دستگیریهای متعدد عناصر رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران در کشورهای آسیای جنوبی وهندوستان و آفریقا و اخیراً ۴۸ تن از آنان در سوریه نه تنها نشانگر دست پاچگی رژیم در برخورد با ماجراهایی است که در منطقه در جریان است بلکه از سوی دیگر کانونهایی را که رژیم اسلامی توسط سپاه قدس و وزارت اطلاعات مورد توجه قرار داده است و آرایش نیروها در این کانونها بسیاری از نقاط کور و شیوه های کاری رژیم را برهنه ساخته و در معرض دید تمامی سرویسهای اطلاعاتی درگیر در ماجرا قرار داده است و همچنین بیانگر شکل گیری یک اتحادیهٔ اطلاعاتی-امنیتی اعلام نشده میان حکومت های مشترک المنافع با کشورهای غربی و عربی منطقه است. این پیمان اعلام نشدهٔ بین المللی علیه کانونهای تجمع نیروهای عملیاتی برون مرزی رژیم شیعه مسلک حاکم بر ایران چنان عرصه را تنگ نموده است که سلولهای خفتهٔ رژیم در سایر کشورها هنوز نمیدانند که آیا لو رفته اند و یا نه؟ چنین شرایطی برای سلولهای خفتهٔ رژیم حالتی برزخی بوجود می آورد و امکان حرکت آنها را به شدت محدود میسازد؛ زیرا آنچه که «نبرد پنهان در زیر لایه ها و سایه ها» نامیده میشود؛ با گذاشته شدن هر رد پایی منجر به چرخش ها و تحولات ناگواری در روابط دیپلماتیک و رفتن به سوی «نبرد آشکار» را در پی خواهد داشت. افرادی که ماهها پیش در عربستان سعودی و در رابطه با چندین تن مواد مخدر متعلق به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و حزب الله لبنان دستگیر شده و تا کنون ۱۸ تن از آنها گردن زده شده اند؛ بخشی از سیاستهای رژیم در تامین هزینه های «جنگ نیابتی» از طریق فروش مواد مخدر را علنی نمود. البته شاید بعضی ها بگویند که چه فرقی میکند که آشکار شده است؟ فرق آن دقیقاً مثل رابطهٔ پنهان و یا آشکار شده یک مرد با زن همسایه است و میتوانید بقیهٔ ماجرا را خودتان تصور کنید. دستگیری اخیر ۴۸ تن از عناصر رژیم در سوریه و کشته شدن ۳ تن از آنان در بمباران ادعایی و به تکاپو افتادن ناشیانهٔ رژیم نشان از رازهایی دارد که در حال آشکار شدن هستند و میتوانند بسیاری از طرح های عملیاتی آتی رژیم و یا حزب الله لبنان را برملا کنند. مسئلهٔ مهم تر اینکه؛ تعداد نفرات اینگونه نیروها معمولاً زیاد نیستند و با از دست دادن هر یک نفر؛ سنگینی آن را در عملیاتهای بعدی حس خواهند نمود. اما بر آیند تمامی این داستانها اینکه «روند از دست دادنها» که تا چندی پیش به بحرین و یمن محدود میشد؛ با وارد شدن به ماجرای سوریه؛ تغییر کیفی نموده و این روند به درون نیروهای استراتژیک رژیم کشانده شده است و پخش تلویزیونی اعترافات ۱۳ تن از کسانی که در ترور دانشمندان هسته ای شرکت داشته اند؛ دردی را دوا نخواهد نمود و با تبلیغ اینکه «همچنان قدرتمند هستیم» نمیتوان بر «درماندگیها در میدان نبرد» سرپوش گذاشت. میتوان به خود دروغ گفت و آنرا صدها بار تکرار کرد و حتی آنها را باور نمود؛ اما آنچه که در نهایت باید روی آن حساب نمود «تواناییهای واقعی در میدان» است.
خوب..... تا اینجا به نظر می آید که این بخش از نوشته خیلی خوشمزه بود؟!! اما حال برویم به بخش تلخ آن.
واقعیت این است که تا کنون هیچ یک از گروهها و سازمانهای ظاهراً سیاسی و یا افراد سیاسی؛ هرگز به مسائل «عملی» نپرداخته اند و تنبلی ذهنی به صورت بیماری مزمن در آمده است و به همین خاطر هم هست که از میان ۳۸۶ نفر از خوانندگان فوروم «صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی» تنها یک نفر در این فوروم شرکت نموده است و آن هم نه در رابطه با «تدوین استراتژی مبارزاتی» بلکه در رابطه با «مسائل مِیدانی» وارد بحث گردیده است که در این وانفسای «گلشیفته زدگی» بسیار گرانبهاست.
یاران و مبارزان.....
تا زمانی که وارد عرصهٔ « سیاست در حوزهٔ عمل» نشوید حتی اگر «جنبش مرغ» نیشابور به تمامی کشور گسترش یابد؛ توانایی شما بالاتر از فیلم و عکس و ماجرای یو تیوب نخواهد بود و حتی اگر امام زمان موعود یعنی «ناتو» نیز وارد ماجرا شود؛ کاری به جز تماشا از دست کسی برنخواهد آمد مگر آنکه به استخدام «ناتو» در آید و به عنوان «مترجم» و «بَلَد راه» به آنها کمک نماید و در بهترین حالت به نوشتن سوگواره ها و سوگنامه ها در غم از دست رفتن میهن خواهد انجامید. این یک هشدار جدی است و آن را به سادگی و شوخی برگزار نکنید. درست است که هیجانی در این وادی وجود ندارد ولی ضروری ترین و مهمترین چیزی است که در این شرایط به آن نیاز داریم. مسائلی از قبیل چه کسی برهنه شد و یا موسوی عطسه کرد و کروبی ملاقات کرد و دو نفر به مرخصی رفتند و ۴ نفر اعدام شدند و .... مسائلی حاشیه هستند و متاسفانه به خاطر فرهنگ شبه روشنفکری حاکم بر جنبش تبدیل به متن اصلی شده اند و تنها کسانی که از این فرهنگ سود میبرند؛ رژیم ننگین اسلامی حاکم بر ایران و بیگانگانی هستند که برای ذره ذرهٔ میهنمان دندان تیز کرده اند.
آن ۳۸۶ تن کارگران و روستائیان و کارتن خوابها نبوده اند؛ بلکه به جز عناصر معدودی از وزارت اطلاعات؛ بقیه کسانی بوده اند که ظاهراً تشنهٔ آگاهی هستند و میخواهند به میهنشان خدمت کنند و آرزوی بهروزی میهنشان را دارند. اما نتیجه چیست؟..... چیزی نزدیک به صفر....
هر جریان سیاسی باید این را بداند که در نهایت آنچه که تعیین کننده خواهد بود؛ داشتن «نیروهای میدانی» کارکشته و زبردست است و اگر این نیروها از همین امروز ساخته نشوند؛ در زمان نیاز؛ کیسهٔ همهٔ گروهها و سازمانها از این «عناصر طلایی» خالی خواهد بود و تنها سمت و سوی ورّاجی های شبه سیاسی عوض خواهد شد. دروغ گفتن به دیگران شاید در مواردی؛ بخشوده باشد..... اما خود فریبی هرگز بخشوده نیست.
کژدم
کژدم گرامی در چنین موقعیتی نقش کردها چه در ایران و چه در عراق و حتی در سوریه بسیار حساس می تواند باشد. وحشت من از این است که هموطنان کُرد مان را با مزدوران دستگیر شده رژیم در سوریه تعویض بشوند. سفر اخیر فرستاده رژیم به ترکیه و پخش داکومنتری مبارزین کرد و اعتراف انها هم بنظر نوعی بازاریابی می اید. متأ سفانه مبارزین کرد مان هم استراتژی مبارزاتی درست و حسابی ندارند.
پاسخحذفدوست گرامی
حذفمن معاوضهٔ هموطنان کرد را با عناصر دستگیر شدهٔ رژیم بسیار بعید میدانم. زیرا آنهایی که این ۴۸ نفر را دستگیر کرده اند با تشکلهای کرد سوریه در ارتباط نیستند و آزاد شدن چند کرد ایرانی باید برایشان ارزشمند باشد و آنهم اینکه ارزشی بالاتر از آن ۴۸ نفر و یا حد اقل معادل آن را داشته باشد. اگر منظور شما اعترافات آن ۱۳ نفر است؛ تنها دونفر از آنها کرد هستند که یکی از آنها Coordinator و آن خانم نقش نیروی میدانی را داشته است و اگر این اعترافات درست باشند؛ این دو نفر از طرف آنهایی که استخدام شده اند؛ به عنوان «مهره های سوخته» مطرح هستند و ارزشی برایشان ندارند. معمولاً در اینگونه ماجراها اینگونه عناصر برای سرویسهای اطلاعاتی ارزشی معادل همان پولی را دارند که به آنها پرداخت شده است و در پایان عملیات اگر ارزشی نداشته باشند؛ به حال خود رها میشوند. به نظر من در میان آن ۴۸ نفر مزدوران رژیم باید یک یا چند «شاه ماهی» وجود داشته باشد و گرنه رژیم اینچنین به تکاپو نمی افتاد. اما در رابطه با سفر اخیر فرستادهٔ رژیم به ترکیه نظر من این است که از ترکها در برابر آزادی دستگیر شدگان؛ کم شدن فشار از سوی نیروهای PKK را که اکنون از خاک سوریه برای ضربه زدن به حکومت ترکیه استفاده میکنند پیشنهاد شود. اما در رابطه با کردستان باید بگویم که همانگونه که در سلسله مقالات «نبرد کردستان» گفته ام؛ اکثر سازمانه و احزاب کردستان؛ متاسفانه همچنان از رنگ غلیظ قبیله ای و عشیره ای رنج میبرند و تا زمانی که این مشکل را در میان خود حل نکنند؛ این بی سر و سامانیها ادامه خواهد یافت.
از سوی دیگر؛ گروهی از ارتش آزاد سوریه که این ۴۸ نفر را دستگیر کرده اند؛ میتوانند معاملهٔ بهتری با سرویسهای امنیتی و نظامی اسرائیل انجام دهند مانند معاملهٔ اطلاعات به دست آمده در برابر سلاحهای سنگین ضد هوایی و یا موشکهای ضد تانک و یا معاملات حتی بهتری در برابر تحویل آنها به اسرائیل و اعلام اینکه همهٔ شان در بمبارانها کشته شده اند؛ بعد از آن قضیه دیگر تمام شده تلقی خواهد شد و رژیم اسلامی هم باید به عواقب احتمالی بعد از آن فکر کند.
حذف