا دروغین را در افکار نسل نوین ایران کاشته اند در فکر درو کردن قدرت و ثروت در پناه نوکری بیگانگان و اینبار به نام کوروش و داریوش هستند. امیدوارم آنهایی که از من انتقاد میکنند که چرا راه حل عملی پیشنهاد نمیکنم؛ بدانند که « تدوین استراتژی مبارزاتی» یک راه حل عملی برای پاسخگویی به مبارزه است و این شما یاران و مبارزان هستید که باید در تدوین آن نقشی فعال بازی کنید.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده انجمنهای پادشاهی ایران
کژدم
مهمترین متحد رژیم اسد یعنی روسها در حال بsتن بار و بندیل خود از سوریه هستند و آوای سازهای جدیدی که روسها بعد از گرفتن تکه استخوان خود و پیوستن به سازمان تجارت جهانی؛ نشان از عقب نشینی آنها از سوریه را دارد. اکنون سران رژیم اسلامی ایران بیش از آنچه که به نظر می آید یتیم شده اند و از سیاست سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی پیروی میکنند و همچنان به طور احمقانه چشمهایشان را به سایتهای اتمی و پرچین دوخته اند و این آخرین برگی است که با آن بازی خواهند نمود و برگ دیگری نمانده است.
اکنون بعد از ۳۳ سال این شانس بزرگ به ایرانیان وطن پرست چهره نموده است که بتوانند در این شرایط نقش مهمی در دو جبهه را به عهده بگیرند. نخست جبههٔ سرنگونی رژیم و دوم جلوگیری از به یغما رفتن سرزمینمان توسط بیگانگان. طبعاً گروههای ظاهراً ایرانی که در اپوزیسیون لانه کرده و چشم امیدشان را به غرب دوخته اند؛ در این معادله نقش دشمنان ایران را بازی میکنند و نباید به فریادهای «اتحاد اتحاد» دروغین و مالامال از وطن فروشی آنها وقعی نهاد و این مشکل برای یک بار و همیشه باید به دست خود ایرانیان و به شیوه ای ایرانی حل شود. فارغ از هرگونه شعارهای دوآتشهٔ میهن پرستانه و احساساتی باید دانست که سرزمینی که به خاطر وجود حاکمیتی شیعی مسلک وغارتگر و بر اساس اقتصاد دلالی در این ۳۳ سال بنا نهاده شده است و تمامی برنامه های داخلی و خارجی آن در حال فروپاشی و ورشکستگی است؛ ایران را در بدترین وضعیت ممکن از نظر اقتصادی و سیاسی قرار داده است و اگر این حاکمیت نه به دست ایرانیان میهن پرست؛ بلکه به دست بیگانگان سرنگون شود؛ هیچ سهمی از این سرزمین برای ایرانیان قابل تصور نخواهد بود و حاکمیت فرمایشی که بیگانگان با زد و بندهای بین المللی بر سر کار خواهند آورد؛ برای دهه های متمادی حافظ منافع بیگانگان خواهد بود و اگر تا کنون اسلام خواهان با سمبل «سیکها» به گدایی و آستان بوسی روسها و چینیها مشغول بوده اند؛ حاکمیت بعدی نیز با سمبل «فروهر» در خدمت و آستان بوسی بیگانگان غربی خواهند بود و شبه روشنفکران مزلّف نیز دلشان به این خوش است که میخواهند حاکمیت سکولار به ارمغان بیاورند. لذا آنچه که بر شانه های میهن پرستان واقعی سنگینی میکند نبرد در دو جبههٔ سرنگونی رژیم حاکم و جبههٔ مقابله با خواستهای لجام گسیختهٔ بیگانگان است و در این راستا کنار کشیدن از صفوف شیفتگان نوکری اروپا و آمریکا چه در لباس جمهوری خواهی و یا سلطنت طلبی و آغاز به تدوین استراتژی مبارزاتی وظیفه ای فوری میباشد و اگر میهن پرستان واقعی بتوانند رهبری مبارزات را بدست گیرند؛ خطر ایرانی زبانان بیگانه پرست که در درون جنبش نفوذ کرده اند میتواند بسیار کمرنگ شود. من در حد یک وبلاگ نویس به سهم خود در آینده ای بسیار نزدیک با تدوین دیگربارهٔ «صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی» تلاش خواهم نمود که یاران و مبارزان این فرصت را داشته باشند که در این امر مهم به صورت ملی شرکت نمایند. باشد که توسط ایران پرستان و ایران یاران بتوان پرسشهای اساسی را مطرح نمود که در این ۳۳ سال نه تنها پاسخی به آنها داده نشده است بلکه حتی این پرسشها اساساً از فرهنگ سیاسی ایرانیان خارج شده است و تنها دلیل اخته بودن و اخته ماندن جنبش نیز در همینجا نهفته است. زیرا آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد؛ از این فرهنگ کنار گذاشته شده و جای آنرا کاسهٔ گدایی از بیگانگان گرفته است و شعارهایی مانند « اوباما.... اوباما... یا با اونا یا با ما» و یا « ایرانیان برای میت رامنی» نشانی بارز از فرهنگ کاسهٔ گدایی به دست گرفتن است. خائنینی که این فرهنگ اخته و سرتا پا دروغین را در افکار نسل نوین ایران کاشته اند در فکر درو کردن قدرت و ثروت در پناه نوکری بیگانگان و اینبار به نام کوروش و داریوش هستند. امیدوارم آنهایی که از من انتقاد میکنند که چرا راه حل عملی پیشنهاد نمیکنم؛ بدانند که « تدوین استراتژی مبارزاتی» یک راه حل عملی برای پاسخگویی به مبارزه است و این شما یاران و مبارزان هستید که باید در تدوین آن نقشی فعال بازی کنید.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده انجمنهای پادشاهی ایران
کژدم
سلام دوست عزیز به نظر من تکمیل عملیات سوریه که به نظرم در چند ماه اینده انجام خواهد شد تاثیرات عمیقیتری از انچه تا کنون میپنداشته ایم خواهد گذاشت شاید از نگاهتان اغراق امیز باشد ولی به نظرم تاریخ سیاسی جهان را باید بر دو مرحله انگاشت پیش از عملیات سوریه وپس از ان به اعتقادمن بعد از این ماجرا اندک مناسبات به جا مانده از دوران جنگ سرد که به شکل نوعی رسوب در عالم سیاست به جا مانده اند کاملا محو خواهد شد واین به معنای ورود به مرحله جدید خواهد بود فکر میکنم که روسها در مورد ایران به قماری که در ماجرای سوریه کردن دست نخواهند زد بلکه الگوی شراکت را برخواهند گزید از ان جهت که هزینه شکست در صورت رویارویی ومصاف همه جانبه با غرب در موضوع ایران انچنان بالاست که انها را به سمت نوعی توازن در ایران سوق خواهد داد رژیمی بی خاصیت که البته چارچوب های امنیتی مسکو را رعایت خواهد کرد ولی وارد حوضه تقابل نیابتی از طرف روسیه با غرب نخواهد شد
پاسخحذفدوست گرامی
حذفبا این نظر شما که بعد از بوجود آمدن خاورمیانهٔ بزرگ با جهان دیگری روبرو خواهیم شد؛ کاملاً موافقم. زیرا بر خلاف یک تصور مکانیکی؛ خاورمیانهٔ بزرگ مانند شیئی در میان اشیاء دیگر نیست. اما روسها برای برون رفت از بحران به اهرمهای دیگری فراتر از ورود به سازمان تجارت جهانی نیاز دارند و مقاومت اصلی روسها و چینیها در مورد ایران خواهد بود و تا زمانیکه روسها به بخشی از آن اهرمهای مورد نیاز خود برای ورود به جهان نوین نرسند؛ همچنان مقاومت خواهند نمود. از سوی دیگر مقاومت چینی هاست که مطرح است زیرا در برابر آنچه که از دست خواهند داد باید چیزهایی به دست آورند که به خاطر گستردگی از دست دادنها نمیتوان نه از روسها و نه از چینیها انتظار داشت که مقاومت نکنند. به نظر من مورد ایران از سوریه بسیار خونین تر خواهد بود و اینجاست که اپوزیسیون قلابی کاملاً از پاسخ دادن به مسائل نوینی که در ماههای آینده بوجود خواهند آمد ناتوان و اخته است.