۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

چرا CIA پس از ۶۰ سال اسناد کودتای ۲۸ مرداد را فاش کرد؟

آیا سازمان CIA مهربان و انساندوست و ایران دوست شده است؟ آیا میخواهند از ایرانیان پوزش بخواهند؟ ان هم پس از ۶۰ سال؟
هیچکدام.....
طبق گزارش رادیو آلمان DW انتشار این اسناد با وسواسی که شایستهٔ سازمانهای اطلاعاتی است و به صورت دست چین شده با محاسبات «حفاظت اطلاعاتی» از طرف CIA منتشر شده اند و با توجه به یک جنبهٔ «حفاظت اطلاعاتی مربوط به انگلستان» تلاش شده است که نقش دولت فخیمهٔ انگلیس و MI6 که در واقع سکاندار اصلی کودتای ۲۸ مرداد بوده است از پروندهٔ این کودتا حذف و یا بسیار کمرنگ جلوه داده شود و انتشار این اسناد با هشدارهای مکرر انگلستان روبرو بوده است. این گزارش را با دقت بخوانید (اینجا) تا کار من راحت تر شود.
وسواسی که تحلیلگر DW در این مقاله به خرج داده است نتیجهٔ اختلافات آلمان-انگلستان-آمریکا در رابطه با تقسیم سهام جهانی است و دلشان نه برای مصدق سوخته است (چون مصدق مرده است و کاری نمیتوان برایش انجام داد) و نه دلش برای مردم و جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران می تپد. در اینجا لازم به گفتن است که اگر آلمانها بخواهند با مردم ایران در آیندهٔ دموکراتیک ایران وارد گفتگو شوند؛ باید اسرار همکاریهای تنگا تنگشان با رژیم جمهوری اسلامی در قتلهای زنجیره ای خارج از کشور و بویژه «حمام خون میکونوس» را که تحت نظارت دقیق وزیر اطلاعات وقت آلمان به اجرا در آمد را فاش کنند و غرامت سنگین آنرا بپردازند و حکومت اتریش آلمانی زبان و آلمانی نشین نیز به همینطور.
در دو تصویر زیرین تحلیلگر رادیو آلمان به دو نکتهٔ مهم اشاره میکند که یکی اصرار و پیگیری دولت فخیمهٔ انگلیس در رابطه با کودتا و دیگری مخالفت اولیهٔ آمریکاییها و سپس موافقت آنها با کودتا بوده است.


به قول یکی از سران اطلاعاتی آمریکا؛ زمانی که حتی کودکان دبستانی ایران نیز از این ماجرا آگاه هستند؛ اصرار انگلستان برای پاک نگاه داشتن نام خود مسخره است. اما به نظر من آنچنان هم مسخره نیست. زیرا ماندن در زیر سایه و اشباح «شایعه ها» با مستند شدن بسیار متفاوت است و جنبهٔ حقوقی پیدا میکند. اما فشارهای انگلستان به سازمان CIA و دقت نظر آن سازمان در سانسور نام انگلستان گویای واقعیتی بسیار مهم تر از «ماندن در زیر سایه ها» و ترس از حقوقی شدن ماجراست. رژیم جمهوری اسلامی تا کنون نشان داده است که به دنبال احیای حقوق ایران نیست و  ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت جنگی عراق را بخشیده است. از سوی دیگر رژیم جمهوری اسلامی مانند همان روشی که در درون کشور رایج است و همهٔ ارازل و اوباش حکومتی پرونده های جنایت و خیانت و اختلاس بر علیه همدیگر دارند؛ به همان گونه نیز رژیم جمهوری اسلامی با کشورهای گوناگون غربی و روسیه و چین نیز پرونده های جنایات مشترک علیه همدیگر دارند و تنها یک «نیروی سوم» لازم است که این پرونده ها را بیرون کشیده و همهٔ شان را رسوا نموده و آن پرونده ها را به صورت حقوقی پیگیری نماید و این کار تنها از یک حاکمیت دموکراتیک مبتنی بر وحدت ملی بر می آید که متاسفانه «آپورتوزیسیون» کنونی که خود را به دروغ «اپوزیسیون» مینامد نه لیاقت و نه شهامت و نه میهن پرستی لازم را برای اینکار دارد. پس ماجرا چیست؟
ماجرا این است که در غیاب آمریکا؛ دولت فخیمهٔ انگلستان شبکه های گوناگونی را چه در درون حاکمیت اسلامی و چه در درون «آپورتوزیسیون» بوجود آورده است و این قدرت را دارد که هم از آخور جمهوری اسلامی حاکم بر ایران بخورد و هم از توبرهٔ «اپورتوزیسیون». انگلستان کلید ماجراهای کنونی و خط ارتباطی مستقیم آمریکا با رژیم جمهوری اسلامی ایران است و برادران ۳ قلوی لاریجانی به احتمال قریب به یقین نقش نیروهای داخلی انگلستان در حلقه ها و باندهای درون رژیم را بازی میکنند و لایه های اطلاعاتی و نظامی این حلقه ها بسیار دور از دسترس است.
فریاد افشاگرانهٔ DW نیز به همین دلیل است و میترسند که آلمان بار دیگر مانند آنچه که در عراق انجام گرفت؛ از حلقهٔ اصلی بازیگران کنار گذاشته شود.
نخستین تلفات انتشاراسناد دست چین شدهٔ  کودتای ۲۸ مرداد «شورای ملی ایران»  است که گروهها و افراد تشکیل دهندهٔ آن مانند پروانه به گرد «شمع خاموش» رضا پهلوی  جمع شده اند و معنی اش این است که آقای رضا پهلوی باید تیر و کمانش را بردارد و برود. آمریکا با انتشار این اسناد «سلطنت طلبان» را «مهرهٔ سوخته» اعلام نمود و آنهایی که با «دهان پُر» لفظ «پادشاه آریامهر» را به کار میبردند باید زبانشان را قیچی کنند زیرا اسناد منتشر شده همانگونه که در بخش پاسخ به نظرات نوشتهٔ پیشین به آن اشاره نموده ام؛ نه بر «مظلومیت پادشاه آریامهر» بلکه بر «بی ارادگی و زبونی محمدرضا پهلوی» دلالت دارند و حد اقل اینکه؛ محمدرضا پهلوی هرچه که بوده است «پادشاه» نبوده است و مقام پادشاهی نباید آلوده شود.
شاید در نگاه نخست چنین به نظر آید که دولت آمریکا با نشان دادن چراغ سبز به CIA برای انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد؛ خواسته باشد که به «حسن روحانی» خوشامد گویی کند و این عمل نوعی از عشوه خرکی های  معمول و مرسوم در بازیهای دیپلماتیک است؛ اما رژیم جمهوری اسلامی در چنان شرایطی نیست که «باج» بخواهد و اصولاً بازی «مصدق-محمدرضا پهلوی» برای این رژیم ارزشی ندارد و حد اقل اینکه مطلبی نیست که بتوان آنرا به عنوان آغاز «بده- بستان» قلمداد نمود.
اکنون آمریکا در رابطه با آیندهٔ بهار عربی و نقش موثری که عربستان سعودی بازی میکند؛ مانند خر در گل مانده است. یک روز تعلیق میکنند و کمکهای مالی را قطع میکنند و روز بعد تکذیب میکنند و این بازی مسخره آدم را به یاد دوران دلقک بازیهای احمدی نژاد که پر از «اعلامها» و «تکذیب ها» بود می اندازد. هرچند که احمدی نژاد با هدف خاصی این بازی را در طول ۸ سال حکومت دلقک وار خود انجام میداد؛ اما آمریکاییها به خاطر ناتوانی در تصمیم گیری دولت آقای اوباما به چنین ورطه ای افتاده است. آقای اوباما نشان داده است که بسیار «کند ذهن» تشریف دارند و باید بروند و با آقای پوتین در صف آخر کلاس بنشینند.
تغییر استراتژی نظامی آمریکا در رابطه با نقش نیروی دریایی آنها در خلیج فارس و مشکلات مالی سنگینی که با آن روبروست؛ نقش عربستان سعودی و امیرنشینهای حوزهٔ خلیج فارس در این استراتژی جدید را بسیار بالا برده و نقش تولید نفت در شرایط کنونی  نقش عربستان سعودی و اقمار آنرا به شدت افزایش داده است. لذا نه آمریکا و نه اروپا نمیتوانند به صورت یکجانبه بازی کنند و پیام هشدار آمیز وزیر امور خارجهٔ عربستان سعودی (اینجا) و حتی سخنان «رئیس پلیس دبی» (اینجا) گویای شروع تندبادی است که کار آمریکا را بسیار دشوارتر خواهد نمود و حتی میتواند حکومت ترکهای عثمانی را نیز با خطر جدی روبرو سازد و جیغ و ویغ گربه وار حکومت ترکهای عثمانی نشان از احساس خطر دارد.
آمریکا در شرایط کنونی چاره ای به جز ادامهٔ روند سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ندارد و کشورهای عربستان سعودی و اسرائیل؛ دیر یا زود این هدف را به آمریکا و اروپا دیکته خواهند کرد.

وظیفهٔ جنبش دموکراسی خواهی

در چنین شرایطی؛ بخشی از نیروهای آزادیخواه که گرد شمع خاموش رضا پهلوی در پروازند؛ باید از این دایرهٔ باطل پرواز بیرون آیند و نیروهای صادق و مبارز باید در فکر دیگری باشند و باید بدانند که زمان سینه زنی و زنجیر زنی در زیر علم مصدق و محمدرضا پهلوی (مردگان) سپری شده است و با ذلیل مردگی و جزوهٔ اشپزی جین شارپ کاری از پیش نخواهد رفت.
سازمانهای مبارز سرزمین ماد نیز باید عمیقاً بفهمند که زمان خوردن و خوابیدن تمام شده است و اگر در شیوه های مبارزاتی خود تجدید نظر نکنند؛ همان بلایی بر سر کردستان ایران خواهد آمد که اکنون در سوریه اتفاق می افتد و موجب آوارگی هزاران نفر از کردهای ایران خواهد شد.

کژدم


۲ نظر:

  1. dorood. jaleb ast dar in rabeteh bedanid ke dishab NTV dar alman khabari dasht ke Erdoghan (nakhost-wazire Turkey) Israel ra motaham be sar-negooniye Morsi kardeh bood. chize jaleb in wasat etehade Saudi wa Israel bar sare rawande tahawolat dar khaware-myaneh mibashad. ba doroode dobareh wa sepas az neweshtehatoon.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مثلی ایرانی میگوید که چون قافیه تنگ آید.... شاعر به جفنگ آید. اردوغان نه شاعر است و نه ادیب؛ قافیه و عروض هم نمیشناسد... حال تصور کنید که بخواهد شعری سیاسی در رابطه با خاورمیانه بسراید. نتیجه باید بسیار بدتر از تنگ آمدن قافیه باشد. تئوری توطئه گریزگاه خوبی برای ذلیلان و ناتوانان است و همیشه یک جمله به عنوان قافیه در آخر نطقهای سیاسی شان دیده میشود:
      آقا.... نگذاشتند... دنیا دست دایی جان ناپلئون بناپارت است... همه اش کار انگلیسها و صهیونیست هاست....
      فردریک ویلهیم نیچه سخنی دارد که بسیار مناسب است:

      چی...؟ گفتی که از او متنفّری...؟
      راستی چقدر در برابر او ضعیفی و احساس حقارت میکنی؟
      (خدایگان... فردریک ویلهلم نیچه)

      حذف